لحظه ی حال دولت - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : بابک ساده

عنوان : آرزو دارم که چپ های ایران توضیحی در مورد انفعال خود ارائه نمایند
با درود به جناب دکتر قراگوزلو که مسائل روز را برایمان تحلیل می نماید و تبریک به دوستان اخبار روز که با درج مطالب سنگین و تحمل کامنت گزاری نقش مهمی در پیشرفت هنر بحث و گفتگو داشته ست.
نگارنده ی این کامنت، بعداز خواندن این مقاله ، بیش از گذشته، بر ضرورت شناخت جنبش های کارگری و عدالت خواهانه در دیگر کشورها باور کردم.
در نوشته ی قبلی آقای قراگوزلو «لحظه ی حال دولت» در کامنت دوم خود نوشتم: «....برزیل نمونه ی موفقی از گذار دیکتاتوری به دمکراسی بوده که جنبش کارگری و سوسیالیستی توانسته طی چند دوره مبارزات انتخابی به موفقیت های چشم گیری در تمام زمینه ها باشد. و خانم رئیس جمهور برزیل با سانسور رسانه ای جهان نئولیبرالیستی روبروست . ما هم نیاز به یافتن راه های عملی مبارزاتی برای ایران خود داریم . »

مطالعه ی جنبش های کارگری و عدالت خواهانه در ونزوئلا، شیلی ، نیکاراگوئه و برزیل که در این نوشته آقای قراگوزلو بیشتر به ونزوئلا پرداخته شده، نشان میدهد که چپ ها در این کشورها بیش از ۸۰ سال سابقه ی مبارزاتی دارند و مانند ما در ایران، در سخترین شرائط بارها توسط صاحبان انواع سرمایه و یا نمایندگان آنها تحت تعقیب ، شکنجه ، ترور ، اعدام قرار گرفتند و کشورهایشان جولانگاه نظامیان بوده ست و نیروهای خارجی بخصوص ایالات متحده نیز از حکمت های دست نشانده حمایت میکرده ولی از آنها از پا نشستند. با عقب نشینی تاکتیکی ، تبعید و تعدیل در برنامه دوباره به صحنه ی سیاسی آمدند. با انشعابات روبرو شدند و با ائتلافهای مختلف تلاش کردند برای منافع زحمتکشان تا آنجا که میتوانند ارتجاع را وادار به عقب نشینی کنند. اگر کامنت طولانی شد پوزش میخواهم ولی فکر کردم لازم ست. به گوشه ای از جنبش های عدالت خواهانه ی این کشورهای اشاره میکنم :

* ونزوئلا : حزب کمونیست در سال ۱۹۲۱ در تبعید - مکزیک - تاسیس شد - در سال ۱۹۲۹ مبارزات زیرزمینی در داخل کشور راشروع کرد تا ۱۹۴۱ ادامه داد - در این سال در دولت ائتلافی با نیروهای میانه رو شرکت کرده و فعالیت علنی را پیش برد . درسال ۱۹۴۸ نظامیان بقدرت بازگشتند و حزب کمونیست دوباره زیرزمینی شد. در سال ۱۹۵۸ سه حزب غیر چپ برای عقب نشاندن نظامیان ائتلاف کردند و «آگاهانه» از حزب چپ خواستند که در ائتلاف شرکت نکند تا بتوانند برنامه های انتخاباتی خود را بنفع کشور پیش ببرند. آنها ۳۴،۸۸ درصد از آراء را کسب کردند و شرائط عوض شد ( حزب کمونیست فقط ۳،۲ در صدر از آراء را گرفت) - حزب کمونیست در سال ۱۹۶۰ با الهام از انقلاب کوبا به مبارزات مسلحانه علیه دولت انتخابی رومولو بتانکورت روی آورد که غیر قانونی اعلام شد. بعدا نیز هیچوقت آراء حزب کمونیست از ۱ در صد تجاوز نکرد. بهمین دلیل معلوم نیست وظایف جنش کارگری از یک طرف و نیروهای چپ عدالت خواه چگونه تعمیق پیدا خواهد کرد. حتی تمام این سالها که چاوز در قدرت بوده این جنبش اعتلائی نداشته ست.

* شیلی : حزب کمونیست از سال ۱۹۷۰ تا کودتای پینوشه در کابینه ی سالوادور آلنده حضور داشت و شخصیت های معروف پابلو نرودا برنده ی جایزهء ادبی نوبل ، ویکتور خارا و ویولتا پاررا از اعضای آن بوده اند. این حزب امروز بیش از ۵ در صدر از آراء را بخود اختصاص میدهد. ولی مطابق قانون انتخابات نمی تواند در مجلس حضور یابد. با حزب چپ میانه در مجلس فعالیت می کند. سوسیال دمکراتها بعداز کودتای ۱۹۷۳ توسط پینوشه توانستند در سال ۱۹۹۰ دوباره با انتخابات به قدرت برسند. و پس از ۲۰ سال در انتخابات به لیبرالها باختند. جنبش کارگری و چپ در شیلی نیز اعتلای چندانی نداشته و در چارچوب سوسیال دموکراسی محصور ست . معلوم نیست چگونه پیشرفت خواهد کرد.

* نیکاراگوئه :حزب کمونیست نیکاراگوئه در سال ۱۹۴۴ تشکیل شد و پس چند دوره تغییر و تحول و تعویض نام ، در انقلاب ۱۹۷۹ به جبهه ی آزادیبخش ساندینیست ها پیوست.تغییرات اساسی بخصوص اصلاحات ارضی به واکنش های ضد انقلابی داخلی و خارجی را بدنبال داشت که به جنگ داخلی منجر شد. تا در ۱۹۹۰ ساندنیستها در انتخابات شکست خوردند. در سال ۲۰۰۶ دانیل اورتگا از FLSN با تعدیل مواضع مارکسیستی خود در انتخابات برنده شد. حزب کمونیست در انتخابات ۱۹۸۴ و حکومت ساندنیستها فقط دارای ۲ کرسی در مجلس بود و در سال ۱۹۹۰ نیز بعداز شکست ساندنیستها دارای ۲ کرسی در مجلس بود . در سال ۲۰۰۶ به جنبش جدید ساندنیست ها پیوست. آیا جنبش کارگری و چپ تعطیل یا بنا بر مقتضیات
در جهات پیشرفت اجتماعی با نیروهای سوسیال دموکرات متحد شده اند. تکلیف حزب کمونیست چه میشود؟

