چاوز؛ پوپولیسم در شنل سرخ - کاوه حیدری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ مهر ۱٣۹۱ -  ۱۶ اکتبر ۲۰۱۲


چاوز؛ پوپولیسم در شنل سرخ
انقلاب بولیواری چیست و به کجا می‌رود؛


حدود ده سال پیش در نشریه دانشجویی «پیشاهنگ» که آنروزها جز نشریات چپگرای دانشگاه شریف بود، مطلبی در نقد چاوز و انقلاب بولیواری نوشتم. از آن زمان تا کنون هم شرایط جهانی و هم مواضع من، هر دو، تغییر کرده‌اند.
حدود یک هفته پیش، هوگو چاوز ، اینبار با اختلاف کمتری (۷.۶ درصد کمتر نسبت به دوره قبل) با رقیب محافظه‌کار خود انریکه کاپریلس، برای چهارمین بار پیروز انتخابات ریاست جمهوری شد. اگرچه بزرگترین مشکل او همچنان ناتوانی در امحای نظام اقتصادی پیشین و استقرار یک بدیل سوسیالیستی به معنای رفع تضادهای عمیق اجتماعی باقی می‌ماند.
پیروزی چاوز را می‌توان در چند بند زیر تحلیل کرد.
- اول: در اینکه هوگو چاوز دارای نفوذ و پایه‌های وسیع اجتماعی خصوصا در میان اقشار تهیدست جامعه چون جوانان، کارگران، سربازان و بخش زیادی از لشکر بیکاران است، شکی نیست. از دید بسیاری از مردم او هنوز یک قهرمان ملی، یک پدر و شاید حتی یک ناجی در برابر کودتای نظامی امریکایی‌ست.
- دوم: همچنین بر خلاف تصویری که برخی از رسانه‌های بستر اصلی با دامن زدن فضایی با چاشنی ایدئولوژیک می‌دهند، او یک دیکتاتور نیست. نقد او نیز نباید از سر نقد دیکتاتوری باشد. او به هیچ عنوان از ونزوئلا یک "جزیره شبه کمونیستی" یا یک کره شمالی دیگر نساخته است. با مقایسه سطح دموکراسی و آزادی‌های اجتماعی در ونزوئلا نه با کشورهای صنعتی پیشرفته، بلکه با کشورهای همطراز اقتصادی خویش روشن است که این کشور به مراتب دارای سطح آزادی‌های اجتماعی بیشتری است. همچنین نگاهی به پروسه انتخابات نشان می‌دهد که او با پایبندی تمام به همه معیارهای رایج دموکراسی به قدرت رسیده است.
- سوم: اگرچه به رسمیت شناختن دو بند پیشین به معنای چشم بستن بر واقعیات غیرقابل انکار نیست. در سیزده سال گذشته کارگران و اقشار کم درآمد فعالانه خواسته‌ی تغییر مناسبات موجود و اجرای فرمان اقتصادی انقلاب را در برابر دولت مطرح کرده‌اند. که متاسفانه این خواسته‌ها توسط بخشی از حاکمیت که منفعت مادی خود را در ادامه نظام سرمایه‌داری موجود می‌بیند به عقب رانده شده‌است. به باور من دولت چاوز، در پاسخ به توده‌هایی که به او رای داده‌اند تنها توانسته است گفتمانی رادیکال و در عین حال عقیم را در برابر طبقه کارگر ونزوئلا قرار دهد.
- بولی-بورژوازی یا سرمایه‌دارهای انقلاب بولیواری به عنوان مهمترین سد در برابر سیاست‌های اقتصادی به نفع اقشار کم درآمد جامعه عمل خواهند کرد. این طبقه‌ای است جدید که در دهه‌ی گذشته، از برِ سیاست‌های اقتصادی چاوز به ثروت‌ زیادی رسیده‌است و با توجه به نفوذی که این لایه در سیاست‌گذاری‌های کلان دارد راه را برای طبقه کارگر به شدت مشکل خواهد کرد.
