روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ آبان ۱٣۹۱ -  ٨ نوامبر ۲۰۱۲


«انتخابات آمریکا مهم بود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛«گران ترین» انتخابات تاریخ در «بدهکارترین» کشور دنیا به پایان رسید. میزان بدهی های آمریکا اکنون از ۱۶هزار میلیارد دلار گذشته و بنابراین هزینه ۶ میلیارد دلاری برای انتخابات ریاست جمهوری حتی اگر ۲ برابر هزینه انتخابات سال ۲۰۰۰ میلادی باشد و در برابر چشمان ۴۷ میلیون نفر گرسنه کارتن خواب انجام شود، در ورشکستگی پنهان یک سیستم چیزی را جابه جا نمی کند. طبق آمارهای موجود، از سال ۱۹۷۲تا امروز به فاصله ۴۰ سال ۱۱انتخابات برگزار شده که به طور متوسط ۴۵ درصد آمریکایی ها رغبتی به حضور در آن و انتخاب منحصر در میان ۲ نامزد دموکرات یا جمهوری خواه نشان نداده اند. امسال نیز پیش بینی ها بر آن بود که ۹۰ میلیون شهروند آمریکایی شرکت نمی کنند.
برای مردم آمریکا، باراک اوباما بهتر بود یا میت رامنی جمهوری خواه؟ برای دیگر کشورها و دولت ها و ملت ها کدام ترجیح دارد؟ حالا که اوباما انتخاب شده، کدام پرونده های چالش برانگیز را پیش رو دارد و نسبت ما با دومین دولت اوباما چه خواهد بود؟ این انتخابات به خودی خود چه قدر می تواند برای ما مهم باشد و به چه میزان از چشم انداز نشانه شناسی و دلالت، پراهمیت تلقی گردد؟
۱-انتخاب اوباما از نگاه رای دهندگان، انتخاب میان بد و بدتر است. البته آمریکا در دوره اوباما ۶ هزار میلیارد دلار بدهکارتر شد اما خیلی ها در آمریکا می دانند که دست کم ۴ هزار میلیارد از این رقم حاصل سیاستگذاری به بن بست رسیده نومحافظه کاران (دولت بوش) در دو جنگ عراق و افغانستان بوده است. و نیز آنها شنیدند که میت رامنی هنوز سوار توسن قدرت نشده، ۴۷درصد آمریکایی های فرودست را «مفت خور» خطاب می کند. این مصداق همان ضرب المثل معروف است که می گوید طرف در جهنم از ترس عقرب جرّاره به مار غاشیه پناه می برد! ساختار سیستم سیاسی- اقتصادی آمریکا همان است که پاول فارل چند روز قبل از انتخابات در

روزنامه وال استریت ژورنال اذعان کرد.
«اقتصاد آمریکا تبدیل به اقتصاد فرانکشتاینی شده، هیولایی که دچار جنون آدم کشی است و خود را به همراه جماعتی که او را خلق کرده اند، نابود می کند. سرمایه داران آمریکایی خود و دموکراسی شان را و به دنبال آن اقتصاد جهانی را نابود می کنند. اقتصاد فرانکشتاینی در اغلب زمینه ها به ورشکستگی رسیده است.»
۲- ترجمه عقرب جرّاره و مار غاشیه و اوضاع دوزخی به زبان آلمانی می شود همین گزارش تحلیلی که اشپیگل آن لاین در آستانه انتخابات آمریکا در معرض قضاوت مخاطبان قرار داد. «انتخاب رئیس جمهور برای امپراتوری سقوط کرده! آلمانی ها بدشان نمی آید رامنی را نامزد ثروتمندان و اوباما را نامزد مردم ببینند، انتخاب میان خوب و بد.
این تلقی غلط است. صرف نظر از اینکه چه کسی پیروز شود، آنچه بر آمریکا تسلط مطلق دارد، سرمایه داری است؛ یعنی همان قدرتی که می تواند ایالات متحده را نابود کند. ارتش سلاحی می سازد که ظرف یک ساعت می تواند به هر نقطه از جهان شلیک و آنجا را ویران کند. اما در همین زمان در بروکلین و کوئینز و نیوجرسی تیرهای حامل سیم برق در کنار خیابان افتاده اند. طوفان میلیون ها نفر را آشفته کرده است.
آمریکا کشوری پیشرفته برای طبقات خاص و در حال رشد برای بقیه شهروندان است. در نیویورک بیمارستان ها را تخلیه و بیماران را به جای دیگر می برند. کسی که نتواند تضاد موجود در جامعه آمریکا را ببیند، نمی تواند تسلط مطلق، سرمایه داری را درک کند. سرمایه سالاری مطلق آمریکا را به ویرانی کشانده و دولت را ناکارآمد ساخته است. اوباما نتوانست در این وضعیت تغییر ایجاد کند. رامنی هم نخواهد توانست».
اشپیگل معتقد است «اروپا در اشتباه است اگر فکر می کند انتخاب میان این دو، میان خوب و بد است... ۴ سال پیش که اوباما کارش را شروع کرد به نظر می رسید این آغاز دوباره برای آمریکاست ولی این تصور ناشی از سوء تفاهم بود. او گوانتانامو را تعطیل نکرد و مصونیت جنایتکاران جنگی در دستگاه بوش را لغو ننمود.او بازارهای مالی را تغییر نداد. قدرت مردم در برابر قدرت بانک ها و کارتل ها و نظامیان هیچ است و رئیس جمهور هم در برابر آنها قدرتی ندارد... برای اروپا فرقی نمی کند که برنده چه کسی باشد. اینها فقط نشانه های شکست آمریکا هستند، علت آن نیستند. نه دموکرات ها و نه تی پارتی ها و جمهوری خواهان هیچ کدام مسلط بر مناسبات نیستند.
برای ما اروپایی ها و در عرصه سیاست خارجی، نه اوباما کبوتر است و نه رامنی شاهین. اوباما هم آدم می کشد چه فرقی می کند با سرباز یا هواپیمای بدون سرنشین! روش قتل چه چیزی را برای قربانیان تغییر می دهد؟ از سوی دیگر برخلاف لفاظی اسرائیل، آمریکا دست به جنگ علیه ایران نخواهد زد زیرا آمریکا در واقع دیگر نمی تواند از عهده چنین جنگی برآید.
از همه اینها گذشته دموکرات ها در جنگ طلبی کم از جمهوری خواهان ندارند... واقعیت این است که ما دیگر آمریکا را نمی فهمیم. وقتی از آلمان یا اروپا به آمریکا نگاه می کنیم، فرهنگی ناآشنا می بینیم. نظام سیاسی در دست سرمایه و لابی های آن است. آنچه امروز بر آمریکا مسلط است آمیزه ای از بی مسئولیتی و سودجویی حریصانه است. افول امپراتوری آمریکا آغاز شده است. ممکن است آمریکایی ها به رغم کوشش هایی که بکنند نتوانند جلوی آن را بگیرند ولی آنها حتی تلاش هم نمی کنند.»
٣- با همه اینها و با وجود انفعال هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات- و نامزدهای آنان- نفوذ لابی صهیونیستی در آمریکا رو به کاهش است. نتانیاهو هرچند پس از پیروزی اوباما به وی تبریک گفت و مقامات صهیونیست اوباما را «بهترین رئیس جمهور برای اسرائیل» خواندند اما طی یک سال اخیر روابط دو دولت آمیخته با تشنج و تنش کم سابقه بوده است. کار به جایی رسید که کسانی چون نتانیاهو و برخی مقامات دیگر علنا اوباما را سرزنش کرده و از رامنی حمایت کردند. البته مسئله به استقلال اوباما و نوکرمآبی رامنی برنمی گردد، بلکه به محدودیت های قدرت کاهنده حاکمیت آمریکا مربوط می شود.
