مانیفست هراس پرورانه از تجزیه ایران - سیروس ملکوتی

نظرات دیگران
  
    از : سیروس ملکوتی

عنوان : پاسخ غریبانه به دلنگرانیهای غریبانه یک دوست
دوست دیرینه و مبارزم فریبای مرزبان عزیز. با سپاس که پاسخ دادید. من نیز بدون حاشیه پردازی به نکاتی که مطرح نمودید میپردازم.
دلنگرانیت را اینگونه نوشتی: " ناگفته پیداست که با گذشت زمان دغدغه های اصلی فکری تان جابجا شده اند؛ و اینطور که دیده می شود "تغییر نظام سیاسی در ایران" را کناری گذاشته و پیروی از بحث خودمختاری و ... را پیشه کرده اید. ترسم از روزی ست که دیگر به کودکان خیابانی نیندیشید، به زنان تن فروش نیندیشید، به سفره های خالی و شکم های گرسنه زحمتکشان اهمیتی ندهید. به قتل عام زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ نیندیشید و صدای تیرهای خلاص در زندان اوین را دیگر نشنوید و ننوازید. اینها دل نگرانی های من هستند "
فریبای عزیز نمیدانم با چه محدوده شناختی از عرصه فعالیت من اینگون مرا به داوری مینشینی در همین اخبار روز بیش از ۳۰ مقاله را از من می یابی که نشان از دغدغه محوری من یعنی همایش ملی برای ایرانی سکولار و دمکراتیک میدهد. بیش از ۵۰۰ برنامه تلویزیونی طی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ تهیه نمودم که شاید برخی از ان برنامه ها برای نخستین بار از سوی رسانه ای تهیه میگردید. اتفاقا کودکان خیابانی ، معلمین، کارگران، بویژه موضوع زنان در ایران، سیاست و اقتصاد، فرهنگ و هنر، و بیش از همه فرهنگ سازی برای کسب معرفت و دریافت شکیبایی اجتماعی ، پذیرش دگر اندیش، ترویج عدالت در جایگزینی از انتقام، مباحث و تهیه برنامه های عدیده حقوق بشری انهم با میزبانی از همه نهادهای حقوق بشری ایرانی و جهانی ، و دیگر موضوعات متنوع همیشه در این برنامه ها حضور داشتند ، جالب اینکه برخی از مخالفان کرد از حضور من فارس در یک رسانه کردی بر این نکته انتقاد داشتند که چرا کمترین وقت را برای دادخواهی کردها اختصاص میدهم. خب حال بدلیل دفاعم از خلق کرد و دیگر خلقهای ایران برای دست یازی به برابر حقوقی نه تنها از جانب این و ان بنگاه مشکوک سخن پراکنی به تجزیه طلب متهم میشوم ، بلکه دوستی چون شما را هم دلنگران نمودم که گویا خود مختاری کردها انهم احزابشان فراتر از ازادی و دمکراسی در ایران و انحلال نظام نزد من اهمیت یافته اند. این را میگذارم به حساب بیخبری شما دوست من از یک مجموعه از تلاش.
من از خلقهای ایران و دادخواهیشان برای برابر حقوقی دفاع میکنم و میدانم شما نیز غیر از این سودایی ندارید . همانند دفاع من از برابر حقوقی زنان که از جنسیت مرد بون من و ما برای سرکوب زنان استفاده ابزاری مینمایند ، اینبار نیز از زبان بیگناه من، و بنام پاسداری از میراث زبانی من نیز نوعی انکار و سرکوب را بر دیگر زبانهای رایج در سرزمینمان روا میدارند . و این تنها یکی از نمودارهای این ستم بشمار میرود. اتفاقا مسئولیت تاریخی من بیش از انسانهاییست که با زبان، و جنسیت مردانه من ها سرکوب میگردند. دفاع من از برابر حقوقی دفاع از حرمتیست که من برای خودم به مثابه انسان قائل میباشم. من هرگز این دفاع را در یک الگوی عقیدتی تشکیلاتی اسیر ننمودم، زیرا به هیچ تشکیلات سیاسی خود را متعلق نمیدانم. ( تنها همراهی حاشیه ای من با سکولارهای سبز معرف پذیرش طرح همایشیست برای بنای یک