ترور شخصیت، تخریب ارزش ها!
آموزه های پرویز ثابتی و حسین شریعتمداری ها- "بخش اول"


نامدار بینام


• هدف از نوشتن این مطلب و بخش نخست آن پرداختن به معضل تخریب شخصیت است. آموزه هایی از امثال پرویز ثابتی، حاج داوود، لاجوردی و حسین شریعتمداری هاست که متاسفانه تعدادی از افراد و گروههای منتسب به اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی در رقابت و یا تقابل با یکدیگر بکار می برند! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۲ آبان ۱٣۹۱ -  ۲ نوامبر ۲۰۱۲


هدف از نوشتن این مطلب و بخش نخست آن پرداختن به معضل تخریب شخصیت است. آموزه هایی از امثال پرویز ثابتی، حاج داوود، لاجوردی و حسین شریعتمداری هاست که متاسفانه تعدادی از افراد و گروههای منتسب به اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی در رقابت و یا تقابل با یکدیگر بکار می برند!
در بخش دوم به افشاگری های آقای ایرج مصداقی در مورد آقای وزیر فتحی و همچنین اعلامیه هیئت اجرایی راه کارگر و دیگران که تبلور ترور شخصیت در بین چهره های شناخته شده مخالف رژیم جمهوری اسلامی است خواهیم پرداخت.
افراد و گروه هایی که هرکدام کم و بیش خود قربانی این معضل بوده و مطمئنا در بسیاری از موارد به شیوه های غیرانسانی مورد حمله قرار گرفته و یا تحت تاثیر آن ناچارشدند فشارهای بسیاری را متحمل گردند.
دفاع از ارزشهای انسانی در مقابل ضدارزش ها و ترور شخصیت، مرز و جغرافیایی نمی شناسد. بالندگی آدمی به ارزش های انسانی و دفاع از دستاورهای حاصل از آن است. این ارزش ها یک شبه آفریده نشده و در کالبد یک شخص و یا یک گروه خاصی تماما ریخته نشده است. ارزش و ضد آن همزاد انسان است و هر کدام از ما کم و بیش، خوب و یا بد بهره ای از یک و یا آن دو برده ایم.
             چو عضوی به‌درد آورد روزگار    دگر عضوها را نماند قرار
             تو کز محنت دیگران بی‌غمی       نشاید که نامت نهند آدمی
اگر بخواهیم براساس این ابیات که اکثرا در حرف بدان ارادت داریم خود و یا دیگری را در عمل مورد قیاس قرار دهیم باید گفت متاسفانه بخشی از ما برازنده نام نیک آدمی نیستیم گرچه همه خود را به صحیح و یا غلط عضوی از جامعه انسانی خطاب می کنیم.
ارزشها و ضد آن حاصل تلاشهای افراد و گروه های اجتماعی می باشد که طی قرون بوجود آمده و جامعه انسانی در طول حیات خود از آن دو بهره ها و زیانهای بسیار دیده است که برای پندآموزی نسلهای بعد و ارتقاء جامعه بشری از آنها در تاریخ به نیکی و یا سیاهی نام برده می شود.
هرکدام از افراد جامعه ممکن است براساس سلایق، آرزوها، نیازها و علاقمندیهای خود بخشی از خوبیها و یا ضد ارزشها را بعنوان ارزش برای خود گزینش کرده باشند و برای دفاع از آن حاضر باشند از جان خود گذشته و یا بلعکس دیگری را از هستی ساقط نماید. اما همواره این ارزشها هستند که در تقابل میان این دو مقوله متضاد در طول زمان پیروز بوده، گرچه پیروزمندان در این پروسه رنجهایی را به جان خریده و یا برای مدتی در پس غبار و جور زمانه اسیر گشته اند.
شاید بخشی از عملکرد نوع بشر را امروز بتوان ارزش نامید و در فردا و جغرافیایی دگر آنرا ضد آن. اما این نسبیت را نمی شود یک شبه به همه تلاشهای ریز و درشت انسان تعمیم داد گرچه بوده و هستند کسانیکه سعی کرده و می کنند از این نسبیت برای خود قبایی دوخته و ضد ارزشهای خود را با تعاریف و توجیهات جدید برجای ارزشها بنشانند!