به یک معنا هرچه حلقه مقاومت و بیداری اسلامی با محوریت ایران تنومندتر می شود، سربالایی مقابل سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل را تندتر و صعب العبورتر می کند. اینجاست که اسب های درشکه مجبورند حتی اگر از یک تیره و نژاد باشند، یکدیگر را گاز بگیرند. اوباما و نتانیاهو البته مجبورند بر سر مسائل مهم خاورمیانه با هم بسازند و کار کنند اما واقعیت های جهان امروز مدام به تقابل های جدید میان این دو متحد استراتژیک دامن می زند.
۲ ماه پیش- ۷ شهریور، ۲٨آگوست- بود که نشریه فارین پالیسی تنها گوشه ای از گزارش محرمانه ٨۲ صفحه ای ۱۶نهاد اطلاعاتی آمریکا را با عنوان «ایالات متحده برای خاورمیانه بدون اسرائیل آماده می شود؟» منتشر کرد. در آن گزارش اطلاعاتی تصریح شده بود «اسرائیل بزرگترین خطر برای منافع ملی آمریکاست و به خاطر ماهیت خود مانع از روابط طبیعی واشنگتن با ۵۷ کشور اسلامی شده است. بیداری اسلامی و بهار عربی بخش مهمی از جمعیت ۲/۱میلیارد نفری مسلمانان را به حرکت درآورده تا پیگیر موضوع فلسطین باشند... دولت آمریکا دیگر نه امکانات مالی آن را دارد که از اسرائیل حمایت کند و نه افکار عمومی آمریکا از چنین اقدامی حمایت می کند... اسرائیل به رژیمی اشغالگر که در ایجاد دموکراسی شکست خورده، تبدیل شده است.
مخالفت با این رژیم آپارتایدی در سطح بین المللی در حال گسترش است و نباید در ائتلافی شرکت کرد که بیشتر جامعه جهانی با آن مخالف است.» بی دلیل نیست که رادیو اسرائیل سه شنبه شب در گزارشی اعلام کرد «تحلیلگران اسرائیلی می گویند نتانیاهو از قدرت گیری دوباره اوباما بیمناک است. نتانیاهو طرفدار میت رامنی بود و اگر اوباما به قدرت برسد ممکن است انتقام بگیرد. وعده های اوباما به مردم آمریکا محقق نشد و به نظر نمی رسد بتواند در دوره دوم نیز آنها را برآورده کند و از جمله اقتصاد را بهبود ببخشد.»
اوباما در این میان ناتوان تر از آن است که چالش های مهمی چون مسئله فلسطین و امنیت رژیم اشغالگر، یا بیداری اسلامی و چالش ایران و دیگر پرونده های لاینحل منطقه را برطرف کند. او از اینجا رانده و از آنجا مانده است. به تعبیر روزنامه فیگارو «اسرائیلی ها در نظرسنجی ها بدون کمترین تردید، و با اکثریت قابل توجهی اعتماد خود را به رامنی اعلام کرده اند. همزمان شهروندان کشورهای عرب و مسلمان سرخوردگی خود را از عملکرد اوباما پنهان نمی کنند و نسبت به سیاست های اوباما در خاورمیانه ابراز ناخشنودی و یأس می کنند. برای مثال اقبال عمومی مصری ها به عنوان یک کشور بزرگ خاورمیانه نسبت به اوباما تنها طی یک سال ۱٣درصد کاهش یافته است.»
اوباما شعار تغییر را سال ۲۰۰٨ از جمله در دانشگاه قاهره و در روزگار حکومت حسنی مبارک عرضه کرد و این در حالی بود که چند ماه پیش از آن علنا از حمله رژیم صهیونیستی به غزه جانبداری کرده و آن را حق تل آویو دانسته بود. او طرح نیم بند دو دولت مستقل را در سپتامبر ۲۰۱۰ مطرح کرد و ۵ ماه بعد، از همین طرح بی مایه با فشار صهیونیست ها عقب نشست. با این حال به تعبیر بی بی سی «کمتر کسی در اسرائیل، ابقای اوباما را خبر خوشی برای نتانیاهو می داند. اوباما نیز حملات لفظی و انتقادهای شدید نتانیاهو را فراموش نخواهد کرد.»
۴- اوباما همان بوش ضعیف شده است همچنان که آمریکای ۲۰۱۲، همان آمریکای آب رفته ۲۰۰۱ است. معدل جنایت در دوره اوباما کمتر از دوره بوش نیست. در منازعات و بحران های منطقه از افغانستان و پاکستان تا لیبی و سوریه و لبنان و فلسطین و بحرین و یمن و عربستان و عراق، رد پای آمریکا در اغلب ناامنی ها و جنایت های زنجیره ای قابل مشاهده است. اگر هم در بسیاری از کشورها بیش از اقدامات موجود مداخله نکرده اند، صرفاً تیغشان نبریده است. آمریکا در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و افغانستان شکست های بزرگی به جان خرید. در این میان ایران به نحو قدرتمندی - به واسطه بیداری و مقاومت اسلامی و در چارچوب حق استقلال و حاکمیت ملت ها- آمریکا را به چالش کشیده است.
گزاره کانونی در تحلیل سیاست آمریکا این است که قدرت این امپراتوری در ابعاد مختلف، وضعیت کاهنده و در حال فرسایش درونی به خود گرفته است. متقابلا باید فقط از موضع اقتدار و استقلال با او مواجه شد. در واقع باید بیش از هر زمان دیگری، موفقیت را در اقتدار و قدرتمندی بیشتر خود بجوییم و نه در شعبده بازی های سیاسی در رژیمی که طی یک دهه گذشته در مطبوعات معتبر اروپایی و حتی آمریکایی به عنوان «جمهوری دلقک ها» (CLOWNS REPUBLIC) توصیف شده است. نه فقط برای ما بلکه برای اغلب کشورهای دنیا و حتی کشورهای اروپایی، اوباما و دولت متبوع وی حرف تازه ای برای گفتن ندارند. به یقین اگر اقتدار و پویایی و پیش روندگی امروز گفتمان انقلاب نبود، نه آمریکا و نه رژیم اسرائیل در موضع ضعف فعلی نبودند. ما هرچه قدرتمند و منسجم تر و همدل تر باشیم، ضعف و انشقاق در جبهه مقابل فزونی خواهد گرفت و هرچه دچار سستی و اختلاف شویم، آنها متحدتر و جسورتر خواهند شد.

خراسان:فرصتی برای تغییر اوباما
«فرصتی برای تغییر اوباما»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضارضاخواه است که در آن می‌خوانید؛پس از ۱٨ ماه رقابت های انتخاباتی آمریکا به پایان رسید و همانطور که پیش بینی می شد باراک اوباما توانست بر رقیب جمهوری خواه خود پیروز شده و به عنوان ۴۵ امین رئیس جمهور آمریکا برگزیده شود. نتایج رسمی اعلام شده نشان می دهد اوباما با کسب ٣۰٣ رای الکتورال در مقابل ۲۰۶ رای در مقابل میت رامنی به پیروزی رسیده است. نتایج انتخابات کنگره نیز که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شد نشان می دهد سنا همچنان در دست دموکرات ها قرار خواهد داشت و مجلس نمایندگان نیز در انحصار جمهوریخواهان باقی می ماند. این به معنی شباهت های زیاد بین این دولت و دولت قبلی آمریکاست. با این حال دو وزیر کلیدی کابینه اوباما یعنی هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه و سناتور سابق نیویورک و همچنین تیموتی گیتنر وزیر خزانه داری این کشور پیش از این از تمایل خود برای کناره گیری از پستشان خبر داده اند و این یعنی تحول در دو عرصه اقتصاد و سیاست خارجی.
