آیا کشاورزی اکولوژیکی
می تواند ۹ میلیارد نفر را تغذیه کند؟

جولز پرِتی - مانتلی ریویو


• در هنگامه ی ورود به دهه ی دوم قرنِ بیست و یکم انتخابهای بحرانی فراروی ما است. تقریباً ۶۰۰ نسل از انسانها به زراعتی مشغول بودند که در ارتباطِ نزدیک با سیستمِ فرهنگی – اجتماعیشان بوده است. در حالی که دو و یا سه نسل اخیر سیستمِ کشاورزی جدیدی را مبتنی بر اصولِ صنعتی بطور موفقیت آمیزی توسعه داده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ مهر ۱٣۹۱ -  ٣۰ سپتامبر ۲۰۱۲


سیستمِ کشاورزی - غذایی ما مشکلاتی دارد. علیرغمِ پیشرفتِ عالی در افزایش قدرتِ تولید در قرنِ اخیر، صدها میلیون انسان اسیرِ گرسنگی و سوء تغذیه اند. مضافاً اینکه صدها میلیون نفر در خوردن افراط و یا غذای بد می خورند که بیمارشان می کند. سلامتِ محیط زیست نیز در خطر است که نتیجه ی تنزلِ کیفی خاک و آب است که خود ناشی از سیستمهای کشاورزی ای است که در سالیانِ اخیر توسعه داده ایم. آیا نمی توان کاری کرد - یا وقتِ آن نرسیده است که کشاورزی بر اصولِ بوم شناسی (اکولوژیکی) در هماهنگی با مردم، اجتماعاتشان و فرهنگ شان توسعه یابد؟
در هنگامه ی ورود به دهه ی دوم قرنِ بیست و یکم انتخابهای بحرانی فراروی ما است. تقریباً ۶۰۰ نسل از انسانها به زراعتی مشغول بودند که در ارتباطِ نزدیک با سیستمِ فرهنگی – اجتماعیشان بوده است. در حالی که دو و یا سه نسل اخیر سیستمِ کشاورزی جدیدی را مبتنی بر اصولِ صنعتی بطور موفقیت آمیزی توسعه داده اند. سیستمی که غذای بیشتری بر هکتار تولید و بازدهی نیروی کار را از همیشه بیشتر نموده است. این سیستم، کارآمد بنظر می آید اگر اثراتِ جانبی مضر آن از جمله : استفاده از سوختهای فسیلی – از دست رفتنِ سلامتِ خاک – صدمات به تنوع زیست – آلودگی هوا و آب – خطراتِ موجود برای سلامتی بشر که حاصلِ استفاده از سمومِ دفعِ آفات نباتی در کشاورزی است و بوجود آمدنِ باکتریهای مقاوم در مقابلِ آنتی بیوتیک ها در دامداری های عظیم - نا دیده گرفته شوند.
پیشرفتهای اخیر در قدرتِ تولید (در کلیت آن) فقط به کاهشِ جزئی پدیده ی گرسنگی منجر شده است. بیش از یک میلیارد انسان گرسنه و از دسترسی به غذا محرومند. نا گفته نماند که پیشرفت های حاصله، جمعیت انسانی را که از کم غذایی در رنجند از یک چهارم در سال ۱۹۷۰ به یک ششم تقلیل داده است. از آن موقع میانگینِ مصرفِ غذا به ازای هر نفر ۱۷% افزایش و به ۲۷۶۰ کیلو کالری در روز رسیده است که میانگین خوبی است اما این حقیقت را کتمان می کند که تعداد زیادی کمتر از آن مصرف می کنند - سی و سه کشورِ صحرای جنوبی آفریقا ۲۲۰۰ کیلو کالری در روز مصرف می کنند. چالشِ عظیمی فراروی ما است. نشانه ی دیگری از نادرستی سیستمِ موجودِ غذایی – کشاورزی آن است که یک هفتم مردم در دنیای صنعتی از چاقی مفرط در رنجند و ۵۰% علل منجر به مرگ و میر به رژیمِ غذایی مربوط می شود. شماره ی کسانی که به چاقی مفرط دچارند بطور هشدار دهنده ای از شمار آنهایی که لاغری مفرط دارند (در چند کشور در حالِ توسعه) بیشتر است.
نیازی مطلق به غذا، همزمان با افزایشِ جمعیتِ انسانی، افزایش می یابد. ازدیادِ درآمد و قدرتِ خرید مردم، تقاضای بیشتر برای غذا را بدنبال خواهد داشت. اما در حینِ تغییرِ رژیم غذایی، تقاضا برای انواعِ بخصوصِ مواد غذایی بطور جدی تغییر می یابد. افزایش جمعیت شهری بطور فزاینده ای به استفاده از رژیمهای غذایی جدید منجر گردیده و افزایش مصرفِ گوشت و کاهش مصرفِ حبوبات و دیگر غذاها را فراهم می آورد. از نظری تئوریک مواد خامِ غذایی لازم برای تغذیه ی کافی جمعیت انسانی موجود است که مقداری زیادی از آن (٣۷% حبوبات در کشورهای در حالِ توسعه و ۷٣% در جهانِ صنعتی) به مصرفِ تغذیه ی دام رسیده و مقداری قابلِ توجهی در چرخه ی مصرفِ غذایی ثروتمندان در رأس هرم اجتماعی تلف می گردد.

