جایگاه زن غیرفارس در مبارزات زنان در ایران - هیفاء اسدی

نظرات دیگران
  
    از : نکته سنج

عنوان : حقوق انسانی، شهر و ده، مرد و زن و یا ایرانی و غیر ایرانی نمیشناسد. آنهئیکه فرق میبینند، اظلاعی از اساس حق انسانی ندارند.
آیا سوی صحبت این خانم بمبارزان زنان آزادیخواه ایران است که برای آزادی و حقوق همه زنان ایران گرفتار شکنجه و بی حرمتی رزیم ضد ایرانی قرار دارند یا اینکه اصولآ از نظر ایشان حقوق زنان فارس، کرد، گیلک، مرکزی با حقوق زنانیکه در خوزستان بزبان عربی مراوده مینمایند، فرق دارد ؟
۴۹٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : رامین برنا

عنوان : فرهنگ ایرانی نه فارس
خانم محترم بسیار کوتاه بنویسم که بحث کردن با شما وامثال شما که به میهن پشت کرده اید ولحظه شماری می کنید که توپ ها به غرش در بیایند وهواپیما ها ی آمریکایی به پرواز درآیند و بمباران کنند تا شما به حق تعیین سرنوشتتان نزدیک شوید.
خانم عزیز بلی فرهنگ غالب وجود دارد آما آن از آن به قول شما ملت مرکز محور فارس نیست. این فرهنگ ریشه در تاریخ دارد وتولید شده در ایران وفلات قاره ایران است. این فرهنگ مورد تحسین حتی آن هایی است که در کشورشان هستید ونانشان را می خورید. شما مطمئن باشید که پدران شما هم سهمی در تولید این فرهنگ داشته اند.
۴۹٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : Sara Alavi

عنوان : در پاسخ به دو نظر اول
نژاد گرایی از حرفهایتان می بارد و گرنه فرهنگ غالب یعنی چه؟ همان فرهنگی را میگویید ‍‍که به زور ‍ح‍‍‍کومتهای دی‍کتاتور ‍و فاشیست ‍طی ۹ دهه اخیر توسط مدیای مر‍کز محور ‍‍که انحصارا در خدمت ملت فارس است در ‍‍کشور چند ملیتی ایران ترویج شده استــ ؟ یا این‍که همگی جامعه شناس هستید و در باره جوامعی ‍که هیچ ایده ای از آنها ندارید نظریه پردازی می‍کنید؟
چقدر برای امثال شما سخت است فهمیدن درد دیگران و فهمیدن مفاهیمی چون حقوق بشر

"کثریت اپوزیسیون ایرانی هنوز آنقدر بالغ نشده اند تا بتوانند از خط قرمز "نژادگرایی" خود عبور کرده, آزادی و برابری را از شکل شعار خارج کنند و آن را از انحصار یک گروه خاص در آورده و برای آحاد مردمان ساکن ایران آن را طلب کنند"
۴۹٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : رامین برنا

عنوان : کمی ایرانی باشید!
برای حل یک مشکل در گام نخست باید آن را به درستی شناخت. نویسنده این مطلب و کامنت نویس چون هر دو از یک تیره اند فقط به هم تعارف پراکنی می کنند. اول باید این همه بد بینی به هموطنان و عقده وحسادت نسبت به آنان را کنار گذاشت بعد به شناخت مشکل پرداخت. وگرنه با گام گذاشتن در راه عقده گشایی و اختلاف آفرینی کار به جایی نمی رسد. اولا شما باید این مقوله ملت سازی وایجاد شبهه در میان زود باوران دنباله رو را کنار بگذارید و به کسانی که آنان را ملت می نامید گوشزد کنید که به آداب وروسوم ملت بزرگ ایران وفرهنگ غالب آن احترام بگذارند وسعی کنند بیش از این که خود را به همسایگان آن سوی آب و یافراسوی مرزهای خاکی بچسبانند با هموطن ایرانی خود بدون توجه به زبان وریشه و چهره کنار بیایند. آنوقت مشکلات خود به خود حل خواهد شد. وگرنه شیوه های قبیله سالاری و شیخ وخان راه به جایی برده نمی شود. بیایید کمی ایرانی باشید مطمئنا زیان نمی برید.
۴۹۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱       

