نفت روی اختلافات مذهبی
از بمباران اتمی نتیجه بخش تر است

مقاله تفسیر «اشپیگل» ۳۶ - گزینش و ترجمه رضا نافعی


• کارل مارکس گفت مذهب تریاک توده هاست. ولی برای آنها که حاضر به زد و خورد باشند نقش کوکائین را بازی می کند: مذهب بهترین وسیله برای بجان هم انداختن گروه هاست. عراق تا امروز هم نفاق زده است، محلات، دستگاه های اداری و حتی حمل ونقل زباله نیز مذهبی شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ شهريور ۱٣۹۱ -  ۷ سپتامبر ۲۰۱۲



هفته نامه اشپیگل ٣۶ در مقاله ای مطلبی درباره شیعه و سنی نوشته که من خیال می کنم بدون اظهار موافقت و یا مخالفت خودم با این نوع نگاه به مسائل مذهبی و اجتماعی، با توجه به وزن و اعتباری که این مجله در آلمان و اروپا دارد، مطالعه و آگاهی از آن برای ایرانیان کم مفید نیست.
اشپیگل دراین مقاله به توصیف اختلافات مذهبی میان سنی ها و شیعیان پرداخته و از جمله می نویسد:

کنفرانس غیرمتعهد ها در تهران برپا شد، ولی ناگهان صحبت رفت بر سر قتل ها، زد و خوردهای صورت گرفته برای کسب قدرت و جنگی که ۱٣۰۰ سال پیش رخ داده بود. مهماندار کنفرانس احمدی نژاد رئیس جمهور شیعی مذهب ایران بود. در کنار او مرسی رئیس جمهور تازه مصر نشسته بود که سنی است. مرسی سخن خود را با نام پیامبر اسلام آغاز کرد ولی گفت: خدا رحمت کند ارواح ابوبکر، عمر، عثمان و علی، امامان ما را .تفسیر فوری رسانه های ایرانی این بود که این سخنان تحریک آمیز بود.
اشپیگل می نویسد: شیعیان از ابوبکر، عمر و عثمان بعنوان جانشینان محمد نفرت دارند و آنها را غاصب قدرت و خائن به دین می دانند و نام آنها نباید بر زبان آید. جانشین واقعی پیامبر از نظر آنها علی، امام اول شیعیان بوده که بعدا با آن سه نفر جنگید و خود نیز سرانجام بقتل رسید. مرسی سنی هنگامی که از اوضاع جاری در منطقه سخن می گفت در باره ی اسد و همراهان شیعی او گفت: بدون دخالت از خارج خونریزی در سوریه پایان نخواهد یافت. رژیم اسد هر نوع مشروعیتی را از دست داده است ــ در حالی که ایران شیعی با اسلحه و اخیرا هم با اعزام نفرات از این رژیم حمایت می کند.
ولی مرسی باید بداند کسی که به سوریه حمله کند ممکن است به سرعت رو در روی ایران قرار گیرد و خط جبهه میان سنی و شیعه از بسیاری از کشورهای خاورنزدیک می گذرد. کسی که در این سر جبهه آتش بپا کند، احتمالا در آن سر دیگر زیر آتشبار قرار خواهد گرفت.
بهار عربی از تونس تا بحرین شورشی بود علیه سران مستبد و خاندان حریص و غارتگر آنها که با شعار آزادی، عدالت و رفاه آغاز گشت. ولی حالا روبه روز بیشتر در گرداب رقابت های دیرین میان شیعه و سنی غوطه ور می شود.
در آن زمان، اندک زمانی پس از پیامبر، دعوا بر سر قدرت بود، امروز هم دعوا بر سر قدرت است. ولی بندرت این تعداد کشورها و رژیم ها، چون امروز، در یک زمان، دچار آشوب شده اند. شورش در شمال آفریقا، یمن، سوریه و بحرین، یا به سقوط رژیم های متحجر انجامید، یا آنها را با بحران روبرو ساخت و یا درگیر جنگ. اردن، کویت و عربستان نیز درگیر غلیان و التهاب هستند. در عراق نیز همه از هم می ترسند و در ایران از حمله اسرائیل.
