سکوت و چند سروده ی دیگر


شکوفه تقی


• روحم را می‌پوشم.
در بارانی‌ترین شب الهام،
از ستاره‌های کلام،
شعری می‌نوشم،
... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٣ مهر ۱٣۹۱ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۲


 
 ● سکوت
١
روحم را می‌پوشم.
در بارانی‌ترین شب الهام،
از ستاره‌های کلام،
شعری می‌نوشم،
که حقیقت را در سکوت،
بر جان تشنه‌ی زندگی،
قطره قطره می‌نویسد.

٢

وقتی عشق،
شاعر می‌شود،
سپیده، زائرِ نگاهِ داودی باغچه،
پرندگان، فراتر از چکادِ آوازشان،
دانه‌های ملکوت را، در سکوت،
به رشته ‌می‌کشند.

● پاییز
١
پاییز، چنار کهنسال را،
در سرود رنگارنگ باد،
ورق می‌زد.
کتاب درخت،
پشت یک نگاه سبز،
برگ برگ می‌شد.
٢
نفس صبح عطرآگین.
هوا پر از روح بهار،
باغچه شاعر پاییز؛
با دستی آکنده از تابستان،
چشمی سراسر زمستان.

● مادر
١
اگر ستارگان فعل بودنت را،
ماضی صرف کنند،
اگر ماه صورتت را
گذشته‌ی مطلق.
اگر در چشم خورشید،
مهربان، دیگر صفت نگاهت نباشد،
هنوز آغوشت را مصدر زمینی،
حال آسمانیم می‌دانم.
و ترا به همه‌ی زبان‌ها
مادر می‌خوانم.
٢
● مسافر
به راهی دور می‌رفتی
دور دور،
آنجا که دیگر دیداری نبود.
قطار آمده بود. نمی‌دیدم.
می‌گفتی دعای سفر بخوان
نمی‌شنیدم.
دستت هنوز در دستم بود،
که قطار رفت.
ترا برده بود.
تنها دریای اشک من
و لبخند تو مانده بود.

شکوفه‌تقی