روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۷ آذر ۱٣۹۱ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۱۲


«بازی در تیم گرگ ها!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛شکست اخیر و ٨ روزه اسرائیل در جنگ غزه و برخی اخبار پیرامونی آن مخصوصا حمایت تسلیحاتی و آموزشی جمهوری اسلامی ایران از جنبش مقاومت فلسطین که برای اولین بار به طور رسمی منتشر شده است، علاوه بر آن که نمایش افتخارآمیزی از اقتدار ایران اسلامی را در تاریخ مبارزات فلسطین به ثبت رسانده است، پرده های دیگری از پشت صحنه فتنه آمریکایی-اسرائیلی ٨٨ را نیز بالا زده است. بخوانید؛
۱- چندماه قبل رهبر معظم انقلاب طی سخنانی به صراحت و برای اولین بار اعلام کردند که جمهوری اسلامی ایران در جنگ ٣٣ روزه و ۲۲روزه حزب الله و حماس با اسرائیل دخالت داشته است و البته ایشان به چگونگی این حضور و حمایت اشاره ای نفرمودند اما امروزه بعد از شکست ٨ روزه اسرائیل در جنگ غزه، رهبران جهاد اسلامی فلسطین، حماس و حزب الله لبنان با صراحت اعلام کرده اند که تسلیحات مورد نیاز خود در رویارویی با رژیم صهیونیستی را جمهوری اسلامی ایران در اختیار نیروهای مقاومت قرار داده است تا آنجا که فرمانده عملیاتی جهاد اسلامی فلسطین می گوید «تمامی تسلیحات مورد نیاز خود در این نبرد، از فشنگ تا موشک هدیه جمهوری اسلامی ایران بوده است».
۲- از جمله اخبار رسما اعلام شده در این ماجرا، آن که؛ کمک ها و حمایت های تسلیحاتی و آموزشی جمهوری اسلامی ایران به نیروهای مقاومت از چند سال قبل آغاز شده بود و به قول یکی از فرماندهان حماس، همین کمک ها و حمایت ها بود که پیروزی حزب الله در جنگ ٣٣ روزه و پیروزی حماس در جنگ ۲۲ روزه بر ارتش رژیم کودک کش اسرائیل را در پی داشته است. و بدیهی است که چرخه اینگونه اقدامات نیز نمی تواند در یک فاصله زمانی کوتاه صورت پذیرفته باشد.
٣- در جریان فتنه آمریکایی-اسرائیلی ٨٨ به گواهی اسنادی که بارها در کیهان مطرح شده است، ائتلاف مدعیان اصلاحات، منافقین، بهایی ها، مارکسیست ها، ملی مذهبی ها، و تمامی گروهها و جریانات مخالف نظام تحت مدیریت و برنامه اعلام شده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس شکل گرفته بود و شعارهای اصلی سران و عوامل فتنه دقیقا با اهداف این مثلث همخوانی داشت، تا آنجا که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در اقدامی بیرون از عرف شناخته شده دیپلماتیک، حمایت از جنبش سبز(!) را یکی از اهداف استراتژیک آمریکا معرفی کرد و نخست وزیر انگلیس، با اعلام این که ماهیت جنبش سبز(!) بازگشت به حاکمیت سکولار و غیردینی است، حمایت دولت انگلیس از فتنه ٨٨ و سران و عوامل آن را پنهان نکرد. خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در پاسخ به سوال خبرنگار واشنگتن پست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابل توجهی دارد؟ گفته بود؛ این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز(!) صادر شده است و...
اما در این میان، تلاش اسرائیل در حمایت رسمی از سران و عوامل فتنه ٨٨ و خط دهی آشکار رژیم صهیونیستی به فتنه گران از اهمیت بیشتری برخوردار است و یادداشت پیش روی به نکته ای دراین باره اشاره دارد.
۴- در جریان فتنه ٨٨، نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»! و شیمون پرز، رئیس جمهور رژیم کودک کش اسرائیل گفت «اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با رژیم اسلامی ایران می جنگند»! و دهها نمونه دیگر از این دست که شرح آن به درازا می کشد و پیش از این در یادداشت ها و گزارش ها و اخبار ویژه کیهان آمده است.
