از : احمد صبوری
عنوان : مجازات هرج و مرج طلب
جناب مهرانی
خواستم از شما بپرسم مجازات "هرج و مرج طلب" در نظام اجتماعی مطلوب شما چیست؟
ازحدود ۲۵۰۰ اعدامی غیر مجاهد در تمامی دهه شصت حدود ۲۳۰۰ تن متعلق به سازمان های فدائیان اقلیت ، پیکار ، راه کارگر ، اتحادیه کمونیست ها ، چریکهای فدائی ، ارتش آزادیبخش ،رزمندگان ، سهند و کومله و حزب کمونیست ، رنجبران ، طوفان و گروههای کوچکتر کمونیست هستند. اینها خود را چپ با تعریف مصطلح امروز نمی دانند و خورد را نیروی های کمونیست و سوسیالیست انقلابی می دانند.
چپ های اعدامی با تعریف شما تعدادشان زیر ۱۷۰ نفر است و این تعداد اعدام حتی کمتر از جنایات بین سالهای ۵۰-۵۶ شاه - ثابتی است. و باز هم با تعریف شما این همه هرج و مرج طلب بوده اند.
اگر محور مختصات را به تابستان ۶۷ انتقال دهیم بر اساس آمار قابل دفاع ۴۰۰۰ مجاهد اعدام شده است و حدود ۳۷۰ غیر مجاهد. که بازهم حدود ۲۰۰ نفر از آنها کمونیست های بوده اند . اساسأ این جوانمردانه نیست که آنهائی که تا آخرین لحظه عمرشان کوچکترین علاقه ای به چپ ادعائی شما نداشته اند و چنین چپی را بایکوت کرده بودند برای افزایش عدد و رقم و اثر عاطفی بر مخاطب در مخلوط کن شما بیاندازیم و رنده اش کنیم.
اگر اعدام ۱۲۰۰۰ مجاهد به زعم شما هرج و مرج طلب و ۲۳۰۰ کمونیست انقلابی سرنگونی طلب معادل جنایت علیه بشریت در فرهنگ شما می شود ممنون از همدری تان و الله خواهش داریم از همان ۱۷۰ جانباخته چپ دفاع بفرمائید که دفاع شما بیشتر مشکل آفرین است.
۴٨۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : بابک مهرانی
عنوان : انتقاد مصطفی مدنی بشکل کلی و با ضمیر «ما» با مذاق بعضی ها سازگار نیست.
در بارهٌ مضمون گفته های مصطفی مدنی در سخنرانی هامبورگ که مورد بحث همنشین بهار می باشد نکات قابل بحث زیادی وجود دارد.
بدیهی ست ، هر کس می تواند، بنا بر اطلاعات ، عقاید و آرمان خود با بخشی یا تمام ِ سخنرانی مصطفی مدنی موافق یا مخالف باشد.
گویا همنشین بهار از این قسمت از سخنان مصطفی مدنی سخت بر آشفته شده ست :
« براستی گناه هزاران هزار جوانی که فقط با یک سوال مسلمان هستی یا نه؟ به جوخه های اعدام سپرده شدند چه می توانست باشد؟ آیا جز این بود که قلب هاشان برای کشورشان و سربلندی ملت شان می طپید؟ جز این بود که ایرانی آزاد و رها از ستمگری و استبداد را خواستار بودند؟ چرا پاسخ حکومت به این خواستهای انسانی فقط مرگ بود و نیستی؟ چرا نظام اسلامی در برابر این آزادگی دست به چنان کشتار برنامه ریزی شده ای زد که در تمامی دوران حکومت گری در ایران، بی سابقه بوده است ؟ چرا رژیم اسلامی در مقابل هر فکر دگراندیش خشن ترین نوع سرکوب را بکار گرفت؟ سرکوب و خشونتی که در طول تاریخ ایران، نظیر نداشته است؟ نه در زندان اسکندر، نه در یورش عرب، نه چنگیز و نه در کشتارشیعه گریِ حکومت صفوی و نه بهائی کشی قاجار، ایران هرگز چونین رنج و خشونتی را بخود ندیده بود.»
