یازده سپتامبر و «بن لادنِ پنتاگون»


همنشین بهار


• نه مرتجعین که واشریعتا می‌کنند، بویی از معنویت برده اند و نه طالبان نفت و دلار که کلمه دموکراسی از زبانشان نمی‌افتد به جوهر آزادی حرمت می‌نهند. آزادی برای آنان لق لق زبان است. تجارت است و دیگر هیچ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ شهريور ۱٣۹۱ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۲


از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و آن طوفان شوم که گرد و خاکش را به همه جهان پاشید، ساختار نظام بین‌المللی را از دوقطبی یکجانبه‌گرا به تک‌قطبی یکجانبه‌گرا تبدیل نمود و برای «جهانی کردن سرمایه»، جهانی را به جنگ و جنایت کشید، سالها گذشته است.
با محکوم کردن قاطع آن جنایت هولناک که بذر ستم و بی اعتمادی کاشت و پس لرزه هایش تمام ناشدنی است، آن را مرور می‌کنیم. در این مقاله به «ویدیوی جلال آباد» هم که کمتر مورد بحث قرار گرفته اشاره خواهم نمود. در ویدیوی مزبور بن لادن تهدید به سلاح اتمی هم می‌کرد !
.............................................

۱۱ سپتامبر ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻭ ﻟﺠﺴﺘﻴﮑﯽ
یک سال و نیم پیش از واقعه دردناک ۱۱ سپتامبر، اقتصاد آمریکا پس از یک دهه رونق، دچار بیماری و بحران عمیقی شد و خود را در سقوط تدریجی بازار بورس نسدک NASDAQکه شامل سهام بسیاری از شرکتهای تولیدی به ویژه کامپیوتری بود، نمایان کرد.
«داو جونز اینداستریال» Dow Jones Industrial Average (DJIA) (معیار سنجش رشد یا کاهش سرمایه گذاری در واحد زمان، نسبت به واحد زمان قبلی) نشان داد بحران اقتصادی بسیار جدّی است.
بسیاری از سهام داران، سرمایه های کلان خود را از دست دادند. تولید صنایع بزرگ، سیر نزولی را آغاز کرد و بیکاری بی سابقه ای گریبان کارگران و کارکنان کارخانه ها و شرکت ها را گرفت...

سه هفته پیش از ۱۱ سپتامبر، نیویورک تایمز، در مهمترین مقاله خودش که در صفحه اول چاپ شد، ابراز نگرانی کرد که سرمایه داری جهانی، در برابر رکودی با دامنه بسیار گسترده قرار گرفته است.
...
برگردیم به ۱۱ سپتامبر که به قول «ﻓﻦ ﺑﻮﻟﻮ» Von Bulow ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﻦ ﺳﺎﺑﻖ ﮐﻤﻴﺴﻴﻮﻥ ﺍﻣﻨﻴـﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﺁﻟﻤﺎﻥ، ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻭ ﻟﺠﺴﺘﻴﮑﯽ ﺑﻮﺩﻩ و به تعبیر «الیور استون» Oliver Stone کارگردان فیلم مرکز تجارت جهانی، آنقدر بزرگ و غریب است که هیچ کارگردان و نویسنده ای نمی‌تواند آن را به درستی تصویر کند.

از آن حادثه تروریستی پُر رمز و راز که طالبان نفت و دلار زیر عَلمش سینه زدند و از نردبانش بالا رفتند تا از بام جهان، منافع درازمدت خود را رصد کنند مدتها گذشته و ظاهراً بازی پایان یافته و صحبت از آن دیگر موردی ندارد.
اما واقعش این است که تبلیغات رسانه‌ای در جهت «تئوری توطئه» موفقیت آمیز نبوده و تردیدها پایان نیافته است و نمی‌توان اهل نظر را با این توجیه که مرتجعین هم، در آن ماجرا اما و اگر می‌کنند و «مگر شما هوادار بن لادن هستی؟»، از پرسش باز داشت.
.............................................

ارزش و اهمیّت پرسش بالاتر از پاسخ است
در آمریکا و اروپا اندیشمندانی چون پروفسور «بورس لارنس» Bruce Lawrence، «فلیپ راجر»، «پیتر سکون»، «ریچارد کلارک»، «تری میسان»، «دیوید ری گریفن» David Ray Griffin، «نوام چامسکی»، و حتی «سناتور ادوارد کندی»... دست از سئوال برنمی‌دارند.
«مایکل مور» کارگردان فیلم فارنهایت ۱۱ سپتامبر، رابطه خانواده بوش و بن‌لادن را که از دهه ۱۹۷۰ تداوم یافته زیر سئوال می‌برد و در فیلم مستند خودش می‌پرسد در حالی که تمامی پروازها بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر لغو و هواپیماهای مسافربری زمین‌گیر شده بودند، روی چه حسابی آقای بوش اجازه می‌دهد ۲۴ نفر از اعضای خانواده بن‌لادن با هواپیما از آمریکا خارج شوند؟ بعدازظهر سیزدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در حالی که حتی قو در آسمان آمریکا نمی‌پرید هواپیمای کوچکی از فلوریدا همراه با مسافرانی ویژه به پرواز در می‌آید، سپس عزیز کرده ها با تدابیر شدید امنیتی به کنتاکی منتقل می‌شوند و خاک آمریکا را ترک می‌کنند. روزنامه نگار مشهور آمریکایی «کریگ آنگر» این داستان را رو کرد و رابطه درازمدت خاندان آل سعود را با کارتل های نفتی تگزاس زیر ذره بین برد و سرمایه گذاری یک ونیم میلیارد دلاری خاندان سلطنتی عربستان در شرکت های نفتی و صنعتی را که خانواده بوش در آنجا از شرکای اصلی هستند بر مَلا نمود.
مایکل مور گفته بود: اسم فیلم از «فارنهایت ۴۵۱» فرانسوا تروفو گرفته شده است. در جامعه ضد آرمانی فیلم تروفو، کتاب‌ها در این دما می‌سوختند، فیلم «فارنهایت - ناین ایلون» Fahrenheit 9/11 هم در مورد دمایی است که در آن آزادی می‌سوزد.
***
در ایالات متحده نومحافظه کاران یعنی چپ‌گرایان سابق که به راست گرایش ییدا کردند و مقامات موسسه ملی استاندارد و تکنولوژی، سئوال پیچ شده اند که چگونه، با چه مکانیسمی سه آسمانخراش عظیم مرکز تجارت جهانی ناگهان به تلی از خاک تبدیل شد؟ چطوری آتش کوتاه مدت توانست تیرهای فولادی (نه آهنی، فولادی) آسمانخراش‏ها را به ناگهان فرو بریزد؟
چرا مدت کوتاهی پس از انفجار مرکز تجارت جهانی و فروریختن برج‌های دوقلو، یک ساختمان دیگر نیز فرو ریخت در حالیکه هیچ هواپیمایی به آن برخورد نکرد؟
این ساختمان ۴۷ طبقه با سازه‌ای فولادی و ضدحریق در فاصله‌ای به اندازه طول یک زمین فوتبال در کنار برج شمالی مرکز تجارت جهانی واقع شده بود.
ساختمانی با یک چنین امنّیت بالایی که بخش‌هایی از آن در اختیار اف بی آی، سازمان سیا، پنتاگون، سازمان خدمات درآمد داخلی و کمیسیون اوراق بهادار و بورس بود، (آن ساختمان) چی شد که فرو ریخت؟
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند
.............................................