* برزیل: پنجمین کشور بزرگ جهان می باشد . پس از ۳۰۰ سال استعمار پرتقال در سال ۱۸۲۱ اعلام استقلال نمود. ولی در حکومت قیصر ها برده داری «ترقی » کرد که در سال ۱۸۸۸ با الغای برده داری - حکومت جمهوری اعلام و قانون اساسی جدید از ۱۸۹۱ اجرا شد. قدرت بین نیروهای سوسیال دموکرات ، چپ و راست و نیروهای نطامی حدود یک قرن رد و بدل میشد.در دهه ۶۰ و ۷۰میلادی احزاب چپ غیر قانونی و مبارزات مسلحانه مطرح شد رئیس جمهور فعلی برزیل خانم Dilma Rousseff در ۱۹۷۰ بهمین دلیل بازداشت بود .
احزاب سوسیال دموکرات و بخصوص حزب کارگر در تمام سالهای بعداز جنگ دوم با محافظه کار ها درگیر بودند. تمام سالهای بعداز جنگ دوم تورم بطور تصاعدی با لا میرفت . لولا از حزب کارگر در ۱۹۹۴ در انتخابات به لیبرال ها باخت. در آنجا اعلام کرد که برنامه ی لیبرالها وضع را بد تر خواهد کرد. لو لا به مبارزات خود ادامه داد و کم کم از مواصع رادیکال خود فاصله گرفت . تا در سال ۲۰۰۳ مردم به اولا دو سیلوا رهبر سندیکاهای کارگری اعتماد نشان دادند .او در انتخابات ریاست جمهوری برنده شد. لولا در سال ۲۰۰۶ بازهم مواصع خود را تعدیل داد. مجدا انتخاب شد . اختلاف طبقاتی در برزیل وحشتناک ست و یک در صدر از ثروتمندان برزیل صاحب ۴۶ در صدر از زمینهای کشاروزی هستند. در حالیکه ۴ میلیون کشاروز فاقد زمین می باشند که تازگی اتحادیه خود را تشکیل داده اند. در سال ۲۰۱۱ خانم Dilma Rousseff که سابقا مارکسیست - لنینیست بوده و در مبارزات چریکی دهه ۷۰ شرکت داشته در انتخابات ریاست جمهوری از حزب کارگر انتخاب مبشود. این حزب دیگر از مواضع سوسیالیستی فاصله گرفته ست و مانند یک حزب سوسیال دمکرات عمل می کند.
حزب کمونیست برزیل- طرفدار شوروی بود که در سال ۱۹۶۲ بخشی از آن با گرایش چینی انشعاب نمود. حزب کمونیست خود را مارکسیست - لنینیست
می نامیدند تا با سیاست های خروشچف مرزبندی نماید. اغلب تحت تعقیب و غیر قانونی بود . بعداز انقلاب کوبا به مبارزات مسلحانه روی آوردند و غیر قانونی شدند. بعد از ۲۰۰۳ و تشکیل دولت لولا وضعیت حزب کمونیست بهتر شد. امروز ۲۴۰۰۰۰ عضو دارد ( برزیل ۲۰۰ میلیون جمعیت دارد). در سال ۲۰۰۸ انترناسیونال کمونیستی برای اولین بار در خارج از اروپا در برزیل برگزار شد که نمایندگان ۷۴ حزب کمونیست جهان در آن شرکت کردند
نتیجه:
این ها را نوشتم که بگویم ما برای ایران و با حکومت بغایت ارتجاعی مذهبی خیلی بیش از تمام کشورهای فوق الذکر باید بکوشیم تا بتوانیم در صحنه ی سیاست تاثیر بگذاریم. حکومتی که به هیچ کس رحم نکرده و نمی کند. هیچ قاعده ای را نمی پذیرد هزارن بار از نظامیان آمریکای لاتین جانی تر ست و حتی پینوشه را روسفید می کند. آرزو دارم که چپ های ایران توضیحی در مورد انفعال خود ارائه نمایند.
۴٨۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : پرسش

عنوان : تخریب و تحریف کردن؟
من اهل کامنت نویسی نیستم ، یعنی تا مجبور نشوم ، مثل حالا، نمینویسم.
من مطالب و کامنتهای گوناگونی در بارهً این نویسنده در سایتهای مختلف خوانده ام و لذا با کنجکاوی هم نوسته های این نویسنده و هم آن مطالب و کامنتها را دنبال کرده ام تا از این آشفته بازار نوشته و کامنت یک جمع بندی داشته باشم. متأسفانه همیشه در کامنتهای این سایت به کامنت گذارانی برخورد می کنیم که به اسم مارکسیسم به «تقدیس این قلم » و تمجیدهایی از این دست و پرستش آن مرحوم و این زندهً دنباله روی او و از این قبیل می پردازند و همزمان هم به هر نقد و انتقاد به نویسنده و کامنتهای طرفدار، بصورت گروهی حمله کرده و با انگ و تهمت زدن بازهم
انتظار نقد دارند و یا «گر تو بهتر میزنی بستان بزن»!!!!. من با آقا یا خانم صداقت موافقم که اینها هیچ ربطی به مارکسیسم ندارد. و پرسشم این است که آیا این حمله های برنامه ریزی شدهً گروهی و احتمالأ هدایت شده زیر نام مارکسیسم، در حقیقت برای تخریب و بدنام کردن مارکسیسم/لنینیسم صورت نمی گیرد!!؟؟
۴٨۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۱       

    از : به اصغر کرد

عنوان : کتاب از دیکتاتوری به دموکراسی

انقلاب کمونیستی در ‫کشور مسلمان و بخصوص در منطقه خاورمیانه بسیار غیر محتمل است

‫انقلاب بعدی ایران از نوع دموکراسی خواهد بود تا کمونیستی

‫استراتژی و تاکتیک انقلاب بعدی بسیار شبیه انقلابات مصر و تونس و لیبی و احیانن سوریه، در صورت پیروزی بیاری ترکیه و ناتو، خواهد بود. بهمین دلیل رژیم جمهوری اسلامی دیگر از کمونیستها ی داخل ایران ترس و واهمه انقلاب کردن ندارد.

‫رژیم اسلامی اکنون از دموکرات طلبان و انقلاب مخملی طلبان ایران میترسد، همانانی که در مصر و تونس و لیبی انقلاب کردند و در تونس با بشار میجنگند! بعد از شکست انقلاب مخملی ۱۳۸۸، رژیم تمامی دستگیرشدگان را متهم به همکاری و ارتباط با ژن شارپ نویسنده کتاب از دیکتاتوری به دموکراسی کرد.

بسیار بیشتر از کتب مارکس و انگلس و لنین در بدو جمهوری اسلامی، امروز مزدوران و بازجویان ولی فقیه و سپاه همه از این کتاب واهمه دارند. در این سایت کتب را دانلود کنید و بخوانید!

به فارسی‫
http://www.aeinstein.org/organizationsc۸۴۷.html


به انگلیسی
http://www.aeinstein.org/organizations۹۸ce.html
۴٨۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۱       

    از : نازنین صادق پور

عنوان : عجب شجاعتی
با سلام.باید بگویم که نویسنده عجب شجاعتی دارد. عجب مقاله ای. عالی بود. کاش حداقل ۱۰ نفر در داخل ایران مثل این نویسنده یافت می شدند. درود و احترام فراون نثار این عزیز باد. تحلیل بسیار قشنگی است از شراطی دولت حال.مثل همیشه با قلم و نثری زیبا. مرسی
۴٨۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۱       

    از : اصغر کرد

عنوان : محفل؟
الف. تردیدی نیست که رژیم جمهوری اسلامی نه فقط اصلاح پذیر نیست بلکه رژیم صفر و یک است. مانند رژیم های قذافی و اسد و همه دیکتاتوری های فاسد منطقه. در نتیجه تنها راه آزادی و برابری یک انقلاب سوسیالیستی است
ب. این انقلاب نیاز به یک حزب پیشتاز دارد. بدون تشکیلات نمی شود انقلاب را سازماندهی کرد
پ.ما با کم و بیش تمام بخش های این مقاله موافقیم و تنها با این مشکل مواجه هستیم که در صورت تشدید دایره اختناق فعالان جنبش کارگری باید به روش علنی روی بیاورند یا مخفی کاری کنند
ت. به نظر ما هر فعال پیشرو و پیشتاز جنبش کمونیستی کارگری باید عضو حزب باشد
و یک تذکر به آقا یا خانم محترمی که به نام ((صداقت)) گاه و بیگاه کامنت های نامفهوم و همیشه خصمانه ای بر ضد نویسنده محترم میگذارند. دوست عزیز۱ شما حزب منصور حکمت را یک محفل می دانی. بسیار خوب در این صورت لطف کن و بنویس که حضرتت برای شکستن این محفل (به تعبیر جمهوری اسلامی "گروهک") چکار کرده ای؟ چند تا حزب کمونیستی ساخته ای؟ کی و کجا؟ و به طور کلی اینهمه ادعا و نفی دیگران برای اثباتی خودی که معلوم نیست هویتش را از کی و کجا می گیرد برای چیست؟ شما می توانی مثل هر آدم منتقد دیگری قلم به دست بگیری و در نقد این رفیق نویسنده یا هر نویسنده دیگری که با او مخالف هستی مقاله ای بنویسی و در یک سایت منتشر کنی. نمی شود که یک نفر اینهمه ادعا داشته باشد و هیچ کس را قبول نداشته باشد نام خودش را با کمال دست و دلبازی "صداقت" بگذارد و بعد فقط کامنتهای دو خطی بنویسد. این کامنت نویسی بحثی حاشیه ای است. اما شما که ماشالله ادعایتان زیاد است.
با تشکر از مدیران اخبار روز که امکان انتشار این نظر را به بنده دادند
و به امید پیروزی سوسیالیسم
۴٨۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۱       

