بازی با آتش حاصل عمل و عکس العمل
اردشیر زارعی قنواتی
•
اتفاقات اخیر در کشورهای اسلامی را می بایست با توجه به ماهیت جریان های عمل کننده در دو طرف منازعه در چارچوب اجتماعی و سیاسی مدنظر قرار داد. به لحاظ اجتماعی تحولات کنونی نشان می دهد که نیروهای رانشی و بنیادگرایان افراطی جنگ بین مذاهب را بهترین وسیله جهت پالایش جوامع بومی خود و نفت بر آتش ریختن در خرمن رقیب به محاسبه در آورده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣۰ شهريور ۱٣۹۱ -
۲۰ سپتامبر ۲۰۱۲
ساخت و انتشار فیلم توهین آمیز "معصومیت مسلمانان" در آمریکا، مسلمانان را از استرالیا تا کنیا و از شرق تا غرب به خشم آورد و به تعبیری "جهانی" را به آشوب کشاند. این فیلم دو ساعته که در سال ۲۰۱۱ میلادی توسط "نقولا باسیلی نقولا" از مسیحیان قبطی و مصری تبار با همکاری "آلن روبرت" کارگردان ۶۵ ساله درجه دو هالیوود و سازنده فیلم های پورنو و حمایت "تری جونز" کشیش افراطی آمریکا که قران سوزی نمایشی را در کارنامه خود دارد و هرگز نیز با استقبال تماشگران روبه رو نگردید ساخته شده است، با انتشار یک کلیپ ۱۴ دقیقه یی در یوتیوپ خشم مسلمانان را به همراه داشته است. جدا از بحث آزادی بیان و مرزهای حقوقی توهین به مقدسات در جوامع آزاد، با توجه به تجارب قبلی در خصوص فیلم "فتنه" ساخته "خیرت ویلدرس" رهبر حزب آزادی در هلند، انتشار کاریکاتورهای حضرت محمد در دانمارک و سوزاندن برگه هایی از قران در پایگاه هوایی بگرام در افغانستان توسط سربازان آمریکایی، به روشنی می توان از ظهور جریانی چندلایه در بعد جهانی سخن گفت که آگاهانه با دامن زدن به مناقشات و منازعات مذهبی در راستای بازی دومینوی "بنیادگرایی دینی" به استقبال جهانی پرآشوب و بسترسازی برای افراط گرایی می روند. این جریان به موازات سیاست استفاده ابزاری از تاثیر دین در حوزه سیاست توسط جریان های محلی و هژمون های بین المللی جهت کنترل و مدیریت بحران در جریان موسوم به "بهار عربی" و حذف مطالبات دمکراسی خواهانه ی جوانان عرب با سمبل "جوانان میدان التحریر" به نفع احزابی چون اخوان المسلمین در چارچوب آلترناتیوسازی "محافظه کاری سنی" به رهبری عربستان، ترکیه و قطر اتفاق افتاده است. با گسترش بنیادگرایی در ساخت اجتماعی کشورهای اسلامی، مسیحی و یهودیت اسرائیلی و هم چنین استفاده از فرقه گرایی در منازعات منطقه یی و چینش های ژئوپلتیک در خاورمیانه و شاخ آفریقا به نظر می رسد که می بایست جریانات اخیر را فراتر از مرزهای آزادی بیان به حساب آورد. اگر مفهوم آزادی با تعریف کلی "درک ضرورت" در چارچوب تمامی مولفه های مرتبط با دمکراسی در نظر گرفته شود در آن صورت شناخت بهتری از عمل و عکس العمل نسبت به موضوعاتی چون انتشار فیلم اخیر به دست می آید که اعتبار اخلاقی، فرهنگی و سیاسی آزادی بیان را در مسیر درست خود قرار می دهد. ساخت و انتشار فیلم و موضوعات مرتبط با مقدسات مذهبی و احساسات عمومی در حوزه "فرد و اجتماع" در صورت شناخت و آگاهی از تجارب قبلی در این خصوص، بیش از آنچه به آزادی بیان ارتباط داشته باشد ریشه در باورها و نتایج منتج از آن در سپهر عمومی دارد که اهدافی فراتر از کلیشه های موجود را دنبال می کند. آنچه هم اکنون در کشورهای اسلامی در مورد انتشار فیلم معصومیت مسلمانان اتفاق افتاده است در چنین چارچوبی قابل تحلیل و بررسی است و مباحث دیگر، تناقضات سوفسطایی است که بسیار گمراه کننده خواهد بود. به همین دلیل چنانچه ماحصل یک برداشت کلی از آزادی بیان، آشوب در بخش وسیعی از جهان و پیامدی چون مرگ و آتش باشد به لحاظ منطقی نقض آشکار مفهوم آزادی است.