دلیرانه فهم خویش را به کار گیریم
من سنخیّتی هم با افکار واپسگرایانه و پوسیده که امثال طالبان به آن رنگ و لعاب شریعت زده اند ندارم و می‌دانم نیروهای میرا که به دروغ الله اکبر می‌گویند و سر می‌بُرند و از چشمانشان شقاوت و قساوت می‌بارد قوم و خویش مرتجعینی هستند که در قرون وسطی به نام مسیح بیداد می‌کردند و امثال «یان هوس» را در آتش انداختند.
همچنین هیستری ضد آمریکایی نداشته و ندارم، اندیشه های زلال پدران بنیان‌گذار Founding fathers و امثال جرج واشینگتن و توماس جفرسون و جیمز مدیسون... را می‌ستایم و مردم شریف ضدجنگ و نمایندگان پاکدل و دموکرات ایالات متحده را با شرکتهای غارتگر چند ملیتی و نمایندگان سیاسی یکی نمی‌کنم.
در مورد تئوری توطئه Conspiracy Theory، (تو مو می‌بینی و من پیچش مو)، هم باید بگویم اگرچه ریشه در واقعیت های تلخ زندگی مردمی دارد که همواره با دوز و کلک ستمگران روبرو بوده‌اند،
اگرچه فیلم نوازنده‌ی پیانو از پولانسکی، تئوری توطئه از مل گیبسون، و بخصوص فیلم مترجم ساخته سیدنی پولاک و... نشان می‌دهد در درون هر انسانی یک دائی جان ناپلئون خفته است که با کوچکترین تلنگری بیدار می‌شود و می‌خواهد پشت ورق را هم بخواند،
اگرچه این نگاه ساده ساز را (در پشت هر رویدادی یک توطئه مخفی و عواملی نهان وجود دارد) در فیلمهای هالیوودی هم می‌توان دید. فیلمهایی که کلیشه اصلی‌شان دشمنان مریخی و آدم خوارانی است که توطئه کرده اند تمدن بشر را نابود کنند،
و اگرچه در گذشته نیز تئوری توطئه هواداران زیادی داشت و زمانی همه چیز را زیر سر جادوگران و شیاطین می‌دیدند که روح خودشان را در یهودیان و فراموسونها دمیده اند! و انقلاب کبیر فرانسه هم به توطئه فراموسونها ربط داده می‌شد و حتی «توماس مان» نویسنده معروف آلمانی و برنده جایزه ادبی نوبل، جنگ جهانی اول را نقشه از پیش تعئین شده فراماسونها علیه آلمانی ها ارزیابی می‌کرد!
اما از آنجا که جهان از بدو پیدایش تابع تغییرات و کنش و واکنشهای استوار بر قوانین علمی و دقیق بوده و لحظه ای نمی‌توان بقای آنرا در نبود این قوانین تصّور نمود، من با ساده سازی مخالفم و هوادار تئوری توطئه نیستم و عمیقاً معتقدم ارائه اسنادی که تئوری رسمی را به چالش می‌کشد، ربطی به تئوری توطئه که با توسّل به آن پرسش ها را لوث می‌کنند، ندارد.

اگر با کسانیکه زیر هر کاسه نیم کاسه می‌بینند مرزبندی داشته باشیم و همچنین برای جنگ افروزان و مدعّیان صاحب اختیاری جهان پامنبری نکنیم، اگر دلیرانه فهم خویش را به کار گیریم می‌بینیم در بسیاری از موارد ما را فیلم کرده و به ریش و گیسویمان خندیده اند. بله، در بسیاری از موارد رنگ شده و سرکار گذاشته شده ایم.
.............................................

گذشته، پیش درآمد اکنون است
از کشته شدن اسامه بن لادن و «آب سپاری» او در «بحر العرب» مدتها می‌گذرد.
به عملکرد وی پیش از ۱۱ سپتامبر نگاهی گذرا بیاندازیم.
بن لادن در عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی محبوب و شناخته شده بود. شاید به دلیل فعالیتهای عام المنفعه و دوری از قدرت حاکم و ثروت بسیار بر سرزبانها افتاد. در عربستان نام «بن لادن» بر بسیاری از شرکتها و اماکن دیده می‌شود. (همین حالا هم)
وی و خانواده اش در اروپا و آمریکا سرمایه خودشان را به جریان انداخته و مطرح بودند. ساختمان سازی پایگاه های ایالات متحده در عربستان سعودی و بازسازی کویت بعد از جنگ خلیج را در اختیار داشتند. کنترل چندین شرکت، یک فرودگاه، جاده و ساخت و تولید قسمت عمده صمغ عربی هم (در سودان) با خانواده بن لادن بود.
گروه بن لادن «مجموعه بن لادن السعودیه» The Saudi Binladen Group (SBG) سهام عمده ای در جنرال الکتریک، و نورتل نت سوپس هم داشت. سرمایه های مالی آنان توسط گروه کارلیل اداره می‌شد که در رده یازدهمین شرکت بزرگ تسلیحاتی امریکا قرار می‌گیرد و امروزه بر دارایی هایی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار نظارت دارد و بخش اعظم سهام شرکت سون آپ، شرکت اطلاعات فدرال و شرکت صنایع دفاعی متحد (تامین کننده عمده مایحتاج ارتش های امریکا، ترکیه و عربستان سعودی) را در اختیار گرفته است.
.............................................