تخریب شخصیت نه تنها یک معضل می باشد بلکه مصیبت زمانی مضاعف خواهد شد که این شیوه ناپسند سیطره خود را به درون مسائل شخصی و خصوصی افراد گسترش دهد. تخریب و بکارگیری شیوه های ترور شخصیت می تواند جنبه های متفاوتی را در برگیرد و پای افراد و گروه های دگری را نیز به درون خود بکشاند اما آنچه مسلم است این معضل در وحله اول دو طرف اصلی یعنی تخریب کننده و تخریب شونده را در بر می گیرد. واقعیت امر این است که شخص تخریب کننده با توسل به چنین شیوه ای در وحله اول خود را آلوده و تخریب می کند و بر اثر زبونی حاصل از این شکست به طرف مقابل نشانه می رود. او صیاد زخم خورده ای است که قبل از شلیک به صید، خود را باخته است.
دیر یا زود اصل هر ماجرا و یا حقیقتی مشخص خواهد شد. مطمئنا تخریب گر شخصیت برای مقاصد خاص خود آگاهانه و یا بیخردانه، به ناحق وارد حریم شخصی قربانی شده است و این می تواند حساسیت و واکنش جامعه پیرامون را برانگیزد زیرا این تیر و یا ترکش ممکن است دیگرانی را نیز در برگیرد، چه معلوم که قربانی بعدی منتقد دگر باشد!
در صورت عدم تقابل با این معضل و جلوگیری از رشد آن، این آفت به لایه های وسیعتری از افراد و گروه های اپوزیسیون سرایت خواهد کرد و با یک بی مسئولیتی عمومی همراه میگردد. یکی از عواقب این شیوه مخرب می تواند زمینه ساز بی اعتمادی بیشتر مردم به اپوزیسیون و ارزشهای آن باشد که برای فردای ایران سالهاست شعارش را می دهد و بسیاری نیز جسورانه هزینه هایش را تاکنون تقبل نموده اند.
تک تک افراد اپوزیسیون دمکرات و انقلابی رژیم جنایتکار اسلامی با تمام اشتباهات و ضعفهایی که در گذشته داشته و یا دارند جزیی از سرمایه های ارزشمند این مردم می باشند. هیچکدام از افراد و گروه های این جنبش دمکراتیک خالی از ضعف و اشکال نمی باشند و نمی توانند خود را در آینده خالی از اشکال فرض نمایند، هرچند شاید عده ای چنین ایرادی را برخود روا ندانند و به جای اصلاح خود و نقد دیگران به اشتباه و یا عامدانه، برحسب وظیفه و یا به غلط، دیگری را به جای پند و نقد مسئولانه در تیرس سلاح تخریب خود قرار دهند.
مشکل زمانی دوچندان خواهد شد که شخص و یا گروهی مورد نقد، ظرفیت نقدپذیری و برخورد مسئولانه و مناسب را از خود نشان ندهد و تنها سعی نماید از موضعی تدافعی به نقاد تهاجم نماید. بدتر از آن اینکه عده ای بجای پاسخ شفاف به شیوه های انتحاری ترور شخصیت روی می آورند. آنان خود را بهمراه طرف مقابل در معرض نابودی قرار خواهند داد هرچند نقد مسائل بقوت خود باقی خواهد ماند و قربانی بلحاظ ارزشی تنزل نخواهد کرد.
در فرهنگ غنی ایران زمین در خصوص احترام و حرمت انسانی بسیار گفته و نوشته اند، با اشاره به این بیت می توان به اهمیت و حساسیت این موضوع در زندگی فردی و جمعی ایرانیان پی برد:
       سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست       قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
نقد کاراترین سلاحی است که متاسفانه تاکنون بخشی وسیعی از افراد اپوزیسیون از آن غافل بوده و یا بدرستی بهره نبرده اند و بسیاری نیز بجای پذیرا بودن و استقبال از آن به مقابله برخاسته و از آن گریزان بوده اند.
