قطره ام آغوشِ خود بگشا و دریایم بکن


کریم سهرابی


• قطره ام آغوشِ خود بگشا و دریایم بکن
یا که می خواهی مرا بگذار و حاشایم بکن

از مجاز و از حقیقت کار و بارِ من گذشت
هر چه می خواهی بگو با هر چه رسوایم بکن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ آبان ۱٣۹۱ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱۲


 قطره ام آغوشِ خود بگشا و دریایم بکن
یا که می خواهی مرا بگذار و حاشایم بکن

از مجاز و از حقیقت کار و بارِ من گذشت
هر چه می خواهی بگو با هر چه رسوایم بکن

آتشی در سینه ام افتاده و اسپند وار
روی ساج داغ می رقصم تماشایم بکن

ای طبیب بی خبر از کار خود،از حالِ من
من چگونه گویمت آخر،مداوایم بکن

وعده ی فردا مده، امروز من جان می کَنمِ
جان به تن فردا ندارم فکرِ حالایم بکن

بر بلور گردنت اسم مرا آویزه کن
یاغی ام، یاغی بیا پابندِ یک جایم بکن