شورش ها در آغاز با هم شباهت داشتند: مردم می خواستند از شر دیکتاتورها راحت شوند و خواستار پایان حکومت استبدادی بودند. ولی آن نبردهای سیاسی منبع وحشتی تازه در جبهه های قدیمی شده است. در سوریه سنی ها در جنگ با علوی ها مورد حمایت کشورهای سنی عربستان و قطر قرار می گیرند. از سوی دیگر ایران از سوریه حمایت می کند.
وقتی شیعیان بحرین علیه پادشاه سنی خود به میدان می آیند ایران و سوریه برایشان کف می زنند ولی عربستان از پادشاه مستبد آن حمایت می کند.
سالهاست که نمایندگان شیعیان در بحرین از پادشاه خود می خواهند که حقوق بیشتری برای آنها قائل شود و با آنها مانند انسان های درجه دو رفتار نشود. دیر زمانی این نارضایتی آتش زیر خاکستر بود ولی همراه با خیزش انقلاب های عربی در بحرین نیز هزاران نفر به خیابان ها ریختند.
در مارس ۲۰۱۱ شورای همکاریهای خلیج (فارس)، که مجمع کشورهای نفت خیز عرب در خلیج فارس است، تشکیل جلسه داد و اعلام کرد که: سرهنگ قذافی باید استعفا بدهد چون با به خیابان آوردن تانک علیه مردم خود هر نوع مشروعیت را از دست داده است. اندک زمانی بعد عربستان سعودی برای له کردن تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین تانکهای خود را به آنجا فرستاد.
سکوت الجزیره و العربیه، دو فرستنده بزرگ ماهواره ای، متعلق به کشورهای سنی مذهب عربستان و قطر نیز به حد کافی گویاست. این فرستنده ها که در بعضی از روزها ساعت به ساعت در باره قتل های سوریه گزارش می دهند، خشونت هائی را که در بحرین رخ می دهد نمی بینند.
کسانی که قبلا در لیبی علیه قذافی جنگیده بودند با دریافت پول از عربستان و قطر به شورشیان سوریه پیوستنه اند. در مقابل حزب الله از لبنان و واحدهائی از ایران نیز به حمایت از سوریه برخاسته اند.
در عراق سنی های رادیکال بر حملات انفجاری خود علیه شیعیان افزوده اند، دولت هم که در دست شیعیان است سنی ها را از مسئولیت هائی که قدرت دارند برکنار می کند و در پاکستان گروه های سنی شیعیان را بقتل می رسانند و حتی یک مسجد شیعیان را در بلژیک آتش زدند که طی آن امام مسجد کشته شد. فردی که مظنون به این کار است یک سنی رادیکال است که پس از دستگیری اعتراف کرد برای انتقام گیری از کمک تسلیحاتی ایران به سوریه دست به این کار زده است.
از یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان جهان ۱۰ تا ۱٣ درصدشان شیعه هستند. ۹۰ درصد از مردم ایران، ۷۰ درصد از بحرینی ها، ۶۰ در صد از عراقی ها، ٣۵ درصد از کویتی ها، شیعه هستند. در عربستان هم ۱۰ درصد جمعیت کشور شیعی مذهب است.
با درگذشت پیامبر مسئله جانشینی او مطرح شد که مسئله ای شد برای دین او. محمد بر خلاف عیسی مسیح فقط پیامبر نبود. او هم پیامبر بود و هم سردار نظامی، در عین حال هم رهبر روحانی بود و هم سیاستمدار. بلافاصله پس از درگذشت او پرسش این بود که آیا جانشین بحق او باید از میان یارانش انتخاب شود یا از میان بستگانش. مثلا علی ابن ابی طالب که هم خویشاوند اوست و هم دامادش. ولی در آغاز گروه دیگر نظر خود را پیش برد، در چهارمین دور بود که، علی به خلافت برگزیده شد. و در سال ۶۶۱ میلادی بقتل رسید. این مبارزه برای کسب رهبری ۲۰ سال بطول انجامید تا آن که واقعه عجیبی رخ داد: در جنگ کربلا در عراق لشگر دشمن بر حسین و آخرین یارانش پیروز گشت. شیعیان علی شکست خوردند.
«هاینس هالم» کارشناس تشیع از دانشگاه توبینگن می گوید: «ولی برخلاف بسیاری از انشعابات شکست خورده که بفراموشی سپرده می شوند، شیعیان نیرومند شدند. شهادت حسین «بانگ بزرگ» بود که پس از آن سپهر تشیع را پدید آورد و پویا ساخت… گرانیگاه تشیع برای شیعیان واقعه کربلاست.» بنا بر این تشیع مذهبی است که در شکست رشد کرد و خود را مذهب مقاومت می داند.
