پاسخ به برخی پرسش ها - مجید زربخش

نظرات دیگران
  
    از : برزویه طبیب

عنوان : تصویر غم انگیز دو شکست
گویا رسم تمام نویسندگان فرهیخته ما است که مقالات خود را با تصویر غم انگیز دو شکست به عنوان عامل بحران چپ ،آغاز کنند.سرکوبی توسط اسلام گرایان در سطح ایران و فروپاشی بلوک شرق در سطح جهانی.
بیایید این دو عامل را از نزدیک بررسی کنیم و صحت انشا پردازی های برون فکنانه خود را بیازماییم .
نخست مسئله فروپاشی .اولا در زمان این فروپاشی ، بخش های بزرگی از انچه نیروی جهانی چپ نامیده میشود،سوسیال دموکراسی که به انترناسیونال دوم احساس تعلق میکرد، گروههای تروتسکیست ، محافل روشنفکران اورپایی، اصحاب مائوئیستی تئوری سوسیال امپریالیسم ، اوروکمونیسم، گروههای انارشیستی ،وطرفداران تئوری های چریکی وهزار گونه دیگر ، سالها بود که مرگ سوسیالیسم را در بلوک شرق اعلام کرده بودند.بنابراین ریزش دیوار برلین ، قاعدتا باید بعنوان تاییدیه نهایی تئوری های انان محسوب شده و انرژی انها را دوچندان کند ،و بجای بحران جهانی چپ ، برامد پرقدرت این گروهها را ببینیم.ولی واقعیت این است که تا چند سال پیش همه انواع چپ به محاق یاس و خاموشی خریده بودند.بنابراین نمیتوان بحران اخیر چپ در سطح جهانی را به ریزش این دیوار مربوط کرد.این بحران ناشی از دوران تهاجم سرمایه داری در عین کوتاهی تمام این چپ ها ، شامل طرفداران و نیز منتقدین و مخالفین بلوک شرق ، در افشای زرق و برق دروغین به اصطلاح دموکراسی غربی و فقدان ارایه بدیل سوسیالیستی قلب نشده ، بود. برافراشتن پرچم تسلیم و تطهیر سرمایه ، که مدتها پیش از ریزش دیوار برلین اغاز شده بود و توسط گروهی مدعی چپ ایرانی و خارجی ،هنوز هم ادامه دارد ، عامل این بحران است.
دومین عامل مسئله سرکوب چپ در ایران بعنوان عامل بحران.جالب است که طرفداران چنین نظریه ای فراموش کرده اند که سرکوب شدیدتر ومتلاشی شدن مثلا فداییان در دوران شاه ، نه موجب روحیه یاس و بحران شد و نه موجب برافراشتن پرچم تسلیم .در اولین فرصث این جنبش با قدرت تمام دوباره ظاهر شد. این مسئله در مورد احزاب دیگر، کردها، خط سه ، و حتی حزب توده نیز صادق بوذ.ایا بهتر این نیست که گناه بحران درونی خود را بجای تحلیل برون فکنانه ، به عدم تشخیص صحیح خود که سرنوشت ما را یا به شفقت حاکمان بیرحم و یا به درایت انقلابی ، غیر انقلابی های بی منطق حاکم سپرد ، و یا به امید خیزش توده ای مستعجلی که جز در توهمات ما جریان نداشت ، خون ما را در زندان و خیابان و دشت وکوه جاری ساخت ، مربوط کنیم؟ و مهمتر اینکه دوباره نه یک دل ونه صد دل عاشق فلان مدعی عدل وآزادی نشده و یا فردا را روز انقلاب اکتبر محسوب نکنیم؟برزویه طبیب
۴۹٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : نظام آفرینش و راز بقا از ما بهترها !
آقای نیکو فر؛ پس از تخطئه تمام نظریه‌های طرفداران "عدالت اجتماعی" حد اقلّ پیامی به تمام محرومان جهان از جمله به بیکار شدگان،بی‌ درآمدان،کلیه فروشان ،تن‌ فروشان و غیره و غیره.. کشور مصیبت زده ایران میفرستادید که تا اطلاع بعدی منتظر ظهور هیچیک از رخداد‌ها و تغییرات اجتماعی نباشند که مصیبت وارده، محصول نظام آفرینش و راز بقا از ما بهترهاست ! نام و امضای خود را هم به عنوان نظریه پرداز معاصر درج می نمودید.
امیدوارم این پیشنهاد که هیچ توهینی را هم شامل نمیشود چاپ شود تا درماندگان به انتظار امیدی بیهوده، دل‌ خوش نکنند و ایام نگذرانند.
۴۹٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : حسن نیکوفر

