وضعیت خاورمیانه انفجاری است!


• خانم سویم داگدلن نماینده ی حزب چپ آلمان در پارلمان این کشور روز گذشته در پنجمین همایش اتحاد جمهوری خواهان ایران نسبت به گسترش جنگ در منطقه هشدار داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٣ مهر ۱٣۹۱ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۱۲


اخبار روز: سویم داگدلن سخنگوی فراکسیون حزب چپ در امور بین المللی در مجلس آلمان، روز شنبه در دومین روز همایش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران که در شهر کلن جریان دارد سخنرانی کرد و گفت آتش جنگ در منطقه برافروخته شده و هر لحظه می تواند گسترش یابد. خانم داگدلن تصریح کرد که چنین جنگی مبارزات دموکراتیک واقعی و تغییر رژیم ها (از جمله در ایران) را غیر ممکن می سازد.
مشروح سخنان سخنگوی فراکسیون حزب چپ آلمان را که توسط آقای رضا نافعی ترجمه شده است، در زیر می خوانید:



خانم ها و آقایان محترم، دوستان عزیز
سخنی است نادرست اگر بگوئیم خطر جنگی دیگر خاورمیانه و نزدیک را تهدید می کند. چرا که در واقع هم اکنون در این منطقه با چنان شبکه در هم تنیده ای از جنگهای داخلی، جنگهای نیابتی، آمیخته با دخالت طرف سوم، عملیات کماندوئی و مداخله های پنهان، حملات هواپیماهای بی سرنشین، باصطلاح کشتن هدفمند و کارزارهای گمراه سازی (Desiformation) روبرو هستیم که بیش از آن بدشواری قابل تصور است. با این همه می خواهم نسبت به گسترده تر ساختن هشدار دهم. در همین هفته پیش میت رومنی، نامزد ریاست جمهوری آمریکا از حزب محافظه کار آمریکا طی مبارزات انتخاباتی خود، در سخنانی که در مورد اصول سیاست خارجی   خود در آکادمی نظامی ویرجینیا بیان کرد گفت اگر در انتخابات پیروز شود با ایران برخورد "سخت تری" خواهد کرد. او نه تنها می خواد مانع دست یافتن ایران به بمب اتمی گردد، بلکه حتی نخواهد گذاشت که ایران توانائی دست یافتن به آن را پیدا کند. از این رو ناوهای جنگی بیشتر به منطقه خواهد فرستاد و همکاری نظامی با اسرائیل را گسترش خواهد داد. سخن او به این معنی است که از هم اکنون از حمله اسرائیل به ایران حمایت می کند و در آن سهیم می گردد. سخنان میت رومنی نه فقط مورد تایید سربازان دست چین شده ای که شنونده او بودند قرار گرفت بلکه تقریبا در همان زمان "موسسه مطالعات علمی و بین المللی" آمریکا این ادعای حیرت انگیز را مطرح کرد که ایران طی دو تا چهار هفته به چنان مقداری از اورانیوم غنی شده دست خواهد یافت که می تواند با آن بمب بسازد.
از هفته پیش موسسات نظرپرسی برای نخستین بار اعلام کردند که میت رومنی از پرزیدنت اوباما پیش افتاده است. خبر "موسسه مطالعات علمی و بین المللی" که ادعا شده گویا موسسه پرنفوذی نیز هست به آلمان و به روزنامه "بیلد سایتونگ" هم رسید. گیدو وستر وله، وزیرخارجه آلمان، هفته پیش با شاهزاده عبدالعزیز السعود، معاون وزیرخارجه عربستان دیدار کرد و هردو باتفاق "از خطرات ناشی از مسئله در ابهام مانده برنامه اتمی ایران و ثبات منطقه خلیج (فارس) با اهمیت فوق العاده استراتژیک آن ابراز نگرانی کردند" و وستروله تهدید کرد که اتحادیه اروپا تحریم علیه ایران را تشدید خواهد کرد. مردم ایران هم اکنون از تحریم ها سخت در عذابند و زیرساخت غیرنظامی ایران ازجمله بهداشت صدمه دیده، تشدید تحریم ها در حقیقت می تواند به چالش نظامی بیانجامد. همین همصحبتی وزیرخارجه آلمان خود به تنهائی بسیار گویاست. عربستان سعودی نه تنها یک دولت مذهبی و ناقض حرمت انسانی است بلکه پس از اسرائیل نزدیکترین هم پیمان آمریکا و سخت ترین رقیب ایران است. بمب اتمی ایران برای عربستان اهمیتی ندارد ــ در این مورد ویژه امید عربستان این است که شاید آمریکا خود بمبی در اختیارش بگذارد ــ آنچه برای عربستان اهمیت دارد این است که با تعقیب سیاست قومی و مذهبی بتواند در منطقه به قدرت برتر تبدیل گردد.
