بر یونان و ایران اشک مریز! - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : پرسشگر (پرسش نیستم پرسشگرم)

عنوان : جواب به یک تهمت
الف باران در آخرین کامنتش نوشته " همین جریانات فکری آموزگاری چون آقای قراگوزلو باعث شده که تمام طرفداران ایشان چاوز را "چاوز خان" ، فیدل کاسترو را "دیکتاتور" و حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی‌ سالوادار آلینده بدانند و از اینکه ایشان گوشه چشمی به حکومتهای چاوز ،ارتگا ، مورالس و کاسترو داشته اند ناامید و حسرت زده شوند !"
من منظور الف باران را از "تمام طرفداران ایشان" و کسانی که به چاوز "چاوز خان " و فیدل کاسترو را "دیکتاتور" میگویند نیم دانم چیست ولی آن تکه "حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی سالوادار آلینده بدانند" به کامنت کوتاه من در مقاله آقای قراگوزلو سازمان یابی کارگری – خود سازمندهی " ربط دارد . الف باران در یک کامنت همان مقاله هم کنایه اش را زده بود " آقای "پرسشگر" هم که حکومت پینوشه را به سالوادار آلنده ترجیح داده اند در بطن همین جریانات فکریها می باشند ." از همین جریانات فکری منظورشان "نه ضد امپریالیستها " میباشد .
با اجازه میخواهم به تهمت سیاسی الف باران به خودم جواب بدهم .
من در همان یک کامنتی که گذاشتم نوشتم " پرسشی از آقا یا خانم الف باران . می خواستم یک پرسش وارونه از الف باران کنم حالا اگر شما بجای نویسنده در جریان کودتای پینوشه یک شهروند شیلیایی بودید مثل همه چپ‌های آن دیار در جبهه‌ سالوادور آلنده سوسیال دمکرات می‌‌ایستادید یا در جبهه مقابل ؟ منظور بدخواهانه ای از این پرسش نیست چون خیلی ها میگویند که راههای آلنده ای و سوسیال دموکرات و ملی و دخالت دولتی بدرد بحران اقتصادی شیلی نمیخورد ولی راه نئولیبرال پینوشه ای یک جور جواب برای درد شیلی داشت مثلا برای سالهای بعدی هم رشد اقتصادی با خودش آورد و خلاصه اینها می گویند پینوشه یک راه حل عقلانی برای اینجور اقتصادها بود ولی آلنده تورم و بطور کلی وضع را بدتر میکرد یا اینکه شاید این راه را هم پسند نمیکردید و در جریان کودتای پینوشه مثلا به راه سومی دست میزدید در اینصورت این راه سوم چه چیز میتوانست باشد ؟ این سوال با جوابش مهم است مثل همان سوال شما در مورد انتخاب امروز چپها بین امپریالیستها نئولیبرالها و دولتهای مستقل ملی سوای اینکه دیکتاتوری باشند یا نباشند همانجوری که توضیح دادید ."
خوانندگان غیر مغرض قضاوت کنند . این شخص از اینکه من از او پرسیده بودم که فکر میکند راههای نئولیبرالی میتوانست برای بحران شیلی موقع کودتا جواب باشد یا نه به اینجا میرسد که من طرفدار راه پینوشه ای و نئولیبرالی در شیلی آلنده هستم ! الف باران میتوانست جواب بدهد که مثل خیلی ها یعنی آقای غنی نژاد و دوستانش فکر نمیکند . به جای این جواب او مرا متهم می کند که حکومت پینوشه را برتر میدانم و چون "جرئت کردم" از او سوالی کنم که خوشش نیامده با بستن به حریفش میخواهد من را مرعوب کند .
چه اسمی باید گذاشت روی این طرز فکر مغرضانه ؟ الف باران خیال میکند با تهمت مفت زدن پرسشگر را میشود مرعوب کرد تا هیچکس دیگر از او پرسشهای "ناجور" نکند . چطور میشود اعتماد کرد به ادعاها و قضاوتهای یک چنین آدمی ؟
الف باران بهتر است قبل از اینکه به عالم و آدم درس بدهد رفتار فرافکنانه اش را کنار بگذارد به زمین برگردد جایش را بشناسد و به پرسشگر یا هر دگراندیشی که دیدگاه او را ندارد تهمت مفت و مجانی نزند .
۴۹۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱       

    از : ناهید کشاورز

عنوان : غوغا بر سر چیست؟
واقعن قصد نداشتم وارد جار و جنجال کسانی شوم که به قول دوست گرامی ایوب زیر مقالات رفیق را به جائی برای تسویه حساب های شخصی و سکتاریستی تبدیل کرده اند و از دری سخن میگویند الا خود مقاله. آیا یکبار از خودمان پرسیدیم که بخش نظرات یک سایت برای چه طراحی شده؟
واقعن تحمل اینهمه پریشان نویسی دشوار است. یکی فمینیست است و سابقن شاگرد رفیق بوده حالا آمده داره از "دموکراسی" و خط سوم دفاع میکنه. دیگری این جا رو کرده به محلی برای حمله به منصور حکمت و آن یکی دفاع از حکمت و آن یکی دفاع از استالین و آن دیگری حمله به تروتسکی. اینکه اینها چه ربطی به بحران یونان و ایران داره مشکلی است که نه من و نه چند رفیق دیگر که با آنان صحبت کردم نفهمیدیم.
دوست عزیز
آقا و خانم محترم
این فضای اینترنت اون قدر جا داره که به تو هم می رسه. دست از سر رفیق ما بردارین و بگذارین با آرامش به کار و نوشتن بپردازه.
۴۹۴۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱       

    از : ساسان

عنوان : تشکر
سلام به آقای ایوب ر. و تشکر از اطلاعات ذیقیمت تان در باره این چند موردکه حداقل من یکی را روشن کرد. من با این«که اندکی در چپ ایران مطالعه داشته»ام اما هرگز اطلاعی از کتاب های ذکرشده و نقدهای مربوطه به«حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت که با طرح برنامه "حزب و قدرت سیاسی" از سوی آقای آذرین و دوستانش» صورت گرفته و جدالهای فیمابینی هیچ اطلاعی نداشته و حقیقتأ علاقه ای هم به پی گیری این برخوردها، که متأسفانه در چپ ایران یکی دوتا هم نیست نداشته ام و به دلیل همین بی اطلاعی از این قضایا، از کنایات و اشارات و
اتهاماتِ بی پایهً عده ای از کامنت گذاران به این جانب، هم گیج و متعجب و هم بیش از آن عصبانی شدم. من برداشت های همه جناح های «حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت» از مارکسیسم -لنینیسم را مکانیکی، انتزاعی، پوزیتیویستی
و در یک کلام غیردیالکتیکی و غیرمارکسیستی می دانم و لذا لزومی ندیده ام به تحقیق و پی گیری بیش از آن که تاکنون از آنان داشته ام بپردازم. ضمن تشکر مجدد از شما اما گله ای هم از کم لطفی تان در پیش داوری و قضاوت عجولانه تان مبنی بر «اشارات کامنت گزاران محترم آقایان و خانم ها ساسان و باران و پرسش و مدعی و نون و باد و یاشار و محمود دهخدا روشن شده» است دارم. آنهای دیگر را نمی دانم اما در مورد خودم(ساسان)باز به تکرار بگویم که تا قبل از کامنت جنابعالی هیچ اطلاعی از این مواردی که ذکر کرده اید نداشتم که خواسته باشم با «کنایات و اشارات»، که اصلأ در گروه خون من نیست، با کسی یا کسانی برخورد کرده باشم.
من به عنوان یک مارکسیست-لنینیست مستقل، نه ارتباطی با جناح های ریز و درشت«حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت» و نه با هیچ گروه و محفل و سازمان دیگری نداشته که نیازی به داشتن«محل تسویه حساب » با آنها و یا بدتر از آن تسویه حساب شخصی با این و آن دیگری داشته باشم.
آشنایی چند ماهه ام هم با نام آقای قراگوزلو از طریق خواندن مطالب آقایان خسروی، فرد و شفیق و خانمی که متأسفانه نامشان خاطرم نیست، در باره ایشان
در سایت مجله هفته و نیز دیدن کامنتهای زیر نوشته جات ایشان به توصیه دوستان بوده است و لاغیر. چند کامنتی هم که تازگی ها زیر چند نوشته ایشان گذاشته ام صرفأ برخورد به نحوهً «تعامل» و فرهنگ برخورد غیرمارکسیستی - غیردمکراتیک کامنت گذاران حامی ایشان به انتقادات و کامنتهای انتقادی بوده است. وگرنه در نوشته جات ایشان چیزچندان تازه و ناگفته و نانوشته شده های هزاران بار تکراری وجود ندارد که نیازی به نقد و تحلیل داشته باشد و من از پرداختن به آن سر باز زده باشم
۴۹۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : هر دم از این باغ بری می‌رسد،تازه تر از تازه تری می‌رسد.
تمام این جنگ و جدلها بخاطر دو دیدگاه متضاد راست و چپ می‌باشد.آقای قراگوزلو معتقدند: " مارکسیسم کلاسیک و به یک مفهوم مارکسیسم ارتدوکس با نظریه‌ پردازی‌های لنین، تروتسکی، لوکزامبورگ و بوخارین تکمیل شده و به اعتبار پایه‌های علمی‌اش، قوت نظری و قدرت انقلابی اش را حفظ کرده است., از سازمان یابی‌ کارگری ، ۶.لنینیسم در معرض نقد لوکزامبورگ".
این یک تحریف تاریخی‌ و نداشتن صداقت سیاسی است. تروتسکیسم و لینینسم
دو قطب مخالف یکدیگر بوده و هستند و همانطور که تیتر مقاله با "لنینیسم در معرض نقد لوکزامبورگ" اشاره می‌کند جریانی در مخالفت با لنین، جریانی در مخالفت با انقلاب سوسیالیستی اکتبر ، نفی تمام مبارزات انجام شده بوسیلهٔ بلشویک‌ها ، نفی تمام پیشرفتهای انجام شده در جهان سوسیالیسم در گذشته و نفی تمام حکومت های ملی‌ ، مترقی و مستقل ( کوبا ،ونزوئلا،بولیوی، نیکارگوئه ...) و جنبش‌های آزادیبخش و ملی‌ در تمام جهان است.
(...هر چه فکر کردم در نیافتم که در کجا و کدام یک از مقالاتم از این دولت های مرتجع و حتا اردوگاه شرق دفاع کرده ام...سازمان یابی کارگری ۸- خود سازمان دهی )

مشی تروتسکیسم حاضر نیست بپذیرد که با در دست داشتن قدرت سیاسی می‌توان سرمایه داری را کنترل و در جهت منافع ملی‌ انقلاب را تکامل داد.حمله آقای قراگوزلو و تروتسکی به به انقلاب اکتبر ( ناکام ماندن بلشویک ها ) و برنامه‌های اقتصادی "نپ" در همین حواشی هاست . در ایران هم همین سیاست را دنبال میکنند که اگر یک حکومت ملی‌ ,چه به رهبری سرمایه داری ملی‌ و چه بوسیلهٔ حزب طبقه کارگر بعد از به قدرت رسیدن , قادر نیستند مسائل اقتصادی ،اجتمایی و فرهنگی‌ را تعدیل و یا حل کنند.
آقای قراگوزلو ظاهراً از لنین پشتیبانی‌ میکنند ولی‌ تیتر مقاله‌ها با نقدی بر لنینیسم شروع میشود !
همین جریانات فکری آموزگاری چون آقای قراگوزلو باعث شده که تمام طرفداران ایشان چاوز را "چاوز خان" ، فیدل کاسترو را "دیکتاتور" و حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی‌ سالوادار آلینده بدانند و از اینکه ایشان گوشه چشمی به حکومتهای چاوز ،ارتگا ، مورالس و کاسترو داشته اند ناامید و حسرت زده شوند !
راحت بگویید که ما همان سوسیال دموکراسی‌های نوع اروپایی و بهتر از همه نوع اسکاندیناویایی آنرا میخواهیم .اگر اینطور است لطفا خود را مخالف جمهوری اسلامی ندانید چون با ابزارهای مبارزاتی اینگونه سوسیال دموکراتها خراشی هم به سلسله جبال جمهوری اسلامی وارد نمیشود و بهمین خاطر ترتسکیست‌ها در ایران آزادند و میتوانند کتابهای خود را چاپ کنند و در خیابانها با خیال راحت رفت آمد کنند.
۴۹۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : ایوب ر