    از : ن. عصاره

عنوان : راه این است؟ این بیراهه نیست.
خانم اسدی من مقاله اثر گذار شما را مطالعه کردم.
شما درد را به این شکل روشن نوشته اید :
«هم زبان و هم فرهنگ و هم جنس من از ابتدایی ترین حقوق حقه هر انسان محروم است, بر دریایی از نفت زندگی می کند اما فرصت های عادلانه اجتماعی و فرهنگی از او سلب شده و راه به جایی ندارد و نمی داند فردا برایش چه می آورد. بخش بزرگی از زنان ملت عرب اهواز به همراه مردانشان در شرایطی که حتی در خور چارپایان نیست زندگی می کنند. تبعیض سیستماتیک نژادی مثل خوره جان و مال و کودکان این ملت را نشانه رفته است. در خانه امنیت اقتصادی و آرامش روان ندارند و خارج از خانه با سیستمی انسان ستیز و فاشیست در تعاملند. در چنین شرایطی زن عرب نه استقلال از شوهر می خواهد و نه حق طلاق چرا که به گونه ای طنزآلود حتی زیستن نیز حقی شده است که باید برای به دست آوردنش بجنگد.»
بگذریم که طوری نگاه کرده اید که نصف دیگر حقیقت را وارونه جلوه داده و نوشته اید : «زن فارس پس از آنکه حق تحصیل و به تبع آن امتیاز و حق کارکردن و معلم و پزشک و وکیل شدن را گرفته است در پی آن است که استقلال تام و کامل خود را از مفهومی سنتی به اسم "ولی امر" بگیرد » فراموش کرده اید که زنان چه در صدی از بیکاری را تشکیل می دهند و چگونه حتی به حق تحصیل انان اخیرا حمله شده است. بگذریم این نوع نگاه خود علتی دارد که امید که بدان فکر شود. با فکر های شتابزده راه کارهای بزرگ هموار نخواهد شد. ما نیاز به دیدن همه حقیقت داریم.
مشکل بیشتر در راهی است که شما پیشنهاد می کنید : «زن عرب برای اینکه منزلت انسانی خود را همتراز با یک زن فارس به دست آورد در ابتدا نیاز دارد تا به همترازی هویتی دست یابد. به این معنا که هویت وی در چارچوب فرهنگ و زبان مستقلش به رسمیت شناخته شود و اجازه یابد تا در این چارچوب که تعریفگر شخصیت و شان انسانی ویژه اوست حرکت کند.»
این حکم شما چه مبنای روشمند علمی دارد؟ هموطنان زن عرب برای «همترازی هویتی» باید چه چیزی را کسب کنند؟ آموزش به زبان عربی؟ خود مختاری؟ فدرالیسم و ...؟ فرض کنید جواب شما یکی از این ها باشد و یا چیز دیگر که روشن نکرده اید. چه تضمینی وجود دارد که آن محرومیت از «حق زیستن»، با «راه حل» صرف مورد نظر شما که به «همترازی هویتی» می انجامد، برطرف شود یا این که راه برطرف شدن محرومیت باز شود؟ چرا مبارزه متنوع و روزانه را برای حق، به تامین آرمانی سپرد که معلوم نیست چیست و به جایی می رسد یا نمی رسد؟ ایا این ساده انگاری های گذشته نیست که فکر می شد با یک «انقلاب» همه مشکلات حل می شود؟ آیا مشوق تلاش برای تغییرات دائمی و مرحله ای در زندگی از جمله در زندگی زنان عرب بودن، و دست برداشتن از راه حل های اتوپیایی که همواره در تاریخ دیر تا زود به تبعیض و محرومیت انجامیده اند، مرجح نیست؟ بجای پیدا کردن راهی برای تلاش در همزیستی و آشتی و رفع تبعیض ایا برخی از این راه حل های افراطی و انقلابی خود نمی توانند نا خواسته بازی با آتش باشند. با هم فکر کنیم تا از فریب «ناسیونالیست ها» و «پان» ها جلوگیری شود.
۴۹۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۱