    از : صداقت

عنوان : بازهم کوچه علی چپ؟
بازهم سلام به خانم هلاله میم و توصیه به ایشان که کامنت قبلی و قبل ترهای
صداقت را بدون عصبانیت و دقت و تامل بیشتری بخوانند تا متوجه اصل
قضیه و بحث او شوند و با برداشتهای دلبخواهی و جهت دار غیرواقعی به
او انگ نچسبانند و آدرس عوضی ندهند. درست و معقول نیست بعد از « عمر سی و چند ساله سیاسی خود» بازهم خود را به کوچه علی چپ زدن
۴٨۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : بابک ساده بابک ساده

عنوان : قسمت دوم :یک تحلیل ، یک برنامه و یک حزب
همانطور که قبلا عرض کردم ،بهتر ست که در مورد وقایع گذشته بخصوص مربوط به جنبش کارگری و عدالت خواهانه به توافق برسیم .
نگارنده با توجه به سئولات و ابهامات خود در باره ی ۳ مولفه های دکتر قراگوزلو تلاش می کنم، نظر خود در باره ی «بحران کنونی » بصورت زیر تکمیل نمایم:
باز هم بحران ۵۷ :
چپ جدید ایران با وجود مقبولیت نسبی نتوانست در انجام وظایف خود نسبت بهه جنبش کارگری و سوسیالیستی موفق شود، زیرا:
در قبل از انقلاب ، در مبارزات ضد دیکتاتوری محاصره شده بود. با تمام فداکاریها و جانبازیها، نتوانست آنطور که در هر جامعه ی سرمایه داری لازم ست. برای جنبش کارگری و عدالت خواهانه، اولویت های لازم را در نظر بگیرد. نبود امکان انتشارات ، بحث و گفتگو اهمیت موضوع را منتفی نمی کند. در صورت ارائه ی تحلیل درست از شرائط ، اثر ماندنی خواهد شد . زنده یاد مصطفی شعاعیان ، بسیار نوشت . ولی آنها تحلیل درست از شرائط ایران آنروز نبودند . بلکه شورشی بود علیه لنینیزم و از موضعی غیر مارکسیستی.
گفتمان و دغده ی «غالب » در محافل روشنفکری ، راجع به آینده ی ایران ، در این بحث خلاصه میشد : اگر فدائیان یا مجاهدین قدرت بگیرند چه خواهد شد ؟ کسی در چشم انداز ایران، وقوع انقلاب ۵۷ را آنطور تصور نمی کرد که شد .فقط زنده یاد بیژن جزنی در مورد قدرت گرفتن اقشار متوسط و خمینی هشداری داده بود .
در میان وقایع مهم قبل از انقلاب ، دو موضوع واقعا به چپ جدید لطمه ی جبران ناپذیر سیاسی و ایدئولوژیکی زد :
- کودتای «چپ گرایان» درون سازمان مجاهدین - در سطح جنبش و داخل زندان ها . ساواک و رسانه های ایران تا آنجا که توانستند علیه چپ ایران جّو هیستریک ایجاد کردند. معلوم نیست، چرا نوارهای مذاکرات رفیق حمید اشرف با کودتاگران چپ نما ، درون سازمان مجاهدین بعداز ۳۵ سال «رونمائی » میشود . شنیدن نوارها ثابت می کند که فدائیان بدرستی برخورد مخّرب کودتاگران درون سازمان مجاهدین را محکوم کرده بودند. ولی در سطح جنبش نمودی نکرد. از این واقعه هم رژیم شاه و هم رژیم اسلامی برای «تخطئه» ی چپ در میان مردم سوء استفاده کرد.
- موضع گیری در باره ی «سوسیالیزم واقعا موجود» و حزب توده نیز تمام شده تلقی میشد و با چند تا فحش و کلیشه نصور می گردید، دیگر نمی توانند در جنبش، نقش با اهمیتی داشته باشند. کسی پیش بینی نمی کرد که آنها در انقلاب ۵۷ نه تنها حاضر خواهند شد. بلکه با سیاسیت های دنباله روانه و خوش خیالانه ی خود، حکومت ارتجاعی را در مواضع کج و کوله و ضد مردمی جری تر خواهد نمود. بالاخره خودشان با پای خویش به دهان «اژدها» رفتند. حتی در تلاشی ِ چپ جدید هم ایفای نقش نمودند. این به معنی غفلت جنبش فدائیان نمی باشد.
بحران کنونی :
چپ امروز و فردای ایران ، می تواند از میراث و تجربیات مبارزاتی ، سیاسی ، فرهنگی و ایدئو لوژیکی حزب توده ، سازمان فدائیان و بقیه گروههای منتسب به چپ جدید برخوردار باشد و بیاموزد و یا بازهم مانند پیشینیان، تک روانه و متعصبانه، خیال کند که تمام حقیقت را در احتیار خویش دارد.

اعم از اینکه شرائط فعالیت سخت تر بشود یا نشود ، تردید ندارم ، که یخها بالاخره و دوباره ی شکسته میشود ( یا ذوب خواهد شد) سرمایه داری بدون قدرت خرید - مثل امروز - در حال خفگی ست و دست و پا میزند. عده ای هلاک میشوند صدام ، قذافی... ولی «نجات غریق» بداد عده ای میرسد : بیماران مثل شاه ،حسنی مبارک و بن علی به بیمارستان و عده ای هم بعنوان «اخلاگر » بازداشت میشوند موسوی و کروبی . یا با معامله ی انرژی اتمی چند صباحی خیمه شب بازی راه میاندازند که این هم تاریخ مصرفش بزودی تمام خواهد شد.
اسرائیل هم قادر نیست با ایران در بیفتد -آمریکا هم فعلا به اسرائیل کمک نمی کند.

با این اوصاف تکرار بهار آزادی بعداز بهمن ۵۷ بسیار بعید بنظر میرسد که؛
مثل بعداز انقلاب «بابک زهرائی» جدیدی در تلویزیون یا اینترنت در باره ی سوسیالیزم با زبان الکن برای توده ها سخنرانی کند یا مثل بعضی دیگر «بدن نمائی» کنند . «کیانوری » دیگری مثلا آقای عموئی خواهد آمد ، «فرخ نگهدار» دیگری و.و.
اما آیا تمام سازمانهائی چپ که بعداز انقلاب انشعاب کردند با یک دو جین انواع «حزب کمونیست » بدون پشتوانه ی «سوسیالیزم واقعا موجود» و انواع دیگر تیتوئیستی ، مایوئسیتی و انور خوجه ایستی ، تروتسکسیتی وو..و.. می توانند در ایران برای جنبش کارگری و عدالت جوئی فعالیت نمایند؟ مطابق منشور حقوق بشر آری !

بحث های دکتر فراگوزلو را ارج نهیم و تلاش کنیم صادقانه و صمیمانه نماینده راستین راهیان عدالت اجتماعی باشیم وگرنه ببخشیدا ! چپ نیستیم .
روی سخنم بخصوص با رهبران سازمانهای فدائی ست ، جدی میگویم ! راه کارگر و بقیه که هرکدام از دهه ۴۰ در جنبش دانشجوئی و توده ای مبارزه نموده اند ( درباره ی «حزب کمونیست کارگری» حرفی ندارم )
هنوز حزب توده خیال می کند که درست ترین مواصع را داشته و دارد. با احزاب کمونیست جهان هم نشست و برخاست می نماید ( در همین اخبار روز خواندم) اگر با آنها، با سیاست بایکوت رفتار شود. جهان بینی ، مواضع و سیاست های انحرافی آنها همینطور راحت به حیات خود ادامه خواهد داد . بار دیگر درد سر ساز خواهد شد. باید بر خلاف قبل از انقلاب ، آنها را به چالش کشید تا جایگاه واقعی آنها در جنبش روشن شود .
یک تحلیل - یک برنامه
رهبران سازمانهای قدیمی معلوم نیست تا کی میخواهند در خارج از کشور در آن قله ی عاج بنشینند؟ نه سانسور ست و نه تعقیب و شکنجه !
حساب دو دوتا چهارتا ست . ما در کجا ایستاده ایم . چپ ، میانه و یا راست( مذهبی یا سکولار ! جّدی !) ؟ اگر هنوز خود را عضو خانواده چپ بحساب میاوریم ؟
حتی اگر به مبارزات پارلمانتاریستی اعتقاد داریم. باید هم چون حزب چپ به برنامه و سیاست خود توجه کنیم . تا مردم ببینند که فرق ما با مشارکتی ها ،موسویها و کروبیها در کجاست. مانند تمام احزاب چپ دنیا.
آیا رهبران سازمانها در باره ی تحلبل شرائط امروز ایران ما نویسند؟ یا پراگماتیستی بعداز هر واقعه به یک اعلامیه موضع گیری مینمایند؟
بقول دوستی: تاسف بار ست که نامه ی دکتر محمد ملکی از تمام احزاب ملی - مذهبی و لیبرال بیشتر خواننده دارد و دکتر قراگوزلو از تمام احزاب و سازمانهای چپ پرکار تر ست. منظور، تاسف از کم کاری احزاب چپ و دموکرات می باشد.
اگر سازمانهای معروف به چپ ما به اصلاحات و پارلمان اعتقادی ندارند باید با بقیه سازمانهای چپ طرفدار اصلاحات مرزبندی نمایند.
بنظر من حفظ سازمانها ی چپ با همان شکل و محتوی گذشته یکی از آفت های جنبش کارگری و سوسیالیستی می باشد و تقریبا نیاز به «معجزه » داریم که از این وضع نابسامان جنبش کارگری و سوسیالیستی را نجات داد.
مگر جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران نیاز به بیش از یک تحلیل ، یک برنامه و یک حزب دارد ؟
امیدوارم شخصیت های چپ داخل ایران بخصوص دکتر قراگوزلو با تمام محدوریت ها در انجام مبارزات خود در بحران کنونی مورد اصابت وحشیانه دشمنان جنبش کارگری و سوسیالیستی قرار نگیرند.