همبستگی ملی) انچه میکوشم و سعی دارم بدان در رسم بنای یک همبستگیست انهم برای انحلال و یا سرنگونی تمامیت و کلیت نظام. باقی ماجرا را گستره دمکراسی فردایی برایمان تعریف خواهد نمود. در مقالات اخیرم بطور مشخص به دو حزب سیاسی کرد اشاره نموده و از انان در برابر حملات بیخردانه حمایت نمودم. زیرا بنیاد این گسست پروری را در نظامی میبینم که در همه ابعاد زندگی اجتماعی -سیاسی و فرهنگی ما رخنه نموده و گاه اتشی را برپا میدارد که یارانمان گمانشان به گمراهی بر این باور است که اورده انان از خردیست خودی. دوست من ، ما قرار نیست نیت خوانی یکدیگر را بنماییم و بگوییم در پس پرده این و ان سخن این و ان وعده سیاسی ، نیتیست که حاشا گردیده. این روش از ان فالگیرهاست و نه مبارزان. ما بر اساس شواهد مستند با یکدیگر سخن میگوییم ، بر بنیاد دادخواهی ها، و میثاق سیاسی با یکدیگر عهد میبندیم و یا میشکنیم . همه کار ما این باید باشد که بر تفاهمات خود میثاقی حقوقی بدهیم . به من چه که فلان وعده دهنده ازادی در فردای ازادی ،مشکوک به احتمال و یا یقین از محاسبات نجومی و یا هر گونه دیگر از شناخت نامفهوم و نامستند ،میخواهد ترانه زندان بخواند. من این نیت خوانی را نمیپذیرم و نمیخواه بر چنین پایه های سست و دایی جان ناپلئونی و وسوسه انگیزی از تقابلات غیر مسئول و غیراخلاقی را در رسالت امروزینم دخالت بدهم. اینکه سیاست نشد دوست من؟ اینکه یافتن زبان تفاهم برای همبستگی ملی برای نحات سرزمینمان نشد . در این فرهنگ سیاسی همه ما داریم فالگیر میشویم و یا شاید هم شدیم. همه ما از نیت ناشنیده و ناگفته رقبای سیاسی خود باخبریم. اما قادر نیستیم این دانسته را مستند سازیم، این چه معرفتیست که ما را از بیان حقوقی و حقیقی گمان و اندیشه و رفتار، به پرده دریهای ظن و تردید و احتمالات کشانیده است. این نه دانش است و نه شیوه تفکر سیاسی ، یک بیماریست که در فرهنگ اجتماعی ما سالهاست رخنه نموده و بسیار هم مزمن گردیده است ، نام دیگرش بیماری بی اعتمادیست ، مسببش نظام گسست پرور است و فقدان مدیریت سیاسی ، و خوداگاهی حقیقی ، نداشتن اهداف و تدبیر تدقیق شده .این برخورد تنها به احزاب کردی نیست ، و این کردها نیستند که تنها قربانی این زبان کژاندیش اند، فرد فرد ما با هم همین تقابل را داریم هر روز به تصویر میکشانیم، خود کنشگران کرد نیز اسیر همین فرهنگ هستند، به ادبیات شفاهی و نوشتاری انان بنگرید ببینید چه هراسی از بود ان دیگری در انان شکل گرفته، همان دیگری که سالها با او زیست و احتمالا سالهای دیگری نیز همسفر تاریخی او خواهد شد، خود دلنگرانیهای شما مگر همین فرهنگ را تعریف و تایید نمیکند؟ فریبای عزیز ، اسیب های ذهنیت ایرانی بویژه کنشگران فرهنگی -سیاسی متاسفانه بسیار گسترده است. فرهیختگان و یا انان که این عنوان و یا عناوینی چون روشنفکر را حتی ناخواسته با خود حمل مینمایند دچار دستگاه توهم سازی عمیقی گردیدند، در عبور خود از معبر ایدئولوژیهای سخت و اما شکننده تا رسیدن به نوعی از تظاهر فردیت رهاشده گونه هایی از اندیشه را در خود بارور ساختند که نه ان است و نه این. راستش میان دو صندلی نوبت نشستن تاریخی خود را انتظار میکشند. اما بر سیاق گذشته عادت داوریشان حتی در نوبت انتظار ترک نگردید. غیر از این است؟
۴٨۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱       

