از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : راستی شکایت عیسی سحرخیز از نوکیا، زیمنس به کجا کشید؟
وقتی شرکت های غربی از همدیگر شکایت می کنند بازار گرمی ها چنان است که رادیو های فارسی زبان ایرانی نیز آن را از خبر های اصلی و دسته اول خود به حساب می آورند و آنقدر تکرار اش می کنند که آدم از شنیدن اش خسته میشه. و چنین وانمود می شود که این کرانه مظهر داد خواهی مظلومان است.
همین "داد خواهان" وقتی براشون نصرفد خیلی راحت حقوق یک مبارز شریف و آن هم زندانی که یک شبه در زندان پیر و زال زر گشت را به راحتی فراموش می کنند.
همین نشان می دهد که با طناب اینها نمی توان به چاه "بشردوستی" هاشان فرو رفت۱.
به کمک دستگاه هایی که این شرکت های "بشر دوست" به ایران ارسال کرده بودند، برای عیسی سحر خیز نه فقط پرونده درست شد، بلکه در روز یورش دنده اش را نیز شکستند.
عین خبر هنوز تو تلویزین فارسی آمریکا هست می توانید ببینید. و سخنان پسر عیسی سحر خیز و وکیل او ر ا بشنوید. به ظاهر نوکیا محکوم است ولی جواب سر بالا می دهد. زیرا خوب می داند که: با مبارزی بی یار و یاور سرو کار دارد.
ای کاش مبارزین ایرانی خارج از کشور در این لحظه که مرد در حال اعتصاب است، فشار می آوردند و حق او را از نوکیا، زیمنس می ستاندند.
۱ - کار های این جهان نه از روی انساندوستی بلکه فقط از روی "مصلحت نظام"شان صورت می گیرد. و اصلاً نمی توان به «عین» "بشر دوستانه" شان باور داشت. همینک در کشور عراق روزانه آنقدر آدم نابود می شود که اگر سالانه اش را میانگین بگیریم، شاید در سیسد و شست و و پنج روز، هر روزی بیش از سی کشته بدست آید. و جالب است که هیچ کسی هم ظاهراً مسئول این جنایات - آوردن "دمکراسی" با تانک - نیست!
امان از خوش باوری های مردم شرق زمین که بخاطر «عین» خودشان را به کشتن می دهند!
در لطایف الطوایف از جمله آمده: «سربازی زنی زیبا داشت به نام حور. روزی به جنگ رفته بود. بعد از قیام مردم پا به فرار گذاشت. گفتند: ای نامرد برگرد که اگر کافری را بکشی جنگجو هستی و اگر کافری تو را بکشد، شهید هستی و در روز قیامت به «حور عین» دست می یابی. گفت: من خود اکنون «حور» دارم و برای «عین» خودم را به کشتن نمی دهم.»
۴٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۱
|