از : ساسان
عنوان : نه «مغلطه» نه « متلک»
منهم با سلام مجدد به شما خانم نفیسه. ناچارم بازهم کمی وقت تان را بگیرم:
نمی دانم چرا کامنت من مورد سوء تفاهم از جانب شما شده. من هم «تمام مواضعم را با کمال سادگی و شجاعت» شما« گفتم تا ابهامی نباشد» و برای « هر ایدئولوژی مخالف تفکر خود احترام قائل هستم » وبه هیچ وجه قصد «تمسخر» یا
«مغلطه» و «متلک» به شما نبوده. این را با صداقت و شهامت می گویم همانطور که نقد و انتقادم را با شهامت و بدون ترس و روی صندلی خودم و رو در رو با مخاطبم در میان می گذارم. من حساب شما را از خواب زدگانی که با نقد و انتقاد از خواب می پرند و «کهیر می زنند» و منقد و منتقد خود را با بی شرمی تمام به انواع تهمت ها می آلایند و قصد لجن مال کردنش را دارند جدا می کنم. مرجع اصلی من به عنوان یک مارکسیست- لنینیست و فمینیست مشروط ، مارکس و انگلس و لنین هستند و هیچ جریانی ، از «حزب توده» گرفته تا « حزب کمونیست کارگری » هیچ رابطه و وابستگی به من ندارند. من افرادی چون شمای غیر م -ل و مخالف تفکر خود را به هزاران «م-ل»و کارگر زدهً لنگر انداخته پشتِ لفاظی ها و خاله زنک و بیکارهً ضد کارگر و موج سوار ترجیح می دهم و لذا عمل شجاعانه و بازی با آتش امثال نوریزاد را
ارج و احترام می گذادم. قصدم از آوردن آن مثال در کامنت پیشین ام تنها نشان دادن شباهت ها و دلسوزی های شما دو نفر و پاسخ گیری های مشابه با آن لحن و اطوار مخصوص بوده و نه یکی دانستن و شمردن طرفین.
در مورد قضیه صندلی هم هم همچنان با شهامت و مستدل و براساس داده ها و تجارب از اوضاع آشفته بازار سیاست و موج سواری «خیلی ها» از چپ گرفته تا راست و این و آن ، بر موضع خود ایستاده ام تا بلکه شاید در حدً خود توانسته باشم جلوی سوء استفاده «خیلی ها» از گردهً مردم تحت فشار و معترضم را گرفته باشم.
برایتان سلامتی و تداوم آزادگی و صداقت تان را آرزو دارم
۴۹۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱
|
از : دانشجو
عنوان : حافظه تاریخی چپ را مسخره نکنید
در توافق کامل با کامنت م بهنود
کسانی که مخالف سیاسی خود را "آدمک" نامیده اند ، کسانی که به گروههای چپ رقیب خود لقب "چپ مجنون" داده اند ،کسانی که فعال کارگری مخالف خود در داخل را با افترا و سفسطه کوبیده اند ، کسانی که همزبان با رژیم بخشی از فعالین دانشجویی را به سازمانهای برانداز و مسلح نسبت داده اند ،کسانی که افشای روشهای مخرب آنها حجم بزرگی از ادبیات چپ خارج کشور را پر کرده است ، نشستن چنین کسانی در صندلی معلم اخلاق و منتقد "بی پرنسیپی و بی اخلاقی" توهین به حافظه تاریخی چپ ایران است.
۴۹۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱
|
از : نفیسه کوهین
عنوان : مغلطه یا متلک؟
آقای ساسان
با سلام مجدد
از راهنمائی اخلاقی شما بسیار ممنون و متشکرم. من البته برای مارکسیست لنینیست های جدی و هر ایدئولوژی مخالف تفکر خود احترام قائل هستم و مانند شما آن را به مسخره نمی گیرم. به آقای محمد نوری زاد احترام زیادی میگزارم و از اینکه او از استبداد بریده و به جنبش پیوسته بسیار خوشحالم. من تمام مواضعم را با کمال سادگی و شجاعت گفتم تا ابهامی نباشد. فقط جهت پاره ای از مشکلات که شما احتمالن با آنها آشنا نیستی اندکی در فامیلم تغییری دادم. شما را نمی دانم که چه می گوئید. چون حزب توده هم مارکسیست لنینیست بود و هست و حزب کمونیست کارگری هم ایضن. اینکه اختلاف شما با آن ها چیست برای من مهم نیست.با دیکتاتوری در هر قالب و فرمی مخالفم. چه لنینی و چه اسلامی.
از م. بهنود هم متشکرم که نسبت به نصیحت اخلاقی بیمورد شما تذکر داد.
از ح ب هم متشکرم که تناقضی را نشان داد.
من و دوستانم هرگز با ادامه ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی موافق نبودیم . قصدم از یاد آوری آن ماجرا اشاره ای بود به یک اختلاف سیاسی.
۴۹۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱
|
از : محمود دهخدا
عنوان : نور ستارگان مرده
از آنجا که من با بخش عمده ای از این تحلیل و مقاله رفیق قراگوزلو موافقم فقط به یادآوری یکی دو نکته اکتفا می کنم.
خوب است که مخالفان مقاله نظرشان را در مورد خود مقاله بنویسند و به حاشیه نروند. این البته در مورد بنده هم تا حدودی صدق میکند. با این تفاوت که من سخنی جدی در مخالفت با کل و هدفگزاری مقاله ندارم. با خواندن کامنتها چند تا سئوال برایم پیش آمد که امیدوارم قبل از برداشته شدن مقاله به رویت دوستان کامنتگزار برسد و منهم به جواب برسم.
با نظر آقا یا خانم بهنود موافقم. کسی که درس اخلاق به خانم نفیسه می دهد خوب است که خود پرنسیپ های اخلاقی و سیاسی را رعایت کند. حالا از این ها گذشته می خواستم نظر " دوست" گرامی را درباره کامنت اصغر بپرسم. ساسان جان چرا سکوت کردی؟ یعنی کامنت اصغر به اندازه کامنت نفیسه هم ارزش و اعتبار نداشت؟
ساسان جان میشود به ما مارکسیست لنینیست ها هم بگوئید که موافقط "مشروط" با فمینیسم یعنی چه؟
ساسان عزیز!
نظرت در مورد این دو ترم سیاسی در "چپ" چیست؟
نور ستارگان مرده
چپ کاغذی
راستی نظرت درمورد دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب چیست؟
تریبون مارکسیسم را که به یاد داری؟ بسیار خوب! حالا بفرما تعرض به فعالان کارگری داخل تحت عنوان اصلاح اساسنامه از کجا آمده است؟
چند سئوال دیگر هم داشتم. اما ترسیدم صندلی را از زیر پایم بکشی و من نیز مانند قراگوزلو مجبور به تغییر صندلی شوم!
با احترام به رفیق فواد تابان(محسنی)
و با احترام به صداقت کمونیستی که انشالله از میان چپ ما رخت نخواهد بست. انشالله!
یک مبارز کمونیست
۴۹۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱
|
از : م بهنود
عنوان : نمی شود هم به تخریب مخالفین خود پرداخت و هم معلم اخلاق شد
- به قول نوشته ای که در همین سایت اخبار روز میتوانید ملاحظه کنید تخریب شخصیت افراد کار امثال پرویز ثابتی ، ... و حسین شریعتمداری ها است ، و نه شایسته افرادی که در اپوزیسیون به فعالیت مشغولند.
- کسانی که ماهها است تحت نام های مختلف در کامنت های پای مقالات انتقادات خود به نویسندگان را متاسفانه با تخریب ایشان به اشکال متنوع مخلوط میکنند
کسانی که طی سالهای دراز بخشی از شهرتشان در اپوزیسیون متاسفانه بر هتک حرمت سیاسی و تحقیر مخالفین خود از راست و چپ و لیبرال و کمونیست استوار بوده ، و قسمت عمده ای از مبارزه اصلی خود را با چنین شیوه هایی بر علیه فعالین کارگری و دانشجوئی در داخل و همچنین سازمانهای چپ متکی کرده اند
چنین کسانی در جایگاه نقد بی اخلاقی و بی پرنسیپی و درس اخلاق دادن به هیچکس قرار ندارند.
۴۹۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : ساسان
عنوان : سپاس از خانم نفیسه
سلام و سپاس به خانم نفیسه به خاطر توضیح مناسب و معرفی صادقانه و خالصانهً عاری از رودربایستی خود.
من همچون یک مارکسیست-لنینیست و فمینیست مشروط ،ضمن احترام به مشی سیاسی و تفکر شما و شریک در نگرانی تان بابت مصائب وارده به تمامی شالوده های حیاتی کشور و امید راهی برای برون رفت از آن و نجات همهً زندانیان
سیاسی و ..و هرچند در اختلافاتی با شما بر سر راه این برون رفت اما تلاش تان در زمینه های فرهنگی و اجتماعی را در آن شرایط طاقت فرسا صمیمانه و
خالصانه ارج می نهم. فقط لطفأ
۱- «دولت دیکتاتوری کارگری و بلشویکی» را با «دولت های تمامیت خواه مانند دولت کاستروئی و چاوزی و بشار اسدی ..» مورد قبول «خیلی ها» در یک صف قرار ندهید
۲- امیدوارم متوجه منظورم از جابجایی صندلی شده باشید. تغییر صندلی، حتی سریع هم، در وهلهً اول چندان مرا نگران نمی کند. منتها منظور من از یک نوع بی اخلاقی و بی پرنسیپی است که عده ای به محض نشستن بر صندلی جدید، برای تحکیم جایگاه خود به تخریب افراد صندلی های قبلی و بعدی ، یعنی صندلی که خود برآن نشسته بودند و صندلی که احتمالأ بعدآ برآن خواهند نشست دست می زنند
۳- بهتان برنخورد اگر بگویم که این اصرارها و نصیحت های دلسوزانهً شما مرا یاد نامه نویسی های نصیحت گرانه و دلسوزانهً «نوریزاد» به «رهبر»ش ولی فقیه می اندازد.
