سوز و سرود خاموشان


اسد رخساریان


• در این سُرود، در این صدا که می‌شنوم
چیزی شبیهِ ناله وُ هذیان است
هذیانِ مرد یا زنِ آزاده ‌ایست
که نیمه‌ جان، به گوشه ی زندان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۶ آبان ۱٣۹۱ -  ۲۷ اکتبر ۲۰۱۲


 در این سُرود، در این صدا که می‌شنوم
چیزی شبیهِ ناله وُ هذیان است
هذیانِ مرد یا زنِ آزاده ‌ایست
که نیمه‌ جان، به گوشه ی زندان است
خشمِ فُروخورده‌ ایست به نای اندر
سوزِ خونین‌ جگر به زیرِ دندان است
اینجا که کشورِ امامِ زمان استی
آدم ز سایه ی خود نیز هراسان اَست
دیو و ددهایِ خوف و خون و خبر
ولو شده به هر کوچه و خیابان است
زاغِ‌ سیاهِ کسان را چوب میزنند
یعنی سری که بجُنبد، به دوزخستان است
لبخندِ نیممُردهای به گوشه ی لبها
محکوم به بازپُرسیِ پلیدان است
هر تارِ موی زن که برقصاندَش نسیم
جوازِ فتنه ی مفتی به شهرِ ایران است.
عشق و آزادگی نگو که به‌ تعبیر مُفتیان؛
برایِ جانوران به دشت وُ بیابان است.
                   *
چیزی ورایِ تصوّر است در جریان!
پاشیده از هم بساطِ خدای جهان!


اسد رخساریان