پیش بسوی کشاورزی پایدار
مفسران متفق القولند که تولید مواد غذایی باید بطور جدی افزایش یابد. بحث بر سر چگونگی دست یابی به این هدف است.در حالی که عده ای به بزیر کشت بردنِ زمینهای بیشتری معتقدند، عده ای از افزایش باروری و استفاده ی بیشتر از کود و سموم جانبداری کرده و عده ای معتقد به استفاده ی اکولوژیکی از زمین اند که می تواند کشاورزی را پایدار کند. اما مشکلِ سرسختی گرسنگی صرفاً یک مسئله ی تکنولوژیکی و یا مشکلِ روشهای کشاورزی نیست. اکثرِ تولید کنندگانِ فقیر از عهده ی تکنولوژی گران قیمت بر نمی آیند. آنها باید راه حلهای ترکیبی ای را جستجو کنند که آمیزه ای از فن آوری ارزانِ محلی و بهترین منابعِ طبیعی – اجتماعی و انسانی است. تشدیدِ استفاده از سرمایه های طبیعی - اجتماعی و انسانی آمیخته با استفاده از بهترین فنآوری، تنوع و مدیریتِ اکولوژیکی که صدمه به محیطِ زیست را حذف و یا کم کرده می تواند "تشدید پایدار" خوانده شود. گرچه کشاورزان در طولِ تاریخ از روشها و فن آوریهای مختلفی بهره گرفته اند که امروز کشاورزی پایدار خوانده می شوند این مفهوم فقط در دهه های اخیر است که مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. نگرانیها از دهه ی ۱۹۶۰ و بطور مشخص با کتابی از ریچل کارسن (۲) شروع گردید. مانندِ همه ی مطالباتِ فراگیرِ آنزمان، این کتاب بر صدماتِ کشاورزی بر محیطِ زیست متمرکز بود. در سالِ ۱۹۷۰ کلوپِ رُم مشکلاتِ اقتصادیی را شناسایی کرد که در اثرِ استفاده ی زیاده از حد از منابعِ محیط زیستی – و کاهش و آسیب دیدنِ این منابع – بروز کرده و نیاز به سیاستهای جدید برای توسعه ی اقتصادی را گوشزد می کنند. در سالِ ۱۹٨۰ کمیته ی جهانی محیط زیست و توسعه "آینده ی مشترکِ ما" را منتشر کرد – اولین سری از تلاشهای سطح بالایی که کاهش فقر – مدیریتِ منابع طبیعی و شرایط زیست محیطی را به هم مرتبط می داند. توسعه ی پایدار چنانچه در پی می آید تعریف شد، "برآوردنِ نیازهای حالِ حاضر بدونِ به خطر انداختن نسلهای بعد برای برآوردن نیازهایشان." گرچه این مفهوم هر دو محدودیت را به رشد و روشهای مختلفِ دستیابی به آنرا اعمال می کرد، این گزارش نیاز به محدود کردنِ رشد را نادیده می گرفت. در سال ۱۹۹۲ کنفرانس محیط زیست و توسعه ی سازمان ملل متحد در ریودوژانیرو برگزار شد که توافق اصلی آن به دستورالعملِ ۲۱ شهرت یافت که اولویت ها و روشهایی برای همه ی بخشهای اقتصادی – اجتماعی و ارتباطِ آنها با محیط زیست را تعیین کرد. اصولِ کشاورزی پایدار که خسارت به محیط زیست و سلامتِ انسان را بحد اقل میرساند مورد توافق قرار گرفتند. این دستورالعمل اجباری نبود و دولتها مختار به اجرای آن بودند. گردهمایی ریو با چندین اقدامِ مهم دیگر که کشاورزی از آنها متأثر گردید دنبال شد از جمله : ۱- امضای کنوانسیونِ تنوعِ زیست شناسی – ۲ – ایجاد مرکز جهانی مدیریت آفاتِ سازمانِ ملل در سال ۱۹۹۵ – ٣ – امضای کنوانسیونِ استکهلم در مورد سمومِ آلاینده و – ۴ – گردهمایی جهانی در موردی توسعه ی پایدار. ایده ی کشاورزی پایدار که از موضعِ اولیه ی مسائل زیست محیطی شروع گردیده بود به حیطه ی مسائلِ اقتصادی – اجتماعی و سیاسی وسیعتری راه یافته است.