هرچند که این ولی فقیه اصرار داشته باشد وانمود کند این نامه ها را نمی خواند و نمی بیند و به آنها بی اعتنایی می کند و سعی داشته باشد از پُشت چادرنماز با
این نوع منتقدانش برخورد کند اما همیشه هم دم خروس پیدا می شود. مثلأ تازگی ها تصاویری خندان از این ولی فقیه بر صفحات روزنامه ها و تلویزیون پخش می شود.
یعنی عمل به توصیهً «دلسوزانهً» نوریزاد مبنی بر «چهرهً بشاش» ولی فقیه. قبول ندارید؟
موفق و پیروز باشید
۴۹۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : نفیسه کوهین
عنوان : ما لیبرال دموکرات هستیم
با عرض معذرت خدمت آقای تابان و همکارانشان که چند بار مزاحم شدم می خواستم به یکی دو مورد ضروری اشاره نمایم. باشد موضع من و جمعی از دوستانم روشن شود
. ما فمینیست هستیم. فمینیسم ما زن سالاری و مبارزه با مردان نیست. ما بدنبال احقاق حقوق مدنی زنان ایران هستیم. از جمله حق طلاق و ارث و حضانت و وکالت و ورود به همه عرصه های جامعه مدنی!
.ما اهل تعارف و مجامله با هیچکس از جمله دوست عزیز سابقمون محمد قراگوزلو نیستیم.وقتی هم که به مقالات و کتاب های او اشاره می کنیم قصدمان معرفی است و تعریف و تمجید نیست. (قابل توجه آقای ساسان محترم). زمانی که آقای قراگوزلو در مجله .... و .... می نوشت براستی بعد از انتشار هم تا چند روز تلفن های مجله مرتب زنگ میزد و خوانندگان بسیاری تشکر می کردند. یک نمونه از مقالات ایشان که اسقبال عجیبی شد نقدی بود به نقد روانشاد منوچهر آتشی به زوانشاد استاد احمد شاملو. پس برای ما از روانشاد عزیز هوشنگ گلشیری کد نیاورید. ما در زمان حیات گلشیری هم با او مصاحبه داشتیم و هم داستان هایش را منتشر می کردیم. در نمایشگاه مطبوعات در سال ۱۳۷۸ هم یکی از روزهایمان هم روانشاد گلشیری و هم محمد قراگوزلو بطور مشترک شرکت داشتند که استقبال زیادی صورت گرفت!
. ما مخالف شدید و سرسخت جنگ و تحریم هستیم!
. ما با دولت های تمامیت خواه مانند دولت دیکتاتوری کارگری و بلشویکی و کاستروئی و چاوزی و بشار اسدی مخالفیم.و لی در همان زمان که مجلاتمان منتشر می شد آقای قراگوزلو اینقدر آزادی عمل داشت که گاه و بی گاه از رئالیسم سوسیالیستی دفاع کند!
.راهکار ما برای حل بحران کنونی یک دولت لیبرال دموکرات است. در داخل آقای مهندس موسوی می توانست این دولت را مستقر کند. و در حال حاضر در میان اپوزیسیون اتحاد جمهوری خواهان نزدیک ترین گرایش سیاسی به ما هستند.
در پایان اگر آقای قراگوزلوی عزیز این کامنتها را می خواند امیدواریم که خاطرشان را نرنجانده باشیم. ما کماکان و مثل گذشته فکر می کنیم اگر شرایط سیاسی و فرهنگی کشور باز و دموکراتیک شود این عزیز می تواند در میان دوستان قدیم خود مثل گذشته جائی ثابت داشته باشد.
۴۹۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : اصغر ک
عنوان : چاویسم و خداحافظ رفیق
به نظر ما چپ و کمونیزم باید برای تمام مشکلات انسانی امروز جواب داشته باشد. برای برپا کردن یک حکومت انسانی باید بتوانیم انسان ها را به گرد هم آمدن پیرامون پرچم کمونیزم انسانی مجاب کنیم. این بحث بسیار مهمی است که کمونیستها فراموش می کنند. ادبیات چپ قوی تر از آن است که نتواند به لیبرالیزم و فمینیزم جواب بدهد. در نتیجه تحلیل رفیق قراگوزلو در مورد آنچه در کوبا و ونزوئلا و به طور کلی در آمریکای لاتین می گذزد از این نظر و از نطر قالب سوسیالیستی آن هم معتبر و ارزشمند است. تاکید بر اینکه سوسیالیسم با بولیواریسم فرق دارد و پرداختن به انقلاب کوبا و تفاوت آن با کره شمالی و چین و سوریه و ایران بسیار مهم است. و ما هم کلیات این تحلیل را تائید می کنیم و به رفیق بابت این سلسله مقالات و پرداختن به ضرورت تحزب سیاسی طبقه کارگرخسته نباشید می گوئیم. و یک نکته هم در پایان. فرقی نمی کند نام انسان چه باشد. گذاشتن اصل پیام مهم است. حالا با نام اصلی یا مستعار چندان فرقی نمی کند. سعید؟ ساسان؟ صداقت؟ حتی اگر همه یک یا سه نفر باشند بازهم مهم این است که دوستمان ساسان سر صندلی خودش بنشیند. آخر قرار بود این "عزیز" زمانی پیش از این و هنگام جدا شدن از ما "حزب کارگری" بزند؟ چه شد؟ حالا همه تلاش او شده یک فایل یوتوب؟
اینکه خیلی بد است.
قول بده اگه زمانی از من جدا شدی و یکی از ما.....
جان لوکاره
این جواب ما به ساسان است. جواب به پرسش. جواب به همه کسانی که استاد ایجاد انشعاب هستند. جواب به تفکری که پشت نئوتوده ایسم؛ عقب مانده ترین تفکر خود را تحت القاب دهان پرکنی در یک چشم انداز و تکالیف ارتجاعی می خواهد به کمونیست ها قالب کند.
متشکر از مدیران اخبار روز
به خاطر رعایت موازین دموکراتیک بحث
از آمریکا
۴۹۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : ای وای که این دهکده را آب گرفته...
"منظورم این است که رژیم بطور کلی با کمونیستها در گیر نیست و آنها را خطر اصلی نمیداند.از کامنت خانم نفیسه..."
بعضی از دوستان کامنت گذار چه خدمت بزرگی به حل مسائل نموده اند.
تمام منظور ما هم همین است که این گروه ها ، دانشمندان و نویسندگان بزرگ و خیلی هم بزرگ (!) هیچ خطری برای این نظام یا رژیم ندارند و به قول معروف بی خطر و بی اثرند . همین خانم نفیسه که خود و دوستانشان بیش از ۶ سال از شیفتگان آقای قراگوزلو بوده اند نسبت به حمایت مصلحتی نویسنده مقاله از "چاوز خان" و "کاستروی دیکتاتور" بسیار متاسف شده و آرزو دارند که آقای قراگوزلو دست از این انحرافات برداشته و به جمع یاران قدیمی خود برگردند .
به نظرات خود آقای قراگوزلو برگردیم که از نظر ایشان "کره شمالی" یکی از منفور ترین حکومت هاست !! پس در این صورت آقای قراگوزلو حتی نمیتوانند خود را ضّد امپریالیست هم بدانند چون حد اقلّ حکومت کره شمالی یکی از خطرناکترین حکومتها برای دولت آقای بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا بوده و هست .
آقای "پرسشگر" هم که حکومت پینوشه را به سالوادار آلنده ترجیح داده اند در بطن همین جریانات فکریها می باشند.
دوست محترمی بنام "یاشار" با آوردن یکی از کامنتهای گذشته "باران" و پس
از توضیح فراوان به این نتیجه رسیده اند که لیلی باداشتن موهای بلند و ... و ... میتواند آقا باشد و خانم نباشد ! آقا و یا خانم یاشار , لیلی خانم است ، آقا نیست !
۴۹۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : انینیموس
عنوان : بی عنوان
ساسان گرامی چه شد پشمیان شدید و باز برگشتید. البته چشممان روشن و خوب شد که یاد پرسش انداختید که یک پرسش هم از ح ب بنمایند هرچند جواب کامنت گل آلود کردن آب را جا انداختند . حالا اگر میشود لطف کرده و به الف باران هم بگویید به پرسشی که پرسشگر از او کرده جواب بدهد و احیانا در باره حرف یاشار که از نظر الف باران یک پیام در آورده هم چیزی بگوید . تشکر
۴۹۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرسش
عنوان : کدام تناقض و "پرسش " بی پرسش!?
ایکاش جناب ح ب منظورشان از «یک تناقض گنده و آشکار در کامنت شما دیدم که " پرسش" محترم یا متوجه نشده یا از سر به قول شما لجاجت با نویسنده یا کدورت(انشالله که من اشتباه کنم!!) ذوق زده شده و از خاطر مبارک برده است» را
روشن و پوست کنده و بدون خجالت می فرمودند. حال که صحبت از تناقض
شد پرسیدنی است که چرا جناب ح ب «متاسفانه نمیتوان(ند) با امضای خود یادداشت گذار(ند) » ولی همزمان خود را اینچنین معرفی میکنند :«در ضمن نه بابت فخر و ادعا که می دانم نه فخر است و نه افتخار باید خدمت شما و دوستان گرامی عرض کنم که بنده تا دکترای علوم سیاسی درس خوانده ام و نزدیک به دوازده سال در دانشگاه علامه تدریس کرده ام و مشمول لطف بازنشستگی زودرس شده ام». چه کسانی قرار است ایشان را بشناسند یا نشناسند؟ . پیدا کنید....