تغییر در راس هرم دستگاه سیاست خارجی آمریکا می تواند نشانه ای برای پیش بینی جهت گیری های دولت جدید اوباما در عرصه روابط بین الملل باشد. گزینه های مطرح برای جانشینی کلینتون عبارتند از تام دونیلون که هم اکنون مشاور امنیت ملی است و همچنین سوزان رایس که سمت سفیر آمریکا در سازمان ملل را بر عهده دارد. البته نام دیگری نیز مطرح است و آن جان کری رئیس کمیته شورای روابط خارجی سنای آمریکاست. از بین این سه نفر دونیلون روابط گرمی با اسرائیل دارد. رایس معمولا در سازمان ملل از اسرائیل در مقابل برخی محکومیت های رسمی دفاع می کند اما به طور کلی برخی اسرائیلی ها و مقامات حامی اسرائیل از لحن تند وی در برخی موارد انتقاد می کنند. کری اما داستان دیگری دارد. او با اظهارات تندش علیه حمله اسرائیل به نوار غزه در سال ۲۰۰۹ ، باعث حیرت بسیاری از تحلیلگران شد. از سوی دیگر روابط وی با بشار اسد در سوریه پیش از بروز بحران در این کشور نیز مورد انتقاد برخی سیاستمداران آمریکایی است. از همین رو می توان گفت که هرکدام از این انتخاب ها نشان دهنده سناریویی متفاوت برای سیاست های دولت آمریکا در مقابل چالش های اساسی روابط خارجی این کشور می باشد.
در مقابل تغییر برخی پرسنل کاخ سفید و وزارت امور خارجه در آمریکا، اسرائیل نیز به زودی انتخاباتی را برای تعیین نخست وزیر برگزار می کند. نتانیاهو و آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه کنونی وی در ماه ژانویه نبرد سختی را پیش رو خواهند داشت. نبردی که به دقت در آمریکا زیر نظر گرفته می شود.
در همین رابطه ایتان هابر که پیش از این مدیر کل دفتر اسحاق رابین بود در مقاله ای که در روزنامه یدیعوت آحارونوت منتشر کرده است در این باره می نویسد " نتانیاهو به شدت از این نگران است که در صورت پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در حال حاضر پیروزی او مسجل شده، اوباما عزم خود را جزم کند که بخواهد از نتانیاهو در انتخابات اسرائیل انتقام بگیرد و برای شکست وی در این انتخابات وارد عمل شود. به خصوص که نزدیکان اوباما نخست وزیر اسرائیل را رسما متهم می کرده اند که به شکل بسیار بدی در انتخابات آمریکا دخالت می کرده است."
چنانچه حلقه تصمیم گیران سیاست خارجی و لابی جنگ طلب اسرائیل را دو عامل کلیدی در تصمیم سازی های سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بدانیم بایستی عنوان داشت که اوباما این فرصت را دارد تا سیاست های خود را در قبال جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد . هرچند بسیاری چون جیمز دابینز، رئیس مرکز بین المللی سیاست دفاعی و امنیتی رند و یا مارتین ایندیک مدیر برنامه مطالعات خاورمیانه موسسه بروکینگز معتقدند دولت دوم اوباما ابتکار جدیدی را در مقابل ایران دنبال نمی کند.
تلاش برای فشار بر ایران از طریق تحریم های یک جانبه و چند جانبه از یک سو و پرهیز از هرگونه ماجراجویی نظامی دو رویکردی است که در دولت جدید آمریکا تداوم خواهد یافت.
در عرصه داخلی نیز بهبود وضعیت اقتصادی و بهداشتی مردم آمریکا در اولویت برنامه های کاری دولت جدید خواهد بود. برنامه هایی که به دلیل حضور قدرتمند جریان تی پارتی و مخالفت های جدی ایشان در کنگره با دشواری های خاص خود مواجه خواهد بود.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اولین روز هفته جاری، مصادف با سالروز واقعه مهم غدیر بود، عهد بزرگ ولایت علوی که عطر آن در سرتاسر هفته استشمام شده و می‌شود. غدیر همواره زمینه‌ای برای وحدت امت اسلامی بوده و این بستر نشأت گرفته از شخصیت بزرگ مولای متقیان حضرت علی علیه السلام است که مورد قبول همه مذاهب اسلامی است. بی‌تردید یکی از دلایلی که آن حضرت در طول تاریخ به سرمشقی مثال زدنی برای آحاد مسلمین تبدیل گردیدند، عدالت گستری ایشان چه در زندگی خصوصی و چه در تعاملات سیاسی و اجتماعی بوده است. سیره زندگی ایشان از جوانی تا شهادت، یادآور این نکته مهم است که وظیفه رهبران دینی استفاده مناسب و اخلاق مدارانه از ابزارهای مختلف در جهت رشد و حرکت به سوی تکامل معنوی انسان هاست و تنها راه رسیدن به این هدف بزرگ، عمل صادقانه است که در آن تنها باید رضایت خداوند در نظر گرفته شود.
متأسفانه امروزه از مفاهیم ارزشمندی مانند "عدالت" که فردی با ویژگی‌های حضرت علی علیه السلام خود را برای اعتلای آن در طبق اخلاص نهاد و تقدیم کرد، استفاده ابزاری می‌شود و "عدالت" در پای کسب قدرت ذبح می‌گردد، درحالی که مولای متقیان هدف خود از قدرت و تشکیل حکومت را تنها برای جاری و ساری ساختن "عدالت" در جامعه اسلامی معنی می‌کنند و برای قدرتی که در جهت اجرای عدالت قرار نداشته باشد ارزشی قائل نیستند.
مکتب انسان سازی که ریشه در غدیر دارد، فداکاری برای رسیدن به اتحاد و همبستگی مسلمانان را از ویژگی‌های اصلی خود برمی شمرد و این درس بزرگ را به آحاد ملت یادآور می‌شود که چشم پوشی از بالاترین موقعیت‌ها و تحمل بیشترین سختی‌ها برای رسیدن به اهداف والا، ویژگی خاص انسان‌های برتر است و این کار بزرگ علاوه بر استحکام بخشیدن به پایه‌های مکتب علوی، جاودانگی را برای فداکاران به ارمغان می‌آورد. این جملات تداعی کننده یاد و خاطره یکی از شاگردان برتر مکتب علوی، شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی است که می‌گفت: "بهشت را به بها دهند، نه به بهانه."
در هفته جاری، همچنین اخبار مربوط به سوال نمایندگان مجلس شورای اسلامی از رئیس‌جمهور حجم گسترده‌ای از فضای رسانه‌ای را به خود اختصاص داد. طرح سوال از رئیس‌جمهور که برای دومین بار در طول حیات دولت دهم صورت می‌گیرد، در جلسه علنی روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی با ۷۶ امضا توسط هیأت رئیسه مجلس قرائت و اعلام وصول شد. هر چند به جریان افتادن این طرح با اعتراض جمعی از نمایندگان مجلس که معتقد بودند امضاهای این طرح نصاب لازم را برای ارائه به ریاست جمهوری ندارد روبرو شد و عده‌ای از نمایندگان طرفدار دولت تلاش کردند از مطرح شدن موضوع جلوگیری نمایند، با این حال این تلاشها به جایی نرسید و سوال به دفتر رئیس‌جمهور ارسال شد.
نکته مهمی که درباره این طرح وجود دارد، اینست که این طرح نیز مانند سایر طرح‌های استیضاح و یا سوال از وزرا، از همان ابتدا با اما و اگرها و حواشی زیادی روبرو بود، بطوریکه هنوز هم طرفداران دولت با وجود انتشار اسامی امضا کنندگان طرح، معتقدند طرح سوال از رئیس‌جمهور با پس گرفته شدن امضای چند تن از نمایندگان فاقد اعتبار است و قابل طرح نیست درحالی که نمایندگان با استناد به آئین نامه داخلی مجلس می‌گویند انصراف از طرح سوال باید قبل از اعلام وصول طرح در صحن علنی صورت گیرد و پس از اعلام وصول نمایندگان نمی‌توانند امضاهای خود را پس بگیرند.