- بنابراین: انتخاب چاوز بیش از هر چیز به عنوان سدی است که مردم ونزوئلا در برابر اپوزوسیون نئولیبرال و تهاجهمات برنامه‌ریزی شده‌اش به همه دستاوردهای تا کنونی انقلاب ایجاد کردند. در تحلیل نهایی این پیروزی به منزله‌ی اعطای فرصتی دیگر از سوی طبقه کارگر به او برای سر و سامان دادن وضع اقتصاد، تغییرات بنیادین اجتماعی و بیرون کشیدن قدرت از دست طبقه حاکمه سرمایه‌دار است.
نگاهی اپوزوسیون نئولیبرال
انتخابات گذشته را باید به عنوان یک "پدیده‌ی تاریخی" در کشور ونزوئلا دانست. به این معنا که مردم این کشور در برابر انتخاب "دو نظام اقتصادی سیاسی متمایز" قرار گرفتند. اگرچه چنین انتخابی در کارزار انتخاباتی چاوز که ظاهرا می‌بایست از یک برنامه روشن اقتصادی سوسیالیستی دفاع کند به طور واضح مشخص نبود و یا اینکه او حتی به عملی بودن چنین بدیلی (بجز تنها در یک مورد) اشاره نکرده‌بود. اما انتخاب عمده نهایتا بین خواسته‌های اقتصادی اقشار کم‌درآمد و اقصاد بازار آزاد بود.
یکی از شاخص‌های مهم انتخابات ایندوره تاکتیک‌های اپوزوسیون راست بود. برخلاف تصویری که از پوپولیسم چاوزی داده ‌می‌شود، اپوزوسیون او به مراتب بیشتر از این شیوه‌ها استفاده می‌کند. به نظر من اپوزوسیون راست ونزوئلا شباهت‌های زیادی با جریان پوپولیستی احمدی‌نژاد در ایران را داشت. برای مثال احمدی‌نژاد تاکتیک شعار به اصطلاح دفاع از مستضعفان را می‌دهد، و در عمل با طرحهایی مانند هدفمندسازی یارانه‌ها دست راستی‌ترین هجوم را به سفره خالی اقشار فقیر جامعه می‌برد. همین سناریو نیز در ونزوئلا توسط اپوزوسیون نئولیبرال نمایندگی می‌شود.
یکی از دستاوردهای انقلاب بولیواری در چهارده سال گذشته، اقبال توده‌ای ایده‌های سوسیالیستی است. سیاست‌هایی که در بسیاری از کشورهای غربی شاید از آن به عنوان چپ افراطی (بهداشت یا آموزش رایگان، یا ملی کردن صنایع کلیدی) تلقی شود، در ونزوئلا به عنوان یک داده‌ی عمومی و پذیرفته شده اجتماعی است. و طبیعتا از محبوبیت زیادی برخوردار است. در نتیجه‌ی نفوذ اجتماعی سیاست‌های رادیکال و چپگرایانه، انریکه کاپریلس، رهبر اپوزوسیون نئولیبرال می‌بایست برای سرپوش نهادن به ماهیت دست راستی خود، به سمت تاکتیک‌های پوپولیستی روی بیاورد. که همین تغییرات عمده‌ای را در استراتژی‌های آنان می‌گذاشت.
او اما همچنان دولت را به عنوان یک "رژیم کمونیستی" و در ادبیات خود از "کاپیتالیسم محبوب" به عنوان تنها راه حلی که می‌تواند معضل‌های اجتماعی را حل کند، نام می‌برد.
کاپریس در سخنرانی‌های خود اما به شیوه‌ای پوپولیستی از خواسته‌های لایه‌های فقیر اجتماعی سخن می‌گوید و از تز برقرار یک "دولت رفاه" دفاع می‌کند. او از برنامه‌هایش برای اصلاح سیستم بهداشت و آموزش و استقلال "اتحادیه‌های کارگری" دفاع کرده است. او سعی نموده بود از خود یک چهره رادیکال خواهان تغییرات عمیق ارائه کند. که این منجر به روی آوری بخشی از جوانان خسته از سیاست‌های چاوز و بوروکراسی سنگین دولتی، به سمت کاپریس بود. اما برنامه واقعی آنان در عمل، کم کردن دخالت دولت در اقتصاد، خصوصی‌سازی و تشویق به سرمایه‌گذاری‌های شخصی بود.
