هرمه ‌لین، آینه ‌گردانِ ادبیات ایران در سوئد


- مترجم: اسد رخساریان


• رفتار هرمه ‌لین با زبانهایی که ابزار کار او بوده، خود گواه این حقیقت است که ما تنها با یک «مترجم» سر و کار نداریم. او در جایگاه یک «شاعر» نشسته است، بی‌آنکه هیچ‌گاه در این زمینه ادّعایی کرده باشد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ آبان ۱٣۹۱ -  ۱۴ نوامبر ۲۰۱۲


 
 هرمه ‌لین، آینه ‌گردانِ ادبیات ایران در سوئد
کارل یوهان مالمبری ۱٩۵۰
Carl-johan Malmberg


برگردان: ا. رخساریان

ولفانگ گوته در۱٨۲٧ با دوستی از دوستان خود، خوشبینانه میگوید: «امروزه، ادبیاتِ میهنی چندان اهمیتی ندارد، ادبیات جهانی است که باید مورد توجّه قرار گیرد.» امّا برعکس آنچه ادعّا میشود، گوته «درباره ی ادبیات جهانی» چنین نظری نداشت، گرچه او همان کسی است که آن را سرِ زبانها انداخت، آنهم در پایان دوره ای بسیار شکوفا در تاریخ فرهنگِ اروپا؛ زمانی که رُمانتیسیسم در برابر نئوکلاسیسیم قد برافراشته، جریانی مردمی در برابر آریستوکراسی به وجود آمده و انترناسیونالیسم در برابر ناسیونالیسم عرضِ ‌اندام میکرد. ما پس از انقلاب رمانتیکها و انواع ادبی را فرا‌‌‌زمانی و فرامکانی انگاشتن، همچنان با این مسأله به همان شکل درگیری داریم؛ مانند آنچه در عرصه ی حیاتِ اجتماعی‌ خود میبینیم؛ همین ‌دموکراسیهای سیاسیِ مان که نتیجه ی انقلابهای فرانسه و امریکا هستند.
در اصطلاح «ادبیات جهانی»، جنینهایی از فرهنگ چند بعُدی امروز ما نهفته است. پیشترها، در قرن هفده و سپس در قرن هجدهم بود که درها به روی ادبیات غیراروپایی گشوده شد. ترجمه و مطالعه و تأثیرپذیری از زبانهای فارسی، عربی، سانسکریت و چینی به جریان افتاده بود. گوته ازچند سال پیش از آن گفت ‌وگو درباره‍ی «ادبیات جهانی»، تحتِ تأثیر شاعرِ غیراروپایی بزرگی چون حافظ بود. او دیوان شرقی و غربی خود را در ۱٨۱٨ با بازنویسی بسیاری از شعرهای حافظ، شاعر قرن سیزدهِ میلادی ایران، فراهم ‌آورد. دیوان شرقی و غربی برای نویسنده ی آن، تولّدی دوباره بود؛ صمیمانه ‌ترین و شورانگیزترین اثر هنری که در فرهنگ اروپایی پدید آمده است. تنها رقیبی که برای آن میتوان یافت، آثاری است در میان مجموعه ‌کارهای بتهوون. در کتاب گوته، چنانچه از اسم آن برمی‌آید، «شرق» و «غرب» بهم میپیوندند. اروپایی و غیراروپایی به شکلی طبیعی در یکدیگر ذوب می‌شوند؛ همچون برخی شعرهای عارفانه که «نوایِ زندگی» در آنها جاری است و به‌ سادگی، با دعاهای مذهبی و ضرب‌المثلهایِ زبان آلمانی قابل تطبیق است.
شگفتا که آنچه را که گوته درباره ی ادبیات جهانی بر آن پافشاری کرده بود، بزودی فراموش کرد و راهی خلاف آن در پیش گرفت. او میگوید: «در جستجوی انسانِ نمادین خود، ما باید همیشه به فرهنگِ باستانیِ یونان باز گردیم، آنجا که آن نمونه ی زیبایی، همیشه حضور داشته است. دیگر فرهنگها را باید محرومان تاریخ به حساب آورد. باید تمامِ توان خود را به کار گیریم تا آن نمونه ی عالی را پر و بال دهیم.»
