روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۹ شهريور ۱٣۹۱ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۲


 «کار کارستان ما با آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛اتفاق مهمی در حال ساخته شدن است. جبهه بیداری اسلامی کار کارستانی با آمریکا کرده که در تاریخ معاصر جهان فراموش نخواهد شد. ایران در متن و کانون این جبهه مشغول خلع سلاح آمریکا و اسرائیل است. یک قداره کش گردن کلفت را در نهایت بدمستی تصور کنید. کسی جلودارش نیست. عربده می کشد، قداره می چرخاند و در چشم برهم زدنی، رهگذران را خونین و مالین نقش زمین می کند. عقل متعارف می گوید باید از او پروا کرد و دم تیغش نرفت. جسارت و هنر بزرگی است که کسی اراده گلاویز شدن با چنین غول افسار گسیخته ای را داشته باشد چه رسد به اینکه حربه را از دست او بگیرد و دو تا کشیده آبدار هم در گوش وی بخواباند. بیداری و مقاومت اسلامی، با آمریکا چنین کاری کرده است.
این نیست که آمریکا فقط در سال ۱۹۴۵ میلادی تنه به تنه وحشیگری های آلمان نازی زد و صدها هزار انسان بی گناه را با بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما قتل عام کرد.
آمریکایی ها در افغانستان و عراق ۱۰ برابر قربانیان بمباران اتمی ژاپن شهروند غیرنظامی کشتند تا ثابت کنند آمریکا همان آمریکاست- اسرائیل هم بدتر از جنایات صبرا و شتیلا را در جنگ ۲۲ روزه علیه نوار غزه مرتکب شد- اما اتفاق مهم این است که بمباران اتمی ژاپن، اعلام ابرقدرتی آمریکا و زدن سند پیروزی جنگ جهانی دوم به نام کاخ سفید را در پی داشت حال آن که ۱۰ برابر آدم کشی در افغانستان و عراق (و لبنان و غزه از سوی صهیونیست ها) گره از کار فرو بسته آمریکا باز نکرد هیچ، که چوب حراج به اعتبار و اقتدار و نفوذ استراتژیک واشنگتن زد. اما فقط حربه جنگ و ارعاب و عربده آمریکا نیست که کند شده است. اتفاقات یکی دو سال اخیر در غرب آسیا جایی که خاورمیانه اسلامی می نامندش، به ویژه حوادث پر از خبر یک هفته گذشته، رصدگران سیاسی و اطلاعاتی را به کند شدن حربه مهمتر و خلع سلاح مهیب تر زمامداران کاخ سفید دلالت می کند.
اتفاق مهم این است که پیشرفته ترین و برنده ترین حربه ابرقدرت جبهه لیبرال-دموکراسی با چیره دستی تمام علیه خود وی به کار گرفته شده است. جمهوری اسلامی ایران اکنون در حالی که در جبهه مبارزه و مقاومت مقابل تهدیدهای سخت سینه سپر نموده و از هماوردی شانه خالی نکرده، در حال خلع سلاح آمریکا با شعار آزادی، مردم سالاری (دموکراسی) و حق حاکمیت ملت هاست. آمریکایی ها در عراق در حالی که چاهش را نکنده بودند، مناره دزدی کردند. اما وقتی قرار شد معلوم کنند سند حاکمیت جدید به نام چه کسی است و بنابراین پای تصمیم و انتخاب یک ملت به میان آمد، کم آوردند و نه بمب اتمی و لیزری، نه عملیات تروریستی و نه فشارهای گوناگون سیاسی نتوانست از پس ملت عراق برآید. عراق جدید بی آن که لازم باشد همان ابتدا در محور بیداری و مقاومت اسلامی نقش ایفا کند- که کرد- یک کشیده سنگین در گونه بوش و اوباما به عنوان دو روی سیمای آمریکا زد. طی ۷-۶ سال گذشته آمریکا و اسرائیل با وجود تشدید فشار بر ملت ها، رگبار کشیده را از ملت های عراق و لبنان و فلسطین و مصر و تونس- و حتی لیبی و سوریه- خورده اند. آمریکا خطای مشابهی را در قبال سوریه (ولو به شکل نیابتی) مرتکب شد که اکنون با پرورده شدن سوریه میانه حال در قواره مرد خط مقدم مقاومت اسلامی، انتظار پرداخت هزینه های آن را می کشد.
منطق ایران به تأسی از رهنمود الهی در حال ثمر دادن است. «قل انّما اعظکم بواحده أن تقوموا لله مثنی و فرادی» (آیه ۶۴ سوره سبأ). روزی که ایران اسلامی به رهبری حضرت روح الله(ره) به اقامه امر خدا در برابر طاغوت ها برخاست تنها بود. کم نبودند کسانی که می گفتند نباید پنجه در پنجه قدرت های زورگو انداخت. چرتکه های عجیب و غریبی هم می انداختند، از آن سیاستمداری که می گفت زمین بدهیم و زمان بگیریم- و خاک جنوب ایران را تقدیم ارتش بعث کرد- تا دیگرانی که دم از تنش زدایی یکطرفه زدند و دشمن چنان گستاخ شد که برای تعقیب رئیس دولت وقت حکم صادر کرد! و تا بعدی هایی که التماس مذاکره کردند و کرنش نشان دادند و خواستار اتحاد با اشغالگران افغانستان شدند اما آخر سر شنیدند که دشمن، ایران را در فهرست محور شرارت قرار داد و تهدید به حمله اتمی کرد؛ تا آنجا که رئیس دولت و وزیر خارجه وقت علنا از دولت آمریکا به خاطر نمک نشناسی و بدعهدی شکایت کردند. این منطق به تواتر توسط کسانی از سال ۵۹ تا ٨٣- و حتی بعدا توسط دیگرانی- تست زده شد و مطلقا جواب معکوس گرفت. سخن و گزاره اصلی این است که به شهادت حوادث متواتر، عقلانیت در مجاهدت و مقاومت آمیخته به خطرپذیری بود و نه در خوش گمانی یا رعب و انفعال و بازی در زمین دشمن و بر مبنای قواعد او. البته هدف این نوشته نقد آن سوء محاسبه ها یا مغالطه ها نیست. جمهوری اسلامی به فضل الهی و با شجاعت آمیخته با درایت امت- امامت، اغلب این سردرگمی های رایج در میان برخی تحلیل گران عرفی و منحل در شبکه قدرت جهانی را پشت سرگذاشته است.
به تازگی نخست وزیر آشفته حال اسرائیل جملاتی بر زبان رانده که آمیزه ای از تعابیر درست و نادرست و در عین حال قابل تأمل است. نتانیاهو ٨ماه پیش از اعضای کابینه خود خواسته بود علیه ایران وراجی نکنند تا تهدیدها متوجه اسرائیل نشود. او البته به این فهم وفادار نماند و بارها وراجی هایی کرد که موجب شد در اتفاقی بی نظیر توسط برخی مقامات ارشد سیاسی و نظامی آمریکا تحقیر شود. نتانیاهو شنبه گذشته در حالی که طبق معمول علیه برنامه هسته ای ایران بدگویی می کرد، اظهار داشت «رهبران حکومت اسلامی تحت تاثیر تعصبی باور نکردنی قرار دارند و به اعتقادات تعصب آمیز بالاتر از بقای خود اهمیت می دهند.آنها بمبگذاران انتحاری در تمام نقاط دنیا دارند. من به منطق و عقلانیت آنان تکیه نخواهم کرد و ایران نباید سلاح هسته ای داشته باشد».
اینها اظهارات نخست وزیر رژیمی است که از افسانه هولوکاست، عقیده ای مقدس در غرب ساخته و حتی سیاستمداران و پژوهشگران و متخصصان غربی دارای سوال درباره هولوکاست را سرکوب و مجبور به برکناری و محاکمه و «غلط کردم» می کنند. و سخنان انسان شریری است که تروریست های اجیر سرویس مخفی وابسته به وی مردان دانشمند ایرانی را سبعانه و در پیش همسر و فرزند خردسال به خاک و خون کشیدند و بر سر شهروندان بی گناه غزه بمب های اورانیومی و فسفری ریختند. از این زاویه نگاه که صرف نظر کنیم، حقیقتی در بیان نخست وزیر رژیم کودک کش پدیدار می شود و آن اینکه «رهبری ایران نمی ترسد و جا نمی زند».
او درست فهمیده که در نظام امت -امامت ایران و در نگرش همه مسلمانان راستینی که این روزها مراکز نمایندگی آمریکا در سراسر جهان را آماج اعتراض خود قرار می دهند و فریاد می زنند «روحی لک الفداء یا رسول الله»، جان سپر بلای باورهای الهی است. اما از درک این واقعیت عاجز است یا لااقل مصلحت نمی بیند اعلان کند که باورهای اسلامی باعث بقا و امنیت و ثبات و روئین تنی ملت ایران و جبهه مقاومت اسلامی در منطقه شده است.
نتانیاهو از شمار همان دنیاپرستان شبه یهودی است که خون در دل حضرت موسای کلیم کردند و گوساله پرست و زراندوز شدند. او از همان تبار تیره ای است که خداوند در وصف جان دوستی آنان می فرماید« و لتجدنّهم احرص الناس علی حیاه ... آنها هرگز آرزوی مرگ نمی کنند به خاطر آنچه کرده اند... آنان را از میان مردم و مشرکان، حریص ترین به زندگی می یابی. هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند اما اگر هم چنین شود، او را از عذاب بازنمی دارد» (آیات ۵۹ و ۶۹ سوره بقره). حقیقت این است که برخلاف رجزخوانی های چندماه اخیر، صهیونیست ها به غایت ترسیده اند. اما نه فقط از جنگ، که طعم زهرآگین دو جنگ محدود قبلی در جنوب لبنان و جنوب فلسطین اشغالی را عمیقا چشیده اند.
ترس بزرگ تر آنها این است که آمریکا به عنوان آخرین تکیه گاه اشغالگری اسرائیل، از عواقب بیداری و مقاومت اسلامی در هراس افتاده و مجبور است به استناد گزارش ٣٨ صفحه ای ۶۱ نهاد اطلاعاتی خود، فاصله گذاری تازه ای با رژیم تل آویو انجام دهد.آمریکا در میان باتلاق افتاده و صهیونیست ها می دانند که آمریکا می داند در چنین وضع بغرنجی نباید برای بیرون کشیدن اسرائیل، این رژیم را روی کول خود سوار کند.
در مقابل، منطق عزت، حکمت و مصلحت جمهوری اسلامی در حال گل کردن است. از افغانستان تا عراق و از آنجا تا سوریه و لبنان و فلسطین، منطق حکیمانه ایران جواب داده چرا که هماهنگ و موافق اراده ملت های مسلمان منطقه است. اکنون این منطق در چهارگوشه خاورمیانه اسلامی از کوه های هندوکش در شرق تا تنگه جبل الطارق در غرب، طرفداران پرو پا قرص پیدا کرده است. دفاع ما از دو خط سیر مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، عین عقلانیت بوده اگر که رنگ و بوی «مجاهدت» و «خطرپذیری» را نیز با خود دارد. و در کدام بازار گوهر امنیت و ثبات و اقتدار و عزت را بدون جد و جهد و سخت کوشی یا خطرپذیری و جرئت، به رایگان عرضه می کنند؟! اگر ما دیروز به پیامبراعظم(ص) لبیک گفتیم تا امروز فریاد لبیک یا رسول الله - به خاطر جسارت جبهه صهیونیسم مسیحی- پشت آمریکا و اسرائیل را در سراسر دنیا به لرزه درآورده، استمداد از قانون لایتخلف نهفته در فرمان الهی بود که «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم...». دعوت رسول خدا به مجاهدت و استقامت، ذاتا حیات بخش و زنده کننده است. و امروز چون ملت های مسلمان لبیک به پیامبر اعظم(ص) می گویند، زنده شده اند که حق پایمال شده خویش را یکی یکی از قدرت های قداره بند می ستانند. آنها آزادی و دموکراسی و احترام و استقلال را مطالبه می کنند و کیست که در مقابل این سیلاب طوفانی جرئت سینه سپر کردن داشته باشد؟
منوشه امیر تحلیلگر سالیان رادیو اسرائیل حق دارد رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا را آماج اعتراض خود کند که «آیا شما نمی فهمید چرا در لیبی و مصر و یمن و کشورهای دیگر اسلامی این چنین موجی به راه افتاده؟ من نمی فهمم شما خانم کلینتون چگونه می گویید که نمی فهمم چرا این حادثه رخ داده است؟ مگر وزیر خارجه ابرقدرت جهان نیستید؟
پس چرا نمی فهمید؟... نام آن اتفاقات را بهار عربی گذاشتید. چرا از تجربه خود در ایران درس نیاموختید؟ کارتر هم مثل شما بود و نمی دانست و نمی فهمید و نابخردی به خرج داد تا رژیم شاه سقوط کرد. عین همان در مصر رخ داد و از آن بدتر را باید در لیبی و یمن و حتی سوریه انتظار داشت... دست اندرکاران سیاست خارجی آمریکا نمی فهمند که انتخابات آزاد ممکن است به یک فاجعه کشانده شود که شده. و ما امروز آن را در کشورهای به اصطلاح بهار عربی به چشم می بینیم و دیروز در غزه با روی کار آمدن گروه تعصب گرای حماس اتفاق افتاد».
ماجرا همان کابوس فرعون است و اراده قدرت الهی. «... و نر ی فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون». تا خدا به ستمگران و مستکبران نشان دهد آنچه را که از آن می ترسیدند و خود را بر حذر می داشتند. هنوز همه خشم نهفته در جان ملت ها آزاد نشده و این ولوله در جان زورگویان انداخته است. هنوز معنای حقیقی «ونصرته بالرعب» پدیدار نشده است. رعب جبهه حق، فرسنگ ها جلوتر از خود آنها اردوگاه جباران را درخواهد نوردید. این وعده تخلف ناپذیر اولیای معصوم الهی (علیهم السلام) است.