ممکن است گفته شود که نخست وزیر و رئیس جمهور رژیم صهیونیستی قصد سوءاستفاده از فتنه ٨٨ را داشته اند و این اظهارات ربطی به سران و عوامل فتنه یاد شده ندارد! که در پاسخ باید گفت؛
الف: چرا مدعیان اصلاحات نسبت به اظهارات نتانیاهو و شیمون پرز کمترین واکنشی نشان نداده و حتی به طور شفاهی و نه فقط به تصریح بلکه به تلویح و کنایه نیز اظهارات آنها را نفی نکردند؟! این در حالی است که مدعیان اصلاحات به گواهی مصاحبه ها، یادداشت ها و سخنرانی های آنان که در روزنامه های زنجیره ای ثبت و ضبط است، کمترین انتقاد و اعتراض به خود را بی پاسخ نمی گذاشتند و چنانچه فلان بخشدار در فلان بخش از فلان شهر دور افتاده کشور علیه آنها انتقاد و یا اعتراضی می کرد، بلافاصله خود را ملزم به پاسخگویی می دانستند. بنابراین چرا در مقابل این دو اظهارنظر که به هویت آنها مربوط می شد سکوت کرده و کمترین اعتراضی نکردند؟!
ب: آنچه نتانیاهو و شیمون پرز درباره هویت سران و عوامل فتنه مطرح کرده بودند دقیقا با مواضع و عملکرد فتنه گران همخوانی داشت. و به بیان دیگر، چنانچه این اظهارات نیز مطرح نمی شد، مواضع و عملکرد سران و عوامل فتنه به تنهایی برای اثبات همراهی و همخوانی آنها با اهداف رژیم اشغالگر قدس کافی بود.
به عنوان مثال؛ مگر حذف قید «اسلام» از «جمهوری اسلامی ایران» اهانت به ساحت مقدس امام حسین(ع)، پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره)، شعار به نفع آمریکا در روز مبارزه با استکبارجهانی، شعار به نفع اسرائیل در روز قدس، ائتلاف با منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و نهضتی ها و ملی گراها و کلان سرمایه داران و... دهها نمونه دیگر از این دست نشانه غیرقابل تردیدی از همخوانی با اسرائیل و آمریکا و متحدان اروپایی آنها نبود؟! گفتنی است که سران فتنه حتی امروزه نیز حاضر به مرزبندی با مثلث یاد شده نیستند، چرا؟!
می گویند شخصی به پزشک مراجعه کرده و گفت؛ چند روز است که خواب می بینم در تیم فوتبال گرگ ها بازی می کنم. پزشک قرص و شربتی تجویز کرد و گفت؛ امشب این داروها را مصرف کن تا دیگر از این خواب ها نبینی و بیمار گفت؛ آقای دکتر! اجازه بدهید داروها را از فردا شب مصرف کنم! و پزشک با تعجب پرسید؛ چرا؟! و طرف گفت؛ آخه آقای دکتر، امشب مسابقه فیناله!!
۵- و اما نکته مورد نظر در این یادداشت شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! است که فتنه گران در روز قدس سال ٨٨ سر داده بودند و باز هم مثل بقیه موارد کمترین اعتراض و یا انتقاد سران و عوامل اصلی فتنه را در پی نداشت.
رژیم صهیونیستی از کمک ها و حمایت های تسلیحاتی و آموزشی جمهوری اسلامی ایران به حزب الله و مقاومت فلسطین باخبر بود، مخصوصا آن که جنگ های ٣٣ روزه و ۲۲ روزه قبل از فتنه ٨٨ اتفاق افتاده بود و بسیار طبیعی بود که قطع این کمک ها یکی از ایده آل های رژیم کودک کش اسرائیل باشد، که بود و هست. در شعاری که از سوی فتنه گران به کار گرفته شده بود دقت کنید«نه غزه، نه لبنان»! یعنی دقیقا همان نقطه ایده آل اسرائیل. آیا غیر از این است؟!
