متاسفم، جنگی وجود ندارد!
حکایت بمب ها و مضحکه ها
یوری اونری - برگردان: هاتف رحمانی


• ناتانیاهو به شدت موفق بوده است. اکنون پس از ماه ها، فلسطین از دستور کار اسرائیل و کل جهان خارج شده است. فلسطین؟ صلح؟ کدام فلسطین، کدام صلح؟ و تا زمانی که جهان به ایران همانند خرگوشی هیپنوتیزم شده بر ماری خیره شود، شهرک ها وسیع، و اشغال عمیق تر می شود و ما با افتخار به سوی مصیبت پارو می زنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۰ مهر ۱٣۹۱ -  ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲


اولین واکنش من به نمایش مضحک بنیامین ناتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل شرمساری بود.
شرمسازی از آن رو که نماینده عالی منتخب کشور من توانست به یک چنین شیوه لفاظی ابتدایی، تا سر حد بچگانه سر خم کند.
(مفسرهای اسرائیلی ما پیشنهاد کردند او را در قالیچه ای با مقدار زیادی کاغذ و جوهر هندی قرار دهیم، واجازه دهیم مکنونات قلبی خود را بیان کند.)
او برای تالاری نیمه خالی سخنرانی می کرد (تلویزیون اسرائیل مواظب بود تا تمام تالار را در طی سخنرانی او نشان ندهد)، و شنوندگان را دیپلمات های درجه دو تشکیل می دادند، اما این افراد هم افراد فرهیخته ای بودند. حتی ناتانیاهو می بایست دریافته باشد که آن ها ممکن است این نمایش را حقیر بشمارند.
اما ناتانیاهو اصلا با آن ها سخن نمی گفت. او با شنوندگان یهودی در کشور و در امریکا صحبت می کرد.
این شنونده ها به او افتخار می کردند. او در جلب عمیق ترین احساسات آن ها موفق شد.
برای درک این امر، شخص باید خاطره های تاریخی را بیاد آورد. یهودی ها در همه جا جامعه ای کوچک و ضعیف بودند. آن ها کاملا به حاکم های غیرکلیمی وابسته بودند.
هر جا که موقعیت آن ها به خطر می افتاد، یهودی ها برجسته ترین فرد را ازمیان خودشان برای بیان عرض حال خود در برابر امپراطور، شاه یا شاهزاده انتخاب می کردند. وقتی این "دادخواه" موفق می شد، او سپاسگذاری تمام جامعه را به دست می آورد. در برخی موردها، ممکن بود نسل ها در یادها بماند، مثل مردخای افسانه ای در عهد عتیق (کتاب مقدس).
ناتانیاهو این وظیفه را کامل کرد. او به مرکز قدرت غیرکلیمی رفت، معادل امروزی امپراطوری فارس، و عرض حال یهودی های تهدیدشده به نابودی را از سوی وارث کنونی "هامان شیطان" (همان کتاب مقدس) ارائه نمود.
و ارائه تابلو نقاشی بمب چه ایده نبوغ آمیزی بود! آن نقاشی در صفحه های اول صدها روزنامه و در برنامه خبری تلویزیون ها در سراسر جهان، از جمله در نیویورک تایمز تکثیر شد.
برای ناتانیاهو این "سخنرانی از زندگی او" بود. برای مشخص شدن، همان گونه که مفسر تلویزیون با خشکی خاطر نشان کرد، هشتمین سخنرانی از زندگی ناتانیاهو در مجمع عمومی بود.
محبوبیت او اوج تازه ای یافت.خود موسی، مدافع عالی در دادگاه فرعون، نمی توانست بهتر از این انجام دهد.
اما نقطه مرکزی جایی بین سیلاب کلمه ها مخفی بود.
حمله "حتمی" به تاسیسات هسته ای ایران برای جلو گیری از هلوکاست دوم تا بهار یا تابستان آینده به عقب انداخته شد. بعد از ماه ها هارت و پورت که حمله مرگ بار هر دقیقه قریب الوقوع بود، حمله در غبار آینده محو شد.   