اما همنشین بهار با تمام صحبت های مدنی و تمام این پاراگراف آگاهانه کاری ندارد. بلکه تکه ای از این پاراگراف را گرفته بجای یک اننقاد مناسب به مصطقی مدنی ، حملات خود به بسیاری نیروها تعمیم داده ست تا خود را «مشروع » جلوه دهد. آری فقط «افشاگری» این تکه از یک پاراگراف مهم سخنرانی :« ...هزاران هزار جوان فقط با یک سوال مسلمان هستی یا نه؟ به جوخه های اعدام سپرده شدند...»
توگوئی مصطفی مدنی و سایر نیروهای چپ ها مُنکر حضور سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان بزرگترین و "هرج و مرج" طلب ترین سازمان سیاسی - نظامی مذهبی بعداز انقلاب بوده اند که بیشترین قربانیان در تاریخ مبارزات سیاسی را بخود اختصاص داده اند.
راستش مصطفی مدنی با طرح سئوال :«چرائی این نوع کشتار، یک چرای تاریخی، در برابر ماست. چرائی درخور تعمق، در برابر این حکومت و این ملت است. در دستگاه حکومت، این سوال هنوز بی پاسخ مانده است و بی پاسخ خواهد ماند.» خود را بیش از مجاهدین مسئول میداند.
مصطفی مدنی در ادامه, شجاعانه می پرسد:«ما اما، به این چرا باید پاسخ بدهیم. ملت ایران و نیروهای سیاسی اپوزیسون این حکومت نیز، می باید پاسخگو باشند. آیا راههائی برای مهار فتوای رهبر نظام وجود داشت؟ » چه کسانی از طرح این سئولات خشمگین میشوند.
بر خلاف همنشین بهار نگارنده به دوستان عزیز توصیه می کند که روی سئوال های مصطفی مدنی باید تعمق کنیم و متاسفانه به دلایلی همنشین بهار بسیار «زیرکانه» اصل مطلب مصطفی مدنی را در سایه قرار داده ست و برسر تقسیم غنائم و ارثیه «انقلابی» دعوا راه انداخته ست.
من هم سخنرانی مصطفی مدنی در هامبورگ را، اوّل در سایت عصر روز خواندم و راستش از اینکه مدنی از ضمیر «ما» و در شکل «نا معین » آن استفاده کرده بود راضی نبودم . بعداً اتحاد جمهوری خواهان نوشتهٌ مدنی از «عصر روز » را در فیس بوک لینک کرد و این کامنت کوتاه را آنجا گذاشتم :
« سخنان مصطفی مدنی در همایش برلین بدرستی و کلی از «ما» انتقاد می کند ولی مشخص نیست منظور از «ما » کدام «ما» ست. هنوز بسیاری از «ما» در همان ۵۷ ایستاده اند.»
مطمئن بودم که انتقاد مصطفی مدنی بشکل کلی و با ضمیر «ما» با مذاق بعضی ها سازگار نیست.