این نکته نیز گفتنی و برای اثبات آنچه در این یادداشت آمده است، تعیین کننده و شنیدنی است و آن، این که؛ میرحسین موسوی در تبلیغات انتخاباتی خود حمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت های لبنان و فلسطین را زیرسوال برده و به بهانه اینکه، ابتدا باید خودمان قدرتمند شویم، حمایت از لبنان و فلسطین را بیرون از برنامه خود دانسته بود. باز هم دقت کنید؛ دقیقا ترجمه همان شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! است! که در حاشیه و همین جا باید گفت؛ حمایت از جنبش های مقاومت در لبنان و فلسطین، دفاع از جمهوری اسلامی ایران نیز هست، چرا که دو خط آبی روی پرچم رژیم اشغالگر قدس به معنای از نیل تا فرات است بنابراین نیروهای مقاومت در لبنان و فلسطین به نمایندگی از سوی همه کشورهای اسلامی و از جمله ایران اسلامی با اسرائیل درگیر هستند، یعنی آنها خاکریز اولند. آیا شایسته بود در جریان جنگ تحمیلی ادعا کنیم که عراق، خرمشهر را اشغال کرده و دفاع در مقابل این اشغالگری وظیفه مردم خوزستان است!! آیا چنانچه ارتش بعثی به سایر شهرها می رسید همان جنایات فجیع که در خرمشهر مرتکب شد را نسبت به جان و مال و ناموس مردم دیگر شهرها روا نمی داشت؟ و درباره «جانم فدای ایران»! که باید گفت؛ آیا همراهی آشکار شما با دشمنان این مرز و بوم نشانه دفاع از ایران است یا دفاع از ایران را مردم و رزمندگان جان بر کفی بر عهده داشتند که در جریان فتنه ٨٨ نیز مانع وطن فروشی شما شدند؟!
۶- و بالاخره، اکنون که ماجرای حمایت تسلیحاتی و آموزشی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران از جنبش های مقاومت لبنان و فلسطین آشکار شده است به آسانی می توان فهمید که شعار «نه غزه نه لبنان» و سکوت سران و عوامل فتنه در مقابل اظهارات نتانیاهو و شیمون پرز و ... از کجا آب می خورده است!

خراسان:حماس و روی دیگر سکه جنگ ۸ روزه غزه
«حماس و روی دیگر سکه جنگ ۸ روزه غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در آن می‌خوانید؛یورش ۸ روزه اسرائیل به غزه بالاخره با پذیرش آتش بس بر اساس طرح پیشنهادی مصر به پایان رسید. بدون شک این آخرین حمله رژیم صهیونیستی به غزه نبوده و نخواهد بود اما آن چه در طول جنگ ۸ روزه و مقاومت مردم غزه روی داد تا حد زیادی معادلات نبردهای آینده و حتی احتمال تکرار آن را تحت تاثیر جدی قرار داد.
تحلیل رفتار اسرائیل در حمله به غزه و اهدافی که دنبال می کرد بدون توجه به شرایط داخلی و بین المللی که این رژیم در آن قرار گرفته است میسر نیست. اما به طور مشخص تحلیلگران دلایل متفاوتی را برای حمله اسرائیل به غزه برشمرده اند. رقابت های انتخابات پارلمانی در سرزمین های اشغالی که قرار است کمتر از ۲ماه دیگر برگزار شود به زعم برخی تحلیل گران یکی از مهم ترین دلایل حمله نتانیاهو به غزه برای کسب آرای اکثریت نسبتاً تندروی جامعه اسرائیل بود.
اگرچه نتایج نه چندان خوشایند این حمله برای تل آویو اکنون به اهرمی در دست احزاب مخالف برای انتقاد به نحوه مواجهه نتانیاهو با موضوع غزه بدل شده است.
ارزیابی تسلیحاتی حماس و دیگر گروه های مقاومت و تلاش برای تضعیف قدرت بازدارندگی و تخریب زیرساخت های تسلیحاتی گروه های فلسطینی برای جلوگیری از ضربه زدن آن ها به اسرائیل در مواقع لزوم، آزمایش سیستم دفاع موشکی موسوم به «گنبد آهنین» که البته اظهارنظرهای متفاوتی درباره عملکرد این سیستم که ساخت آن در سال ۲۰۱۱ توسط اسرائیل به پایان رسید منتشر شد، جلوگیری از احتمال مذاکره ایران و آمریکا که با توجه به انتخاب مجدد اوباما گزارش هایی مبنی بر قریب الوقوع بودن آن به گوش می رسید از جمله اهدافی عنوان می شود که تل آویو در دور جدید حمله به غزه مدنظر داشت فارغ از این که اسرائیل تا چه حد به اهداف خود رسید یا خیر جنگ غزه را می توان نخستین آزمایش عملی برای موازنه قوای جدید خاورمیانه پس از خیزش ها و انقلاب های مردمی در برخی کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا دانست. آیا مصر مُرسی آن گونه که انتظار می رفت در ماجرای غزه وارد شد؟
گرچه مُرسی در طول جنگ ۸روزه قاهره را به کانون رایزنی های دیپلماتیک بدل کرد و از دبیرکل سازمان ملل تا وزیر خارجه آمریکا برای گفت وگو درباره آتش بس به مصر سفر کردند اما انتظار افکار عمومی مصر و محور مقاومت از مُرسی متفاوت از این رفتار نرم بود. چیزی که در چند سخنرانی سیدحسن نصرا... و انتقادهای تلویحی و صریح وی مبنی بر گشودن محاصره غزه و رساندن کمک به مبارزان باریکه غزه به خوبی مشهود بود.