کشاورزی پایدار چیست؟
روشهای گوناگونی برای دستیابی به کشاورزی پایدار، هم در دورانِ قبل از صنعتی شدن و هم پس از آن، بکار گرفته شده است. از جمله می توان از کشت ارگانیک (طبیعی) – کود و سموم حداقل – کشتِ اکولوژیکی و ...... نام برد. بحث بر سر آنکه روشهای فوق به کشاورزی پایدار می انجامند هنوز ادامه دارد. ایده ی کشاورزی پایدار حکم به عدم استفاده از فن آوری یا روشِ خاصی نمی کند خصوصاً وقتی که زیانی برای محیط زیست در بر ندارد. سیستمهای کشاورزی که اصولِ کشت پایدار را مورد تأیید قرار می دهند معمولاً عملکردهایی هم در حیطه ی طبیعت و اقتصاد دارند. آنها مشترکاً در تولیدِ غذا و کالاهای دیگر برای کشاورزان یا بازارها فعالند و معمولاً در حفظِ ارزشهایی از قبیلِ : آب تمیز – حیاتِ وحش – زیستگاهای اورگانیسمهای مفید – حفظِ کربن در خاک – حفاظت در مقابلِ سیل – شارژِ دوباره ی آبهای زیر زمینی – سازگاری طبیعی – فراغت و جهانگردی – مفید واقع می گردند.
همچنانکه یک کشاورزی پایدارتر در جستجوی بهترین راههای استفاده از محصولات و سرویسهای طبیعی است، فن آوری ها و روشها باید انتخابهای محلی باشند که با شرایطِ محیط سازگارند. اینها به احتمالِ قوی از پیکر بندی جدیدی بر می خیزند که رابطه ی اعتمادی را شکل می دهد که سازمانهای اجتماعی، مشارکتِ جدیدِ افقی و قائم بین موسسات، رهبری انسانی، قوه ی ابتکار، مهارت های مدیریتی و ظرفیت خلاقیت را در بر دارد. سیستمهای کشاورزی با داشته های سطح بالای انسانی – اجتماعی قادر به نوآوری بیشتر در شرایطِ عدم اطمینان (از آب و هوای متغیر گرفته تا تغییر نیازهای اجتماع به محصولاتِ معینی) هستند. این بدان معنی است که راههای متعددی بسوی پایداری کشاورزی موجود است و مضافاً می رساند که هیچ ترکیب بندی خاصی از فن آوری – نهاده (کود و سموم) و مدیریتِ اکولوژیکی نیست که وسیعاً از دیگر ترکیب ها کاربست پذیرتر باشد. پایداری کشاورزی بر هماهنگی این فاکتورها با شرایطِ مشخص سیستمهای کشاورزی مختلف، آب و هوا، خاک و مقتضیات اجتماعی دلالت دارد.
یک فرضِ رایج (اگرچه غلط) در مورد پایداری کشاورزی آن است که این روش بر کاهشِ نهاده در ازای استفاده از زمینهای وسیعتر استوار است. اخیراً، شواهد نشان می دهند که ابتکارات و پروژه های کشاورزی پایدار با اعمالِ تغییرات در پاره ای از فاکتورهای تولید از جمله : تغییر از کود به محصولاتی که نیتروژنِ خاک را تنظیم می کنند – تغییر از سموم به دشمنانِ طبیعی آفات – تغییر از شخم زدن به آیشِ کمتر با موفقیت اجرا گردیده اند. بهترین روشها تشدیدِ منابع، یعنی استفاده ی بهتر از منابع موجود شاملِ زمین – آب – تنوعِ زیستی و فن آوری را طلب می کنند. تشدیدِ مبتنی بر منابعِ طبیعی – اجتماعی و انسانی در آمیزش با فن آوری موجود (بهترینِ انواع و مدیریت بوم شناسی) که خسارت به محیط زیست را کاهش داده و یا حذف نماید میتواند "تشدیدِ پایدار" لقب گیرد.

بهبود واحدِ فاعله ی طبیعی - کشاورزی   
پایداری کشاورزی بر نتیجه ی ممکن از استفاده بهینه از انواعِ نباتی – حیوانی و شرایطِ کشاورزی – بوم شناسی حاصل می گردد تأکید دارد. پایداری کشاورزی بر بهبودِ انواعِ نباتی – حیوانی از طرقِ مدرنِ زیست شناسی و همچنین بر بهبودِ درکِ مدیریتِ بوم شناسی و کشائرزی از طریق طراحی مجدد آنها تأکید می ورزد.
