در آستان تحول یک شهر
طاهره بارئی
•
یک وجب باغچه
که زرادخانه های جهان را به مبارزه می طلبد
میداند
فرشِ اوست که گسترده خواهد ماند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۱ شهريور ۱٣۹۱ -
۱ سپتامبر ۲۰۱۲
بمبارانها شدت گرفته اند
دراز شدن لوله ی تانک
حنجره ی خروس را تهدید میکند
اما چه باک
که بی خیال میخواند
میداند
اوست که خواهد خواند
یک وجب باغچه
که زرادخانه های جهان را به مبارزه می طلبد
میداند
فرشِ اوست که گسترده خواهد ماند
در حوالی شهر های کودکی بودیم
در جستجوی آلونک آن قصه
که سرنشینی "پیرزن" نام داشت
حیاطی قد تنهائی
درختی تکیده
که جز گنجشکی دایره زن
به دیدارش نمی شتافت
فیلمبردار ما می گفت
قصر دایناسور ها را به لرزه در خواهد انداخت
جان نازک یک علف را در راه دیدیم
که سر به سینه ی نسیم گذاشت
و صدای ساعت انفجار را شنید
آنگاه کشیده و استوار ایستاد
گفت
غرش بمب افکنها
سقف آسمانش را نخواهد تاراند
زمین ، تنها نیست
برادارانی دارد از جنس افلاک
و خانه ی ماست میعادگاه ستارگان
در حاشیه ی داستان
برزیگری
با یک مشت ارزن
خورشید را آب میداد
فیلم نمی خواست
در صحنه ی روزگار بی شک میماند
به قهوه خانه ی دوردست رسیدیم
که طاق آسمان را پهن میکرد
سلام
سلام
تازه واردی که گَرد سیارات دوردست بر جامه داشت
سکوت را می شکافت
و دستهایش را
چون دو شمعدان هدیه میآورد
روی میز
دو سوی آینه
امواج کفایت وجود را تابیده
و جغد های سرنگون را
به دیار انهدام پس میفرستاد
در آستان تحول یک شهر بودیم
|