بهمین دلیل دفاع از حق حیات و موجودیت شهروندی که نقض آن تاکنون جان هزاران را گرفته و میلیونها نفر را مورد آزار قرار داده و معلوم نیست به کجا خواهد کشید بعنوان مبرم ترین نیاز جامعه ی ایران ست .چپ تا بحال بیش از همه و پیوسته در این راه قربانی داده ست تا نتواند در بحرانها جنبش توده ای و کارگری را هدایت نماید.

قبلا در اینجا به تحولات اجتماعی در برزیل اشاره کرده ام که نمونه ی موفقی از گذار دیکتاتوری به دمکراسی بوده که جنبش کارگری و سوسیالیستی
توانسته طی چند دوره مبارزات انتخابی به موفقیت های چشم گیری در تمام زمینه ها باشد. و خانم رئیس جمهور برزیل با سانسور رسانه ای جهان نئولیبرالیستی روبروست . ما هم نیاز به یافتن راه های عملی مبارزاتی برای ایران خود داریم . مگر طرفداران سوپر انقلابی نشان دهند که چگونه کارگران و چپهای برزیل در زیر سایه ارتش و پلیس امنیتی برزیل تعقیب و سرکوب میشوند .....

ما باید قادر شویم برخلاف حکومت گذشته و فعلی زمینه های مساعد را برای پیشرفت و عدالت اجتماعی فراهم کنیم . چپ ها می توانند با ظرافت به تحلیل های روشنی از شرائط و سیاست های منسجمی برای اجرای استراتژی و تاکتیک گذار دست یابند.
کارگران و روشنفکران عدالت خواه تشنه چنین تحلیل هائی می باشند تا در بین توده های وسیع مردم پخش نمایند.
۴٨۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : سیروان قبادی

عنوان : دولت متعارف
به نظر من در این مقاله به موضوع بسیار مهمی اشاره شده است و آن همانا دولت متعارف یا غیر متعارف بورژوازی است. در نظر داشته باشید که تحلیل غلط از دولت همیشه باعث انشعاب در چپ شده است. در نتیجه وارد شدن به این موضوع که دولت را در لحظه حال ارزیابی می کند و تحلیلی تاریخی و کنونی می نویسد بسیار ارزشمند است و من واقعا نمی دانم دوست ما صداقت که قرار بود دیگر نیاید از چه چیز انتقاد می کند. اگر جائی از این مقاله یا هر مقاله دیگری اشکال داشته باشد می توان مانند یک منتقد جدی و سیاسی اقدام به نقد کرد. کسی در جهت بت سازی از نویسنده چیزی نگفت. به نظر ما دوران چپ سنتی و اسطوره سازی پس از نقد اسطوره بورژوازی ملی مترقی و نقد چپ خلقی و پوپولیست ایران تمام شده است.
سخنی هم با دوست گرامی باران
اگرچه خود رفیق نویسنده باید جواب بدهد. دوست عزیز! راستش من در مقالات محمد قراگوزلو بهترین یا یکی از بهترین دفاعیات از لنین و لنینیزم را خواندم. حالا اگر شما فکر می کنید چرا نویسنده بجای فاکت آوردن از تروتسکی از استالین محبوب شما فاکت نیاورده باید بگویم شرمنده ام. استالین شما که جنابعالی مرتب از یک مقاله ملال آور در سایت.... از او در نفی تروتسکی فاکت می آورید از عوامل اصلی شکس سوسیالیزم در شوروی بشمار می رود.
اگر چه نویسنده آنقدر انصاف دارد که در حین صحبت کردن از استالین به خدمات او هم اشاره می کند. ولی تروتسکی هم مانند استالین بی اشتباه نبود. با این تفاوت که گولاک ها را تروتسکی به سیبری نفرستاد و ده میلیون آدم و بخصوص شاخص ترین رهبران انقلاب اکتبر از جمله بوخارین(رفیق دست راستی استالین) بدستور تروتسکی تیرباران نشد. موفق باشید
ممنون از همکار گرامی رفیق فواد تابان
و ممنون از مدیران زحمتکش اخبار روز که با جان و دل کار می کنند و اختلاف نظر سیاسی میان ما و ایشان نمی تواند تلاش این دوستان را نادیده بگیرد
۴٨۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : هلاله میم

عنوان : عصبانیت از چه و برای چه؟
سلام
من همیشه مقالات رفیق مان محمد قراگوزلو را میخوانم و مثل هر فعال سیاسی کمونیسنی که دارای گرایش و مسئولیت حزبی و سیاسی است گاهی کامنت می نویسم و گاهی نه. طبیعی است مواضع تحلیلی این رفیق خوشفکر همیشه با مواضع ما و رفقایمان مشترک و یکسان نیست. اما این قدر می فهمیم که در یک تشکیلات کمونیستی و کارگری باید آنقدر آزادی بیان وجود داشته باشد که هر که بتواند نظر بدهد و فراکسیون درست کند. هرچند نظرش با نظر رهبری حزب موافق نباشد یا حتی مخالف باشد. این امر بی گمان در مورد فعالان مستقل سیاسی چپ (مانند رفیق نویسنده ) بیش از دیگران صدق می کند. و ما به او حق می دهیم که با توجه به این که در ایران زندگی می کند و تعلق حزبی مشخصی هم ندارد مانند خود و از موضع خود تحلیل ارائه کند.طبیعی است که ما بعد از خواندن برخی تحلیل های رفیق مشابهت هائی میان نظرات او و برخی نظرات منصور حکمت عزیزمان می بینیم و این به خودی خود بسیار ارزشمند است. این به مفهوم این نیست که رفیق نویسنده نظری را بازنویسی کرده است. به هر حال در مورد ماهیت دولت در ایران بعد از انقلاب ۵۷ همیشه در چپ مناظره و اختلاف نظر وجود داشته است. هر که می تواند تحلیل خود را مطرح کند و بسیار طبیعی است که زمان نشان خواهد دادکه کدام حزب و گرایش و انسان تحلیلش درست یا غلط بوده است. من در کامنت قبلب همین را گفتم. گفتم که رفیق قراگوزلو به درست نظرات توده ایستی و نئوتوده ایستی متعارف شدن دولت را نقد کرده است. آیا این گفته توهین به فرد یا جریان و محفل خاصی است؟ خوشبختانه کامنت من موجود است و همه رفقا می توانند قضاوت کنند. اما عصبانیت دوست گرامی آقا یا خانم صداقت بابت چیست نمی دانم!
دو حالت دارد
یک. ایشان خود را مصداق توده ایسم گرفته اند و از تشکیل و روند تشکیل حزب کمونیست ایران و دخالت مستقیم منصور حکمت و اتحاد مبارزان کمونیست نارحت هستند که خود باید توضیح دهند.
دو. ایشان با رفیق مشکل شخصی دارند. که بازهم خود باید توضیح دهند. چرا که غالب نظراتی که ایشان پای مقالات رفیق می نویسند به طور مشخص همیشه با نوعی عصبانیت و دشمنی همراه است