تبدیلِ یک سیستمِ زراعتی به سیستمی پایدارتر امر پیچیده ای است که مستلزمِ بکارگیری روشی مبتنی بر طبیعت و زیست شناسیِ منطقه ای است که تغییر را ممکن می گرداند. یک سیستمِ کشاورزی – اکوسیستم در مزرعه ای خاص برای تولیدِ غذا و الیاف طراحی گردیده است و در حالی که چنین مزرعه ای یک واحد تولیدی است جزئی از طبیعت گسترده تری است که در آن چندین کارکرد اکوسیستمی مهم در جریان است. برای تأمین پایداری، عملِ متقابل بین اکوسیستمها و کلِ محیط (شاملِ مزارع و غیر مزارع و زیستگاههای وحشی از جمله مردابها – درخت زارها و نواحی حاشیه ی رودخانه ها) و همچنین سیستمهای تأمین غذا باید توسعه یابد. طبیعتِ موزاییکی، با ترکیبی از مزارع و بخشهای غیر مزروعی برای زندگی پرندگان و گونه های دیگر حیاتِ وحش و همچنین برای مزارع مفید است. پاره ای از فن آوریها و روشهای مختلفِ حفظِ منابع که می توانند برای بهبودِ تأمین و استفاده از عواملِ طبیعی در درون و اطرافِ اکوسیستمها استفاده گردند عبارتند از :

۱- مدیریتِ کاملِ آفات - که بر پیشگیری استوار است (با افزایشِ مقاومتِ اکوسیستم و تنوعِ آفات – مریضی و کنترلِ علفِ هرز) و فقط هنگامی از سمومِ دفعِ آفات استفاده می کند که انتخابِ دیگری ندارد.
۲- مدیریتِ کاملِ موادِ مقوی خاک – که بدنبالِ ایجاد توازنی در تأمینِ نیتروژن موردِ نیازِ مزارع و تأمین منابعِ ارگانیک و غیر ارگانیک مواد مقوی است همچنانکه در پی کاهشِ اتلافِ مواد مقوی از طریقِ کنترلِ آبهای جاری و فرسایش خاک است.
٣- آیش برای حفظِ منابع طبیعی – که نیازِ به آیش را کاهش داده بطوریکه خاک با کاهش فرسایش حفظ گردیده و رطوبتِ موجود به روشِ بهتری استفاده گردد.
۴- محصولاتِ پوشش دهنده – که در فصولِ غیرِ کشاورزی و یا همزمان با محصولِ اصلی رشد کرده و مانعِ فرسایش خاک می گردند – مواد مقوی و آفات را مدیریت کرده – خاک را سالم نگهداشته و نفوذ و ذخیره ی آب در زمین را بهبود می بخشد.
۵- جنگلداریِ مرتبط با کشاورزی – که درختانِ چند منظوره را جزئی از مشاورزی کرده و در مجموع به حفظِ جنگلهای مجاور کمک مب نمایند.
۶- آبزیها – که ماهی، میگو و دیگرِ آبزیها را در سیستمِ مزارع ادغام نموده و با امکاناتی از قبیلِ مزارعِ برنج با سیستمِ آبیاری و استخرهای پرورشِ ماهی تولیدِ پروتئین در مزرعه را افزایش می دهد.
۷- پرورشِ دام در مزارع – مانندِ افزایش حیواناتِ شیرده – خوک و ماکیان – با استفاده از چرای طبیعی یا غیر آن – آمیزه ی کشاورزی – دامداری سیستمِ مختلطی است که تولید را افزوده و چرخه ی باز تولیدِ مواد مقوی خاک در مزارع را ممکن می سازد.
روشهای منفرد بر پرورشِ نباتاتِ سالم با قابلیتِ دفاعی خوب – افزایشِ ارگانیسمهای مفید و فشارِ بر آفات در حینِ حفظ و بهبودِ کیفیتِ محیط زیست متمرکزاند. آنها به آمیختنِ قدرتِ اکو سیستمهای طبیعی با مدیریتِ بهینه ی زیستگاههای زیر و روی زمین منجر می گردند. فنآوری و روشهایی که عملکردِ چندگانه دارند باید تغییراتِ مثبتی در اجزاء سیستم مزرعه داری ایجاد کنند. برای مثال بوته های پرچین و محصولاتِ مشابه (کاشته شده در ردیفهای منظم) شکارچیانِ آفاتِ نباتی را افزایش داده و به مثابه مانعی در مقابلِ باد از فرسایشِ ناشی از آن جلوگیری می نمایند. بُنشن، نیتروژن را تنظیم و از انتقالِ آفاتِ حشره و کِرم مانند و مریضی ها جلوگیری می کند. نوارهای سبزه – علف از حرکتِ آبهای سطحی جلوگیری کرده که به احیای آبهای زیرزمینی کمک می نماید و میتواند منبعِ علوفه برای دامها باشد. محصولاتِ پوشش دهنده از فرسایش و شستنِ خاک در مواقعِ بحرانی جلوگیری کرده و میتوانند بعنوانِ کود کشاورزیِ سبز استفاده گردند که نه تنها منبعی برای افزایشِ موادِ مقوی خاک بلکه افزایشِ موادِ ارگانیک نیز باشند که قدرتِ ذخیره و حفظِ آب را بهبود بخشیده و به کاهشِ فرسایشِ خاک منجر می گردد.