این درحالیست که از قول رئیس قوه مجریه نقل شده وی در نظر دارد در جلسه طرح سوال برخی ناگفته‌های خود را بیان کند، البته این نقل قول با واکنش برخی نمایندگان نیز مواجه گشته و آنها نیز گفته‌اند رئیس‌جمهور یکبار برای همیشه ناگفته‌های خود را بگوید و خیال همه را راحت کند. به نظر می‌رسد، گذشته از آنکه سوال از رئیس‌جمهور و وزرا حق نمایندگان مجلس است و البته مقامات اجرایی نیز باید پاسخگوی عملکردها و سیاست گذاریهای خود باشند، فضاسازی‌های پدید آمده درباره این اقدام قانونی را که انجام آن حق نمایندگان مردم در مجلس است، نباید به مسأله‌ای پیچیده تبدیل نمود. علاوه بر آن حضور مقامات اجرایی در مجلس و پاسخگویی به سوالات نمایندگان مردم فرصتی برای آنهاست تا ضمن شفاف سازی در عملکردها، مشکلات موجود را نیز صادقانه با مردم و نمایندگان آنان در میان بگذارند و به دنبال راه‌چاره‌ای برای مقابله با مشکلات باشند.
این هفته در صحنه بین‌المللی شاهد چند رویداد مهم بودیم. در خاورمیانه، اوضاع سوریه همچنان متشنج بود و درگیری‌های شدید میان تروریستهایی که از خارج تسلیح می‌شوند با نیروهای دولتی در چند شهر جریان داشت. در عین حال، جبهه بین‌المللی ضد سوریه، در ادامه تلاش‌ها برای اعمال فشار به دولت سوریه، نشستی را در دوحه قطر ترتیب دادند تا به زعم خود، جبهه مخالفین داخلی دولت سوریه را که در تشتت و تفرقه شدیدی به سر می‌برند با هم متحد سازند. این درحالی است که به اذعان خود غربیها، اختلافات در میان مخالفان حکومت سوریه به قدری عمیق است که احتمال رسیدن آنها به وحدت و اتحاد تقریباً غیرممکن است. تلاش‌های دو ساله جبهه ضد سوری در داخل و خارج سوریه حاصلی در بر نداشته است و همین مسئله نگرانی دشمنان دولت سوریه را فراهم ساخته است. اکنون به اذعان ناظران، تلاش‌های ضد سوری به بن بست رسیده است و به همین دلیل است که این هفته، اخضر ابراهیمی، فرستاده سازمان ملل، نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب و لاوروف وزیر خارجه روسیه در نشست مشترکی که در قاهره داشتند بار دیگر بر راهکار سیاسی به عنوان تنها راه حل بحران سوریه تاکید کردند.
آمریکا روز سه شنبه شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود که در آن باراک اوباما پیروز شد. گرچه در داخل آمریکا از مدتها قبل تبلیغات دامنه‌دار و پرهیاهویی برای این انتخابات به راه افتاده بود ولی در سطح بین المللی، آنچنان اهمیتی به این رخداد داده نشد.
واقعیت امر این است که مردم دنیا برخلاف جنجال‌های داخل آمریکا، انتخابات آن کشور را رقابتی و دو قطبی تلقی نمی‌کنند و در واقع دو نامزد ریاست جمهوری را دو روی یک سکه می‌دانند. هر کسی که به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا برگزیده شود مقید است سیاستهای ترسیم شده از پیش تعیین شده‌ای را دنبال کند و به عنوان نمونه، باید تابع و سرسپرده صهیونیسم بین الملل و رژیم صهیونیستی باشد و اهداف امپریالیستی آمریکا را دنبال کند در چنین شرایطی چه تفاوتی می‌کند که چه کسی بر سر کار بیاید.
تلاش برای ترور رجب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، دیگر رویداد مهم خبری هفته بود که درصدر عنوان اکثر رسانه‌ها قرار گرفت. در این باره خبرهای ضد و نقیضی منتشر شد.
درحالی که برخی اخبار از کشته شدن چند محافظ اردوغان در این حادثه خبر دادند برخی دیگر، این گزارش‌ها را تکذیب کرده و حادثه را به اقدام یک کارمند ناراضی محدود قلمداد کردند. با اینحال آنچه که حساسیت پیگیری این چنین خبرهایی را افزایش داده است سیاستها و عملکرد بحث‌برانگیز اردوغان در یکی دو سال اخیر بوده است.
مواضع اردوغان در برابر مسائلی همچون بحران سوریه و نیز ایجاد فضای خفقان و دیکتاتوری در داخل ترکیه، موقعیت اردوغان را در شرایط حساسی قرار داده و موجب شده که انتشار چنین خبرهایی بازتاب‌های سریع و گسترده‌ای پیدا کند.
سفر نخست‌وزیر انگلیس و رئیس‌جمهور فرانسه به منطقه، دیگر رخداد مهم خبری هفته بود. آنچنانکه رسانه‌های غربی عنوان کرده‌اند ماموریت این مسئولان غربی، عقد قراردادهای کلان تسلیحاتی با کشورهای عرب منطقه است. واقعیت این است غرب که در بحران مالی شدیدی به سر می‌برد، برای نجات از این گرفتاری، به فکر خالی کردن جیب کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس افتاده است.
در این میان گزارش رسانه‌های غربی حاکی است که حکام عرب با خریدهای سنگین اسلحه از اروپا، از جمله انگلیس و فرانسه موافقت کرده‌اند.

سیاست روز:آقایان اصلاح‌طلب یاد بگیرید
«آقایان اصلاح‌طلب یاد بگیرید»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی باراک اوباما برای دومین بار، میت‌رامنی رقیب اوباما، تن به شکست نداد و با صدور بیانیه‌ای خواهان تجدیدنظر در آرا و حتی ابطال انتخابات شد.
وی در ادامه بیانیه خود تصریح کرده است که اگر به خواسته‌های وی و هوادارانش توجهی نشود، هوادارانش را به کف خیابان‌ها خواهد کشاند.
«رامنی» برای آغاز مخالفت‌های خود با پیروزی اوباما، از صبح دیروز مقابل کاخ سفید تحصن کرده است. جمعی از هوادارانش نیز در کنار او دیده می‌شوند.
او ادعا دارد که در انتخابات تقلب شده و وی رئیس‌جمهور قانونی آمریکاست.
وی اعلام کرده است که به زودی جشن پیروزی بزرگ خود را مقابل کاخ سفید در کنار مردمی که به او رای داده‌اند با سخنرانی مهمی برگزار خواهد کرد.
«رامنی» در بیانیه خود تاکید کرده است که اوباما رای‌های او را به نام خود ثبت کرده است، دادستانی کل آمریکا در واکنش به اظهارات رامنی رقیب اوباما اعلام کرده است که به هیچ وجه زیر بار خواسته‌های غیرقانونی او نخواهد رفت، هیات برگزاری انتخابات نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که اظهارات رامنی غیرقابل پذیرش است.
آقایان اصلاح‌طلبی که در انتخابات ۸۸ با عدم پذیرش قواعد دموکراسی به انتخابات و نتایج آن اعتراض کردید و ادعای تقلب را مطرح ساختید حداقل از آنهایی یاد بگیرید که شما را به این وادی انداختند و تحریک کردند که شعار تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ را سردهید و کشور را به آشوب بکشید!
از آنهایی یاد بگیرید که پس از شکست به رقیب خود تبریک می‌گویند.
چگونه است که شما تنها آموزه‌هایی را از آنها فرا می‌گیرید که، خود آنها هم حتی به خود اجازه نمی‌دهند فکرش را بکنند؟!
آقایان اصلاح طلب بر موجی سوار شدید که آنها به راه انداختند، دیدید که رقابت‌های انتخاباتی آمریکا چگونه برگزار شد. درس بگیرید و از کرده خود پشیمان باشید.
