سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران
نگاهی به یک پژوهش کم تا


مسعود نقره کار


• جنون بهائی ستیزی ِحکومت اسلامی، و سرکوب و کشتار فجیع پیروان این دیانت سبب شده اند که جامعه ی روشنفکری بیش از گذشته قدم و قلم در راه روشنگری و مبارزه با دگراندیش ستیزی ِ مذهبی بگذارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ آبان ۱٣۹۱ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱۲


برنامه دیدار با خانم ماه مهر گلستانه، نقاش و شاعر ۷۵ ساله ی بهائی، که برای دومین بار نمایشگاه نقاشی اش در شهر اورلندو برگزار می شد، من را واداشت تا بار دیگر نگاهی به چند اثر و پژوهش در باره ی دیانت بابی و بهائیت و بهائی ستیزی در ایران بیاندازم. می دانستم - یعنی تجربه کرده بودم - که دیدار و نشست با این بانوی خوش صحبت و کنجکاو، کار را به گفت و گو و بحث پیرامون دگراندیش ستیزی، به ویژه بهائی ستیزی و بهائی کشی خواهد کشاند.
مهندس ماه مهر (وحدت) گلستانه، از نخستین مهندس های مشاور سازمان برنامه و بودجه، با آثار و تابلوهای نقاشی و تزئینی اش، به ویژه کارهای تزئینی اش در چندین بانک، وزارت کشاورزی، تالار رودکی، چندین بیمارستان و... به عنوان هنرمندی توانا در عرصه ی نقاشی با آبرنگ، میناکاری، مس، کاشی و شیشه مطرح شد. او از هنگام مهاجرت ناگزیرش به امریکا تاکنون ده ها نمایشگاه نقاشی در کشورهای مختلف جهان برگزار کرده است. ماه مهر علاوه بر نقاشی به تاریخ و شعر نیز علاقه مند بوده و هست، و مجموعه ای از اشعار و نقاشی های اش را نیز منتشر کرده است. برخی از آثار ماه مهر گلستانه که به بهائی ستیزی و بهائی کشی ارتباط دارند، این ها هستند:
۱- سیمرغان بلند آشیانه، یادها و گزارش های مستند از محبوسین زندان های مخوف دوران قاجار (۱٣۰۰ و ۱٣۰٨)
۲- به یاد ژینوس و هوشنگ محمدی (دو تن از قربانیان بهائی کشی در حکومت اسلامی)
٣- پروازها و یادگارها (به یاد شهیدان بهائی ایران – ۱٣۵۷ تا ۱٣۷۱)/ این مجموعه شامل ۲۱۵ زندگی نامه و تصویر از قربانیان بهائی کشی در حکومت اسلامی ست.
باری، همانگونه که انتظار داشتم گفت و گو با این بانوی هنرمند به آثار و پژوهش های منتشر شده درباره بهائی ستیزی و بهائی کشی نیز کشیده شد. او از من خواست که نظرم را در مورد کارهای منتشر شده در این رابطه بگویم. و من هم درباره ی "رگ تاک" اثر دلارام مشهوری، "یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی" اثر فریدون وهمن، "سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران" تالیف سهراب نیکوصفت، و "فلسفه مدرن ایران" اثر فاضل غیبی که بخشی از آن به باب و بهائیت اختصاص یافته نظرم را گفتم، درباره ی فیلم درخشان و روشنگرانه ی "تابوی ایرانی" ساخته رضا علامه زاده هم صحبت شد. حرف هایم که تمام شد، بانو گلستانه گله کرد که چرا من که در زمینه دگراندیشی و بهائی ستیزی مطالبی منتشر کرده ام در مورد معرفی یا نقد این کتاب ها سکوت کرده ام، و خب حرف حساب جواب نداشت. قول دادم حاشیه ای بر یکی از این کارها بنویسم. حالا به عهدم وفا می کنم و به سراغ کتاب "سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران"، که دوست فرهیخته ام دکتر ایرج اشراقی برایم فرستاده بود، می روم. گفتن ندارد که نقش و سهم دکتر ایرج اشراقی در انتشار و توزیع این دست از آثار گرانبهای تاریخ اجتماعی ایران، نقش و سهمی کم تا و ستایش برانگیز است.
