حفظ نظام یا انقلاب؟!


محمد شوری


• باید با همان پیش نویس قانون اساسی ابتدای انقلاب و بدون اصل ولایت فقیه و بدون دخالت دین در امر حکومت داری و با تعهد و الزام به رعایت فرهنگ مذهبی و دینی مردم، در یک فرایند دمکراتیک و آزاد، مردم سرنوشت اداره و مدیریت کشور را به آنی که می خواهند بدهند، نه آنی که برایش ترتیب می دهند! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ مهر ۱٣۹۱ -  ۱۱ اکتبر ۲۰۱۲


حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران،یا حفظ انقلاب بهمن ۵۷؛ این وسط براندازی چکاره است؟!
پرسشی که می خواهیم پاسخ دهیم.
حفظ انقلاب بهمن ۵۷ با حفظ نظام ج.ا.ا،تفاوت فاحش دارد. و براندازی برای برخی جریانها و افراد یعنی اینکه ما نباشیم!
چرا مردم ایران در یک فرایند غیرخشونت آمیز (و نه جنگ مسلحانه و ارتش آزادیبخش) رژیم سلطنتی را سرنگون و جمهوری را تاسیس کردند؟
پاسخ آن یک کلمه است: آزادی.
اگر آزادی به معنی ولنگاری اخلاقی تعریف شود، (آنچنانکه حاکمیت ج.ا.ا.چنین تصوری را سالهاست در مخ مردم منتشر می کند) باید بگوئیم،الان- در لوای دولت اسلامی- به مراتب وضعیت فحشاء، مواد مخدر و مفاسد اخلاقی بیشتر است.
آنزمان ادعای تاسیس دولت اسلامی نبود و در پروسه آشکار و بیان، خود را در ضدیت با آن معرفی نمی کرد.
آنزمان جای می خواره گی، خانه های فحشا و تن فروشی (شهرنو و قلعه) و کاباره و تفریح ها معلوم بود.اما این زمان (با در نظرداشتن پیشرفت صنعت و تکنولوژی و سطح آگاهی عمومی) هر چند رسما منع قانونی دارد و جرم است، امابه وفور و سهل الوصول است.
می توان فقط بایک تلفن و یا یک وب سایت و یا یک آگهی (مثل فروش گوسفند زنده!) در فرایندی غیر قانونی، قانونی و فراقانونی! در انواع ترفند و شگرد، هر کس که اهلش باشد، فورا خواست و نیاز خود را برطرف سازد.
پس در این زمان و آنزمان وجه مشترک ازاین نوع آزادی هست. فقط شکل و شیوه تفاوت دارد. که البته در این زمان و در دوره ج.ا.ا.، ممانعت و تحریک حکومت و دولت، به تشدید آن کمک هم کرده است!
هم چنین بین آنزمان و این زمان یک فرایند مشترک دیگر (باتوجه به شرایط زمان و درنظر داشتن تغییر سیستم در مدیریت کشور) هم هست، و آن نبودن آزادی است؛ آنطور که هر شهروند حق اعتراض، حق آزادی بیان، و انتشار آن، و حق استنکاف و تمرد قانونی داشته باشد.
آنزمان شاه در رأس قدرت بود، مجلس فرمایشی، و مطیع اوامر شاهانه. اکنون نیز مجلس ابتدا توسط ۶ نفر نماینده رهبر، انتخاب می شود (نظارت استصوابی) و سپس برخی مردم (نه همه مردم) از میان آنها تعدادی را بر می گزینند.
آنزمان شاه اختیارات تام داشت و سایه خدا نامیده می شد. امروز نیز ولایت مطلقه فقیه همه اختیارات در داشتن قدرت باصطلاح قانونی را دارد و نماینده و جانشین خدا در روی زمین است و مجلس و رئیس جمهوری و قوه قضائیه با یک اشاره او هر فرمانی را مطاع هستند. چنانچه تجربه این سالها نشان داده است.
آنزمان فقط یک حزب بود و آنهم حزب رستاخیز؛ اکنون نیز یک حزب وجود دارد، و آن: «حزب ولایت فقیه». هر چند ظاهرا در ج.ا.ا.،احزاب مشارکتی، سنتی و سازمانی و پست مدرن داریم. اما همه آنها زنان صیغه ای و دائمی رهبری هستند. آنها طبق این قانون اساسی نمی توانند در عرض ایشان گام بردارند و رقیب باشند، باید در دنباله وی و در طول ایشان فقط مشاوره بدهند. تا وی مشاوره آنها را به چند ارزن بخرد!
مشاهده می کنید! تفاوتی با دوره سلطنتی ندارد. تفاوتی اگر هست اجباری و الزامی است؛ آنهم بخاطر اینکه به هرحال در این مملکت انقلابی صورت گرفته و به اصطلاح از سلطنت گذار به جمهوریت شده است! که البته مثل جریان داستان کتاب قلعه حیوانات که به مرور قانون ۷ ماده ای به یک اصل تغییر جهت داد؛ اینک نیز همه انقلاب در اصل ولایت فقیه جمع شده است.
حال اگر منظور از اصلاح طلبی و اصلاحات یعنی اینکه همین فرایند باشد و فقط حزب و دستک ما حق المشاوره بگیرد و خلاف آنرا براندازی تصور کنیم، باید گفت، این صد البته اصلاحات نیست؛ خودش روی دیگر براندازی است که بدست خود ترتیبش داده شده است. و می دهند!