    از : فریبا مرزبان

عنوان : زمانه را چو نکو بنگری همه پند ست.
آقای سیروس ملکوتی گرامی

پیشنهاد من برداشتی این چنین خشن را بر نمی تابد. تاکید من بر " هنرمند" بودن شما و تاکید بر هنرمندانه نوشتن شما بوده ست. جسارت نکرده ام که چون هنرمندی حق تحلیل سیاسی ندارید و یا تحلیلگر سیاسی نیستید.

زمانه را چو نکو بنگری همه پند ست. پیشنهاد داده ام که بهترست بفکر منافع عمومی بود تا منافع حزب و گروه خاصی.

ناگفته پیداست که با گذشت زمان دغدغه های اصلی فکری تان جابجا شده اند؛ و اینطور که دیده می شود "تغییر نظام سیاسی در ایران" را کناری گذاشته و پیروی از بحث خودمختاری و ... را پیشه کرده اید. ترسم از روزی ست که دیگر به کودکان خیابانی نیندیشید، به زنان تن فروش نیندیشید، به سفره های خالی و شکم های گرسنه زحمتکشان اهمیتی ندهید. به قتل عام زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ نیندیشید و صدای تیرهای خلاص در زندان اوین را دیگر نشنوید و ننوازید. اینها دل نگرانی های من هستند.
سیروس جان، اگر نان و شغل و مدارج تحصیلی غرب را می خواستیم در زندان های جمهوری اسلامی استخوان خورد نمی کردیم و داغ عزیزانمان را در دل نداشتیم!

در مقالاتی چند پیرامون شعار "خودمختاری" که هرج و مرج را در پی خواهد داشت به ارائه نظر پرداخته ام؛ اینک به توصیه شما که دوست و هنرمند تبعیدی، هستی، جمع بندی خودم را در چند سطر "فشرده" بیان می کنم: « برخورداری از حقوق فرهنگی و قومی یک حق مسلم و اساسی انسان هاست ولی در بسیاری از موارد این حق را مخاطراتی اساسی تهدید می کند. بر خلاف آنان که این خطر را بیشتر در مقولاتی چون “شوونیسم فارس” و ” تبلیغات رژیم پهلوی” و دیگر موارد مشابه می بینند. این نویسنده و بسیاری از روشنفکران و آگاهان در اجتماع خطر اصلی و واقعی را منحرف شدن این خواست برحق از مجرای داخلی و طبیعی آن می بیند و مرتبط شدنشان با تحرکاتی خارج از این حوزه داخلی ».
۴٨۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : پاسخ به اندرز دوستم فریبا
فریبای مرزبان عزیز ، دوست دیرینه . چند نکته را تذکر دادی که در خود پیام اشکار و پنهان خود را دارد. اینکه هنرمندم ( و نه تحلیلگر سیاسی) اینکه زیبا نویسی میکنم( یعنی انشا نگاری بیمورد نموده و حرفی برای گفتن در ان درک نمیشود) اینکه باید به نظرات دیگران هم که گومان حقیقت گویی را در خود دارند توجه نمایم( یعنی احترام به نظرات دیگران نگذاشته و یکجانبه برای خودم سخن پراکنی میکنم).
ممکن است قبل از این تذکرات و پیشنهادات کاملا داوری شده بفرمایید کدام یک از نظرات به نظر شما میبایست مورد توحه و بازخوانی من قرار گیرد؟ و ایا بجای پند و اندرز خودت هم حرفی برای گفتن داری دوست من؟ اگر اری حرفت را بزن
۴٨۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : اقای لطیف پور
اقای لطیف پور گرامی ، درست میفرمایید حق و حقوق برابر شهروندی یکی از نقاط مشترک همه نیروهای ازاده میباشد ، بیشک احزاب کردی هم بدان توجه داشته و انرا میپذیرند. این احزاب مانند دیگر احزاب سیاسی ایرانی حق خود میدانند بدیل خود را برای نظام کشوری مطرح نمایند . در ضمن بدیل خود را به مثابه تنها ممکن نمینگرند. داور نهایی را صندوق رای میشناسند و این نکته را بارها تذکر داده اند. حال من نیز به شما پیشنهاد میکنم به خواسته انان نیز مانند دیگر دادخواهی ها احترام گذارده و اختلاف خود را در رقابت سیاسی برای پیروزی در صندوق رای بکار گیرید .
۴٨۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لطیف پور