گفتمان سنّت‌گرایی پی دشمن می‌گردد
سال ۱۹۸۴ بن لادن ھﻤﺮاه ﺑﺎ یک روﺣﺎﻧﻲ ﻓﻠﺴﻄﯿﻨﻲ ﺗﺒﺎر (ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪﷲ ﯾﻮﺳﻒ ﻋﺰام) در افغانستان تشکلی ﺑه ﻧﺎم «ﻣﻜﺘﺐ ﺧﺪﻣﺎت اﻟﻤﺠﺎھﺪﯾﻦ اﻟﻌﺮب» راه انداخت و با پشتیبانی «سیا» و سازمان امنیت عربستان و پاکستان، در افغانستان «پایگاه» (دفتر) زد و به ثبت نام و بسیج کسانی پرداخت که می‌خواستند علیه نیروهای شوروی جهاد کنند.
گروه ارتجاعی «القاعده» از همین پایگاه (دفتر) برخاست. به عبارت دیگر پایگاه تحت نظارت سیا Central Intelligence Agency و سازمان امنّیت عربستان و پاکستان آبشخور القاعده بود.
ﺑـﺎ ﺧـﺮﻭﺝ ارتش سرخ ﺍﺯ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻭﭘﺎشی ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺷﻮﺭﻭی، بن لادن و دوستانش هوابرشان داشت که آنها ﺑﺎﻋـﺚ ﺷﮑﺴـﺖ ﺷـﻮﺭﻭی ﺷـﺪﻩ اند، و با همین توهّم ﺑرای ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺣﮑﻮﻣﺖ مثلاً ﺍﺳلامی ﺩﺭ ﺳـﺎﻳﺮ ﮐﺸـﻮﺭﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘـﻪ کفش و کلاه کردند.
گفتمان سنت‌گرایی پی دشمن می‌گردد. روی همین حساب بعد از سقوط شوروی، بن لادن و دوستانش ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻧﻈﺮی ﻭ ﺳﺎﺯﻣانی می‌بایست دشمن جدیدی را عَلم کنند تا ﺑﻪ ﻫﺴتی ﺧﻮﺩشان ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ و همین مسئله آنان را به نوعی با آمریکا سرشاخ کرد.
اگر واقعی است که امثال القاعده با آمریکا و غرب سرناسازگاری گذاشتند، این هم واقعی است که آمریکا و هم پیمانانش ﺩﺭﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﺟﻨﮓ ﺳﺮﺩ ﺑﺮﺍی غلبه بر حریف، در کشورهای مسلمان نشین ﺑﻪ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎی ﻣﺮﺗﺠﻊ ﻣﺬﻫبی کوچه دادند و از کنار ﺳـﺮﮐﻮﺏ روشنفکران و ﻧﻴﺮﻭﻫـﺎی ﻻﻳﻴـﮏ به راحتی گذشتند.
نشانه های زیر به اندازه کافی گویا است:
- جانبداری آمریکا و غرب ﺍﺯ نیروهای واپسگرای به اصطلاح مسلمان ﺩﺭ ﺁﺳﻴﺎی ﻣﻴﺎﻧﻪ،
- ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﺎلی ﻭ ﻧﻈﺎمی ﺍﺯ کسانیکه خود را در افغانستان و ﮐـﻮﺯﻭﻭ ﻭ ﭼﭽـﻦ، مجاهد راه خدا پنداشته و ﺯﻳﺮ ﺷﻌﺎﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﮐﻔﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﺯﻧﺪگی ﻣﺪﺭﻥ ﺿﺪﻳﺖ می‌ﻭﺭﺯﻧﺪند،
- در آب نمک خواباندن تروریستهایی چون ﻣﻤﺪﻭﺡ ﺳﻠﻴﻢ ﺭﻳﻴﺲ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ (وی ﺳـﺎﻝ ۱۹۹۸ ﺩﺭ ﺑـﺎﻳﺮﻥ آلمان ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺷﺖ) و...
- سکوت همراه با رضای طالبان نفت و دلار از قتلعام سال ۶۷ و ترور دگراندیشان در ایران و...
***
واقعش این است که رشد نیروهای واپسگرایی مثل بن لادن نتیجه عملکرد طالبان نفت و دلار است و طبیعی است ﺍﺭﻭﺍﺣﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎنی ﺑﺎ ﻳﺎﺭﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﺮﻳﮑﺎ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺘﺤﺪﺍﻧﺶ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺭﺍﻫﺒـﺮﺩیﺷـﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﻌﺮ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺧﺎﺭﺝ شوند و کار دست ارباب بدهند!
خودکرده را تدبیر نیست.
در اینکه ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﯼ شکل گرا و مرتجعی مثل القاعده که «بیماری استقلال طلبی» دارند، ﭘﺎﺳـﺪﺍﺭ ﻋﻘـﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺳﻨﺖ ﻫﺎ در کشورهایی مثل عربستان و پاکستان هستند و در ﺷـﺮﺍﻳﻂ ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩی- ﺍﺟﺘﻤـﺎعی ﻭ ﻓﺮﻫﻨگی ﻣﺸـﺨصی نشو و نما نموده اند و ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﺟﻨﮓ ﺻﻠﻴبی ﻏﺮﺏ ﻋﻠﻴﻪ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﺍﻧـﺪﺍﻡ ﻳﺎﻓﺘﻨـﺪ، تردیدی نیست.
.............................................