اکنون دو قرن پس از گوته، میتوان تأکید کرد که هنوز اروپا و زبانهایی که ریشه در آنجا دارند، معیارهای ادبی را رقم میزنند. اگر با تیزهوشی بنگریم، درمییابیم که اروپا در برابرِ زبانهای غیراروپایی مانندِ سدّی بازدارنده عمل میکند. از دوُر خارج کردنِ زبانهایی که در اروپا ریشه ندارند با توجه به سابقه ی چند هزار ساله ی ادبی کشورهای این قاره، به‌ پیشنهادِ گوته در گذشته، و در دوران کنونی به نظر هورالد بلوم۱ با آن بیانِ زیبا و فصیح اش، مانند نوعی استراتژی مطرح شده است. اثرهای ادبیِ غیراروپایی که در میان ما رواج یافته و مطرح شده و ردپایِ آنها در ادبیات و فرهنگِ اروپا‌ دیده میشود، از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نیست؛ از آن جمله است برگردانِ فرانسه ی داستان‌های هزار و یک‌‌‌‌شب، اثری که به‌ قول بورخس، سرآغازی برای رمانتیسیسم در ۱٧۰۴، بوده است، نامه‌ های ایرانی از مونتسکیو، دیوان شرقی و غربی نوشته‍ی گوته، رباعیات خیّام برگردانِ ادوارد فیتزجرالد، زرتشت اثرِ نیچه و دیگر هیچ... و تنها اثر ادبی غیراروپایی که به ‌لحاظِ فرم تعیین ‌کننده بوده، نوشته‌ ای است از قرن سومِ میلادی به نام اجرام که از زبانِ عبری به لاتین ترجمه شده و در سایه ی آن، تورات سر و سامان یافته است. تردیدی نیست که ادبیات هزاران ساله ی سانسکریت، هندی، عربی، چینی و ایرانی جز در محدوده ی کارشناسان و متخصصان هنوز در غرب ناشناخته مانده است. نیز شعر غیراروپایی‌ که از رهگذر ترجمه (نمونه: بازنویسی شعرهای حافظ است توسطِ گوته در دیوان شرقی و غربی)، سرمنشاء الهام واقع شود، هنوز حکم کیمیا را دارد. چنین کیمیایی همانا شعری است که در زبان سوئدی، اریک آکسل هرمه‌ لین پدید آورد.

بیست و دوم ماه ژوئن امسال [۲۰۱۰] صد و پنجاهمین سالروز تولّد مترجم شعر عارفان ایران است. کار شگفت‌انگیز او – سی و پنج اثر در چهل سال- «کیمیایی ادبی» است. نزد هرمه ‌لین، همچون گوته، شرق و غرب در یکدیگر ذوب شده و به پدیده‌ای استثنائی بدل میشوند. ترجمه‌ های او از عطار، مولانا [رومی]، سعدی و بسیاری دیگر، برخلاف متن اصلی، از قید وزن، ردیف و قافیه آزاد، امّا آهنگین است و کاری فراتر از هنر ترجمه ی شعر. هرمه‌ لین در عین حال که مترجم است، به شاعری میماند که شیوه ‌ای خاص خود دارد؛ شیوه ‌ای همراه با نوآوری و سخت استعاره‌ آمیز که به‌ شکلی غافلگیر‌کننده، همتراز آثار گویندگانی غیر از گویندگان ایرانی است. او با زبانِ سوئدی الهام ‌گرفته از تورات، به قران و تلموذ گریز میزند و ادبیات مطرحِ اروپا را، رها از پیرایه‌ های ناسیونالیستی‌ اش، در کنار ادبیاتِ عارفانه ی ایران مینشاند. و این از بینش فرهنگی او سرچشمه میگیرد که در مداری گسترده دور می‌زند. در جام جها ن‌ نمای او، انسانیت ـ رها از قید و بند مذهب، ناسیونالیسم و ویژگیهای فرهنگی ـ در افق‌های روشن ادبی، نمایان است. هدف او برملا کردن الگوهایی‌ است که در غرب، فرهنگ‌ها و آیین و عقاید شخصی دیگر سرزمینها را به ریشخند میگیرند. دانایی در نظرگاه او، خود را در رفتار آدمی نشان میدهد.