چرا؟ چه اتفاقی رخ داد؟
خوب، یک دلیل آن بود که نظرسنجی ها حاکی از آن بود که باراک اوباما می تواند دوباره انتخاب شود. ناتانیاهو سرسختانه تمام کارت هایش را روی میت رامنی، همگن ایدئولوژیک خود شرط بندی کرده بود. اما ناتانیاهو یک معتقد واقعی نظرسنجی هاست. به نظر می رسد که مشاورهای ناتانیاهو او را متقاعد کردند که از شرط خود طفره رود. اوبامای شر ممکن است، با وجود میلیون های شلدون ادلسون برنده شود. به ویژه اکنون، که جورج سوروس میلیون های خود را اجبارا شرط بندی کرده است.
ناتانیاهو ایده درخشان حمله به ایران را درست قبل از انتخابات امریکا داشت با این امید که دست تمام سیاست مدارهای امریکایی را خواهد بست. چه کسی جرات می کند اسرائیل را در یک چنین زمانی باز دارد؟ چه کسی می تواند وقتی که ایرانی ها ضدحمله کردند از یاری به اسرائیل خودداری نماید؟
اما مثل بسیاری از ایده های درخشان ناتانیاهو، این یکی هم شکست خورد. اوباما درشرایط نامعلوم به ناتانیاهو نه گفته است: نه به حمله به ایران قبل از انتخابات. و گرنه رئیس جمهور بعدی امریکا – هر کسی که باشد – پس از انتخابات به ناتانیاهو همان را خواهد گفت.
همان طور که قبلا گفته ام (از نقل قول دوباره خودم عذر خواهی می کنم) حمله ای نظامی به ایران کاملا منتفی است. قیمت به نحو غیرقابل تحملی بالاست. واقعیت های جغرافیایی، اقتصادی و نظامی همه برای جلوگیری از آن تلاش می کنند. (در صورت حمله) ممکن است تنگه هرمز بسته شود، اقتصاد جهانی فرو بریزد، و جنگی ویران گر وطولانی پی آمد آن باشد.
حتی اگر میت رامنی، محاصره شده با انبوهی از نئوکان ها در قدرت بود، او هم نمی توانست این واقعیت ها را ذره ای تغییر دهد.
موقعیت اوباما با خبرهای اقتصادی که از ایران می آید بسیار زیاد تقویت می شود. تحریم های بین المللی نتیجه های حیرت آوری داشته اند. بی اعتقادها – تحت هدایت ناتانیاهو - سر در گمند.
بر خلاف کاریکاتور ضد اسلامی، ایران کشوری به هنجار، با طبقه متوسط معمولی و شهروندانی با آگاهی سیاسی بالاست. آن ها می دانند که محمود احمدی نژاد احمق است و اگر او واقعا قصد داشت بمب اتم درست کند، آیا همه این سخنرانی های ابلهانه را در باره اسرائیل و یا در باره هولوکاست ایراد می کرد؟ آیا دهانش را نمی بست و به سختی برای ساختن بمب تلاش نمی کرد؟ اما از آنجایی که او در شرف کناره گیری است، در هر حال درست اکنون نیازی به ایجاد انقلاب نیست.
نتیجه عملی: متاسفم، جنگ وجود ندارد.
کل موضوع دوباره مباحثه والت- میرشیمر را مطرح می کند. آیا اسرائیل سیاست امریکا را اداره می کند؟ آیا دم، سگ را تکان می دهد؟
تا حد بسیار زیادی، بدون شک موضوع همین است. کافی است کارزار انتخابات کنونی را دنبال کنیم و مشاهده کنیم که هر دو نامزد چگونه با دولت اسرائیل چاپلوسانه رفتار می کنند، و چگونه برای شکست دادن دیگری با کلمه های چاپلوسانه و حمایت رقابت می کنند.
رای یهودی ها نقش مهمی درنوسان دولت ها بازی می کند، و پول یهودی ها نقش عظیمی در تامین مالی هر دو نامزد ایفا می کند. (روزگاری یک لطیفه یهودی وجود داشت که: نجیب زاده احمقی نجیب زاده همسایه اش را تهدید می کند: "اگر تو یهودی مرا بزنی، یهودیت را خواهم زد" اکنون یک میلیاردر یهودی یک میلیاردر یهودی دیگر را تهدید می کند: "اگر تو یک میلیون به غیر یهودی خودت بپردازی، من یک میلیون به غیر یهودی خودم خواهم پرداخت").