عنوان : حقیقت و واقعیت
رفیق تابان گرامی
با سلام و خسته نباشید
من اولین بار است که در سایت شما کامنت می نویسم. اگر ضرورتی در کار نبود هرگز دست به این کار نمی زدم. این ضرورت ناشی از شفافیت است و لزوم این مهم که همه رفقا و دوستانی که این مقاله و سایر مقالات آقای قراگوزلو را خوانده اند و با کنایات مبهم مواجه شده اند درجریان قرار بگیرد. به نظر من وقت آن رسیده است که دیپلماسی مافیائی را کنار بگذاریم. در این دیپلماسی حساس ترین مسائل سیاسی از زبان یک" مقام آگاه " که معلوم نیست کی هست بیان می شود. حالا من برای شفافیت (توسه یافتگی سیاسی) چند نکته روشن را روشن تر می کنم. هرچند بر این باورم که هر که اندکی در چپ ایران مطالعه داشته باشد همه این اشارات را می داند.
&.دو کتاب "چشم انداز و تکالیف" و " در دفاع از مارکسیسم" را ایرج آذرین نوشته است. کتاب اولی در چپ ایران متهم به دفاع از تفکر نئوتوده ایسم شد و کتاب دوم نقدی است به حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت که با طرح برنامه "حزب و قدرت سیاسی" از سوی آقای آذرین و دوستانش به" بلانکیسم" متهم شد.
&. جزوه"ایران در عصر بحران و انقلاب" دو سال پیش منتشر شد. از سوی اتحاد سوسیالیستی کارگری. می توان در سایت این سازمان آن را خواند.
تا این جا فکر میکنم که اشارات کامنت گزاران محترم آقایان و خانم ها ساسان و باران و پرسش و مدعی و نون و باد و یاشار و محمود دهخدا روشن شده باشد.
& ماجرای تریبون مارکسیسم به دوران ضربه خوردن دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب باز می گردد. در این تریبون مقاله ای بی نام منتشر شد که در آن مانند بازجویان رژیم اسلامی دانشجویان دربند را به یک حزب سیاسی خارج کشور منتسب می کرد
&. نا قهرمانان و فاکتی که از فیلم خانه سیاه است جان لوکاره آورده شده است از نامه منصور حکمت است. حکمت این نامه را خطاب به آذرین نوشته است. عین این نامه در اینترنت موجود است و رفقا و دوستان میتوانند مراجعه کنند و بخوانند.
& اصطلاح سلبی اثباتی هم که مرتب در کامنت های خانم هلاله میم تکرار میشود برگرفته از ادبیات سیاسی منصور حکمت است. مانند اصطلاح سناریوی سفید و سیاه.
رفیق فواد
می خواهم نتیجه بگیرم که این کامنت ها هیچ ربطی به خود مقاله ندارد و فقط نوعی پلمیک دو سه جریان سیاسی است. که مقاله آقای قراگوزلو را به کیسه بوکس تبدیل کرده اند. آنان می دانند که این سایت پربیننده تریم سایت چپ ایران است و مقالات آقای قراگوزلو هم بسیار خواندنی هستن در نتیجه اینجا را به محل تسویه حساب خود مبدل کرده اند.
خواهش من این است که برای روشن شدن خوانندگانتان و برای اینکه در دام این جو سازی ها نیفتند به این تذکرات توجه کنند. البته آنچه من گفتم نه افشاگری بود و نه دربرگیرنده نکته تازه ای بود.
با تشکر از اینکه این کامنت را درج می کنید
۴۹۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : !!
از اخبار روز تقاضا میشود که به آخرین خط کامنت باران پس از "نترسید نترسید ماهمه باهم هستیم"،شعار "مرگ بر دیکتاتور،مرگ بر دیکتاتور" اضافه شود که این جمله افتاده سهل‌انگاری خود باران است.
۴۹۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : " نترسید ، نترسید ما همه باهم هستیم ..." (!)
طپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این ناله ها ، فریاد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زانکه میدانم
خرابیها چو از حد بگذرد آباد میگردد (فرخی یزدی)

مقاله را با هر زوری بود خواندم"منظورم همین مقاله بر یونان و ایران اشگ مریز"بود. نویسنده همانند پزشگی مینمود که کنار بیماری نشسته و دردهای او را به طور کامل شرح میدهد ، بیمار هر لحظه غمگین و ناامید ، دردمند ، افسرده و درمانده از زخمهای بر گرفته از جامعه بخود میپیچید تا لحظه ای که بر او مسجل میشود ، دیگر کار از کار گذشته و امیدی به زنده ماندن نیست ، دیر یا زود میمیرد ! ...
در دفتر پزشگ هم , ترنم نوای شاعری توانا بر آهنگ"شبانه" که برای زندگان مرده و یا مردگان زنده سروده شده بگوش میرسد...

کوچه ها باریکن
دکونا بسته س
خونه ها تاریکن
طاقا شکسته است
از صدا افتاده تار و یا کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه
....
.....
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب امید و از بد گله ندارم
گر چه از دیگران فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم .....
...
کوچه ها باریکن...

ولی‌ واقعیت همان شرایط خواسته شده نبود چون در آنسوی جویبار سیل خروشان جوانان دختر و پسر، زنان و مردان سال خورده و میان سال می‌‌سرودند : ...
" نترسید ، نترسید ما همه باهم هستیم ..." (!)
۴۹۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : پرسش

عنوان : کدام دمکراسی؟
سلام !
این چه نوع «دفاع از دمکراسی» است که«رفیق مانند چند مقاله سال گذشته دلخور شود و از رفیق تابان و همکارانش بخواهد کامنتها را مسدود کنند و همه را در خماری بگذارند.». نه محترم عزیز ، اسم این کار را هر چی می شود گذاشت غیر از « دفاع ازدمکراسی»
چه انتظار بیهوده که در یک کامنت باید تحلیل داد و مقاله نوشت. وظیفه کامنت اظهار نظر کوتاه در باره تناقضات و کمبودها و ایرادات مقاله و برخورد کوتاه به کامنت های دیگر است.
چرا بعضی ها بجای «اول یک سوزن به خود..» فقط به دیگران «جوالدوز»می زنند. من با اجازه «باران» و «ساسان» بگویم که اصلأ موردی از منشویسم در مواضع آنان، خصوصأ ساسان، ندیدم. اینان از دمکراسی و حق آزادی دفاع کرده اند اما خودمانیم ببینیند چگونه مورد تهمت و افترا فرار می گیرند و هیچ کدام از متولیان «دمکراسی» هم برخوردی با آن نمی کنند و بقول خود ساسان، برعکس با افترازنان همراهی می کنند و تحریف و تخریب پشت تحریف و تخریب........
۴۹٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : نون باد

عنوان : وای وای وای
وای وای وای امان از دست شما بارانیان و ساسانیان .
باران و ساسان شما که یادتن هست یکی دو سال پیش بود یک اطلاعیه در آمد اسمش "ایران در عصر بحران و انقلاب" که تویش از این ها میگفت " مانند هر دوره‍ی بحران جهانی سرمایه داری در تاریخ صد و پنجاه سال گذشته جهان، دوره جدیدی بالقوه آغاز شده است، و پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از بحران عمومی کاپیتالیسم جهانی در دهه‍ی ۱۹۷۰، بار دیگر دوراهی سوسیالیسم یا بربریت را در برابر بشریت گشوده است" . شما چی یکی دو سال پیش یادتان رفته بود که تو این بحران عمومی کاپیتالیسم جهانی دولتهای سوسیال دموکراسی سوئد هم این دور و ورها هستند.حالا تازه یادتون افتاده ؟
حالا حرفهای تازه راه سومتون فقط برای استفاده تو پروژههای ضد "قره گوزلو" یی هست
یا راست راستکی از یکی دو سال پیش چرخیدین و تازه حالی شدین که به به راه سوم هم هست که ندیده بودینش
یا این که همون یکی دو سال پیش چون دوراهی بربریت و سوسیالیسم مد روز بود شماهم قسمش می خوردید ؟
زنهار زنهار زنهار
۴۹٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : روزبه ک

عنوان : ایران و یونان و مصر و....
رفیق مان قراگوزلو در یک سلسله مقاله مستند به آمار و تحلیلی و سیاسی اقتصادی به پشتوانه تئوری سوسالیستی کارگری به مقایسه ای معتبر و ارزشمند میان اوضاع و احوال این کشورها دست زد. کاری دشوار که من با وجود مطالعه مقالات زیاد در این موارد به کونه های مشابه مواجه نشده ام. این تلاش ستودنی است. اما ما چه می کنیم؟ مشکلات شخصی و ایده ئولوژک و حزبی و سکتاریستی خود را در یک سری کامنت هائی که کمترین ربط مستقیم و غیر مستقیم با مقاله ندارد کپی پیست می کنیم و شاد و خندان از این عمل انقلابی و از اینکه عقده هایمان را سر یک نفر و در جائی پرخواننده خالی کرده ایم حس خوب و رضایت بخشی به ما دست می دهد. خوب اگه این طور است از رفیق باید تشکر کرد که این امکان را برای خودنمائی بعضی دوستان فراهم میکند. من در این کامنتها در مورد همه چیز خواندم الا تحلیل یا نقد اقتصاد سیاسی و این که سیاستهای نولیبرالی چه بر سر مردم آورده است. فقط مانده یک دوست در مورد مسابقه واترپولو هم اظهار فضل کند.کاری نکنیم که رفیق مانند چند مقاله سال گذشته دلخور شود و از رفیق تابان و همکارانش بخواهد کامنتها را مسدود کنند و همه را در خماری بگذارند.
من با اشتیاق منتظرم ببینم این آقایان مدعی و منتقد می خواهند چه بنویسند. خدا وکیلی من حاضرم مقاله وعده داده شده باران را شخصن توزیع کنم. باران جان! منتظر باشیم؟ کی؟ به زودی محال؟
۴۹٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : نرگس مومبینی

عنوان : راه سوم دموکراسی خواهی است
ابتدا به دوست و همرزم بسیاز عزیزم نفیسه جان سلام می کنم و از این که او را مثل همیشه سرحال و شاداب می بینم خوشحالم. با اجازه نفیسه میخواهم آقای ساسان و دوستش باران را مخاطب تصور نمایم و یک "پرسش" را مطرح نمایم. کمی از محتوای مقاله بیرون است مانند همه کامنت های دیگه. با پوزش از دوست عزیز و قدیمی ان آقای قراگوزلو که می دانیم در هر صفی که باشد مانند کتابش(فکر دموکراسی) از دموکراسی دفاع خواهد کرد و حتی اگه دوستان قدیمیش را هم فراموش کرده باشد و حتی اگه سرش آنقدر شلوغ باشد که به نامه های ما هم جواب ندهد بازهم شک نداریم که دلش با ما بوده و هست. ما سئوال من. اگه ممکنه هر که جواب بدهد مفید است.
فرض کنیم آذر ۵۷ است. شما میان دولت دکتر بختیار که یک دولت ملی سوسیال دموکرات است و دولت آیت الله خمینی کدام را انتخاب می نمائید؟
انتخاب من و دوستان قاطعانه دولت ملی دکتر بختیار خواهد بود. شما چه؟
در ضمن این سئوال را برای خود آقای قراگوزلو هم فرستادم و جوابی نگرفتم. گیرم حالا و مدتهاست که جوابش را میدانیم. هیچکدام؟
باران و ساسان از دکتر بختیار ملی و سوسیال دموکرات حمایت خواهند کرد. دوست دارم از زبان خودشان بشنوم.
۴۹٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : سیروس فرهودی