***


نگاهی گذرا به کتاب "سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران"

این ادعا که برتری طلبی مذهبی جز جدائی ناپذیر مذهب تشیع و "اسلام سیاسی"ست، حداقل ۶۰۰ سال تاریخ پشتوانه دارد. آبشحور این برتری طلبی را نیزشیعیان پنهان نکرده اند، اکثر اهالی این مذهب، به ویژه روحانیون اش، تشیع را "ختم" و "خاتم" همه ی آنچه لاهوتی و ناسوتی ست، می پندارند، و این آغاز شیوع بلیه بوده است، بلیه ای که بتدریج به پدیده ای نهادینه شده در جامعه ی ما بدل شده است. متاسفانه بررسی، پژوهش و نقد این نوع برتری طلبی که از پیامدهای ش عدم تحمل و سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی و بر پا داشتن زندان ها و شکنجه گاه ها و گورستان های بی مرز بوده است، موضوعی جدی و پراهمیت برای روشنفکران و پژوهشگران تاریخ اجتماعی میهنمان نبوده است. اکثر روشنفکران و پژوهشگران در قبال حضور و تداوم این پدیده ی غیرانسانی و غیرمتمدنانه، که از ویژگی های تاریخی، فرهنگی و دینی جامعه ی ما بوده و هست، یا سکوت کرده اند، ویا آن راکم اهمیت پنداشته اند، حتی: "روشنفکران، اصلاح‌طلبان و رهبران فکری و سیاسی انقلاب مشروطه درباره کشتار بابیان و بهائیان مهر سکوت بر لب زده و گاه آن را تائید کرده‌اند.... در آثار و سخنان کسانی چون میرزا فتح علی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف، سید اشرف الدین حسینی و میرزا علی اکبر دهخدا .... کوچک‌ترین انتقادی به کشتار مدام و سرکوب خشن بابیان دیده نمی‌شود."
حکومت اسلامی، به عنوان حکومتی که دگراندیش ستیزی از ویژگی های اصلی منش و روش اش است تلنگر و تکانه ای شد تا موضوع پر اهمیت دگراندیش ستیزی، به ویژه سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی تکانی به روشنفکران و پژوهشگران میهنمان بدهد . انتشار کتاب هاومقاله ها ی ارزشمند، سخنرانی ها و برنامه های متعدد رادیوئی و تلویزیونی،و ساخت و نمایش فیلم هایی روشنگرانه وتاثیر گذار طی سه دهه گذشته در خارج از کشور ناشی از این تلنگر و تکانه بوده است .
مجموعه ی دو جلدی " سرکوب و کشتار دگر اندیشان مذهبی در ایران " نمونه ای از کارهای روشنگرانه و تاثیر گذار در این عرصه است. کاری به قلم سهراب نیکو صفت ، که انتشارات پیام (لوکزامبورگ) به سال ۱٣٨٨ منتشر کرده است. (سهراب نیکو صفت می باید نام مستعار یکی از فرهیختگان و پژوهشگران میهنمان باشد).
جلد نخست این مجموعه در ۴٨۷ صفحه " برخی از مفاهیم کلی و تاریخ سرکوب دگراندیشان مذهبی از عصر صفویه تا انقلاب اسلامی را بررسی می کند " و جلد دوم در۴۲۹ صفحه به بهائی ستیزی و بهائی کشی در" سی ساله اخیر- از انقلاب اسلامی تا سال ۱٣٨۶" می پردازد.
در " پیشگفتار " جلد نخست این مجموعه به نکات مهم و ارزشمندی اشاره شده است که چند نمونه می آورم:
" ...در صد و اندی سال اخیر ، که روشنفکری و گرایش های سیاسی مدرن در ایران پا گرفتند ، اغلب روشنفکران و حتا احزاب، نهادها و گرایش هائی که خود قربانی سرکوب روحانیت شیعه بودند نیز سرکوب نهادینه شده علیه دگراندیشان مذهبی را نادیده گرفته اند... در جوامعی که دین اکثریت به دین رسمی حکومتی بدل و روحانیت دین رسمی در قدرت سیاسی سهیم می شود ، دولت ها، خواسته یا نا خواسته ، به همکاری با دستگاه های روحانی بر خاسته و نهاد های حکومتی ، قضائی و فرهنگی را به ابزار سرکوب پیروان مذاهب اقلیت بدل می کنند. در جوامعی که حکومت های تئوکراتیک بر آنان حکم می رانند و دین سکان قدرت سیاسی و نهاد های قضائی و قانون گذاری را قبضه می کند ، حذف همه جانبه و خشن و برنامه ریزی شده اقلیت های دینی به یکی از اهداف اصلی حکومت بدل می شود... در سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی اما نه فقط خصومت روحانیت و دربار، که علاوه بر آن روان شناسی جمعی ، نظام ارزشی و فرهنگ مسلط بر جامعه نیز نقشی کار ساز داشته و دارد..."
