زیرهم‌نویسی صد غزل انتقادی حافظ
انتخاب وتدوین نو: هیوا مسیح


جلال رستمی


• اخیراٌ نشر مثلّث کتابی با نام «صد غزل انتقادی حافظ» در تهران چاپ و منتشر کرده است. غزل‌های این کتاب را هیوا مسیح انتخاب وتدوین کرده است. می‌توان آن‌را خوانش غزل‌های حافظ به‌شیوه‌ی نو نامید. کاری که قبل از آن توسط عباس کیارستمی به شکل و شیوه‌ی دیگری صورت گرفته است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ آبان ۱٣۹۱ -  ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲


 زیرهم‌نویسی صد غزل انتقادی حافظ

کوششی نو که می‌توان آن راجدی گرفت و باارزش ومفید دانست

صد غزل انتقادی حافظ
انتخاب وتدوین نو: هیوا مسیح
نشر مثلّث، تهران؛ ٣۴٨ ص، چاپ اوّل ۱٣۹۱



اساساٌ نوآوری به‌شکلی، عزیمتی است از دنیای کهن به دنیای نو، عزیمتی است از آنچه معمول و عادی است به آنچه غیر‌معمول و غیر‌عادی است. تلاشی است برای شکستن تابو‌ها و چارچوب‌ها و عبور از سنت‌ها. به همین‌خاطر می‌توان واژه‌ی« نوآوری» را با «دگرگون‌سازی و تحوّل‌طلبی» نیز مترادف دانست و آن را با این واژه‌ها برابر نهاد.


اخیراٌ نشر مثلّث کتابی با نام «صد غزل انتقادی حافظ» در تهران چاپ و منتشر کرده است. غزل‌های این کتاب را هیوا مسیح انتخاب وتدوین کرده است. می‌توان آن‌را خوانش غزل‌های حافظ به‌شیوه‌ی نو نامید. کاری که قبل از آن توسط عباس کیارستمی به شکل و شیوه‌ی دیگری صورت گرفته است.
هیوا مسیح را نمی‌شناختم با نام او از طریق معرفی همین کتاب در ماهنامه‌ی جهان کتاب آشنا شدم، تا اینکه چندی پیش خود کتابِ صد غزل انتقادی حافظ به‌طورتصادفی به‌دستم رسید. ابتدا با تورّقی درکتاب و بعد با خواندن مقدمه‌ی آن متوجه شدم که بخشی از خود مقدمه می‌تواند متن کامل و درخوری برای معرفی کتاب باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتم این بخش مختصر ومفید را از مقدمه بردارم و از آن برای معرفی کتاب استفاده کنم.

« نگارنده‌ی این سطور (مقدمه)، در برخوردِ تازه با شعر حافظ، بر آن است یک ابژه‌ی تاریخی را از مدار پیوسته و همواره مکرر تاریخ ، به بیرون، یعنی به امروز و شاید به فردا پرتاب کند. بی‌آنکه در اصلِ معنای شعر حافظ دخالت وخللی ایجاد شود.
بنابراین شکل «زیرهم نویسی» امروزی شعر حافظ، ممکن است بتواند نسل‌های جوان امروز و در راه فردا را، از طریق برخورداری همسو با خواست و روحیه‌ی زمانه، متوجه گوهره وجوهره‌ی شعر زیبای حافظ در سیستم زبان فارسی کند.
می‌دانیم که مشکل نوشتاری سنتی غزل، بعد از انقلاب نیما یوشیج قالبی تکراری و کلیشه‌ای شده است. شکل نوشتاری جدید شعر حافظ، ممکن است معنا و معرفت و گوهره‌ی شعر حافظ را به نسل نوسرایی که چندان علاقه‌ای به دیوان‌های بزرگ - این میراث فرهنگی ارزشمند- نشان نمی‌دهد، بازگرداند، ذائقه‌ی جدید ایجاد کند و ذوقی جدید در خواننده‌ی جوان فراهم آورد. زیر‌هم‌نویسی امروز شعر حافظ که بر مبنای منطق زیرهم‌نویسی نیمایی و شعر سپید انجام شده است، هیچ چیز از شعر حافظ کم نمی‌کند، بلکه آن را مبدل به متنی نو وامری امروزی‌تر می‌کند. لحن و شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. گاه تاْکید‌هایی بر کلمه‌ای می‌شود که درخواندن غزل به شکل نوشتاری سنتی، این اتفاق نمی‌افتد. ...