۴۹۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرسشگر
عنوان : پرسشی از پرسندگان
پرسشی از آقا یا خانم الف باران . می خواستم یک پرسش وارونه از الف باران کنم حالا اگر شما بجای نویسنده در جریان کودتای پینوشه یک شهروند شیلیایی بودید مثل همه چپهای آن دیار در جبهه سالوادور آلنده سوسیال دمکرات میایستادید یا در جبهه مقابل ؟ منظور بدخواهانه ای از این پرسش نیست چون خیلی ها میگویند که راههای آلنده ای و سوسیال دموکرات و ملی و دخالت دولتی بدرد بحران اقتصادی شیلی نمیخورد ولی راه نئولیبرال پینوشه ای یک جور جواب برای درد شیلی داشت مثلا برای سالهای بعدی هم رشد اقتصادی با خودش آورد و خلاصه اینها می گویند پینوشه یک راه حل عقلانی برای اینجور اقتصادها بود ولی آلنده تورم و بطور کلی وضع را بدتر میکرد یا اینکه شاید این راه را هم پسند نمیکردید و در جریان کودتای پینوشه مثلا به راه سومی دست میزدید در اینصورت این راه سوم چه چیز میتوانست باشد ؟ این سوال با جوابش مهم است مثل همان سوال شما در مورد انتخاب امروز چپها بین امپریالیستها نئولیبرالها و دولتهای مستقل ملی سوای اینکه دیکتاتوری باشند یا نباشند همانجوری که توضیح دادید .
۴۹۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : ساسان
عنوان : دور باطل
من فعلا کاری به اینکه آقای قره گوزلو مرتب صندلی عوض میکند ندارم اما خانم نفیسه با
اشاره به کامنت «پرسش» از شما میپرسم که این «شما یک نویسنده حرفه ای هستی. داستان کوتاه و بلند نوشته ای. نقد شعر هم نوشته ای. در نقد های اقتصادی هم که الی ماشالله از همه سبقت گرفتی..» دیگر یعنی چه؟ مگر نه که همین تمجیدهای بازاری و
شاخ در جیب گذاشتن هاست که سبب تولید خصایلی که گفته اید میشود؟ پس چرا بازهم
ادامه میدهید؟ اصلا مگر کیفیت و ارزش کار به کیلویی و در هر مورد نوشتن و خواندن است؟ بقول مثل فارسی«همه کاره وهیچ کاره» وبقول شادروان گلشیری: باید دید انتقادی وسطح توقع خواننده را بالا برد تا به ارتقاء فرهنگ و دانش اجتماعی و امکان تغییرات
راستین نایل آمد
۴۹۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : ح ب
عنوان : تناقض خانم کوهین و "پرسش " بی پرسش!
با سلام و ادب خدمت رفقا و دوستان
داشتم از اینجا رد می شدم که به مقاله ای از دوست و همکار قدیمی ام برخورد کردم. مقاله را خواندم و با علاقه کامنت ها را دنبال نمودم.
تا آنجا که من میدانم و مقالات رفیقم را در سایتهای دیگر هم دنبال کرده ام و در خلال همین ۸ مقاله(در واقع ۹ مقاله) هم پیداست ایشان در مورد مشکلات مربوط به اتحاد جماهیر شوروی با نگاهی تخصصی نقد می نویسد. مقاله حزب و شوراها از مقالات بسیار خوب در مورد شوروی بود که در سایت... خواندم. مهربان گرامی از تروتسکیسم انتقاد می کند. بدون دلیل و پشتوانه و تنها با عصبانیت. این شرط انصاف نیست رفیق. نویسنده با انصاف دو پدیده استالین و استالینیسم را از هم تفکیک کرده و از ره آوردهای مثبت اقتصادی دوران استالین تمجید نموده حالا شما در این وسط برای چه و که نرخ تعیین می کنید؟ نمی دانم. آزادی است و از انتشار این همه تنوع در اخبار روز خوشحال شدم. میخواستم با اجازه دوستان و مدیران سایت یک یاد آوری کوچک هم به خانم نفیسه کوهین بکنم. انشالله آزرده خاطر نشوند.
خانم محترم
خسته نباشید و از این که با یک دوست قدیمی تان هنوز با این همه احترام و محبت صحبت میکنید شما را تقدیر می کنم. اختلاف نظر را باید قبول کرد. گمان نمی کنم آقای قراگوزلو در جائی مانند محضر خانه سندی را امضا کرده باشد که به موجب آن تا آخر عمر می باید در کنار شما و دوستانتان باشد. اگر امضا کرده است بفرمائید. در نتیجه اینقدر دموکرات باشید که به هر کس از جمله نویسنده حق بدهید که روزی هم با شما نباشد. مگر خدای نکرده هرکه با شما و دوستانتان نبود خود محودر و مستبد و تکرو است؟ این که دقیقن می شود برعکس.
خانم کوهین
من بعد از انتخابات قلابی ۸۴ و پیروزی قلابی تر احمدی نژاد از کشور خارج شدم و در حال حاضر در کانادا کار و زندگی میکنم. فکر میکنم این امکانات در اختیار دوست و همکار سابق شما و بنده (آقای قراگوزلو) هم بوده است که به ما خود تبعیدیان ملحق شود و بقول معروف "حال " کند. به دور از فشار استبداد. حالا از این که بگذریم یک تناقض گنده و آشکار در کامنت شما دیدم که " پرسش" محترم یا متوجه نشده یا از سر به قول شما لجاجت با نویسنده یا کدورت(انشالله که من اشتباه کنم!!) ذوق زده شده و از خاطر مبارک برده است.
اول شما از دوست و همکار سابق من انتقاد می کنید که چرا به طرح ابدی شدن ریاست جمهوری آقای رفسنجانی نپیوسته است و زیر نوشته آقای مسعود بهنود امضا نگذاشته است و با کارگزاران سازندگی سر ناسازگاری گذاشته است. بعد از کاستروها انتقاد می کنید که بساط سلطنت پهن کرده اند.
خانم محترم
این دو ادعا تناقض دارد
شما اگر با آقای دکتر مهاجرانی همپوشانی فکری دارید- که گویا چنین است- پس چرا به دائمی شدن ریاست دولت ها و حکومت ها ایراد می گیرید. آنهم با ژست لیبرال و دموکرات.
من تا حدودی در جریان آن کشمکش ها هستم و برخلاف شما فکر می کنم اگر کارگزاران موفق شده بودند که ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را تمدید کنند در حال حاضر ما با دو ولی فقیه مواجه بودیم.
اگر به این بنده سراپا تقصیر بی سواد که نامم ح ب است و متاسفانه نمیتوانم با امضای خود یادداشت بگذارم جواب مختصری بدهید سپاسگزار میشوم. در ضمن نه بابت فخر و ادعا که می دانم نه فخر است و نه افتخار باید خدمت شما و دوستان گرامی عرض کنم که بنده تا دکترای علوم سیاسی درس خوانده ام و نزدیک به دوازده سال در دانشگاه علامه تدریس کرده ام و مشمول لطف بازنشستگی زودرس شده ام.
ببخشید از تصدیع
کانادا
یک دانشیار سابق دانشگاه علامه
۴۹۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : نفیسه کوهین
عنوان : آب را گل نکنید
به دوستی که از ایران بی خبر است باید بگویم برادر یا خواهر محترم گویا شما خبر ندارین. در این کشور سال هاست که کتاب های مارکس و انگلس و لنین و دیگر کمونیست ها چاپ و منتشر می شود. منظورم این نیست که رژیم ایران یک رژیم دموکراتیک است. منظورم این است که در دهه هشتاد فقط آقای اکبر معصوم بیگی بیش از ۵۰ جلد کتاب کمونیستی ترجمه و منتشر کردند. آقای مرتضوی تمام آثار مارکس و بخصوص کاپیتال را ترجمه و منتشر کردند. ترجمه های آقای باقر پرهام دوباره چاپ و تجدید چاپ شده است. منظورم این است که رژیم به طور کلی با کمونیست ها در گیر نیست و آنها را خطر اصلی نمی داند. تمام اعضای چپ کانون نویسندگان آزاد هستند و دارند کار می کنند. دستگیری دکتر رئیس دانا بعد از مصاحبه با بی بی سی یک نمونه بود در مقابل دستگیری تمام اعضای اصلی حزب مشارکت و کارگزاران و مجاهدین انقلاب اسلامی. چند روز پیش آقای شعله سعدی و خزعلی را دستگیر کردند. اعضای کانون گزارشگران حقوق بشر همه در زندان هستند. از جمله عبدالفتاح سلطانی و دادخواه و نسرین ستوده. اما مشکل من این نیست که چرا کسی در زندان هست یا نیست. از میان صد فعال شناخته شده و علنی کارگری فقط چهر پنج نفر در زندان هستند. قصدم این است که بگویم ( پرسش) دوست گرامی ( پرسش) از مبنا بی ربط است. مشکل ما با قراگوزلوی عزیز این است که دیگر در مجلات ما نمی نویسد. مشکل ما با این عزیز این است که قبلا در محافل ما شرکت می کرد و حالا بکلی لیبرال هایی را که جانشان را برای آزادی کشور بدست گرفته و وارد جنگ با استبداد شده اند رابه تمسخر می گیرد. مشکل ما با اشان این است که هنوز آقای مهندس موسوی کاندیدا نشده بود ایشان بر داشت و علیه آقای موسوی نقد نوشت. و بعد هم در مقابل جنبش سبز ایستاد و آن را به رفسنجانی نسبت داد و جنبش سوسول های بالای شهری خواند. منظور من از خود محوری اینها بود. خواهش می کنم از آب را گل نکنید و ماهی نگیرید.
نفیسه
۴۹۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : یاشار
عنوان : پیامی در پوشش سوال
در سوال الف باران باید درنگ کرد. آن بخشی را میگویم که به انتخاب "چپ ها" بین امپریالیستها و حکومتهای نئولیبرال از یک طرف و حکومت های دیکتاتوری (در مثالهای ایشان عراق صدام - لیبی قذافی- سوریه اسد - ایران اسلامی) از آن یکی طرف ربط دارد. البته خود ایشان جواب این سوال را پیشتر داده اند. اگر یادشان بیاید در کامنتی پای مقاله قبلی آقای قراگوزلو مربوط به انتخاب چاوز در همین سایت نوشته بودند :
"از : الف باران
عنوان : کسانیکه از سرنگونی حکومتهای صدام و قذافی و بشار اسد خوشحال شده و میشوند نمیتوانند مخالف حمله نظامی به ایران باشند .
وقتی میگویند رویزیونیستها جاده صاف کن امپریالیستها هستند بیجهت نمی گویند. در این مورد توده ایها و تروتسکیست ها با یکدیگر رقابت هم دارند و آن انکار جنبش های رهایی بخش و مقاومت حکومتهای ملی و مستقل در مقابل امپریالیسم جهانی است . هیچکدام از این گروه ها حق تعیین سرنوشت را وظیفه مردم آن کشورها نمی دانند.بهترین مثال همان مقاومت کشور سوریه است.