جلد نخست کتاب ، پس از مقدمه ای که به آن اشاره کردم، از دوران صفوی ، یعنی دودمانی که پرچمدار شیعی‌گری و " نمونه ای از یک حکومت دینی کلاسیک" است ، مرور تاریخی و بررسی و تحلیل آغاز می کند . در این بخش نشان داده می شود که دردودمان صفوی، که مذهب شیعه دوازده امامی به دین رسمی و دولتی بدل گشت پدیده ی عدم تحمل و کشتار دگراندیشان مذهبی " به پدیده‌ای نهادینه شده و مکرر بدل شد." دوران صفویه ، دوران کشتار "درون دینی " ست ، و نشانگر این واقعیت که ابعاد عدم تحمل تا چه حد قدرت مند عمل می کرد که نه فقط دین ها و مذاهب دیگر، حتی مسلمان تحمل مسلمان نمی کرد. در این دوران سنی‌ها قربانیان اصلی تعصبات مذهبی شدند.علمای شیعه به ویژه برای حذف مخالفان مذهبی، از حربه تکفیر استفاده ‌کردند ،تکفیری هم برای حذف دگراندیشان و هم برای تاراج وتصاحب اموال آنان. (صص ۱۷ تا ۱۱۶)
در دوران قاجاریه با توجه به افزایش نفوذ و قدرت روحانیون ابعاد عدم تحمل دگراندیش و دگراندیش ستیزی مذهبی قربانیان بیشتری از دگراندیشان مذهبی گرفت. "روحانیون به دوران قاجار گاه از سلاطین قدرتمندتر بوده و مدیریت اغلب عرصه‌های زندگی اقتصادی، آموزشی، حقوقی و قضایی مردم را در انحصار داشتند.". در این دوران روحانیون دست در دست سلاطین نه فقط نسبت به یهودیان و ارامنه، و زرتشتیان ،که به مسلمانان غیر شیعی همچون شیخیه و متصوفه و دراویش نیز ویژگی و خصلت غیر انسانی و ضد دموکراتیک نشان دادند. کار به جائی کشیده شد که پیروان ادیان دیگر به ویژه یهودیان، "علاوه برپرداخت مالیات‌های مرسوم محکوم به پرداخت جزیه بودند."(۱۱۷ تا ٣۴۶)
در جلد نخست این مجموعه همچنین نشان داده می شود که "سرکوب دگراندیشان مذهبی در ایران" ، به ویژه سرکوب بهائیان در دوران رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه نیز – البته در ابعادی متفاوت با اشکالی نرم و گاه با توجیه شرعی وقانونی - ادامه یافت .(٣۴۶ تا ۴۷۶) محدودیت ها و محرومیت های شغلی ، شایعه پراکنی در مورد "نفوذ موذیانه" افراد بهایی در مقامات بالای دولتی، تخریب خانه ها و اماکن مقدس بهائیان و تاراج و مصادره ی اموال ،و قتل شان از نمونه هائی هستند که در دوران محمد رضا شاه به دلیل افزایش قدرت مرجعیت شیعه و سازش رژیم با این مراجع، اتفاق افتاد. در مورد تخریب اماکن مقدس بهائیان می توان به نمونه ی تخریب حظیرهالقدس تهران اشاره کرد . در دوره سلطنت محمد رضا شاه این بزرگترین نیایشگاه بهائیان (حظیرهالقدس) ، در خیابان حافظ در تهران، به تحریک آخوند شیخ محمد تقی فلسفی و تائید مراجع در قم، به دست ارتش ویران شد. تیمور بختیار، فرماندار نظامی تهران در اعلامیه‌ای به تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۴ اعلام کرد: "چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریک احساسات عمومی شده است لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی دستور داده شد قوای انتظامی، مراکز تبلیغات این فرقه را... اشغال نمایند." او و نادر باتمانقلیچ، رئیس ستاد ارتش ، کلنگ به دست سراغ تخریب "مرکز بهائیان" رفتند.
فاجعه ی قتل فجیع دکتر برجیس ، که در این کتاب به تفصیل شرح داده شده است ، یکی از نمونه های شرم آوری ست که در دوران محمد رضا شاه در کاشان رخ داد و نیروهای دولتی در این مورد نیز نشان دادند که "... نه تنها مانع قتل و غارت نشدند، بلکه از مهاجمین حمایت کردند."
دراین مجموعه علاوه بر تحلیل زمینه های فرهنگی ، دینی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ِ بروز پدیده ی عدم تحمل و کشتار دگراندیشان مذهبی ، به وِیژه عدم تحمل و سرکوب و کشتار بهائیان، گزارش ها و اسناد معتبر و تکان دهنده ای نیز در همین رابطه ارائه شده است .