خراسان:کجایند مسئولان و هنرمندان با همت؟!
«کجایند مسئولان و هنرمندان با همت؟!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛تکلیف وضعیت فرهنگی و سینمای قبل از انقلاب در ایران که روشن است اما نکته بسیار قابل تامل، وضعیت سینما و تلویزیون بعد از انقلاب اسلامی است، خصوصاً درباره سهل انگاری، غفلت و کم کاری شدید مسئولان، فیلم نامه نویسان، کارگردانان، تهیه کنندگان و هنرمندان در ساخت فیلم ها و سریال های فاخر در زمینه فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی و ارزش های تمدنی، فرهنگی این بزرگ و کهن بوم و بر.
حتی پس از انقلاب نیز آثار سینمایی و یا تلویزیونی ارزشمند و فاخر برای شناساندن تمدن دیرپای و فرهنگ ارزنده کشورمان بسیار محدود و انگشت شمار بوده است.
این در حالی است که خصوصاً پس از انقلاب بزرگ اسلامی، تمدن، فرهنگ، بزرگی و بزرگواری های ملت ایران هر روز بیش از پیش مورد هجمه و اهانت قرار گرفته است و دشمنان غدّار و بیدار این ملت و مملکت با طراحی دسیسه ها و توطئه های هر روز نو شونده و با استفاده از فضای رسانه ای بسیار گسترده و جهان شمولی که در اختیار خود گرفته اند و همچنین استفاده ابزاری از «پرده جادویی» و بسیار تاثیرگذار سینما و فیلم سازی به طور برنامه ریزی شده هرازگاهی نه تنها تمدن و فرهنگ ایران عزیز را با حداقل هفت هزار سال دیرینه ، آماج تیرهای کینه و نفرت و دروغ پردازی های خود قرار می دهند، بلکه در نهایت ناجوانمردی و خباثت و حق ستیزی حتی حقایق مسلم عالم وجود و مقدس ترین مقدسات جهان هستی را مورد اهانت قرار می دهند.
دشمنان ایران و ایرانی، گستاخی و وقاحت را بدان پایه رسانده اند که با ساختن فیلم هایی مثل فیلم ۳۰۰، ایرانیان را مردمی وحشی و بزدل تصویر می کنند و در مقابل چنین عمل وقیحانه ای تنها برخی از مسئولان و توده هایی از مردم، موضع گیری هایی می کنند و فایده این واکنش و موضع گیری ها چه می تواند باشد وقتی با تبلیغات گسترده این فیلم را میلیون ها نفر در سراسر جهان تماشا می کنند و فروش آن به بیش از ۴۵۶میلیون دلار می رسد! معلوم است که وقتی ما همچنان دست روی دست گذاشته ایم و لااقل بخشی از تاریخ ایران بزرگ را و حداقل دوران باشکوه حکومت و پادشاهی کورش کبیر که منادی واقعی آزادی و حقوق بشر و کرامت انسان آن هم در ۲۵۰۰ سال پیش بوده است زندگی همان کورشی که بزرگی همچون علامه طباطبایی احتمال ذوالقرنین بودنش را مطرح کرده است را در یک سریال یا فیلم فاخر به تصویر نمی کشیم و داریوش و کریم خان زند و لطفعلی خان و امیرکبیر و عباس میرزا و ... را با هنرمندی به رخ جهانیان نمی کشیم حالا یک عده مهاجری که در این چند سده اخیر، وطن ساکنان و صاحبان اصلی آمریکا را غصب کرده اند و نه تمدنی دارند و نه فرهنگی بایسته، در هالیوود شان تمدن و فرهنگ بزرگ ایران را به سخره و تحقیر می گیرند.
جای هزاران دریغ و افسوس است که آن قدر نشستیم و می نشینیم تا دشمن هر کاری می خواهد انجام دهد آن گاه تازه از خواب بیدار می شویم که شاید کاری بکنیم! مسئله آن وقت غم بارتر و دل خون کننده می شود که دشمنان با پشتیبانی صهیونیسم بین المللی و آمریکا، مقدس ترین مقدسات عالم هستی را مورد اهانت قرار می دهند، گاه حبیب خدا حضرت محمدمصطفی(ص) را این برترین مخلوق خداوند و اشرف انبیا و خاتم مرسلین را با کشیدن کاریکاتور هتک حرمت می کنند، گاه موجود باطل کیش و حق ستیزی را واسطه سوزاندن کلام الهی قرار می دهند، گاه سلمان رشدی را برای اهانت به وجود قدسی رسول اکرم(ص) به میدان می آورند و گاه فیلم موهنی را در شرایطی که موج اسلام خواهی و بیداری اسلامی منطقه و بسیاری از کشورهای مسلمان را فرا گرفته به نمایش می گذارند و کیست که نداند که چنین اهانت هایی جز از سر حقد و کینه و عجز دشمنان در مقابل حق و حقیقت نیست ؟ و کیست که نداند خشم مقدس مسلمانان علیه اهانت کنندگان به پیامبر عظیم الشان و آخرین فرستاده الهی این روزها از این واقعیت حکایت دارد که بسیاری از آن چه دشمنان حق تاکنون رشته اند، پنبه شده است!
درباره ساخت و انتشار این فیلم تحلیل های مختلف و متعددی شده است از جمله این که برخی این ماجرا را کار جمهوری خواهان رقیب حزب حاکم آمریکا می دانند و برخی درست برعکس این ماجرا را کار حزب دموکرات حاکم می دانند که برای انحراف افکار عمومی داخلی آمریکا از مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی و توجه دادن آن ها به سیاست خارجی و مقابله با مسلمانان می دانند، و برخی این کار را ناشی از اشتباه محاسبه آمریکا می دانند، برخی اجرای این پروژه را نقشه آمریکا برای سیبل قرار دادن مصر به عنوان کشور موثر در جهان اسلام خصوصاً در جریان بیداری اسلامی و انحراف خیزش مردم مصر می دانند، برخی اجرای این پروژه را در جهت تحریک و سپس خشونت گرا نشان دادن مسلمانان می دانند و ...
اما آن چه مسلم است تحلیل این جریان، مسئله مورد بررسی این مقاله نیست، مسئله این نوشته طرح گلایه همیشگی از فیلم سازان کشورهای اسلامی و خصوصاً مسئولان و فیلم سازان و هنرمندان کشور خودمان است که با این همه ادعا تاکنون حتی بخشی از مرام و منش حضرت محمد بن عبدا...(ص) این پاک ترین و مهربان ترین انسان خلق شده و این وجود تابناک عالم هستی و این آورنده کامل ترین دین و کتاب و کلام الهی را به تصویر نکشیده اند و به همین خاطر هنوز اثر فاخری که توسط «مصطفی عقاد» کارگردان سوری الاصل فیلم «محمد رسول ا...» که در سال ۱۹۷۶ میلادی به بازیگری هنرمندان توانای هالیوودی مانند «آنتونی کوئین» و «ایرنه پاباس» ساخته شد، تنها فیلم قابل ارائه در این حوزه است اما دریغ از به تصویر کشیدن حتی یک برش کوتاه از زندگی سراسر نور رسول ا...(ص) در یک اثر سینمایی در جهان اسلام و حتی ایران پس از انقلاب اسلامی تا کنون.
(البته اخیرا مجید مجیدی کار ساخت فیلمی با موضوع پیامبر(ص) را آغاز کرده که هنوز به پایان نرسیده است.) پس آیا نباید تمامی وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان را در همه دولت های بعد از انقلاب به چالش و نقد و مواخذه ای جدی کشید که چرا در تمامی این سال ها هیچ کدامتان برای ساخت یک اثر فاخر سینمایی نه برای نشان دادن بخشی از تمدن و فرهنگ اصیل ایرانی به مردم جهان ساختند که حالا برخی از دشمنان، ایرانیان حال حاضر را شترسوارانی در حال تردد در معابر تصویر می کنند!! و نه اقدامی برای تهیه و ساخت یک اثر فاخر لااقل درباره بخشی از زندگی سراسر نور دردانه عالم وجود، پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت کرده اند.پیامبری که از ازل تا ابد نه تنها تمامی حق باوران و مومنان بلکه ملائک و خداوند باری تعالی بر او سلام و صلوات و درود می فرستند.
گرچه وجود تابناک این عصاره هستی و بهانه وجود و این خورشید همیشه جاودان و پرفروغ عالم ملک و ملکوت بدین یاوه ها و گزافه ها و هیچ یاوه و گزافه و دروغی هیچ گاه غباری نمی گیرد و بر ساحت قدسی آن اشرف و اعظم انبیاء حتی گردی نمی نشیند چرا که آفریدگار هستی خود هم ضمانت مانایی و ماندگاری و جاودانگی حق و حقیقت و هم ضمانت ماندگاری و جاودانگی آیین و ندای پیامبر رحمتش را و هم ضمانت حفاظت از قرآنش را فرموده است و پر واضح است که هیچ یک از این حقیقت های ازلی و ابدی و جاودانه نیازی به قلم و اثر هنری و فیلم و خطابه کسی ندارد اما این همه ما هستیم که باید در قبال این همه نعمت الهی، نعمت حق باوری و گرویدن به دین حق و اسلام ناب محمدی(ص) و نعمت داشتن اسوه و الگوی حسنه و بی همانندی همچون وجود قدسی نبی مکرم اسلام و نعمت داشتن کتاب سراسر نور و هدایت قرآن و به شکرانه همه این نعمت های الهی به وظیفه خود در هر مسئولیتی که هستیم عمل کنیم و خدا نکند که در روز بازپسین شرمنده آفریدگار هستی، پیامبران اولیای الهی، نبی مکرم اسلام(ص)، ائمه هدی(ع) و قرآن مُنزل باشیم.