و اما اگر براندازی را هم به معنای تغییر ماهیت در حکومت و در فرایندی مردمی، یعنی اعتراض عمومی وسیع و دامنه دار و درسطح کشور بدانیم (مثل دوره انقلاب) شما و ما چکاره باشیم که بخواهیم جلویش را بگیریم؟هیچکس جلودارش نیست و سیلی است که سدی توان آنرا ندارد.
البته این نوع فرایندحداقل برای بار دوم در کشور ما اگر بعید نباشد، انجامش فقط نوعی شورش کور خواهد بود که آبشخور و یا افسارش در جایی دیگراست که نتیجه اش قهرمان و سوپرمن نشان دادن افراد و گروه هایی خاص است که فریب تازه است!
و اگر هم به شکل «دمکراسی مشترک» یعنی فشار از خارج (صورت بین المللی آن، مثل تحریم هاو تحرکات نظامی) و (صورت داخلی) نابسامانی و اضمحلال فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی باشد، مهره ها و افرادش هم معلوم می شود و یا از پیش معلوم است. و آلترناتیو بعدی متعهد به همکاری و هماهنگی با نیروهای امدادی بیگانه است.
به فرض مثال رضا پهلوی سخنگوی آن می شود (چنانچه خودش را صدای مردم معرفی کرد) و در آرزوی اعاده سلطنت، در این فرایند جانشین دولت و یا نظام بعدی است. که البته مردم به ضرس قاطع برایش فرش قرمز پهن نخواهند کرد .اما در این سالها مستاصل و درمانده برای خروج از این وضعیت به هر نوع تغییری تن خواهند داد.
یاچنانچه بخواهند (برفرض امکان) مثل لیبی و سوریه با ارتش آزادیبخش و حرکات نظامی کاری را از پیش ببرند می توانند از میلیشیای فرقه رجوی که هیچ تناسبی با دیگر گروههای سیاسی ندارد و اتفاقا از لحاظ ایدئوژیک شباهتها و مشترکات فراوانی هم با نظام ولایت فقیه دارد، استفاده ببرند! چنانچه مریم رجوی در فرایند خروج از لیست گروههای تروریستی، آنرا سرآغاز و منشا تحول و تغییری بزرگ در سرنوشت مردم ایران تعبیر کرذ!!
اکنون با تمامی این فرض ها، یعنی بازگشت اصلاح طلبان حکومتی به قدرت (باهمین قانون اساسی) و یا براندازی سیستم، به شکل تعامل با بیگانگان، فرایند تغییر صورت گیرد، بی شک در اندک زمان، وضعیت فعلی (انحصار قدرت) اعاده خواهد شد.
حفظ نظام از آنجا شروع شد که امام خمینی برای اینکه جمهوری اسلامی ایران سرنگون نشود، گفت حفظ نظام اوجب واجبات است و از خواندن نماز هم واجب تر است.
همین سخن بسط مبسوط پیدا کرد و با تئوری «دفع افسد به فاسد» که در فقه شیعی تدریس می شود، هر منکری، توجیه و هر خلاف شرعی کلاه شرع بر سرش گذاشتند!
در چنین پروسه ای بود که دروغ نهادینه شد و جنایت و آدم کشی و شکنجه قانونی، و آزادی های مندرج در قانون اساسی آنهم با توسل به «مگر به حکم قانون» و «مخل قانون و اسلام»، تعطیل شد.
آنهایی که برای انقلاب بهمن ۵۷ رنج زندان، شکنجه، و برایش تا مرز جان، جانفشانی کردند و زحمت کشیده اند (اعم از مارکسیستها، روشنفکران لائیک و دینی و روحانیون و افرادی عادی)- که اتفاقا در این سالها بیشتر از این دست افراد بوده است که یا خانه نشین شده اند و یا در حبس و یا حصر رفته و یا محرومیت و فقر و گمنامی را خریده اند- دوست ندارند به همین سادگی این انقلاب را از دست بدهند.
آنها اعتقاد دارند باید با همان پیش نویس قانون اساسی ابتدای انقلاب و قانون اساسی بدون اصل ولایت فقیه و بدون دخالت دین در امر حکومت داری و آنهم فقط یک نوع قرائت (حکومت دینی) و با تعهد و الزام به رعایت فرهنگ مذهبی و دینی مردم (حکومت دیندار) در یک فرایند دمکراتیک و آزاد و داشتن فرصت زمانی لازم و مکفی برای شناخته شدن، سرنوشت اداره و مدیریت کشور را به آنی که می خواهند بدهند، نه آنی که برایش ترتیب می دهند! انقلاب بهمن ۵۷ را نجات داد.
آنها می گویند: اینگونه است که ایران برای همه ایرانیان می شود. نه آنکه شعارش را بدهند و شهد قدرت و ثروت به کام خواص برود!
والسلام

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی گمان برده به راه یقین
ندا آمد ای بی خبران
راه نه آن است و نه این

و بقول قرآن:
کل حزب بما لدیهم فرحون
محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
۱۹ مهر سال ۹۱