مرتجعین و جنگ طلبان دوروی یک سکّه اند
مرتجعین و جنگ طلبان دوروی یک سکّه و زوجی متضّادند. زوجی متضّاد اما جدایی ناپذیر.
سر بزنگاهها با هم کنار می‌آیند و البته آنچه این وسط قربانی می‌شود جوهر آزادی و زندگی است.
نه مرتجعین که واشریعتا می‌کنند، بویی از معنویت برده اند و نه طالبان نفت و دلار که کلمه دموکراسی از زبانشان نمی‌افتد به جوهر آزادی حرمت می‌نهند. آزادی برای آنان لق لق زبان است. تجارت است و دیگر هیچ.
...
همانطور که گفتم بن لادن و یارانش به افغانستان رفتند و در نبرد با ارتش سرخ عملاً با فعالیتهای سیا و ارتش امریکا مماس شده از آنان کمک می‌گرفتند. این نزدیکی به حدّی رسید که بن لادن مدیّریت مالی برنامه های سیا CIA در افغانستان را بعهده گرفت.
نیروهای شوروی که از افغانستان دک شدند، بن لادن فیلش یاد هندوستان کرد ! و کم کم پاپیچ آمریکا شد.
سال ۱۹۹۲ که ایالات متحده در سومالی نیرو پیاده کرد و ۱۸ سربازش کشته شد به حساب وی (بن لادن) گذاشتند و رابطه بن لادن با آمریکا شکراب شد. در ژوئن ۱۹۹۶، نوزده سرباز امریکایی در حمله ای به پایگاه نظامی کوبار Al Khobar در عربستان سعودی کشته شدند. ایالات متحده باز هم باعث و بانی را اسامه بن لادن معرفی کرد. بمب‌گذاری در سفارتخانه‌های آمریکا در تانزانیا، نایروبی و کنیا را هم که در هفت آگوست ۱۹۹۸ به کشته شدن ۲۰۰ نفر منجر شد، پای او نوشتند و بیل کلینتون دستور داد ۷۵ موشک کروز به اردوگاه های آموزشی مربوط به وی در جلال آباد و خوست افغانستان شلیک شود، همچنین آزمایشگاه «الشفاء» در سودان مورد حمله قرار گرفت.
۱۲ اکتبر سال ۲۰۰۰ حمله ای توسط یک قایق پر از مواد منفجره به اژدرافکن (USS Cole) که در سواحل عدن (یمن) پهلو گرفته بود منجر به کشته شدن ۱۷ ملوان و زخمی شدن ۳۹ نفر گردید. ایالات متحده مجدداً اسامه بن لادن را مسول این حمله معرفی کرد.
***
برخلاف بزرگنمایی های امثال رامزفلد، میلتون بردن Milton Bearden (رئیس سابق سیا در سودان در ۱۹۸۰ و یکی از چهره های سرشناس در عملیات مخفی سازمان در افغانستان) در مصاحبه ای گفت ربط دادن اسامه بن لادن به همه عملیات تروریستی در دهه اخیر ساده اندیشی و توهین به شعور مردم آمریکا است و یقینا همپیمانان ما، ما را جدی نخواهند گرفت.
او بعدها گفت: ما از سال ۱۹۹۱ و تجزیه شوروی پیشین هیچ دشمنی نداشته ایم. تخیلات زیادی در این زمینه وجود دارد اما ما از آن خوشمان می‌آید چون اسطوره بن لادن به نوعی سرگرمی تبدیل شده و من گمان می‌کنم ما به نحوی این مساله را دوست داریم. ما از تروریسم بین الملل خوشمان می‌آید و نمایش ادامه دارد...
www.pbs.org
.............................................

طوفان شوم ۱۱ سپتامبر سَر می‌رسد
آنچه باید اتفاق می‌افتاد، افتاد...
روز واقعه در اولین خبرها گفته شد هشت هواپیما ربوده شده است، البته به جز برخورد ۳ تای آنها با برج های نیویورک و مرکز پنتاگون در واشینگتن، از ۵ هواپیمای دیگر اطلاعی داده نشد.
بعدها هشت هواپیما را به ۳ فروند رساندند و از هواپیمایی که ادعا شد به مرکز پنتاگون برخورد کرده هم نشانه ای ارائه نگردید و حتی قطعه ای کوچک از بدنه یا موتور آن و...، در مقابل نگاه رسانه ها و خبرنگاران قرار نگرفت. انگار پودر شده بود!
سکوت خبری (که جدا از رادیو تلویزیون، سینما را هم در برگرفت) تا سال ۲۰۰۶ که پنتاگون خبر داد تصاویر برخورد هواپیمای مذکور با ساختمان ستاد ارتش آمریکا را منتشر می‌کند. ادامه داشت.
تا سال ۲۰۰۶ به جز فیلم های «سیمونه» و «گزارش اقلیت» و… که به آثار و تبعات واقعه اشاره داشتند، هالیوود اثر مهمی عرضه نکرد و برخی گفتند مجاز به این کار نیست.
اما در سال ۲۰۰۶ چند فیلم بحث انگیز مثل «تغییر بی‌قاعده»، «پرواز ۹۳» (پیتر مارکل) و «یونایتد ۹۳» (پال گرین گرس) که به چهارمین هواپیمای ربوده شده پرداختند ساخته شد.
«الیور استون» هم فیلم «مرکز تجارت جهانی» را ساخت که داستان دو پلیس نجات یافته از آوار برج های دوقلو بود.
فیلم مستند «تغییر بی‌قاعده» سوالات زیادی را دامن زد. چگونه در ایالات متحده ۱۹ هواپیماربا به مدت ۲ ساعت بی خیال در محافظت‌شده‌ترین فضای هوایی سراسر جهان از تمامی بخش‌های امنیتی گذشتند و ۴ هواپیمای مسافربری را به برجهای دوقولو و ساختمان پنتاگون کوبیدند و ارتش در تمام این مدت دست از پا خطا نکرد؟
آیا هواپیماربایان، با تیغ موکت بری و مشابه آن می‌توانستند همه سدها را بشکنند و تمامی موانع را دور بزنند و همزمان چند عملیات موفقیت آمیز را تام و تمام اجرا کنند؟
احتمال موفقیت یک عملیات نظامی در چند منطقه (آن هم همزمان) درحالیکه دهها سد و مانع و تور امنیتی وجود دارد به خاطر پارامترهایی که مستقل از فرد و یا تیم عمل کننده وجود دارند از عهده امثال چه گوارا و کامیلو سینفوئگوس هم بر نمی‌آید حتی اگر بازوکا و خمپاره انداز و نارنجک داشته باشند!
بگذریم...
طوفان شوم ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سر رسید و گرد و خاکش را به همه جهان پاشید.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، ﺗﺮﻭﺭ ﺟﺎﻥ ﺍﻑ ﮐﻨﺪی را به یاد می‌آورد ﮐـﻪ ﺑﻮﺳـﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﻣﺴـﻴﺮ ﺳﻴﺎﺳـﺖ ﺩﺍﺧلی ﻭ ﺧـﺎﺭجی ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪه ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺟﺪﻳﺪی ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻣﻴﮕﺮی ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ.
آنچه باید اتفاق می‌افتاد، افتاد و ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺭﺳمی ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪه باعث و بانی آن فاجعه را ﺍﻋﻀـﺎﯼ ﻳﮑـﯽ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﯼ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﺘﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ معرفی نمودند. (۱۹ ﺟﻮﺍﻥ ﻋﺮﺏ ﺑه ﺮﻫﺒﺮی ﺑﻦ ﻻﺩﻥ)
.............................................