جمهوری اسلامی:بلندگوی دشمن نشویم
«بلندگوی دشمن نشویم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛در برابر اوج گیری تظاهرات ضد آمریکا - ضد صهیونیستی مسلمانان جهان در اعتراض به فیلم موهن نسبت به پیامبر اکرم، که اکنون در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا جریان دارد، عده‌ای تلاش می‌کنند این تظاهرات و اقدامات را منفی جلوه دهند و چنین وانمود کنند که حمله به سفارت خانه‌ها و مراکز آمریکائی در کشورهای مختلف توسط مسلمانان به نفع آمریکا تمام می‌شود و همان چیزی را به اثبات می‌رساند که سازندگان فیلم آمریکائی - صهیونیستی موهن به ساحت مقدس پیامبر اکرم درصدد اثبات آن بودند.
این عده چنین استدلال می‌کنند که دست اندرکاران تهیه این فیلم و دست‌های پشت پرده می‌خواستند به افکار عمومی جهان ثابت کنند که اسلام دین خشونت است و حمله به سفارت خانه‌های آمریکا توسط مسلمانان، همین هدف را تأمین می‌کند. گویندگان این سخن پیشنهاد می‌کنند مسلمانان به تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز و سر دادن شعارهائی در حمایت از پیامبر اکرم و محکوم کردن دست اندرکاران تهیه این فیلم اکتفا کنند و مرتکب کارهائی نشوند که بهانه به دست آمریکا و صهیونیست‌ها و سایر مخالفان بدهد و آنها علیه اسلام و مسلمانان تبلیغات نمایند.
افرادی که این طرز فکر را دامن می‌زنند دو دسته هستند؛ یک عده کسانی هستند که با نیت پاک و از روی دلسوزی چنین مطالبی را ابراز می‌کنند و آنچه در دل دارند نیز همانست که بر زبان جاری می‌کنند. دسته دوم کسانی هستند که بلندگوی دشمنان شده‌اند و حرف‌های آنها را که می‌خواهند راه برای ادامه اهانت به مقدسات اسلامی باز باشد این سخن به ظاهر زیبا را بر سر زبان‌ها انداخته‌اند. با دسته دوم کاری نداریم، زیرا آنها نمی‌خواهند واقعیت‌ها را بفهمند و قصد تغییر دادن راه خود را ندارند. اما برای روشن شدن ذهن دسته اول، نکاتی را لازم می‌دانیم یادآوری نمائیم تا پاک نیت‌ها بلندگوی دشمن نشوند.
او آنکه اتهام خشونت به اسلام و مسلمانان چیز تازه‌ای نیست. غربی‌ها مدت هاست که مسلمانان را خشن و دین اسلام را دین خشونت معرفی می‌کنند. این اتهام را در کتاب‌های مستشرقین آمریکائی و اروپائی که طی چند قرن اخیر نوشته شده است می‌توان دید کما اینکه پاسخ‌های مستدل دانشمندان و نویسندگان مسلمان به آنها نیز بارها در کتاب‌ها و مقالات وسخنرانی‌ها منتشر شده و اصولاً این مقوله جدیدی نیست. حتی همین فیلم که اکنون اینهمه اعتراض را برانگیخته است، درست برخلاف واقعیت‌های تاریخ زندگی پیامبر اکرم که سر تا سر محبت و رحمت به عموم مردم حتی غیرمسلمانان بوده، تلاش می‌کند آن حضرت را فردی خشن که به پیروان خود دستور می‌دهد هر فرد غیرمسلمانی را به قتل برسانند و خود نیز مرتکب چنین کاری می‌شود معرفی می‌کند. یهودیان و غربی‌ها می‌دانند که این اتهام به پیامبر اسلام کاملاً دروغ و بی‌اساس است و دستورات قرآنی و سیره نبوی، مدارا با عموم مردم و مقابله با فتنه گران و متجاوزان را نشان می‌دهد.
دوم آنکه عملکرد صهیونیست‌ها و آمریکا و بسیاری از دولت‌های اروپائی از جمله انگلیس و فرانسه و پرتغال و اسپانیا و ایتالیا در قرن‌های اخیر مالامال از خشونت، قتل، غارت، ویرانگری و غصب و اشغال سرزمین‌های دیگران به ویژه مسلمانان است. ماجرای فلسطین یک سند زنده است که به روشنی نشان می‌دهد صهیونیست‌ها و غربی‌ها مجسمه‌های خشونت هستند و در طول تاریخ هیچ ملتی حتی مغول‌ها به اندازه آنها خشونت نکرده‌اند.
اگر فقط شعله‌ور ساختن جنگ‌های اول و دوم جهانی، که طی آن‌ها میلیون‌ها انسان کشته شدند و آنهمه شهر و روستا و کارخانه و مزرعه و باغ ویران شدند و تمدن‌ها از بین رفتند، را در نظر بگیریم برای اثبات خشونت غربی‌ها کافی است. جنایات جنگ ویتنام و جنگ‌های صلیبی و اشغال چند باره عراق و افغانستان و استعمار طولانی مدت هند و کشورهای آفریقائی و کشتار سرخ پوستان و بومیان قاره‌های آمریکا و استرالیا و به بردگی بردن سیاه پوستان آفریقا بخش دیگری از جنایات غربی هاست که برای رو سیاه نشان دادن آنها کافی است. پرونده صهیونیست‌ها نیز با جنایات ۶۰ ساله‌شان در فلسطین آنقدر خون آلود است که با هیچ وسیله‌ای قابل پاک کردن نیست. با اینحال، می‌بینیم که هم غربی‌ها و هم صهیونیست‌ها در نهایت پرروئی و وقاحت، اسلام را به خشونت متهم می‌کنند و خود را متمدن معرفی می‌نمایند!
سوم آنکه تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز هر قدر هم که زیاد باشد، مشکلی برای آمریکا و صهیونیست‌ها ایجاد نمی‌کند. آنها می‌دانند که این قبیل اقدامات بعد از مدتی به پایان می‌رسد و زیانی هم به آنها نمی‌رسد. سخن آن ژنرال انگلیسی را به یاد بیاوریم که بعد از فروپاشی عثمانی هنگامی که عراق در اشغال انگلیس بود به نجف رفت و هنگامی که به نزدیکی حرم حضرت علی علیه السلام رسید صدای اذان از گلدسته‌های حرم بلند شد و او که با چنین صدای آشنا نبود نگران شد و پرسید چه خبر است؟ گفتند اذان است که مردم را برای نماز دعوت می‌کند. پرسید آیا برای منافع انگلیس مشکلی ایجاد نمی‌کند؟ گفتند نه. وقتی مطمئن شد مشکلی برای منافع انگلیس ایجاد نمی‌شود گفت: عیبی ندارد هرچه می‌خواهند اذان بگویند.
غربی‌ها و صهیونیست‌ها با تظاهرات مسالمت آمیز مسلمانان مشکلی ندارند. آنچه آنها را نگران می‌کند و قطعاً وادار به عقب نشینی می‌شوند، حمله به منافع آنهاست. نمونه روشن این واقعیت را می‌توان در حکم امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه درباره سلمان رشدی مشاهده کرد که تا سالها غربی‌ها را دچار وحشت کرد و به عقب نشینی واداشت. قطعاً اگر حکم اعدام سلمان رشدی اجرا شده بود، سلمان رشدی‌های دیگر جرأت نمی‌کردند اهانت به ساحت مقدس پیامبر اکرم را تکرار کنند. در چنین شرایطی، به خطر افتادن منافع آمریکا که "شیطان بزرگ" و سردمدار این مفسده هاست، راه دیگری برای وادار ساختن سردمداران فساد به عقب نشینی است.
فیلم موهن نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم، فقط حاوی تهمت خشونت نیست. این فیلم اهانت‌هائی را به رسول گرامی اسلام روا داشته که قلم از تشریح و حتی اشاره به آنها شرم دارد. به همین دلیل، مسلمانان نباید کوتاه بیایند و تا رسیدن به نتیجه‌ای قطعی و اطمینان بخش باید به اقدامات خود ادامه دهند. اینکه دولتمردان آمریکائی با کمال پرروئی درصدد توجیه مجوز دادن به فیلم موهن نسبت به پیامبر اکرم بر آمده‌اند نیز مثل انکار خشونت‌ها و جنایات خود و نسبت دادن آن به اسلام و مسلمانان بسیار وقیحانه است. آنها هرگز عبور از خط قرمز‌هائی را که خود ترسیم کرده‌اند برای هیچکس مجاز نمی‌دانند و در عین حال، خود را به عبور از خط قرمزهای ادیان آسمانی مجاز می‌دانند و آن را به بهانه آزادی عقیده و بیان توجیه می‌کنند.
از سران کشورها آبی گرم نمی‌شود وقتی رئیس‌جمهور کشور انقلاب کرده مصر می‌گوید حرمت سفیر آمریکا از حرمت کعبه بالاتر است، از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت؟ در این میان، وظیفه علمای اسلام و حوزه‌های علمیه سنگین‌تر از دیگران است. واقعیت اینست که هنوز از حوزه‌های علمیه و علمای ما خروشی که متناسب با حجم اهانت‌های این فیلم به ساحت مقدس پیامبر اسلام باشد برنخاسته است. در این مقطع تاریخی کوتاهی در دفاع از پیامبر اکرم، عواقب خطرناکی دارد که جبران ناپذیر خواهد بود.