عنوان : درک احساسات دوجانبه
جناب ملکوتی
سوالات زیادی در ارتباط با ضروت درک احساسات قومگرایانه دو حزب کومله و دمکرات کردستان از سوی احزاب غیرکرد مطرح کردید که هر کدام در نوع خود جالب بود. لطفا ابن سوال را به صف آن سوال ها اضافه کنید: آیا این دو حزب کرد درک می کنند که اکثریت ایرانیان خواهان یک نظم سیاسی نوین در کشورشان هستند که به حقوق مدنی یکایک شهروندان خود پاسخ مثبت دهد (از جمله حق تدریس به زبان مادری در هر نقطه ای از ایران)؟ و آیا این دو حزب کرد درک می کنند که اکثریت ایرانیان دیگر مایل نیستند بخشی از خاک کشورشان طعمه‍ی مطامع بیگانگان شود؟

خوب است که درک احساسات هم دوجانبه باشد.
۴٨۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : فریبا مرزبان

عنوان : همه هنر
دوست عزیز آقای ملکوتی
مدت هاست که می بینم در این زمینه قلم می زنید! هنرمندی! و اصلاً هم نمی گویم که مبلغ تجزیه طلب ها هستی. اما، همه هنر در نوشتن نیست بلکه توجه به نظرات صحیح خوانندگان مطلب که منافع عمومی را در نظر دارند از هنر نوشتن مهم ترست؛ پس به نظرات دیگر دوستان توجه بیشتر نشان بدهید چرا که بی ربط نمی گویند.

موفق باشید
۴٨۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : هموطن گرامی اقای سواد کوهی
اقای سوادکوهی گرامی . من نیز همچون شما بر این باورم تمکین به قوای بیگانه برای رهایی از چنگال این نظام نتیجه ای جز اسارت دوباره ببار نخواهد اورد.من چند مصاحبه با اقای هجری تا کنون داشتم و یاد دارم در یک مورد نیز بدین مهم پرداختیم . او نیز همین موضع را اتخاذ نموده بود. و تصور نکنم نگاه سیاسی او دچار تغییر شده باشد. در ضمن در این حزب تا انجایی که من میدانم دبیر کل ان حزب اجازه ندارد خارج از مصوبات کنگره سخنی بگوید. با این حال اگر این پرسش بدلیل ناخوانیها در متن توافقنامه شکل گرفته بهتر است با هم این پرسش را مطرح نماییم و از ایشان جوابی روشن و صریح بخواهیم. من قول میدهم هر چه زودتر ترتیب یک مصاحبه را بدهم و خوشحال میشوم مرا در طرح پرسشها یاری رسانید تا داوریهای ما بر بنیاد حقایق صورت بپذیرند.
۴٨۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : اقای باران
اقای باران گرامی بی مهری نمودید هموطن من، عزیزم بنده نه کردم و نه عضوی از تشکلات سیاسی کرد و دیگر تشکیلات سیاسی ، عضو حاشیه ای در جمع دوستانم در سکولارهای سبز هستم. و این اولین تشکل سیاسی بود که پس از سی سال پذیرفتم با ان همکاری داشته باشم. دوست من بنده نه تنها ضد جنگ هستم بلکه مواضع کاملا مشخص و شفافی علیه امپریالیزم جهانی دارم . در ضمن ازادی را نتسجه و محصول مبارزات مدنی مردم ازاده و ازادیخواه میبینم و نه دسیسه های این و ان قدرت جهانی و نوکران بیشمارش که اتفاقا امروز در ایران با نام یکپارچگی ایران بیشر کمین کرده اند. نگاهی بیندازید به بسیاری از همین پهلوان پنبه ها که امروز با دریافت پشیزی سخنگو و ادامه دهنده سیاستهای وزارت خارجه امریکا و انگلیس در رسانه هایشان گردیدند . هموطن عزیز . حزب دمکرات کردستان ایران در هیچ یک از استانتاجات مهم سیاسی خود چه در منشور سیاسی و چه در مصوبات کنگره های ان خود را جدا از فرایند دمکراسی در ایران ندید. بنابراین تا زمانی که دادخواهی خود را در چارچوب ایرانی ازاد و دمکراتیک میکاوند سهامداران مبارزه سیاسی مشترک ما میباشند . پیش داوری توهین امیز تجزیه طلبی تنها زبان سرکوب است و بس. و اما در مورد انچه شما از بیان نابخردانه ای چون ستم وحکومت فارس زبانان نقل نمودید. بیشک من نیز با شما موافقم و اصولا قدرت سیاسی در ایران را در فرهنگهای زبانی انسانهای ان نمیبینم . این مفاهیم به غلط در میان هموطنان قومی-ملی ما شکل گرفته و اینجا و انجا بیان میدارند، اما اگر متوجه باشید احزاب سیاسی کرد نه تنها از تکرار این مفاهیم غلط اجتناب میکنند بلکه به دفعات به انتقاد بدین موضوع پرداختند. شما حتی یک نمونه از این دست واژه سازی ضد انسانی را در ادبیات سیاسی این احزاب نخواهید یافت.با مهر
۴٨۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سوادکوهی