راه انداختن جنگ برای صلح ؟
در پی آمد ۱۱ سپتامبر جنگ افروزان به ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻧﻈﺎمی خودشان ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﺣﺴﺎﺱ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﺳﻴﺎﯼ ﻣﻴﺎﻧﻪ، ﻗﻔﻘﺎﺯ ﻭ ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎﺭﺱ افزودند و بار خود را بستند.
ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﻈﺎمی ﺑوﺮﻭﮐﺮﺍﺗﻴﮏ ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪه که ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺟﻨـﮓ ﺳـﺮﺩ به دست انداز افتاده بود، ﺑـﺎ ﻳـﺎﻓﺘﻦ ﺩﺷـﻤﻦ جدید ﻭ ﺗﻬﺪﻳـﺪ ﺧﺎﺭجی، از نو ویراژ داد و سرعت گرفت.
منبرهای الکترونیکی، ﻫﺎﻟﻴﻮﻭﺩ و امثال ﻭﻟﻔﻮﻭﻳﺘﺲ، ﺭﺍﻣﺴﻔﻠﺪ و ﺍﺷﮑﺮﺍﻓﺖ شب و رور مخ مردم را ‌خوردند و از بحران خطیر سخن گفتند و نظرات ساموئل هانتینگتون Samuel Huntington را ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺟﺎﻧﺴﻮﻥ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﻮﺩ، پیش کشیده، جنگ ﺗﻤـﺪﻥ ﻫـﺎ را اجتناب ناپذیر نشان دادند.
از ﺟﻨﮓ ﺻلیبی دم زدند و «راه انداختن جنگ برای صلح» waging wars for peace را گردن کارل پوپر گذاشتند!

با ۱۱ سپتامبر کسی جرات نداشت ﺑﻮﺩﺟﻪﻫﺎی ﻧﺠـﻮمی ﻧﻈـﺎمی ﻭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺟﻨﮓ ﺍﻓﺰﺍﺭﻫﺎی ﺟﻬﻨمی را زیر سوال ببرد. زبان هوادارن ﺩﻭﻟﺖ ﭘﻠﻴسی ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﮏ ﮐﺎﺭتی هم باز شد و آنان ضرورت ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩی ﻫﺎی ﺩﻣﮑﺮﺍﺗﻴﮏ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ را پیش کشیدند.
با ۱۱ سپتامبر همه جا صحبت از تروریستهای اسلامی شد. غافل از اینکه به قول ﺑﺮﮊﻳﻨﺴکی ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪه هم ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ بود و ﺍﻧﻔﺠـﺎﺭ ﻣﺮﮐـﺰ ﺍﻑ بی ﺁی ﺩﺭ ﺍﮐﻼﻫﻤـﺎ و... نشان داد که فقط ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ مرتجع شبه ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ نیستند که فعالیت تروریستی می‌کنند، در خود آمریکا ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﯼ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﺘﯽ و مرتجعین مذهبی که ﺳﮑﻮﻻﺭﻳﺰﻩ ﺷﺪن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ برنمی تابند، زمینه حضور دارند.
.............................................

بن لادن در شُرفِ ساختِ بمب اتمی و پرتاب ماهواره است!
بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر هنگامی که سی.ان.ان تصویر یکی از برجهای مرکز تجارت جهانی را در حالی که شعله های آتش از آن به هوا برمی خاست نشان داد، مُفسّران شبکه گزارش دادند که به احتمال قوی اسامه بن لادن در آن کار دست داشته است.
هنگامی که کالین پاول و بعد از او جورج دبلیو بوش، واقعه را به بن لادن منتسب کردند خبر سی.ان.ان رسمیت یافت.
کالین پاول گفت: من فکر می‌کنم در آینده نزدیک ما بتوانیم کاغذی یا سندی ارائه دهیم که بن لادن را به حملات ۱۱ سپتامبر مرتبط می‌سازد.
البته چنین سندی هرگز ارائه نشد.
روز ۴ اکتبر، تونی بلر نخست وزیر انگلستان گزارشی به مجلس عوام ارائه کرد بنام RESPONSIBILITY FOR THE TERRORIST ATROCITIES IN THE UNITED STATES, 11 SEPTEMBER 2001 و از مسولیت برای خشونت تروریست در ایالات متحده صحبت کرد.
بلر اشاره نمود به جز سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن، هیچ سازمان دیگری انگیزه و ظرفیت انجام حملات ۱۱ سپتامبر را ندارد،
همان روز در یک کُر هماهنگ، وزیر خارجه پاکستان، ریاض محمدخان، اعلام کرد که شواهد ارسالی به دولت او توسط امریکا برای محاکمه بن لادن کفایت می‌کند. این شواهد بطور کلی سرّی طبقه بندی شد و هرگز منتشر نگردید.
پیشتر دونالد رامسفلد با اشاره به بن لادن گفته بود دشمن شماره یک ایالات متحده نه تنها دارای سلاحهای باکتریولوژی و شیمیایی است، بلکه در شرف ساخت بمب اتمی و پرتاب ماهواره هم هست!
روز ۷ اکتبر، سفرای امریکا و انگلستان به سازمان ملل اطلاع دادند که جنگ در افغاتستان شروع شده است. بیانیه «جان نگرو پونته» مبنی بر اینکه آمریکا اطلاعاتی آشکار و غیرقابل انکار بدست آورده که سازمان القاعده که توسط رژیم طالبان درافغانستان حمایت می‌شود نقشی اساسی دراین حملات داشته، هرگز در دسترس شورای امنیت قرار نگرفت.
.............................................