عنوان : منشویسم در برابر بلشویسم
به نظر من موافقان و مخالفان چپ آقای قراگوزلو در دو دسته تقسیم میشوند. موافقان از موضعی بلشویکی مقالات ایشان را تحلیل و دفاع می کنند و مرحله انقلاب را سوسیالیستی می دانند. مانند خود ایشان. اما مخالفان مرحله انقلاب را دموکراتیک می دانند و دعوا از ایجا شروع می شود. این دعوا علیه آقای قراگوزلو به این سایت و آن سایت هم مربوط نمیشود. سه سال پیش که آقای قراگوزلو جنبش سبز را متعلق به طبقات بالادست ارزیابی کرد و سازمان دهندگان اصلی آن را احزاب مشارکت و کارگزاران دانست این صف بندی شروع شد. سخنرانی های مرتضی محیط علیه قراگوزلو یک نمونه بارز بود که تا مدتها با کنایه و طنز ادامه داشت. این دعوا حالا از سوی فمینیست ها و لیبرال ها و دمورات ها و سکولاریست ها ادامه پیدا میکند. من قصد بحث نظری ندارم و این کار خود آقای قراگوزلو است که از مرحله انقلاب دفاع کند و نشان دهد که بورژوازی بطور کلی ضد انقلاب است اما آلترناتیو مخالفان دموکراتیک ایشان هم میشود میرحسین موسوی یا حداکثر اتحاد جمهوری خواهان. کما اینکه در زیر همین مقاله کامنت هائی در دغاع از این جریان ها دیده می شود. خانم نفیسه با شهامت نظر خود را بیان کرد و آقایان ساسان و باران هم در واقع از همین نوع منشویسم دفاع مینمایند. حالا حق با کیست؟ روند آتی حوادث ایران مشخص خواهد کرد. من فقط به این تذکر یا یاد آوری اکتفا میکنم که دوستان! حتی جمهوری خواهان هم به ضرورت دخالت اقشار پایینی؟؟؟ در تحولات آینده ایران اعتراف نموده اند.
۴۹٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : سوسیالیسم و یا بربریت ؟!
اگر فرصتی بود نظر خود را راجع به مقاله خواهم نوشت ولی‌ به چند سئوال و دستور مطرح شده جواب داده خواهد شد.
خانم هلاله میم دستور فرموده اند که": آن کسی‌ که روند بحث را به انحراف میکشد باید به سئوالات خوانندگان جواب دهد یا از بحث کنار بکشد" بدون پرداختن به ماهیت این دستور باران با احترام فراوان به سئوال " سوسیالیسم و یا بربریت" در حد توانائی خود بدون ادعایی و در سطح همه کامنت گذاران محترم جواب خواهد داد.
اگر حکومت‌ها بین سوسیالیسم یا بربریت تقسیم شوند و راه سومی‌ هم نداشته باشد پس حکومت هایی چون کشور کوبا، نیکاراگوئه،بولیوی ،ونزوئلا و ... که در چهار چوب خط کشی شده شما و آقای قراگوزلو سوسیالیست هم نیستند و راه سومی‌ هم وجود ندارد باید فاشیسم ( بربریت) باشند ؟ یعنی‌ هم کاسترو فاشیست است هم چاوز هم ارتگا و هم مورالس !
البته مشخص است که نحوه برخورد "کمونیستهای انقلابی" با این فاشیست‌ها چه خواهد بود !
به کشور خودمان ایران برگردیم.در آینده ایران , هر حکومتی که سوسیالیسم نباشد حکومت بربریت و فاشیست است !؟ پس مردم ایران از یکطرف باید به امید امام غایب و از طرف دیگر به امید سوسیالیسم تخیلی دیگری باشند چون راه سومی‌ وجود ندارد !
آقایان و خانم‌های محترم؛ مردم ایران به هر حکومتی که به نیازهای دمکراتیک و خواستهای ترقی‌ خواهانه مردم در امور اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی و سیاسی احترام بگذارد خوش آمدخواهند گفت و آنرا حکومت ملی‌ و مردمی خواهند خواند .
۴۹٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : ساسان

عنوان : زنهار..زنهار
سرکار خانم نفیسه
من اکنون از کامپیوترهمان دوستی که توصیه کرده بود در دام کامنتهای
مسموم نیفتم می نویسم وازشما می پرسم آیا واقعا «طعنه» یا «متلک»؟
شما مژده داده اید« بحث من با شما تمام شده است.» اما آنرا بلافاصله با طعنه و متلک و همچنان تحریف و
تغییر و بار معنای دلبخواهی دادن به کلمات من ادامه داده اید:« این فمینیسم مشروطی که شما نوشتی را چندین برابر بیشتر از آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله صانعی غیر مارکسیست لنینیست هم شنیده بودیم. ستم مضاعف بر زنان. قصد من این نبود که شما بر "صندلی" ثابت معلم اخلاق بنشینید و همه را نصیحت و ارشاد کنید». این از سرکارخانم مدعی آشنایی با روانشاد
شاملو و میزبانی روانشاد گلشیری بعید است. من بارها در کامنتهایم حساب
شمارا با تصور به آزادگی تان از«خیلی ها» که کامنتهای مرا خوانده نخوانده وفهمیده نفهمیده ٬ به تعجیل و مربوط ونامربوط و بی اساس و پایه قضاوت
می کنند جدا کرده ام و اگر با دانشجویان دیگردر تماس وارتباط نبودم به کل
نحوه تدریس در مدارس و دانشگاه های ایران شک میکردم.
حالا هم که مرا «بر "صندلی" ثابت معلم اخلاق » نشانده اید پس «نصیحت و ارشاد»ی دیگر:
اگر شما «چندین برابر بیشتر از آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله صانعی غیر مارکسیست لنینیست هم» در باره «این فمینیسم مشروطی شنیده» و خوانده اید توصیه می کنم آنرا به
فال نیک بگیرید و دنبال کنید. اما اینجانب شک داردکه این «حضرات»
مو رد نظر سرکار٬نه بلحاظ بار معنایی و نظری و نه به لحاظ پراتیکی حتی
به نزدیکی برجسته کردن حقیقی حقوق ویژه زنان و مبارزه واقعی با تبعیض
ویژه بر زنان و خواسته های فمینیستی هم آمده باشند. این شما هستید که با
چهره پردازی دلبخواهی و احساسی از افراد ٬ آنان را «بر "صندلی"»های
نامربوط می نشانید و جنبشهای دمکراتیک ٬ از جمله فمینیستی٬ و نیز
دمکراسی خواهی و.و..را خدشه دار می سازید
۴۹٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : مدعی

عنوان : گوی و میدان. حرافی و عمل
از آقای الف باران دعوت میکنیم که اگر حرفهایشان از روی صداقت باشد از مهد سوسیال دموکراسی که کامنت گذاری آن را مفصل با همه تاریخش توضیح دادن به ایران تشریف بیاورند و به شکل مارکسیست ایده آلی که وصف کردند به مبارزه با حکومت اسلامی مشغول شوند
همان مارکسیستی که جایش را در ایران خالی میبینند!
و اگر ادعای خودشان را با صداقت قبول دارند از نتیجه مبارزاتشان در ایران ترس نداشته باشند
مثل وبلاگ نویسان و خبرنگاران طرفدار حقوق بشری ملی گرایان اصلاح طلبان سلطنت طلبان جمهوریخواهان مشروطه طلبان دارویش و همه و همه مخالفانی که لیستشان را نوشتند ایشان هم پیه زندان رفتن و کشته شدن در زندان را به تن بمالند
این گوی و این میدان
فرق بین خوش نشینان حراف با مبارزین صادق را باید در عمل ثابت کرد!
۴۹٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : یک تذکر
فراموش نکنیم که در مقالات اخیر آقای قراگوزلو حول دوراهی سوسیالیزم یا بربریت بحث شده ست. همین مقاله ء پیش رو چنین پایان می یابد:
« .. کمی گذار از دو راهی سوسیالیسم یا بربریت سمت گیری حوادث یونان و اسپانیا و پرتغال و .... البته ایران را روشن خواهد کرد! راه سومی در کار نیست. انهدام محیط زیست هم – که برخی از دوستان به عنوان راه سوم پیش کشیده اند- در راستای تعمیق بحران سرمایه داری شکل خواهد بست....»
نه تمام کشور ها ی سرمایه داری شرائط یونان و ایران را دارند و نه مانند سوئد و کشورهای مرفه سرمایه داری می باشند.
همین دیروز اریکسون در استکلهم ۱۰۰۰ نفر را بیکار کرد . باقی مانده ء صنایع خودرو سازی سوئد بتدریج تعطیل میشود. ولی تا زمانیکه بیمه های بیکاری و خدمات اجتماعی می توانند حقوق بیکاری و یا از کار افتادگی شهروندان را تامین کنند. نظیر اتفاقات جاری در یونان و پرتقال در سوئد و مشابه آن دیده نخواهد شد.
قصد من از نوشتن مطالبی در باره سوئد نشان دادن ساختاریست که مشابه آن در چندین کشور جهان سرمایه داری وجود دارد و با تمام معایب آنها قابل قبول نیست که با تکیه بر «دوراهی سوسیالیزم و بربریت» سرنوشت جهان را تمام شده تلقی کنیم .
وظیفه چپ در هر کشور متفاوت و بستگی به تحلیل مشخص از آن کشور دارد.
آیا ما ، حتی امروز ، توانسته ایم بگوئیم در کدام مقطع از تاریخ معاصر ایران ، تحلیل نسبتا درستی ، برای شرائط ایران داشته ایم. اختلاف نظر ها و تحلیل های متفاوت در شرائط یکسان زمان و مکان را چگونه توجیه می کنیم ؟ امیدوارم در این زمینه ها به همسوئی و همگرائی برسیم.
۴۹٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : هلاله میم

عنوان : چاویسم در قالب"چشم انداز و تکالیف" و اهمیت یونان بحران زده
من و رفقایم همیشه مقالات محمد قراگوزلو را با دقت پیگیری می کنیم. اما من به دلیل گرفتاری از سرعت مقالات این رفیق جا ماندم و نتوانستم دو سه مقاله اخیر او را بخوانم. رفیقی برای من نقل میکرد که قراگوزلو از هوگو چاوز دفاع کرده و من با شناختی که از مقالات این رفیق و نوع نگاهش به کمونیزم و کارگر داشتم و دارم و کم و بیش جنبه های سلبی اثباتی نظرات او را می دانم تعجب کردم. چند بار این مقالات اخیر را خواندم. و چیزی یا حتی اشاره ای در اینکه چاوز سوسیالیست است نیافتم.
البته باید بگویم که اولویت بحث در حال حاضر وارد شدن به بحران یونان و ایران است و ما باید بتوانیم نشان دهیم که چرا با وجود اینهمه شباهت میان اقتصاد سیاسی ایران و یونان در یکجا کارگران و مردم زحمتکش علیه سیاست های ریاضتی شورش می کنند و در ایران هنوز بعد از جنبش توده ای مردم بر علیه دولت سکوت کرده اند؟
به این سئوال باید جواب داد.
اما آن کسی هم که روند بحث را به انحراف می کشد باید به این سئوالات خوانندگان جواب دهد یا از بحث کنار بکشد. من سوالات را خلاصه و تکرار میکنم.
۱.نفرت از چاوز با انداختن نیروی طبقه کارگر پشت این یا آن جناح بورژوازی چگونه توجیه میشود؟ اگر چاوز هم دارد از کارگاه های کوچک در برابر سرمایه های بزرگ دفاع می کند و نام این اقدام را "سوسیالیسم قرن بیست و یکم " می گذارد؛ آن آقا هم زمانی همین کار را کرد و اسمش را گذاشت"چشم انداز و تکالیف" و به قول خودش خواست که " در دفاع از مارکسیسم" نظریه بدهد.
۲. آیا دوران "چپ کاغذی" سپری شده است یا نه؟
۳.آیا این چپ همان" نور ستارگان مرده" است؟
۴. و سرانجام تکلیف توهین به فعالان کارگری داخل چه میشود؟
آیا ممکن است به بهانه دفاع از مارکسیسم مانند آیت الله جنتی روضه خواند؟
منهم مانند ساسان وقت حوصله کامنت نویسی ندارم. اما لازم دیدم برای روشن شدن ذهن خوانندگان اخبار روز (که از سایت های پربیننده است) این روشنگری ها را انجام دهم.ما انتظار داریم کسی که موعظه میخواند خود واعظ بی عمل نباشد.
اگر ساسان یا هر دوست و خواننده دیگری به سوالات من جواب دادند طبیعی است که بار دیگر باز خواهم گشت. در غیر اینصورت برای همه رفقا و مدیران محترم اخبار روز یک دنیای بهتر آرزو می کنم.
هلاله
۴۹٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : میثم کاظمی

عنوان : پارلمان یونان در محاصره
ساعت ۷ صبح به وقت تهران. گزارش از یونان. دقت و توجه کنید.
نیم ساعت پیش گزارش شد که یک تیم پارلمانی سیریزا صحن علنی پارلمان یونان را ترک کرده و به تظاهر کنندگان اطراف پارلمان در میدان سینداغما (( قانون اساسی )) پیوسته اند.
کشور به علت اعتصاب ۴۸ ساعته دو سندیکای بزرگ کارگری فلج شده است. تظاهرات سندیکا های کارگری و احزاب چپ در اعتراض به تصویب لایحه ۱۳میلیارد دلاری بسته سوم ریاضت های اقتصادی تحمیلی بر مردم و کارگران یونان در شهر های تسالونیکی ، وولو ، یواننا، ایراکلیو و پاترا هم اکنون در جریان است..

ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه به وقت آتن:
درگیری ها در مرکز شهر و خیابان های منتهی به میدان سینداغما (( قانون اساسی )) شدت گرفته است . نیروهای گرد ویژه مات از گاز اشک آور و گلوله های پلاستیکی و ماشین های آب پاش برای متفرق کردن جوانان معترض کوکتل مولوتف به دست ، استفاده میکنند .
۴۹٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : نفیسه کوهین

عنوان : ترانه های میهن تلخ.
جناب آقای ساسان
بسیار متشکرم از این که من را روشن کردی. بحث من با شما تمام شده است. این فمینیسم مشروطی که شما نوشتی را چندین برابر بیشتر از آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله صانعی غیر مارکسیست لنینیست هم شنیده بودیم. ستم مضاعف بر زنان. قصد من این نبود که شما بر "صندلی" ثابت معلم اخلاق بنشینید و همه را نصیحت و ارشاد کنید. قصد من بیراهه بردن بحث مقاله هم نبود. به همین خاطر ضمن عذر خواهی از آقای قراگوزلوی عزیز که در زمان دانشجوئی ام از او بسیار آموخته ام این نوشته ها را تقدیمش می کنم و از مدیر سایت خوب اخبار روز هم تشکر می کنم و از همه دوستانی که کامنت های من رو تحمل کردن متشکرم
نفیسه

شاملو در مقدمه ترانه های میهن تلخ نوشته است:
اشعار کوتاه این مجموعه – ترانه های میهن تلخ – نمونه بدیعی از" شعروموسیقی" مقاومت است در دوره هشت ساله حکومت سیاه سرهنگان بر یونان. از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴.
یانیس ریتسوس نامی ترین شاعر متعهد یونان معاصر- خود در باره این مجموعه چنین نوشته است:
" همه ی این اشعار ، به جز شانزدهمین و هفدهمین آن ها در یک روز ۱۶ سپتامبر- ۱۹۶۸ –در اردوگاه زندانیان سیاسی پارته نی ( واقع در جزیره ی له رس) نوشته شده است.
میکیس محرمانه پیغام فرستاده بود که می خواهد برای اشعار این روزگار موسیقی بسازد، و من این ها را نوشتم اما وسیله یی پیدا نکردم که به او برسانم. بعدها یک روز دیگر روی آن ها کار کردم: روز ۲۹ نوامبر ۱۹۶۹ در زندان کارلوواسی در جزیره ی ساموس ، تا به صورت امروزی شان در آمد...این قطعات به دلایل آشکار و نیز به علت وسواس های خودم در مورد ساده گی ناگزیر و آزاردهنده یی که دارد می بایست به آهنگ خوانده شود نه این که فقط به چاپ رسد.
قطعات شانزدهم و هفدهم نیز در اول ماه مه ۱۹۷۰ در زندان کارلوواسی به دیگر قطعات افزوده شد.
همه شان را یکجا به میکیس تقدیم کرده ام."
یانیس ریتسوس
*
مترجم اشعار و نویسنده ی این یادداشت نکته ی دیگری به خاطرش نمی آید که تذکرش لازم یا مفید باشد، جز این که هیچ کس حتا برای یک لحظه نباید گرفتار این خوش خیالی باطل شود که با شکست آلمان هیتلری فاشیسم برای ابد به گور سپرده شده است یا با سرنگون شده حکومت سرهنگان در یونان، سرهنگان سراسر جهان بدین نتیجه ی تاریخی رسیده اند که سر نیزه و گلوله برای حکومت کردن وسیله ی قابل اعتمادی نیست. چرا که اوباش و اراذل با مغز و منطق اندیشه نمی کنند و لاجرم از تاریخ چیزی فرا نمی گیرند.
این را همیشه به یاد داشته باشیم!

ماریا فاراند وری.خواننده
ماریا فاراند وری بعد از کودتای نظامی در آوریل ۱۹۶۷ ناگزیر به زندگی در تبعید شد وبا اجرای صدها کنسرت همراه میکیس تئودور اکیس ، به یکی از سمبول های مقاومت و دموکراسی برای یونان تبدیل شد.
لوموند در باره ماریا فاراند وری نوشت: او جون بائز مد یترانه است. گاردین نوشت:"صدای او هدیه ای از سوی خدایان اولمپ است" و فرانسواز میتران در باره او گفت: " برای من ماریا یونان است. تصویر الهه هرا هم اوست: قوی، خالص و بیدار. من هیج هنرمند دیگری را نمی شناسم که چون او به کلمه والا معنی داده باشد. "

ماریاخواننده ایده آل میکیس تئودور اکیس است . وقتی تئودور اکیس او را کشف کرد فقط ۱۶ سال داشت کرد . هنرمند توانا به او گفت : " توکاهن من خواهی شد"

و از همکاری آنها آثاری بوجود آمد که موسیقی جهان را غنا بخشید و در همه جا با استقبال پرشور دوستداران هنر روبروشد. آنها با هم اشعار شاعران بزرگ یونانی و غیر یونانی را به اجرا در آوردند.

ماریا فاراند وری در ۱۹۷۴ به یونان بازگشت و به کار خود ادامه داد. او از آن پس او با آهنگسازان برجسته گوناگونی همکاری کرده و اشعار شاعران مختلف از کشورهای جهان ، از جمله برتولت برشت را به اجرا در آورده است . همکاری با هنرمندانی از کشورهای مختلف و کار روی آثاری برآمده ازفرهنگ های گوناگون به هنر او غنای ویژه ای بخشیده است. بطوریکه در باره کارهای ماریا فاراند وری گفته اند هنر او پلی زده است بین موسیقی مدرن و کلاسیک، یونانی و جهانی ، و اشعار فولکلور توده ای و نمونه های پیچیده ، پخته والای شعری .ا۱۹۴۲ که سروده شد، به سرود مقاومت در برابر فاشیست ها تبدیل شد.
جنگ پایان یافت اما یونان آزاد نشد. تئودوراکیس در جنگ داخلی باز همراه پارتیزان ها برای آزادی جنگید و بارها دستگیر و شکنجه شد ، باز مرگ دوستانش را به چشم دید، در یک تظاهرات علیه انگلیس که ۳۰ تن از همراهانش کشته شدند، پرچمی را به خون دوست بر خاک افتاده اش آغشت و به سنگر بازگشت، در یک تظاهرات در ۱۹۴۶ که مورد هجوم وحشیانه قرار گرفتبه تنهایی ایستاد و سرود کاپیتان زاکریاس را خواند. باز دستگیر شد، کتک خورد و چشم راستش زیر ضربات دژخیمان آزادی برای همیشه آسیب دید.
پس از بازگشت پادشاه و شروع ترور سفید تا شکست پارتیزان ها در ۱۹۴۹ باز دستگیری ، شکنجه ، تبعید شروع میشود. در همین سال است که با یانیس ریتسوس شاعر نامدار یونان ملاقات میکند. اولین سمفونی اش راپس از کار اجباری در تبعید گاه مینویسد. زنده دفنش میکنند و پای راستش را زیر شکنجه میشکنند ،اماحاضر به تسلیم و امضاء ندامت نامه نمیشود.
اکتبر ۱۹۴۹ پایان رسمی جنگ داخلی است. در ۱۹۵۰ از کنسرواتوار فارغ التحصیل میشود و به نا م خدمت سربازی به تبعید فرستاده میشود. فشار چنان است که تصمیم به خودکشی با مواد انفجاری موجود در اسلحه میگیرد. او را به بیمارستان روانی میفرستند. میکیس در ۱۹۵۱ به جبهه چپ دموکراتیک می پیوندد. سرانجام زیر فشار بین الملی به او اجازه میدهند به پاریس برود. میکیس در پاریس کار میکند، اما زندانها در یونان پر است. او در ۱۹۶۰ به یونان بازمیگردد. در آوریل ۱۹۶۷ کودتای نظامیان در یونان صورت میگیرد. میکیس همان روز بیانیه ضد کودتا را مینویسد. خونتای نظامی آثار او را ممنوع و سرپیچی کنندگان را به محاکمه نظامی تهدید میکند. میکیس بازهم دستگیر میشودو زیر شکنجه میرودو به تبعید فرستاده میشود. در ۱۹۷۰بار دیگر زیر فشار بین المللی آزاد میشود و به پاریس میرود.و در آنجا به حکومت کلنل ها اعلان جنگ میدهد. جنگ دامنه داری که موسیقی او را به موسیقی مقاومت ونغمه آزادی در سراسر جهان تبدیل کرد وبه بلندترین صدا علیه دیکتاتوری سرهنگ ها تبدیل شد.

میکیس تئودور اکیس بعد از شروع جنگ عراق سه بیانیه داد که در آنها همان روح همیشه جوان و پر شور، فریاد کوبنده خود را علیه زورو بیداد بلند میکند و بشریت را به دفاع از صلح و آزادی فرامیخواند.

یانیس ریتسوس از برجسته ترین شاعران مدرن یونان است . اوفعالیت هنری و اجتماعی خود را وقتی که هنوز سی سال نداشت شروع کرد. در ۱۹۳۱ تحت تاثیر مکتب فوتوریسم بود. اولین مجموعه شعر او در۱۹۳۴ منتشر شد. درسال ۱۹۳۶ یک قطعه شعر طولانی به نام اپی تاپ سرود که در آن زبان شعرفولکلور و سنتی مردم بکار برده شده بود. همین سبک در دهه ۶۰ پایه همکاری او با میکیس تئودور اکیس در ایجاد آنچه که آنها انقلاب فرهنگی میخواندند، قرار گرفت.
رژیم دیکتاتوری در ۱۹۳۶ آثار او را به اتهام انتشار افکار کمونیستیی در مقابل عام به آتش کشید. ریتسوس در کارزار مبارزه با فاشیسم و در جنگ داخلی یونان شرکت کرد. در ۱۹۵۲-۱۹۴۸به خاطر فعالیت درجبهه آزادی بخش ملی علیه آلمانها به تبعید فرستاده شد ودر ۱۹۶۷ دیکتاتوری پاپادوپولوس او رادستگیر و به ۴ سال زندان محکوم کرد. آثار او ممنوع اعلام شد امااو در زندان با میکیس تئودور اکیس همکاری کرد و چنانکه خودش می نویسد ترانه های میهن تلخ را در پاسخ تقاضای تئودور اکیس وبرای آنکه همراه موزیک خوانده شود نوشت.
آثار او بیش از صد جلد کتاب شعر، مقاله، و داستان را شامل میشود. ریتسوس از گنجینه های ادبیات مدرن یونان بشمار میاید و دانشگاههای متعدد در کشورهای مختلف جهان او را مورد تقدیر قرار داده اند. ریتسوس در ۱۹۹۲ چشم از جهان فروبست
۴۹٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : نادر شایگان

عنوان : خبر و تصاویر مربوط به انقلاب در یونان
خبر و تصاویر مربوط به انقلاب در یونان را در لینک زیر از گاردین ببینید و در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارین. در ضمن برای اینکه خبر انتزاعی نباشد خواهشن مقاله رفیق و مشابهت اقتصادی میان یونان و ایران را هم به اشتراک بگذارین.
از رفیق تابان و رفقای مدیر سایت اخبار بخاطر پوشش سریع این خبر بینهایت ممنونم.
نادر/ رضا

Greek protesters clash with riot police – in pictures
Police in Athens are target for petrol bombs thrown during a demonstration on the second day of the ۴۸-hours general strike against new austerity measures. Riot police used teargas to disperse the demonstrators protesting outside the Greek parliament as MPs consider a €۱۳.۵bn austerity package
Share ۴۷

http://www.guardian.co.uk/world/gallery/۲۰۱۲/nov/۰۷/greek-protest-riot-police-strike-in-pictures#/?picture=۳۹۹۰۰۳۰۸۹&index=۸
۴۹٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : نادر شایگان

عنوان : بازهم یونان در آتش
حدود صدهزار نفر از شهروندان یونانی روز چهارشنبه ۱۷ آبان به خیابان های آتن آمدند تا علیه بسته ریا ضتی که بهای بحران سرمایه را به گردن مردم می اندازد اعتراض کنند. در لینک زیر میتوانید گزارش تصویری روزنامه گاردین از این تظاهرات عظیم را که به خشونت کشیده شد، مشاهده کنید:


http://www.guardian.co.uk/world/gallery/۲۰۱۲/nov/۰۷/greek-protest-riot-police-strike-in-pictures#/?picture=۳۹۹۰۰۳۰۹۵&index=۳
۴۹٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : نادر شایگان

عنوان : یونان در آتش خشم ضد سرمایه داری
آخرین خبر از انقلاب در یونان. توضیح اینکه این خبر از رادیو فردا نقل شده و دوستان فکر نکنند که چپها دارند سناریو سازی می کنند. کسانی که با کامنت های بیربط و نامربوط میخواهند ذهن خوانندگان را از شباهت حوادث یونان و و حوادث احتمالی در ایران منحرف کنند اگر از اعضای سایبری "محترم" نباشند با عرض پوزش ناآگاهند و نمی دانند که در حال حاضر باید روی حوادث یونان متمرکز شد و بیادآود که اقتصاد ریاضتی یونان عینن در ایران تحت عنوان اقتصاد مقاومتی دارد عملیاتی میشود. لطفن این مقاله را بخوانید و مانند فالانژها هیاهو راه نیندازید.



