پروژه فراخوان کنگره عمومی وحدت چپ - دنیز ایشچی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۶ آبان ۱٣۹۱ -
۱۶ نوامبر ۲۰۱۲
حد اقل از سه سال پیش به اینطرف می باشد که خبرها و اطلاعیه های مربوط به وحدت چپ به صورت فراخوان دعوت از همه فعالین چپ جهت اینکه زیر یک چطر واحد جمع شده و در راه تدوین اسناد و تشکیل ساختار منسجم واحدی برای نیروهای پراکنده این نحله فکری از طرف سه سازمان مطرح میگردد. این خبر شور و شوق امید های فراوانی را در دلها ایجاد کرد. اکنون بعد از گذشت در حدود بیش از سه سال فعالیتها و تلاشهای عمدتا پشت صحنه، این سه سازمان با فراخوان جدیدی سیاسی در داه تشکیل ساختار واحدی برای جنبش چپ، به صحنه آمده اند. این فراخوان هم از تمامی سازمانها و افراد منفرد چپ دعوت به عمل می آمورد تا جهت تدوین اسناد و برنامه ها و تشکیل ساختار واحد نیروهای چپ دموکرات به حرکت در آمده و زیر یک چطر واحدی گرد بیایند.
اگر این فراخوان را با اطلاعیه های اولیه این سه سازمان مقایسه کنیم براحتی میتوان یک نتیجه واحد و قطعی گرفت. آن نتیجه این است که این سه سازمان بعد از حدود چهار سال درجا زدن، و عدم موفقیت در تشکیل سازمان واحد، به همان نقطه اول آغازین باز گشته اند. این درجا زدن چندین سوال بنیادین را در ذهنها ایجاد می کند. علتهای عدم موفقیت و درجازدنهای چندین ساله این سه جریان در مورد پروژه وحدت چه بوده است؟ از کجا معلوم همان علتها و بیماریها همچنان بصورت گره های کوری در این مناسبات بصورت لاینحل به بقا و حیات خویش ادامه نمی دهند؟ مشکلات بنیادین نظری این عدم موفقیتها در کجا بود؟ مشکلات اجرائی تاکتیکی این مساله درجا زدنها و بازگشت به نقطه اول در کجا می باشند؟
فکر می کنم مثل خیلی ها از خواندن اطلاعیه مربوط به فراخوان وحدت نیروهای چپ دموکرات ایران، احساس خوشحالی توام با تردیدی بمن دست داد. چرا بازگشت به نقطه آغاز بعد از سالها و تکرار هدفهای اعلام شده اولیه بعنوان برنامه و راهکار جدید وحدت چپ اعلام شده است؟ این امر نشانه آن است که هیچ پیشرفت جدی در زمینه وحدت صورت نگرفته است. آیا علتهای عدم پیشرفت و عدم موفقیت سالها تلاش همچنان پا بر جا هستند که باز هم از تحقق گامهای جدی در زمینه وحدت ممانعت به عمل بیاورند؟ ظواهر امر گواه بر آن است که آری.
به برداشت من جنبش کارگری سوسیالیستی ایران را میشود بصورت تاریخی به سه جریان مرحله ای تاریخی ساختاری تقسیم کرد. این سه مرحله شامل یک- جنبش آغازین سوسیال دموکراسی " اجتماعیون عامیون" و تشکیل حزب کمونیست ایران که تا آغاز سلطنت سسله پهلوی را در بر میگیرد. مرحله دو- گروه پنجاه و سه نفر و شکل گیری حزب توده ایران و سپس افت و خیزهای مربوط به آن تا اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه. مرحله سه- تشکیل نسل نوین جنبش فدائیان خلق. من در این زمینه که نسل نوین جوانان بنیادگرای ایران آرمانهای اردوگاه فکری کار و عدالت اجتماعی را به شیوه، زبان و ساختار نوینی بیان نموده باشند، اطلاع دقیقی ندارم و فکر نمیکنم چنین اتفاقی مثل بروز جنبش فدائی در ایران صورت گرفته باشد. من با این ارزیابی های آقایان فواد تابان و برزویه طبیب موافق هستم که جنبش کنونی "چپ" بر شانه ها و پایه های سه نسل پیشین بنیان گذاشته شده است. لذا بعنوان پروسه طبیعی تکاملی این جنبش، باید وحدت نوین، برآمد و برآیندی از درون چنین پروسه مجموعه ای شکل گرفته و زائیده شود.
آنطور که از متن این فراخوان بر می آید اینطور استنباط میشود که این است که قبل از اینکه از همه دعوت به عمل آورند تا از چنین فراخوانی استقبال کرده و در آن شرکت بکنند، اول خط قرمزی را می کشند که در آن مشخص می کند "چه کسان و چه جریانهایی نمی توانند در این وحدت شرکت بکنند". به مصداق مثل ترکی " دوز دوزداخدا، اشٌک ناخیردا، سسله یر دوز آلان دوز آلان" هنوز کس و جریانی را جمع نکرده، داد می زند کدام جریانها نمیتوانند در این وحدت شرکت بکنند. این خط قرمز نتیجه اعمال سیاستهای همان تشکیلاتی که خود را "شورای موقت اتحاد سوسیالیستهای ایران" می نامد، میباشد.جریانی که سه سال ناصادقانه بنام تلاش در راه وحدت چپ، از اول هدف اعمال سکتاریسم چپ را تعقیب می کرده و چند نفرشان در استعفا نامه خویش به روشنی اندیشه ها و عملکردهای پنجساله گذشته خویش را در زمینه جلوگیری و ممانعت از تحقق وحدت چپ بیان کرده اند.