سئوال بسیار ساده و روشن است،آیا بشار اسد باید مقاومت کند یا تسلیم شود ؟ چه گروه و چه کشورهایی موافق سقوط دولت بشار اسد هستند و در این راه سرمایه گذاری میکنند ؟ آیا افتخار همسویی با سیاستهای عربستان سعودی و قطر در ارسال تجهیزات و گروههای القاعده و محجر الفکور دیگر در خدمت به امپریالیست ها ،محرک تصمیم گیری آنها شده است ؟ سئوالی ساده تر از ، آن اگر همین حکومت ملی آقای چاوز که هم مورد تایید شما هست و هم نیست، مورد تهاجم نظامی قرار گیرد و ستون پنجم داخلی آن بوسیلهٔ کشورهای همسایه طوری مسلح شوند که هدف سر نگونی داشته باشند، به نظر شما آقای چاوز چه سیاستی را باید دنبال کند ؟ مقاومت یا تسلیم ؟ همین سیاستهای چپ اندر قیچی در مورد ایران هم نتیجه گیری شده و میشود.کسانیکه از سرنگونی حکومتهای صدام و قذافی و بشار اسد خوشحال شده و میشوند نمیتوانند مخالف حمله نظامی به ایران باشند . نمیتوانند در جهت احداث "خاورمیانه نوین" سهمی نداشته باشند...
پس وقتی میگویند، رویزیونیستها ( تجدید نظر طلبها ) جاده صاف کن امپریالیستها هستند،حق دارند.."
همینطور که میبینیم الف باران دفعه پیش هم یک سوال روشن کرده بودند با این فرق که جوابش را همانجا داده بودند. "کسانیکه از سرنگونی حکومتهای صدام و قذافی و بشار اسد خوشحال شده و میشوند نمیتوانند مخالف حمله نظامی به ایران باشند. ... " جواب سوالی که الف باران در این کامنت میکند در کامنت قبلی او داده شده است: راه دیگری (و بقول خودشان راه سومی) وجود ندارد: سرنگونی حکومتهای صدام و قذافی و اسد با حمله نظامی ممکن شده است و هرکس که سرنگونی حکومت اسلامی ایران را میخواهد هم باید با حمله نظامی امپریالیستها و حکومتهای نئولیبرال موافق باشد و جاده صاف کن آنها شود.
با جواب الف باران که ظاهراً دوست ندارند جزو این بگفته خودشان رویزیونیستها و جاده صاف کن امپریالیستها و نئولیبرالها باشند کار ندارم. مسئله قابل تأمل نوع طرح سوال ایشان است. الف باران میخواهد بگوید که اگر میخواهید از شر حکومت اسلامی ایران راحت شوید چاره ای ندارید جز اینکه با حمله نظامی امپریالیستها موافق باشید. راه دیگری برای خلاصی از دیکتاتوری حاکم وجود ندارد! این است پیام الف باران.
۴۹۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : بایک ساده
عنوان : وضع چپ ها نیز اصلا امیدوار کنند نیست
در زیر نوشته ی قبلی آقای قراگوزلو «تفاوت ساختاری دو قانون کار جدید » کامنتی طویلی گذاشتم که متاسفانه خیلی دیر شده و به آرشیو منتقل شد .حدس میزنم دوستان آنرا نخوانده اند . تلاش کردم نشان دهم : علیرغم تمام دستاورد های گرانقدر سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی در شیلی ، ونزوئلا، نیکاراگوئه و برزیل در دهه های اخیر، متاسفانه احزاب چپ سوسیالیست و جنبش کارگری علیرغم ۸۰ سال مبارزات دائم در این کشورها از اعتلا برخوردار نبوده اند و بدون استثناء تضعیف شده اند. چگونه می توان این موضوع حیاتی را نادیده گرفت ؟ حتی شکست سوسیال دمکرات های شیلی در آخرین انتخابات بعداز ۲۰ سال در قدرت سئوال انگیز ست. وضع چپ ها نیز اصلا امیدوار کنند نیست.
۴۹۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرسش
عنوان : آنکه باد می کارد طوفان درو می کند
با سلام به خانم نفیسه کوهین و دوستانشان!
خانم عزیز ، چه کسانی جز خود شماها که همه وقت به به و چه چه اقای قرکوزلو را کرده اید در "تک رو" و "خودمحور" بودن و "نگاه استبدادی" و "خصلت های توجیه ناپذیر " داشتن این جناب نقش داشته اند؟.
آیا همین "دوستان" ایشان نبوده اند که با انواع تهمت و بددهنی ها قصد داشته اند منتقدین ایشان را که بارها چنین عواقبی را گوشزد کرده بودند ساکت و مرعوب نمایند؟
۴۹۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : وجه مشترک کشورهای یاد شده استقلال سیاسی آنهاست ...
"باری نویسنده اگر در جریان کودتای پینوشه یک شهروند شیلیایی بود؛ بطور قطع - مانند همه چپهای آن دیار در جبهه سالوادور آلنده سوسیال دمکرات میایستاد..." حال اگر آقای قراگوزلو یک شهروند عراقی،لیبیایی و یا شهوند سوریه بود در کدام در کدام جبهه قرار میایستاد ؟ نوع سرمایه داری آقای بوش و یا صدام حسین دیکتاتور ؟ نوع سرمایه داری نئولیبرلها و یا سرمایه داری معمر قذافی دیکتاتور دیوانه ؟ و یا حکومت سوریه کنونی ؟ ممکن است برای این کشورها بهانههای عجیب و غریبی آورده شود ولی این انتخاب اگر در مورد ایران بیان شود دیگر تیرگی سیاستها از بین خواهد رفت و این "چپ های" مختلف حرفهای خود را در سمت گیریهای مشخص آشکار خواهند ساخت .بسیار ساده و روشن،اگر حکومت ایران در گیر جنگ امپریالیستی و صهیونیستی قرار گیرد جبهه انتخابی آقای قراگوزلو کدام است ؟ کنار حکومت ایران یا امپریالیستها و صهیونیستها ؟ انتخاب سومی وجود ندارد و بیطرفی موافق سیاست اعمال شده روز است ؟ حتما بهانه خواهد بود که چون ایشان در ایران هستند اینطور و آنطور...( فراموش نشود که مبارزان ایران از جمله آقای رئیس دانا در زندانها هم به مبارزه خود ادامه میدهند ولی آقای قراگوزلو هم آزادانه کتابهای کمونیستی مینویسند و...چاپ هم میشوند ! )
این در جواب نویسنده و طرفداران ایشان است که چرا کوبا را با کره شمالی و حتی افغانستان طالبانی و یا فلسطین در یک جبهه قرار میگیرند ! در جواب باید گفت که تمام کشورهای جهان وجه مشترکهای متفاوتی ممکن است داشته باشند و وجه مشترک کشورهای یاد شده استقلال سیاسی آنهاست و به دمکرات بودن و یا نبودن سیاست داخلی آن بستگی ندارند.
۴۹۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : احمد صبوری
عنوان : کاش قبل از اینکه نقد بنویسیم متن را می خواندیم
متأسفانه بنیاد فکری لیبرال های ایرانی مذهبی است و سفید و سیاه دیدن شیوه بررسی اشان . به مجردی که با مسئله ای خاکستری مواجه می شوند قاطی می کنند
سرکار خانم کوهتن هم از همان لیبرال هاست و نمی خواهد بفهمد که یک حکومت دائمی داریم از نوع خامنه ای که بر اساس چپاول و بازار و انباشت سر مایه و خفقان و ارتجاع مذهب و بر ضد رفاه و شادی ساکنانش پایه گذاری شده و یک نوع کاستروئی که به تلحی این یکی نیست با وجود دشمنی ابر قدرت در آنور آبش برای مردمش مسکن رایگان آورده ، آموزش رایگان دارد بهداشت رایگان آورده و بسیاری چیز ها که یک بنگلادشی و سودانی و کنیائی و حتی یک آفریقای جنوبی ای که دموکراسی اش را چند ماه قبل دیدید و یک هندی و حتی چینی در خواب هم نمی تواند تصور کند. مردم کوبا آنقدر قدرتمندند که هر گاه اراده کنند با توجه به حمایت بی واسطه امریکا می توانند رژیم را به اقیانوس بیاندازند ولی گویا به دلائلی این حتی ۲۰ سال پس از فروپاشی شوروی هم رخ نداد.لیبرال ما حتی نمی خواهد بفهمد که در دموکراسی های الگویش و در کعبه آمالش آمریکا امروز تنها ۷۰ در صد برای انتخاب کردن ثبت نام کرده اند که از آن تعداد هم در بهترین شرایط تنها ۶۰ در صد رأی می دهند یعنی در کل ۴۲ در صد جمعیت رأی می دهند
در ونزوئلا مطابق آمار های بین المللی ۸۰ درصد در انتخابات شرکت کردند رهبر مخالفین ساعتی بعد نتایج را پذیرفت به نتیجه انتخابات اعتراض نشد در ونزوئلا که دارای بزرگترین ذخایر نفتی شناخته شده است ۲۰ سال قبل ۸۰ در صد جمعیت با در آمد ماهیانه ۱۸ دلار زندگی می کردند یکی از فقیر ترین کشور های آمریکای لاتین بود علیرغم دشمنی و تحریک آمریکا و دخالت واضح آمریکا در سازماندهی مخالفانش چاوز سیاست امنیتی اختیار نکرد حتی پس از کودتای نا موفق و باز گشت مجدد بقدرت یک نفر را اعدام و زندانی نکرد در مورد کدام دیکتاتور صحبت می کنید؟. دشمنانش از صبح تا شب با کمک های بی شائبه سفارت آمریکا در خیابان ولو بودند یک لباس شخصی نفرستاد در ایالات متحده دو حزبی ۴۰ در صد شرکت کننده در انتخابات با دو میلیارد هزینه انتخاباتی اش شما وسط یک خیابان برای اعتراض راه برو کارت با کرام الکاتبین است
رفیق قراگوزلو نه ونزوئلا و نه کوبا را سوسیالیستی می داند اما به جماعت لیبرال ایرانی می گوئد خیر آن دو از جنس احمدی نژاد نیستند در سیاست گاهی بدلائل زود گذر اتحاد هائی صورت می گیرد نا متجانس . رژیم اسلامی با سوریه سگولار بعثی در کشتار مسلمان ها متحد می شوند این درد ناک است اما بهر حال حقیقت است.