اگرچه فنآوری و روشهای متعددی در حالِ حاضر برای حفظِ منابع مورد استفاده قرار می گیرند نسبت کُلِ کشاورزانی که در سطحِ جهان از آنها استفاده می کنند هنوز کم است چون بکارگیری آنها بدون هزینه نیست. کشاورزان نمی توانند به سادگی استفاده از کود و سموم را متوقف و امیدوار باشند که میزانِ محصولشان کاهش نیافته و سودشان اضافه گردد. آنها همچنین نمی توانند یک عنصرِ پربار جدید را در سیستمِ مزرعه شان مارد نمایند و به موفقیتِ آن امیدوار باشند. کشاورزان باید نخست در یادگیری سرمایه گذاری کنند. سیاستهای اخیر و کنونی به دنبالِ تشویقِ سیستمهای تخصصی غیرسازگار با ظرفیتِ خلاقیتِ کمتر بوده بطوریکه کشاورزان را وادار به صرفِ وقت بیشتری برای یادگیری روشهای متنوع نماید. کمبودِ اطلاعات و مهارت های مدیریتی از موانعِ اصلیِ بکارگیری کشاورزی پایدار است. در زمانِ گذار، کشاورزان باید بیشتر تجربه کنند و هزینه ی اشتباهات و یادگیری آگاهی و اطلاعاتِ جدید را بپردازند. در همان حال فنآوریهای جدید نیروی کارِ بیشتری را طلب می نماید.

اثراتِ کشاورزی پایدار بر بهره وری
اگر بهره وری با استفاده از کشاورزی پایدار کاهش یابد زمینهای بیشتری باید به زیرِ کشت برده شوند تا سطحِ کنونی تولیدِ موادِ غذایی حفظ گردد که به معنای تنزلِ بیشترِ زیست محیطی ناشی از تبدیلِ اکوسیستمهای مهم به کشتزار است. چنانچه قبلاً ذکر گردید چالشِ فرارو عبارت است از جستجوی تشدیدِ پایدارِ همه ی منابع بصورتی که تولید غذا را افزایش دهد. اکنون حدودِ سه میلیون هکتار زمینِ کشاورزی در اروپا زیرِ کشت ارگانیک قرار دارد. در پاره ای از آنها مصرفِ انرژی کاهش یافته (به بهای باروری کمتر) – در دیگرِ مزارع نگهداری از مواد مغذی خاک بهبود یافته – در بعضی از مزارع این مواد در مقیاسِ وسیع از دست رفته و در اکثر این مزارع نیروی کار بیشتری مصرف گردیده است. کشاورزانِ بسیار دیگری روشهای تلفیقی زراعت را بکار گرفته اند که یک یا چند قدم به پایداری نزدیکترشان کرده است. آنچه که بطور وسیع آشکار گردیده است این است که سیستمهای زراعتی مدرنِ تخصصی بیهوده اند چون کشاورزان در جریانِ استفاده از سیستمهای پیچیده ی تلفیقی دریافته اند که می توانند بسیاری از نهاده های خریداری شده (کود و سموم و غیره) را بدونِ از دست دادنِ سودآوری و حتی ثمردهی کاهش دهند. بعضی از این کاهش مصرف ها اساسی و بعضی نسبتاً کوچکند. با هدف گذاری بهتر و متُدهای دقیق ضایعات کاهش می یابد که بسودِ محیط زیست است. کشاورزان می توانند کاهش های بزرگتری در استفاده از نهاده ها را اعمال نمایند هرگاه آنها را با فنآوریهای حیات بخش جایگزین کنند. از جمله ی این فنآوریها می توان به استفاده از بُنشن ها بجای کودهای غیر اُرگانیک و یا زیستگاههای بهتر برای شکارچیانِ آفات بجای سمومِ دفعِ آفات اشاره کرد. نهایتا،ً وقتی که سیستمِ جدیدِ زراعتی با هدفها و فنآوریهای جدید بوجود آوردند، کشاورزان می توانند مقداری یا همه ی نهاده ها را در طولِ زمان حذف کنند.
اکثرِ پیشرفتهای مهم بسوی اکو سیستمهای کشاورزی پایدار در خلالِ دهه ی گذشته در کشورهای در حالِ توسعه بوقوع پیوسته است. بزرگترین مطالعه شاملِ تجزیه و تحلیلِ ۲٨۶ پروژه در ۵۷ کشور بود که توسطِ دولتها، موسساتِ غیر دولتی و بین المللی انجام گردید. این مطالعه شاملِ پرسش نامه ها و گزارش های منتشر شده ی این پروژه ها بود تا تغییرات را در طولِ زمان ارزیابی کنند. اطلاعات از منابعِ مختلفی گردآوری گردیده و وسیله ی مرور کنندگانِ مستقل و متخصصین منطقه ای بازبینی گردیدند. مطالعه شاملِ تجزیه و تحلیلِ پروژه هایی بود که یکبار اتفاق افتاده و پروژه های دیگری که در خلالِ چهار سال دو بار اجرا گردیده بودند. بعضی از پروژه ها در اطلاعاتِ جمع آوری شده موردِ استفاده قرار نگرفتند. پروژه ها بر اساسِ معیارهایی اجرا گردیدند. گرچه این مطالعه ی نمونه وار به منظورِ یافتن "بهترین روش" ابتکاری اجرا گردید یافته هایش همه ی مزارعِ کشورهای در حالِ توسعه را نمایندگی نمی کند.