آقای محمود راسخ در مصاحبه ها و گفتگوهای "پال تاک" مشخصا و بصورت روشن بیان میکردند که "خواهان وحدت چپ نیستند و فقط خواستار همکاریهای محدودی با سازمان اکثریت می باشند". کس و کسانی که آشکارا می گویند که خواهان وحدت نیستند و مخالف آن هستند، ولی بعنوان یکی از سه پایه سازمانی وحدت چپ در آن شرکت میکنند، ناصادقانه هدفی غیر از وحدت شکنی و ممانعت از تحقق آن نمیتوانند داشته باشند. با محور قرار دادن این سه سازمان در شرایطی که یکی از آنها نقش محوریش وحدت شکنی و سکتاریسم میباشد، امر وحدت چپ تحقق نخواهد یافت.
اگر پروژه وحدت چپ می خواهد بصورت یک فراخوان عمومی صورت بگیرد که تمامی سازمانها و افراد منفرد جنبش چپ را در بر بگیرد، چنین فراخوانی نمی تواند از یک طرف سوسیال دموکراسی، و از طرف دیگر بخشی که آنها آن را به نام "آنهایی که به سوسیالیسم واقعا موجود معتقدند" معتق می باشند را قطع بکند. این فراخوان از یکطرف مطرح میکند که پیروان آرمان سوسیال دموکراسی نمی توانند در این امر وحدت شرکت بکنند، چون آنها سمت گیری سوسیالیستی معتقدند، نه به استقرار سوسیالیسم بعنوان هدف برنامه ای در شرایط فعلی. این دوستان از طرف دیگر تمامی نسل جنبش "پیروان نسل گروه پنجاه و سه نفر" را بعنوان بخشی که متعلق به "باورمندان به سوسیالیسم واقعا موجود" طرد کرده به کنار میگذارند.
در سند فراخوان آمده است که کار تدوین اسناد، برنامه ها و اساسنامه چنین فراخوانی باید با مشارکت هر چه فراگیرتری نوشته شود. وقتی صحبت از نوشتن اسناد به میان می آید، مصرع مشهور "نشستند و گفتند و نوشتند برخواستند" در ذهن من تداعی می گردد.وقتی که آرمانها، ارزشها، اهداف و پرینسیپهای جنبش چپ به سطح عمومی این جنبش به سطح شعور سیاسی واحدی رشد کرده و تبدیل شده است، نوشتن اسناد هدف نیست، بلکه استحکام پیوندهای ارزشی، آرمانی و قلبی آن هدفی می باشد که باید با گره خوردن به آن به سطح وحدت ساختاری ارتقا پیدا کرد. چنین وحدتی نه از طریق فراخوان دیالوق جهت تدوین اسناد، بلکه از طریق وحدت ارزشی آرمانی فراگیر جنبش چپ جهت شکل دهی به ساختاری واحد قابل تحقق می باشد.
امر وحدت باید بر اساس و پایه های پروسه طبیعی وصال گسسته گیهای گذشته بر پایه های بلوغ جریانها، افراد و سازمانها بر محور تجربه ها، دیالوق های ارزشی و باورمندیها به فرهنگ و ارزشهای نوینی از سوسیال دموکراسی شکل بگیرند.فکر نمیکنم الان از نسل اولین اجتماعیون عامیون و حزب کمونیست کسانی در قید حیات باشند که بتوانند در پروسه وحدت شرکت داشته باشند و بتوانند نقش کارسازی ایفا بکنند. می ماند دو نحله های بعدی مربوط به رهروان " جنبش پنجاه و سه نفر" و "جنبش فدائیان خلق" و افراد منفرد و جریانهای کوچکی که اطراف این دو نحله بصورتهای منفرد و پراکنده به چالشهای سیاسی خویش ادامه می دهند.