با تشکر از سایت اخبار روز که این امکان را ایجاد کرد که من برای اولین بار در عمر سی و چند ساله سیاسی خود در پای یک مقاله دو بار اظهار نظر کنم.
به امید ایجاد یک دنیای بهتر
هلاله
۴٨۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : مگر حیات سیاسی تروتسکی و یا رزالوکزامبورگ مربوط به صد سال پیش نیست ؟!
آقای کامران...
"موضوع کامنت شما چه ارتباطی با این مقاله دارد ؟ "

تجزیه و تحلیل‌ها از پایگاه فکری بخصوصی نشأت میگیرند و در دنیای امروزی تمام عقاید طبقه‌بندی ، متمایز و تکامل یافته اند.حل مسال اجتمایی سیاسی و اقتصادی هم بر مبنای همین عقاید توزین و تفسیر میشوند.برای شناخت افراد احتیاجی‌ به تعبیر و تفسیرهای آنها نیست فقط کافی‌ است که پایگاه فکری آن‌ها مشخص شود و اگر این دانسته‌ها از قبل مشخص باشد، تمام تعبیرها و تفسیرها بر مبنای همان طرز فکر خواهد بود . در ایران یک توده‌ ای،یک چریک فدایی،یکی مجاهد،یک سلطنت طلب، یک حزب الهی،یک کمونیست،یک ترسکیست و یا یک جمهوری خواه و ...هر کدام معرف مشی سیاسی بخصوصی هستند و مسائل را از همان دیدگاه تجزیه و تحلیل می‌‌نمایند.آقای قراگوزلو هم از این قاعده مبرا نیست...
و اما در مورد یکی دیگر از نظرات شما که "..سوسیالیسم را در حد همان دستاورد های صد سال قبل نمیتوان بایگانی کرد..
مگر حیات سیاسی تروتسکی و یا رزالوکزامبورگ مربوط به صد سال پیش نیست ؟!
وقتی‌ آقای قراگوزلو , لنینیسم را به عنوان "نه‌ درافزود" ولی‌ نظریه پردازیهای اسپارتاکیست‌ های آلمانی‌ و بطور مشخص رزالوکزامبورگ را به عنوان "درافزوده" معرفی‌ میکنند،معنی‌ آن نفی لنینیسم و قبول مشی ترسکیسم است .
شاید برای شما اشاره به این مباحث بی‌ ربط به مقاله باشد ولی‌ اگر شخصی‌ نظراتی مخالف با طبقه زحمتکش،مخالف سوسیالیسم و یا کمونیست داشته باشد نمیتوان آن نظرات را بعنوان نظرات قابل قبول تحت عنوان دفاع از کارگر , ترویج یا تبلیغ نمود . در این باره شما را به باز خوانی "سازمان یابی‌ کارگری" که نوشتارهایی به غایت ضّد کارگری ،ضّد سوسیالیستی و ضّد کمونیستی است معطوف میدارم.
۴٨۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : صداقت

عنوان : وه از تکرار این دور باطل
خدمت سرکار خانم هلاله میم (اگرچه بعید میدانم این کامنت من نیز به
خاطردوری از تملق, شانس چاپ داشته باشد اما سعی خود را میکنم). خانم
عزیز شما اگر «این تحلیل محمد قراگوزلو هم از نظر سلبی و هم از لحاظ اثباتی از دقیق ترین تحلیل هائی است که چپ درباره دولت بورژوائی ارائه کرده و نظریات توده ایستی و نئوتوده ایستی را هرچند غیر مستقیم کوبیده است» را فقط به ایشان نسبت داده وتقدیم میکردید و آنرابا این گشاده دستی عجولانه به همه چپ تسری نمیدادید شاید کمی به واقعیت نزدیک تربود و
نمی شد قضاوت شمارا فقط درهمان چارچوب بسته محفل منصور حکمت و
بی اطلاعی تان از خیل تحلیل های چپ ارزیابی نمود. همین بقول شما تحلیل
را صرف نظرازلغزشها وضعفهای متدولوژیک و دید تاریخی منطقی آن٬ اگر دقت کنید میفمیدهمان جملات و پاراگرافهایی که رگه هایی از حقیقت دارند هم تکرار همان

تحلیلهایی است که بیش وپیش از این تحلیل توسط افراد و جریانات چپ و حتی غیرچپ داخل وخارج کشور انجام شده ,میباشد.
گویا اخلاق وسنت غیرمارکسیستی شماست که صفت قهرمانی و برترین به
افراد و مقاله بدهید. البته شاید تعجبی هم نداشته باشد وقتی«تشکیل حزب کمونیست ایران در زمانی که تمام سازمان های کمونیستی در بحران فرو رفته بودند(را) بلند ترین گام کمونیست ها در آن دوران سیاه» بدانید و«به همه کسانی که برای یک دنیای بهتر و سوسیالیزم مبارزه می کنند پیوستن به کمونیزم منصور حکمت»را توصیه میفرمایید. میدانید شاید اینگونه ارزیابیها حق شما باشد اما بدانید که این نوع قضاوتها و نیز بت سازی ها هیچ ربطی به مارکسیسم/لنینیسم ندارد.
فقط چیزی شبیه بت سازی وبت پرستی ج.ا. میباشد. سینه زنان بیسواد خمینی را ببینیدکه وقتی مرد سینه زن خمینی زنده یعنی خامنه ای شده اند وهردو
طرف هم کمال رضایت را دارند. بت و بت پرست به یکدیگر نیاز دارند
تا ضعفها و ناتواناییهای خودراپشت آن یکی پنهان کنند.
۴٨۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : نازنین صادق پور

عنوان : کمونیسم کارگری
خانم هلاله لطفا بگویید که کمونیسم کارگری چه دسته گلی به سر جنبش زده کمونیستی ؟ بجز انشعاب و دشمنی و هزار پارگی ؟ کومه له باعث اعتبار برای منصور حکمت شده ، نه برعکس.کمی صادق و با انصاف باشید. قراگوزلو کجا و منصور حکمت کجا. ؟ منصور حکمت در سالهای آخر عمر متاسفانه دیدگاه های فوق العاده راستی پیدا کرده بود. نویسنده گرامی م. ق دیدگاهی بسیار درست و علمی دارند. خانم هلاله کمی از خواب و خیالات خوش بیدار شوید و به واقعیتها بنگرید. ممنون
۴٨۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : هلاله میم

عنوان : به محمد قراگوزلو و یاد آوری به نادر ساده
من درباره سه مولفه ای که نادر ساده گفته توافق کلی دارم و پیش از آن بر این باورم که این تحلیل محمد قراگوزلو هم از نظر سلبی و هم از لحاظ اثباتی از دقیق ترین تحلیل هائی است که چپ درباره دولت بورژوائی ارائه کرده و نظریات توده ایستی و نئوتوده ایستی را هرچند غیر مستقیم کوبیده است
نادر ساده
بله چپ در زمان انقلاب و بعد از آن تا تشکیل حزب کمونیست ایران دچار بحران و سردرگمی بود. در انسجام نظری و تشکیلاتی چپ و کمونیزم نقش منصور حکمت و اتحاد مبارزان کمونیست انکار ناپذیر است. فراموش نکنیم که بزرگترین و توده ای ترین تشکیلات چپ آنزمان یعنی کومه له زحمتکشان در فرمول بندی ساده ارضی درجا می زد و نتوانسته بود از تز مانونیستی نیمه فئودال و نیمه مستعمره فراتر برود و این منصور حکمت بود که به داد کومه له رسید. تشکیل حزب کمونیست ایران در زمانی که تمام سازمان های کمونیستی در بحران فرو رفته بودند بلند ترین گام کمونیست ها در آن دوران سیاه است
اکنون نیز متاسفانه چپ دچار یک چند دستگی است و راهکار ما به همه کسانی که برای یک دنیای بهتر و سوسیالیزم مبارزه می کنند پیوستن به کمونیزم منصور حکمت است
به سوسیال دموکراسی سوئد هم زیاد دل خوش نباش
خود قراگوزلو درنقد سوسیال دموکراسی زیاد نوشته و می تواند جواب دهد
سایت اخبار روز نباید به درج یک سلسله مقالات از افرادی خاص مبادرت کند و با توجه به اینکه در حال حاضر از پر خواننده ترین سایت های چپ لیبرال است می تواند نقش بیشتری داشته باشد در.....
۴٨۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : محمود کازرانی