در مورد نوار جلال آباد چون و چرا ممنوع !
بیست و هشتم سپتامبر ۲۰۰۱ اسامه بن لادن به صراحت گفت: من از حملات ۱۱سپتامبر خبری نداشتم و اگر جز این بود شهامت بیان حقیقت را داشتم...
حرف بن لادن برای کسانیکه برای جنگ افروزی کفش و کلاه می‌کردند سنگین بود و می‌بایست به نحوی خنثی می‌شد. چندی بعد (دهم نوامبر ۲۰۰۱ ) ساندی تلگراف به قلم David Bamber مطلبی منتشر نمود و از قول بن لادن واقعه یازده سپتامبر را به گردن گرفت.
Bin Laden: Yes, I Did It.
mysticwicks.com
ساندی تلگراف به یک نوار ویدیویی اشاره کرد که گویا روز ۲۰ اکتبر همان سال ضبط شده و اسامه بن لادن مسوولیت حملات را پذیرفته است...
از انتقام (حتی با سلاحهای اتمی...) سخن گفته و بوش و بلر را هم تهدید نموده است و... (منظور ساندی تلگراف ویدیوی موسوم به نوار جلال آباد است که بعداً به آن می‌پردازم.)

گزارش ساندی تلگراف همان روز توسط تونی بلر تایید شد و وی به اطلاع مجلس عوام رساند که نسخه ای از نوار را دیده است.
واشنگتن پست هم روز ۹ دسامبر در صفحه اول خود به موضوع گوشه زد و نوشت این نوار بطور یقین مسئولیت بن لادن را در طراحی حملات مورد تایید قرار می‌دهد.
جورج دبلیو بوش و سناتور Ron Wyden رون وایدن و... شاهزاده بندر بن سلطان بن عبدالعزیز،...و خیلی های دیگر هم در باره نوار حرف زدند.
رودی جیولیانی Rudy Giuliani شهردار نیویورک گفت: این فیلم هرگونه تردید در مورد حمله نظامی آمریکا با هدف نابودی بن‌لادن را از میان برد.

وزیر دفاع وقت آمریکا دونالد رامسفلد گفت : با این نوار مسئولیت بن لادن در حملات ۱۱ سپتامبر ثابت شد.
سناتور ریچارد شلبی، نایب رئیس کمیته اطلاعات مجلس سنا گفت: انتشار نوار جلال آباد به مردم جهان همه چیز را نشان داد. من تعجب می‌کنم برخی در انتساب واقعه ۱۱ سپتامبر به بن لادن تشکیک می‌کنند.
بوش در تایلند گفت هرکس نسبت به آن چون و چرا کند بدون شک همکار اسامه بن لادن است.
...
بگذریم که ۵ سال بعد، پنجم زوئن ۲۰۰۶ «رکس تومب» مسئول بالای اف بی آی می‌گوید:
دلیل محکمی برای منتسب کردن ۱۱ سپتامبر به بن لادن نداریم.
No hard evidence connecting Bin Laden to 9/11
www.globalresearch.ca

اداره پلیس فدرال آمریکا، می‌گفت دلایل کافی مبنی بر دست داشتن اسامه بن‌لادن در حملات تروریستی به برج‌های دو قلوی تجارت جهانی، پنتاگون و کشته‌شدگان پرواز ۹۳ در اختیار نداریم. نمی‌دانم در این مورد هیئت منصفه عالی و وزارت دادگستری آمریکا چه موضعی داشتند.
.............................................

بن لادن دماغش را عمل کرده است!
من پائیز ۲۰۰۱ مصر بودم. اواسط ماه دسامبر تلویزیون الجزیره فیلمی ‌را که مدّعی بود گفتگوی اسامه بن لادن با خالد الحربی (خالد بن عوده بن محمد الحربی) است پخش می‌کرد.
خالد الحربی که به وی ابوسلیمان المکی هم می‌گویند اهل سعودی است و پیشتر با بن لادن فعالیتهای به اصطلاح جهادی داشته است.
در ویدیوی جلال آباد بن لادن مزّه می‌ریخت و از واقعه تروریستی ۱۱ سپتامبر دفاع نموده مسئولیتش را بعهده می‌گرفت و برای غرب خط و نشان می‌کشید.
فیلم تلویزیون الجزیره که سی ان ان هم ۳۱ ژانویه ۲۰۰۲ دقائقی از آنرا پخش نمود به همان اشاره ساندی تلگراف و... برمی‌گشت.
فیلم مزبور گویا ۹ نوامبر هم آماده بود ولی پنتاگون ۱۳ دسامبر آنتنی کرد.
حالا نوار به این مهمّی که ۲۱ اکتبر در اختیار «تیسیر علونی» Tayseer Allouni خبرنگار الجزیره در کابل بوده و دست بن لادن را رو می‌کرد چرا ماه بعد علنی شده، بماند.
جالب بود که بن لادن (در ویدیوی مزبور) نام «میم الشهری» و «سالم العظیمی» را که بنا بر فیلم مزبور، خودش برای عملیات یازده سپتامیر برگزیده بود، بلد نبود..
نوار اینجاست:
www.youtube.com