بابک مهرانی
جمهوریخواه
۴۷۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : احمد صبوری
عنوان : قربانیان مجاهد و کمونیست بودند
حسنی جان راست می گوئی یک عده که کشته های دیگران را ربوده اند و دارند با هاش شو اجرا می کنند انحصار طلب نیستند سارق هستند؟ ۱۰۰۰ نفر از سازمان اقلیت و ۴۰۰ نفر از پیکار و همین تعداد از راه کارگر و چند صد کومله ای اعدام شده همه را کردند اعضای سکولار های دموکرات همه دهات اروپا و با شرمندگی از مادران لاله شعبه انحصاری شان در لوس آنجلس . ۱۲۰۰۰ هزار مجاهد خلق اعدام کرده اند یعنی بیش از ۸۵ در صد از اعدامی ها نماز و روزه می گرفتند به حضرتشان بفرمائید آنها که اعدام شدند یا مجاهد بودند و یا کمونیست سر موضع
۴۷۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : hasani
عنوان : آینه چون عکس تو بنمود راست
آینه چون عکس تو بنمود راست خود شکن آئینه شکستن خطاست
رفقا باید پذیرفت که برخورد بخشی از جریان چپ -در سطح جهانی- دگم تر از مرتجعین حاکم میباشد و به همان شیوه هایی پناه میبرند که انحصار طلبان مستبد از آن سود میبرند.متاسفانه تاریخ خونینی از چنین جریاناتی چهره بشریت را به ننگ خود در اقصا نقاط جهان آلوده نموده.... وقتش رسیده که چپ مستقل و آزادیخواه حساب خود را از اینگونه جریانات دگم و بسته جدا کند. در ضمن ایکاش رفیق سهیلا خودش را معرفی مینمد تا شامل گفته خود نشوند
با تشکر از همنشین بهار
۴۷۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : سهیلا امیری
عنوان : این هم شد منطق ؟!
توجه به نظر آقای صبوری داشته باشیم. کسانی که با نام و نشانه حقیقی مطالبی می نویسند دنبال وزیر شدن هستند و نان و آب و چیز های دیگه .این شد منطق ؟.این همان نوع منطقی هست که در نوشتجات آقای بهار هم وجود دارد. من فکر می کنم افرادی که در بیرون از کشور با نام مستعار می نویسند و کارآنها فقط ایراد گرفتن و توهین کردن به این و آن است نوشتجات آنها قابل اعتماد نخواهد بودو یک جای کار آن ها خراب است .هیچ دلیل برای این نوع مخفی کاری نیست.
۴۷۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : ایکاروس
عنوان : هشلهف یا ملا نقطی
اصولا" من نمی دانم این "همنشین بهار" چرا اینقدر عصبانی است و با نظر دیگران عصبی برخورد می کند. چه در رابطه با راوی جنایات رژیم و چه در رابطه با قتلعام سال ۶۷. من سخنان مصطفی مدنی را خواندم، چیز هشلهفی نگفته بود، مطلبی را در رابطه با قتلعام ۶۷ مطرح کرده بود، حالا به خاطر اینکه به جای "هزاران نفر" گفته "هزاران هزار" باید کفاره پس بدهد و کل مطلب او را هشلهف بنامید؟ معلوم نیست که مبنای اعتراضتان به سئوال "آیا مسلمان هستید یا نه" چیست؟ مگر چنین سئوالی را نپرسیده اند؟اشاره به چنین سئوالی توسط مصطفی مدنی، به زعم شما نه به خاطر تبعیض بین جانباختگان مسلمان و غیر مسلمان، بلکه اشاره به سربه نیست کردن انسانها تنها به خاطر یک سئوال ساده است. معمولا" دلایل ساده و سطحی در وقوع بک فاجعه، بسیار بیشتر مورد توجه منتقدین قرار می گیرد و بیشتر برجسته می شود. رژیم به زعم خود برای کشتار مجاهدین یه دلایل زیادی از جمله: عملیات مسلحانه، عملیات "تروریستی"و... اشاره می کند و سعی دارد با این دلایل آن را توجیه کند(در این رابطه نمی دانم منظور شما از "آیا میتوان از حوادث زندان شاه و دیدگاه ارتجاعی آخوندها نوشت اما به عامل مهّمی که زمینه ساز آن به اصطلاح فتوای ننگین شد اشاره نکرد؟" چیست؟ امیدوارم اشتباه فکر کرده باشم) ولی در مقابل کشتار، آن هم فقط با یک سئوال ساده چه دارد که بگوید. همین نشان نمی دهد که انگیزه های دیگری در پشت این کشتار بوده است؟ شما تنها به دلیل اینکه به جای مرداد به شهریور اشاره می شود آن را "روضه قتلعام شهریور" می نامید حال آن که تقریبا" همه افراد روز ۱۰ شهریور را به عنوان روز زندانی سیاسی پذیرفته اند. حال این همه عصبیت به خاطر چیست، نمی دانم. موضع شما در رابطه با جنایات رژیم در زندان هایش نیز با آقای نقره کار چنین بود. اصولا" از نظر شما هرکس که در زندان حکومت اسلامی نبوده نباید اظهار نظری در این رابطه بکند و با این حساب همه تحقیقات تاریخی فقط باید امروز را در نظر بگیرد چرا که گذشتگان همه رفته اند. من معتقدم همه دوستان باید از "همنشین بهار" بخواهند تا روایت خود را از شکنجه و جنایت در زندان های رژیم و همچنین از قتلعام ۶۷ بنویسد تا ببینیم آیا به این شکنجه ها باور دارد یا نه؟ و اصولا" تعداد جانباختگان سال ۶۷ را اعلام کند چون ظاهرا" گزارش هیچ کس از نظر ایشان اعتبار نداشته و صرفا" داستان پردازی است.