چگونه می توان پیچیده دیدن را به لیبرال ها آموزش داد؟
۴۹۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : پشت لنین خود را پنهان کردن و مبارزه علیه او خارج از صداقت سیاسی است.
اگر چه معلوم است که آقای قراگوزلو چه نوع سوسیالیستی را "مریخی" میدانند ولی دانستن نوع "زمینی" آنهم شاید برای مشتاقان سوسیالیسم جالب باشد.باید دانست این سوسیالیسم زمینی ایشان در چه کشور و یا کشورهایی اتفاق افتاده و یا زمینه ظهور آن تا امتداد کدام ابدیت باید ادامه یابد ؟ مسیری که برای طبقه کارگر ترسیم نموده اند...
"...در پروسه تکاملی انقلاب مداوم در دو سطح داخلی و جهانی وارد دوران انتقالی طبقات میگردند و از بورژوازی خلع ید اقتصادی میکنند و با استفاده از نیروهای متّحدان خود در سطح بین المللی انقلاب را در برابر یورش امپریالیسم مصون سازد." مسیری تازه و از تراوشات فکری آقای قراگزلو نیست و اگر همین عقاید تروتسکی مبنی بر "انقلابت پی در پی"(انقلاب مداوم) تاثیر گذار زمانی میشد، هیچ انقلابی سوسیالیستی انجام نمیگرفت و بر مبنای همین باور، از نظر آنها تا بحال نه انقلاب سوسیالیستی صورت گرفته و نه کشوری سوسیالیستی وجود داشته است...
" بلشویکها با تمام توانمندی های نظری، سازمانی(حزبی) و پایگاه تودهای کارگری خود در مسیر انتقال طبقاتی ناکام ماندند و ناگزیر به راه پر فراز و نشیب کمونیسم جنگی و نپ بروند و در کورسی رقابت با امپریالیست به خط "صنعتی سازی(= سوسیالیسم)" کشیده شوند..."
اینکه در مسیر انتقال طبقاتی ناکام ماندند و ناگزیر به راه پر فراز و نشیب کمونیسم جنگی و نپ..." شدند، چیزی جز نفی تضاد طبقاتی نیست. سرمایه داری هم از مسیر "انتقال" به سوسیالیسم نمیرسد و همانطور که گفته شد این عقاید تازگی نداشته و مربوط به گروه ( تروتسکی ،زینوف،کامنف،ریکف) بودند که مخالفت خود را با قیام مسلحانه در اکتبر ۱۹۱۷ اعلام نموده و به گروه تسلیم طلبان ملقب شدند.
شاید برای بعضی و یا بسیاری از خوانندگان بازگشایی این مطالب نامربوط به مسائل کنونی ایران باشد ولی بی حاصل ماندن مبارزات گروهها و سازمانهای سیاسی باید علت و یا دلایل قانع کنندهای هم داشته باشند.بر طبق عقاید آقای قراگوزلو یک کشور تا زمانیکه مسیر طبیعی و تکامل اقتصادی خود را تکمیل نکرده باشد واجد شرایط برای یک انقلاب سوسیالیستی نخواهد بود و اگر انقلابی هم انجام شود ناکام میمانند و مجبور به "کمونیسم جنگی و ...و ..."میشوند.علت ناکام ماندن بلشویکها چه بود ؟ اگر مبارزات کشوری با آنهمه قدرت و سالهای سال مبارزه و گذرانیدن ۴ سال جنگ جهانی و سه سال جنگ داخلی و با داشتن رهبری بزرگی چون لنین در انقلابی ناکام شوند دیگر در هیچ کشوری از جهان تا ابدیت امکان انقلاب سوسیالیستی وجود نخواهد داشت.آیا این عقاید، عقایدی ضّد انقلابی و یأس آور و نظراتی منحرف کننده از سوسیالیسم نیست ؟
"صدور فرمانهای فلّهای به لنین و رفقایش...کار دشواری نیست"،جز تحقیر انقلاب و لنین پیام دیگری را نمیرساند. پشت لنین خود را پنهان کردن و مبارزه علیه او خارج از صداقت سیاسی است.
در صورتیکه تاریخ اینطور نبوده و نیست و مردم مبارزات خود را به امید بهتر شدن زندگی خود ادامه داده و میدهند و به نتایج بزرگی هم رسیده اند و خواهند رسید. ترتسکیستها دستیابی به قدرت سیاسی را انقلاب و عاملی تعیین کننده برای تحوّلات و تغییرات اقتصادی و سیاسی نمیدانند...
۴۹۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : هر نوع دولت مرکزی کنترل کننده در تضاد است با آزادی و دموکراسی فردی
سرکار خانم کوهین محترم،
نظام سیاسی تابعی از نظام اقتصادی است. یعنی شکل اقتصاد میزان و ثبات آزادیهای ملت و مردم یک جامعه و کشور را تعیین و تضمین می کند. از طرف دیگر جنگ و تجاوز و وابستگی اقتصادی و سیاسی خدشه در امنیت و ثبات کشور میکند و ثبات و پایداری آزادی را هم دچار خدشه و شکست و گسست میکند. اگر کشوری براستی سرمایه داری مستقل لیبرال با اقتصادی آزاد باشد، نظیر امریکا، نمیتواند نظام سیاسی غیر از دموکراسی داشته باشد. توجه کنید در اینجا به درست و نادرست و یا به بد و خوب بودن این و یا آن نظام فعلاً اینجا کاری نداریم.
شما در هر نظامی بمحض ینکه دولت کنترل اقتصاد را در دست بگیرد، نظیر سیستم اقتصاد کوپنی در بهار آزادی انقلاب اسلامی به هنگام جنگ با عراق، سیستم به تدریج به طرف کنترل سیاسی توسط دولت و یا همان استبداد سیاسی قدم میگذارد. بهمین دلیل ما نمیتوانیم یک نمونه اقتصاد کمونیستی دولتی که نظام سیاسی اش آزاد و دموکراتیک باشد در تاریخ پیدا کنیم. بهمین دلیل مارکس ابداً دغدغه دموکراسی نداشت و عدالت اقتصادی جامعه برایش مهمتر از آزادی های فردی بود. درواقع نظام اقتصادی دولتی و کنترلی مرکزی معمولاً با آزادی سیاسی افراد جامعه در تضاد است. دولتهای شبه کمونیستی یا شدیداً متمرکز میتوانند عدالت اقتصادی و حتی رفاه نسبی جامعه و کارگران را بسیار فراتر و بهتر از نظام جمهوری اسلامی فراهم کنند، ولی بعید میدانم از هر نوع آزادی اندیشه و بیان و تظاهر و غیره به شکل مرسوم و دیده و تجربه شده درکشورهای سرمایه داری باز و آزاد در آنها خبری باشد. یعنی دولت چاوز میتواند صدبرابر بهتر از احمدی نژاد نیازهای مالی و اقتصادی و سلامتی ملتش را فراهم و تأمین کند، ولی اینکه بتواند بهمان اندازه آزادی های لیبرالی تولید کند، با اصل و اساس دولت متمرکز کنترل کننده مرکزی در تضاد خواهد بود. یعنی داشتن هردو عملی نیست!
۴۹۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : نفیسه کوهین
عنوان : من نگرانم
بیش از ۶ سال است که دوستان ما نسبت به تک روی ؛ خود محوری ؛ نگاه استبدادی (هر چه من می گویم درست است و همه اشتباه می کنند) و برخی خصلت های توجیه ناپذیر آقای قراگوزلو انتقد می کنند. اما این عزیز بی توجه راه خود می رود و حرف خود را می زند و نسبت به دوستانی که همیشه او را دوست داشته اند ناسازگاری نشان می دهد و گاه و بیگاه این ناسازگاری های بصورت عناد عمدی و نوعی لجاجت کودکانه نمود می یابد. ما و دوستانمان دو مقاله اخیر دوست عزیزمان(هنوز نمیخواهیم بگوئیم دوست سابقمان) را خواندیم و از حمایت او و سمپاتی به هوگوچاوز دچار تعجب شدیم. داشتیم شاخ در میآوردیم. دوستی که مقاله "چاوز ما و احمدی نژاد از ما بهتران " را خوانده بود و از حمایت چاوز توسط قراگوزلو صحبت میکرد باورش نمی شد. چگونه می شود از دیکتاتوری کاستروها حمایت کرد؟ این سلطنت است. مانند ولایت فقیه. چگونه میشود از چاوز حمایت کرد؟ چاوز خان برای چندمین بار رئیس جمهور شدن برداشت و قانون اساسی را عوض کرد. چرا زمانی که آقای رفسنجانی می خواست برای ادامه سازندگی قانون اساسی را تغییر بدهد و آقای دکتر مهاجرانی و عبدالله نوری و نجفی و شوشتری از آن حمایت میکردند و آقای مسعود بهنود مقاله ای بسیار شیوا در هفته نامه بهمن دکتر مهاجرانی نوشت همین آقای قراگوزلو و دو سه نفر از دوستانش آن قدر جار و جنجال راه انداختند. منظورم از دوستانش یکی حسین بشیریه بود. ولی آقای چاوز قانون اساسی را تغییر می دهد و رئیس جمهور مادام العمر میشود و باز هم دوست عزیز ما از این دیکتاتور و یار غار احمدی نژاد پشتبانی می کند. من اگر خودم مقاله قراگوزلوی عزیز را نخوانده بودم باورم نمی شد کار او به اینجا برسد.
متاسف باشیم؟
یا امیدوار برای اینکه نویسنده ما به میان دوستانی بازگردد که همه دلشان برای آزادی مب طپد. ممکن است محمد گرامی با فمینیسم مشکلی داشته باشد. مهم نیست. ما او را می فهمیم. اما ادامه این مسیر براستی نگران کننده است. حمایت علنی از استالین به بهانه دستآوردهای مثبت اقتصادی هم از آن حرف هاست.
