ترس و لرزهای ما از تندروی


حمید آقایی


• پس از مارکس و نیچه فلاسفه دوران پست مدرن نیز به اشکال گوناگون با ارائه نظریات امانیستی، طبیعتگرا و مبتنی بر اصالت فرد و اصالت وجود، گامهای بسیار موثری در تکمیل اصول اخلاقی واحد و جهان شمول که مبتنی بر تجربیات انسانی است، و مرز مشخصی با اصول اخلاقی دینی و الهی دارند، بر داشته اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ مهر ۱٣۹۱ -  ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲


کتاب ترس و لرز اثر کیِرکیگارد جزء یکی از خطرناکترین کتب فلسفی دو قرن اخیر در اروپا شناخته شده است. وی در این کتاب مدعی میشود که تنها اصولِ اخلاقیِ جهان شمول، همانا اصول اخلاقی ای هستند که از دلِ ادیانِ الهی بویژه ادیان توحیدی استخراج شده و یا میشوند. وی در این کتاب به تجزیه و تحلیل واقعه قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم پیامبر میپردازد و بدنبال پیروی ابراهیم از فرمان خدای خود، مبنی بر قربانی کردن فرزندی که با اراده و خواست خدا بدنیا آمده است، نتیجه میگیرد که اصول و وظایف اخلاقیِ جهان شمول، همانا اصول و وظایفی هستند که توسط اراده برتر خداوندی تعیین و مقرر شده اند.
اگرچه این کتاب خوشبختانه و برخلاف سایر کتب مطرح و حتی توسط برخی خطرناک شناخته شده (مانند فراسوی خیرو شر اثر فردریش نیچه و یا مانیفست کمونیستی اثر کار مارکس و درباره سیاست اثر کارل اشمیت) مورد توجه وسیع، بویژه از طرف تندروهای مذهبی، قرا نگرفته است؛ اما با توجه به گسترش مجدد موج تروریسم، خشونت و عملیات انتحاری که اکثرا توسط تندروهای مسلمان بوقوع می پیوندند، و توسط آموزشهای دینی و برداشتهای خاص از آن حمایت میشوند، بنظر میرسد که موضوع محوری این کتاب یعنی مبانی تعیین کننده اخلاق و مرام در روابط انسانها همچنان زنده و بحث برانگیز میتواند باشد. به این معنی که آنانی که آماده کشتن و قتل عام مردم بیگناه میشوند مسلما در مقابل انگیزه بسیار طبیعی و انسانی حمایت از همنوع خود و عدم آزار و اذیت انسانهای بیگناه، فرمان یک اراده برتر و بنابراین مرام و اصول اخلاقیِ دیگری را که از آموزشهای دینی اشان نشات میگیرند، برگزیده اند.
البته بسیار واضح و پذیرفتنی است که زمینه ها و دلایلی مانند اشغال سرزمینهای مادری، تحقیر شدن برخی از ملت ها مسلمان توسط کشورهای پیشرفته غربی، توهین به مقدسات مردم و عقب افتادگی های اقتصادی وبی آیندگی نسل جوان، زمینه های بسیار منطقی و حتی قانونی برای اعتراض و مبارزه با انواع تبعیضات و تحقیر ها باشند. در مورد ابراهیم پیامبر نیز آمده است که سرانجام خدای ابراهیم قربانی شدن یک گوسفند را بجای اسماعیل پیشنهاد میکند. اما تمام این واقعیت ها و دلایل نامبرده شده این حقیقت ساده را نمیتوانند بپوشانند، که چه ابراهیم خلیل و چه مسلمانان تندرو در هنگام گرفتن جان انسانهای دیگر و حتی قربانی کردن فرزند خود، بجای منطق و عواطف ساده انسانی و پدری، فرمان الهی و اصول و مرام پروردگار خود را انتخاب کرده اند.
بنابراین سوال اصلی این است که آیا دین و حاکمیت یک اراده مطلق بر جهان هستنی میتواند مبنایی درست برای تنطیم اخلاقیات جهان شمول برای روابط اجتماعی باشد یا خیر؟ و آیا اصولا تنظیم اصول اخلاقی جهان شمول که همه انسانها از آن بتوانند بهره ببرند امکان پذیر است ؟
در این واقعیت شکی نیست که جامعه جهانی امروزی بدلیل پیوندها و ارتباطات بسیار نزدیک و درهم تنیده، اساسا با جوامع قرون گذشته قابل مقایسه نیست. هر اتفاق حتی کوچک در یک گوشه از جهان میتواند اثرات گسترده ای بر سایر نقاط این کره خاکی بگذارد، و یا حداقل میتوان گفت که اخبار آن به آسانی و به سرعت منتشر میشوند. تنظیم اصول و قرار دادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در بین جوامع و ملتهای مختلف و بویژه اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز دال بر این نیاز انسانها به تنظیم اصول و مرامهای مشترک و بر مبنای آن همکاریهای مشترک دارند. حال جای این سوال باقی است که این اصول اخلاقی و مرامی مشترک از چه منابعی میتوانند استخراج شوند.