آنان همچنان با برجسته کردن کاستی‌های دولت چاوز سعی بر معرفی خود به عنوان راه حل واقعی بودند. نرخ بالای جرم و جنایت (و حتی آدم ربایی و اخاذی)، وضع کماکان نابسامان سیستم بهداشتی، مسکن و آموزش و نقد سیاست‌های خارجی چاوز از اصلی ترین انتقادات بود. برای مثال وجود رقمی نزدیک به نوزده‌هزار مورد قتل نفس فقط در سال ۲۰۱۱ ونزوئلا را به عنوان یکی از ناامن‌ترین کشورهای جهان تبدیل کرده‌است. که البته چنین شرایطی بی‌تاثیر نبوده‌است. با وجود اینکه سیاست‌های چپ و رادیکال هنوز به عنوان گفتمان غالب در فضای سیاسی باقی مانده‌است، اپوزوسیون راست از هر انتخابات با یک رشد (هر چند تدریجی) نسبت به انتخابات قبلی بیرون آمده‌است.
نتایج انتخابات نشان می‌دهد که چاوز این بار با اختلاف کمتری از رقیب خود به پیروزی رسید. این انتخابات پایینترین درصد رایی‌ست که چاوز تا کنون به دست آورده‌ست. اپوزوسیون دست راستی در صورت ادامه سیاست‌های تاکنونی چاوز در دوره‌های آتی به احتمال زیاد از اقبال بیشتری برخوردار خواهد شد.
ناتوانی دولت چاوز پس از چهارده سال برای امحای شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و بسط یک برنامه سوسیالیستی حقیقی مبتنی بر کنترل دموکراتیک از دلایل اصلی نزول درصد نفوذ اوست. به علاوه نارضایتی اقشار وسیع مردم از شرایط بد اجتماعی، فساد و بوروکراسی دولتی راه را برای ریشه دواندن هر چه بیشتر جریان راست نئولیبرال به عنوان یک راه حل اجتماعی باز خواهد کرد.
نگاهی به سیاست‌های داخلی و خارجی
چاوز در انتخابات این دوره کمترین ارجاع را به سوسیالیسم داده‌است. و عامدانه حتی این واژه را از ادبیات خود حذف کرده‌است. کسی که پس از انتخابات سال ۲۰۰۶ با اشاره به تز "انقلاب مداوم" (اثر لئون تروتسکی، از رهبران بلشویک‌ها) از برقراری "انترناسیونال پنجم" به رهبری سازمان‌های چپ و مارکسیستی سخن می‌گفت امروز به ندرت واژه سوسیالیسم را به کار می‌برد.
اما شعارهای انتخاباتی چاوز در سال ۲۰۱۲، نه در راستای حل مسائل نان مردم، بلکه بیشتر شبیه به یک کمپین انتخاباتی با محوریت شخص چاوز و البته با چاشنی و احساسات ملی گرایانه بود. برای مثال شعار «چاوز، قلب سرزمین پدری» که بیش از هر چیزی یک شعار ناسیونالیستی است، اصلی‌ترین شعار کمپین انتخاباتی او بود. که این شعار بدون داشتن هیچ پیام مشخص سیاسی تنها بر یک فرد و البته "سرزمین پدری" تاکید می‌کند. در بیشتر تبلیغات همین دو عنصر چاوز و سرزمین پدری بارز بود که مسلما چنین چیزی عاری از هرگونه محتوا و خواسته‌ی سیاسی برای مردم است.