این سئوال خطاب به محمد قراگوزلوی عزیز است
عزیزجان!
شما یک نویسنده حرفه ای هستی. داستان کوتاه و بلند نوشته ای. نقد شعر هم نوشته ای. در نقد های اقتصادی هم که الی ماشالله از همه سبقت گرفتی. خب حالا به من و دوستان جواب بده ( اگر جای بوریس پاسترناک بودی چه می کردی؟)
راستی محمد گرامی نظرت در مورد اکتاویو پاز فرق کرده؟
یادته همیشه از قول پاز نقل میکردی که بریا و ژدانف و رئالیسم سوسیالیستی از زبان ژنرال ها به قدرتمداران می گفتند برخیزید. ولی نه برای این که مردم بنشینند. برای اینکه جای خودشان باز تر شود
استالین و مائو و کاسترو و چاوز و.... می ترسم این مسیر تو بله عزیزم این مسیر تو به کامبوج خمرهای سرخ منهی شود. وحشت پولپوت بدنم را می لرزاند. من نگرانم.
نگران تو.
۴۹۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : کوروش گل آسا
عنوان : نقد و منتقد
اقای قراگوزلو در مقدمه یا به قول خودش در آمد اول مقاله به دفاع از مقاله قبلی خود(چاوز ما و احمدی نژاد از ما بهتران) برخاسته و نکات لازمی را یاد آوری کرده
* بولیواریسم سوسیالیسم نیست
* انقلاب کوبا و اصلاحات نیکاراگوئه ماهیت سوسیالیستی ندارد
* سوسیالیسم قرن بیست و یکم که هوگو چاوز مدعی آن است پایه درستی ندارد
*قانون کار ونزوئلا مترقی است
*میان کره شمالی و چین و سوریه و ایران با کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه و پاراگوئه تفاوت هست.
و..... که به اندازه کافی روشنگر می باشد. اما آقای قراگوزلو در این مقاله به نوشته کوتاهی هم اشاره کرده که ایشان را به کوبا ( متوهم) خوانده است. این نوشته را آقای علی آزاد در سایت افق روشن منتشر کرده است. و چون آقای قراگوزلو عادت ندارد که از منتقدین خود نام ببرد من با اجازه دوستان و با اجازه مدیران اخبار روز لینک این مقاله را می نویسم تا علاقمندان برای ورود به این بحث با اطلاعات همه جانبه تر وارد شوند. هر چند باید بگویم که به نظر من مقاله آقای علی آزاد تا حدودی فرافکنانه است چرا که آقای قراگوزلو در مقاله اش از کره شمالی و سوریه و چین دفاع نکرده
http://www.ofros.com/maghale/azad_gharaghozolo.htm
و گوشه ای از مقاله آقای علی آزاد
آقای قراگوزلو به آمارهای مختلف چاوز اشاره میکند اما فراموش می کند که آمارهای ارائه شده برادر دو قلوی او یعنی احمدی نژاد را از زبان خود او بنویسد. مثلا "بیست میلیون شغل "ایجاد کرده ."هرماه صدها و هزارها پروژه صنعتی و و تولیدی بهره برداری می شود". ایران آنقدر پول و سرمایه دارد که ده ها هزار مسکن در ونزوئلا و عراق و لبنان و سوریه و غزه درست میکند؛ و خلاصه "توان مدیریت جهانی را دارد". آقای قراگوزلو فرمایشات احمدی نژاد را دروغ می داند و به همین خاطر به آمار مخالفان او اشاره می کند . اگر چه در ایران مطبوعات مستقل و منابع تحقیقی مستقل وجود ندارد، اما حداقل هر از چند گاه در بالا بین دزدان اختلاف وجود دارد و حقیقت به بیرون درز می کند. اما در کشورهایی نظیر کوبا و کره شمالی و ... این هم وجود ندارد. کدام نهاد مستقل آمارهای این جماعت سانسورچی را می تواند کنترل و علنی کند. "آن را که حسابش پاک است از محاسبه چه باک است". کشوری که تا یکی دوسال پیش تلفن همراه جرم بود حتی یک برگ روزنامه مستقل و غیر دولتی وجود خارجی ندارد همه چیز در کنترل باند مافیای قدرت قبضه شده است، چگونه می شود به حرفهای آنها اعتماد کرد؟مگر نه این بود که تا قبل از فروپاشی بلوک شرق همه دلشیفتگان "اردوگاه" آنجا را سرزمین موعود می پنداشتند. بعد از فروپاشی کثافت های جامعه رو شد و همین کثافت بهترین خوراک تبلیغاتی برای سرکوب و ناامیدکردن و سرخوردگی مردم جهان شد. و هنوز از قبل همین کثافت تغذیه می کنند.
۴۹۲۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : مرسده ق
عنوان : انتظار بیشتر
بی تعارف باید بگویم که من تروتسکیست هستم ولی همانند رفیق قراگوزلو سوسیالیزم را ایده ئولوژی نمی دانم و به انقلاب مداوم اعتقاد دارم. منظور من از مشارکت برای اولین بار به صورت کامنت این نبود. من چند سئوال از رفیق نویسنده داشتم و امیدوارم که ایشان با وجود محدودیت هایشان هرجور که صلاح میدانند جواب بدهند. در ضمن این یادداشت و سئوالات را به نشانی خودشان هم فرستادم و جوابی نگرفتم اما از انجا که بحث ها عمومی هستند لازم دیدم به شکل کامنت خلاصه کنم.
اول این که رفیق بدرست می گوید میان اقتصاد و سیاست مرزی نیست و در ایران و هر جای دیگری هر حرکت اقتصادی کوچک بلافاصله سیاسی میشود. با این نظر درست همنظرم.
دوم ایشان از دست آوردهای مثبت اقتصادی دوران استالین دفاع می کنند و در همان به سیاست ایدئولوژیک و امنیتی کردن جامعه شوروی توسط باند استالین امتیاز بی ربزی میدهد. میخواهم بدانم که مگر این آقایان آدم های سرخودی بوده اند و بدون اجازه استالین و حزب رویزیونیست حاکم بر شوروی آن دادگاه های جنایتکارانه را برگزار می کردند. اگر سیاست دنباله اقتصاد است پس سیاست امنیتی و ضد دموکراتیک و ضد آزادی بیان باند استالین هم از پایه های اقتصادی خاص خود سود میبرده و در اولین و آخرین تحلیل سیاست هائی ضد کمونیستی بوده است.
از رفیق عزیز انتظار بیشتری داشتم. هرگز فکر نمی کردم که ایشان به صرف چند کارخانه موشک سازی و مترو استالین را تائید کند. حالا کاسترو بحث دیگری است و منهم با اینکه او را کمونیست نمی دانم اما دوستش دارم.
۴۹۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : !!!
آقای حمیدی، دست از این "حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله" بردارید که حد اقل شایسته سایت اخبار روز نیست..
۴۹۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : حامد حمیدی
عنوان : مثبت
قابل توجه دوستانی که راه و بی راه برعلیه تروتسکی کامنت می نوشتند. بنظر من آقای قراگوزلو آنقدر به سوسیالیسم تسلط دارد که مرعوب فضاهای ساختگی نشود. استالین را در جای خودش می بیند و دچار هیجان نمی شود.
این را به آقا یا بانو الق باران گفتم که در حمایت از استالین اینجا را به باشگاه اندیشه مبدل کرده بود.
۴۹۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : روزبه ک
عنوان : به جناب تابان عزیز و مدیران اخبار روز
سلام و خسته نباشید
با عرض پوزش
این بخش از مقاله رفیق قراگوزلو در واقع بخش هشتم میباشد که نمی دانم چرا و به چه دلیل بخش هفتم ذکر شده. برای تصحیح این اشتباه در زیر تیتر و سوتیتر بخش هفتم را به نقل از آرشیو اخبار روز مینویسم.
ممنون
سازمانیابی کارگری
۷. دولت حزب یا شوراها
محمد قراگوزلو
• بخش هفتم از سلسله مقالات سازمان یابی کارگری را از مزغل تبیین سلبی تنگناهای بلشویک ها پی می گیریم. به منظور تعریض مبحث چیستی دیکتاتوری حزب و طبقه. با این تاکید که فعالیت فراکسیون ها و گرایش های انقلابی در حزب بلشویکی موید حاکمیت ساختار سانترالیسم دموکراتیک در روند پیروزی انقلاب اکتبر است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدینه ۷ مهر ۱۳۹۱ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲
۴۹۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : نادر ک
عنوان : طومار کارگران به همت اتحادیه آزاد کارگران ایران
متن نامه دوم هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی کارگران به وزیر کار
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی جناب شیخ الاسلامی
با سلام
این دومین نامه ما به جنابعالی است. ما به عنوان هماهنگ کنندگان طومار اعتراض به سطح دستمزدها و دیگر شرایط کار و زیست کارگران، نامه ای را در تاریخ ۲۷ خرداد ۹۱ به همراه ۱۰ هزار امضا تحویل وزارتخانه شما دادیم. از آن تاریخ بیش از سه ماه میگذرد و شما هیچ پاسخی به طومار اعتراضی هزاران کارگر نداده اید.