اردوغان که زمانی خود را پرچم دار مبارزه با اسرائیل و حامی حقوق فلسطینیان می نامید چه عملکردی در این کارزار داشت؟ امیر قطر که به عنوان نخستین رهبر عربی پس از ۵سال از آغاز حصر سیاسی و اقتصادی غزه به این منطقه سفر کرد در جنگ ۸ روزه غزه چه موضعی گرفت؟
ممکن است مدافعان عملکرد این کشورها به نقش پررنگ آن ها در برقراری آتش بس و رایزنی های دیپلماتیک اشاره کنند اما این سوال بی پاسخ می ماند که رهبرانی که کشتی های مملو از سلاح و مهمات برای معارضین مورد حمایت خود در سوریه ارسال می کنند چگونه و با چه منطقی نسبت به حمایت تسلیحاتی از فلسطینیان اقدامی نکردند.
به نظر می رسد دریافتن پاسخ این سوال بیش از هرکسی برای رهبران حماس مفید باشد. حماس که طی ماه های اخیر و پس از قدرت گرفتن جریان های اخوانی در مصر، تونس و ترکیه و همچنین حمایت های مالی و سیاسی امیر قطر احساس کرد ظرفیت سیاسی جدیدی برای فعالیت پیدا کرده است هم راستا با این جریان ها به ویژه در موضوع سوریه مواضعی متفاوت با مشی قبلی خود اتخاذ کرد.
مواضعی که رفته رفته روند واگرایی میان حماس با دیگر کشورهای محور مقاومت یعنی ایران، سوریه و حزب ا... را تسریع کرد. حتی رویکرد حماس در قبال سوریه از اتخاذ مواضع سیاسی نیز فراتر رفت و به درگیری مسلحانه شبه نظامیان منسوب به حماس در اردوگاه فلسطینی نشین یرموک در سوریه و متعاقباً تعطیلی کلیه دفاتر حماس در این کشور از سوی دولت بشار اسد منجر شد. حال سوال این است که آیا نبرد ۸روزه غزه به سران حماس نشان داده است که مسئله اصلی آن ها نه سوریه که اسرائیل است؟
گرچه خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس پس از اعلام آتش بس در غزه در کنفرانسی خبری به صراحت از کمک های ایران در جنگ غزه قدردانی کرد و مقام های ایرانی نیز به صراحت از کمک نظامی و مالی به مقاومت فلسطین سخن گفتند اما تل آویو به شدت به پروسه دگردیسی حماس از جنبشی نظامی- سیاسی تا سیاسی شدن کامل و تعطیلی شاخه نظامی آن چشم امید دوخته است. برخی تحلیل گران آتش بس زودهنگام در غزه را نیز بر همین اساس ارزیابی کرده و معتقدند که اسرائیل برای جلوگیری از رشد بیشتر گرایش های تندروانه و انقلابی تر همچون جهاد اسلامی در نوار غزه در صورت ضعیف تر شدن حماس که - برخلاف حماس چندان حرف شنوی از مصر و قطر ندارند- با آتش بس موافقت کرده است.
بدون شک تل آویو ترور رهبران جهادی حماس و تخریب زیربناهای مقاومتی آنان تا تسلیم کامل را ادامه می دهد. تجربه ای که برای تسلیم فتح در اواخر دهه ۸۰ به کار گرفته شد.
با این وصف سوالی که در آینده پاسخ آن را درخواهیم یافت این است: آیا حماس راه فتح را خواهد رفت یا جریان مقاومت در داخل حماس و غزه بر جبهه سیاسی که این روزها در پایتخت های ترکیه و قطر فرش قرمز زیرپای آن ها پهن می شود، غلبه خواهد کرد؟
موضع گیری های اولیه مسئولان حماس از جمله اسماعیل هنیه، خالد مشعل و محمود الزهار این امیدواری را افزایش داده است اما برای گرفتن پاسخی دقیق باید منتظر ماند.