عنوان : جناب ملکوتی، تاسف از تند گویی
شدت درد و ناتوانی خودم در قبال انتشار توافقنامه که روح حاکم در آن دعوت و آرزوی دبیرکل هجری در جهت حمله نظامی قوای چپاولگر حاکم در جهان برای دست یافتن به «خودمختاری» مورد نظرش انقدر بزرگ است که گاهنآ «شیون» درد جانسوز مخیل اوقات دیگران میگردد که در کامنت اول بدون تحمل و با حالت پرخاشگرانه باعث ملال شما گشت که تاسف مرا بدنبال سخنان «نسنجیده» دارد. «اتهام» تجزیه طلبی و همدست قوای بیگانه برای حمله بایران باین جنابان و احزاب کردی فقط محتاج صراحت کلام و توضیح این دبیران کل دارد. و هر نوع دفاع از جانب هرکس و هر مرجعی از روح نوکرصفتی و همدستی با ارتجاع غالب در «توافقنامه» کمکی بمشکلات نهضت ملی ایران و رسیدن بحقوق مسلم اقلیتها در ایران یکپارچه نخواهد کرد. توفیق شما را در این نکته بسیار درست « رعیت و بنده جهانبینی ها نیستم و نخواهم شد» را خواهانم.
۴٨۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : داشتن کینه‌ای از "ایران" و "فارس" ماهیت ناسیونال شوینیستی بی‌ چون چرایی دارد .
آقای سیروس ملکوتی ؛ موقعیت سیاسی و جغرافیایی کردستان ایران همانند کردستان عراق است.عراق نیز همانند ایران در طرح "خاورمیانه بزرگ" قرار داشته و دارد . برای مداخله نظامی و تسلط بر کشور عراق عوامل داخلی‌ و خارجی بایستی‌ آماده مهیا و می‌شدند.ساختن هیولای خطرناکی از صدام حسین، چون : "تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی" با در دست داشتن شبکه تبلیغات جهانی کار بسیار آسانی بود . تمام مزدبگیران در این راه نهایت همکاری را در جعل واقعیات دال بر داشتن و یا توانائی ساختن بمب های اتمی‌ و سلاح‌های کشتار دستجمی بوسیله صدام را , تایید و تبلیغ نمودند. ابزارهای تکمیلی این تجاوز به کشور عراق، داشتن پایگاهی‌های داخلی‌ در آن کشور و بوجود آوردن منطقه‌ای آزاد بود که بوسیلهٔ کردستان عراق قبلا آماده و طرح ریزی شده بود.دیگر هیچ مانعی بر سر راه نبود.آنها قصد مداخله و تصرف عرق را داشتند با تایید سازمال ملل متحد و یا بدون آن. حال سناریوی عراق ،لیبی‌، سوریه هم در ایران در روند برقرای و تثبیت "خاورمیانه بزرگ" راه‌های تکمیلی خود را طی‌ مینماید. شتاب شما هم در این جهت بی‌ مناسبت نیست.احزاب و سازمانهای ناسیونال شوینیست کردستان و روشنفکرانی از جمله شما برایشان چه اهمیتی دارد که ایران با دخالت نظامی بیگانگان با خاک یکسان شود و میلیونها مردم بیگناه کشته و آواره گردند.داشتن کینه‌ای از "ایران" و "فارس" ماهیت ناسیونال شوینیستی بی‌ چون چرایی دارد . اگر این احزاب بفرض محال قدرتی‌ آنچنانی‌ یابند انتقام خود را از "قوم فارس" یا کشور "ایران" نخواهند گرفت و این همان سیاست‌های استعماری نسل کشی فرهنگ ها،قوم‌ها ،اقلیت‌ها و یا اکثریت‌ها برای رسیدن به اهداف استعماری آنها نیست ؟