یادتان هست که در زمان انتخابات ۸۸ آمریکایی‌ها چگونه بر آتش فتنه می‌دمیدند و شما هم بدون توجه به منافع ملی، کشور و مردم نفت روی آن می‌ریختید تا شعله‌ورتر شود. حداقل شمایی که ادعای دموکراسی‌گری سر می‌دهید، از همین آتش‌بیاران معرکه قاعده بازی را یاد بگیرید.
یاد بگیرید که هنگام شکست چگونه رفتار کنید و اگر هم پیروز شدید باز چگونه برخورد کنید. همه چیز در آمریکا با منافع ملی گره خورده است. هر یک از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در این کشور می‌دانند که چگونه از منافع ملی کشورشان دفاع کنند. آیا شما در آن فتنه ۸۸ از منافع ملی دفاع کردید؟ اکنون هم که انتخابات ریاست جمهوری را نزدیک دیده‌اید و خود را می‌خواهید برای آن احیا کنید، از هم‌اکنون، ابتدا با ابراز ندامت و سپس با فراگیری چارچوپ‌های قانونی برای حضور در انتخاباتی که در این کشور زندگی می‌کنید، تن به قانون بدهید و بهانه‌های گذشته را هم بر زبان نیاورید. که اگر باز، چنین اتفاقی بیفتد این بار، مردم با شما جدی‌تر برخورد خواهند کرد.

تهران امروز:آمریکا وانتخابات توفانی
«آمریکا وانتخابات توفانی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن میخوانید؛سرانجام رقابت‌های انتخاباتی آمریکا که پرهزینه‌ترین ونفسگیرترین انتخابات تاریخ ایالات متحده آمریکا به‌شمار می‌رود به پیروزی باراک اوباما نامزد حزب دموکرات بر رقیب جمهوری‌خواه خود«میت رامنی» منجر شد واوباما برای دومین بار به عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا برگزیده شد. این انتخابات از آن جهت از اهمیت بیشتری در مقایسه با سایر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا بر خوردار است که دو قطب جامعه سیاسی آمریکا در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند. باراک اوباما نماینده طیف جامعه‌ای است که در آمریکا شاید به عنوان طیف فرو دست وغیرپرخاشگر تلقی می‌شود و تحت‌تاثیر شعارهای صلح‌دوستی دموکرات‌ها قرار دارد.
رگه‌های اسلامی پیشینه اوباما، اصول آفریقایی وی و وابستگی ساختاری به حزب دموکرات،در جامعه نژادپرستی مانند آمریکا که همواره هژمونی نظامی، برتری نژادی وبر خورداری از قدرت اقتصادی بخشی از ادبیات سیاسی این جامعه را تشکیل می‌دهد،حضور مجدد باراک اوباما در کاخ سفید را دشوار کرده بود. در مقابل،رقیب وی میت رامنی که از ایالت‌های محافظه کار و پررونق شرق ایالات متحده وارد عرصه انتخاباتی شده شانس وی را برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری افزایش داده بود.
اما باراک اوباما که شانس با او یاری کرد تا توفان «سندی» به او کمک کند تا مدیریت بحران جمهوری‌خواهان در ایالات‌های توفان زده را زیر سوال ببرد توانست از «پروپاگاندای سندی» برای انتقاد از فرمانداران جمهوری‌خواه ایالت‌های توفان‌زده به‌سود خود استفاده کند. هوشمندی بالای باراک اوباما برای استفاده از توفان سندی علیه مدیریت جمهوری‌خواهان درحقیقت برگ برنده مهمی به دست وی داد.
در عین حال تجزیه وتحلیل روان‌شناختی انتخاباتی آمریکا نشان می‌دهد که جامعه آمریکا از شعارهای جنگ طلبانه جمهوری‌خواهان به‌شدت خسته ودلگیر شده‌اند ومایلند در فضایی آرام وبدون لشکرکشی پنتاگون به خارج به زندگی خود ادامه دهند. جامعه آمریکا شاید به دلیل عملکرد نا معقول جورج بوش در حمله به عراق وافغانستان برای ده‌ها سال رنج برد ولذا به نظر می‌رسد که حتی در انتخابات آینده شانس جمهوری‌خواهان برای پیروزی در انتخابات پایین باشد.
اوضاع مالی واقتصادی بحرانی آمریکا و بدهی خارجی ۱۲هزار میلیارد دلاری این کشور شرایط معیشتی مردم آمریکا را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار داده ولذا مردم آمریکا با هرگونه لشکرکشی آمریکا به خارج مخالفند. این بدهی به‌طور طبیعی برآیند دو جنگی بود که جورج بوش جمهوری‌خواه بر بودجه وساختار اقتصادی ومالی شکننده آمریکا تحمیل کرد.
لذا جامعه آمریکا اکنون به سمت دموکرات‌ها متمایل شده زیرا باراک اوباما ثابت کرده است که باید بر خلاف سلف خود یعنی جورج بوش حرکت کند وهزینه‌های جنگی را صرف رفاه ملی کند.
قطعا در سیاست خارجی،دولت جدید آمریکا به سمت تعامل نرم با کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای خاورمیانه حرکت خواهد کرد واین امر شرایط جدیدی را در آینده بر منطقه خاورمیانه حاکم خواهد ساخت،هر چند اوباما از سیاست جنگ نرم علیه کشورهای منطقه همچنان استفاده خواهد کرد.
برآیند انتخابات آمریکا نشان می‌دهد که باراک اوباما به دلیل پشتیبانی گسترده لابی صهیونیستی از رقیب خود «میت رامنی» در ۴سال آینده فاصله خود را با رژیم‌اسرائیل افزایش خواهد داد وسیاستی مستقل‌تر در مقایسه با گذشته اتخاذ خواهد کرد. مجموعه این عوامل ودور شدن اوباما از سیاست‌های چالش برانگیز لابی صهیونیستی این فرصت را فراهم خواهد ساخت تا جمهوری اسلامی ایران دست به‌راستی آزمایی سیاست‌های خارجی اوباما بزند تا به تدریج تحریم‌های اقتصادی برداشته شود.
هر چند فضای بین‌المللی در پرتو فشارهای اقتصادی آمریکا وغرب علیه ایران برای انجام مذاکره دو جانبه با دولت جدید آمریکا فراهم نیست اما از آنجایی که سیگنال‌های اوباما برای ایران در طول سال‌های اخیر مثبت بوده لذا امکان رفع تحریم‌های اقتصادی دور از ذهن نیست. آنچه مسلم است در کابینه آینده باراک اوباما خانم هیلاری کلینتون در پست وزارت خارجه نخواهد بود اما به نظر می‌رسد که نخستین گام وزیر خارجه جدید آمریکا حرکت به سمت لغو تدریجی تحریم‌های ایران خواهد بود.
اگر این تحریم‌های ظالمانه برداشته شود به‌طور طبیعی فضای دلپذیرتری برای تعامل مثبت ایران با خارج به‌وجود خواهد آمد زیرا تجربه نشان داده که ملت ایران در برابر هرگونه فشار خارجی ایستادگی خواهد کرد و از حق مشروع خود برای برخورداری ازفن‌آوری هسته‌ای عقب نشینی نخواهد کرد اما در عین حال دروازه‌های گفت‌وگو برمبنای منافع ملی همیشه باز بوده است.

آفرینش:تحلیل گفتمان پیروزی درانتخابات آمریکا
«تحلیل گفتمان پیروزی درانتخابات آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم    حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛همانطور که پیش بینی می شد باراک اوباما برای دومین باربعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یک دموکرات برای دومین مرتبه ریاست کاخ سفید را به عهده گرفت. اوباما توانست باکسب ٣۰٣ رأی، میت رامنی رقیب جمهوری خواه خودرا با ۲۰۶ رأی الکترال پشت سر بگذارد.