چاوز اگرچه با کار در حوزه‌هایی چون آموزش و بهداشت زندگی میلیون‌های انسان را بهبود داده‍‌‌است، اما معضلات عمیق اجتماعی همچنان به عنوان گره گاه اصلی مبارزه باقی خواهد ماند. در سطح سیاست داخلی، دولت چاوز به شکل روزافزونی نه بر علیه سرمایه‌داران، بلکه همراه با سرمایه‌داران کار کرده‌است. که این امر منجر به رشد و بسط "بولی-بورژوازی" به عنوان طبقه ذینفوذ در حفظ شرایط موجود شده‌است. برای مثال علی‌رغم ادبیات پوپولیستی دولت، هنوز بیش از هفتاد درصد تولید ناخالص ملی در دست اقلیت کوچک سرمایه‌دار باقی مانده‌است.
ساختار بوروکراتیک دولتی و نبود اتحادیه‌های مستقل کارگری همچنان یکی دیگر از ضعف‌های اساسی چاوز است. که اپوزوسیون راست از این مورد به خوبی برای مانور سیاسی استفاده می‌کند.
و اما سیاست‌های خارجی چاوز اگر بدترین وجه او نباشد، قطعا یکی از بدترین‌هاست. او از یک موضع ناسیونالیسم امریکای لاتینی به شکل کوری فقط ضد امریکاست. که این ضدیت کور باعث می‌شود که او خود را در برابر هر نیرویی (بدون توجه به ماهیت ارتجاعی آن) که صرفا ضدغرب و سیاست‌های آن باشد تعریف کند. چنین روشی البته روش تحلیل ناآشنایی در دنیای چپ نیست. همین متد تحلیلی اکثریت نیروهای چپ ایرانی را در دوره‌ی انقلاب به مدافعین (آیت الله) خمینی تبدیل کرد.
ولی چاوز در قرن بیست و یکم هنوز از هر نیروی ضدامریکایی دفاع می‌کند و آنان را در کمپ دوستان خود تعریف می‌کند. برای مثال حمایت چاوز از معمر قذافی یکی از همین ضدیت‌های کور بود. حتی اگر به مساله ایران برگردیم، نزدیکی بی حد و حصر چاوز با حکومت ایران او را به چهره‌ای نه چندان محبوب تبدیل نموده‌است. او حتی تظاهرات‌های مردم در سال ٨٨ را درگیری‌های "دست‌ساز سازمان سیا" نامید. چاوز در کنار جمهوری اسلامی شاید تنها حامیان دولتی باقی مانده بشار اسد باشند. او هفته گذشته بعد از پیروزی در انتخابات اذعان داشت که : «از دولت قانونی سوریه به ریاست بشار اسد حمایت می کند».
قبل از پایان
در هر صورت هنوز اکثریت مردم در ونزوئلا بر این باورند که انقلاب بولیواری می‌تواند خواسته‌های آنان را نمایندگی کند و یا حداقل، انتخاب نظام بازار آزاد سرمایه‌داری کمکی به زندگی آنان نخواهد کرد. اگرچه چهارده سال استقرار دولت چاوز نشان داد که صرف تکرار شعارهای انقلابی گرهی از مشکلات آنان را باز نخواهد کرد. و همچنین راه حل و بدیلی که او در برابر جامعه قرار داده‌است در بهترین حالت یک گرایش رفرمیستی است که می‌خواهد با حفظ طبقه سرمایه‌دار اصلاحاتی را انجام دهد.
در کنار همه این تصویر، دولت او گریبانگیر مشکلات مهمی خواهد بود. بحران اقتصادی که امروز سراسر جهان را گرفته‌است تاثیرات شدیدی بر ونزوئلا خواهد گذاشت. سقوط قیمت نفت در سال گذشته که به عنوان اصلی‌ترین منبع درآمد این کشور (با ارزش ۶۰$ میلیارد دلار) دولت را در تحقق سیاست‌هایش با مشکل مواجه خواهد نمود. که وجود چنین فشارهایی در سه سال گذشته نتیجه‌ای جز افزایش مالیات‌ها و کم کردن بودجه خدمات اجتماعی را برای مردم نداشته‌است.
احقاق خواسته‌های اکثریت مردم، برای استقرار یک بدیل واقعی سوسیالیستی نیازمند استحکام یک جنبش کارگری مستقل، خودآگاه و دموکراتیک است.

کاوه حیدری
@KaveShovir