مردم ایران در مورد زلزله آذربایجان چه عکس المللی داشتند و حکومت چه داشت ؟ آخر استدلالی از این بی‌ محتوی تر که "حکومت فارس ایران"بخاطر فارس بودن ستم ملی‌ برای غیر فارس‌ها اعمال می‌کند !!...
سئوال این است که : احزاب کردستان و همچنین روشنفکرن "آزادیخواه" تازه به هیجان افتاده برای رسیدن به "استقلال"، انتظار چه معجزه و یا ظهور چه ابر قدرتی‌ را برای اهداف خود دارند ؟ حمله نظامی اسراییل ؟ آمریکا و ناتو ؟ جواب نمی‌تواند منفی‌ باشد !
۴٨۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : پاسخ به بی مهری شما هموطن عزیزم
اقای سوادکوهی عزیز تقاضا دارم زبان پلمیک و کنایه را استفاده نکنید نتیجه ای جز بیهوده بودن سخن و اندیشه را همراه ندارد. بنده فارغ از هر وابستگی تشکیلات سیاسی هستم و تنها به مثابه یک کنشگر سیاسی مستقل در این صحنه سیاست حضور دارم . در مورد خودمختاری و تاریخ حزب دمکرات فرمودید. دوست من ۶۶ سال از این اغاز میگذرد و تحولات و تغییرات بسیاری در این حزب و جهان پیرامون ان و همه ما انجام پذیرفت ، انچه جهان بشریت را در دوران دوقطبی بودن سیاست جهانی محاط نموده بود و به تبیین و تمکین این و ان نوع سیاست میپرداخت وجود و جوهر خود را باخته است.توهم بخش اعظم انسانهای مترقی در جهان به دیکتاتور بزرگ استالین دهه هاست که به اشکارای حقیقی ان وجود انجامیده است. در ان روزگار حتی مترقی ترین و پیشروترین انسانهای فرهیخته غرب اسیر اینچنین توهمی بودند تا چه رسد به جوامعی چون ایران که تازه جند دهه از انکشاف اگاهی در عرصه مدرنیزم در ان گذشته بود. و اما دوست من در خصوص خودمختاری در چارچوب ایرانی دمکراتیک امروز منشور و مانیفست سیاسی همه احزاب سیاسیست هرچند که نام دیگری بر ان گماشته باشند. احزاب کردی وقتی از خودمختاری و حتی دولت فدرال سخن میگویند مقصودشان کنترل بر حیطه های اجتماعی محیط زندگی خود میباشد. سیاست کلان را در اختیار دولت مرکزی قرار میدهند. از شما تقاضا دارم به مصوبات و مانیفست این احزاب مراجعه نمایید تا دریافت و شناخت درستری بدست اورید. در پایان مایلم این را اضافه نمایم که پیشوای من خرد و اندیشه ایست که نهاد بشریت را جدا از جهان پیرامونش نمیبیند و در یک هم اوایی سلامت انرا میکاود. انسانهای بیشماری چه از دل تاریخ بشریت و چه از سرزمین ما وجود دارند که همه احترام من را به خود همراه دارند ، چه مارکس، چه گاندی، چه بتهوون، چه دهخدا، و چه گالیله و صدها و هزاران دیگر ، اما عزیز من هیچ یک پیشوای من نیستند زیرا در اندیشه من تقدس و تقدس گرایی جایی ندارد، بلکه دریافت راستی هاست که در تمیز از ناراستی ها مورد توجه من قرار میگیرند، حال شاید در گزینه هایم اشتباه و خطا نیز داشته باشم اما رعیت و بنده جهانبینی ها نیستم و نخواهم شد. سرفراز باشید
۴٨۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سوادکوهی