جلد دوم کتاب "سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران" به دوران پس از انقلاب بهمن ( از مقطع انقلاب تا سال ۱٣٨۶) پرداخته است.
جلد دوم به طور کامل به "سرکوب بهائیان در جمهوری اسلامی" اختصاص داده شده است . در پیشگفتار جلد دوم به این نکته مهم اشاره می شود که :" انقلاب مشروطه به دست پیشوایان شیعه به مسلخ برده و چنان مسخ شد که از جمله در وضعیت دگر اندیشان مذهبی بهبودی حاصل نشد و تغییر مهمی روی نداد ..... در واقع انقلاب مشروطه به راهی رفت که شیخ فضل الله و یارانش می خواستند، تا آنکه تناقض موجود در آن با استقرار حکومت اسلامی حل شد و جایش را به قانونی داد که یکسره روایت شیعی اسلام را به قدرت رساند" ، در این پیشگفتاربه نکات مهم آماری نیز اشاره می شود : "طبق برآوردهای غیررسمی، بهائیان با ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار بزرگترین گروه مذهبی دگراندیش را در ایران تشکیل می‌دهند." (صص ۷ تا ۱۰ ).
پس از شرحی مختصر در باره ی عدم تحمل و سرکوب و قتل پیروان ادیان غیراسلامی مثل زرتشتیان و یهودیان و ارامنه (صص ۱۰ تا ۱۹) به "سرکوب بهائیان در جمهوری اسلامی" پرداخته می شود. (صص۲۰ تا ۴۲۹)
در جلد دوم گزارش ها و گاه شمارهای مستند همراه با عکس ها و مدارکی معتبر ، ابعاد جنایات هولناکی که حکومت اسلامی نسبت به بهائیان روا داشته شده ، نشان داده می شود : هجوم به خانه های بهائیان و تخریب و تاراج اموال آن ها، محرومیت از تحصیلات عالی و اخراج کارمندان بهائی با نادیده گرفتن تمام حقوق استخدامی، مانند مستمری و بازنشستگی و تامین های اجتماعی، فشارهای اقتصادی و قضائی و حقوقی و اجتماعی و اتهام ها و انگ هائی مانند "جاسوسی برای دولت صهیونیستی اسرائیل" "همکاری با اسرائیل و ساواک"، "محاربه با اسلام" و " مرتد ملی و فطری "همراه با زیر فشار قرار دادن بهائیان برای تبری از دیانت خود و توبه کردن علنی در سطح جامعه ، وده ها مورد قتل و اعدام پیروان بهائیت نمونه هائی هستند که در جلد دوم به آنها پرداخته شده است.
در این کتاب در رابطه با اتهام واهی "جاسوسی برای دولت صهیونیستی اسرائیل" و"همکاری با اسرائیل " توضیحی روشنگرانه داده شده است مبنی بر اینکه : " .....بالاترین مرکز تشکیلاتی بهائیان، بیت العدل اعظم، در اسرائیل قرار دارد... موسس آیین بهایی به شهر عکا در اسرائیل کنونی تبعید شد و در آن شهر درگذشت... بدان روزگار کشور و دولت اسرائیل وجود نداشت. مقبره‍ی بهاءالله در عکا برای بهائیان مکانی مقدس است.... حیفا شهری دیگر در آن منطقه محل دفن سیدعلی محمد باب، بنیان‌گذار بابیت است. مرکز اداری جهانی جامعه بهائی از سال ۱۸۶۸ میلادی، ۱۲٨۵ ه.ق حدود هشتاد سال پیش از تشکیل دولت اسرائیل در حیفا مستقر شد. پس از تشکیل کشور و دولت اسرائیل جامعه بهائی در اسرائیل از همان حقوقی بر خوردار شد که دیگر مذاهب ساکن در اسرائیل از ان بر خور دارند" (۱۴۴تا ۱۴۶)
حکومت اسلامی علیرغم اینکه بهائیان فعالیت های شان را در ایران تعطیل اعلام کردند ، دست از پیگرد و سرکوب آنان بر نداشت. بهائیان حتی مردگان شان نیز از جور و ستم حکومت اسلامی در امان نبوده و نیستند ! : "در ۱۴ آذر ۱۳۶۰ قبرستان بهائیان در تهران ( گلستان جاوید )مصادره شد و ۱۳ کارمند آن را به حکم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز دستگیر کرد. در ۲۴ دی ماه ۱۳۶۰ قبرستان بها ئیان باباسلمان در روستایی نزدیک تهران نیزمصادره شد و بهائیان تهران مجبور شدند تا مردگان خود را در محلی که برای اجساد کافرین اختصاص داده شده بود، زمینی بایر به نام 'لعنت‌آباد' ( شهر کافرین )دفن کنند.( ۱۹۶)