***
خلاصه، در ویدئوی فوق اسامه بن لادن مسوولیت حملات ۱۱ سپتامبر را پذیرفت... از انتقام (حتی با سلاحهای اتمی...) سخن گفت و خط و نشان کشید.
وی در این نوار می‌گفت: برجهای دوقلو ستونهای قدرت اقتصادی امریکا، برجهای روحی آن کشور و اهدافی مشروع بودند. بوش و بلر به جز قدرت چیز دیگری را درک نمی‌کنند. هر وقت آنها ما را بکشند ما نیز آنها را خواهیم کشت تا تعادل برقرار باشد.
«بن لادنِ فیلم پنتاگون» می‌گفت: من فکر می‌کردم که آتش گاز هواپیما اسکلت آهنی ساختمان (مرکز تجارت جهانی) را ذوب کرده و فقط در قسمتی که هواپیما برخورد کرده بود همه آن طبقات فرو خواهد ریخت. این آن چیزی بود که ما امیدش را داشتیم.... ما رادیو را برای دریافت اخبار از واشنگتن تنظیم کردیم. اخبار ادامه یافت و تا پایان اشاره ای به حمله نشد.
در پایان اعلام کردند که هم اکنون یک هواپیما به مرکز تجارت جهانی برخورد کرده است. بعد از مدتی، آنها اعلام کردند هواپیمای دیگری به مرکز تجارت جهانی برخورد کرده است. برادرانی که اخبار را شنیدند بیش از اندازه خوشحال شدند.
برادرانی که عملیات انجام دادند تا پای هواپیما هیچ چیز درباره عملیاتی که باید انجام دهند نمی‌دانستند، حتی یک کلمه. ما درباره عملیات چیزی به آنها نگفتیم تا این که آنها به آنجا رسیدند...

هنگامی که اولین هواپیما به ساختمان برخورد کرد آنها بیش از اندازه خوشحال شدند و من به آنها گفتم حالا صبر کنید... فاصله بین اولین برخورد و دومین برخورد به برجها بیست دقیقه بود و فاصله بین اولین هواپیما و هواپیمایی که به پنتاگون برخورد کرد یک ساعت بود.
آمریکایی ها وحشت زده شده بودند، فکر می‌کردند که کودتا شده است.
***
بعد از تماشای فیلم (که طرفین ۵۱ بار نام خدا را بر زبان آوردند و آلودند)، به کوچه و خیابان رفتم تا سرو گوشی آب بدهم و ببینم مردم مصر در این مورد چه نظری دارند.
مردم گُله گُله جمع شده و در باره نوار جلال آباد حرف می‌زدند. پشت سر هم می‌گفتند «شریط وهمیه» (ویدیوی جعلی)…مزوره الفیدیو... شریط فیدیو مزوراً …
بعضی فحش می‌دادند و تعدادی هم می‌خندیدند و می‌گفتند
- لحن و شیوه بیان در این فیلم شباهتی با دیالوگ مردم حجاز که اسامه از آنجا است ندارد.
- «اف بی آی» گفته بود اسامه چپ دست است اما بن لادن در فیلم نشان می‌دهد راست دست است و شانه چپ اش هم به خوبی حرکت می‌کند.
- همه می‌دانند اسامه بن لادن از دردهای کلیوی رنج می‌برد و مریض احوال است. در ویدیوهای قبلی هم حالت وی گویا است اما در این فیلم او ریش سیاه دارد. حالا فرض کنیم رنگ کرده است، چرا چاق تر از خود اوست؟ دماغش را هم عمل کرده است!
مردمی که در مورد نوار جلال آباد بحث می‌کردند، می‌خندیدند و به سازندگان فیلم فحش می‌دادند.
دانشجویی می‌گفت: من سکولارم و واقعش به دین و مذهب علاقه ای ندارم اما طرفدار بن لادن هستم چون او مظلوم است و اصلاً معلوم نیست حالا دیگر زنده باشد. گفتم چرا؟ گفت چون این نوار سراپا دروغ است. حتماً او را کشته اند که می‌توانند یک چنین صحنه سازی کنند. اگر زنده باشد همین فردا باید تکذیب کند. بعد ادامه داد کدام آسمانخراشی در دنیا تنها به دلیل آتش سوزی فرو ریخته است؟ نکند برجها از مقوا ساخته شده بود. برج‌ها در اثر انفجار کنترل شده صورت گرفته‌ و حفره ایجاد شده در پنتاگون با موشک کروز بیشتر جور می‌آید. کجا حفره مزبور اندازه یک هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ است؟... این فیلم هم ساخته هالیوود است. بن لادن که اینقدر چاق نیست...
یکی می‌گفت: دولت آمریکا گفته وصیت یکی از تروریستها که پیدا شده به ریز ماجرا اشاره دارد. اولاً چه جوری وصیت مزبور نسوخته و میان آنهمه گرد و خاک و آوار به دست آمده ثانیا حالا که بن لادن می‌گه اصلاً اونا هیچکدومشان از عملیات خبر نداشتند. تازه بن لادن اسامی را اشتباه تلفظ می‌کند. همه اش خدعه و حقه است.
چند نفر هم از عملیات ۱۱ سپتامبر دفاع نموده و می‌گفتند بن لادن با صراحت این رویداد را به اقدام شجاعانه نیروهایش مربوط می‌داند. شجاعانی که سمبل اسلام جهادی هستند و...

برای من سئوالات دیگری پیش آمده بود:
پیش خودم می‌گفتم با توجه به اینکه بن لادن بیشتر از همه می‌دانست دیوار موش دارد و موش گوش، چه مرضی داشت از موضوعاتی حرف بزند که نباید بزند؟ چرا با دست خودش مدرک جرم می‌دهد؟
او در سراسر فیلم با استفاده از ضمایر شخصی «من» و «ما» صحبت می‌کند در حالیکه طبق عادت او همیشه در اینگونه موارد از ضمیر سوم شخص استفاده می‌کرد.
او درس مهندسی عمران خوانده و در کار ساخت و ساز بود. آیا آنقدر بیغ بود که نمی‌دانست برجهای دوقولو نه از آهن، بلکه از فولاد است و شعله آتش ناشی از گاز هواپیما تیغش نمی‌برد وقت اصابت نقطه ذوب خلق کند؟ و در ۹ ثانیه برجها را به تلی از دود و خاکستر تبدیل کند.
اسامه بن لادن فیلم پنتاگون می‌گفت: فکر می‌کردم که آتش گاز هواپیما اسکلت آهنی ساختمان (مرکز تجارت جهانی) را ذوب کرده و فقط در قسمتی که هواپیما برخورد کرده بود همه آن طبقات فرو خواهد ریخت.
خنده دار اینجا بود که می‌گفت افراد عمل کننده تا پای هواپیما نمی‌دانستند که کجا می‌روند و مأموریت شان چیست! آنها هیچ چیز درباره عملیات نمی‌دانستند، حتی یک کلمه.
عجبا مگر پیک نیک می‌رفتند تا دوغ آبعلی بخورند؟ پس چگونه آنان سیستم های پیچیده کنترل هوایی را دور زدند اگر نمی‌دانستند کجا می‌روند؟
تازه به قول آن دانشجوی مصری چرا دماغ بن لادن اینقدر بزرگ بود!؟
مگر دماغش را عمل کرده بود؟...
(تصویر بن لادن در ویدیو جلال آباد) حتی با عکسی اف بی آی از وی در صفحه اش گذاشته متفاوت است.
www.fbi.gov