عنوان : صدای پای فاشیسم از کدام طرف برای تجزیه ایران میآید؟
آقای ملکوتی کاشکی در تاریخ نویسی خود هم اذعان میداشتید که در سال ۱۳۲۴شمسی، حزب دموکرات کردستان، به رهبری قاضی محمد موجودیت خود را با اجازه برادر بزرگ (شوروی) همانند پیشه وری در آذربایجان، در شهر مهاباد اعلام کرد. آیا شما و دیگر رفقای طرفدار قوم کرد اولین ماده تاسیس این حزب قاضی محمد را مبنی بر « ۱ــ ملت کرد در داخل ایران در اداره امور ملی خود آزاد و مختار باشد و در حدود دولت ایران، منطقه کردستان را اداره کند» قبول دارید که زیبا در باره پیشوای خود سخن میرانید. و این ماده که هفتاد سال پیش اولین جرقه خودمختاری فرمایشی را در آنمنطه زد مغایر توافقنامه اجباری این دو سازمان (مورد پشتیبانی شما) از ده ها سازمان کردی در ایران است.
۴٨۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹۱       

    از : سیروس ملکوتی

عنوان : پاسخ
دوست گرامی پیروز عزیز . بیشک اقرار در بیان درد بستگی به عوامل گوناگونی بستگی دارد. شاید مهمترین ان مربوط به معاصر بودن درد و بیان ان میباشد. مطمعنا تاریخنگران در فردای ایران چه کرد و چه غیر کرد این تفاوتها را در نظر می اورند. اما بیشک هر دو باور داریم که کشتار ۵۹ جوان مهابادی و ناپیدایی محل اجسادشان مانند خاورانها و شاید صدها نمونه ناپیدای دیگر بیانگر شقاوت یک نظام توتالیته و فاشیزم مذهبی خواهد بود.
در مورد پرسش و کامنت هموطن دیگرم که بر شیوه نگارش من نیز خرده گرفتند و بیشک به این نقدشان احترام میگذارم ، باید بگویم: هموطن عزیزم هر قوم و گروه انسانی در سرزمینمان قهرمانان و خجسته روزهای ویژه خود را دارند که ضرورتا مناسب دیگر فرهنگهای همین سرزمین نمیباشد. نمونه های بسیاری برای این گفته وجود دارد که گذار تاریخ حساسیتها را از ان زدوده. حمهوری مهاباد برای مردم کردستان که بد نبود دوست من، برای نخستین بار زنان در امور اجتماعی مشارکت نمودند، برای نخستین بار مردم در سامانه اجتماعی حضور فعال یافتند، روابط ظالمانه ارباب و رعیت تحدید یافته و رعیت از حق دادخواهی برخوردار گردید. جوانان بسوی نیاز زمانه خود همچون هنر مانند تئاتر روی اورده و امکانات تحصیلی و ارائه برایشان پدیدار گردید. و بسیاری دیگر از مواردی که زندگی مردم را بسوی شوق و شادمانی سوق میداد. در خاتمه هم قاضی محمد ماند تا مردم صدمه نبینند، محاکمه و سپس اعدام شد تا دستهای انتقام بر پیکر مردمی که دوستشان داشت دست نیاندازد. گفته میشود پادشاه ایران در ملاقاتی که با خانواده قاضی محمد داشت اندوه خود را از این محاکه و اعدام ابراز داشت و انرا به انگلیسیها نسبت داده بود. از ان پس نیز خانواده قاضی محمد را حمایت نمود. کردها این روز را روز بیداری و توفق دادخواهی خود در نظر اورده و به جشن و پایکوبی میپردازند. در رابطه با تفسیر از جمهوری مهاباد میان تحلیلگران کرد دو نظریه وجود دارد ، یکی انرا سراغاز استقلال مینامد و دیگری انرا پاره ای ازاد از یک ایرانی درانتظار ازادی میخواند. دوران پیشا جمهوری مهاباد نیز که مذاکرات قاضی محمد با دولت قوام را تصویر میسازد نشان از ان میدهد که دادخواهی انان برای برخی از رفرمهای اجتماعی بود و نه بیش. دو رابندان جشن و سرور مردم کردستان هست روزیست که انان شادمانه پایمیکوبند تا وفای عهد با دادخواهی دیرینه خود کرده باشند .
۴۷۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : یهودی کشی هیتلر
جناب ملکوتی،
با سلام مجدد، من حسن نیت و تلاش شما برای هدایت احساسات و گفتگوها به مسیر منطقی را قدر میگذارم و ستایش میکنم ولی اکثرا صدای منطق در داد و بیداد ها خفه میشود. نمیدانم شما چقدر از مقالات و کامنت هایی را که مثلا در اخبار روز میاید میخوانید ولی بنظر من تعداد جنگ افروزان بسیار بیش از افراد نظیر شماست.

