گره دشوار همگرائی پلورالیستی چپ - بهنام چنگائی

نظرات دیگران
  
    از : بهنام چنگائی

عنوان : ممنون از پاسخ و نکته ای
سلام دوباره رفیق مهران
در مورد سمتگیری انقلابی و سوسیالیستی احزاب، سازمان ها و عناصر هر جریانی و بویژه این جریان های مورد نظر، که سابقه ی سیاهی دارند، باید برای آنان هم این فرصت وجود داشته باشد که آنها خود آگاهن، عملن و نظرن بدون(تهدید و تحقیر) به تصمیم نهائی برسند و بتوانند راه آینده شان را با رغبت انتخاب کنند. حق با شماست من هم چنان فکر می کنم که این خود نیروهای درون این سازمان ها هستند که باید هرچه زودتر راه خود را از دیگران ناهمخوان با مواضع خویش جدا سازند. اما نقش من و شما در این میان علاوه بر تحکیم بر سمتگیری مطلوب خودمان که اساسی ست، همزمان و لزومن در کنار آن می تواند تلاشی منطقی، موازی و مفیدی دیگری هم باشد، برای ایجاد فضای سالم دیالوگ جهت رفع نکات و نقاط مزاحم تاکنونی بسوی همبستگی با بخش های گسترده ای از اینان که سرنوشت آتی توده های مردم و ما گره جدی خورده است به جلب و جذب و جانبداردی مسئولانه هرچه بیشتر و بهتر این نیروهای و کل چپ! وظیفه ی ما این است که اگر نتوانیم آنها را بسمت توده ها ترغیب کنیم، لااقل اجازه نداریم که آنها را در برابر منافع مردم و بسوی دشمن مردم هدایت کنیم. روش تاکنونی چپ در برخورد با این نیروها تنها مواضع دشمنان را تقویت کرده است و تداوم این روش بیش از این جایز نیست. ما باید راهی از راه های فراوان همکاری کوتاه و بلند مدت با همدیگر بیابیم. چپ ناگزیر است و باید مستقلن به هر قیمت شده به نیروئی قوی در برابر راست قلدر بایستاد و به قویتر شدن روز بروز فراروید، وگرنه او خود و آینده ی مردم را یکجا باخته است، همانگونه که عکس اش هم می تواند صادق باشد!
درست است در این جریان ها تعدادی تغییرناپذیرند. مثلن همین تک مقاله آقای فرخ نگهدار(درمورد نشست پراگ) خود بتنهائی یک سند زنده است از پشت کردن او به کوچک ترین باور به اراده ی مردمی، به توان دگرگون سازی آنها و همچنین استیصال و بی چارگی از توان چپ و لاجرم اسیر در سرخوردگی های ملامتبار یک چپ نفرینی ست که دیگر حتا به خود و اهداف یک "چپ نیم بند"نیز وفادار نیست!
حالا چرا؟ چون او و باورش و طیف موافق اش ساده ترین راه اصلاح را می خواهد که با آن بشود تنها ساختار موجود را تلطیف کرده و سیستم رمانتیک دمکراسی را با کمترین اصطکاک و برخورد بالائی ها با پائینی ها و فقط از بالا دست بدست کنند، و البته بدون درگیری و دگرگونی های غیر ضروری مورد نظر آنان که شاید آن جابجائی ها برای او و یاران و بخشی از همفکران بیرونی اش بوی تندروی، اراده کور مردمی و یا انقلاب بد و هولناک گذشته را داشته باشد. در نتیجه او و بخشی از طیف راست و یا بهتر است گفته شود همگی در درون و بیرون سازمان همچنان غرق در چنین رویا و فانتزی ای وامانده اند و امیدوارند که شاید اینبار نه همچون ۵۷ آنها بتوانند با همت دوباره و البته با تکیه بر عصای شکسته و تجربه ی سوخته و خونین خمینی ها و با نفوذ از بالا و تصاحب میزهای قدرت بمرور والاآخر....
و اینان براستی فکر می کنند که ایران بدون یافتن یک ساختار افقی پلورال و فدرال و بدون دمکراتیزاسیون اقتصادی می تواند سرمایه از گزند خواست مردم بجان آمده از فقر و استبدادها و تبعیض های مختلف ملی و جنسی و صنفی و مذهبی همچنان با رفتن خامنه ای دستگاه محفوظ ماند و جامعه ی رنگین را متقاعد ساخت! در نتیجه ی چنین نگاهی او و دوستان اش هرگز در میان نیروهای فعال موجود چپ و دمکرات تاکنون اندک امیدی را نیابند و تنها به سلطنتی ها و آن ۱۰۰ نقر نشست پراگ مستمسک کنند و بچسبند، یعنی بجز آن دو گروه و وابستگان هموند آنها و حامیان طمعکار جهانی، آنان به هیچ نیروی دیگری حتا خود مردم هم باور نداشته و عملن هم انگیزه ای برای کشف این دوستی های ممکن و دشمنی های تازه و مخاطره آمیز ندارند!
۴۹۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : مهران ش