اما نباید این توهم پیش آید که رئیس جمهور کنونی آمریکا برخلاف میت رومنی تضمین کننده صلح است. درست برعکس این اوست که مقدمات جنگ با ایران را تدارک دیده است. هم او بود که در آغاز سال جاری دو ناو هواپیمابر به خلیج فارس فرستاد و در ماه ژوئیه دو ناو دیگر بر آنها افزود، بانضمام دهها زیردریائی کوچک. اوست که در سازمان ملل و اتحادیه اروپا پیوسته خواستار تشدید تحریم ها و افزایش اعزام نیرو به کشورهای همسایه ایران است. بخش مهمی از سربازانی که از عراق خارج کرد به کویت فرستاد و جای آنها را در عراق با ماموران امنیتی و ماموران مزدور پر کرد. در افغانستان هنوز هم چون گذشته صد هزار سرباز آمریکائی و در کنار آنها هزاران مامور امنیتی قرار دارند که در استخدام پنتاگون هستند. ولی در ماه های گذشته تعداد نیروهای نظامی آمریکا در عمان و یمن بشدت افزایش یافته است.

خانم ها و آقایان محترم، دوستان عزیز
وضعیت انفجاری است، چنان انفجاری که خطر جنگ جهانی از آن برمی خیزد. گستراندن احتمالی جنگ و کشاندن آن به ایران دور از تصور نیست. آنچه در آن تردیدی نیست این است که اگر ایران در موقعیت اضطراری قرار گیرد وضعیت افغانستان نیز به آسانی بی ثبات می گردد و همراه آن بی ثباتی تا مرز کشورهای شوروی سابق گسترش خواهد یافت. در برخی از اسناد منتشر شده استراتژیک سخن از گسترش جنگ تا اعماق قفقاز رفته است. حمایت هائی که هم اکنون از تلاش های ژئو استراتژیک برای جداسری در آذربایجان ایران در جریان است می تواند به تلاشهای جدائی طلبی در قره باغ دامن زند. سیاست خارجی اروپا این نظر را در ارتباط با جنگ با ایران در نظر داشته و از ماه ها پیش برای برقراری ارتباط های دیپلماتیک با نیروهای ذی دخل، از جمله خورده بازیگران دولتی در منطقه برای ادامه دریافت نفت و گاز، فعالیت های پیگیر داشته است.
روسیه نیز این خطر را می بیند و با اشاره صریح به جنگی که ایران را تهدید می کند در ماه سپتامبر یک رزمایش عظیم با نام قفقاز ۲۰۱۲ که گرانیگاه آن ارمنستان بود آغاز کرد و همزمان با آن نیروهای خود را در اوستییای جنوبی بوضوح افزایش داد. مفسران حدس می زنند که بخشی از سربازان حاضر در رزمایش در همانجا نگاه داشته خواهند شد.
آنچه که در آن تردیدی نیست بالاگرفتن کار در شبه جزیره عربستان و پیرامون آن است، در این حالت افزون بر بسته شدن تنگه هرمز ضربات انتقامی ایران بر پایگاههای نظامی و تاسیسات نفتی و نیز بکار گرفتن اعتراضات سیاسی بمثابه ابزار سیاسی و بین المللی کردن آنها است. در سال گذشته دیدیم که اعتراضات در بحرین تبدیل به چالشی نیابتی میان ایران و عربستان شد همراه با سکوت چشم گیر آمریکا و غرب در برابر سرکوب خشونت بار آن اعتراضات توسط شورای همکاریهای خلیج (فارس). آلمان هم اعلام کرد که تانک های لئوپارد ۲ در اختیار عربستان خواهد گذاشت که ویژه سرکوب شورش های شهری است. در حال حاضر آلمان مشغول مذاکره با عمان برای استقرار هواپیماهای اکتشافی دریائی از نوع P-٣c Orion است. گویا برای مبارزه با دزدان دریائی در تنگه هرمز، گرچه تاکنون در آنجا موردی از دزدی دریائی پیش نیامده است. گرچه دولت آلمان پیوسته احتمال ارتباط میان مبارزه با دزدی دریائی، مبارزه با ترور و جنگی که بیم وقوع آن با ایران می رود را رد کرده است ولی این ارتباط قطعی است.
بسیاری معتقدند که جنگ داخلی سوریه پیش درآمدی است برای جنگ با ایران. از مدت ها پیش روشن بود که انگیزه اقدامات انگلیس و آمریکا در سوریه در هم کوفتن محور تهران ــ دمشق ــ حزب الله و در نتیجه تضعیف تهران است. میت رومنی در سخنانی که در ویرجینیا بیان کرد یک بار دیگر با صراحت این هدف را تایید کرد و چننین گفت: "ما باید با جدیت تمام با شرکای بین المللی خود همکاری کنیم تا به سوریائی هائی که می توانند این پیروزی بر ایران را بدست آورند، کمک کرده باشیم".
