کیسینجر: ایران باید اولویت سیاست خارجی آمریکا باشد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ آبان ۱٣۹۱ -  ۲۰ نوامبر ۲۰۱۲


هنری کیسینجر – وزیر خارجه پیشین آمریکا – با نگاهی دقیق و موشکافانه دلایل لزوم توقف هر چه سریعتر برنامه تسلیحات هسته ای ایران را شرح می دهد.

به گزارش صدای آمریکا، هنری کسینجر در مقاله اخیر خود در روزنامه واشنگتن پست متوقف کردن برنامه اتمی ایران را فوری ترین اولویت باراک اباما در دومین دور ریاست جمهوری اش خوانده و نوشته است چگونگی جلوگیری از ادامه برنامه نظامی هسته ای جمهوری اسلامی چالش بزرگ پیش روی رئیس جمهوری ایالات متحده است.هنری ای.کیسینجر در فاصله سال های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ وزیر خارجه آمریکا بود.
کسینجر می نویسد: رقابت های فرساینده برای انتخاب رئیس جمهوری به پایان رسیده، اما فوریت متوقف کردن برنامه هسته ای ایران برای مقاصد نظامی هنوز به قوت خود باقی است. روسای هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا از مدتها پیش اعلام کرده اند که برای رسیدن به این هدف «هیچ گزینه ای دور از نظر نیست.» در سومین و آخرین مناظره انتخاباتی میان دو کاندیدا، باراک اوباما و میت رامنی با به کار بردن عبارات مختلف در مورد «ایران مجهز به سلاح هسته ای»، تأیید کردند که این مساله، مربوط به منافع ملی آمریکاست.
در حالی که ایران همچنان ظرفیت اورانیوم غنی شده اش را بالا می برد، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل می گوید آخرین فرصت برای مقابله با ایران بهار آینده است. در چنین جوی هدف های اعلام شده آمریکا در عمل چگونه باید تعبیر شود؟
ظاهراً ایالات متحده و جمهوری اسلامی در حال انجام گفتگوهای دوجانبه از طریق مقامات و مأموران سری هستند – مسیری که از پروسه قبلی گفتگوهای چندجانبه فاصله گرفته است. سابقه گفتگوها برسر برنامه هسته ای ایران چندان دلگرم کننده نبوده است. بیش از یک دهه است که ایران از به سرانجام رسیدن گفتگوها طفره رفته – ابتدا در برابر گروه سه جانبه اتحادیه اروپا (فرانسه، آلمان و بریتانیا)، سپس در برابر گروه پنج بعلاوه یک (اعضای دائم شورای امنیت بو آلمان). دولت تهران بارها در طول مذاکرات انعطاف پذیری کرده ولی بعد کله شقی نشان داده؛ و البته در تمام این مدت مشغول توسعه دادن، پنهان کردن و پراکنده کردن تأسیسات هسته ای اش در نقاط مختلف کشور بوده است. اگر جلوی این روند گرفته نشود، پیشرفت تکنولوژی هسته ای ایران بر وقایع آینده مسلط خواهد شد. اما این که در کدام مرحله، و به چه شکلی باید جلوی توان نظامی هسته ای ایران را گرفت موضوع اصلی بحث در مورد «خطوط قرمز» است.
در تحول و تکامل ظرفیت نظامی هسته ای سه مرحله وجود دارد: سیستم تحویل و دریافت مواد اولیه، ظرفیت غنی سازی اورانیوم، و تولید کلاهک های هسته ای. ایران دستکم از سال ۲۰۰۶ در حال افزایش بٌرد و تعداد سیستم های هسته ای اش بوده است. ظرفیت غنی سازی اورانیوم ایران – که مدتها از آژانس بین المللی انرژی هسته ای پنهان مانده بود – اکنون به هزاران سانتریفیوژ برای غنی سازی اورانیوم تا حد مناسب برای تولید بمب افزایش یافته است. این ظرفیت از حدی که در «پیمان منع تولید و تکثیر سلاح های هسته ای» برای مصارف صلح آمیز منطقی تعریف شده، بسیار فراتر رفته و برآیند اجتناب ناپذیر آن تولید سلاح هسته ای است.
بعضی استدلال می کنند که در این شرایط کشیدن خط قرمز قابل کنترل نیست. وقتی مقدار مورد نیاز مواد قابل شکافت هسته ای تولید و آماده شد، ساخت و تجهیز کلاهک، پروسه ای نسبتاً کوتاه و از لحاظ تکنولوژیکی آسان است؛ به نحوی که کشف به موقع آن بی شک غیرممکن خواهد بود.