عدم پرداخت دستمزدها، بیکار سازیها، قراردادهای موقت، نا امنی شغلی، دستمزدهای بشدت زیر خط فقر و تورم و گرانی بیداد میکند بسیاری از اقلام غذایی و رفاهی بصورت روزانه و با سرعتی غیر قابل تصور در حال برچیده شدن از سفره خالی ما کارگران است. از اواخر سال ۹۰ و بویژه از چند ماه گذشته تاکنون هزینه های زندگی چندین برابر شده است. هیچ نوع کالا و یا خدماتی در این مملکت پیدا نمیشود که قیمت آنها در طول این مدت افزایش دهها درصدی پیدا نکرده باشد. از عوارض بزرگراهها و هزینه حمل و نقل تا مصالح ساختمانی و اجاره بهای منازل مسکونی تا هزینه های خدمات بانکی و دفاتر اسناد رسمی تا قیمت لبنیات و نان و مرغ و تخم مرغ و گوشت و میوه تا هزینه های آموزش و بهداشت و درمان و خلاصه هر آنچه که برای بقا و نفس کشیدن یک انسان لازم و حیاتی است گاها تا چندین برابر افزایش قیمت داشته اند. این افزایش سرسام آور قیمتها بویژه در طول یکسال گذشته در حالی صورت گرفته است که میانگین دستمزد ما کارگران در این مدت (سال ۹۰ و ۹۱ ) فقط ۱۳ درصد افزایش پیدا کرده است و متوسط دریافتی ماهیانه میلیونها کارگر تازه اگر در این مدت بدلیل قطع سوبسید حاملهای انرژی و تعطیلی کارخانه ها به خیل بیکاران نپیوسته باشند و موفق به دریافت بموقع دستمزدهای خود شوند بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزارتومان در ماه است. ما در نامه قبلی خود بر این مسئله انگشت گذاشتیم و براین حقیقت غیر قابل انکار تاکید کردیم که چنین دستمزدی بویژه در مراکز استانها کفاف اجاره بهای حقیرترین منزل مسکونی را نیز نمیدهد آنوقت و تحت چنین شرایطی شما به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و به عنوان ارگانی که حق تعیین قیمت فروش نیروی کارمان را از ما کارگران سلب کرده اید و تعیین حداقل دستمزد را در اختیار وزارتخانه خود قرار داده اید نه تنها صدایتان در نیامده است بلکه حتی زحمت پاسخگویی به خواست کتبی و امضا شده هزاران کارگر را نیز به خود نداده اید. طوری که به نظر میاید وزارتخانه شما هیچ ربطی به کارگران و زندگی و معیشت آنان ندارد.
جناب وزیر! در طول سه ماهی که از اولین نامه ما و تحویل طومار اعتراضی کارگران به وزارت کار و رفاه و تامین اجتماعی میگذرد علاوه بر افزایش سرسام آور قیمتها، در دهها کارخانه بزرگ و متوسط، کارفرمایان ناهار و تمامی مزایای شغلی کارگران از قبیل پاداش و بهره وری کار و... را نیز قطع کرده اند و به آنان فقط مزد پایه را پرداخت نموده اند و به این ترتیب فاصله بین درآمد و هزینه های جاری زندگی به مرز فاجعه باری رسیده و هستی و حیات خانواده های کارگری را در معرض نابودی قرار داده است. لذا ما با تاکید و اصرار بر افزایش عاجل و فوری حداقل دستمزدها در شش ماهه باقی مانده سال، ده هزار امضای دیگر را در اعتراض به سطح دستمزدها و دیگر شرایط کار و زیست کارگران تحویل شما میدهیم و بار دیگر بر تامین خواستهای میلیونها کارگر که در طومار اعتراضی بر آنها صحه گذاشته شده است پای می فشاریم.
بدیهی است در صورت عدم توجه وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی به خواستها و به زندگی و معیشت میلیونها کارگر که در زیر چرخهای تورم و گرانی های سرسام آور موجود در حال نابودی است کارگران نظاره گر به تباهی کشیده شدن هستی و بقا خود نخواهند شد و اعتراضات خود را نسبت به ادامه وضعیت حاضر تشدید خواهند کرد.
از طرف هماهنگ کنندگان اعتراض به حداقل دستمزدها: شاپور احسانی راد، شریف ساعد پناه، جمیل محمدی، شیث امانی، پروین محمدی، جعفر عظیم زاده – ۰۹۱۲۲۴۴۹۹۰۱ - ۰۹۱۲۳۳۶۸۷۷۲
۴۹۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : ناهید کشاورز
عنوان : کوبا و سوسیالیزم
-
با توجه به این که رفقای سایت اخبار روز لینک کامل مقاله رفیق پریسا نصرآبادی را در مقاله رفیق قراگوزلو درج نکرده اند و برای تسهیل کار رفقائی که احتمالا به دلیل کندی اینترنت به این آرشیو دست رسی ندارند بخشی از مقاله پریسا را می گذارم. قابل توجه دوستنای که کره شمالی را سوسیالیست می دانند و با کوبا مقایسه می کنند. و قابل توجه دوستنای که ایران و کوبا را در یک صندلی میگزارند.
با تشکر از رفیق قراگوزلو که مثل همیشه در این مقالات نشان داد که میتوان با کمی دقت به جزئیات بیشتری در مورد واقعیات آمریکای لاتین دست یافت
کوبا در گذار به سوسیالیسم و در کنار گوش امپریالیسم آمریکا همچنان رزمنده ایستاده است.
زنده باد سوسیالیزم
زنده باد کوبا
مرگ کیم یونگ ایل فرصت مناسبی برای یک بازنگری تاریخی است. به ویژه در جهانی که اغلب کلمات آن چه را نیستند نمایندگی می کنند، باید درباره کمونیسم، حزب کارگران، عدالت و...بازاندیشی کرد. این زمانی اهمیت مضاعف پیدا می کند که نام کره شمالی و کوبا به بهانه های مختلف در پی هم و در کنار هم ذکر می شود. سیر وقایع تاریخی و فاکت ها امور دلبخواهی نیستند که به سادگی بتوان جا به جایشان کرد و از کنار پیچیدگی های روندها به سادگی گذشت. این ازآن جهت مهم است که لزوماً باید دو پروژه کره شمالی و کوبا که هر دو در دهه ۱۹۵۰ کلید خورده اند را از هم متمایز بدانیم. موجودیت کوبای پس از انقلاب در مجموع تا این لحظه از سوی کمونیست ها قابل دفاع است؛ حال آن که کره شمالی چنین نمی تواند باشد.
۳- موجودیت مرموز کره شمالی را باید در پرتو جنگ سرد درک کرد. قرار گرفتن این کشور در تمام سال های خاکستری جنگ سرد در بلوک شرق محصول موازنه قوای بین المللی این دوران است و کمونیستی نامیده شدن این کشور، بیش از آن که با ارجاع به فاکت ها و شاخصه های معیّنی باشد که سوسیالیستی و کمونیستی بودن یک سیستم سیاسی- اقتصادی را توضیح می دهد، در واقع به مناسبات این کشور با اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد. در سال ۱۹۷۲ کیم ایل سونگ، پدر کیم یونگ ایل که صدر حزب کارگران کره و فرمانده کلّ قوای ارتش خلق کره شمالی بود، اعلام می کند که ایدئولوژی رسمی کره شمالی دیگر مارکسیسم-لنینیسم نیست و به ایدئولوژی "جوچه" تغییر کرده است. گو این که تا پیش از این هم بارها اعلام شده بود که آن ها قرائت خودشان را از مارکسیسم-لنینیسم دارند. تا این که از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۲ این ایدئولوژی نوین با جزئیات بیشتری تدقیق می شود، و در قانون اساسی کشور نیز تجدید نظر صورت گرفته و "جوچه" به عنوان ایدئولوژی رسمی درج می شود. این عبور رسمی کیم ایل سونگ از استالین و مائو بود که برخی آن را کیم ایل سونگیسم هم خوانده اند. (قانون اساسی بازنگری شده را در کامنت بخوانید)
۴- "جوچه" چیست؟
"جوچه" آئینی نوـ کنفسیوسی است مبتنی بر اصولی که بر هموژنیزه کردن، خودگردانی و خودبسندگی انسان تاکید می کند. جوچه کشور را به مثابه یک پیکره واحد فرض می کند و از این رو اجزای این پیکره واحد نیز باید هوموژنیزه (همگن) شوند. یکی از ایده های اساسی آئین نو کنفسیوسی (تلفیقی از اخلاق اجتماعی کنفسیوسی و ملغمه ای از ایده های بودیستی-دائوئیستی) این است که نهادها و شیوه های مناسب نظم و انظباط در جامعه بشری در واقع بیانگر اصول تغییر ناپذیر و یا قوانین حاکم بر کیهان است.
بازنمایی این اصول در سیاست داخلی و خارجی کره شمالی در سه اصل خلاصه شده است که ﻛﻴﻢ ایل سونگ ﺩﺭ ۱۹۶۵ آن ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺫﻳﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩ:
۱-ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ
۲- ﺧﻮﺩﻛﻔﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ
۳- ﺧﻮﺩ ﺍﺗﻜﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻠّﻲ
این در واقع شکل ویژه ای از نوعی راسیسم و نژاد پرستی است که رژیم کره شمالی را به ایجاد نسل خالصی از کره ای ها مفتخر ساخته و این در یک خلط ایدئولوژیک، به ایده کمونیسم بسط داده می شود و در واقع چنین تصویر می شود که گویا کمونیسم تجلّی ایده نفی تکثّر و استقرار وحدت تامّ است. چنین تصویر مغالطه آمیزی کوچکترین ربطی به درک مارکسی از کمونیسم ندارد.
۵- کره شمالی از بدو تولّد همواره اندامواره بوده است. تا پیش از سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کره شمالی ارگانیک این قدر جهانی بوده و پس از آن، به زائده چین بدل شده است؛ البته این مدّت زمانی به طول انجامیده تا چین نوین، به اقتصاد قدَر قدرتی بدل شود و سپس شرایط انداموارگی مجدّد فراهم آمده است و اما درّه زمانی میان وابستگی به شوروی تا چین، انباشته از اجساد قریب به دو میلیون نفر انسانی است که از قحطی جان داده اند.
این البته در مذمّت و زشت خوانیِ انداموارگی در نظام بین الدولی نیست. که قباحت وابستگی کره شمالی به شوروی و چین همانقدر است که زائده امریکا بودن برای دولت مافیایی مکزیک. مساله بر سر جان های بسیاری است که در هزارتوی پیچیده آئین ها و مناسک های شبه مذهبی و قدرت طلبی های ذی قیمت فرماندهان کلّ قوا، جان می بازند و حتّی گاه عددی هم نیستند که شماره شوند و به باقی اعداد اضافه شوند. بله، کره شمالی به چین وابسته است و چین نیز ناجی امریکا در بحران اقتصادی گریبانگیر و خریدار اوراق قرضه ای معادل نیمی از بدهی های امریکا است و این چرخه به هیچ وجه با تحلیل های غیر عقلانی حضرات نمی خواند، حال آن که عوامفریبان لیبرال آژیر سرخ را به صدا در می آورند و این قربانی کردن ها را به نام "کمونیسم" سند می زنند تا بر جنایات بی شمار امپریالیسم در دنیا سایه بیندازند.