عنوان : بحران
جمهوری اسلامی رژیم مطلوب سرمایه داران نیست و از آنجا که یک دولت استثنائی و شبه بناپارتیست لذا تا هست دچار بحران است.
۴٨۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : صادق کامران

عنوان : تحلیل واقعی و مارکسیسم ایمان نیست
ابتدا از دوست عزیز جناب الف باران میخواهم سئوال کنم که موضوع کامنت شما چه ارتباطی با این مقاله دارد؟در این مقاله نویسنده به مهمترین موضوع فعلی کشور وارد شده و به نظر من تحلیلی واقعی و عینی از جناح بندی های حکومتی و اوضاع و احوال دولت بدست داده است. گمان می کنم دوستان با این نظر من توافق داشته باشند. حالا ممکن است رفیقی معتقد باشد اینها همش جنگ زرگری است و یا رفیق دیگری بگویئ ضعیف شدن دولت باعث ضعیف شدن قدرت سرکوب آن خواهد شد. این ها همش در حد تحلیل است. اما یک نکته این است که خود نویسنده و سایر رفقا می توانند - و به نظر من مهم است - که این بخش نهائی بحث را ادامه دهند و به سئوالی که آقای قراگوزلو مطرح کرده جواب بدهند
همچنین باید بگویم که مارکسیسم تابو نیست. لنینیسم هم تابو نیست. همه این ها قابل نقد و قابل تکمیل شدن هستند و این خصوصیت سوسیالیسم علمی است . مگر این که آقا یا خان الف یاران بخواهند برای همیشه سوسیالیسم را در حد همان دستاوردهای نظری صد سال قبل بایگانی کنند. مانند این که کسی بخواهد جدول مندلیف را با همان فرمول های هفتاد سال پیش ببندد. تنها افراد مذهبی به باورهای خود ایمان دارند و این ایمان را مقدس میدانند.
مارکسیسم ایمان نیست دوست محترم
۴٨۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : لنینیسم و یا ترسکیسم ...
صحبت بر سر گزینش میان لنینیسم و یا ترسکیسم است ...آقای قراگوزلو در سازمان یابی‌ کارگری به ۲۵ شهریور نظر داشته اند :
" ما طی سال های گذشته و در متن بیش از دویست مقاله و مصاحبه و سخن-رانی بارها به تاکید گفته ایم که "سوسیالیسم ایده ئولوژی نیست و "باور و ایمان و مکتب" هم نیست . در این جا اضافه می کنیم که لنینیسم نیز در امتداد و در طول سوسیالیسم مارکس قابل تبیین است و به همان میزان که ایده ئولوژی و باور و مکتب نیست، به همان اندازه نیز قابل نقد است ".

و یا در سازمان یابی‌ کارگری به تاریخ ۱۳ شهریور نوشته اند :

" ....اگرچه لنینیسم نه درافزوده بل که مکمل واقعی و اجتناب ناپذیر و ضروری مارکسیسم است اما نقد هایی که از سوی سوسیالیست‌های چپ به لنینیسم وارد شده است‌، می تواند هم به عنوان درافزوده و هم در مکان و زمان خاص در جایگاه بدیل عمل کند. مهم‌ترین بخش این نظریه‌ پردازی‌ های آلترناتیوگونه از سوی اسپارتاکیست‌های آلمانی و به طور مشخص رزالوکزامبورگ صورت گرفته و در مجموع تاکنون معتبرترین نقدهایی است که جنبه‌های مختلف انقلاب اکتبر را به چالش کشیده است ...."
ولی‌ مسٔله از نقطه نظر مارکسیسم لنینیسم اینطور طرح شده است که لنینیسم به مثابه تئوری و عمل انقلابی صحت خود را ثابت کرده است،بنا بر این هر نقد و مخالفتی با لنینیسم نادرست محسوب میشود. بر این مبنا نمیتوان دیدگاه‌ها و تحلیل های آقای قراگوزلو را بر مبنای مارکسیسم لنینیسم ارزیابی کرد.
۴٨۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۱       

    از : کیوان الماس

عنوان : ببین تفاوت ره از کجاست....
بالاخره وقتی یک تحلیل گر حرفه ای مانند رفیق قراگوزلو بحثی را مطرح می کند همه به نوعی هم مخاطب قرار میگیرند و هم فکر می کنند مورد نقد قرار گرفته اند. من با نادر موافقم که منظور نویسنده از نقد چپ در ابتدای انقلاب اشاره به فدائیان(حمایت اکثریت از حزب جمهوری اسلامی) و رنجبران(کنار بنی صدر ایستادن) است اما فراموش نکنید که در آن موقع سازمان پیکار و رزمندگان هم به دلائل مشاله دچار بحران شدند. رزمندگانی ها که گفتند باید برویم به جنگ میهنی.خلاصه نادر ساده به چند مسئله مهم اشاره کرده. من به دوست عزیز "جنبش شکست نخوردگان" بگویم که نزدیکی یا دوری مقطعی یک نویسنده آنهم نویسنده ای مانند دکتر که همیشه مثل خودش فکر می کند و مثل خودش می نویسد با نویسنده و تحلیل گری همچون منصور حکمت باور من محتمل نیست. مگر هر کسی بورژوازی ایران را اصلاح ناپذیر دانست و گفت که راه حل بحران سیاسی است نظر حکمت را بازتولید کرده است؟ البته معتقدم حکمت به سوسیالزم ایران خدمت کرده است اما او را مارکس زمانه نمی دانم و معتقدم با تطبیق نوشته های رفقائی مانند قراگوزلو بر نوشته های حکمت از اعتبار و استقلال نظری این عزیز می کاهیم. از مدتها پیش بسیاری از چپ ها به همین نتیجه رسیده اند. در همین اخبار روز بیانیه اتحاد فدائیان می گوید راه حل بحران سیاسی است. در حالی که می دانیم قراگوزلو اساسن تعلقی به فدائی ندارد.
۴٨۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۱       

    از : شهلا د

عنوان : بورژوازی متعارف و ....
با درودهای گرم به نویسده رفیق قراگوزلو
ما از همان ابتدای جنبش دوم خرداد گفتیم که این دولت اصلاح پذیر نیست و با طرح های آی ام اف و آی ال او متعارف نمی شود اما یک جریان نئوتوده ای با پافشاری بر "کترگر پناهی" هیاهو راه انداخت که دوران انقلاب تمام شده و بورژوازی ایران زیر عبای شکلاتی محمد خاتمی دارد سرعقل می آید و سرمایه داری ایران را نمایندگی میکند. این کارگر پناهان که حالا در محفل های دو سه نفره آب رفته و حاشیه ای شده اند هیچ توضیحی برای شکست اصلاحات ندارند.
آنان نمی گویند این دولت متعارف شده چرا مرتب درگیر بحران است؟
در مجموع مقاله بسیار دقیق از رفیق قراگوزلو منتشر شده و ما بسیار به خود می بالیم که چپ داخل با وجود شخصیت های شناخته شده اش از آن حقانیت دفاع می کنند.
۴٨۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۱       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : ملاحظاتی در مورد نوشته شما
یک مقاله خوب در مورد بی آیندگی جناحهای مختلف سرمایه داری در ایران.
و این هم ملاحظاتی در مورد این مقاله:

۱. نظریه اینکه بحران رژیم سیاسی است و راه حل اقتصادی ندارد را، زنده یاد منصور حکمت برای اولین بار در مقابل سیل اصلاح طلبی در درون و بیرون اپوزیسیون مطرح کرد. طرفداران این نظریه اصلاح رژیم، معتقد بودند که جمهوری اسلامی قادر است با اصلاحات اقتصادی، خود را از نمایندگان بخشی از سرمایه در ایران ، به نماینده کل سرمایه داران تبدیل کرده و بر بحران خود فایق آید و بدینوسیله به رژیم معمول سرمایه داران تبدیل شود. منصور حکمت بدرستی تحلیل کرد که این بحران سیاسی است و راه حل اقتصادی ندارد و این رژیم بدون یک جراحی که خطر سقوطش را همراه دارد، قادر نیست که خود را اصلاح کند. این نظریه در تمام مدت این سالها ، صحت خود را بیشتر و بیشتر نشان می دهد. خوشحالم که رفیقمان قراقوزلو نیز در آخر مقاله به همین نتیجه رسیده است.
۲. مقاله بدرستی بر این تکیه کرده است که احمدی نژاد سیاست قطع یارانه ها را که از زمان رفسنجانی روی کار بود با موفقیت اجرا کرد. این سیاست بدرستی اشتراک برنامه تمام جناحهای مختلف اپوزیسیون داخل و خارج رژیم از مجاهدین گرفته تا موسوی و کروبی و اکثریت و جمهوریخواه و سلطنت طلب بوده است. ورشکستگی سیاست احمدی نژاد در عین حال ورشکستگی برنامه تمام نیولیبرالهای ایران است که با فریب میخواهند رژیم سرمایه داری در ایران را بازسازی کنند.
۳. رفیقمان قراقوزلو بهتر است حداقل بنویسد که نظرات خود را تغییر داده است. ایشان در مقطع ۲۰۰۹ به این بحران سیاسی اعتقادی نداشت و اتفاقا در زمان طرح اجرای قطع یارانه ها به طرفداران بحران سیاسی رژیم طعنه می زد که اینها فکر می کنند رژیم نمی تواند نماینده کل سرمایه داران شود. اعتراف به بحران سیاسی یعنی اینکه نه این رژیم با وجود اجرای طرح مورد ارزوی تمام جناحهای سرمایه در ایران، نتوانسته است به نماینده سیاسی همه انها تبدیل شود و بدلیل اسلام سیاسی حاکم شکننده تر از هر موقع دیگری است.
به نظر من تایید دیدگاههای زنده یاد منصور حکمت از کسی کم نمی کند بلکه کمک می کند که جنبش کمونیستی در ایران متحدتر شده و اتوریته بیشتری برای نفوذ بر جنبش های اجتماعی داشته باشد
۴٨۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : ‫رضا ‫سالاری

عنوان : رهبر و احمدی نژاد را در کتابهای مارکس و انگلس و لنین جستجو نکنیم.
‫چند نقد و ایراد تحلیلی به مقاله
‫۱. برعکس نظر نویسنده، از نظر فرهنگی و فکری، انقلاب ۵۷ ماهیتی « ترقی خواهانه » نداشت. انقلاب ایران ماهیتی ضد روشنفکری دموکرات و لیبرال داشت، غرب و شرق ستیز، ضد هر فرهنگ و کالای بیرونی، سنت گرا، متکی به فرهنگ سنتی داخلی و بر پایه فقه و ساختارهای دینی شکل گرفته بود و عمدتاً ریشه در فرهنگ دینی چهارده قرنی عوام و پائین ترین لایه های اجتماعی داشت.

‫۲. روشنفکران و چپ در این انقلاب نه تنها مبتکر و خالق تفکر نبودند، بلکه یا منفعل بودند و یا تنها به نقشی دنباله رونده از توده ها و رهبران پوپولیستی بسنده میکردند.

‫۳. نیروهای چپ و اپوزیسیون، در کمال سردرگمی، بجای سازماندهی، مدیریت و رهبری هواداران خود، موجب پراکندگی، دلسردی، ناکامی و ناامیدی و حتی بازداشت و زندان آنان شدند. چه بسیار خون جوانان وطن، جوانان صادق مجاهد درپای سیاستهای نادرست و غیرواقع بینانه، سوداگرانه، خودخواهانه و قدرت مدارانه رهبری ریخت و تلف شد!

‫۴. عمده اپوزیسیون انقلاب یا به خارج فرار کرد و یا در داخل سکوت کرد و یا در بندشدگان خودرا در چنگال دژخیمان انقلاب تنها و بی پشتوانه رها کرد.

‫۵. فرودستان و کارگران و سوسیالیست های کارگری و دهقانی هیچوقت به صفوف مخالفین و اپوزیسیون رژیم ولایی نپیوستند.

‫۶. بورژوا به معنی کلاسیک حداقل در ظاهر دارای قدری ‫اصالت، تمدن و تشخص لیبرالی است که وی را به قواعد و اصول بین المللی پایبند میکند، مثلاً به نام دانشجو خط امام دیگر به سفارت کشورها حمله نمیکند. مفهوم بورژوا برای دست اندر کاران ج.ا. بی معنی است

‫‫۷. رژیم ج.ا. رژیمی سرمایه داری−نظامی−ایدئولوگ است. ولی رژیمی ضد لیبرال، ضد دموکراسی و ضد بورژوازی به مفهوم کلاسیک آن است. وابستگی به نفت، خودسری اقتصادی نفتی رژیم، وجود ساختار نظامی و سرکوبگر در نظام ولایی، مانع رشد تفکر لیبرالیزم و اقتصاد بورژوازی کلاسیک شده است.

‫‫۸. برای اینکه ایران به فاز بورژو ازی برسد، ابتدا باید وارد فاز سرمایه داری تولیدی فراگیر غیر نفتی در چهارچوب اقتصادی آزاد و باز و لیبرال برسد. نظام اقتصادی غالب ایران نظامی−تجاری‫−آخوندی است. اگر سرمایه داران تازه به دوران رسیده ایران را خرده تجار نظامی بنامیم، زیاد پرت و بیراهه نگفتیم!‫

۹. تعریف پدیده های رهبر و احمدی نژاد و سیاست اقتصادی آنها را در کتابهای مارکس و انگلس و لنین جستجو نکنید. از فرجام حزب توده و چپ باید این درس را گرفت، که ایران کتاب و دائرهالمعارف سوسیالیستی و کمونیستی خودش را میخواهد. که که هنوز نوشته نشده!




۴٨۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : بابک ساده

عنوان : بسته تر شدن فضای سیاسی
آقای قراگوزلو بدرستی ، در باره ی اینکه جمهوری اسلامی در شرایطی خاص قدرت سیاسی را قبضه کرد، صف بندی نیروها را بعداز ۱۷ شهریور۵۷ را بر می شمارد و با تحلیل مختصری به شرائط «فعلی » ارتباط میدهد:
« در نتیجه یکی از دلایل اصلی عدم توازن قوای فعلی میان چپ و لیبرالیسم وطنی در همین مولفه ی تاریخی نهفته است.»

اگر در باره ی مولفه های مطرح شده ی آقای قزاگوزلو توافق وجود نداشته باشد. یا ابهاماتی مطرح باشد. می توانیم به بحث و رسیدگی ادامه دهیم ؟
بنظر نگارنده لازم ست کمی در باره ی مولفه های مطرح شده مکث کنیم:
مولفه ی اول :
*چپ در مطلع انقلاب ۵۷ نه متشکل بود و نه موضع نظری منسجمی نسبت به تحولات داخلی و بین المللی داشت.
در نتیجه با هر واقعه ی ساده ی سیاسی (از اشغال سفارت و جنگ گرفته تا دعوا میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی) دچار انشعاب و بحران می شد. تحلیل دولت و لحظه ی حال بورژوازی حاکم از سوی چپ همواره با مناقشه همراه بوده است. از گرایش به سوی حزب جمهوری اسلامی "ضدامپریالیست" تا خوابیدن زیر باد بنی صدر و متعارف شدن بورژوازی می توان فاکت های بی شماری آورد.( پایان نقل قول)

ابهام یا سئوال : آیا تا به امروز یک یا چند جریان درون جنبش چپ توانسته اند در باره ی علل اعوجاجات در موضع گیری ها ، بررسی مفیدی ارائه کنند. آیا چپ نباید بداند کدام مواضع یا سیاست ها برای هر واقعه ی «ساده» یا مهم در آن مقطع سرنوشت ساز تاریخی برای چنبش کارگری و عدالت جویانه لازم بود؟ زیرا هنوز حاملان آن سیاستها بر «درستی» و «انسجام » مواضع خود پافشاری می کنند . صریحا بگویم که مسئله فقط به فدائیان و رنجبران که در بالا بطور سربسته اشاره شده خلاصه نمیشود. مگر بقیه ی گروه های مطرح چپ مواضع منسجمی داشتند؟ اساسا باید ببینیم کدام مواضع نسبتا مناسب شرائط انتخاب شده بود ؟ کدام گروه یا جریان توانسته بود در بیشتر موارد تضادها و سیاست ها را بهتر ببیند وگرنه هنوز حزب توده هنوز مدعی «تنها » حامل سیاست های «اصولی» خواهد ماند.