اما نکته مورد بحث ما رویکرد و واکنش دو کاندیدا به پیروزی و شکست در این انتخابات می باشد که می تواند درس هایی دموکراتیک برای تمامی نظام های مردم سالار داشته باشد. رویه پیش رونده در انتخابات آمریکا نقطه عطفی داشت که از سوی ملت آمریکا و هم از سوی دو کاندیدای ریاست جمهوری مورد توجه قرار گرفت و آن چیزی نبود جز "تحمل طرف مقابل".
بابررسی سخنرانی های دو کاندیدا پس از پایان انتخابات به مواردی برخوردیم که می تواند نکات سازنده و اخلاقی فراوانی را در بعد سیاسی و اجتماعی برای عموم داشته باشد و نباید چشم بر کردار و رفتار خوب انسان ها بست، حتی اگراین اعمال از دشمنان ما سرزده باشد!
شکست برای هیچ شخص و گروهی خوشایند نیست، اما قبول شکست درهنگامی که رقیب در اوج غرور و شعف پیروزی است، عمل قابل ستایش و پسندیده ای است. رامنی پس اعلام نتایج، شکست در انتخابات را پذیرفت و در تماسی تلفنی این پیروزی را به باراک اوباما رییس جمهورآمریکا تبریک گفت. براساس آمار پرهزینه ترین انتخابات تاریخ آمریکا در این دوره درحدود ۷ میلیارد دلار بوده که تمام آن از سوی هواداران و حزب متبوع کاندیداها تامین شده است، لذا شکست برای هواداران هرطیف به منزله بر باد رفتن هزینه هنگفتی است که دراین بحران اقتصادی برای نامزد خود صرف کرده بودند.
اما مشاهده کردیم که با اعلام پیروزی اوباما طرفداران وی در کمال مسالمت و احترام به طرف مغلوب به شادی و پایکوبی پرداختند. در سمت دیگر هواداران غمگین رامنی بدون هیچ اعتراض و واکنش منفی همراه با کاندیدای خود به طرف مقابل تبریک گفتند و بعد سکوت اختیار کردند. شاید برای ما زیاد تعجب آور نبود اگر هواداران شکست خورده به سبب بی ثمر شدن تلاش ها و هزینه هنگفت انتخاباتی به اردو کشی های خیابانی و تخریب اموال عمومی جهت تخلیه ناراحتی خود بپردازند، اما چنین نکردند...!
اما برخورد کاندیدای پیروز یعنی اوباما نیز درحد خود آموزنده و شایسته صورت گرفت. در سخنرانی وی چندین پارامتر کلامی به چشم خورد :
- "وی از رامنی و ستادتبلیغاتی او تشکر کرد"،‌ با این کارباعث تسکین غم شکست خوردگان عرصه رقابت و برای آنها احترام قائل شد و طوری برخورد نکرد که بخواهد همچون دوران رقابت طرف مقابل را تحقیرکند.
- "وی درادامه ابراز کرد که قطعاً با رامنی دیدار و گفتگو خواهد داشت تا بتوانیم آینده بهتری بسازیم". درمنفی ترین برداشت، این گفتار اوباما می تواند ظاهری باشد، اما آیا تسکین دهنده و امید بخش برای ملت آمریکا و خصوصاً طیف شکست خورده درانتخابات نخواهدبود؟
- "همچنین اعلام کرد رامنی و خانواده اش خدمات فراوانی را به ملت و کشور آمریکا داشته اند و شایسته تقدیر و تشکر هستند". آیا نمی توانست بدون هیچ واکنشی از کنار این موضوع گذشته و با غرور ناشی از پیروزی رقیب و طرفدارانش را تحقیر کند؟ اما چنین نکرد...!
- "در بخشی دیگر از سخنان خود اعلام کرد که اختلاف دو نامزد ریاست جمهوری تنها تفاوت دیدگاه آنها برای خدمت به ملت آمریکاست". با این سخن خط کشی سیاسی و زمینه ایجاد تنش میان مردم و سیاسیون کاهش یافته و تقسیم بندی به "خودی و غیرخودی" عملا از بین خواهد رفت و حتی اگر به ظاهر هم این مطالب عنوان شده باشد، حداقل فرصت هایی که ممکن است از تعامل با جمهوری خواهان برای تیم اوباما حاصل شود از بین نخواهد رفت.
اما مطلب آخر اینکه در پایان سخنرانی اوباما تمامی اقشار جامعه آمریکا از فقیر و غنی، سالم ومعلول،پیر یا جوان را برابر دانست و اعلام کرد هرچه باشیم می توانیم با "تلاش و کوشش" خوشبخت شویم. این نحوه شعاردهی از سوی یک رییس جمهور به طور قابل توجهی میتواند در تهیج عقلانی افکارعمومی و کاهش سایش های طبقاتی و سیاسی موثر واقع شود و همگرایی را به ارمغان آورد.
آنچه گفته شد درتایید شخص یا دولت آمریکا نبود، بلکه بررسی گفتمان انتخابات آمریکا بود که می تواند نمونه ای آموزنده برای تمام اقشارسیاسی و کشورهای دنیا باشد.

آرمان:باید حق را گفت
«باید حق را گفت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر مسعود پزشکیان است که در آن می‌خوانید؛تا جامعه از نظر علمی و آگاهی به حدی نرسد که بداند یک نماینده یا رئیس‌جمهور چه اختیاراتی دارد و تا چه اندازه می‌‌تواند به سخنانی که می‌گوید، عمل کند، نمی‌توان با این ناآگاهی مبارزه کرد.
یکی از راهکارهای قاعده‌مند کردن انتخابات و راهی که پس از انتخابات، بتوان از فرد برگزیده، انتظار پاسخگویی داشت، وجود احزاب در جامعه است، تحزب نتوانسته است در جامعه ما شکل بگیرد و آن هم نیاز به حدی از رشد اجتماعی و یک نگاه فرهنگی دارد و تا اندازه‌ای بحث‌های اعتقادی این اجازه را نمی‌دهد و از لحاظ اعتقادی، نگاه‌هایی که برخی افراد به نام دین و مذهب ارائه می‌کنند، محدودیت‌هایی پدید می‌آورد که ایجاد ساختار تحزب را مشکل روبه رو می‌کند.
متأسفانه آگاهی اجتماعی به اندازه‌ای نرسیده تا بتواند در قالب حزب به فعالیت بپردازد. وجود انسان‌های عالم و آگاه و توانمند، می‌تواند جریاناتی را پدید آورد و تا رقابت در جامعه نباشد، عوام فریبان برنده خواهند بود.
در درون احزاب مذهبی نیز نگاه علمی و کارشناسانه وجود ندارد و چیزی که می‌تواند مملکت ما را نجات دهد، علم و آگاهی است. همانگونه که شهید مطهری گفته اند، بدون علم و آگاهی، ایمان موتوری بدون چراغ است. ایمان یک قدرت و توان حرکت است و اگر با علم و آگاهی و تجربه همراه نباشد، به تنهایی راه به جایی نمی‌برد و حتی می‌تواند آسیب‌هایی در پی داشته باشد.
رسانه‌ها وظیفه دارند آگاهی رسان باشند، اما در بسیاری مواقع، رسانه‌ها از سلایق عمومی پیروی می‌کنند تا بحث‌های علمی؛ در نتیجه گاه شکل کلی یک رسانه به سمت عوام دوستانه می‌رود تا اینکه آگاهی دهنده باشد.
رسانه‌ها، مسئولین و روشنفکران به نوبه خود در آگاهی بخشی به مردم سهمی دارند و اگر هر بخشی سهم خود را انجام دهد، شاید بتوان از وضع کنونی بیرون آمد. رسانه ملی نیز نباید نگاه و سلیقه خاصی را اعمال کند، رسانه‌ای که باید بی‌طرف باشد و واقعیت را بازتاب دهد، می‌تواند واقعیت‌ها را تحلیل کرده و درستی و نادرستی آن را ثابت کند. باید حق را گفت و بحق عمل کرد تا بر حق باشیم.