۶- ختم کلام اما در دفاع از کوبا در تقابل با کره شمالی است. بیش از ۵۰ سال است که کوبا در حیاط خلوت و بیخ گوش های دراز و حسّاس امپریالیسم به نامِ امریکا به حیات سیاسی خود ادامه داده است. با تحریم های سیاسی-اقتصادی بی پایان و دهشتناک و انبوه توطئه های شرم آور علیه دولت کاسترو و همراهان. اما نه از قحطی های چند سال کِش آمده خبری بوده است که مرگ های میلیونی بیانجامد و نه اثری از اعدام شهروندان عادی برای تماس تلفنی با خارج از کشور و نه کشتار مخالفان در شرایط کنونی هست. این را بیافزایید به آموزش و بهداشت رایگان در کوبا، افزایش طول عمر و امید به زندگی که در تمام قارّه امریکا در رده نخست است و دیگر دستاوردهای علمی و فرهنگی که کوبا و مردم اش را به مردم جهان پیوند می زند و اگر غیر از این بود، مردم کوبا تا کنون ده ها بار علیه دولت و شخص کاسترو قیام کرده بودند. اگر لیبرال های جوان و پیر تحت آموزه های ایدئولوژیک بلوک امپریالیست ها کوبا و کره شمالی را در یک ردیف قرار می دهند، نه صرفاً از رذالت شان که از منفعت مشخص شان در نبردهای طبقاتی جاری است. اما نیروهای چپ و مترقّی نمی توانند از زیر بار مبارزه در ساحت ایدئولوژی ها شانه خالی کنند و علیه روایت های وارونه سکوت پیشه کنند.
۴۹۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : یاشار من
عنوان : فرق دارند برادر!
ابتدا میخواستم بپرسم که چرا بخش هشتم مقاله دکتر قراگزلو را بخش هفتم چاپ کرده اید؟
اما بحث من بطور مشخص خطاب به چپ ایران این است که چرا همه دولت ها را سیاه و سفید میکنیم. دوستی که در این مقاله هم به او اشاره شده برداشته مثلن نقدی علیه آقای قراگزلو نوشته و گفته دولت های ایران و سوریه و کره شمالی و کوبا و ونزوئلا همه سر و ته یک کرباسند. این از خصلت های عمومی چپ ایران است که همه چیز را سیاه و سفید می بیند. آیا کوبا مانند ایران است؟
آیا ارتش سوریه مانند ارتش مصر است؟
آیا سپاه پاسداران مانند ارتش شاه است؟
من البته می دانم که رژیم های ایران و سوریه و کره شمالی همه استبدادی و سرمایه داری و ارتجاعی هستند اما جان جدتان این ها را با دولت کوبا و ونزوئلا مقایسه نکنید. اگر اهل مطالعه و تحقیق نیستید لااقل به آمارهائی که این رفیق در مقاله قبلی خود از وضع اقتصادی ونزوئلا داده بود جواب بدهید.
همه سر و ته یک کرباسند و سرمایه داری بد است را که کاسب دمحله ما هم بلد است.
با تشکر
۴۹۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : آشنا ....
عنوان : حکومتهای ملی...
"...در اینجا باید خاطر نشان ساخت که از لایه های خرده بورژوازی و تولید کوچک همواره بورژوازی کوچک و متوسط و یا همان ملی، زاده می شود. جهانی شدن سرمایه به معنای محو مسئله ملی در جهان نیست، بلکه برعکس امروز ما بیش از هر زمان با جنبش های ملی علیه تجاوزات امپریالیستی و نقض حقوق ملی مواجه ایم ، این جنبش ها در ماهیت خود بورژوائی اند. جنبش استقلال طلبانه ایرلند، فلسطین، عراق و افغانستان،.... پیروزی جنبش ملی ونزئولا و استقرار حکومت ملی به رهبری چاوز، حکومت ملی اکوادور ، حکومت ملی بولیوی به رهبری مورالس و حکومت ملی نیکاراگوئه.... و دهها مثال دیگر از این دست اند.البته برای درک صحیح این مسئله و ریشه های تاریخی چنین انحرافی که از درک رابطه اقتصاد و سیاست عاجزند و مسئله استقلال سیاسی در عصر انحصارات را منتفی می دانند باید اثر ارزشمند "کاریکاتوری از مارکسیسم" لنین و همینطور "ترازنامه مسئله ملی در عصر امپریالیسم" را مجدد اً مورد مطالعه قرارداد تا بهتر به بطلان نظرات ترتسکیستی و اکونومیستی امروزی که در قبای جدیدی ظاهر می شوند پی برد.
آنها که معتقد به مسئله ملی درعصر امپریالیسم نیستند و اعتقادی به رژیم های مستقل به مفهوم سیاسی در این دوران ندارند و تمام نزاع های کنونی بین ایران، سوریه، لیبی،عراق، ونزوئلا،کوبا، بولیوی با امپریالیستها را یک جنگ زرگری محسوب می کنند، به ظاهر به مسائل پیچیده سیاسی کنونی پاسخ داده اند اما چنین پاسخی غیر علمی و ذهنی و دور از واقعیت های اجتماعی است.آیا خنده دارنیست بگوئیم رژیم جمهوری اسلامی نوکر حلقه بگوش امپریالیسم است و درعین حال در مورد تجاوز به ایران و تحریم های پی درپی برای تسلیم این نوکر سخن بگوئیم ؟ اساساً تشدید تضادهای امپریالیستها با رژیمهای مستقل سیاسی بر سر چیست و دلایل برخورد متفاوت آنها با لیبی، سوریه، ایران، ونزوئلا، کره شمالی، کوبا.... و از طرف دیگر با عربستان و بحرین و قطر و اردن و کره جنوبی و..... بر سر کدام منافع اقتصادی و ژئوپولیتیکی است . چرا برخورد آنها با این کشورها متفاوت است ؟
این که ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ارتجاعی و فاشیستی است شکی نیست و یا همینطور رژیم بعث عراق و یا سوریه... اما این رژیم ها دارای استقلال سیاسی اند. یک رژیم می تواند مستقل اما ارتجاعی و سرکوبگر باشد و یا هم مستقل باشد و هم دموکراتیک مثل رژیم چاوز . رژیم چاوز دارای ماهیت بورژوائی است، بورژوازی متوسط بخش صنعتی در ونزئولا را نمایندگی می کند که از پشتوانه قوی در بین کارگران و زحمتکشان برخوردار است. دلیل موفقیت های وی همین تکیه او به مردمش است. و این بدین معناست که در دوران امپریالیسم و انحصارات غول پیکر، حکومت های مستقل اما غیر پرولتری وجود دارند. بر سر همین مسئله، استقلال ملی رژیم چاوز بحث داغی در ونزوئلا در بین سازمانها و احزاب سیاسی درگرفت و ترتسکیستها و شبه ترتسکیستها براین نظرند که چاوز به خاطر وابستگی اقتصادی، وابستگی سیاسی نیز به امپریالیسم دارد و از سیاست های امپریالیست ها پیروی می کند و قابل دفاع نمی باشد. می بینید مبحث برخورد به نفی بورژوازی ملی که نفی مسئله ملی و حق تعیین سرنوشت را در بردارد یک پدیده ایرانی نیست بلکه یک مقوله ای جهانیست که در دوران جنگ جهانی اول بروز کرده و لنین در جزوه ارزشمند خود "جزوه یونیوس" به این مسئله پرداخت و پاسخ علمی و شایسته ای به این انحرافات اکونومیستی داد. زمانی که رهبران انترناسیونال دوم نظیر لکین ، داوید ، کائوتسکی، پلخانوف و ...... به مارکسیسم و انترناسیونال پرولتری خیانت ورزیده و راه سازش با ارتجاع را پیش گرفتند، وظیفه دفاع از مارکسیسم و انترناسیو نالیسم پرولتری را در کنار لنین شخصیت های برجسته سوسیال دموکراسی نظیر روزا لوکزامبورگ بر عهده گرفته و سازشکاران را به زیر آتش حمله خود گرفتند.
عمده ترین مسئله مورد مشاجره میان خائنین به مارکسیسم و وفاداران به مشی پرولتری، مسئله برخورد به جنگ در آن دوران بود. روزا لوکزامبورگ در مبارزه خود با اپورتونیستها از جمله جزوه ای تحت عنوان "بحران سوسیال دموکراسی" انتشار
داد. این جزوه عمدتاً درباره تحلیل جنگ، رد نظریه خائنانه خصلت آزادیخواهانه ملی جنگهای امپریالیستی موجود و اٽبات این مسئله که جنگ جهانی اول چه از طرف آلمان و چه از طرف سایر نیروهای بزرگ امپریالیستی دامن زده شود، جنگی است
امپریالیستی، نگاشته شده است. لنین که رهبری مبارزه با رهبران اپورتونیست انترناسیونال دوم را بر عهده داشت جزوه فوق را با تیزبینی خاصی که منحصر به اوست، بررسی کرده و در عین تائید آن به مٽابه یک اٽر برجسته مارکسیستی، انتقادات سازندهای را در جزوهای به نام "درباره جزوه یونیوس"به رشته تحریر درآورد. لنین در این اٽر خود در ضمن تأیید و تأکید این مسئله که در یک جنگ امپریالیستی امکان بروز و وقوع جنگهای ملی (یعنی جنگهای تحت ستم و یا تحت اشغال علیه امپریالیسم ) کاملا موجود است، آموزشهای گرانبهائی پیرامون جنگ امپریالیستی و این که نیروهای انقلابی و بخصوص پرولتاریا چه برخوردی به آن خواهند داشت، به جای گذارده است. مطالعه مجدد آثار ارزشمند لنین در مورد مسئله ملی در دوران امپریالیسم برای همه شیفتگان راه آزادی و سوسیالیسم امری ضروری و واجب است..."
۴۹۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۱
|