عنوان : پاسخ به چند پرسش
رفیق زربخش در میانه نوشته اش چند سئوال طرح کرده که با پاسخ به آنها نیمی از مشکل او و دیگر رفقا رفع می شود. من می کوشم به کوتاهی به آنها پاسخ گویم:
۱- آیا واقعآً سوسیالیسم شکست خورده است و آرمان های سوسیالیستی چیزی جز یک سلسله پندار و توهم نبوده است؟
اگر منظور از سوسیالیسم همان مارکسیسم هست، بله شکست خورده است. آنهم نه بخاطر و در پی شکست کمونیسم روسی و چینی و...، بلکه نظریه های او از همان آغاز با پیشگویی های تاریخی که به دست داد، محکوم به شکست بود. اصلاً پیشگویی های او با طبیعت انسان و با تحولات اجتماعی که از «سرمایه داری منچستری» تا امروز روی داده، در تضاد است. ایکاش در همان تحلیل گذشته تاریخی و نقد سرمایه داری (آنهم سرمایه داری قرن نوزدهمی در انگلستان که با سرمایه داری کنونی از زمین تا آسمان تفاوت دارد) می ماند و دست به پیشگویی نمی زد؛ که مثلاً «جامعه کمونیستی خواه ناخواه خواهد آمد» تا اکنون عده ای فریاد بزنند «یا سوسیالیسم یا بربریت». یعنی «یا سیاه یا سفید»؛ بدون رنگی در این میان. یعنی «یا هیچ چیز یا همه چیز». یعنی انقلاب و از میان برداشتن تمام مناسبات گذشته. یعنی از خود بیگانگی انسان.

۲- آیا سرمایه داری مشکل گشای معضلات جامعه است و راهی جز آن نیست؟
نه، سرمایه داری مشکل گشای معضلات جامعه نیست و راهی جز سرمایه داری هم وجود دارد. اما آن راه به هیچ وجه مارکسیسم نیست.

۳- آیا سوسیالیسم در مصاف با سرمایه داری شکست خورده است؟
این سئوال هم مشابه سئوال اول است. بله اگر منظور از سوسیالیسم همان مارکسیسم هست، بله فعلاً در مصاف با سرمایه داری شکست خورده است...

یک نکته:
اما راه چاره چیست؟ یافتن راهکاری جدید و مناسب با شرایط کنونی جهان و روح زمان؛ آنهم نه نسخه ای کهتصور کرد تا ابد و برای همیشه همه مسایل انسان و معضلات جوامع را می توان با آن حل و رفع کرد، که با می شود همان مارکسیسم. یافتن این راهکار اما با زوال فکری و کاهلی ذهنی و تکرار نظریه هایی که حتی به درستی نخوانده و نفهمیده ایم به دست نمی آید، نظریه هایی که همه را به چند شعار فروکاسته ایم. برای یافتن راهکاری مناسب و مطلوب هر جامعه ای باید، افزون بر شناخت دقیق جامعه مورد نظر، اندیشه ای باز و ذهنی خلاق داشت؛ و پیش از هر چیز باید ذهن خود را از رسوبات افکار کهنه و ناکارآمد قرن نوزدهمی خالی کرد.
امیدوارم که این چند نکته را، که هیچ توهینی در آن نیست، منتشر کنید. از پاسخ و نقد و نظرهای رفقا هم استقبال می کنم.
۴۹٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : عیسی صفا

عنوان : کادوی زهر آلود
پیشنهاد وحدت سه سازمان برای اتحاد چپ که مرزبندی روشنی با کمونیست ها دارد ، چیزی جز پیشنهاد سمت گیری نهایی بخشی از چپ به طرف یک گرایش سرمایه داری با نام سوسیال دمکراسی نیست. از طرف دیگر طرح وحدت وسیع چپ از طرف سه جریان هنگامی مطرح شد که خود این سه جریان به بن بست در وحدت رسیده بودند. آنها اکنون بدون اینکه علت این بن بست را روشن کنند ، در ظاهر سازی سخاوتمندانه مدعی می شوند که برای جلوگیری از نقد نیروهای دیگر به تک روی به دعوت عام روی آورده اند. این دلیل کوتاه و بی محتوا است. بقیه چپ هنوز هم می توانند بگویند این سه جریان قول و قرارهای خود را گذاشته اند و اکنون با « نقشه » سراغ ما آمده اند. امثال مجید زربخش کهنه ضد کمونیست از هول حلیم توی دیگ خواهند افتاد. کمونیستها با مبارزه ایدیولوژیک ماهیت این کادوی زهر آگین از طرف سه جریان را افشا خواهند کرد. این کادو تا کنون یک انشعاب در سوسیالیستهای موقت را نقد کرده است. در صورت پیشرفت این « وحدت» بقیه انشعابهای کوچک و بزرگ در راه خواهد بود.
۴۹٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