عنوان : ممنون از پاسخ و نکته ای
رفیقم خطاب کرده اید و به خود اجازه میدهم در مقابل رفیق تان خطاب کنم. رفیق بهنام گرامی، دید و خواست شما بسا احترام و ستایش برانگیزند و به نوبه خود قدردانی میکنم و ممنونم از اینکه پاسخی گذاشته اید بر نوشته من و راه تبادل نظر را باز کرده اید. اما، رفیق گرامی، چپ اگر بواقع چپ هست و آنگونه که نوشته اید نه در بند جاه و مقام و ثروت هست و نه هورا کش ددان. چپ به ارمان های انسانی که هر روزه مورد هجوم همه جانبه نیروهای سرمایه داری است، باور دارد و در ره آن میکوشد. اگر این مسایل را بپذیریم که شما در نوشته خود به آشکار بیان نموده اید، بنابراین چپ در بنیان نه میتواند و نه میباید ملاحظه کار و محافظه کار باشد. دسته از نیروهایی که شما آن ها چپ میدانید، بسیاری از اعضایشان به آشکار آن را رد میکنند. آنها، خود به سرمایه رسیده اند و دستی پر در انباشت سرمایه دارند و دقیقن به همین خاطر هست که روزی میخواهند در رکاب رضا پهلوی باشند، به بوش پیام تبریک میفرستند، از وحشی گری های ناتو و بر روی کار آوردن همدستان رژیم اسلامی در لیبی حمایت میکنند و تبریک پشت تبریک میفرستند، روز دیگر برخی از آنها سبز پوش میشوند و سربازان امام راحل که بیش از سه دهه در تمامی ددی و جنایت رژیم دست داشته اند را رهبران "جنبش مردمی" می نامند و برخی دیگر روانپریش رئیس جمهور اسلامی.
کل نکته ی من این است که ازموده را آزمودن خطاست. حمایت و د رکنار رژیم اشغالگر و جنایت پیشه اسلامی نه از روی نا آگاهی و شیفته گی به تنها سوسیالیسم موجود که دقیقن بر مبنای هدف، خواست و منافع مالی و طبقاتی صورت گرفت (صد البته "رهبران" را میگویم) و هیچ امری هم در این ۳۴ ساله تغییری نکرده، همین رهبران از نقش بازان دست اول کنفرانس های که یاد میکنید هستند. برایشان مهم نیست که رژیم آینده اسلامی باشد یا سلطنتی و یا جمهوری، مهم این است که جریان سرمایه ادامه کاری داشته باشد و همانطور که هم دانایان فر و هم یزدی گفته اند و نوشته اند، غرض از بین بردن نیروهای ضد سرمایه داری در ایران هست و ادامه کاری حکومت سرمایه.
تا شناخت درستی از نیرو ها نداشته باشیم، هر چند که نیت و خواست انسانی در میان باشد، به ناکجا آباد خواهیم رفت. زمان آن رسیده که آندسته از اعضای این سازمان که به سوسیالیسم (حال به هر شکلی از آن) باور دارند و خواهان برقرای حکومت مردمی در ایران هستند (حال سوسیالیستی آن پیشکش) راه خود را از اعضایی که خواهان استمرار حکومت سرمایه هستند جدا کنند تا راهی باشد برای همگرایی و همرای و همکاری چپ.
شاد زی
۴۹۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : بهنام چنگائی