جمهوری اسلامی:بازگشت زودهنگام فرعون به مصر؟
«بازگشت زودهنگام فرعون به مصر؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛بار دیگر میدان التحریر قاهره شاهد ناآرامی‌ها و اعتراضاتی شد که این بار نه علیه حسنی مبارک و دست نشانده‌های او، بلکه علیه رئیس‌جمهور جدیدی که پس از فرآیند انقلابی مردم این کشور روی کار آمده، شکل گرفته است.
خشم گروه‌های مخالف، به تصمیم اخیر "محمد مرسی" رئیس‌جمهور اخوانی مصر بر می‌گردد که روز پنجشنبه اصلاحاتی در قانون اساسی را امضا کرد که تصمیماتش را از بازنگری‌های قضائی مصون می‌دارد. این اصلاحات از انحلال مجلس موسسان تدوین قانون اساسی در حالی که ده روز به تصمیم گیری دادگاه عالی قانون اساسی درباره مشروعیت این مجلس باقی مانده است، جلوگیری می‌کند. به موجب این حکم، دستورات رئیس‌جمهور مصر نهایی و قابل اجراست و هیچ نهادی از جمله دستگاه قضایی نمی‌تواند آن را نقض کند. از این رو مخالفان بر این عقیده‌اند که این اصلاحات به محمد مرسی اختیارات مطلق خواهد داد.
تصمیم جدید مرسی با واکنش گروههای مختلف مصری مواجه شده است. محمد البرادعی رئیس حزب الدستور، عمرو موسی و حمد بن صباحی از نامزدهای سابق انتخابات ریاست جمهوری مصر و رئیس کانون وکلا با حضور در یک کنفرانس خبری مشترک اعلام کردند که تصمیمات جدید مرسی به مثابه چیرگی بر تمامی اهرم‌های قدرت محسوب می‌شود و کودتا علیه مشروعیتی است که باعث روی کار آمدن مرسی به قدرت شد. برخی مخالفان پا را فراتر گذاشته و محمد مرسی را به واسطه در اختیار گرفتن همه اهرم‌های قدرت، دیکتاتور و فرعون جدید لقب داده و با کشاندن مردم به خیابانها و حمله به دفاتر حزب اخوان المسلمین، به این اقدام اعتراض کردند. دیروز در قاهره اعلام شد ۱۵ حزب مصری در مخالفت با این تصمیم مرسی که با حمایت اخوان المسلمین صورت گرفته، اقدام به تشکیل یک جبهه مشترک موسوم به "نجات ملی" کرده و خواستار برپایی راهپیمایی گسترده اعتراض آمیز هستند.
در واکنش به این اقدام مخالفین، اخوان المسلمین مصر اعلام کرد امروز هوادارانش را در حمایت از تصمیم محمد مرسی به خیابانها خواهد کشاند تا مشروعیت حرکت رئیس‌جمهور را به رخ معترضین بکشد. مجموعه این تحرکات در مصر درحالی که فقط چند ماهی از روی کار آمدن محمد مرسی می‌گذرد با توجه به صف آرایی قدرتمندانه مخالفان علیه وی و از همه مهمتر، دادن لقب "فرعون جدید" به مرسی، از شکل گیری تحولاتی در این کشور خبر می‌دهد که هیچکس وقوع آن را به این سرعت پیش‌بینی نمی‌کرد به ویژه آنکه مرسی این روزها از موفقیتی که به زعم خویش در ایجاد توافقنامه آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس به دست آورده، دچار نوعی سرخوشی و سرمستی است.
اینکه اقدام انحصارطلبانه محمد مرسی برای افزایش اختیارات ریاست جمهوری تا چه اندازه با چراغ سبز آمریکا به او برای حل بحران غزه و ستایش اخیر هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا از رئیس‌جمهور جدید مصر ارتباط دارد، به سادگی قابل ارزیابی نیست ولی برخی این احتمال را می‌دهند که او از شانس و موقعیتی که آمریکا برای عرض اندام او در صحنه سیاسی خاورمیانه به وی داده، سوءاستفاده کرده و به فاصله ۲۴ ساعت از میانجیگری برای برقراری آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس، خود را به قدرت مطلق در مصر تبدیل کرده است. از این رو هم اکنون بسیاری در مصر، شروع به مقایسه وی با حسنی مبارک، دیکتاتور مخلوع مصر کرده و علناً به زبان می‌آورند که "مرسی نسخه مذهبی مبارک است."