مردم سالاری:کاخ سفید باز هم به اوباما رسید
«کاخ سفید باز هم به اوباما رسید»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمید خوش‌آیند است که در آن می‌خوانید؛ پیروزی باراک اوباما در مقابل میت رامنی از اردوگاه جمهوریخواهان، برای یک دوره چهار ساله دیگر، میزبانی کاخ سفید را مجدداً در اختیار دموکرات‌ها و شخص اوباما قرار داد. پنجاه و هفتمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که پرهزینه ترین انتخابات این کشور لقب گرفته است پایان پذیرفت و باراک اوباما با کسب قطعی ٣۰٣ رأی از آرای الکترال کالج برای دومین دوره رئیس جمهور آمریکا شد و میت رامنی رقیب وی نیز فقط به ۲۰٣ رأی بسنده نموده و در انتخابات شکست خورد.
پیروزی مجدد اوباما در انتخابات ریاست جمهوری از این منظرگاه که مردم آمریکا علی‌رغم مخالفت‌های گسترده با برنامه‌های حکومتی اوباما طی چهار سال گذشته که این مخالفت‌ها بویژه در قالب «جنبش تسخیر وال استریت» و جست و گریزهای خیابانی بصورت عینی تبلور یافته است، با وجود این برخلاف انتظاراتی که در بسیاری از محافل سیاسی جهان بخصوص در میان ناظران بین المللی و علاقه مندان به مسئله انتخابات ایالات متحده، مبنی بر شکست او جود داشت، لیکن همه این تصورات نقش بر آب شد و اوباما بار دیگر به کاخ سفید راه یافت و انتخاب دوباره او از یک منظر اثبات نمود که فرآیند انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بگونه ای نیست که بتوان به راحتی آن را مورد پیش‌بینی قرار داده و تحلیل نمود.
پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا همچنین نشان داد که نظام انتخاباتی و نظام سیاسی آمریکا از ماهیتی «سیستماتیک» برخودار است، انتخاباتی که در آن مردم نه به «اشخاص» بلکه به «افکار» و برنامه‌ها و استراتژی‌ها و سنت‌های تاریخی رأی می‌دهند. همچنین انتخاب مجدد اوباما از طرف مردم برای دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا به وضوح نشان داد که با وجود مخالفت‌های گسترده جامعه آمریکایی با رویکردهای او، کماکان مردم با طرح‌ها و برنامه‌های حکومتی و اقتصادی اوباما موافق هستند.
در واقع انتخابات ۶ نوامبر آمریکا نه تنها یک انتخابات صرف بلکه یک «همه پرسی» و رفراندوم فراگیر درباره موافقت یا عدم موافقت مردم با رویکردهای سیاسی، اقتصادی و ارزشی- اجتماعی باراک اوباما و ابقا یا عدم ابقای او بود.
حقیقت این است مشارکت اخیر مردم آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری نه یک حضور «احساسی و عاطفی» بلکه یک حضور به مفهوم واقعی «کاملاً معنادار» و برخودار از پشتوانه‌های فکری و منطقی بود که بهره مندی از چنین اسلوب فکری و طرز تفکرات سیاسی که از یک جنبه بیانگر آینده نگری و رشد و بالندگی فکری جامعه آمریکا نیز هست، مردم را وادار نمود که این بار نیز نه به اشخاص بلکه به افکار و برنامه‌های سیستمیک، هدفمند، جهت دار و نظام‌مند اشخاص رأی دهند.
ابقای مجدد اوباما در کاخ سفید اثبات نمود که انتخابات آمریکا با وجود برخورداری از برخی نقاط ضعف، همچنان متکی به «سیستم» است نه شخص، چرا که در صورت مبتنی بر شخص بودن انتخابات آمریکا قائدتاً اوباما که منشأ مشکلات و معضلات اقتصادی کنونی در آمریکا معرفی می‌شود، نمی‌بایست انتخاب می‌شد.
فلذا پذیرش مجدد میزبانی اوباما در کاخ سفید از این منظر که وی از جمله روسای جمهوری بوده است که در راستای سنت تاریخی آمریکا گام برداشته و در قلمرو سیاست خارجی نیز با بهره‌مندی از «درک تاریخی» از مصالح کشور و «درک سیستمی» از دنیای بیرون و نظام بین‌الملل مبادرت به اتخاذ عمل و تصمیم گیری نموده است حائز اهمیت فراوان می‌باشد. چرا که در یک کلام آنچه که باعث غلبه اوباما در یک نبرد تنگاتنگ و شانه به شانه در مقابل رامنی شد، برخورداری اوباما از «درک سیستمیک» در زمینه مسائل داخلی و بین المللی بود.
جامعه امروزی آمریکا که خاطرات خوشی از جنگ افروزی و کشت و کشتار سایر ملت‌ها ندارد به این خاطر که دموکرات‏ها و در رأس آنها اوباما برخلاف جمهوریخواهان که قائل به نوعی تک روی و خودمحوری و نظامی‌گری در سیاست خارجی آمریکا هستند، همواره علاقمند پیشبرد سیاست‏های خود از طریق اجماع جهانی و اقناع گروه‌های سیاسی حاکم در دیگر کشورها بوده‌اند، «جهت» رأی خود را به سمت اوباما تعیین نموده و او را مورد پذیرش قرار دادند تا به نظام جهانی بگویند که همچنان پشتیبان اوباما و طرح‌های او هستند.
مردم آمریکا هنوز هم اوباما را که با شعار تغییر و دستور کار اقتصادی در سال ۲۰۰٨ به ریاست جمهوری رسید، مسول شرایط نابسامان کنونی در اقتصاد کشورشان می‌دانند که زندگی بر مردم را گران نموده است. اما این تمام ماجرا نبوده و نیست چرا که از نظر مردم اوباما از نقاط قوت بالایی نیز در حوزه‌هایی که می‌بایستی برخوردار می‌بود، بهره مند می‌باشد.
بنابراین در این راستا نقاط قوت و متغیرهای تعیین کننده و نقش آفرین در انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا را در سه محور به صورت ذیل می‌توان شناسایی کرد: محور نخست برخورداری اوباما از یک نگاه سیستمیک به موضوعات داخلی و مسائل خارجی که نمونه آشکار آن را می‌توان در سیاست خارجی آمریکا در زمینه اشغال نظامی‌عراق و در سیاست داخلی در رابطه با مسئله تأمین اجتماعی که در طول یک دهه گذشته محل منازعه بین دموکرات‌ها که خواستار تغییر وضع موجود و جمهوریخواهان که در پی حفظ و استمرار شرایط فعلی در این دور مورد بوده اند جستجو نمود.
در واقع خروج از عراق و راهبرد افغانستان و کاستن از تعداد سربازان مستقر در خاورمیانه نقاط قوت سیاست خارجی اوباما در طول چهار سال گذشته بوده است که در انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا نقش بی بدیلی داشته است. محور دوم نگاه سیستمیک اوباما به سیاست خارجی در ابعاد منطقه ای و فرامنطقه و درک صحیح و اصولی وی از مفهوم استراتژی‌های کلان آمریکا و نظام سیاستگذاری خارجی کشور و بویژه مفهوم منافع ملی و چهار عنصر شکل دهنده آن یعنی حیات و پیشینه تاریخی، وضعیت و موقعیت جغرافیایی، فرهنگ و ذهنیت ارزشی لیبرال و شرایط بین‌المللی بوده است.