امروزه کشت و کشتار انسانها برای ناظرین چیز عادی و طبیعی است.
مثلا امروز ۴۴ تا در عراق و ۱۲ تا در افغانستان و غیره را ما نه تنها مانند گزارشات ورزشی میخوانیم بلکه از صندلی های راحت خود در آلمان و سوئد و فرانسه
وووو بیخبران بیگناهی را تحریک میکنیم که برای آرمانهای کرد و ترک و عرب خود
را بکشتن بدهند.

به عنوان نمونه جناب شریف زاده در همین صفحه اخبار روز میفرمایند " اعدام دسته
جمعی ۵۹ دانش آموز و جوان مهابادی در سال ۱۹۸۳ فقط با یهودی کشی هیتلر در آلمان قابل قیاس است.". ایشان یا وسعت یهودی کشی در اروپا و کشتار خمرهای سرخ را نمیدانند و یا قصد تحریک به خونریزی بیشتر را دارند.
کمی پایین تر میفرمایند " طبق آمارهای غیره رسمی که از سوی کوردها منتشر می شود در حیات ۳۳ ساله رژیم دینی بیش از ۵۰ هزار کورد یا در زندانها و یا در میدانهای
نبرد با رژیم اسلامی در کوردستان جان باختهاند ".

در سایت
http://atimetobetray.com/blog/genocide-against-kurdish-population-in-kurdistan/

تعداد قربانیان را که جمع کنی کمتر از هزار است. فرض کنیم این گزارش مستند دروغ و تعداد ده برابر باشد. ۵۰،۰۰۰ از کجا آمد؟ آیا این نوشته ها برای تحریک بیگناهان و قربانیان بیشتر است؟ چرا صاحبنظرانی چون شما در زیر این مقالات کامنت نمیگذارند و اگر قابل کامنت نیست چرا سایت وزینی چون اخبار روز آنها را منتشر میکند؟
۴۷۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱       

    از : صادق محمودی

عنوان : یک پرسش
آقای ملکوتی می بخشید اما شما زیاد انشانویسی کرده اید و صد پرسش نامربوط پیش کشیده اید. بنده فقط یک پرسش از شما دارم. چرا سازمانهایی مانند «حزب دمکرات» و «کومله» هر ساله سالروز «جمهوری مهاباد» و اعلام استقلال کردستان را جشن می گیرند؟
سپاسگزارم اگر شما و رهبران این دو سازمان پاسخ بدهید.
با آرزوی سربلندی ایران
صادق محمودی
۴۷۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣۹۱