صرفنظر از اینکه مقبولیت نزد چه کسی باعث اقدام اخیر مرسی شده و او با چه پشتوانه‌ای مبادرت به انجام این حرکت انحصارطلبانه کرده و ریاست جمهوری را در رأس همه نهادهای مصر قرار داده به طوریکه قوه قضائیه هم از این پس نمی‌تواند فرامین ریاست جمهوری را نقض و او را محدود کند، اقدام وی صدها هزار نفر را در تأیید و یا مخالفت به خیابانهای مصر کشانده و التهاب را به این کشور باز گردانده است. این التهاب قطعاً برای شخص محمد مرسی، گروه اخوان المسلمین و حتی انقلاب مصر واقعه مثبتی نیست.
از سوی دیگر گرچه هنور برای قضاوت و یا تأیید این ادعا که آیا "مرسی" در مسیر "حسنی مبارک" گام بر می‌دارد و درحال تبدیل شدن به فرعون جدید مصر است یا نه، زود است ولی باید منتظر ماند و دید که آیا وی به قول خود در مورد تلاش برای حفاظت از انقلاب مردم مصر پایبند است یا خیر؟ هر چند برخی معتقدند چیز زیادی در مصر عوض نشده و تنها تغییری که از زمان مبارک در این کشور روی داده اینست که مردم مصر دیگر ساکت نمی‌مانند، اما همین شکسته شدن سکوت، تحول بزرگی است که می‌تواند مانع بازگشت زودهنگام فرعون به مصر شود. تا دیروز که دست محمد مرسی به خون مخالفان خود آلوده نبود شرایط بگونه‌ای دیگر بود، اما اکنون با کشته و زخمی‌هائی که بر روی دست او مانده، پیش‌بینی‌ها چیز دیگری است.

رسالت:بسیج در انتظار روز موعود
«بسیج در انتظار روز موعود»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛ایرانیان قرن‌ها آیین جوانمردی را در فرهنگ خود حفظ کرده‌اند.این آیین را در کوره بسیج پس از انقلاب غنی‌سازی کردند. جوانمرد کسی است که یار مظلوم است وخصم ظالم. جوانمرد کسی است که در عین داشتن قدرت ، می‌بخشد. جوانمرد کسی است که بدی را با خوبی پاسخ می‌دهد. جوانمرد کسی است که بدون التماس وتقاضای کسی ، او را می‌بخشد.
این صفات بدون ریاضت و جهاد با نفس به‌دست نمی‌آید و اراده‌ای پولادین می‌خواهد.
بسیج میعاد گاهی شد که جوانمردان ایران اسلامی برای دفاع از نوامیس کشور گرد هم جمع شدند. بسیج میعادگاهی شد که در دهه اول انقلاب برای دفاع از ایمان در برابر کفر ونفاق، جوانمردان کشور همدیگر را پیدا کنند. مرزهای جنوب غرب و غرب میهن اسلامی طی ٨ سال نبرد مقدس مملو از جوانمردانی بود که از سراسر کشور آمده بودند. هیچ امتیازی نسبت به هم نداشتند جز تقوا، خدا ترسی وایمان به خدا. روستایی وشهری ، کارگر و ثروتمند، پیرو جوان، ترک و کرد و بلوچ وفارس وترکمن و ... گونه‌های انسانی این جمع الهی را تشکیل می‌دادند.
بسیج آوردگاه مردانی است چون فولاد سخت، بدون آنکه ملول و خسته شوند با اراده‌ای قوی ونیرومند بدون آنکه خوف وتردیدی داشته باشند. مردانی که فقط دل در گرو ولایت دارند.