رسالت:اندیشه نفرت انگیز
«اندیشه نفرت انگیز»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛ ولتر فیلسوف قرن هجدهم فرانسه سخن ابلهانه‌ای دارد که معمولا طرفداران" آزادی بیان" برای تقدس این مفهوم آن را تکرار می‌کنند.
او می‌گوید؛" من با این سخنی که تو می‌گویی، مخالفم، ولی حاضرم به‌ خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان کنی، جانم را فدا کنم."
علامه جعفری در نقد این گفته، سخن معقول و فیلسوفانه‌ای دارد که انحراف سیر اندیشه درعصر روشنگری در غرب را به‌خوبی نشان می‌‌دهد.
او می‌گوید:" من نمی‌دانم ولتر چقدر برای جان خود ارزش قائل است و باز نمی‌دانم اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسان‌ها باشد که حق آزادی بیان نیز یکی از آنهاست آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن کوه آتشفشان ، مواد گداخته خود را بر مزرعه روان‌ها و مغزهای بشر سرازیر کند و آنها را تباه سازد".
پوسیدگی و فساد این سخن، اظهر من الشمس است. لیبرالها با تمسک به آن، تز" هیچ چیز مقدس نیست" را جعل کرده‌اند. اینکه لیبرالیسم در هزاره سوم در خصوص تولید اندیشه، عقیم است و اندیشه‌های قرن ۱۷ و ۱٨ را نشخوار می‌کند و حاضر نیست حتی آن را باز تولید کند نشانه افول و درماندگی آنهاست. وزیر خارجه آمریکا در توجیه و دفاع از اهانت به پیامبر اعظم اسلام(ص) با تمسک به همین حرف ولتر می‌گوید:" این فیلم نفرت انگیز و قابل سرزنش است، اما آمریکا هرگز شهروندانش را از ابراز دیدگاههایشان ( بخوانید آزادی بیان مطلق) هر چقدر هم نفرت‌انگیز وناخوشایند باشد باز نمی‌دارد."
مفهوم این سخن آن است که آزادی بیان را تا مرز طرح اندیشه‌های نفرت انگیز باید پاس داشت. عقلانیت معطوف به وحی این سخن را بر نمی‌تابد. اما عقلانیت معطوف به سکولاریسم ولیبرالیسم در تقدیس این سخن کوتاه نمی‌آید.
غربی‌ها معتقدند هیچ چیز مقدس نیست. اما از آنها سئوال می‌کنیم همین سخن که گفتی، آیا مقدس است یا نیست؟ می‌گویند مقدس است. آنها از واژه تقدس مفاهیمی را مراد می‌کنند که با عقلانیت حتی از نوع لیبرالی آن نمی‌خواند.
خانم کلینتون می‌گوید؛ آمریکا هرگز شهروندانش را از ابراز کردن دیدگاه‌هایشان باز نمی‌دارد. اما اگر کسی بخواهد راجع به ادعای صهیونیست‌ها مبنی بر
قتل عام چند هزار یهودی در خلال جنگ جهانی دوم حرف بزند یا تحقیق کند همین خانم کلینتون فریاد بر می‌آورد که شما چنین حقی ندارید و حتی کسانی که وارد وادی تحقیق یا ابراز دیدگاه شوند به شلاق و محرومیت اجتماعی محکوم خواهند شد. صاحبان نظام‌های غربی درمورد شناعت و پلیدی و زشتی همجنس‌گرایی که حرمت آن در تمام ادیان الهی آمده، اگر کسی بخواهد ابراز عقیده کند با او برخورد می‌کنند و جلوی ابراز عقیده او را می‌گیرند. اینجا دیگر سخن"ولتر" پشیزی ارزش ندارد. اگر کسی بخواهد عریان در مرعی ومنظر مردم ظاهر شود آزاد است اما اگر بخواهد نوع پوشش خود را آن‌چنان که در آموزه‌های پیامبران آمده انتخاب کند با او برخورد می‌کنند و از حقوق اجتماعی وحتی تحصیل علم محرومش می‌سازند.
دولت های غربی این تناقض در قول وعمل را هنوز نتوانسته‌اند پاسخی برایش پیدا کنند لذا هزینه‌های آن را مجبورند بپردازند. خانم کلینتون با آنکه تصریح دارد فیلم ساخته شده نفرت انگیز است اما به‌راحتی می‌پذیرد که سفیر کشورش به همراه چند شهروند آمریکا در لیبی هزینه این نفرت را بپردازند.
او با آنکه تصریح می‌کند فیلم ساخته شده قابل سرزنش است اما به‌راحتی می‌پذیرد سفارتخانه‌های آمریکا در سرتاسر جهان آماج نفرت و سرزنش میلیون‌ها انسان آزاده قرار گیرد. نظامی که آمریکا در جهان پاسدار آن است نگاهبان اندیشه‌های نفرت انگیز است و خانم کلینتون بدون پرده پوشی خود را مامور به پاسداری از آن می‌داند! چرا؟
این درست همان نقطه سقوط است. فروپاشی غرب را در این نقطه باید جستجو کرد. وقتی فیلسوفان غربی قدرت باز تولید اندیشه لیبرالیسم را ندارند و همان اندیشه‌های منحط قرن ۱٨ را می‌خواهند تکرار و نشخوار کنند محکوم به فروپاشی هستند.
در همین جاست که ریشه‌های مبارزات ضد سرمایه‌داری شکل می‌گیرد و مسیر خود را برای رهایی انسان غربی پیدا می‌کند.