در بحبوحه درگیری‌های شدید در بیرون از پارلمان یونان، نمایندگان این کشور سرانجام به دور تازه‌ای از ریاضت‌های اقتصادی رای دادند.

تصویب بسته ریاضتی ۱۸.۵ میلیارد یورویی پیش‌شرطِ کمک‌های اتحادیه اروپا و صندوق‌ بین‌المللی پول بود.

پیش از رای‌گیری پارلمان یونان، خیابان‌های آتن بار دیگر به میدان زد و خورد معترضان خشمگین و پلیس بدل شد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، چهارشنبه، ۱۷ آبان، نزدیک به ۷۰ هزار تن به خیابان‌ها ریخته و شماری از آنها به شدت با پلیس درگیر شدند.

پلیس یونان بار دیگر، با چندین لایه‌ از نیروهای ضدشورش، تلاش داشت تا مانع از رسیدن یونانیان خشمگین به پارلمان شود.

میان معترضان و پلیس کوکتل مولوتف و گاز اشک‌آور ردو بدل می‌شد و این درگیری‌ها تا نیمه‌‌ شب نیز ادامه داشت؛ ساعاتی که هنوز نمایندگان در ساختمان پارلمان بودند و درباره دوره تازه ریاضت‌های اقتصادی بحث می‌کردند.

به گفته یک منبع در پلیس یونان روز سه‌شنبه دست کم ۲۰ نفر دستگیر شده‌اند.

دو اتحادیه بزرگ کارگری در یونان، برای دومین روز پیاپی این کشور را به حال فلج درآورده‌اند.

بدون تصویب این بسته ریاضتی، این خطر وجود داشت که نیمه ماه جاری میلادی، دولت یونان پولی برای هزینه کردن نداشته باشد و دولت ائتلافی این کشور درهم بشکند.

در این دور از ریاضت‌های اقتصادی، کاهش هزینه‌ها و از جمله‌ کاهش چشمگیر حقوق بازنشستگی و دستمزدها در نظر گرفته شده است.
۴۹٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : تقی بهنام

عنوان : خاوران شوروی
من با این نظر آقای قراگوزلو که از دستاوردهای "مثبت اقتصادی" حضرت استالین در مقاله قبلی خود دفاع کرده است بشدت مخالفم. استالین البته آدم بی خاصیتی نبود. او مسئولیت تمام عیار تخریب انقلابی را به عهده گرفت که لنین و سایر بلشویک ها در طول سالیان طولانی آن را به انجام رساندند. استالین مسئول مستقیم قتل ده میلیون انسان بیگناه تحت هناوین کذایی کولاگ و جاسوس و فاشیست و ضد میهن سوسیالیستی بود. آیت الله استالین دوسوم اعضای حزب بلشویک را قتل عام کرد. هر که جز بارانی های بی ابر بگوید استالین بی خاصیت بود معلوم است اصل انقلاب روسیه را نخوانده است. یک مثل معروف می گوید بزرگان جهان همه رفتند. گالیله و انیشتین و بتهوون و دیگران . حال من نیز خوب نیست. خدادند به همه از جمله باران های بی ابر حال خوش عنایت فرماید.
۴۹٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : آیا استالین هم از همان مارکسیستهای بی‌ خاصیت بود ؟!
انتقاد هایی که از "باران" گرفته میشود به بی‌ ربط بودن مقاله مربوط میشود.‌ای کاش خود این انتقاد کنندگان مطلبی در رابطه با مقاله که در باره یونان میباشد می نوشتند. تمام دوستان کامنت گذار یا از آمریکا تعریف کرده اند یا دو سه‌ صفحه‌ای در باره سوسیال دمکرات‌های سوئد , یا تعریف و تمجید از نویسنده و یا نقد نمودن از دیگران.همانطور که دیگر دوستان اشاره کرده اند این حکومت با "مارکسیست"‌ها کاری ندارد. منظور از مارکسیست‌های ذکر شده همان چپ نما‌های منفعل و بی‌ خاصیتی هستند که جز برخ کشیدن قدرت لایزال خود در اینترنت هنر دیگر ندارند.
در همین اخبار روز در قسمت خبر ها آماده است"ستار بهشتی‌ ، در زندان کشته شد" در توضیحات گفته شده که ستار بهشتی‌ کارگر و وبلاک نویسی بوده است. پس این حکومت با کارگران ساده وبلاک نویسان و خبر نگاران طرفداران حقوق بشری،ملی‌ گرایان،اصلاح طلبان،سلطنت طلبان ،جمهوری خواهان ،مشروطه طلبان دراویش و ...همه و همه مخالف است جز "مارکسیست ها" !! ... البته همان مارکسیست هایی که شما از آن نام می‌برید و آقای قراگوزلو هم، تئوریسین و سازماندهی کارگری آنرا بعهده دارند ! ...
آیا جامعه ایران به مارکسیست هایی که با این حکومت مخالفتی نداشته باشند نیازی دارد ؟
آیا همه مخالفان فکری آقای قراگوزلو استالینیسم هستند ؟ و آیا استالین هم از همان مارکسیستهای بی‌ خاصیت بود ؟!
در این باره مقاله‌ای تحت "۹۵ سال بعد از ۱۹۱۷" که در اخبار روز قسمت "جهان" آورده شده , که خواندن آن توصیه میشود.
۴۹٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : کامنت سوم
- Million Programme برنامه ء معروف مسکن در ۱۹۶۵ که تا ۱۹۷۶ منجر به ساختن یک میلیون آپارتمان در سراسر سوئد برای مردم گردید.
- در انتخابات سال ۱۹۷۶ حزب سوسیال دموکرات بخاطر موضوع نیروگاههای اتمی و حمایت از ابقاء نیروگاههای اتمی قدرت را پس از ۴۰ سال به احزاب راست و میانه واگذار نمود. با وجودیکه سایر احزاب به خواباندن نیروگاهها رای دادند ولی هنور تا امروز آلترناتیو مناسب برای این نیروگاهها در نظر گرفته نشده ست. این یکی از تجربیات بزرگ پارلمانتاریسم می باشد که حزبی مانند سوسیال دموکرات بخاطر آن شکست تاریخی میخورد و هنوز
نه حزب سوسیال دموکرات نه راست ها و نه مردم نسبت به این معضل اجتماعی به برنامه ی درستی دست یافته اند. چه باید کرد ؟
- بعداز شکست سوسیال دموکرات ها پالمه در موضع اپوزیسون به مبارزات خود ادامه داد . در انتخابات ۱۹۷۹ نیز تغییری در وضعیت سیاسی آنها صورت نگرفت.
- در سال ۱۹۸۱ سازمان ملل متحد به اولاف پالمه ماموریت داد که بعنوان میانجی در جنگ ایران و عراق وارد مداکره شود. ( برخورد نیروهای جنگ جنگ تاپیروزی و خمینی در ایران به او مانند تمام سیاست ها بی بند وبار خود بر خورد نمودند. حکومتی که همیشه «متخصص » سر هم کردن شعار های مبتذل می باشد به اولاف پالمه می گفتند : « الاغ پالمه» ! )
- جنگ ایران و عراق یکی از حلقه های تقویت ریگان و تاچر در عرضه جهانی بود .
- سوسیال دموکراتها و اولاف پالمه باردیگر در ۱۹۸۲ قدرت را پس گرفتند.
- در سال ۱۹۸۳ با لغو قوانین ضد کارگری که در دوره ی حکومت راست ها تصویب شده بود تنش های سیاسی افزایش یافت. راست ها سیاست های سوسیال دمکرات ها را سوسیالیزه کردن شرکت ها توصیف میکردند. در حالیکه تاچریسم و ریگانیسم در سایر کشورهای سرمایه داری ۴ نعل می تازیدند.
- در سالهای ۱۹۸۵- ۱۹۸۶ چند افسر نیروی دریائی ادعا نمودند که زیر دریائی های شوروی به آبها سوئد تجاوز نمود ه اند و دولت را در فشار میگذاشتند که عکس العمل نشان دهند. اولاف پالمه زیر بار این ادعا ها نمیرفت و بر مواضع صلح خواهانه و تشنج زدایانه خود پافشاری میکرد.
تحت این فشارها وزیر امورخارجه پالمه مجبور به استعفا گردید.
- در ۲۸ فوریه ۱۹۸۶ وقتی اولاف پالمه از سینمائی در استکهلم خارج شد به ضرب گلوله های ضاربی از پای در آمد و سوئد با ناباوری داغدار شد.
- در مراسم تشیع جنازه پالمه دختر جوانی - آ نا لیند - از سازمان جوانان سوسیال دموکرات سخنرانی نمود ( آنا لیند بعد ها وزیر امور خارجه دولت سوسیال دموکرات گردید. آنا لیندز در سال ۲۰۰۳ در فروشگاهی واقع در مرکز شهر استکلهم مورد حمله ضاربی با کارد قرار گرفت که ساعاتی بعد در بیمارستنان در گذشت علت قبل او نیز هنوز ناشناخته می باشد)
-بعداز قتل پالمه حزب سوسیال دموکرات با حزب چپ کمونیست دولت ائتلافی تشکیل داد و در انتخابات ۱۹۸۸ پیروز شد. ولی در انتخابات دوره بعد ۱۹۹۱ که بعداز سقوط شوروی انجام گردید. رکود اقتصادی منجر به تعطیل کارخانه ها و مراکز خدمات همراه با موج بیکاری گردید . راست ها را باتمام قوا با شعار « سوئد را از سوسیالیزم آزاد کنیم Befian Sverige av Sosialism » به رقابت انتخاباتی پرداختند و با حزب بیگانه ستیز « دمکراسی جدید» انتخابات را برنده شدند. در دوره ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ راست ها با لغو قوانین مالیاتی بسود کارفرمایان باعث کاهش درآمدهای دولت برای تامین «جامعه رفاه » گردیدند. بهیمن دلیل وامهای کلانی از بانک جهانی دریافت نمودند که بابت آن بدهی های سوئد با بهره های ناشی از آن بودجهء دولت را تضعیف نمود.
سوئد و بازار جهانی :
حقیقت اینست که مدل سوئدی جامعه رفاه با استاندارد فوق العاده بالای آن در تمام زمینه ها باعث شد: تا قیمت تمام شده ء محصولات و خدمات سوئدی بمراتب از کشورهای دیگر اروپائی بالاتر باشد. بهیمن دلیل صادرات سوئد نمی توانست با محصولات متناطر از کشورهای اروپائی و ژاپن رقابت نماید.
- در سال ۱۹۹۴ سوئد بعداز یک رفراندوم به اتحادیه اروپا پیوست که حزب سوسیال دموکرات موافق پیوستن به اتحادیه اروپا بود ولی بخشی از هواداران خود را از دست داد. حزب چپ که مخالف پیوستن به اتحادیه اروپا بود نیز نتوانست بر میزان محبوبیت خود در بین مردم بیافزاید. ولی سبزها بزرگتر شدند.
- پیوستن به اتحادیه اروپا اختلاف سطح جامعه ء رفاه را بیش از پیش نشان داد و سوئد و سوسیال دموکراتها بتدریج به عقب نشینی از مواصع سابق خود پرداختند. نئو لیبرالیسم از طریق اتحادیه اروپا سیاست های خود به دولت سوئد دیکته کرد. سوسیال دموکرات ها که در راس دولت بودند از سیاست های نئولیبرالی پیروی نمودند.