اگرچه انسان در مسیر تکاملش فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرده است اما اعتقاد بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه بر این است که طبیعت وتاریخ انسان منابع بسیار غنی و روشنی را در اختیار ما گذاشته اند که دیگر نیازی به مراجعه به وجود واراده برتر نیست.
یکی از اولیه ترین و بدیهی ترین اصلی که انسان از ابتدای پروسه بسیار طولانی تکامل طبیعی به ارمغان آورده است اصل تعادل و همزیستی مسالمت است. مطابق این اصل هر گاه یک ژن و یا یک موجود زنده بدلایل مختلف تعادل محیط زیست خود و دیگران را به هم بزند بتدریج منزوی و از گردونه حیات حذف میشود.
اصل مبنایی و حیاتی دیگر نیروی حیات و فزایندگی، رشد و گسترش امکانات و استعداد های خود است که در هر پدیده زنده نهفته میباشد. طابق این اصل همه پدیده ها بطور برابر از حق بهره برداری از استعدادهای خود و شکوفا کردن آنها برخوردارند. ترجمه این اصل به روابط انسانی بدین شکل خواهد بود که هر انسانی حق آنرا دارد که کفیت زندگی خود را بهبود بخشد و در این راه از استعدادها و امکانات پیرامون خود بدون تبعیض استفاده و بهره ببرد.
علاوه بر این اصول بدیهی و اولیه که ریشه در تاریخ تکامل طبیعی ویطور مشخص تکامل انسان دارند. سیستم های اخلاقی دیگری نیز تبیین شده اند، از جمله سیستم اخلاقی که بر مبنای اصول منطق و عقلانیت استوار شده اند. در این سیستم نشان داده میشود که یک انسانِ منطقی چگونه میتواند خود را سهیم در یک مجموعه جهان شمولِ منطقی و عقلانی نماید. سیستمی که مبتنی بر عقلانیت و منطق بشری است. در این سیستم طبیعتا جایی برای پیروی از اصول اخلاقی تنظیم شده توسط قدرت و اراده ای خارج از انسان باقی نمیماند. بنیانگذار این سیستم امانوئل کانت است
کارل مارکس نیزاخلاقیات را متاثر از روابط و مناسبات اقتصادی، تولیدی و طبقاتی میدانست و فردریش نیچه نظریه فلسفی فراسوی نیک و بد را برای ارائه یک سیستم اخلاقی جدید ارائه نمود، و راه خروج از سلطه یک اراده مطلق و اخلاقیات ماوراطبیعتی را پذیرش مرگ خدا دانست. وی همانند مارکس مبنای اصول اخلاقی را همانا منافع انسانها و بخشها و طبقات اجتماعی در روابط اجتماعی میدانست و برای تنظیم اصول اخلاقی جدید فرا رفتن از اخلاقیات نیک و بد را که مبتنی بر قدرتهای مهوم و ماورا طبیعت بودند، پیشنهاد میکرد.
پس از مارکس و نیچه فلاسفه دوران پست مدرن نیز به اشکال گوناگون با ارائه نظریات امانیستی، طبیعتگرا و مبتنی بر اصالت فرد و اصالت وجود، گامهای بسیار موثری در تکمیل اصول اخلاقی واحد و جهان شمول که مبتنی بر تجربیات انسانی است، و مرز مشخصی با اصول اخلاقی دینی و الهی دارند، بر داشته اند. این تلاشها نشان از این دارند که تنظیم اصول اخلاقی جهان شمول و انسانی و مستقل از ادیان و اراده برتر خداوندی، نه تنها امکان پذیر است بلکه ادامه این راه تنها راه تحقق صلح، امنیت و آرامش برای همه ساکنین این کره خاکی میباشد.
یک دولت ایده آل که مستقل و خنثی نسبت به اصول اخلاقی است و تنها وظیفه آن تنظیم و اداره امور عامه مردم است نیز با تکوین و توسعه هرچه بیشتر اصول اخلاقی جهان شمول و انسانی میتواند تحقق پیدا کند .
در جامعه جهانی امروز که تداخل و تقابل فرهنگها و مذاهب بیش از پیش مطرح هستند نیز تنها زمینه قابل فهم برای همه همین اصول اخلاقی جهان شمول و انسانی است. در این سیستم اخلاقی طبیعتا جایی برای اصول اخلاقیِ مبتنی بر ادیان و بطور کلی نیروهای خارج از قدرت انسان نیست. بعبارت دیگر نه تنها سیاست را باید از دین جدا ساخت بلکه حتی اصول اخلاقی و قراردادهای ناشی ازآنرا باید مستقل از دین و قدرتهای برتر و ماورا طبیعت کرد.
منابع:
۱-Moreel Speranto, Paul Cliteur
۲- Filosofie Magazine nr. ۹/۲۰۰۵
٣- www.worldwidebase.com

حمید آقایی