۴۷۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : احمد صبوری
عنوان : همنشین دمت گرم راست می گوئی
خانم امیری
اعدامی ها مجاهد و کمونیست بودند. ۹۰ درصد مجاهد خلق بودند و باقی کمونیست پابرجا و متعقد سر موضع
آقای همنشین برای آنانی که دستی بر آتش داشته اند شناخته شده است کاندید وزیر نفت آینده هم که نیست، برای نان و نام هم که نمی نویسد. من گرچه کمونیستم راستگوئی اش و نان به نرخ روز نخوردنش را دوست دارم.
داستان کشتار ها را این دهساله کاملأ عوض کرده اند. قهرمانان بخاک افتاده را ابتدا تبدیل به آدم های بی هویت سیاسی کردند حالا دارند به میل خودشان همه داستان و وقایع و شخصیت هایش را باز نویسی می کنند. حتی دارند راوی جعلی با داستانهای سریالی قلابی می سازند. ۱۲۰۰۰ مجاهد اعدام شده یک راوی مجاهد حتی بریده را برای بزرگداشت دعوت نمی کنند کسانی که در اولین فرصت مریدان را جای گذارده فلنگ را بستند شده اند راوی و سخنران. ۱۰۰۰ اقلیتی اعدام شده یک بیانیه از سازمان مربوطه را برای شو هم که شده انتشار نمی دهند. ۴۰۰ راه کارگری اعدام شده دریغ از انتشار بیانیه شان در یکی از سایت های پر طمطراق .گویا فرض بر این است که یک زلزلزه آمده و تعدادی آدم بدون هویت سیاسی را برده است.
سر کار خانم حتی توده ای و اکثریتی و ۱۶ آذری را هم بدلیل کمونیست بودن کشتند نه بدلیل نماز نخواندن و گرنه اگر یک کلمه می گفتند لیبرالند و سکولار و طرفدار سکولار دموکراسی الآن جزو سخنرانان مجالس بزرگداشت می بودند.