- با این وجود دولت سوسیال دموکرات در دوره ی ۱۹۹۴-۹۸ توانست بسیاری از پایگاهی نظامی سوئد را منحل و برچیند که این سیاست برای تقویت بنبه اقتصادی حکومت و ادامه ی گشترش دولت رفاه مفید بود ولی باعث نارضایتی شاعلین نظامی و وابستگان آنها شد که در ریزش آرا سوسیال دمکرات ها بسیار اهیمت داشت. (در این دوره ء مجلس ، قانون اساسی سوئد تغییر کرد . دوره انتخابات را از ۳ سال به ۴ سال افزایش داد)
- در رفراندوم بازار پولی اروپا ۲۰۰۴ اکثریت مردم نه گفتند ! بهمین دلیل پول سوئد هنوز کرون سوئد می باشد . که بازهم شکستی برای سوسیال دموکرات ها محسوب شد که طرفدار پیوستن به بازار پولی اروپا بودند.
- امروز حزب سوسیال دموکرات با وجودیکه هنوز بزرگترین حزب سوئد می باشد ولی نمی تواند بیش از ۳۵ در صدر از آرا را بخود اختصاص دهد در دو دوره آخرین انتخابات با و جود ائتلاف با حرب چپ و سبز ها نتوانستند اکثریت آراء یعنی بیش از ۵۰ در صدر را کسب نمایند.
- نئو لیبرالیسم باعث تغییرات ساختاری در سوئد گردید. سرمایه های بزرگ با انتقال تولید به کشورهای چین ، حوزه ی دریای بالتیک و اروپای شرقی
باعث شدند که جامعه ی رفاه سوئد دچار تشنجات شدیدی شود.
* بیکاری بشدت افزایش یافت.
* در آمد مالیاتی دولت کاهش یافت.
* جنبش کارگری و سندیکاهای کارگری و حقوق بگیران تضعیف گردید.
* نسبت اقشار متوسط و مرفه به کارگران بشدت افزایش یافت.
* بهمین دلیل احزاب راست و میانی در دودهه اخیر توانسته اند چندین بار تشکیل کابینه دهند و هم اکنون دولت دست راستی برای دومین دوره حاکم ست که در تاریخ سوئد سابقه نداشته ست.
* یکی دیگر از تبعات سیاست های نئولیبرالیزم رشد بیگانه ستیزی و راسیزم می باشد که در آخرین انتخابات سوئد حزب نژاد پرست «دموکرات های سوئد» با ۵،۷ در صدر آراء وارد مجلس شد و چند صندلی را اشغال نمود..
* حزب سوسیال دموکرات ، چپ و سبزها تلاش می کنند تا در انتخابات ۲۰۱۴ قدرت را پس بگیرند ولی بر اساس دلایل ذکر شده رقابت با راست ها شدید و بحرات اقتصادی برای جنبش کارگری و توده ای هنوز وضع را مختل تر مینماید. بهیمن دلیل در آخرین کنگره حزب سوسیال دموکرات یکی از رهبران تشکیلات سراسری کارگران LO به رهبری حزب انتخاب شد تا بلکه در جلب نظر کارگران و حقوق بگیران مفید واقع شود.
نتیجه : سوسیال دمکرات ها در مقابل صاحبان سرمایه که با آزادی عمل مانور کرده اند همیشه منفعل بوده اند . حتی در بسیار ی موارد با آنها مشارکت داشته اند. زمان را نمی توان به عقب بازگرداند. تا زمانیکه رفاه اجتماعی سوئد بتواند بیکاریها و مشکلات ناشی از آن را تامین نماید. تغییر کیفی در صحنه سیاسی صورت نخواهد گرفت. سوئد فقط حدود ۲۵۰ هزار بیکار آشکار دارد با سیاست های احتمالی صرفه جوئی که هر روز بیشتر خواهد شد. در آینده ی نه چندان دوری حتی در کشور سوئد نارضایتی ها افزایش و امکان سازمان یابی کارگران و حقوق بگیران و بیکاران حول سیاست های رادیکالتر افزایش پیدا خواهد نمود.
۴۹٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : کامنت دوم
- رشد اقتصادی سوئد بی نظیر بود و بی وفقه ادامه داشت که پشتوانه ی اساسی برای ایجاد جامعه رفاه در سوئد گردید .هر سال نتایج رشد اجتماعی درخشان تر میشد . جامعه رفاه در زمینه ی کار و مسکن اصلاحات بزرگی انجام داده بود . هر روز قدم هائی بیشتری برای رفع اختلاف طبقاتی بر داشته میشد. زنان سوئد بیش از تمام کشورهای جهان وارد بازار کار شدند .سیاست نگهداری کودکان این امکان را برای همه فراهم نمود که مادران بی دغدغه به مشاغل اجتماعی روی آورند.
- سوئد حتی برای تامین نیروی کار مورد نیاز در بازار کار از سایر کشورها نیروی کار وارد می نمود که اولین مهاجران از یونان ، ایتالیا ، ترکیه و یوگسلاوی بودند.
- سوئد حتی در سازمان ملل متحد برای تاثیر گذاری در بهبود وضع سیاسی -اقتصادی جهان فعالیت مینمود و در تمام سطوح آن نیروی متخصص می گمارد. داگ هامر شولد دبیر کل سازمان ملل متحد اولین قربانی این فعالیت ها در جنگ های داخلی کنگو بود که هنوز علل سانحه ی هوائی روشن نشده ست.
- در مجلس سوئد کمیسون های مترقی برای کمک به جنبش های آزادیبخش بخصوص مردم فلسطین و کشورهای محروم وجود داشت.( دولت ایران به ظفار نیرو میفرستاد تا به سلطان قابوس برای سرکوب نیروهای انقلابی کمک کند. به دولت ویتنام جنوبی کمک های لجستیکی می نمود)
- در جنبش جهانی دانشجوئی ۱۹۶۸ ، دانشجویان سوئدی نیز فعال بودند و در باره ی بعضی مقررات جدید با دولت اختلاف نظر داشتند.در دانشگاه استکهلم تحصن نمودند. اولاف پالمه بعنوان وزیر آموزش در شب دوم تحصن به محل اجتماع رفت و با دانشجویان گفتگو نمود ( چندین تن از دانشجو یان به عنوان اعتراض سالن تحصن را ترک کردند) این تحصن بعداز دو تا سه روز بی نتیجه خاتمه یافت . پالمه بعدا در سخنرانی رادیوئی گفت: آن دانشجویان که در اجتماع تحصن سالن را ترک کردند کمونیست انقلابی بودند .حرفی برای گفتن در پارلمانتاریسم سوئد ندارند و بهمین دلیل سالن را ترک نمودند .
چپ سوئد در چنان شرائط اجتماعی با چپ سایر کشور های جهان حتی اروپائی متفاوت بود. در مقابل پیشرفت های سوئد کاری بیشتر از همکاری و آنچه صورت میگرفت نمی توانست بکند. با این وجود ثبت اسامی چپ ها در دوران سوسیال دموکرات ها بعنوان بزرگترین افتضاح سیاسی سوئد تلقی میشود که اولاف پالمه هیچوقت آنرا تائید ننمود. ( هنوز در بارهء این موضوع بحث میشود)
* ارو-کمونیزم در اکثریت بود
* چپ ها اغلب مخالف شوروی بودند
* شدیدا رفتن قوا پیمان ورشو به خاک چکسلواکی - پراگ را محکوم میکردند.
* مائوئیست ها و طرفداران انقلاب کوبا در اقلیت بودند
* حمایت از جنبش آزادیبخش فلسطین بالا بود و استفاده از شال فلسطینی بسیار رایج بود.
- اولاف پالمه یکی از وزرای دولت سوسیال دموکرات بود که سیاست های امپریالیسم جهانی بخصوص آمریکا را به چالش می کشید - در سال ۱۹۶۹ اولاف پالمه دست در دست سفیر ویتنام شمالی در خیابانهای استکلهم علیه بمبارانهای مردم بی دفاع در هانوی توسط آمریکا راه پیمائی نمود. ( «اعلیحضرت» محمدرضاشاه پهلوی با نیکسون ۱۹۶۹-۱۹۷۳ نرد عشق میورزید)
- در سال ۱۹۷۱ اولف پالمه نخست وزیر سوئد شد و مبارزات ضد امپریالیستی دولت سوسیال دموکرات تشدید گردید.
- در کریسمس ۱۹۷۲ اولاف پالمه سخنرانی خود را به بمباران هانوی اختصاص دارد که سیاسیتهای ضد انسانی آمریکا را مورد حمله قرار داد و کاخ سفید را لرزاند. هنری کیزینجر به دفاع از نیکسون پرداخت نمود و با تحریف سخنان پالمه ادعا نمود که اولاف پالمه رئیس جمهور آمریکا نیکسون را با آدولف هیتلر مقایسه کرده است. چه تهمتی ! . در هیچ کشور اروپای غربی اختلافات چنین حاد بنظر نمیرسید. مدتی سفارت آمریکا در سوئد و سفارت سوئد در آمریکل بی سفیر بود.
- دولت سوسیال دموکرات سوئد در کودتای نطامی ۱۹۷۳ توسط پینوشه علیه سالوادور آلنده در کنار مردم شیلی قرار داشت و نقش سفارت سوئد در شیلی با سایر کشورهای غربی متمایز بود و در پذیرفتن پناهندگان شیلی بسیار صمیمانه استقبال نمود.
- مبارزات علیه حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی شدت گرفت و تحریم اقتصادی شروع شد. در حالیکه مارگرت تاچر نلسون ماندلا را تروریست معرفی میکرد . برخورد دولت سوئد اصلا با هیچیک از دول دیگر اروپای غربی قابل مقایسه نبود.( دولت ایران در آفریقای جنوبی سرمایه گذاری مینمود)
- اولاف پالمه در سال ۱۹۷۵ به کشورهای آمریکای جنوبی و کوبا مسافرت نمود که با استقبال بی نظیر فیدل کاسترو و مردم کوبا روبر شد.
( چپ ها و شهروندان سوئدی به کوبای انقلابی سفر میکردند و در اردوهای کار داوطبانه مشارکت مینمودند)
- در سیاست های داخلی قوانین مترقی برای مشارکت بیشر کارگران و حقوق بگیران در تصمیم گیریها تصویب شد. نقش شاه سوئد در حکومت پارلمانی سوئد به حداقل ممکن رسید بطوری که شاه عملا در هیچ ارگان سیاسی حضور ندارد و مجلس و دولت برای تصویب و اجرای قوانین همکاری می کنند. سیستم پارلمانی سوئد اصلا با انگلستان قابل مقایسه نیست و بمراتب رادیکال تر و انتخابی تر ست.
۴۹٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : کامنت اول
سوسیال دمکراسی در سوئد را با آلمان ، انگلیس و فرانسه استعماری و سایر کشورها مقایسه کنیم.
اگر در دهه شصت و هفتاد میلادی در سوئد بودیم در شرائط بهتری ، دنیا را نظاره می کردیم نه به آن شکل که در ایران دیدیم . اختناق ، ما را برای رساندن به این روزها «فریب » داد. شاید هم بد شانسی باشد .
زیرا ، در سوئد سرمایه داری ، سرزمین یخ ، بعداز جنگ دوم ، بار دیگر سوسیال دموکرات ها هژمونی داشتند، زمینه ء بسیار مساعدی برای نیروهای مترقی فراهم بود تا واقعا برای دنیای بهتر فعالیت کنند. برنامه ء سوسیال دموکرات های سوئد راه حل تمام اختلافات و تضادهای کار و سرمایه را در «مذاکره » بین طرفین تضاد یعنی حقوق بگیران و کارفرمایان توصیه می کرد. بهمین دلیل فقط در مواردی که طرفین به توافق نمی رسیدند به «اعتصاب » منجر میشد. خواهان مشارکت تمام اقشار اجتماعی در چارچوب سرمایه داری و بازار آزاد می بودند.
- سوئد در تمام دوران جنگ دوم جهانی اعلام بیطرفی نمود ( ولی همیشه روابط و معاملات اقتصادی خود را با آلمان حفظ کرد. کشورهای همسایه بخاطر اینکه در آتش جنگ و اشغال؛ لطمات وحشتناکی خوردند همیشه با طعنه و کنایه روابط پنهانی سوئد با آلمان را سرزنش می کنند)
- در تمام دوران جنگ سرد هم اعلام بیطرفی نمودند و روابط دیپلماتیک وسیاسی خود را با شرق و غرب حفظ کردند. بر خلاف همسایگان در پیمان نظامی ناتو شرکت نکردند و هنوز هم احزاب دست راستی نتوانستند در این زمینه به توفیقی برسند. مردم سوئد در مجموع صلح دوست می باشند.
- ما در ایران دستی بسیار دور بر جنبش های سوسیالیستی ، سوسیال دمکراتیک و آزادیبخش داشتیم و داریم نیاز به بازنگری داریم.
- حزب سوسیال دموکرات سوئد بیش از ۵۰ درصد از آرا ء را بخود اختصاص می داد. تا سال ۱۹۷۶ به مدت ۴۰ سال مداوم در اکثریت بود ( فقط در سالهای جنگ دوم جهانی یک دولت ائتلافی از تمام احزاب سوئد تشکیل شد. در آن دوره ، احزاب راست از رژیم نازیسیت هیتلری دفاع میکردند . سوسیال دموکرات ها از حق پناهندگی نیروهای سوسیال دموکرات آلمان و سایر کشور ها که تحت تعقیب رژیم نازیستی آلمان و فاشیستی موسولینی بودند حمایت کردند -چپ ها از تمام نیروهای تحت تعقیب حمایت می کردند) چنین روشنی در صف بندی ها در هیچ کشور سرمایه داری دیده نشد و وجود نداشت . فراریان آن سالها از اقوام، ادیان و ملیت ها مختلف اروپا و جهان در سوئد امروز حضور دارند. آنها مبلغین و مدافعین راستین سیاست های بشردوستانه ی مردم سوئد و دراس آنها سوسیال دموکرات ها و چپ ها می باشند.
- آماجهای اصلی برنامه ء سو سیال دموکرات ها همیشه عبارت از آموزش ، بهداشت، نگهداری کودکان و سالمندان بطور رایگان و برای همه بوده ست که تحقق یافت. تامین کار ، مسکن ، حقوق بازنشستگی برای همه نیز در صدر شعار ها بود که با موفقیت اجرا شد.
- تامین اجتماعی سوئد تمام شهروندان را زیر پوشش قرار داده ست. بیمه ی بیکاری نیز به محض بیکار شدن شهروند یا شهروندان، حقوق بگیران را زیر پوشش خود می برد. هر شهروند یا خانواده که بهر دلیل داری هزینه های زندگی بیش از در آمد می باشند از کمک های اداره خدمات اجتماعی برخوردار میشوند. تمام پناهدگان و مهاجران به محض ورود به سوئد از کمک های خدمات اجتماعی برخوردار میشوند.
- تمام کودکان کمک هزینه دریافت میکنند. جوانان بعداز پایان تحصیلات دبیرستان از حق داشتن کار و مسکن برای شروع زندگی مستقل برخوردار میشوند. در هر دو مورد با کمک هزینه های مسکن و بیکاری بیمه میشوند تا با فراغت برای تامین کار یا ادامه تحصیل تلاش نمایند.
-در سال ۱۹۸۸ مطابق آمار وزارت کار تعداد بیکاران ۵۰ هزار نفربود که بهمین تعداد امکان شغلی در بنگاههای اجتماعی وجود داشت و دولت سوسیال دموکرات با افتخار تبلیغ مینمودند که کار برای همه تامین شده ست و بیکاری وجود ندارد.