سیاست روز:بحران کاغذ؛ ‌روزنامه‌های دیجیتالی جایگزین می‌شود؟
«بحران کاغذ؛ ‌روزنامه‌های دیجیتالی جایگزین می‌شود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛انگار که نه؛ قطعاً و حتماً و باید، اقتصاد مقاومتی در روزنامه‌ها هم پیاده شود. باید کمربندها را محکم ببندیم. روزنامه‌هایی که وظیفه اطلاع رسانی، آگاه‌سازی و تنویر افکار عمومی را بر عهده دارند و با تحلیل‌ها و نقدهای خود راه و چاه را به دیگران نشان می‌دهند و افکار عمومی و مسئولین را هوشیار می‌سازند اکنون برای ماندن خود باید تلاش کنند. مساله بودن و نبودن است. ماندن و نماندن است.
شرایط به گونه‌ای شده است که بیشتر روزنامه‌ها به ویژه روزنامه‌هایی که وابستگی به جایی ندارند، با مشکل بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند. اکنون این مشکلات با کمبود شدید کاغذ افزایش یافته است. این مشکل باعث شده تا اکثر روزنامه‌ها صفحات خود را کاهش دهند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند. حتی به تعدیل نیرو هم رو آورده‌اند. مشکلات و مسائل دیگری هم وجود دارد از جمله عدم تقسیم مناسب آگهی‌های دولتی به روزنامه‌ها که یکی از منابع درآمد مطبوعات محسوب می‌شود، که در جای خود نیازمند نقد است. اما اکنون مشکل کمبود و گرانی شدید کاغذ برای چاپ روزنامه معضل بزرگی برای مطبوعات کشور شده است.
هرچند شاید بسیاری بر این اعتقاد باشند که در عصر ارتباطات و گسترش ابزارهای اطلاع رسانی ذائقه مردم هم تغییر یافته و رویکرد آنها نسبت به روزنامه‌ها به سوی رسانه‌های دیجیتالی و اینترنتی سوق پیدا کرده است و اکنون باید بر روی گسترش فضای مجازی رسانه‌ای سرمایه‌گذاری کرد.
هر کدام از این دست رسانه‌ها، محاسن و معایبی دارند. اما این دو در کنار هم مکمل یکدیگر هستند. رسانه‌های دیجیتالی در کنار رسانه‌های مکتوب هویت پیدا می‌کنند. پیش از این که رسانه‌های دیجیتالی وارد عرصه مطبوعات شوند، این روزنامه‌ها بودند که در دستان مردم مشتاق و روزنامه خوان به نیازهای روحی و فکری آنها پاسخ می‌دادند. هر کدام از مقوله‌های رسانه‌ای جایگاه خاص خود رادارند اما چه می‌توان کرد که با شرایط حال حاضر وضعیت کاغذ، ماندگاری برای ادامه حیات دشوار گشته است. و این دشواری باعث شده تا روزنامه سیاست روز همانند دیگر روزنامه‌های کشور صفحات خود را کاهش داده تا بتواند به فعالیت خود ادامه دهد. اگر می‌بینید که روزنامه درچند روز گذشته با کاهش صفحات رو به رو بوده است، به همین خاطر است و البته بابت این اتفاق از مخاطبان گرامی عذرخواهی می‌کنیم.
چاره‌ای جز این نیست و در حال حاضر روزنامه‌ها و مطبوعات نیز اقتصاد مقاومتی را برای خود طراحی کرده‌اند تا بتوانند از این بحران نیز عبور کنند.
شاید در آینده نه چندان دور این آرزو که روزنامه‌های کاغذی تبدیل به صفحات دیجیتالی شود، محقق گردد و شبکه‌های اینترنتی روزنامه‌های دیجیتالی آن قدر گسترش یابند که با رایانه‌های پیشرفته در دستان مردم به روزنامه خوانی بپردازند، هرچند سود این کار جلوگیری از تخریب طبیعت هم هست؟!
از هم اکنون روزنامه‌های کاغذی برای گسترش فعالیتهای رسانه‌ای در حوزه سایبر و دیجیتال باید برنامه‌ریزی کنند.نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم

آفرینش:نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم
«نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛نشست قاهره به پیشنهاد و دعوت محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر برگزار شد. در این نشست از وزرای امور خارجه کشورهای ایران، ترکیه و عربستان سعودی برای شرکت دعوت شده بود. ضمن اینکه محمدعمرو وزیرخارجه مصر نیز به نمایندگی از دولتش دراین مذاکرات حضور داشت. یکی از نکات مهم این نشست عدم حضور وزیرخارجه عربستان سعودی بود. هرچند که بیماری وی علت عدم حضورش عنوان شد اما حداقل می شد نماینده ای از سوی عربستان درقاهره حضور یابد.

نست چهارجانبه برای حل بحران سوریه درظاهر راهکاری مبتکرانه و مفید به نظر می آید. به طوری که می تواند آن را رویکردی مسالمت آمیز برای حل بحران تلقی کرد و از آن مهمتر اینکه مشکل سوریه از طریق رایزنی های منطقه ای حل خواهد شد و مانع از دخالت کشورهای غربی در اوضاع سوریه می گردد.

اما بازخوانی فضای درونی نشست و رویکرد اعضای آن به موضوع سوریه، موجب برداشت های دیگری از واقعیات موجود می گردد. نگرش مصر، ترکیه و عربستان به وضعیت سوریه تقریبا یکسان است و هرسه کشور به طور علنی به کناره گیری بشاراسد از قدرت تاکید دارند. این درحالی است که ایران به عنوان اصلی ترین حامی اسد، مخالف تغییردولت دمشق می باشد، لذا اصلی ترین شکاف درمیان اعضای این نشست به وجود می آید که نمی توان آن را صرفاً اختلاف سلیقه دانست، بلکه نگاه استراتژیک ایران به سوریه با دیگر اعضا متفاوت است. عدم حضورسعودالفیصل را نیز می توان در راستای همین اختلاف عقیده میان ایران و عربستان دانست که موجب تیرگی روابط دوکشور نیز گردیده است.
از طرفی هم نتایج این نشست ممکن است به ضرر ایران نیز تمام شود. همانطورکه گفته شد دیگر اعضا نظرواحدی درمورد سوریه دارند و ممکن است شرایطی را پیش بیاورند که ایران با آن موافق نباشد. لذا می توانند با سیاسی کاری ایران را به عنوان تنها و اصلی ترین مانع برقراری صلح در سوریه جلوه دهند. دراین صورت ایران بیش از پیش در تیرس رسانه ها و فشارهای سیاسی غرب قرار خواهد گرفت. ضمن اینکه اگر چنین اتفاقی رخ دهد، تحقق سیاست ها و اهداف ما در حل بحران سوریه دیگر نتیجه بخش نخواهد بود.
از برداشت های دیگری که از این نشست مرفوض است، اهداف و نیات دولت مصر درجهت بازیابی وجهه عربی خود در سطح منطقه و جهان می باشد. نشست قاهره همانطور که انتظار می رفت بدون هیچ نتیجه ملموسی پایان یافت، اما برای دولت مصر به عنوان طراح و میزبان این نشست، اعتبار و وزن بین المللی ایجاد کرد.
لذا بسیار ضروریست تا دستگاه سیاست خارجی کشورمان با ملاحظه تمامی جوانب و واقعیات موجود درعرصه سوریه، اولاً برنامه ها و سیاست گذاری استراتژیک کشورمان در مورد سوریه را لحاظ کند و این طور نباشد که در مسیر تصمیم گیری دیگر اعضا قرارگیرد، ثانیاً لزوم به دست گرفتن ابتکارعمل در چنین نشست هایی ضروریست، چون در واقع این نشست صحنه تقابل سیاسی مصر،ترکیه و عربستان در مقابل ایران می باشد لذا نباید اجازه داد تا اختلاف نظر ما با آنها باعث شود تا به گوشه رینگ برویم و مورد حمله قرارگیریم.