این نکته نیز برایم پرسش بود که چرا بن لادن کلمه ای از آنچه آمریکا با عنوان:
Operation Enduring Freedom
یعنی «عملیات بلند مدت آزادی» در افغانستان شروع کرد، (از حمله به افغانستان) چیزی نگفت؟ هفتم اکتبر تجاوز به افغانستان شروع شده بود و نوار بعد از آن واقعه ضبط شده است. چطوری در دیالوگها کلمه ای راجع به آن موضوع با اهمیت شنیده نمی‌شود؟
.............................................

یک «پرل هاربر» جدید لازم است !
آیا واقعه ۱۱ سپتامبر که برای سردمداران ایالات متحده مائده ای آسمانی بود می‌توانست ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺖﻫـایی ﮐـﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﻭﺯﻧـﻪﻫـایی ﺭﺍ ﺑـﺮﻭی ﺗﺮﻭﺭﻳﺴـﺖﻫـﺎ ﺍﺯ ﺑـﺮﻭﻥ ﺑﮕﺸـﺎﻳﺪ، پیش بیآید؟
بی بی سی در گزارشی که راجع به پل ولفوویتس رئیس پیشنهادی کاخ سفید برای بانک جهانی نوشت از قول وی نقل کرد که ما سال ۲۰۰۰ در برنامه قرن نوین آمریکا در سندی استدلال کردیم رویدادی مصیبت بار و تحرّک بخش مانند یک پرل هاربر جدید لازم است تا سیطره جهانی ایالات متحده تضمین شود؟ (حمله ژاپن به بندر «پرل هاربر»، پایگاه نظامی ایالات متحده در هاوائی که سال ۱۹۴۱ اتفاق افتاد خیلی چیزها را زیر و زبر کرد. و امریکا پس از آن رسما وارد جنگ شد.)
***
آیا می‌توان گفت که واقعه ۱۱ سپنامبر به جای این که «علت» تغییر سیاست باشد به واقع «بهانه» اجرای سیاست هائی شد که مدتی پیشتر تدوین شده بود؟ آیا با پروژه قرن جدید امریکائی Project for the New American Century هیچ رابطه ای نداشت؟
آیا مسائلی چون نفت، سودجویی شرکت های اسلحه سازی، هراس خداوندگاران ثروت و قدرت در آمریکا از نفوذ آینده چین و روسیه پر بزرگ ترین منابع انرژی جهان، تضمین امنیت اسرائیل، سوداهای توسعه طلبانه امثال آرمیتاژ و ریچارد پرل...، طرح خاورمیانه بزرگ و برنامه آمریکای قرن جدید ــ دلائل جنگ افروزی در افغانستان و عراق نیست و تنها علت آنهمه خون و کشتار این بود که امثال بوش و بلر می‌خواستند آزادی به ارمغان ببرند؟
***
آن حادثه بدون شک تروریستی و ضّد انسانی بود و هر انسان صلحدوستی باید محکوم کند و بدون هراس از هوچی های بیسوادی که همیشه برای ستمگران خوش رقصی و پامنبری می‌کنند، در آن کند و کاو کند. در این چون و چرا مردم شریف و فرهیخته آمریکا پیشقدم اند.
***
می‌دانیم اسامه بن لادن که بهانه ای برای حضور طولانی مدّت آمریکا در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بود. او حداقل تا ۱۹۹۸ با سازمان سیا ارتباط داشت. جولای سال ۲۰۰۱ دو ماه پیش از واقعه ۱۱ سپتامبر در حالی که بشدت بیمار بود برای معالجه به بیمارستان امریکا- دبی (امارات متحده عربی) مراجعه کرد...
بن لادن در یک بیمارستان نظامی در راولپندی مورد معالجه دیالیز کلیه قرار گرفت. او در دسترس بود، غیب اش نزده بود. آنهمه هیاهو علیه وی و ۵ میلیون دلار جایزه برای سرش معلوم است چه دلیلی داشته است.
فردی که اردوگاه های آموزشی اش در افغانستان مورد حمله موشکهای کروز واقع شدند، خودش در بیمارستان امریکایی - دبی مورد معالجه واقع شد و گفته شده در دبی با رئیس دفتر محلی سیا گپ زده و سپس تحت حمایت ارتش پاکستان در راولپندی تحت معالجه واقع شده است.
از قول «آصف‌علی زرداری» رئیس جمهور پاکستان که واشنگتن را متهم می‌کرد از بن لادن به عنوان رهبر گروه تروریستی برای سقوط حکومت بوتو استفاده کرده، گفته می‌شد «اسامه بن لادن» چند روز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر دستگیر و به ماموران امنیتی آمریکا تحویل داده شد اما نظامیان آمریکایی اعلام کردند که بن لادن را در منطقه «ورابورا» درافغانستان گم کرده ایم.
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!
...............................................

پانویس

کتاب زندگی سراسر حل مسئله است.
کارل پوپر Karl Popper در کتاب زندگی سراسر حل مسئله است All Life is Problem Solving در فصل «جنگیدن به خاطر صلح» waging wars for peace تفسیر خرافی از وقایع تاریخی را به چالش کشیده است.
books.google.nl
کتاب مزبور را «شهریار خواجیان» به فارسی ترجمه نموده است.

***
از اینکه نتوانستم این مطلب را کوتاهتر ارائه دهم پوزش می‌خواهم.

همنشین بهار
hamneshine-bahar@yahoo.com