- آموزش عالی رایگان . دانشجویان با دریافت وام و کمک هزینه تحصیلی می تواستنند به بهترین وجه به تحصیلات ادامه داده و بعداز پایان تحصیلات وام های خود را بتدریج باز پزداخت نمایند.
بودجه ی جامعه رفاه:
سیستم مالیاتی سوئد بر اساس مالیات های مستقیم و غیر مستقیم بزرگترین منبع در آمد دولت می باشد. بعلاوه صاحب فعالیت های زیربنائی و انحصارات بسیاری تولیدات و خدمات عظیم با در آمد سرشاز می باشد .
- سوسیال دموکرات ها مالیات مستقیم بر درآمد را شامل تمام حقوق بگیران کرده ست و تمام فروشنگان بزرگ و کوچک مالیات غیر مستقیم پرداخت می کنند. تمام کارفرمایان موظف می باشند که هزینه ای بابت هر یک از حقوق بگیران خود ( حدود ۵۰ درصدر حقوق) به اداره مالیات پرداخت نمایند
این رقم همیشه بحث انگیز ترین موضوع سیاسی بین احزاب دست راست و سوسیال دموکرات ها بوده ست. صمنا این نکته مهمترین فرق سوسیال دموکرات های سوئد با سایر احزاب سوسیال دموکرات جهان بوده ست. احزاب راست همیشه از فضای «نامطلوب » کار در فعالیت ها ی تولیدی و خدماتی سوئد و تمام بنگاههای اجتماعی شکایت می کنند . ولی سوسیال دمکراتها میگویند برای تامین بودجه ی جامعه ء رفاه چاره ای جز دریافت مالیات ندارند.
۴۹٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : معترض

عنوان : انتخابات آزاد، اقتصاد عادل و محدود ولی برای همه
مقایسه کنید انتخابات قایم موشک بازی و پنهانی و تقلباتی ایران را با انتخابات شفاف امریکا.

ببینید چطور دو کاندید برای رای گرفتن جون میکنند . چطور دست به دامن دلهای مردم با باورهای متفاوت هستند. در حالی که رهبران و کاندیدا های ایران مستبدانه از مردم طلبکار اند.

زیر خط فقر در امریکا فقط ۱۳ . بیکاری در اوج تاریخی اش زیر ۹ .

با خانوم نفیسه کوهین موافقم . آمریکای دموکرات را میتوان به سمت سوسیال دموکراسی سوق داد ولی بر عکس دیکتاوری را بدون انقلاب نمیتوان به دموکراسی تبدیل کرد.

انتخابات آزاد شرکت همه، اقتصاد عادل و محدود ولی برای همه، نه فقط ده تا بیست در صد فرودست یا زیر خط فقر
۴۹٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : یاسر حمید زاده

عنوان : باران از آسمان بی ابر!
آقا یا خانم الف. باران
با سلام و خسته نباشید از مشارکت های خستگی ناپذیر شما در زیر مقالات رفیق
من به عنوان یک سمپات و کسی که به نظرات آقای قراگوزلو همپوشانی نظری دارد میخواهم نظر شما را به این مباحث و مولفه ها جلب کنم
یک. شما معمولن ربط و بی ربط در دفاع از استالین و حمله به تروتسکی نظراتی تکراری می نویسید. اینکه منظورتان از این کامنت ها چیست راستش برادر گرامی من و چند دوستم که این مقالات و البته کامنت های پربار شما را پیگیری میکنیم سر درنیاوردیم
دو. شما مرتب از جنگ صحبت میکنید. بدون این که به اصل مقاله وارد شوید و مانند طرفداران حزب توفان مرتب از ما می خواهید اگر جنکی درگرفت در کنار بسیج و سپاه پاسداران سنگر بگیریم. بروی چشم. فرمان شما اطاعت می شود . اما شما نمی گوئید که با استناد به کدام استدلال تا این حد خطر جنگ را قطعی و محتوم میدانید. تا آنجا که ما می دانیم به حز راست ترین جریان های سیاسی کشور هیچ کس حتی "شاهزاده رضاپهلوی" هم از جنگ دفاع نمی کند. و تنها دو جریان حزب مشروطه و گروه دو سه نفره طوفان مرتب اعلام می کنند که اگر جنگ شوند کنار برادران بسیج و سپاه به جنگ "امپریالیزم و استکبار جهانی" خواهند رفت.
سه. برای روشن شدن ذهن شما دوست بسیار گرامی بد نیست این دو مقاله از رفیق مان قراگوزلو را بخوانی و دست از اینهمه استطاق برداری
الف. تشدید تحریم ها و امکان جنگ ایران و آمریکا. در لینک زیر:

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۳۲۵۷

ب. جنگ امپریالیستی در لیبی. در لینک زیر:

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۳۶۸۳۶

خدا کند روشن شده باشی.
در ضمن شما هم مخالف "امپریالیسم و نولیبرالیسم" هستی و هم چپ و راست به رژیم حاکم فحش می دهی و فکر می کنی هرچه بیشتر جنایتکار بگوئی رادیکال تری. با اینحال نگفتی که که وقتی سربازان "استکبار جهانی" را تار و مار کردی آنگاه میخواهی با این رژیم چه کنی؟
موفق باشی باران جان. خداکند که باران تو در آسمان بی ابر نباشد.
از تصدیع عذر میخواهم.
یاسر و یکی دو نفر دیگر مخالف جنگ و تحریم و امپریالیزم و ضد بورژوازی خودی و ملی و بیگانه و مستقل و کمپرادور و.........................................................................
۴۹٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۱       

    از : ساسان

عنوان : کامنتی دیگر
خانم نفیسه بازهم با سلام به شما
شما در رابطه با مقاله قبلی نویسنده از من گله کرده اید جوابتان را نداده ام. به عرضتان برسانم که آخرین کامنت من در جواب شما هنوز هم پای همان مقاله قبلی وجود دارد که احتمالأ نخوانده اید و یا احیانأ مورد بی مهری تان قرار گرفته. من عین آنرا دوباره ذیلأ می آورم اما قبل از آن پاسخی دیگر به شما و نیز چند جمله معترضه دیگر علیرغم کمی وقت و حوصله برای کامنت گذاری و نیز توصیه دوستم که در دام جو مسموم بعضی کامنت ها نیفتم
۱- فمینیسم «مشروط»» نه بلکه فمینیست «مشروط». باهم تفاوت دارند. و یعنی مثلأ من مارکسیست-لنینیست و فمینیست «مشروط»، در کنار و حتی جدا از مبارزه طبقاتی پرولتاریا می توانم حقوق ویژه زنان(همه زنان) را برجسته نمایم و علیه تبعیض مضاعف و ستم ویژه بر زنان(همه زنان) مبارزه کنم مشروط بر اینکه این مبارزه مانع و سد مبارزه طبقاتی نشود و جای آنرا نگیرد و در ضمن بتوانم آن گرایش انسانی و راستین فمینیستی را از انبوه نحله های چپ اندر قیچی و گمراه کنندهً «فمینیستی»
دیگر جدا کنم و در کنار مبارزه برای دمکراسی بنشانم
۲-این ساسانی که هم صحبت شماست حقیقتأ از چگونگی «شهرتش(ان) در اپوزیسیون»خبر ندارد و براستی به یاد ندارد با کدام مجله و روزنامه و رسانه ای مصاحبه کرده باشد که باید این چنین «مدال ها» یعنی تهمت ها و افتراهایی را از جانب کامنت گذاران خاصی دریافت کند. گویا سیبل تیراندازی را اشتباهی گرفته اند.
و اما آخرین کامنت من در پاسخ به شما، در نوشته قبلی همین نویسنده:
از :ساسان
عنوان : نه «مغلطه» نه « متلک»
منهم با سلام مجدد به شما خانم نفیسه. ناچارم بازهم کمی وقت تان را بگیرم:
نمی دانم چرا کامنت من مورد سوء تفاهم از جانب شما شده. من هم «تمام مواضعم را با کمال سادگی و شجاعت» شما« گفتم تا ابهامی نباشد» و برای « هر ایدئولوژی مخالف تفکر خود احترام قائل هستم » وبه هیچ وجه قصد «تمسخر» یا
«مغلطه» و «متلک» به شما نبوده. این را با صداقت و شهامت می گویم همانطور که نقد و انتقادم را با شهامت و بدون ترس و روی صندلی خودم و رو در رو با مخاطبم و نه از پشت چادر نماز ،در میان می گذارم. من حساب شما را از خواب زدگانی که با نقد و انتقاد از خواب می پرند و «کهیر می زنند» و منقد و منتقد خود را با بی شرمی تمام به انواع تهمت ها می آلایند و قصد لجن مال کردنش را دارند جدا می کنم. مرجع اصلی نظری من به عنوان یک مارکسیست- لنینیست و فمینیست مشروط ، مارکس و انگلس و لنین هستند و هیچ جریانی ، از «حزب توده» گرفته تا « حزب کمونیست کارگری » هیچ رابطه و وابستگی به من ندارند. من افرادی چون شمای غیر م -ل و مخالف تفکر خود را به هزاران «م-ل»و کارگر زدهً لنگر انداخته پشتِ لفاظی ها و خاله زنک و بیکارهً ضد کارگر و موج سوار ترجیح می دهم و لذا عمل شجاعانه و بازی با آتش امثال نوریزاد را
ارج و احترام می گذادم. قصدم از آوردن آن مثال در کامنت پیشین ام تنها نشان دادن شباهت ها و دلسوزی های شما دو نفر و پاسخ گیری های مشابه با آن لحن و اطوار مخصوص بوده و نه یکی دانستن و شمردن طرفین. از هر طرف.
در مورد قضیه صندلی هم هم همچنان با شهامت و مستدل و براساس داده ها و تجارب از اوضاع آشفته بازار سیاست و موج سواری «خیلی ها» از چپ گرفته تا راست و این و آن ، بر موضع خود ایستاده ام تا بلکه شاید در حدً خود توانسته باشم جلوی سوء استفاده «خیلی ها» از گردهً مردم تحت فشار و معترضم را گرفته باشم.
برایتان سلامتی و تداوم آزادگی و صداقت تان را آرزو دارم
۴۹۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۱
۴۹٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : آش کشگ خاله نیست , بخورم پامه نخورم پامه !
یا باید طرفدار مردم محروم ایران بود و یا طرفدار بیگانگان.هدف بسیار روشن و واضح است و به معلق زدن‌های سیاسی هم نیازی نیست.دفاع از مردم ایران دفاع از حکومت نیست , این سیاست سیاستمداران دنیای "دمکراتیک و بشر دوستانه" غرب است که چنین می‌اندیشند.کسانیکه چنین باور دارند و از تحریمهای اقتصادی و یا حمله نظامی حمایت میکنند همان دنباله روی سیاست "دمکرات منشانه" از ما بهترانی میباشند که هدفی‌ جز گرسنگی دادن و جهنمی ساختن زندگی‌ مردم محروم ایران ندارند.کسانیکه با جنگ و حمله نظامی مخالف اند با حمله اقتصادی هم باید مخالف باشند. بسیاری مخالفت خود را در گفتار نشان میدهند ولی‌ نیت واقعی‌ و باطنی آنرا ندارند .اگر کسی‌ با حمله نظامی به ایران مخالف باشد باید با حملات نظامی به عراق ،لیبی‌ سوریه و فلسطین هم مخالف باشد. صدام دیکتاتور بود ، خامنه‌ای هم دیکتاتور هست و همچنین بشار اسد و معمر قذافی چرا از حمله نظامی به ایران در حرف دفاع میشود ولی‌ همین عمل به فلسطین ،لیبی‌،سوریه می‌رسد جهت عوض میشود ؟ اگر آقای قرگوزلو و طرفداران خط فکری ایشان از مردم این کشور‌ها در مقابل حملات نظامی بیگانگان دفاع نمیکنند، پس در آن صورت اگر به ایران حمله نظامی شود ،ما نیز نباید انتظار هیچ گونه حمایتی از طرف مردم کشور های جهان داشته باشیم.در حمله به کشور عراق روزها و هفته‌ها در هزاران شهر از تمام مردم جهان و مخصوصا در خود آمریکا با ایجاد زنجیر‌های انسانی‌ ترافیک خیابان‌های بزرگ را علیه جنگ بند میاوردند،بسیاری از آمریکای‌ها در خود عراق علیه بمبارانهای هوایی دیوارهای انسانی‌ می‌‌ساختند. آیا بشر دوستی‌ آنها بخاطر حفظ حکومت صدام حسین بود ؟ دختری امریکایی علیه ساختمان سازی و خراب کردن خانه‌های فلسطینیها در جلوی بلدزور قرار می‌گیرد و کشته میشود , آیا برای دفاع از رهبری مرتجع حماس بود ؟ در همین جریانات انتخابات سراسر مردم جهان از مقاومت مردم ایران در برابر حکومت جانی و آدمکش شکنجه‌گر حمایت کردند و یا هم اکنون نیز مردم صلح دوست دنیا علیه حمله نظامی به ایران تظاهرات وسیعی برقرار کرده و خواهند کرد , آیا این مردم انسان دوست و صلح طلب عاشق چشم و ابروی احمدی نژاد و یا خامنه‌ای شده اند ؟ پس می‌بینید که سیاست جهانی است و پیاله‌ای نیست.کسی‌ که از مردم ایران در مقابل حملات بیگانگان دفاع می‌کند باید این دفاع را قبل از حمله به ایران برای مردم کشور‌های دیگر از جمله سوریه لیبی‌ و عراق و فلسطین محترم بشمارند تا صداقت آنها در مورد ایران هم مستدل باشد.
در اینجا لازم است که که به طرفداران این سایت و سیاست غالب نویسنده یادآوری شود که این نظرات چون دریچه‌های بروی مردم ایران باز میشود و مطلقاً نظرات در چهار دیواری‌های انحصاری و شخصی‌ نویسنده و طرفداران قرار نخواهد گرفت و بقول معروف آش کشگ خاله هم نیست که بخوریم پایمان باشد و نخوریم پایمان...
با قدردانی فراوان از مدیریت و دست اندرکاران سایت اخبار روز...
۴۹٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : افشین کیوان