حمایت:دستی که رو شد
«دستی که رو شد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛اهانت به مقدسات اسلامی با ساخت فیلم موهن درباره پیامبر اسلام(ص) بار دیگر نشان داد که غرب سیاستهای ضد اسلامی را رها نمی‌سازد و به دنبال نابودسازی تمام جهان اسلام است. غربی ها از جمله آمریکا که ادعا دارند به دنبال تعامل با جهان اسلام می‌باشند با ساخت و حمایت از فیلم موهن ضد‌اسلامی نقابی دیگر از چهره‌اشان برداشته شد و جهانیان دیدند که غرب هیچ رویکرد مثبتی به جهان اسلام ندارد و به دنبال نابودسازی و تقدس‌زدایی از مقدسات ۵/۱ میلیارد مسلمان است. در کنار این مهم یک اصل اساسی دیگر نیز در ورای این تحولات آشکار شد و آن تحرکات نظامی و سلطه طلبانه آمریکا علیه کشورهای اسلامی است که خود سندی بر نقش آمریکا در ساخت فیلم موهن می‌باشد.
براساس گزارش‌های منتشره آمریکا در روزهای اخیر اعزام یگان‌های ویژه و حتی هواپیماهای بدون سرنشین به یمن، لیبی و سودان را اجرایی کرده است. هرچند که آمریکا ادعا دارد این اقدام را برای حراست از سفارت خانه‌های خود صورت داده است اما ابعاد تحرکات آمریکا واهی بودن این ادعا را آشکار می‌سازد.
این ادعا در شرایطی مطرح شده که حمله به سفارتخانه‌های آمریکا صرفا معطوف به این کشورها نبوده بلکه سایر کشورها حتی در اروپا را نیز شامل شده است. اگر آمریکا به دنبال حفظ سفارتخانه‌های خود بوده چرا به سایر کشورها نیرو اعزام نکرده و عملکردهای خود را بر این سه کشور معطوف ساخته است. بررسی سیاستهای ماههای اخیر آمریکا در یمن، لیبی و سودان نشان می‌دهد که آمریکا به دنبال آن است تا به هر نحوی شده حضور نظامی در این کشور را اجرایی سازد.
عملکردهای آمریکا در یمن به بهانه مقابله با القاعده، مداخلات گسترده در لیبی به نام برقراری امنیت و مقابله با بازماندگان دوران قذافی و تحرکات و اقدامات آمریکا در سودان که به بحران ناامنی در این کشور منجر شد نشان می‌دهد که این کشور طرح‌های گسترده‌ای در قبال این کشورها دارد. هرچند که آمریکا اکنون به دنبال سوء استفاده از شرایط پیش آمده برای رسیدن به سلطه طلبی در این کشورها است.
اما همین مساله پرده از واهی بودن ادعاهای گذشته آمریکا برداشته است این مساله که آمریکا بدون برنامه ریزی قبلی اقدام به اعزام نظامیان به این کشورها کرده امری واهی است چنانکه منابع خبری فاش کردند که مرگ سفیر آمریکا در لیبی طراحی از سوی آمریکا بوده و به نوعی وی قربانی جاه طلبی‌های دولتمردان آمریکا شده است. بر‌این اساس می‌توان گفت تحولات اخیر بار دیگر دست جنگ طلب آمریکا را باز کرد که رسوایی دیگر برای اوبامای مدعی پایان جنگ طلبی‌های آمریکا و به اصطلاح رسیدن به تعامل با جهان اسلام است.

وطن امروز:مدعی‌العموم و سونامی سرطان ابتکار!
«مدعی‌العموم و سونامی سرطان ابتکار!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر زهرا طباخی است که در آن می‌خوانید؛از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزه‌های مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار می‌گیرد کم‌اهمیت است. علت اینکه از عبارت «بی‌اهمیت» استفاده نمی‌شود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایه‌هایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاع‌رسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ با‌دوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزه‌های مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار می‌گیرد کم‌اهمیت است. علت اینکه از عبارت «بی‌اهمیت» استفاده نمی‌شود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایه‌هایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاع‌رسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ با‌دوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
پروژه رسانه‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای دشمن درباره موضوع به ظاهر ساده اما حساس ارسال پارازیت از سوی ایران بر امواج ماهواره‌ای، ناخواسته از این رو پر‌اهمیت است که مهم‌ترین ابزار شایعه‌ساز دشمنان غربی- صهیونیستی کشورمان در ایام فتنه، اخبار پخش شده کذب یا آمیخته به دروغ با منابع سیاه و خاکستری از همین بنگاه‌های خبرپراکنی بود. خصوصیت شایعه این است که به سرعت همه‌گیر می‌شود اما خنثی‌سازی آن زمان‌بر و دشوار است.
پس در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ طبیعی است که دشمنان قسم‌خورده نظام دشمنی کنند و از حداکثر تلاش خود و یاران خزیده در پوستین خیرخواهی برای حفظ رسانه‌های شایعه‌ساز بهره برند. عناوین دهان‌پرکنی مثل در راه بودن «سونامی سرطان» در میان ایرانیان به علل پارازیتی نیز از همین دست اطلاعات با منابع ناشناخته است! عجیب آنجاست که چنین گاف غیرعلمی و چه بسا ضد‌علمی توسط یک صاحب پست رسمی با سوء‌استفاده از جایگاه پزشکی و عنوان ایمونولوژیست مطرح می‌شود.
سوال ما از معصومه ابتکار به عنوان یک هم‌صنف این است که اطلاعات ضد‌علمی مضر بودن امواج الکترومغناطیسی در محدوده شهر تهران را از کجا آورده ‌است؟! کدام مقاله علمی تاکید بر چنین موضوعی دارد؟ حتی اگر مقاله علمی یافته‌اند یا احیانا خود ایشان به‌شخصه تحقیقاتی در سطح ملی با موضوع تاثیرات امواج الکترومغناطیس بر سلامت بشر در محدوده‌های تایید شده جهانی انجام داده‌اند، چطور چنین نتایجی را وابسته به «امواج ساطع شده از جمرها» کرده‌اند؟! آیا میان امواج الکترومغناطیس رادیو جمرها و سایر دستگاه‌های تولید امواج از این دست تفاوتی یافته‌اند؟! عبارت در راه بودن «سونامی سرطان» در ایران به علت عوارض سوء‌پارازیتی همان طور که هر پزشکی می‌داند بار حقوقی سنگینی دارد بویژه اینکه از جانب یک مدیر شهری مطرح شود!
البته صفحات یک روزنامه به عنوان رسانه‌ای با رسالت اطلاع‌رسانی، مناسب محاکمه یاوه‌گویان ضد‌ علم که مناصب دولتی به واسطه یک مشکل قانونی تا به حال در اختیار یک اصلاح‌طلب جنبش سبزی شکست‌خورده قرار گرفته، نیست. خواهش ما از مدعی‌العموم محترم این است که خانم دکتر(!) معصومه ابتکار را به نمایندگی از ملتی که به جهت نشر اکاذیب ضد‌علمی ایشان دچار تشویش و اضطراب بی‌مورد شدند به محکمه عدل فراخوانند.
سازمان نظام پزشکی نیز موظف است در چنین مواردی که مطرح کردن یک «گمانه» علمی نیز هدف مدعی نبوده بلکه به قطعیت از یک موضوع غیر‌علمی به نام علم با تمسک به روپوش مقدس پزشکی سوء‌استفاده شده، ورود کند و صلاحیت چنین افراد بی‌اخلاقی را مورد بازنگری قرار دهد.
بانو ابتکار به علت رافت اسلامی نظام از عواقب اعمال فراقانونی‌شان در ایام فتنه جستند اما لازم است مراجع قانونی به ایشان متذکر شوند «این تو بمیری از نوع قبلی‌ها نیست خواهر!» تا روزی که یک ایرانی شبهه‌ای درباره امواج الکترومغناطیس از هر دسته‌ای داشته باشد این تریبون آمادگی دارد نتایج جدیدترین تحقیقات علمی را روز به روز ارائه دهد. اصلا راه مبارزه در جنگ روانی همین است...
اطلاع‌رسانی متقن و علمی بدون جانبداری از گروه یا اندیشه‌ای خاص! مطمئنا اگر روزی اثبات شود امواج الکترومغناطیس از هر نوعی برای سلامت بشر مضر و مخرب است، دولت جمهوری اسلامی اعم از اینکه چه کسی در راس آن باشد بر این موضوع صحه خواهد گذاشت اما توجه به این نکته ضروری است که منابع تولید‌کننده این امواج در اطراف ما بسیار متنوع است.

مردم سالاری:اوضاع ارز پیش از سفر به نیویورک
«اوضاع ارز پیش از سفر به نیویورک»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛ کنترل ارز از دست دولت خارج شده است و اعتراف به این موضوع نیز از سوی دولتی‌ها مطرح می‌شود. ارز همچنان در نوسانات شدید است و قیمت حدود ۲۵۰۰ تومان آن در حال ثبت شدن در بازار است. افزایش قیمت ارز از آن جهت پراهمیت است که از یک سو ارزش پول ملی را کاهش می‌دهد و از سوی دیگر به صورت مستقیم برقیمت سایر اقلام نیز اثرگذار است و بار روانی آن عملا سبب شده تا شاهد افزایش قیمت در سایر کالاها هم باشیم. به طوری که افزایش قیمت شدید آهن نیز به افزایش نرخ دلار گره خورده است. اما این تلاطم قیمت ارز، علاوه بر تاثیر تورمی در کشور، نگرانی‌های عمومی نیز برای آینده رقم زده است. مردم نسبت به افزایش شدید قیمت‌ها نگرانند و در مقابل، دولت با سکوت و توجیه‌های غیر قابل قبول، براین نگرانی‌ عمومی افزوده است. با نظر به شرایط نا مساعد موجود درکنترل بازار، بیان چند نکته ضروری است:
اول آنکه ، پاسخگو نبودن دولت نسبت به وضعیت موجود، سبب شده تا التهاب بازار، شرایط بدتری به خود بگیرد. این التهاب زمانی بیشتر شد که وزیر اقتصاد در مقابل سوالی در مجلس رسما اعلام کرد در خصوص کنترل قیمت ارز پاسخگو نیست. بدین ترتیب وقتی مجلس نمی‌تواند در خصوص قیمت ارز از دولت سوال کند و دولت «فرار از پاسخگویی» را در دستور کار قرار می‌دهد،چگونه می‌توان انتظار داشت، دولت برای ملت، پاسخی قابل قبول ارائه دهد؟ در حالی که پاسخگویی، یکی از مهمترین وظایف دولت محسوب می‌شود.
دوم آنکه، بدتر از سیاست سکوت و فرار از پاسخگویی، تغییر جایگاه دولت از مجری به یک ناراضی از شرایط موجود است. به طور نمونه روزنامه ایران در روز ۲۷ شهریور ماه، با تیتری بزرگ خواهان برخورد با اخلا‌ل گران بازار ارز می‌شود. در حالی که فراموش می‌کند، نبض بازار ارز در دست دولت و بانک مرکزی است. آیا بهتر نیست دولت به جای فرافکنی و دادن آدرس‌های مختلف و یا سکوت و بی‌تفاوتی، فکری جدی برای اوضاع ارز بکند؟
اگر ذخایر ارزی کشور همانطور که مقامات دولتی مطرح کرده‌اند، بیشترین مقدار در تاریخ ایران بوده است، پس چرا اوضاع ارزی کشور اینگونه نابسامان است؟
سوم آنکه، دو روز تا پایان اولتیماتوم مجلس به دولت در خصوص کنترل قیمت ارز باقی مانده است. مجلس به دولت اعلام کرده که اگر تا آخر این هفته، اقدامی جدی صورت ندهد، اهرم‌های نظارتی‌اش را فعال‌تر می‌کند. باید منتظر ماند و دید آیا این اولتیماتوم می‌تواند تاثیری در اوضاع بگذارد؟ و از سوی دیگر، این سوال مطرح است که برنامه مجلس بعد از پایان اولتیماتوم چیست؟ آیا مجلس توان دارد که از دیگر ابزار نظارتی خود استفاده کند؟
چهارم آنکه، در حالی که، اوضاع ارز تا این میزان نابسامان است و این افزایش قیمت دلار، سبب شده تا تاثیر مستقیمی بر قیمت دیگر کالاها داشته باشد، احمدی‌نژاد و همراهانش باز هم عزم سفر به نیویورک دارند و برای هشتمین بار به سازمان ملل می‌روند، تا شاید بازهم در خصوص مدیریت جهانی سخن بگویند؛ ای کاش رئیس جمهور پیش از خروج از کشور به این سوال هم پاسخ می‌داد که آیا از افزایش قیمت دلار خبری دارد؟