جدولِ شماره ۱ خلاصه ای از محل و اندازه ی ۲٨۶ پروژه ی کشاورزی پایدار را شامل می شود که از میانِ ٨ طبقه ی زراعتی معرفی شده توسطِ سازمانِ غذا و کشاورزی سازمانِ ملل (فائو) در ۵۷ کشور انتخاب گردیده اند. در کُلِ ۲٨۶ پروژه ۱۲.۶ میلیون کشاورز برروی ٣۷ میلیون هکتار درگیرِ تحول به سیستمهای کشاورزی پایدار بودند. این فقط ٣% کُلِ زمینهای تحتِ کشت در کشورهای در حالِ توسعه است. بزرگترین تعدادِ کشاورزان برروی پروژه های برنجکاری در زمینهای مرطوب عمدتاً در آسیا (طبقه ی ۲ از طبقه بندی فائو – جدول ۱) و بزرگترین زمینها در جنوبِ آمریکای لاتین برای سیستمهای مختلط (طبقه ی ۶ جدول ۱) کار کردند. این مطالعه نشان می دهد که کشاورزی پایدار به مزارع و کشاورزانِ بیشتری گسترش می یابد. در ۶٨ پروژه ای که بصورتی تصادفی برای بارِ دوم (بعنوانِ نمونه) مطالعه گردیدند در مدتِ چهار سال تعدادِ کشاورزان ۵۴% و سطحِ زیرِ کشت ۴۵% افزایش یافته بود. بهبودِ تولیدِ موادِ غذایی بوسیله ی یکی یا بیش از یکی از روشهای زیر انجام گرفته بود.
۱- تشدیدِ فقط یکی از اجزاء سیستمِ مزرعه با تغییراتِ جزئی در بقیه ی سیستم از قبیلِ افزودنِ سبزیجات به باغِ مزرعه یا افزودنِ درختانِ میوه – کاشتنِ سبزیجات در کنارِ مزارعِ برنج – حوضچه ی تولید ماهی و پرورشِ حیواناتِ شیرده.
۲- افزودنِ یک عنصرِ پربار به سیستمِ مزرعه مثلِ ماهی یا میگو در شالیزار – درختکاری که تولیدِ کلی غذا و درآمد را افزایش می دهد و الزاماً تولیدی غلات – حبوبات را کاهش نمی دهد.
٣- استفاده ی بهتر از طبیعت برای افزایشِ تولید، خصوصاً آب (با کشت آبی و زمانبندی آبیاری) و زمین (با احیای زمینهایی که کیفیتِ آنها تنزل یافته) که راهگشای تولیدِ بیشترِ محصول در زمینهای خشک و تهیه ی آب بیشتر برای کشت آبی و تشدید برداشت محصول است.
۴- بهبودِ برداشتِ مواد خام غذایی بر هکتار با افزودنِ عناصرِ حیات بخش در سیستم مزرعه – از قبیلِ بُنشن و مدیریتِ آفات، محصولاتِ متنوعِ متناسب با محل و پرورش احشام
بنابراین سیستمِ کشاورزی پایدار موفق ممکن است مصرفِ محلی غذا را بطور اساسی افزایش دهد و مبادله یا فروشِ محلی آنرا بهبود بخشد بدونِ آنکه الزاماً ثمردهی غلات – حبوبات را بر هکتار تحتِ تأثیر قرار دهد. تشدیدِ باغداری شخصی فقط در یک پنجمِ پروژه ها در مقیاسِ بسیار کوچک در کمتر از ۱% محدوده انجام گرفت. استفاده ی بهینه از آب و زمین – بالا بردنِ اضافه برداشت در یک هفتم پروژه ها با یک سومِ کشاورزان در یک دوازدهمِ مساحت آزمایش شد. ادغامِ عناصرِ پربار در سیستم مزرعه مانند ماهی و میگو در شالیزارها در یک چهارمِ پروژه ها با کمترین تعدادِ کشاورزان در کوچکترین محدوده عملی شد. متداولترین مکانیسمِ بهبودی برداشت با فنآوریهای حیاط بخش یا بذر و احشامِ جدید در ۶۰% پروژه ها با نصفِ کشاورزان و در ۹۰% مساحتِ جدول ۱ آزمایش گردید.