اتفاقات اخیر در کشورهای اسلامی را می بایست با توجه به ماهیت جریان های عمل کننده در دو طرف منازعه در چارچوب اجتماعی و سیاسی مدنظر قرار داد. به لحاظ اجتماعی تحولات کنونی نشان می دهد که نیروهای رانشی و بنیادگرایان افراطی جنگ بین مذاهب را بهترین وسیله جهت پالایش جوامع بومی خود و نفت بر آتش ریختن در خرمن رقیب به محاسبه در آورده اند. این جریانات سیاسی – اجتماعی در جوامع اسلامی با استفاده از بنیادگرایی اسلامی در منتهی الیه راست افراطی قرار می گیرند که حساسیت عمومی نسبت به باورهای دینی را ملعبه یی جهت بیرون راندن نیروهای مترقی حامی آزادی و عدالت اجتماعی قرار می دهند. در آن طرف ماجرا نیز بنیادگرایان یهودی – مسیحی و افراطیون اسلام ستیز با استفاده از این حساسیت ها سیاست عدم تعامل دینی در حوزه بین المللی و مهاجرستیزی در کشورهای غربی را در سیبل توجه خود داشته اند. به لحاظ سیاسی وضع از این هم پیچیده تر بوده و بروز چنین سناریوهایی بهترین فرصت جهت کسب منافع محلی و اهداف ژئوپلتیک خواهد بود. قتل "کریس استیونز" سفیر و سه کارمند آمریکایی در کنسولگری این کشور در شهر بنغازی تصویر بدون شرح همین بازی با آتش در محیط پر تنش شاخ آفریقا و خاورمیانه است. نکته جالب در این بین شهر بنغازی به عنوان پایگاه اصلی غرب در لیبی دچار آشوب در زمان حاکمیت "معمر قذافی" برای تدارک جهت فتح طرابلس و هم چنین نقش سفیر مقتول به عنوان اصلی ترین هماهنگ کننده و رابط بین نیروهای خارجی و جنگجویان مخالف قذافی است. بنغازی و شخص استیونز در این جریان پیشقراول حرکتی بودند که در پشت سر آنان سلفی ها و اشخاص شناخته شده یی چون "بلحاج" عضو القاعده و حاکم نظامی طرابلس فتح شده، صف کشیده بودند که در ماجرای حمله به کنسولگری بدون شک همفکران آنان از التهابات کنونی برای قتل همراه دیروز خود بیشترین استفاده ممکن را بردند. این قتل هر چند که در ظاهر هیچ ارتباط خاصی با سازندگان فیلم توهین آمیز برقرار نمی کند و خارج از عرف مصونیت های دیپلماتیک خواهد بود اما تاوان همان گناهی است که در انبار باروت با شعله های برافروخته "رقص سیاست" و کسب منافع ژئوپلتیک می کنند. ریشه های تمام این حوادث را از یک طرف باید در میان افراط گرایان راستگرای سیاسی نهاد قدرت خارجی و بنیادگرایان یهودی – مسیحی در نهاد اجتماعی و از یک طرف دیگر بنیادگرایی مذهبی - عربی که پایگاه های مستحکم آنان در وهابیت سعودی قرار دارد با پس زمینه تسویه حساب های ژئوپلتیک در حوزه منطقه یی و بین المللی جستجو کرد.
|