در واقع عملکرد مثبت اوباما از نظر مردم آمریکا در این حوزه‌ها نیز به یکی از متغیرهای تأثیرگذار در پیروزی او در انتخابات اخیر بوده است. اما محور نهایی و سوم نیز که تا حدودی نقش تعیین کننده در انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا داشت ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری وی به خصوص برخورداری از اعتماد به نفس کم نظیر جهت ترسیم آینده ای روشن و جاه طلبانه در زورگار تیره و تار امروزی برای آمریکا می‌باشد.
در هر صورت راهیابی مجدد اوباما به کاخ سفید فصل جدید را در تاریخ سیاست ایالات متحده که عصر تفوق را پیش روی دارد و در پی تقویت پایه‌های هژمونی و برتری خود است قرار خواهد داد تا در مسیر تحقق این هژمونی، استراتژی متناسب و منطبق بر آن یعنی اشاعه ارزش‌های لیبرال آمریکایی پیاده و اجرا شود.
بنابراین اوباما در نهایت پس از صرف هزینه‌های میلیاردی در رقابت‌های انتخاباتی، بار دیگر سکان ریاست بر کاخ سفید را در دست گرفت. او که چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری هر گونه تصمیم‌گیری درباره مسائل مهم و حیاتی را به بعد از مشخص شدن نتایج آرا موکول کرده بود، اکنون با چالش‌های داخلی و خارجی بیشماری روبروست که برخی از آنها همچون بحران اقتصادی میراث دوران جرج بوش است و بعضی دیگر یا ماحصل سیاست‌های اتخاذی او بوده یا نتیجه تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای است.
از جمله این چالش‌ها در ابعاد داخلی می‌توان به بحران اقتصادی، بیکاری، بدهی‌های فزاینده که به بیش از ۱۶ تریلیون دلار رسیده اند و جنبش تسخیر وال استریت و همچنین در ابعاد خارجی به تحولات اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، روابط با چین و روسیه، چگونگی پیشبرد روند صلح خاورمیانه و همچنین به طولانی ترین جنگ آمریکا و متحدانش در افغانستان اشاره کرد که دوره دوم ریاست جمهوری اوباما را با دشواری‌های فراوانی روبرو خواهد کرد.

دنیای اقتصاد:تاثیر سیاست‌های اقتصادی آمریکا براقتصادهای نوظهور
«تاثیر سیاست‌های اقتصادی آمریکا براقتصادهای نوظهور»عنوان یرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رامین ناصحی است که در آن می‌خوانید؛سیاست‌های پولی شدیدا انبساطی بانک مرکزی آمریکا، «فدرال رزرو»، در چهار سال گذشته، موجب افزایش نقدینگی نزد موسسات مالی آمریکایی شده‌است.
شواهد نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از این نقدینگی، به اقتصادهای در حال رشد از جمله، برزیل، مکزیک، شیلی، هند، کره‌جنوبی و اندونزی سرازیر شده است. این هجوم سرمایه خارجی، متغیرهای کلان اقتصادهای میزبان را دچار تغییرات ناگهانی کرده و این نوسانات، می‌تواند در بلندمدت، موجب بی‌ثباتی و کاهش رشد اقتصاد جهانی شود، اما ریشه این سیاست پولی انبساطی شدید ایالات‌متحده، چیست؟
به منظور مقابله با بحران جهانی در چند سال گذشته، فدرال رزرو، سیاست پولیِ شدیدا انبساطی را دنبال کرده و نیز چندی پیش اعلام کرد که قصد دارد مرحله جدیدی از سیاست «تسهیل مقداری» (Quantitative Easing) خود را آغاز کند. این سیاست نامتعارف پولی، عبارت است از خلق پول توسط بانک مرکزی جهت خرید اوراق بهادار دولتی بلند مدت و نیز اوراق بهادار خصوصی مانند اوراق بهادار با پشتوانه وام‌های مسکن. هدف این سیاست، بازگرداندن رونق اقتصادی از طریق کاهش نرخ بهره بلندمدت است. متاسفانه اغلب تحلیل‌هایی که در مورد سیاست‌های پولی آمریکا ارائه می‌شوند، فقط بر تاثیرات داخلی این سیاست‌ها متمرکز بوده و به تاثیرات گسترده‌تر آنها بر اقتصاد سایر کشورهای جهان، توجه چندانی ندارند.
با اجرای مرحله اول و دوم سیاست «تسهیل مقداری»، بانک‌مرکزی آمریکا مبلغی بسیار هنگفت (حدود دو تریلیون دلار) از اوراق بهادار متنوع را، از بانک‌ها و موسسات مالی خریداری کرده که این سیاست، موجب افزایش محسوس حجم نقدینگی نزد این موسسات شده است. شواهد نشان می‌دهند که موسسات مالی بخشی از این نقدینگی را نزد بانک مرکزی ذخیره و بخش دیگر را در کشورهای در حال رشد مثل برزیل، شیلی، مکزیک، هند، سنگاپور، کره جنوبی، هنگ کنگ و اندونزی سرمایه‌گذاری کرده‌اند. دلیل اصلی این سرمایه‌گذاری‌ها که اغلب به صورت اعطای وام یا خرید سهام بوده، بالاتر بودن نرخ بهره و رشد اقتصادی این کشورها نسبت به آمریکا و اروپا قلمداد می‌شود، اما این هجوم سرمایه، موجب تغییرات ناگهانی در برخی از اقتصادهای میزبان شده است.
به عنوان نمونه، از شروع سیاست «تسهیل مقداری» تا به حال، شاخص سهام در هند، تایلند، برزیل و شیلی بین ۱۲ تا ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است. همچنین شاهد بالا رفتن ارزش پول کشورهای کره جنوبی، برزیل، شیلی و اندونزی بین ۱۰ تا ۱۵ درصد نسبت به دلار آمریکا بوده‌ایم. از سوی دیگر قیمت مسکن در هند، سنگاپور و هنگ کنگ به شدت اوج گرفته است.
بی‌شک نمی‌توان دلیل این شوک‌های قیمتی را، تنها سیاست‌های فدرال رزرو دانست، اما مطالعات فراوانی از جمله آخرین گزارش سالانه «بانک تسویه‌های بین‌المللی»، نقش سیاست تسهیل مقداری بانک مرکزی آمریکا را در این نوسانات، بسیار پررنگ می‌بیند.
با توجه به تحلیل بالا، می‌توان استدلال کرد که ادامه سیاست‌های پولی انبساطی فدرال رزرو، می‌تواند موجب بی‌ثباتی اقتصادهای در حال رشد شود. ادامه هجوم سرمایه به این اقتصادها، می‌تواند مشوق حباب‌های قیمتی در بازار سرمایه و مسکن گردد و در آخر به بحران مالی ختم شود. تضعیف صنایع داخلی از طریق افزایش شدید ارزش پول ملی (بیماری هلندی)، از دیگر تاثیرات منفی تداوم سرازیر شدن سرمایه خارجی به این اقتصادها می‌باشد. اخیرا به جهت پیشگیری از این عواقب، بعضی از اقتصادهای رو به رشد مثل برزیل، محدودیت‌هایی بر ورود سرمایه خارجی به اقتصادشان وضع کرده‌اند.
در پایان، اشاره به این نکته بسیار مهم است که بخش بزرگی از کارشناسان، افزایش قیمت جهانی نفت، طلا و کالاهای اساسی در چهار سال گذشته را نیز، نتیجه سیاست خلق پول فدرال رزرو می‌دانند. به اعتقاد آنها، بخش اعظم پولی که از سال ۲۰۰٨ به بعد توسط بانک مرکزی آمریکا به وال استریت تزریق شده، سر از بازار کالاهای اساسی، خصوصا بازار نفت، درآورده است؛ بنابراین علاوه بر ایجاد بی‌ثباتی در اقتصادهای در حال رشد، امکان دارد ادامه سیاست‌های انبساطی شدید فدرال رزرو، قیمت کالاهای اساسی را نیز بالاتر ببرد و اقتصاد جهانی را در خطر رکود تورمی مضاعفی قرار دهد.