منافعِ گسترده تر
این ارقامِ کلی منافعِ تنوع در رژیمِ غذایی و افزایشِ کمی را بخوبی بیان نمی کند. عمده ی این ابتکاراتِ کشاورزی پایدار ازدیادِ تنوع در مزارع را به همراه آورده اند. در بسیاری حالات این به معنای تنوعِ غذای مصرف شده ی خانواده از جمله پروتئین ماهی از مزارعِ برنج و استخرهای پرورشِ ماهی – شیرو محصولاتِ لبنی – ماکیان و خوکهای نگهداری شده در باغهای خانگی – سبزیجات و میوه ی باغهای مزارعِ کوچک می باشد. گرچه این ابتکارات افزایشِ قابلِ توجه تولید غذا را به همراه داشته، در جاهایی بصورتِ افزایشِ ثمردهی و در جاهای دیگری بصورتی تشدیدِ برداشت یا تنوعِ محصول، تعدادِ کمی از آنها به مازاد محصولی که در بازارهای محلی بفروش رسد دست یافته اند. این بعلتِ انعطاف پذیری قابلِ توجه مصرف در میانِ خانواده های روستایی است که درجاتی از ناامنی غذایی را تجربه کرده اند. بهمراه افزایش تولید، مصرفِ محلی فزونی یافته که مستقیماً سلامتِ زنان و کودکان را بدنبال دارد. افزایشِ مصرف و تنوعِ غذایی روستائیان در آمارهای بینالمللی که نمایانگرِ اقتصاد تجاری اند بازتاب نمی یابد. این اکو سیستمهای کشاورزی پایدار همچنین دارای اثراتِ جانبی مفیدی اند که به محیطِ زیست محل کمک رسانده، اجتماعات را تقویت و ظرفیت های انسانی بوجود می آورند. از جمله ی این اثراتِ جانبی مثبت در کشورهای در حالِ توسعه می توان از موارد ذیل نام برد :
۱- بهبودِ اکوسیستمها - شاملِ نگهداری بیشتر آب در خاک (با آبِ آشامیدنی بیشتر در فصولِ خشک)، کاهشِ فرسایش خاک توام با موادِ اُرگانیک بیشتر در خاک که به حفظِ بیشترِ کربن منجر گردیده، خاکِ سالمتر، باروری بیشتر، تنوعِ بیو-کشاورزی فزونتر را بدنبال دارد.
۲- بهبودِ اجتماعات – شاملِ سازمانهای اجتماعی محلی بیشتر و قویتر، قوانین و شکلهای جدیدِ مدیریتِ منابع طبیعی همگانی و ارتباطِ بهتر با تشکیلاتِ سیاسی خارجی.
٣- بهبودِ پتانسیل های بشری – شاملِ ظرفیتِ محلی بیشتر برای تجربه و حلِ مشکلات، کاهشِ مالاریا در مناطقِ برنج کاری – پرورشِ ماهی، افزایشِ اعتماد به نفس در گروههای قبلاً به حاشیه رانده شده، ارتقاء موقعیتِ زنان، سلامت و تغذیه ی بهترِ کودکان و معکوس کردنِ مسیر مهاجرت و اشتغالِ بیشتر محلی.
چیزی که هنوز نمی دانیم فایده ی اقتصادی این محصولاتِ جانبی است. در بسیاری از کشورهای صنعتی کشاورزی نقشِ کوچکی در تولیدِ ناخالصِ داخلی دارد که مفسرانی را به این نتیجه گیری رسانده است که کشاورزی اهمیتی برای اقتصادهای صنعتی ندارد. چنین نتیجه گیری ای حاصلِ این واقعیت است که اثراتِ جانبی کشاورزی بدرستی اندازه گیری نشده اند. در کشورهای فقیر، جایی که حمایت مالی محدود و بازارها ضعیف اند، مردم حتی بیشتر متکی به ارزشی اند که از محیطِ طبیعی و در سایه ی کارِ مشترک با هم و با طبیعت بدست می آید، بر عکس آنچه در فعالیتهای بازار محور دیده می شود.

تغییر کُلِ سیستم
ما هنوز نمی دانیم که آیا تغییر به کشاورزی پایدار، که در مقیاسِ این پروژه ها بهبودِ وسیعی ایجاد کرد، نیازهای کنونی غذایی در کشورهای در حالِ توسعه را تأمین می کند، چه رسد به نیازهای آتی جمعیت بیشتری که رژیمِ غذایی شهری مبتنی بر مصرفِ فزونتر گوشت را بر می گزیند. نتایجی را که شاهدیم امیدوار کننده اند، خصوصاً برای فقیرترین ها. جا برای اعتماد به نفسِ بیشتر وجود دارد اگر بر اساسِ شواهد موجود باروری به مرورِ زمان افزایش یابد، اکوسیستمِ مزارع بهبود یابند، اجتماعات در جهتِ اهدافِ مثبت تقویت و سازمان یابند و دانشِ بشری – تغذیه و سلامت بهبود یابند.