افزون بر این ها ما این را نیز می دانیم که مستشاران و مربیان آمریکائی، فرانسوی و ایرانی در سوریه و کشورهای همسایه و همچنین نیروهای اطلاعاتی از بسیاری کشورها از جمله آلمان در جنگ داخلی سوریه سهیم هستند. ولی آنچه بنظر من حتی از اهمیت بیشتری برخوردار است حمایت های دیپلماتیک و اخلاقی کشورهای غربی است که به تشدید چالش کمک می کنند. آنها که آنقدر زود اعلام کردند اسد باید کنار برود و با نمایندگان شورای ملی دوران گذار و ارتش آزاد سوریه در باره "روز بعد از سقوط" و در باره‍ی مناسبات اقتصادی آینده مذاکره کردند و آنها که با در نظر داشتن تغییر حکومت، آنطور که در لیبی صورت گرفت، منطقه ممنوعه پرواز را در نظر گرفتند، مردم سوریه را تشویق کردند تا دست به یک جنگ داخلی بزنند و مقدمه این دخالت خارجی را فراهم آورند، جنگی که برای خود آنها هیچ آینده ای ندارد.
من می خواهم به یک نکته اساسی دیگر نیز اشاره کنم. همانطور که نشان دادم و دیدیم و در این مورد اتفاق نظر داریم، تهدید ایران به جنگ چند نتیجه داشته است. نخست ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه، دوم قومی کردن و مذهبی کردن چالش در منطقه و تبدیل آن به یک ابزار ژئوپلیتیک و سوم گسترش وسیع جنگ اطلاعاتی و جنگ پنهانی. اگر کار این جنگ بالقوه واقعا بالا بگیرد، تشدید خواهد شد و منطقه را فرا خواهد گرفت. طراحان   راهبردهای جنگی غرب چندی پیش به این نتیجه رسیدند که بدلیل قدرت نظامی خود باسانی می توانند پایتخت کشوری را بمباران کنند و پرچم خود را در آن به اهتزاز در آورند ولی این اصلا به آن معنی نیست که بر آن کشور تسلط یافته اند، و اشغالگران در درازمدت محکوم به شکست هستند. ولی طراحان راهبردهای نظامی غرب دیگر در پی در گیری "منظم" با ارتش های دشمن نیستند مگر بعنوان اقدامات جنبی مثلا بمباران. بجای آن جامعه مدنی را در کلیتش مورد حمله قرار می دهند. با همان سه عنصری که در بالا به آن اشاره کردیم: مسلح کردن کشوری که مثلا همپیمان است، و تحریم کردن دشمنان آن کشور، و ابزاری کردن قومیت و دیگر تنازعات داخلی جامعه و انجام عملیلات پنهانی. این شکلی از سیاست خارجی است که درست در مقابل حقوق بشر قرار دارد. این آن سیاسیتی است که در آغاز در سوریه بکار بسته شد، پیش از آن که کار به در گیری علنی نظامی بکشد. این سیاست عبارتست از کشتن هدفمند، ادم ربائی پنهان، مسلح کردن اعتراضات و سرکوب خونین آنها و جنبش های استقلال طلبانه. هم اکنون آمریکا و همپیمانهایش این شیوه جنگ را، از پاکستان گرفته تا مجموعه کشورهای عربی در ساحل باختری آفریقا به اجرا در آورده اند. اسم این کار را حقوق بشر نهادن و آن را دموکراسی خواندن تمسخر محض است. برعکس من معتقدم که این سیاست شورش های دموکراتیک واقعی و تغییر رژیم را غیر ممکن می سازد ــ از جمله در ایران ــ که شاید هم هدف واقعی همین است. زیرا این شورش ها بلافاصله ابزاری، بین المللی و رادیکالیزه می شوند (علیه خلق خود) و از اعتبار ساقط می شوند. در این روند جنبش های دموکراتیک و چپ به حاشیه رانده می شوند و آن جنبش هائی مورد تایید قرار می گیرند که سود خود را در همکاری با اهداف استراتژیک ــ بازیگران مختلف ــ می جویند. به این ترتیب تحولی درونی که ایران نیازمند آنست و مردم نیز حاضر به پذیرفتن آن هستند، غیر ممکن می گردد. از این رو ما باید به ممنوع ساختن دخالت خارجی باز گردیم، کنترل واقعی و همگانی و موثر تسلیحات و معتبر برای همه رژیم ها، شفافیت رادیکال در سیاست خارجی و تلاش برای تحقق واقعی حقوق بشر. فقط از این طریق است که قیامهای واقعی علیه رژیم های این جهان بار دیگر ممکن می گردد. از منظر جهانی این خواست ها بخشی از خواست های یک جنبش خلقی علیه رژیم های جهان و جنگهای پنهان آنهاست.