رفتار هرمه ‌لین با زبانهایی که ابزار کار او بوده، خود گواه این حقیقت است که ما تنها با یک «مترجم» سر و کار نداریم. او در جایگاه یک «شاعر» نشسته است، بی‌آنکه هیچ‌گاه در این زمینه ادّعایی کرده باشد. خود را «مترجم» یا «نگارنده» مینامید. نسبت به خود، دیدگاهِ متعارفی داشت. تعدادی از کتابهایش را تنها با حروف اوّلِ نام و نام خانوادگی اش منتشر کرد. به ‌دلیل زندگی بسیار ویژه ی خود، در محدوده ی ادبیات رسمی، چندان شناخته‌ شده نبود. امّا او را باید شاعر دانست. بسیاری چون ویلهلم اکه‌ لوند، گونّار اکه ‌لوف، یلمار گولبری و ویللی شیرکلوند۲ کتاب‌های او را آثاری به مثابه شاعرانه نگریسته و مطالعه کرده ‌اند.
ترجمه‌ های او ویژ‌گی مشترکی با برگردانهای هاگبری۳ از شکسپیر و توراتِ کارل دوازدهم۴ دارد؛ کسانی که زبان سوئدی را دگرگون کرده‌اند. شگفت اینکه آن دو با عنوان «فرهنگ‌ساز» به شهرت رسیده‌اند، اما هرمه‌ لین تا حدودی به دست فراموشی سپرده شده است. برای این امر، دو دلیل میتوان برشمرد: یکی شیوه ای نوشتاری که هرمه لین با آن، معرکه ‌گیری فرهنگ معاصر را به سُخره میگیرد و دیگر پایین بودنِ تیراژ کتابهای او است. کتابهایی که اکنون نیز باید در آنتیک ‌فروشی‌ها دنبالشان گشت. کارل یوران اِکروالد۵ دو آنتولوژی از ترجمه‌ های هرمه ‌لین انتشار داده است و از میان آثار فراوان او، در سال‌های اخیر، تنها دو اثر بازچاپ شده است: رباعیّات عمر خیّام (نشر اللّر‌‌استروُم) و بوستان سعدی، نخستین ترجمه ی هرمه ‌لین از ادبیات ایرانی که با جلد و صفحه‌ آرایی بسیار زیبایی توسّط نشر کارناوال عرضه شده است.
شیوه ی نوشتاری هرمه ‌لین ساده نیست، شیوه ‌ای است ریشه ‌دار، آمیخته با سنّتهای زبانی که تا حدود زیادی، پس از آنکه استریندبری و یلمار برگمان با شیوه ی تازه ی نگارشِ خود به میدان آمدند، از ادبیات سوئد کنار گذاشته شد. آخرین نمونه‌ هایِ شیوه ی باشکوه هرمه ‌لین در ادبیات ما، کتاب یک قطعه موسیقی (۱٨٧٧) اثر ویکتور ریدبری٦ است و توراتِ کارل دوازدهم که در ۱٩۱٧ تورات دوران گوستاو و. س ٧، جایگزین آن شد؛ اثری که هرمه ‌لین از آن تنّفر داشت.
اولا ویکاندر٨ در کتابی به نام جاودانگی و کلام، در جستار «زبان سوئدی و رئالسیمِ لگنِ ظرفشویی» از عدم حضور زبان معاصر سوئد در قلّه ‌های بلند و با عظمت خبر میدهد. همین «عدم حضور در قلّه‌ های بلند و باعظمت» است که سببساز بیگانگی هرمه ‌لین در فضای ادبی امروز شده است. به بیانِ دیگر، او در آن قلّه‌ های باشکوه جای دارد و بیگانگی ‌اش خود بیانگر ارزشهای فراوانی برای ماست. من در جستار دیگری این موضوع را به ‌دقت مورد بررسی قرار داده‌ ام.      