به این ترتیب در اسلام دو مکتب پدید آمد که با هم در رقابت هستند. از منظر سنی ها که خود را پیرو سنت محمد می دانند دو اصل قدرت و ایمان در هم تنیده شده اند. ولی شیعیان که قرن ها دور از قدرت بودند علی را قهرمان مرکزی دین می شناسند. اعقاب علی دویست سال در قید حیات بودند و دوازدهمین امام شیعیان در سال ٨۷۴ میلادی ناپدید شد تا بعدها بعنوان مجری نظم الهی باز ظهور کند.
پرسشی که طرح می گردد این است که اگر همه باید در انتظار بازگشت مهدی موعود، و قدرت مشروع بمانند، تکلیف قدرت های موجود زمینی چیست؟ پاسخ چندان دلپذیر نیست زیرا شیعیان به منبعی دیگر وفادارند، به جائی دیگر تعهد سپرده اند. نتیجه آن سوءظن همیشگی فرمانروایان سنی به رعایا شیعی خود بوده است. در اکثر موارد خلفای سنی رعایای شیعی خود را از مناصب نظامی و مشاغل عالی در مرکز خلافت دور نگاه می داشتند.
در قرن شانزدهم میلادی خاندان صفویه قدرت را در ایران به چنگ آوردند و خواستار گرویدن رعایای خود به تشیع گشتند. از آن زمان رقابت میان ایرانی شیعی و اعراب سنی آتشی زیر خاکستر است که تا امروز همچنان سوزان است. پس از فروپاشیدن امپراتوری عثمانی، مرکز تسنن به مکه و دیگر شهرهای مقدس اسلامی در جزیره العرب انتقال یافت. در آنجا عبدالعزیز السعود با استفاده از یک پیمان نظامی پدرانش در سال ۱۹۰۲ بخش های بزرگی از شبه جزیره عربستان را تسخیر و عربستان سعودی امروزی را تاسیس کرد.
در آنجا تسنن با قرائت وهابی که مکتبی بسیار تنگ نظر است به مذهب رسمی کشور تبدیل شد و شیعیان مقیم استان های شرقی عربستان کافر خوانده شدند. آنگاه نفت پیدا شد و چاه به چاه رشد کرد و کشورپادشاهی عربستان به بزرگترین صادرکننده نفت جهان تبدیل گشت که با پرداخت مبالغی عظیم مخارج مبلغان وهابی را در سراسر جهان تامین می کند. اما تمام این معادن عظیم نفت در همان استان های شرقی متمرکز هستند که محل سکونت شیعیان است. اگر شیعیان از عربستان جدا شوند، ثروت نفتی عربستان نیز از دست رفته است. ولی اگر شیعیان شهروندان برابر حقوق اعلام شوند به معنی اعلام جنگ به سران مذهبی عربستان سعودی و بخش مهمی از شهروندانی است که اساس تربیتشان نفرت از تشیع است. شهروندانی که از ملک عبدالله نیز به مراتب محافظه کارترند، بطوری که پادشاه ٨٨ ساله عربستان تاکنون نتوانسته است به زنان اجازه رانندگی بدهد.
همین جبهه در عراق هم وجود دارد. در یکسو سنی ها و در سوی دیگر شیعیان. متعصبان هر دو گروه یکدیگر را از بین می بردند و از سال ۲۰۰۴ تقریبا هر روز چند انفجار در بغداد رخ می داد.
پس از ذکر این مقدمات اشپیگل به این نتیجه می رسد که :
کارل مارکس گفت مذهب تریاک توده هاست. ولی برای آنها که حاضر به زد و خورد باشند نقش کوکائین را بازی می کند: مذهب بهترین وسیله برای بجان هم انداختن گروه هاست. عراق تا امروز هم نفاق زده است، محلات، دستگاه های اداری و حتی حمل ونقل زباله نیز مذهبی شده است. فعلا قدرت در دست دولت شیعی نوری المالکی است. اما اگر رژیم اسد سقوط کند ممکن است اقلیت سنی در عراق احساس قدرت کند و دوباره حکومت را به خطر اندازد.