بسیج به تعبیر مقام معظم رهبری، شگفت آور ، رمز آلود، راز آلود واستثنایی در جمهوری اسلامی است. گره‌های انقلاب همیشه با این پدیده باز شده است. سال‌های ۵۶ و ۵۷ که میلیون‌ها ایرانی به خیابان‌ها ریختند تا به نام خدا و رسول(ص) وخوبان عالم، یک انقلاب را در گستره جهانی طراحی کنند پدیده بسیج شکل گرفت. کسانی که به خیابان‌ها آمده بودند تا یار مظلوم و خصم ظالم باشند از یک طبقه و فرقه وجماعت خاص نبودند. آنها در میدان مبارزه با استبداد، همدیگر را پیدا و شناسایی کرده و یک پیمان وفاداری بین خود وخدای خود بستند که تا سرنگونی ظلم وایجاد حکومت الهی و پاسداشت کرامت وآزادی انسان از پای ننشینند. پیشاپیش اجتماعات عظیم آن سال‌ها جوانانی به میدان آمده بودند که آیین جوانمردی و فتوت در پیشانی آنها به‌خوبی خوانده می‌شد.
آنها با حضور خود در میادین نبرد با دشمن شگفتی‌ها پدید آوردند.‌اولین شگفتی آن بود که دل درگرو رهبری الهی و قرآنی نهادند وخاطرات تلخ تاریخ بشر در بی‌وفایی به پیامبران ومصلحان الهی را تکرار نکردند. آنها تا آخرین نفر، تا آخرین نفس و تا آخرین رمق درکنار امام و پیشوای خود ایستادند.
این ایستادگی منجر به تاسیس سازمانی ولایی شد به گستره شهرها و روستاها و محلات وحتی خانه‌ها. اعضای سازمان از پیرمرد ٨۰ ساله تا نوجوان ۱٣ ساله رادربر می‌گرفت. زنان، مردان، پیران ، جوانان و حتی کودکان و نوجوانان در این سازمان برحسب حادثه وموقعیت فداکاری برای دین با تأسی به یاران باوفای امام حسین(ع) طی سه دهه گذشته حماسه‌ها آفریدند و دهها بار حادثه کربلا وعاشورا را بازخوانی و بازتولید کردند.
در حقیقت نطفه بسیج در قیام تاریخی ۱۵ خرداد در عاشورای سال ۴۲ بسته شد. اعتقاد به اسلام وایمان به رسول خدا(ص) واهل بیت او بویژه راهبرد عاشورایی قیام امام حسین(ع) و باور به اینکه ولایت فقیه امتداد ولایت معصوم است، منطق و مرامنامه اصلی بسیج شد. بدون این مرامنامه ومنطق، بسیج معنا ندارد. بسیج جایگاه و پایگاه حضور خالص‌ترین ومخلص‌ترین مردان و زنان ولایتمدار و مومنی است که در تاریخ ایران واسلام شگفتی آفریدند و شگفتی‌ساز شدند.
تاریخ مملو از بی‌وفایی مردم به رهبران الهی است اما بسیج، حکایت مردمی است که دروفاداری به ولایت، کم نظیر و شاید بی‌نظیر باشد. نظیر جانبازی ووفاداری مردان وزنان بسیجی عصر ما را فقط در برهه‌ای از تاریخ صدر اسلام می‌توان سراغ گرفت.
رمز وراز این وفاداری چیست؟ چگونه مردان وزنانی این‌چنین در ایران پدید آمدند که چون فولاد سخت در برابر دشمنان دین ظاهر شدند و کمر کفر ،نفاق و الحاد را شکستند؟ چگونه است که آنان ملول و خسته نشده‌اند و با اراده‌‌ای قوی ونیرومند وبدون خوف و تردید با دلی در گرو عشق به ولایت در برابر عظیم‌ترین قدرت‌های جهانی ایستادند وخم به ابرو نیاوردند؟
چگونه است منطق بسیجی فکر کردن، بسیجی عمل کردن و بسیجی پیشرفت کردن در سه نسل انقلاب با رشدی فزاینده استمرار یافت وامروز به‌صورت یک ارتش نیرومند پشت سر رهبری معظم انقلاب بی‌اتکا به نیروهای نظامی کشوردر صف اول دفاع از نوامیس کشور حیاتی بالنده دارد؟ چگونه است که این جریان نیرومند با بصیرت کامل از سد فتنه‌های قاسطین، ناکثین ومارقین زمان گذشت و حتی یک لحظه در اطاعت از رهبری هوشمند انقلاب تردید به خود راه نداد؟
این چه اراده‌ خلل ناپذیری است که از تندروی، کج روی ، زیاده‌روی و خطاهای فاحش مصون است و با هدایت ایمان به پیش می‌رود؟ بسیج و بسیجی ، اندیشه خود را در چشمه گرم معرفت قیام کربلا و جنبش عاشورا شستشو داده است.