دوست من برای کسی که برای آرمانی جان باخته چیزی ناجوانمردانه تر و نا منصفانه تر از بزرگداشتش بدون یادی از باور هایش نیست وگرنه همان به مردن در رختخواب
۴۷۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : دوست
عنوان : شاهدان ماه مرداد خود جان باختند
بهار عزیز
به نظرم دلیل این که بیشتر در مورد قتل های شهریور نوشته و گفته می شود آن است که کمتر کسی از قتل عام اوین در مرداد ماه جان به در برد. از آن صفوف طویل دادگاه های اوین تقریبا کسی نماند و تک و توکی از دوستان آن هم به طور محدود مشاهدات خود را بیان کرده اند. اما در گوهر دشت تعداد قابل توجهی که هم شاهد کشتار بوده اند و هم زنده مانده اند توانستند روایت آن فاجعه را منتشر کنند. به عنوان یک زن زندانی که شاهد پرپر شدن حدود ۵۰دسته گل در مردادماه بودم، شاهد بردن دختران هم بند مجاهدم به مسلخ ،که هنوز نگاه مصمم و لبخندهای معصومشان و خداحافظی های شجاعانه شان مهمان خواب هر شبم و ورد زبانم در هر مجلس است این را می گویم. تمام رهبران حزب توده ایران نیز در مرداد ماه جان باختند اما در نوشته آبراهامیان تاریخ نویس هم به آن اشاره نمی شود. به نظر من غرضی عمدتا در کار نیست. نبود شاهدی زنده از آن فاجعه است که به برجسته شدن شهریور می انجامد. اما چه مرداد و جه شهریور مهم بازگویی فاجعه با روایت های مختلف است. اگر اشتباهی هم صورت می گیرد زیاد مهم نیست. این که در آن فاجعه در وهله اول بچه های مجاهد را قلع و قمع کردند اظهر من الشمس است. هرچند وقتی کل بند مردان دارای حکم ابد و زیرحکم را خالی کردند و به آسایشگاه بردند همه را یک جا بردند و تقدم و تاخر نداشت. از بند زنان هم که تنها فردین از بچه های توده ای را برای دادگاه بردند مرداد بود و او در برگشت از صف رهبران توده ای پشت دادگاه خبر داد که همه را هم اعدام کردند و خودش هم فروردین سال بعد اعدام شد. می بینی که هنوز دقیق مشخص نیست که با چه ترتیبی کار می کردند. آنها عجله داشتند تا می توانند بکشند و صد البته می خواستند کل بچه های مجاهد را از بین ببرند.
سربلند بمانی بهار جان
۴۷۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : کاوه بنائی
عنوان : هم نشین بهار, همیشه بهاری بمان
کشتار سال ۶۷ و سخنان هشلهف!!
در سایت فیس بوک دوستداران اتحاد فدائیان خلق ایران که ارادتی خاص به این رفقا دارم نوشته کوتاهی در باره سخنرانی آقای مصطفی مدنی نوشتم . البته ذکر کردم که حرف های پر تناقض و بی سر ته زده است. پاسخی که دریافت کردم بسیار متین و طرفدارانه که بخشی را می پذیرم , چراکه احترام به نظر دیگران رعایت دمکراسی در گفتار است اما در پاسخ مجدد چون قبلا نوشته بودم مقاله را تا آخر نتوانستم به همان دلیل هشلهف ادامه دهم که مردم را شریک جرم کشتار گران جلوه می دهند( از متن سخنرانی... ملت ما هم باید به چرائی این فاجعه بزرگ پاسخ دهد..) مردم دیگر چه کار باید می کردند به امثال آقای مصطفی مدنی اعتماد کردند فرزندان خود را برای مبارزه در اختیارشان گذاشتند, خواندن مقاله شما را برایشان توصییه کردم. همیشه بهار ی بمان بدون تعصب
۴۷۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : سهیلا امیری
عنوان : همنشین بهار کیست ؟
سوالی دوستانه . این آقای همنشین بهار که هیچکس غیر از خودش و معدود افرادی هم پیمان با خودش را قبول ندارد و با پرنویسی آزار دهنده و با دشمنی از همه غلط گیری می کند کیست ؟ آیا دوره با نام حزبی و مستعار نوشتن در بیرون از کشور تمام نشده ؟ کسی که از همه ایراد می گیرد اول باید خودش را معرفی کند که مشخص شود خودش کیست اگر ریگی در کفش نیست چرا اسم حزبی و گروهی و مستعاری؟ امیدوارم این سوال از ایشان بشود. این حق خواننده های مطلب این نویسنده است که بدانند که نویسنده مطلبی که می حوانند کیست.
۴۷۹۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۱
|