اگر حاصل یک دهه دیپلماسی اعضای دائمی شورای امنیت، ترسیم خط قرمزی چنین ناکارآمد باشد، نتیجه اش این می شود که در منطقه خاورمیانه – که انقلاب ها خونریزی های فرقه ای آرامش آن را برهم زده – تمام کشورها دست به تولید و تکثیر غیرقابل کنترل سلاح های هسته ای بزنند. آنگاه ایران به موقعیتی مشابه با کره شمالی دست خواهد یافت – یعنی برنامه هسته ای که هر آن ممکن است به مرحله اجرایی درآید. هر کشوری که گزینه هسته ای داشته باشد، سعی خواهد کرد تا در کوتاهترین زمان به توان تولید سلاح هسته ای برسد. در همین حال، کشورهایی که در تیررس ارتش ایران قرار دارند ولی فاقد سلاح هسته ای اند، ناگزیر جهت گیری سیاسی شان را عوض می کنند و از در همسویی با سیاست ایران در می آیند. گرایش های اصلاح طلبانه بهار عرب – که هم اکنون تحت فشار شدید قرار دارند – در این پروسه نابود خواهد شد. دیدگاه رئیس جمهوری آمریکا در زمینه کاهش تسلیحات اتمی در سطح جهانی شدیداً لطمه می خورد؛ و شاید به کل از بین برود.
برخی استدلال می کنند که حتی در بدترین شرایط متصور هم می توان جلوی ایران هسته ای را گرفت. البته این استدلال بسیاری از مسائل را نادیده می گیرد، از جمله آن که استراتژی بازدارنده دوران جنگ سرد بسیار پرهزینه، پیچیده و پرتنش بود؛ حکومت مذهبی ایران تمام تلاش هایش در جهت ویرانگری است؛ و تقریباً به طور قطع می توان گفت که اگر ایران به توان تولید سلاح هسته ای دست پیدا کند، تعدادی از قدرتهای منطقه ای هم چنین خواهند کرد. وقتی موازنه هسته ای به شرایط موجود تنش های چندجانبه افزوده شود – مثل دوران جنگ سرد – آن هم در کشورهای همچنان رو به رشدی که تکنولوژی شان برای جلوگیری از سوانح خیلی پیش پا افتاده است، احتمال تبادل (آتش) هسته ای به نحو چشمگیری بالا می رود.
به همین دلیل است که ایالات متحده بر محدود کردن غنی سازی اورانیوم ایران تأکید می کند. هر چه غنی سازی بیشتر شود، زمان لازم برای کاربرد این اورانیوم در تسلیحات نظامی کوتاهتر می شود. عقل سلیم می گوید حداکثر اورانیوم با غنای پنج درصد قابل پذیرش است، آنهم به شرطی که تمام مواد قابل شکافت هسته ایِ مازاد بر مقدار مورد توافق، در مکانی خارج از ایران حفظ و نگهداری شود.
با توجه به نزدیک تر شدن ایران به توان تولید سلاح اتمی، زمان برای مذاکره کوتاهتر و کوتاهتر می شود. بنابراین باید در مورد ادامه روند دیپلماسی تصمیم گیری کرد. چه پنج بعلاوه یک چه آمریکا به طور یکجانبه، باید برنامه دقیقی برای برچیدن برنامه غنی سازی اورانیوم – با تأکید بر محدوده زمانی مشخص – بریزند.
البته این به آن معنا نیست که خط قرمز به هیچ کشوری مجوز شروع به جنگ را بدهد. تا آن زمان که ایران – به عنوان یک دولت–کشور و نه در مقام یک آرمان مذهبی و انقلابی – به رفتار مناسب تمایل نشان دهد و اجازه دهد که تأسیسات اتمی اش مورد بازدید و ارزیابی قرار گیرد، باید عناصری را که موجب نگرانی امنیتی از جانب ایران می شود، جدی گرفت؛ از جمله کاستن از تحریم ها به شرط آن که محدودیت های شدید در مورد غنی سازی اورانیوم اعمال شود. اما فرصت کوتاه است. باید تهران را واداشت تا درک کند که اگر توافقی صورت نگیرد، گزینه بعدی صرفاً کش دادن مذاکرات نیست؛ واستفاده از مذاکرات برای وقت گرفتن، عواقب ناگواری به دنبال خواهد داشت. هنوز امکان آن هست که از طریق دیپلماسی خلاق، همراه با استراتژی مصممانه، جلوی وقوع یک بحران را گرفت، مشروط بر آنکه ایالات متحده در تبیین برآیندهای شدنی و مجاز این پروسه نقشی تعیین کننده ایفا کند.