عنوان : لطفن توصیح دهید
رفیق گرامی مهران ش سلام
اگر توجه کرده باشید می بینید که هدف من در نگارش این مقاله ی کوتاه، تنها بیان و نشان دادن شکنندگی جنبش مترقی کنونی، تلخی اوضاع پیشارو و ناتوانی عمومی چپ است در برابر دسیسه های غرب و گروه های رنگین راست، لیبرال ها و طیف های ملی مذهبی رانده شده از استبداد و همچنین در شکلی دیگر دعاوی سلطنتی هاست که براستی با وجود اختلاف های نظری و اهداف نسبتن متفاوت، هرکدام از آنها آگاهانه با هم همکاری می کنند و مقتدر شده اند و دارند کاملن در برابر دگرگونی اراده ی افقی و اجتماعی آتی و در نتیجه بر علیه استعداد نفوذ و تشکیل احتمالی نیروهای انقلابی متحد شده و زیرکانه عمل می کنند. و همزمان همینان توانسته اند زیر پوشش نشست های پیاپی "دیالوگ و دمکراسی" راه هرچه بهترِ تفاهم را بضرر حضور مردم در کشاکش فردا کشف و بسود مطامع شخصی خود هموار کنند! و بهمین خاطر مورد حمایت بی مضایقه ی غرب و در راس آن آمریکا قرار گرفته اند. به هزینه های نشست ها و غیر... بد نیست که همه ی ما توجه کنیم!
برگردیم به نقد شما و پاسخ: من در آن چند سطر می خواستم بگویم که ما یعنی "هیچکدام" از ما بهتر است منزه گرائی نکنیم، زیرا که جبران گذشته را نمی کند و ای بسا آنچه را هم که اینک تحت عنوان چپ داریم فرسوده کرده و یا در برابر هم قرار می دهد. آیا تداوم این شیوه ی ناسالم درست است؟ به باور من، نه خوب نیست بیش از این نیروی خودمان را برعلیه خویش قرار داده و هدر دهیم! اینجا تنها توجه، نگاه و باور من به این همگامی ها و همراهی های کنونی با جریان ها ئی ست که آنها خود را: چه ما بخواهیم و یا نخواهیم، خویش را با اهداه کوتاه و بلند همه چپ و کمونیست ها سهیم و شریک می دانند!
من با صراحت تمام همینک در همین سایت و مقاله های موجود حال حاضر، وجود چنین سمتگیری، عناصر و استعدادهائی را بوضوح می بینم و مایه ی دلگرمیم هستند و همچنین می شود اگر که شما هم بخشی از نقدها( منهای آقای کشتگر) را به نشست(پراگ) بخوانید تا آنگاه متوجه چنین توان و تعهدی بگردید، که من فکر می کنم گردیده ام! بنابرین شخصن بخودم اجازه نمی دهم در مورد آنان بسبک "پرده دار" چشم بسته و چوب بدست یکسان عمل کنم.
در مورد همکاری با نظام مرگ حق با شماست، و تفاوت آن فجایع قیاس کوه با کاه است که باید مسببین اش پاسخ آنها را بدهند! اما اجازه بدهید بپرسم: آیا تاکنون نقدی پایه ای از هر کدام از خاطی های دیگر کوچک و بزرگ را ما سرراست و اصولی از آنها دیده ایم؟ دردا که نه! و این تلخی زهر گذشته را بمراتب تشدید می کند و ناگزیر باید بجای مقابله ی بی حاصل این مبهم را بدست زمان مناسب خودش در آینده و شاید به آیندگان سپرد و ضرورتن نباید بیش از این به پراکندگی چپ دامن زد، بلکه با همکاری کل چپ، باید بدون اما و اگر توانست: بلگام چموش عصر اسب سواران راست رنگین خود فروش دست یازید که آنها در حال اشتلم و احتمال اگر غفلت کنیم، آنها خواهند توانست به چپاول اراده و هستی سیاسی و اقتصادی آتی مردم با غرب به سرکردگی آمریکا و بخشی از کشورهای عرب نایل شوند و این آسیب اش بمراتب غیرقابل جبران تر است از صرف نظر کردن از گذشته بسود مبارزه برابری خواهی! من در مقاله بعدی به این خلاء تا حدودی خواهم پرداخت! تندرست باشید.
۴۹۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : مهران ش

عنوان : لطفن توضیح دهید
آقای چنگائی لطفن توضیح دهید با دید و داوری ای که شما دارید، چگونه برآن هستید که همگرایی در چپ را دامن زنید. لطفن به این بخش نوشته خود یکبار دیگر نظر بیاندازید: " : بخشی از ما در همان آغاز با درک ضد امپریالیستی بودن ارتجاع، آنها همگام جنایت و در دام پاسداران حماقت اسیر شدند! گروهی با تندروی ماجراجویانه منشأ ناتوانی جنبش نوپای چپ گشتند! چند گروه خودمحور چپ در نزاع با هم فاجعه ی گاپیلون ها را رقم زدند! جنگ طولانی حزب دمکرات با کومله که گاو پیشانی سفید تمامیت خواهی حزب های کرد شد"
تا متوجه شوید چگونه فاجعه بنیان کن همکاری با رژیم را یک اشتباه لپی که از سر ناآگاهی برخواسته، دانسته اید ولی در مقابل به آشکار به محکومیت و برچسب زنی به کسانی کرده اید که تحت شرایط سخت مبارزه از یکسو و هجوم همه جانبه دشمن از سوی دیگر به اشتباهاتی دست زده اند. اگر رخداد کاپیلون جان شیفته چندی را گرفت و اگر درگیری یک نیروی طرفدار سوسیالیسم (حال با هر ایراد و اشکالی که میتواند داشته باشد) با یک نیروی تمامیت خواه و فئودالی چندین ده جان شیفته را ربود، فاجعه همکاری با رژیم و هورا کشیدن در کشتار آزاد انسانها، جان شیفته هزاران هزار را ربود. حال شما چگونه با سنگ را کوه کردن و کوه را سنگ کردن میخواهید به همگرایی چپ برسید در حالیکه خوب میدانید همان تئوریسین های شیفته امام ضد امپریالیست به آشکار اعلام میدارند که نه چپ هستند و نه سوسیالیست و کماکان در رکاب رژیم جهل و جنایت جانثاری میکنند؟
۴۹۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