***

در این مجموعه ی دو جلدی به علل بروز پیدائی ِ پدیده عدم تحمل دگراندیشی ستیزی و نیز بهائی ستیزی نیز اشاره می شود :
_ " سرکوب خشن دگراندیشان مذهبی و حذف هر گرایشی که با باورهای اکثریت مسلط و حاکم همراه نیست ، بیش از هر چیز در اندیشه توتالیتر و تمامیت خواهی ریشه دارد که می پندارد حقیقت مطلق است و انسان محدود و مشروط به واقعیت زمانی و مکانی می تواند حقیقت مطلق را کشف کند. آن که خود را حامل حقیقت مطلق می پندارد هر پرسش ،تردید و هر اندیشه و برداشتی از باورهای نقد ناشده ی مطلق و جزمی خود را باطل می پندارد . مطلق گرایانی که خود را تنها مالکان حقیقت ومظهر حق و" دیگران " را باطل وعامل شیطان می پندارند ، حذف معنوی و فیزیکی دگراندیشان را وظیفه و رسالتی مقدس تصور می کنند که خدا و تاریخ به آنان محول کرده است ."(۱٨/ جلد نخست)
- برخی از علل بروز و تداوم بهائی ستیزی و بهائی کشی این عوامل ذکر شده اند: "ادعای مهدویت باب به سرعت با استقبال گسترده مردم رو به رو شد... فساد نهادینه شده ی روحانیت... و روحانیت رسمی را هدف گرفتن ... مدعای سید علی محمد مبنی بر این که امام غائب خود اوست مشروعیت روحانیت سیعه را منتفی می کرد... اینکه دین و مذهب به روحانیون و نهاد روحانیت نیازمند نیست... لایه روحانیت باید از دین و مذهب حذف شود... زنان حقوقی مساوی با مردان دارند و... " .(۱۵۶تا ۱۶۷ / جلد نخست)

حاشیه ای کوتاه بر این مجموعه
۱- توجه و بررسیدن ِ نقش توده های مردم در تداوم حیات ِ پدیده ی عدم تحمل، و سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی با اتکا به مولفه های فرهنگی ، دینی ، ارزشی وآنچه که روانشناسی اجتماعی و یا " روان جامعه "خوانده می شود ، از نکات مهم و پرارزشی ست که در کمتر پژوهشی به آن توجه و پرداخته شده است.
۲- در این پژوهش که تلاش شده پدیده ی دگراندیشی و دگراندیش ستیزی مذهبی بی طرفانه و همه جانبه طرح و بررسی شود جا ی پرداختن به اختلاف ها و در گیری های ِ میان ازلی ها و بهائی ها ، به عنوان نوعی عدم تحمل" درون دینی " که به حذف فیزیکی یکدیگر نیز کشیده شد، خالی ست .
٣- به کشتاراهل تسنن توسط حکومت اسلامی نیز در جلد دوم اشاره نشده است. حکومت اسلامی تعدادی از شخصیت ها و روحانیون اهل تسنن را به طرز فجیع به قتل رسانده است، و اهل تسنن یکی از بزرگترین قربانیان دگراندیش ستیزی حکومت اسلامی هستند.
۴- گرایش و فضای غالب در این پژوهش تاریخی، به ویژه در جلد دوم به گونه ای ست که سرکوب سایر ادیان تا حدودی زیر سایه و در حاشیه ی سرکوب بهائیان قرار می گیرد . این نکته قابل فهم است که ابعاد سرکوب و کشتار بهائیان غیر قابل قیاس با ابعاد سرکوب و کشتار سایر اقلیت های مذهبی ست ، با این حال نمی باید آن جا که بحث و سخن از سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی ست به گونه ای به این پدیده و مساله پرداخته شود که سرکوب و کشتار سایر اقلیت های مذهبی کم اهمیت و حاشیه ای تلقی شود.
۵- جا داشت در این پژوهش ماندگار و گرانمایه به موضوع عدم دخالت بخش اعظم بهائیان در امر سیاست و تاثیر منفی ِ چنین تفکر و رفتاری بر مبارزه ی متمدنانه ی بهائیان با حکومتی بهائی ستیز و بهائی کش - حتی از زاویه دستیابی به حقوق دینی و شهروندی شان - پرداخته می شد.