عده ای نقد را با تخریب یکی دانسته و بخشی نیز از فحاشی بجای نقد استفاده می کنند. نقدپذیری تحمل و ظرفیت می خواهد و راهکار متناسب با خود را می طلبد. در زمانیکه بسیاری از افراد و گروه های منتسب به اپوزیسیون به این درجه از رشد رسیده اند که معتقدند جنایتکاران نیز می بایست از حقوق انسانی برخوردار گردند و عادلانه بدست عدالت سپرده شوند و حریم خصوصی آنان باید محترم شمرده شود. پس باید بتوانند در مقابل نقد دیگران در صدد پذیرش، اصلاح، توضیح و یا پاسخ مناسب برآیند.
باید پذیرفت افراد و گروه های مختلف دمکرات انقلابی ایران با تمام تفاوتها، اختلافات و اشتراکاتشان عضوی از خانواده اپوزیسیون قلمداد می شوند، لذا باید خود را در مقابل مشکلات و یا انحرافات احتمالی آنها مسئول بدانیم و قبل از وقوع حادثه و بروز مشکل، وظیفه خواهیم داشت متناسب با توان خود به یاری آن شتافته و احساس مسئولیت نمائیم، یکی از ابزارهایی که ممکن است در این زمینه بکار آید و مفید واقع گردد مقوله نقد است، حتی اگر عده ای پذیرای آن نباشند و یا منافع بخشی را تامین نکند.
متاسفانه هستند افرادی که خود را منتسب به اپوزیسیون می دانند اما ظرفیت مدارا، تحمل و همراهی با دیگر همراهان را نداشته و نقد سیاسی متقابل را برنمی تابند. این افراد برای فرار از پاسخگویی با بی مسئولیتی تمام بدون توجه به آثار مخرب رفتار خود نزد افکار عمومی، حاضرند به هر موضوع خصوصی واقعی و یا غلط متعلق به افراد متوسل شده تا طرف مقابل را از صحنه به در برده و یا وادار به سکوت نمایند.
یک تحلیلگر و فعال سیاسی باید منتظر نقد نظرات و دیدگاههای خود باشد، نقد و پاسخ هرچند ممکن است صحیح و یا اشتباه باشد اما نمی تواند خارج از چارچوب تحلیل و ارائه نظرات ارائه شده صورت گیرد. نقد و پاسخ باید متمرکز بر اصول پرسش و پاسخی باشد که به شفاف سازی بیشتر منجر شود و سبب رشد و آگاهی مخاطبان گردد.
نمی توان همزمان خود را عضوی از اپوزیسیون دمکرات به حساب آورد و خود را با مدالش آذین نمود اما بدون پرنسیپ و در قالبی غیردمکراتیک عمل کرد. چگونه می توان در دفاع از حقوق بشر سخن سرایی کرد و بواسطه آن دیگران را به ثلابه کشید اما خود با پیشینه ای غیر دمکراتیک و از ماهیتی غیرشفاف برخوردار بود.
چگونه می توان برای رسوخ به زندگی و افکار دیگران تجسس کرد و پایبندی افراد را به اعتقادات شخصی ایدئولوژیک خواند اما خود با تفکرات دیگران ایدئولوژیک برخورد کند و یا ایدئولوژی خود را بطور شفاف مطرح نکرد و یا در صورت عبور از ادعاها و اشتباهات گذشته برای پندآموزی دیگران آن را به چالش و نقد نگرفته باشد؟
آیا می شود فردی در گروه و یا ساختاری غیر دمکراتیک شکل و ماهیت گرفته باشد اما بدون برخورد به گذشته خود ادعای دمکرات بودن نماید، و یا همان فرد در مصاحبه های خود بر هر کسی از مواضع طلبکارانه بتازد، ده ها مقاله و یا کتاب بنویسد اما بر خانه اشباح رهبران مستبد سابق خود و ساختار غیرانسانی و راه فاجعه باری که طی نموده است پرتو افشانی نکند!