نوع زیر‌هم‌نویسی حافظ، برخورد تکنیکی با شعر اوست و مبنایی علمی دارد، به‌همین‌دلیل با فاصله‌ای از معنا عملی انجام می‌دهد که صرفاً شکلی است و هرگز به معرفت نهفته در شعر حافظ آسیبی نمی‌رساند. از آنجا که تکنیک، لزوماٌ فن نیست، بلکه کنشی است نه لزوماً کامل، ابزاری می‌شود برای دست‌یابی به دگرگونی و دگرگونه دیدن گذشته و فراهم آوردن امکانی تازه برای رسیدن به کُنه معنا و معرفت در هر اثر مهم قدمایی و در این‌جا شعر حافظ بزرگ. بنابراین زیرهم نویسی در این کتاب، می‌تواند پیوستار تاریخی سنت شعر را هم منفجر کند و هم‌زمان، آن را دوباره بنا کند.»

هیوا مسیح از شاعران دهه‌ی اخیر شعر نو و پست مدرن در ایران است. او در سال۱۳۴۴ در شیروان خراسان متولد شده وساکن ایران است.
از آن‌جایی که هیوا مسیح خود شاعر است و دستی در نوگرایی در ساختار شعری دارد و شعرکلاسیک و نیمایی را به‌خوبی می‌شناسد، توانسته از عهده‌ی زیرهم‌نویسی صد غزل حافظ به‌عنوان نمونه‌ی ایده‌ای مدرن به‌طور شایسته و بایسته‌ای برآید و آن‌را با درایتی شاعرانه انجام دهد. هیوا مسیح همچنین موفق شده با زیرهم‌نویسی این غزل‌ها، به خواست و هدفی که پیش رویش نهاده و در مقدمه بدان اشاره دارد، به‌راحتی برسد، بدون این‌که خواسته باشد ادعای بیشتری را مطرح کند. زیرهم‌نویسی حافظ کار هیوا مسیح، عزیمتی است از آن‌چه که معمول و عادی است به آنچه غیرمعمول و غیرعادی است. به همین دلیل می‌توان آن را کاری نو نامید. کاری که باید جدی‌اش گرفت و با‌ارزش و مفید تلقی‌اش کرد.

کارم
زدور چرخ
به سامان نمی‌رسد
خون شد دلم زدرد و
                   به درمان
                         نمی‌رسد

با خاک راه
راست شدم   
             همچو باد و باز

تا آب روی
می رسدم
         نان نمی رسد

پی پار‌ه‌ای
          نمی کَنَم ازهیچ
                           استخوان

تا صدهزار زخم
               به دندان
                         نمی رسد
سیرم ز جان خود
به دلِ راستان
             ولی
بیچاره را چه چاره
                   چو فرمان
                           نمی رسد

ازدستبردِ جور زمان
                      اهل درد را
این غصه بس
             که دست
             سوی جان

                     نمی رسد
ازحشمت
اهلِ جهل
       به کیوان رسیده‌اند
جز آهِ اهلِ فضل
                به کیوان

                         نمی رسد

تا صدهزار
          خار
             نمی روید از زمین

از گل بنی
         گلی
            به گلستان

                      نمی رسد

از آرزوست
گشته گران بارِ غم
                   دلم

آوخ!
که آرزوی من
               آسان

                   نمی رسد

یعقوب را
دو دیده زحسرت
                سفید شد
و آوازه‌ای زمصر
                   به کنعان

                         نمی رسد
حافظ!

صبور باش
که در راه عاشقی
آن کس که جان نداد
                   به جانان

                         نمی رسد.