ابتکار:تصویر خشن از مسلمانی، چهره مثبت از پیامبر نشان نمی‌دهد
«تصویر خشن از مسلمانی، چهره مثبت از پیامبر نشان نمی‌دهد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم رسول جعفریان است که در آن می‌خوانید؛به نظر می‌رسد صهیونیست‌ها برنامه‌های جدی برای مقابله با مسلمانان دارند و برای این مقابله در حال زمینه‌سازی هستند. آنها نه تنها خود درگیر هستد، بلکه قصد دارند اقلیت‌هایی مانند قبطی‌ها را هم درگیر این ماجرا کنند. هرچه بتوانند دامنه خشونت بین مسلمانان و نامسلمانان را بیشتر کنند، سود بیشتری خواهند برد. در واقع آن کسی که از این درگیری‌ها سود می‌برد همین صهیونیست‌ها هستند.
ما ضمن این که باید از شخصیت پیامبر(ص)، به عنوان هویت اسلامی‌مان دفاع کنیم، باید به مسائل سیاسی حاشیه‌ای آن هم توجه داشته باشیم. عجیب است که مسیحیان و یهودیان که در تاریخ دشمن همدیگر بوده‌اند، حالا رفیق شده‌اند. ما که همیشه با آنها روابط خوب داشته‌ایم و یهودیان قرن‌ها با آرامش در کشورهای اسلامی زندگی کرده‌اند، کاری کرده‌اند که خودشان و مسیحیان را متحد و علیه ما نشان بدهند.
یک نکته دیگر این است که ما نباید در این ما‌جراها که هدف‌مان نشان دادن چهره مثبت از پیامبر به عنوان پیامبر رحمت است، تصویر خشنی از مسلمانی نشان بدهیم. اینها گاهی آدم را عصبانی می‌کنند و بعد می‌گویند شخصیت اینها همین است.
زمانی که همین جونز یعنی کشیش افراطی قرآن را آتش زد، در تظاهراتی که در افغانستان صورت گرفت، ده نفر کشته شدند. در این زمینه فکر کردم این خبر چه واکنشی در میان مردمان فرهیخته عالم دارد؟ فکر می‌کنند این مردم در تظاهراتی در یک کشور مسلمان علیه یک کشیش نامتعادل، رفتاری دارند که دولتشان ده نفر را می‌کشد یا خودشان زیر دست و پا له می‌شوند؟ بعداً در نقاط دیگر هم این اتفاق افتاد و اخیراً هم باز کسانی در این ماجراها کشته شدند. صد البته دفاع از رسول الله(ص) نیاز به خون دارد، اما باید توجه داشت که اعتراض امری است و خشونت پدیده‌ای دیگر.
ما باید اعتراض کنیم. محکوم کنیم و با استفاده از انواع روش‌ها این اعتراض را نشان دهیم. حتی سعی کنیم تشکل‌های اروپایی و امریکایی نامسلمان را هم بسیج کنیم تا آنها هم اعتراض کنند، اما آنچه که ما را خشن معرفی می‌کند، انجام ندهیم. البته مقصود من جنگ‌های داخل افغانستان نیست که آنها به این خاطر یا دلایل دیگر با آمریکایی‌ها درگیر هستند؛ بلکه مقصودم خشونت‌هایی است که خدای ناکرده بی‌دلیل عده‌ای در آنها کشته می‌شوند. ما باید از توان خودمان در معرفی پیامبر(ص) استفاده کنیم؛ به این معنی که از این فرصت استفاده کنیم. حضرت را معرفی کنیم. در ضمن خباثت این قبیل محافل صهیونیستی را با کارهای تبلیغی و علمی نشان دهیم.
باید برای معرفی پیامبر اکرم(ص) دهها فیلم را طراحی کنیم. کتاب‌های هنری، تصاویر و حتی از این فرصت در جهت برقراری همکاری با دیگر مسلمانان استفاده کنیم. در این مدت اختلافات مذهبی در میان مسلمانان سر مسائل سوریه و غیره بالا گرفته است. الآن فرصتی است که بتوانیم به وحدت بیندیشیم و حتی می‌توان پیشنهاد تشکیل مرکزی برای معرفی پیامبر(ص)، تألیف کتاب‌های پرحجم، ساخت فیلم‌های متعدد و غیره را داد.
این مرکز می‌تواند یک مرکز بین‌المللی معرفی شخصیت رسول خدا(ص) بر اساس مشترکات میان مسلمانان باشد. سرمایه‌گذاری سنگینی روی آن انجام شود تا بتواند امکانات و استعداد موجود در جهان اسلام را برای شناسایی بهتر پیامبر (ص)‌حمایت کند. باید ترتیبی دارد که این مرکز گرفتار اختلافات مذهبی نشود و همه مسلمانان مشترکات خود را در آن لحاظ کنند.

آرمان:اجلاس قاهره و امکان توافق بین چهار کشور
«اجلاس قاهره و امکان توافق بین چهار کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛اجلاس قاهره روز دوشنبه با شرکت ۴ کشور ایران، مصر، عربستان و ترکیه برگزار شد. البته وزیر خارجه عربستان در این نشست غایب بود و این موضوع جای بحث دارد. اما برای بررسی آنچه از اجلاس قاهره به‌دست آمده است، بیشتر باید به واقعیت‌های میدانی توجه کنیم تا بر آن مبنا بتوانیم بسنجیم که چقدر امکان توافق بین این ۴ کشور وجود دارد. بی‌شک از میان کشورهایی که در این اجلاس شرکت کرده‌اند، ایران در یک سوی این ماجراست و عربستان و ترکیه و مصر در طرف دیگر آن است.
به‌طور قطع و یقین در این مدت نه ایران از موضعش عقب نشسته است و نه آن ٣ کشور. این ٣ کشور به‌دنبال برکناری حکومت اسد هستند و ایران با این مساله موافق نیست. در این موضوعات تردیدی وجود ندارد. نکته بعدی این است که در روی میدان، کماکان هر دو طرف از امکانات و توانایی‌هایشان در برخورد نظامی بهره می‌گیرند و درواقع وضعیت فعلی ترجمان جنگ داخلی است که روزبه‌روز دارد عمیق‌تر هم می‌شود.
نکته سوم هم این است که بالاخره چارچوب کلی حل مساله، هنوز راه‌حل بین‌المللی نیافته است. یعنی روس‌ها و چینی‌ها کماکان بر موضع خود هستند و امکان بردن قضیه به یک حالت دیگر، مثلا خواست به نتیجه رساندن آن از طریق شورای امنیت وجود ندارد. طبیعی است در چنین شرایطی طرحی که مرسی، رئیس‌جمهور مصر داد و تاکنون جلو آمده است، حاکی از این است که ایران همراه با آن ٣ کشور در تلاش برای تعیین راه‌حلی تعیین‌کننده و منطقه‌ای است.
سوال این است که آیا این توافق و تفاهم در این بین صورت می‌گیرد یا نه؟ و اگر این تفاهم صورت گرفته، چه نقشی می‌تواند در حل نهایی بحران کنونی داشته باشد. معتقدم که این دو تفکر در موضوع سوریه باید دورهم جمع شوند و باهم صحبت کنند. این‌ کشورها باید دغدغه مشترک داشته باشند تا مردم سوریه به آرامش برسند تا این وضعیتی که اکنون در سوریه حاکم شده و در آن امکانات سوری‌ها توسط معارضان نابود می‌شود، ادامه پیدا نکند. این دغدغه مشترک و این ابتکار مصری‌ها پسندیده‌ است.
این گفت‌وگو تا همین حدی هم که صورت گرفته، مثبت است. اما اینکه آیا این می‌تواند یک توافق جدی بین دو طرف حاصل کند، سوال دیگری‌ است که من نظر مثبت به آن ندارم. من خیلی چشم‌انداز مثبتی در قبال اینکه دو طرف به نگاه واحدی در این موضوع برسند، ندارم.
ما از آنجایی که دیپلمات هستیم و باید بخش مثبت قضایا را ببینیم، سعی می‌کنیم حس امیدواری خود را حفظ کنیم و منتظر تحول باشیم. واقعیت این است که وقتی ما می‌بینیم تحولات کشوری اینچنین در شرایط منطقه تاثیرگذار شده و همه کشورهای همسایه را نگران کرده، باید از هر گام کوچکی به جلو را استقبال و تا به نتیجه رسیدن همراهی و حمایتش کنیم.