آیا تنها بخشی از اپوزیسیون که با مواضع ما مخالفند باید در تیررس پرتو افشانی و نقد قرار گیرد و یا می توان این شیوه را نسبت به برادران، یاران و رفقای سابق خود که خالی از اشتباهات فاحش نیز نبوده اند سرایت داد؟
چگونه می توان از کنار افراد و جریاناتی مخالف رژیم اسلامی بسکوت گذشت که در شکل گیری تعدادی از جنایت سی سال اخیر همگام با رژیم جنایتکار اسلامی سهیم بوده و با سیاستهای بیخردانه خود موجب خسارات جبران ناپذیری بر جنبش دمکراتیک مردم ایران شده اند.
یک مدعی فعال در عرصه سیاست و یا حقوق بشر که راستای تلاشهای خود را کسب آزادی و پاسداری از حرمت انسانی قلمداد و ترسیم می کند و در جهت آن حاضر به هزینه و جانفشانی است نباید به خود اجازه دهد در رقابت و یا تقابل با رفیقان و یا رقیبان حرمت شکنی کند.
اعتقادات شخصی، زندگی خصوصی، خصوصیات فردی، روابط دوستانه و خانوادگی افراد بخشی از آن حرمتی است که رژیم جنایتکار اسلامی و جلادانی همچون لاجوردی با ورود و توسل به آن عاجزانه سعی داشتند اراده مبارزان راه آزادی و برابری را بشکنند. پناه بردن به چنین شیوه هایی از طرف افشاگران جنایتهای امثال لاجوردی در مقابل برادران، یاران و رقبای خود نه تنها نشان از خرد سیاسی نمی دهد بلکه عدول از شعور اجتماعی و بیانگر سقوط آزاد است.
برخوردار بودن از شعور سیاسی لازمه نقد سیاسی افراد و گروههاست، داشتن شعور و درک بالای اجتماعی پیش نیاز شعور سیاسی است. چنانچه فعالان سیاسی اپوزیسیون در مناسبات خود اخلاق و شعور اجتماعی را مبنای تلاشهای سیاسی نکنند و آن را در بستر مبارزه بکار نبندند نمی توان شاهد رشد کیفی جنبشهای مردمی بود و انتظار داشت تا بخشی از مشکلات و خطاهای گذشته در آینده تکرار نشود.
شعور اجتماعی می تواند در شرایط و بستر مناسب به شعور سیاسی ارتقاء یابد و در بدترین شرایط و زیر فشار، اصول انسانی و اخلاقی خود را حفظ کند اما هر ادعای کاذبی از شعور سیاسی برخواسته از شعور اجتماعی نیست و در شرایط بحرانی مطمئنا به اصول انسانی تمکین نمی کند و راه سعادت بشر را طی نخواهد کرد.
تحت نام نقد و یا افشاگری سیاسی نمی توان به حریم خصوصی افراد وارد شد. ورود به عرصه خصوصی افراد ممنوع بوده و در صورت انجام چنین عمل غیراخلاقی و مجرمانه ای، باید این حق را به افکار عمومی و طرف مقابل داد که در همان تریبون در صدد دفاع از قربانی و پاسخ برآیند. باید به قربانی حق داد تا در شرایط مناسب از حقوق خود دفاع نموده و یا به میل خود از آن بگذرند.
         نامدار بینام ( 1391.8.12 )
       namdar_binam2006@yahoo.com

لینکهای مرتبط با موضوع فوق:
مطلبی که در بعضی از سایتها اشتباها به اسم "وزیر فتحی" زندانی سیاسی دهه شصت انتشار یافت:
jonbashekhordad.files.wordpress.com
وزیر فتحی هوادار دکتر شریعتی چرا و چگونه «رفیق» شد؟ / ایرج مصداقی
www.pezhvakeiran.com
نامه سرگشاده به آقای وزیر فتحی در باره درج یک مقاله به نام ایشان و تکذیب یک ادعای بی پایه-
سایت خبری جنبش خرداد
jonbashekhordad.wordpress.com
هیئت اجرائی راه کارگر: ترور شخصیت، مقدمه ای برای تدارک حکومت پلیسی!
www.akhbar-rooz.com
rahekargar.wordpress.com
خطاب و هشدار به انسانهای آگاه و مبارز- سایت گفتگوهای زندان
www.dialogt.net