صرف‌ نظر از مثنوی معنوی جلال‌الدین مولانا رومی، منطق‌الطیر عطّار در قرن یازده میلادی از زیباترین کتابهای هرمه ‌لین است؛ داستانی که در آن، مرغانی چند به‌ سودای یافتن پادشاه خود سیمرغ، به سوی کشور چین سفر میکنند. این مرغان از زندگانی خود دلِ خوشی ندارند، احساس میکنند چیزی کم دارند، اما دست به کاری نمیزنند. سرانجام، به ‌راهنمایی هُدهُد، دل به دریا میزنند. سفر دشوار آن‌ها از گذرگاههای صعب، سفری است ابتکاری، دراماتیک، رویایی و نفسگیر. این اثر که در ۴٦۴٧ بیت سروده شده است، به منظومه‌ای اخلاقی شبیه است. در اینجا، پوچی و دروغِ زندگی با شادی و تولّدی دوباره مقایسه میشود. باورهای جزمی آسمانی که خارج از دایره ی اراده ی افراد شکل گرفته‌اند، با معیار شناختِ خویشتنِ خویشِ انسان از حقیقت نقد میشود. آشتی این دو سبب خواهد شد که منِ درونی انسان قربانی شود. هر یک از مرغان ویژگی ‌ای دارد. در عین حال، دچار توهمات و ناراستیهای گوناگونی است. جغد را میبینیم که بیش از هر چیز دیگر، شیفته ی زخمهای خویش است:
بوف آمد پیش چون دیوانه ‌ای
گفت من بگزیده‌ ام ویرانه ‌ای
عاجزم اندر خرابی زاده من
در خرابی میروم بیزاده من
گرچه صد معموره ی خوش یافتم
هم مخالف، هم مشوّش یافتم
در خرابی جای میسازم به رنج
زانکه باشد در خرابه جای گنج
بلبل می‌تواند دلربایی کند، امّا سرگیجه و تشویش نیز می‌آفریند:
بلبل شیدا درآمد مستِ مست
نه زعشق او نیست نه از عقل هست
معنی ‌ای در هر هزار آواز داشت
زیر هر معنی جهانی راز داشت
گفت بر من ختم شد اسرار عشق
جمله ی شب میکنم تکرار عشق
هر که شور من بدید، از دست شد
گرچه بس هُشیار آمد، مست شد
در وادی داستان سیمرغِ عطّار به گردش درآمدن، مثل بیرون رفتن از روشنایی است و دچار سرگشتگی شدن و آنگاه، باز به روشنایی بازگشتن. اینجا، هم نزد مرغان و هم خواننده ی داستان، پیشداوری‌ ناممکن است، عقل واپس رانده میشود و به‌ جایِ آن، خود‌آگاهیِ ویژه‌ای پدید می‌آید.
این داستان را میتوان اثری ماجراجویانه و اندکی پلیسی در عرصه‌ های روحی به شمار آورد؛ کاری جادویی در زمینه ی مسائلِ روانی.
هدف من تجزیه و تحلیل آن نیست، امّا اندیشیدن درباره ی سرشتِ حقیقی زندگی، در این داستان، بیش از هر چیز برای خود عطّار نیز غریب مینماید.عطّار گاهی خواننده ی داستانش را مخاطب قرار میدهد:
جمله ی دیوان من دیوانگی‌ست
عقل را با این سخن بیگانگیست
من ندانم تا چه گویم، ای عجب!
چند گم‌ ناکرده جویم، ای عجب!
آنچه هرمه‌ لین همانندِ عارفانِ ایرانی خواهانِ آن بود، ورایِ ادبیات، شعر و هرگونه اشتیاق و آرزویی بود. آیا به‌ همین دلیل نبود که از ادّعای شاعری همیشه پرهیز کرد؟



[ «سونسکا داگ بلادت» (SvD)، مورخ ۲۴ اوت ۲۰۱۰]   
۱. هورالد بلوم متولدِ ۱۹٣۰، در امریکا است. سالهاست در دانشگاههای نیویورک ادبیات تدریس میکند. آتشبار ادبیات غرب از معروفترین کتابهای اوست که   در سال ۲۰۰۱، به سوئدی نیز ترجمه شده است. در این کتاب، زندگی و آثار بیست و شش نویسنده ی غربی مورد بررسی قرار گرفته است. به نظرِ بلوم، این نویسندگان ـ از جمله سروانتس، شکسپیر، اسکاروایلد، آستن، گوته، فروید، تولستوی، همینگوی، نرودا و... ـ توانسته‌اند «انسان غربی» را برساخته و به او هویّت بدهند.