مولفه دوم :
*در سطح منطقه، توازن قوای سیاسی بعد از کودتای تره کی در افغانستان، بحران و بی ثباتی در پاکستان و ترکیه و تعلق عراق به اردوگاه شوروی و از دست رفتن متحد اصلی غرب (شاه ایران) به زیان امپریالیسم آمریکا بود. بخش مهمی از وقایع بهمن ۵۷ در متن کش مکش های تقسیم جهان امپریالیستی رقم خورد.( پایان نقل قول)

ابهامات : بعداز قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به قرار داد کمپ دیوید بر میخوریم که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ انور سادات و مناخیم بگین در اقامتگاه جیمی کارتر امضاء شد.
که در راهپیمائی های میلیونی شعار معروف «مرگ بر سه مفسدین .....کارتر و سادات و بگین» سر داده شد. لازم ست که امروز بازنگری کنیم که در متن آن کشمکش های بین المللی بین «سوسیالیزم واقعا موجود- سوسیال دموکراسی - دیکتاتوری های وابسته - نئو لیبرالیسم »
کدام مواضع و سیاست ها به جنبش کارگری و سوسیالیستی در سطح جهانی و ملی لطمه زد و چه مواضع و سیاست ها لازم بود اعم از اینکه بخشی از آنها انجام شد یا نه ! از این طریق شاید بتوان به راهیان «سوسیالیزم واقعا موجود » نشان داد که با سیاست کلیشه ای ضد آمریکائی و ضد امپریالیستی فقط وفقط فرش قرمز برای عروج ریگان و تاچر پهن نموده تا بساط «سوسیالیزم واقعا موجود» را جمع نمایند. این بدان معنی نیست که بقیه چپها تخم دو زرده نمودند.

مولفه سوم:
* در سطح جهانی سرمایه داری با بحران رکود در دولت های رفاه دست و پنجه نرم می کرد و تئوریسین های مکتب وین و شیکاگو – بعد از تجربه ی "موفق" کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ شیلی – ایده ئولوژی نئولیبرالیسم را فرموله کرده بودند .عروج تاچریسم و ریگانیسم و دنگ شیائوپیسم راهکار کاپیتالیستی برای حل بحران کاپیتالیستی بود.(پایان نقل قول )
اولا ، این ادعا کلی ست و دقیق هم نیست. ساختار اجتماعی کشورهای مورد نظر بنا بر تعادل سیاسی و میزان تاثیر گذاری بلوک احزاب سوسیال دموکرات و محافظه کار، طیفی از کشورهای در حال رشد و یا با بحران رکود را نشان میدادند .بعنوان مثال کشورهای اسکاندیناویائی و بخصوص سوئد بعداز جنگ جهانی پیشرفت های درخشانی داشتند که مورد سوئد و سوسیال دمکراسی آن خواب از هارترین محافظه کاران جهان پرانده بود که بسیار کین توزانه و دیوانه وار در چهره ی مارگارت تاچر و هنری کیزینجر می توانست دید. اختلاف در کجا بود ؟ برای صلح در جنگ ویتنام ، رفع نژاد پرستی در آفریقای جنوبی آزادیو باز پس گرفتن سرزمین های فلسطینی ها ، ستون فقرات مبارزات این ملتها از کدام نیروهای جهانی حمایت میشد ؟
هنوز در باره ی عوج گیری ریگان و تاچر ناگفته ها بسیار ست ماجرا فقط به اشغال سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق خلاصه نمیشود. باید دید چگونه توانستند «سوسیالیسم واقعا موجود» را شکست دهند و دموکرات های را در کشورهای مختلف بزیر بکشند . چپ سوسیالیستی و جنبش کارگری در جهان و ایران چگونه مقهور آنها شد ؟

اگر در باره ی شناخت مولفه های مذکور بازیگوشی شود فکر نمی کنم در باره ی «بحران کنونی» راهنمای مطمئنی داشته باشیم.
یهمین دلیل برای اظهار نظر در باره ی نظر دکتر قراگوزلو راجع به بحران کنونی صبر می کنم . تا مطمئن شوم کسی نسبت به مولفه های بالا ابهامی ندارد.
حتما در باره بحران کنونی و «بسته تر شدن فضای سیاسی که جنبش کارگری و فعالان پیشرو و چپ آن چه تاکتیک مشخصی باید اتخاذ کنند؟»
صحبت خواهم کرد.
۴٨۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : عبدالله توان..

عنوان : راهکاری ناگفته در مواجهه با دولت آینده؟
متاسفانه و چنانکه نویسنده نیز بدرست تاکید کرده و این تاکید بارها در مقالات دکتر قراگوزلو نوشته شده ؛ چپ ایران سالهاست بحث نامربوطی را دنبال میکند که به موجب آن یک عده می گویند دولت بورژوازی ایران متعارف نیست و یک عده دیگر می گویند نخیر متعارف است. به نظر این جماعت اول چون بورژوازی ایران نتوانسته یک بورژوازی کارآمد برای نظام سرمایه داری جهانی باشد و در ایران هم انباش سرمایه همیشه با اختلافات سیاسی دچار نابسنمانی بوده است پس بورژوازی ایران مثلن مانند بورزوازی قبل از انقلاب ۵۷ (شاه)متعارف نشده و جمعی دیگر با اشاره به آزاد شدن بازار جدیدن میگویند به تازگی بورژوازی متعارف شده. به عقیده من این بحث زرگری نمیتواند پاسخ برخورد با دولت را صادر کند. مسئله مهم این است که در ایران دولت سرمایه داری است. سرمایه داری ملی هم نداریم و وابسته بودن یا نبودن سرمایه داری به بلوک شرق یا غرب هم چیزی را عوض نمی کند. هرچند پس از جهانی شدن سرمایه اصولن سرمایه داری مستقل حرف بیربطی میباشد.
به هرحال به عقیده من شناهت دولت از لحاظ سیاسی و نوع برخورد با آن بسیار مهم است. تحلیل آقای قراگوزلو این است که در آینده دولت ایران ضعیف اما سرکوب گرتر خواهد شد. به این ترتیب راهکار کلیدی در این بحث ناگفته میماند. اگر دولت فشار را اضافه خواهد کرد پس فعالان سیاسی باید
الف. به زیر زمین بروند و مبارزه مخفی کنند
ب. علنی شوند و دولت را به چالش بگیرند
یا....
شاید بهتر بود خود دکتر جواب می داد
با سئوال روناک تا حدودی موافقم
۴٨۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : روشنک آ

عنوان : بورژوازی "متعارف"
اشارات نویسنده به دولت بورژوازی "متعارف" شده بسیار جالب و قابل توجه برخی نیروهای چپ است که هرگز تحلیل درستی از دولت نداشته اند. اما آقای قراگوزلو در پایان سئوالی مطرح کرده و دربرابر جنبش کارگری گذاشته است. با ضعیف شدن جمهوری اسلامی و تشدید قدرت سرکوبگر آن فعالان جنبش کارگری چه باید بکنند؟
خوب بود قراگوزلو این بحث را در بخش دیگری از مقالات سازمان یابی کارگری پاسخ می داد. با تشکر.
روناک
سوئد
۴٨۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : امید یوسفی

عنوان : تقدیس این قلم
استاد عزیز مطالبی همچون گذشته پر محتوا ،صریح و کاریردی مرقوم فرمودید که به نظر این حقیر می بایست برای درک آن بارها و بارها با دیده تامل نگریست . ببرای حضرت عالی آرزوی موفقیت و سرافرازی و برای خود آرزوی شرف یابی می کنم.
شاگرد شما
امید یوسفی
۴٨۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