سیستمهای کشاورزی پایدار پر بارترند وقتی ظرفیت های انسانی افزایش می یابند، خصوصاً در قالبِ ظرفیتِ زارعین برای نوآوری و سازگار کردنِ سیستم مزارعشان برای نتایج پایدار. کشاورزی پایدار یک سری فنآوریهای قبلاً تعریف شده نیست، همچنانکه مُدلِ ساده و بسته ی آماده ای نیز نیست که بتوان وسیعاً بکار گرفت و به مرورِ زمان فیکس کرد، بلکه باید بصورتِ روندی برای یادگرفتن تصور شوند. کمبودِ اطلاعات در زمینه ی بوم شناسی – کشاورزی و مهارتهای لازم برای مدیریتِ مزارعِ پیچیده مانعِ عظیمی در راه بکارگیری کشاورزی پایدار است.
مشکل اینجاست که آگاهی، در مورد فنآوریهای حفظِ منابع بسیار کمتر از آنچیزی است که در باره ی نهاده های مورد استفاده در سیستمهای کشاورزی مُدرنِ صنعتی تر میدانیم (اکثرِ تحقیقات در کشورهای توسعه یافته بر روی فرآورده های مورد استفاده برای سیستمهای با نهاده ی فشرده مانند کودها – سموم دفع آفات – ژنتیک ها و ماشین آلات جدیدی متمرکز است که می توانند به کشاورزان فروخته شوند). واضح است که روندهایی که با آن کشاورزان فنآوریهای جایگزین را می شناسند حیاتی اند. اگر کشاورزان تحتِ فشار قرار گرفته و یا بزور وادار به انتخابِ چیزی گردند اثراتی کوتاه مدت حاصل می گردد. اما اگر روند مشارکتی و به افزایشِ سواد اکولوژیکی کشاورزان بیانجامد شالوده ی طراحی مجدد و نوآوری سیستم بنا نهاده شده است.
متأسفانه، موفقیت ها هنوز اندکند. زمان کوتاه و چالش عظیم است. کشاورزی پایدار بدون شک به سودِ مردمانِ فقیر و محیطِ زیست در کشورهای در حالِ توسعه است. مردمِ دست اندرکار این پروژه ها غذای بیشتری دارند، سازمان یافته ترند، قادر به دستیابی به سرمیسهای بیرونی و ساختارِ قدرت اند و انتخابهای بیشتری در زندکیشان دارند. اما تغییر ممکن است مشکلات ثانوی ببار آورد. برای مثال احدثِ یک جاده در کنارِ جنگل کشاورزان را در رسیدن به بازارهای اطراف کمک کرده، در همانحال بریدنِ غیر قانونی درختان را تسهیل می نماید. بطورِ یکسان، کشمکش های اجتماعی کوتاه مدت ممکن است برای غلبه بر نابرابری ها در توزیعِ زمین ضروری باشد تا آسایش اکثریت بهتر تأمین گردد.
در حالِ حاضر   نننه همه ی ۶.۷ میلیارد جمعیت انسانی را تغذیه می کنیم و نه کشاورزی را بروشهای قابلِ قبولِ زیست محیطی انجام می دهیم (غیر از استثناهای قابلِ توجه). ممکن اسن بتوان جمعیت ۹ میلیاردی را که برآورد مس شود در نیمه ی قرن جاری بر روی کره ی زمین خواهند بود غذا داد. گرچه، این به تلاشی عظیم و چند وجهی که شاید شاملِ تغیییر روشهای پرورشِ حیوانات (عدمِ تغذیه ی نشخوار کنندگان با موادِ غذایی که می توانند به مصرفِ غذایی انسانها برسند) و توقفِ تصور غلطِ استفاده از حبوبات – غلات و سایرِ گونه های غذایی برای تولیدِ سوخت باشد نیاز دارد. بعلاوه، حمایت لازم از گروههای مشارکتی کشاورزان که می توانند روشهای گوناگونی را آزمایش کرده و از هم بیاموزند و نکنیسین هایی که در کارِ کشفِ فنونِ جدیدی برای پایداری بیشتراند باید بعمل آید.
ارزیابی بین المللی از دانشِ کشاورزی، علوم و تکنولوژی برای توسعه (آی.ا.ا. اس.تی.دی.)، ارزیابی فراگیری از کشاورزانِ جهان تا به امروز، با مشارکت صدها دانشمند تألیف گردید. گزارش تمرکز بر پروژه های کوچک مقیاسِ کشاورزی پایدار – بذرهای سازگار شده ی محلی و زراعت اکولوژیکی را راههای بهتری برای پرداختن به پیچیدگی های تغییراتِ اقلیمی، گرسنگی، فقر و تقاضای سازنده ی کشاورزی در کشورهای توسعه یابنده می داند. اینکار باید امروز شروع گردد.

یادداشتها
۱ – Jules Pretty
۲- Rachel Karson