اگر قرار باشد پروژه وحدت چپ بر راستا و محور پروسه تکامل طبیعی آن، بر پایه های ریشه های تاریخی جنبش چپ طرح ریزی شده و پیش برده شود، چنین پروژه ای میتواند سناریو و یا طرحی دو مرحله ای را مورد نظر قرار بدهد. در وحله اول، این پروژه چگونه می تواند وسیعترین نیروهای نسل جنبش فدائیان خلق را زیر یک چطر جمع کند؟ افراد منفرد و سازمانهای کوچک دیگر فعال بخاطر پیوسته گیهای تاریخی و همکاریها مشترک، بمراتب راحتتر به نسل جنبش فدائیان میتوانند جوش بخورند، تا اینکه با گروه دیگر. مرحله دوم چنین پروسه ای مربوط میشود به اینکه چگونه میتوان وحدتی بین خانواده واحد جنبش فدائیان خلق از یکطرف و پیروان نحله رهروان " جنبش گروه پنجاه و سه نفر" را تحقق بخشید؟ تجربه تلخ جنبش چپ نشان داده است که همیشه نیروهایی خواهند بود که با اتهام خیانت به افراد و جریانهایی چه نا آگاهانه، چه از روی کینه های تاریخی و چه آگاهانه و چه از طرف وابستگان حکومت جمهوری اسلامی ایران تلاش خواهند کرد همیشه این مناسبات را گل آلود نگه دارند. اینجا صحبت از کسان و جریان هایی می رود که به آن سطحی از بلوغ فرهنگی سیاسی دموکراتیک رسیده اند که ارزشها،سیاستها، اخلاقیات سیاسی و باورمندی به رهائی مردم از این اختناق سیاسی، اخلاقی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی را برجسته تر از کینه های شخصی چهل ساله خویش بها می دهند.
کلمه "چپ" و یا "چپ دموکرات" مفاهیم، کاراکتر و مضامین ویژه ای را نمایندگی میکنند که آرمان خواهی جبهه "کار" در برابر سرمایه را نمایندگی می کنند. این باورمندیها گرچه تلاش زیادی کرده اند تا با گذشت زمان خود را جامع تر و کاملتر نمایند، ولی هنوز در عین پویایی و تکامل خویش، عرصه وسیعی از دیدگاهها را در بر میگیرند. این دیدگاهها متاثر از ویژگیهای ساختاری و بافتی نهادها و مناسبات اقتصادی اجتماعی امروزین می باشند. جوهره و محور همه آنها بر راستای تامین عدالت اجتماعی، تضمین حقوق بشر، آزادی و دموکراسی استوار می باشند.
پروژه وحدت "چپ"، در واقع پروژه وحدت جبهه "کار" ،رهروان کاروان راه "عدالت اجتماعی"، "حقوق بشر" و دموکراسی میباشد. گرچه این کاروان عمدتا رهروان گذشته راه آرمانخواهی سوسیالیستی، کمونیستی با ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی را شامل میگردد، مفهوم امروزین آن از این محدودیتها به مراتب فراتر رفته است. لذا اصرار در قرار دادن این مفاهیم در تنگنای قالبهای ایدئولوژیک فوق، چنین حرکتی را در نطفه خفه میکند. دوستانی که چنین راستائی را برای این کاروان تجویز میکنند باید متوجه باشند که مناسبترین شکل مضمونی چنین فراخوانی میتواند نماد مضمونی مناسبتری داشته باشد. شاید استفاده کردن از همان تعریف "سوسیال دموکراسی" به جای استفاده از کلمه "چپ" با توجه به اینکه هم در دوره آغازین جنبش اجتماعیون عامیون، هم در دوران بعد از انقلاب اکتبر استفاده می شده و هم امروز کاربرد ملموستری دارد بمراتب مناسبتر باشد. پروژه وحدت جبهه سوسیال دموکراسی بمراتب بازتاب ملموستر و مناسبتری از واقعیت عینی حرکت این کاروان به سمت و سوی اولین کنگره فراگیر آن میتواند باشد.
پروژه وحدت چپ باید بصورت پروژه به راه افتادن کاروانی تبدیل گردد که منزلگاه اولین آن تشکیل کنگره واحد جنبش سوسیال دموکراسی ایران می باشد. این پروژه با زمان بندی واقعبینانه، با هدف در بر گرفتن همه آنهایی که "خود را چپ می دانند" و به ارزشهای سوسیال دموکراتیک باورمند و پایبند می باشند باید به حرکت در بیاید تا با نزدیکتر کردن قلبها، ارزشها و فکرها چنین پروژه ای و کنگره ای را هر چه فراگیرتر برگزار بکند. نیروهایی که رسالت تاریخی برگزاری موفقیت آمیز این پروژه را میتوانند بر عهده داشته باشند، رهروان نسل حمید اشرفها، بیژن جرنی ها، صمد بهرنگیها و هزاران فدائی شهیدی میباشند که با عشق بی پایان به ارزشهای مردمی و فداکاری و از جان گذشتگی بی دریغ در دست یابی به آنها این شایستگی تاریخی را در قلبهای مردم به دست آورده اند.
این قلب حمید اشرف هاست که هنوز در سینه ما می تپد. این خونهای بیژن، مسعود، توماج، بهروزها است که در رگهای ما جاری می باشد. هنوز ماهی سیاه کوچولوی صمد در قعر سیاهی های شب ما را با فکر پیوستن به دریا آرام نمی گذارد. این ارزشها را خیلی به زحمت میتوان تشریح کرد، ولی اینها ارزشهایی هستند که همه نسل فدائیان خلق را به همدیگر پیوند می دهند. به همین دلیل است که رسالت تحقق پیروزمند پروژه وحدت پیشاهنگان اردوگاه کار، فقط توسط اتفاق و اتحاد محوری نسل فدائیان خلق میتواند میسر میباشد.
|