عنوان : سئوال بی جواب
ما ممکن است- و حتمن چنین است- که با بخش یا همه نظرات رفیق قراگوزلو موافق یا مخالف باشیم. این امری طبیعی است و خوشبختانه بر خلاف سایت های سانسورگر مدیران اخبار روز با هوشیاری به آن بخش از نظرات غیر تخریبی اجازه میدهند که در چهار چوب کامنت منتشر شوند. به عقیده من یکی از خصلت های مثبت نویسنده این است که به بخشی از این انتقادات در مقالات بعدی خود جواب می دهد. هر چند اگر او می توانست به هر کامنت در زیر همان جواب بدهد خیلی بهتر بود. اما این امر مستلزم زمانی زیادی است.
در کامنت های قبلی دوستی بنام اصغر ک چند نکته مهم را مطرح کرده بود که کنجکاوی من را بر انگیخت. بگونه ای که روزی چند بار به اخبار روز و این مقاله سر می زدم شاید جواب آنها را بخوانم. اما شاید با برداشتن مقاله جواب میسر نشد. من با اجازه رفیق فواد محسنی می خواهم کامنت اصغر را مجددن منتشر کنم و بازهم منتظر جواب بنشین. شاید دوست ما ساسان به ما نیز مانند نفیسه رحم کرد و محبتش شامل حال ما نیز شد. البته اگر ساسان جان جواب داد خوب است به "آدمک" هم جواب بدهد. "چپ مجنون" نیز بی جواب مانده. آخه انسانی که خود را م. ل میداند و مانند حکمای یونان درس اخلاق می دهد نمی تواند خود تمام مخالفینش را با ناسزا بکوبد. چپ داخل را تخریب کند و به فلان روزنامه نگار بگوید "آدمک" و فلان فعال کارگری را به "اتهام" اینکه با او مخالف بوده به انواع ناسزاهای سیاسی آزار دهد. این سنت نامبارک باید برای همیشه در چپ خارج از کشور پاک شود. ما نه پرویز ثابتی هستیم و نه حسین شریعتمداری.
بی نهایت ممنونم.

به نظر ما چپ و کمونیزم باید برای تمام مشکلات انسانی امروز جواب داشته باشد. برای برپا کردن یک حکومت انسانی باید بتوانیم انسان ها را به گرد هم آمدن پیرامون پرچم کمونیزم انسانی مجاب کنیم. این بحث بسیار مهمی است که کمونیستها فراموش می کنند. ادبیات چپ قوی تر از آن است که نتواند به لیبرالیزم و فمینیزم جواب بدهد. در نتیجه تحلیل رفیق قراگوزلو در مورد آنچه در کوبا و ونزوئلا و به طور کلی در آمریکای لاتین می گذزد از این نظر و از نطر قالب سوسیالیستی آن هم معتبر و ارزشمند است. تاکید بر اینکه سوسیالیسم با بولیواریسم فرق دارد و پرداختن به انقلاب کوبا و تفاوت آن با کره شمالی و چین و سوریه و ایران بسیار مهم است. و ما هم کلیات این تحلیل را تائید می کنیم و به رفیق بابت این سلسله مقالات و پرداختن به ضرورت تحزب سیاسی طبقه کارگرخسته نباشید می گوئیم. و یک نکته هم در پایان. فرقی نمی کند نام انسان چه باشد. گذاشتن اصل پیام مهم است. حالا با نام اصلی یا مستعار چندان فرقی نمی کند. سعید؟ ساسان؟ صداقت؟ حتی اگر همه یک یا سه نفر باشند بازهم مهم این است که دوستمان ساسان سر صندلی خودش بنشیند. آخر قرار بود این "عزیز" زمانی پیش از این و هنگام جدا شدن از ما "حزب کارگری" بزند؟ چه شد؟ حالا همه تلاش او شده یک فایل یوتوب؟
اینکه خیلی بد است.
قول بده اگه زمانی از من جدا شدی و یکی از ما.....
جان لوکاره
این جواب ما به ساسان است. جواب به پرسش. جواب به همه کسانی که استاد ایجاد انشعاب هستند. جواب به تفکری که پشت نئوتوده ایسم؛ عقب مانده ترین تفکر خود را تحت القاب دهان پرکنی در یک چشم انداز و تکالیف ارتجاعی می خواهد به کمونیست ها قالب کند.
متشکر از مدیران اخبار روز
به خاطر رعایت موازین دموکراتیک بحث
۴۹۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : نفیسه کوهین

عنوان : راه سوم و صدای سوم
با درود مجدد
من در کامنت های مقاله پیشین آقای قراگوزلوی عزیز جواب منطقی از دوستان دریافت نکردم. نفهمیدم فمینیسم"مشروط" که ساسان مارکسیست لنینیست از آن دفاع می کرد چگونه و با کدام محتوا است. چرا که ما در جنبش زنان بدون گیومه خود در داخل ایران یک جریان فمینیستی سوسیالیستی بسیار ضعیف و حاشیه ای هم داشتیم.
به نرگس گرامی سلام میکنم که از زبان من و دوستان هم نکته مهمی را یاد ور شد. باید اضافه کنم میشود نه سوسیالیست بود نه کاپیتالیست. نه طرفدار بشار اسد بود و نه القاعده. ما طرفدار دموکراسی هستیم. دموکراسی می تواند همه طیف های زنده و ضد ارتجاعی موجود جامعه متنوع و پلورال ایران را پوشش دهد. از لیبرال تا سوسیالیست.مگر در سوئد تمام احزاب در انتخابات شرکت نمی کنند؟ مگر در فرانسه که دموکراسی پارلمانی است تمام احزاب اعم از کمونیست و لیبرال و سوسیالیست و حتا راست افراطی شرکت نمی کنند؟
دو راهی سوسیالیسم یا بربریت که آقای قراگوزلوی عزیز به نقل از رزا لوکزامبورگ ترسیم می نماید فقط راه دموکراسی را می بندد و در نهایت هم به فاجعه شوروی ختم می شود.
۴۹۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۱       

    از : محمود دهخدا

عنوان : نور ستارگان مرده
از آنجا که من با بخش عمده ای از این تحلیل و مقاله رفیق قراگوزلو موافقم فقط به یادآوری یکی دو نکته اکتفا می کنم.
خوب است که مخالفان مقاله نظرشان را در مورد خود مقاله بنویسند و به حاشیه نروند. این البته در مورد بنده هم تا حدودی صدق میکند. با این تفاوت که من سخنی جدی در مخالفت با کل و هدفگزاری مقاله ندارم. با خواندن کامنتها چند تا سئوال برایم پیش آمد که امیدوارم قبل از برداشته شدن مقاله به رویت دوستان کامنتگزار برسد و منهم به جواب برسم.
با نظر آقا یا خانم بهنود موافقم. کسی که درس اخلاق به خانم نفیسه می دهد خوب است که خود پرنسیپ های اخلاقی و سیاسی را رعایت کند. حالا از این ها گذشته می خواستم نظر " دوست" گرامی را درباره کامنت اصغر بپرسم. ساسان جان چرا سکوت کردی؟ یعنی کامنت اصغر به اندازه کامنت نفیسه هم ارزش و اعتبار نداشت؟
ساسان جان میشود به ما مارکسیست لنینیست ها هم بگوئید که موافقط "مشروط" با فمینیسم یعنی چه؟
ساسان عزیز!
نظرت در مورد این دو ترم سیاسی در "چپ" چیست؟
نور ستارگان مرده
چپ کاغذی
راستی نظرت درمورد دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب چیست؟
تریبون مارکسیسم را که به یاد داری؟ بسیار خوب! حالا بفرما تعرض به فعالان کارگری داخل تحت عنوان اصلاح اساسنامه از کجا آمده است؟
چند سئوال دیگر هم داشتم. اما ترسیدم صندلی را از زیر پایم بکشی و من نیز مانند قراگوزلو مجبور به تغییر صندلی شوم!

با احترام به رفیق فواد تابان(محسنی)
و با احترام به صداقت کمونیستی که انشالله از میان چپ ما رخت نخواهد بست. انشالله!
یک مبارز کمونیست
۴۹۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱       

    از : نرگس مومبینی

عنوان : راه سوم
سلام
آقای قراگوزلو با استفاده از قلم توانای خود و به یاری آشنائی با تئوری مارکسیسم و نثر شیوا و تسلط به ادبیات میخواهد مخاطب را مرعوب کند که همه ما در برابر یک دوراهی ایستاده ایم و راه دیگری جز انتخاب میان "بهشت" سوسیالیسم و "جهنم" سرمایه داری موجود نیست. ما اینگونه فکر نمی کنیم. این دوقطبی کردن جهان را قبول نداریم. به نظر ما راه سومی وجود دارد. من البته مانند دوست عزیزم نفیسه فمینیست هستم ولی در سیاست و اقتصاد معتقدم که سوسیال دموکراسی تنها راه نجات ایران و سایر کشورهای بحران زده است. سوئد و هلند و سوئیس و دانمارک و برزیل را نگاه کنید.نه از بیکاری خبری هست نه از دیکتاتوری.
در حال حاضر به نظر ما اتحاد جمهوری خواهان این تفکر را نمایندگی می کند.
۴۹۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۱