۲. ویلهلم اکه ‌لوند (۱٨٨۰-۱۹۴۹)، شاعر و نویسنده. همدوره ی هرمه ‌لین بود. این دو در آثار خود، بارها از یکدیگر یاد کرده ‌اند. اکه ‌لوند را برخی «سعدی سوئد» نامیده‌اند.
- گونّار اکه‌ لوف (۱٩٦٨- ۱٩۰٧)، از شاعران معروف سوئد.   
- یلمار گولبری (۱٨٩٨-۱٩٦۱)، شاعر و مترجم سوئدی. چند غزل حافظ را به سوئدی ترجمه کرده است.
- ویللی شیرک‌لوند (۲۰۰٩-۱٩۲۱) نویسنده‍ی فنلاندی الاصلِ سوئدی که در ۱٩۳٨، به سوئد آمد. زبان فارسی را در اُپسالا نزد هنریک ساموئل نیبری فراگرفت. در دهه‍ی پنجاه، سفری هم به ایران داشته است و به سویِ طبس (۱۹۵۹) ره‌آورد آن سفر است. این کتاب به فارسی ترجمه شده است: «به سوی طبس» (۱٩۵٩) سفرنامه ی ایران، ترجمه: فرخنده نیکو و ناصر زراعتی. ناشر: خانه ی هنر و ادبیاتِ (گوتنبرگِ سوئد)، ۲۰۰۵.
۳. کارل آگوست هاگبری (۱٨۶۴-۱٨۱۰)، پروفسور زیبایی شناسی و استاد زبان که از اعضای آکادمی سوئد بوده است.
۴. کارل دوازدهم (۱٧۱٨- ۱٦٩٧) از پادشاهان نامدار و جنگجوی سوئد بود. در دوران او، ترجمه ی سوئدی تورات بازنگری شد. پیش از او، این کتابِ «توراتِ گوستاو واسا» ـ پادشاه قرن شانزده سوئد ـ نامیده میشد. پس از بازنگری در عصر کارل دوازدهم، در دوران حیات او، منتشر شد و تا سال ۱٩۱٧ در کلیساها و مدارس سوئد تدریس میشد.
۵. کارل یوران اکروالد (متولد ۱٩۲۳)، رمان‌نویس و پژوهشگرِ سوئدی. او را می‌توان «حافظ میراث هرمه‌ لین» نامید. علاوه بر مطالب فراوانی که درباره‍ی آثار و ترجمه‌های هرمه‌ لین از کلاسیک‌های ایرانی نوشته است، مقالاتی نیز درباره‍ی مولوی، عطّار، سعدی، خیّام، و دیگر شاعران ایرانی دارد. آنتولوژی ایرانی (۱٩٧٦) و معجون ایرانی (۲۰۰٧) برگزیده ‌هایی از ترجمه‌ های هرمه‌ لین از عارفان ایرانی، از آثار معروف او در این زمینه است. در این دو کتاب، مقدّمه‌ هایی طولانی درباره ی شیوه ی کار مترجم و روش زندگی او و تاریخ زندگی شاعران و ویژگیهای شعر ایرانی نوشته است. در دهه ی شصت میلادی، اَکروالد سفری نیز به ایران داشته است.
٦. ویکتور ریدبری (۱٨٩۵- ۱٨۲٨)، نویسنده، شاعر، روزنامه‌ نگار، دبیر زبان و فیلسوف الهیّات سوئدی.
٧. گوستاو واسا، یا گوستاو اوّل پادشاه سوئد (۱۵۶۰-۱۴۹۶)
٨. اولا ویکاندر (متولد ۱٩٨۱)، نویسنده، مترجم و مدرّس الهیآت.