دنیای اقتصاد:نشانه‌های انسجام در سیاست ارزی
«نشانه‌های انسجام در سیاست ارزی»عنوان سرمقاه روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن می‌خوانید؛دیروز اعلام شد که بنابر تصمیم کارگروه مشترک دولت و مجلس، در صورت موافقت رییس‌جمهور، به کالاهایی که در دسته‌بندی اعلام شده از سوی بانک مرکزی، در اولویت سوم تا دهم قرار می‌گیرند،از طریق بانک‌های عامل، «۲ درصد زیر قیمت بازار آزاد»، ارز اختصاص یابد. اولویت‌های سوم تا دهم، تقریبا شامل همه چیز می‌شود. از خودرو و موبایل و وسایل دیجیتال گرفته، تا ریش‌تراش و ماشین لباسشویی و یخچال. پیش از این برای واردات کالاهایی که از دیدگاه بانک مرکزی ضروری شناخته و در اولویت یک و دو قرار گرفته‌اند (مانند گوشت مرغ، گوشت قرمز و دارو) ارز با نرخ مرجع ۱۲۲۶ تومان اختصاص می‌یافت؛ اما برای سایر کالاها، سیاست روشنی در زمینه تخصیص ارز وجود نداشت.
اجرایی شدن این تصمیم، به معنای به رسمیت شناختن نرخی است که ارز در صرافی‌ها مبادله می‌شود.نخستین تحلیلی که با بررسی این سیاست به ذهن خطور می‌کند، این است که بانک مرکزی و مجموعه سیاست‌گذاران اقتصادی با چشم‌اندازی که از توانایی صادرات نفت و کسب درآمد در شرایط جدید پیش روی خود می‌بینند، به این جمع بندی رسیده‌اند، با نرخ‌هایی که امروز بازار ارز تجربه می‌کند و کاهش طبیعی‌ای که برای تقاضای ارز در نرخ‌های جدید رخ خواهد داد، قادر خواهند بود پاسخگوی تقاضای ارز بازار باشند.
این خبر برای تحلیلگران اقتصادی و فعالان اقتصادی نویدبخش است و نشان می‌دهد اقتصاد ملی توانسته است خود را با وضعیت ناشی از آخرین دور تحریم‌ها انطباق دهد و به ثبات نسبی برسد، اما نکته‌ای که سیاست‌گذاران باید به آن توجه کنند؛ این است که نرخ‌هایی که این روزها در بازار ارز مشاهده می‌شود، بیش از اینکه نشان‌دهنده واقعیات عرضه و تقاضای ارز باشد، نشان‌دهنده عدم اطمینان فعالان اقتصادی به آینده است.
به بیان دیگر، بازار ارز، با مطالعه‌ای ساده از وضعیت واردات و صادرات کالاها قابل تحلیل نیست و اخبار و تحولات سیاسی و اثرات میدانی تحریم بر توانایی صادرات نفت کشور و پیش‌بینی‌ای که در مورد آینده وجود دارد، نقش اصلی را در تعیین قیمت ارز در ذهن فعالان بازار ایفا می‌کند. بنابراین تیم اقتصادی دولت باید تصمیم‌ها و رفتار هماهنگ و همسویی در این خصوص داشته‌ باشند.
نکته آخر، اینکه بانک مرکزی و مجموعه سیاست‌گذاران اقتصادی باید به شدت از بی‌ثباتی در تصمیم‌ها و سیاست‌ها در شرایط فعلی اجتناب کنند؛ زیرا شنیده شدن صداهای ناهماهنگ از دستگاه‌های مختلف سیاست‌گذاری و اتخاذ تصمیم‌های ناپایدار، از یک سو ذهن بازار را آشفته می‌کند و از سوی دیگر، اعتبار سیاست‌گذاران و سخنان آنها را نزد فعالان اقتصادی کاهش می‌دهد؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود بانک مرکزی تنها در صورتی دست به اجرای این تصمیم بزند که از توانایی خود در پاسخگویی به تقاضای بازار مطمئن باشد.

گسترش صنعت:فرصتی د‌یگر برای تولید‌
«فرصتی د‌یگر برای تولید»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سید علیرضا شجاعی است که در آن می‌خوانید؛د‌ستیابی به هشت‌د‌رصد رشد‌ سالانه برای نیل به اهد‌اف سند‌ چشم‌اند‌از ۱۴۰۴ بیش از هر زمان د‌یگری ضرورت توجه به تولید‌ ملی را به رخ می‌کشد‌. د‌ر چنین شرایطی حمایت از تولید‌ برای افزایش بهره‌وری و کاهش قیمت تمام شد‌ه بیش از هر زمان د‌یگر احساس می‌شود‌. اما سوال اینجاست که د‌ر چنین شرایطی که بنگاه‌های تولید‌ی به د‌لایل مختلف از کارایی لازم برخورد‌ار نیستند‌ چه نوع حمایتی می‌تواند‌ به رونق د‌ر این بخش کمک کند‌. د‌ر صورتی که اگر نگاه سطحی به مشکلات بخش تولید‌ د‌اشته باشیم اعطای تسهیلات ازسوی بانک‌ها را می‌توانیم تنها راهکار رفع مشکلات د‌ر این بخش عنوان کنیم.
د‌ر حالی تنها راهکار حمایت از تولید‌ و د‌ستیابی به رشد‌ هشت د‌رصد‌ی اقتصاد‌ اعطای تسهیلات ازسوی بانک‌ها اعلام می‌شود‌ که د‌ر سال‌های گذشته بخش زیاد‌ی از فعالیت‌های تامین مالی بر د‌وش نظام بانکی بود‌ه و فشار زیاد‌ی بر این د‌سته از نهاد‌های مالی وارد‌ شد‌ه است. این موضوع سبب شد‌ تا بانک‌ها از فعالیت اصلی خود‌ که تامین مالی نیازهای کوتاه‌مد‌ت و تامین سرمایه د‌ر گرد‌ش شرکت‌هاست، منحرف شد‌ه و وارد‌ سرمایه‌گذاری‌های بلند‌مد‌ت شوند‌.
این موضوع منجر شد‌ تا نظام اقتصاد‌ی کشور به سمت نظام بانک پایه سوق یابد‌. د‌ر حالی نظام تامین مالی د‌ر کشور ما مبتنی بر نظام بانکی است که د‌ر بازارهای مالی د‌نیا ابزارهای مالی بسیار متنوعی برای کمک به بخش تولید‌ وجود‌ د‌ارد‌.
البته د‌ر سال‌های اخیر تلاش‌های فراوانی صورت گرفت تا ابزارهای جد‌ید‌ی مطابق با موازین شریعت اسلام طراحی و عرضه شود ‌ تا باری از د‌وش بانک‌ها د‌ر تامین مالی برد‌اشته شود‌.
د‌ر این میان برخی بر این باورند‌ که ایجاد‌ بسترهای لازم برای رشد‌ و توسعه بازار سرمایه به‌عنوان رکن مکمل نظام تامین مالی، فرصت‌های مناسبی را پیش‌روی بنگاه‌های اقتصاد‌ی فراهم کرد‌ه تا نیازهای تامین مالی خود‌ را به صورت مناسبی از این محل انجام د‌هند‌.
برخورد‌اری از ظرفیت‌‌های زیاد‌ به همراه امکان تامین مالی بلند‌مد‌ت شرکت‌ها، جهت‌گیری کلی اقتصاد‌ را به سمت نظام مالی بازار پایه سوق می‌د‌هد‌. از طرفی اوراق اجاره (صکوک اجاره) و مشارکت نیز فرصت‌های مناسبی را برای تامین مالی از طریق بازار اوراق بهاد‌ار فراهم کرد‌ه است. د‌ر مجموع با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر معظم انقلاب، نهاد‌های مالی قابل اعتماد‌ د‌ر سایه نظارت سازمان بورس و اوراق بهاد‌ار و با تعامل سازند‌ه نظام بانکی کشور، ابزارهای جد‌ید‌ مالی و اقتصاد‌ی را هر چه بیشتر به تولید‌‌کنند‌گان معرفی کنند‌ تا گامی بلند‌ د‌ر جهت ارتقای نظام تامین مالی کشور برد‌اشته شود‌. امید‌ است با توجه خاص و تعامل نهاد‌های تصمیم‌گیر د‌ر این مقوله حیاتی، علاوه بر تامین نیازهای نقد‌ینگی صنایع کشور، برای سرمایه‌های خرد‌ مرد‌می نیز ابزارهای متنوع سود‌آور و مطمئن سرمایه‌گذاری طراحی و راه‌اند‌ازی شود‌.

منبع: جام جم آنلاین