ستاد سیاست خاورمیانه ای دولت بوش از سوی یهودی ها، پشت سر سفیر امریکا در تل آویو، که عبری را بهتر از اویگدور لیبرمن صحبت می کند آماده به جنگ است. دنیس روس، بازیگر خطرناک صلح خاورمیانه، به نظر می رسد همه جا حضور دارد. نئو کان های رامنی هم اکثرا یهودی ها هستند.
یهودی ها – تا نقطه ای - نفوذ عظیمی دارند. این نقطه به شدت اهمیت دارد.
یک تصویر کوچکی وجود داشت: جاناتان پولارد جاسوی یهودی امریکایی، به حبس ابد محکوم شد. افراد زیادی (از جمله خود من) کیفر او را به صورت ناروایی خشن می دانستند. با این حال هیچ یهودی امریکایی جرات نکرد اعتراض کند، ایپک (لابی صهیونیست ها) سکوت اختیار کرد و رئیس جمهور امریکا در برابر درخواست اسرائیلی ها برای بخشودن او در نوسان بود. تشکیلات امنیتی امریکا گفت نه، و پاسخ (رئیس جمهور) نه بود.   
جنگ علیه ایران یک میلیون بار مهم تر است. با منافع حیاتی امریکایی ها ارتباط دارد. ارتش امریکا با آن مخالفت می کند (همچنان که ارتش اسرائیل مخالفت می کند). هر کسی در واشنگتن می داند که این مسئله ای فرعی نیست. با بسیاری از پایه های قدرت امریکا در جهان ربط پیدا می کند.
و ببین و شاهد باش که امریکا به اسرائیل می گوید نه. رئیس جمهور با خونسردی اعلام می کند که در رابطه با منافع حیاتی امنیتی، هیچ کشور خارجی نمی تواند به فرمانده کل قوای امریکا برای ترسیم خط قرمز دستور دهد و اورا به جنگی ملزم نماید. به ویژه نه با کمک رسم کردن کارتون.
اسرائیلی ها گیج شده اند. چی؟ ما ملت بر گزیده خدا، خارجی هستیم؟ درست مثل سایر خارجی ها؟
این درس بسیار با اهمیتی است. وقتی چیزها واقعا به اوج می رسند، سگ هنوز سگ و دم هنوز دم است.
پس در باره درگیری جنگی ناتانیاهو با ایران چه؟
اخیرا روزنامه نگاری خارجی از من پرسید اگر ناتانیاهو بتواند حذف "گزینه نظامی" علیه ایران را، پس از ماه ها گفتگو درباره آن نجات دهد، درباره هیتلر ایرانی و درباره هلوکاست آینده چه فکر می کنید؟
من به او گفتم نگران نباش. ناتانیاهو به راحتی می تواند با ادعای آن که همه چیز در واقع حیله ای برای کسب تحمیل تحریم های شدیدتر جهانی علیه ایران بود از آن (مخمصه) رها شود.
اما آیا (این امر) واقعیت داشت؟
مردم تحت تاثیر در اسرائیل تقسیم شده اند.
اولین دسته نگرانند که نخست وزیر ما به راستی دیوانه است. که از ایران آزار دیده است، شاید از نظر پزشکی نامتعادل است، که ایران به فکر دائمی او تبدیل شده است.
دسته دیگر اعتقاد دارند که همه چیز، درست از نقطه آغاز فریبی برای منحرف کردن توجه از یک موضوع که موضوعی واقعی است یعنی صلح با فلسطینی بوده است.
در این مورد او به شدت موفق بوده است. اکنون پس از ماه ها، فلسطین از دستور کار اسرائیل و کل جهان خارج شده است. فلسطین؟ صلح؟ کدام فلسطین، کدام صلح؟ و تا زمانی که جهان به ایران همانند خرگوشی هیپنوتیزم شده بر ماری خیره شود، شهرک ها وسیع، و اشغال عمیق تر می شود و ما با افتخار به سوی مصیبت پارو می زنیم.
و آن (واقعیت) اصلا یک داستان کارتونی نیست.