او نفس خود را در محیط تضرع و گریه واشک برای امام حسین(ع) و یارانش تربیت کرده است. اگر بسیج خود را نساخته بود محال بود از فتنه‌ها سربلند بیرون بیاید وچشم فتنه را کور کند.
امروز بسیج، فرهنگ خود را به جهان صادر کرده است. حزب الله لبنان وحماس در غزه با منطق بسیج، حماسه‌های جنگ ٣٣ روزه در لبنان، جنگ ۲۲ روزه و ٨ روزه در غزه را پدید آوردند. بدون راهبرد و منطق بسیج، پیروزی در این جنگ‌ها ممکن نبود. امروز رژیم صهیونیستی ، زبون‌تر از همیشه به سر می‌برد.
امروز میلیون ها جوان بسیجی در ایران دست روی ماشه و پا در رکاب رهبری انقلاب ، لحظه‌شماری می کنند تا دشمن آمریکایی و صهیونیستی حماقت کند وجنگ را آغاز کند.
نسل سوم بسیج در ایران در انتظار روزی است که در میدان نبرد با استکبار جهانی گوهر جوانمردی وفتوت، گوهر ولایتمداری و وفای به ‌عهد و گوهر شجاعت و ایثار خود را در مرعی ومنظر جهانیان به نمایش بگذارد .
رونمایی از این قدرت در روز موعود خیلی دور نیست.بسیج در انتظار روز موعود است.

سیاست روز:اکنون زمان سیاست تهاجمی است
«اکنون زمان سیاست تهاجمی است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که در منطقه تاثیرات فراوانی را بر روند تحولات گذاشته است، اکنون پس از طی دورانی، تغییر سیاستی را در دستور کار خود قرار داده که نشان دهنده اقتدار و توان آن در همه زمینه‌هاست.
هنگامی که تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌شد، همواره ایران در مقام دفاع به پاسخ‌گویی بر می‌آمد، هر چند این پاسخ‌های دفاعی نیز آنقدر مقتدر و توانمند بود که تهدید کنندگان را وادار می‌کرد که بیشتر در سخنان خود تامل کنند. اما اکنون با توجه به شرایط پیش آمده ایجاب می‌کند تا این سیاست تدافعی ، کمی رنگ و بوی تهاجمی هم به خود بگیرد.
این سیاست از هنگامی آشکارتر شد که پهپاد ایرانی که حزب‌الله از آن استفاده می‌کند، توانست به راحتی به عمق سرزمین‌های اشغالی نفوذ کند و اطلاعات لازم را از اسرائیل در اختیار حزب الله قرار دهد. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان هم به این موضوع صراحتاً اشاره کرد.
اکنون شرایط در تحولات منطقه به نفع جمهوری اسلامی ایران در حال سپری شدن است. ضعف اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه به وضوح دیده می‌شود و معادلاتی که آن‌ها برای اهداف خود بر روی کاغذ آورده بودند همگی در حال محو شدن است. دولت بشار اسد سقوط می‌کند. کار نیروی مقاومت در فلسطین یکسره می‌شود. حزب الله لبنان با توطئه‌هایی که علیه این نیروی مقاومت در حال پیاده شدن بود، از میان برداشته می‌شود. ترکیه به عنوان یک کشور قدرتمند به واسطه حمایت‌های آمریکا و اروپا، محور هدایت تحولات منطقه خواهد بود و آنگاه نوبت جمهوری اسلامی ایران است.این موارد اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه نشان می‌دهد.
اما اتفاقات چند وقت گذشته همه این رویاهای شیرین را برای اسرائیل و غرب ، به تلخ کامی کشاند.
رژیم صهیونیستی در نبرد نابرابر علیه مقاومت اسلامی در غزه، هم شکست نظامی را تحمل کرد و هم شکست اطلاعاتی و محاسباتی را.
این رژیم از قابلیت‌های دفاعی نیروهای حماس اطلاعات کافی نداشت و تصور آن را می‌کرد که می‌تواند بدون دغدغه با حمله گسترده به غزه، به اهداف خود برسد، اما پس از این که با پاسخ‌های موشکی گسترده حماس روبرو شد، یک شوک بزرگ نظامی و سیاسی را بر دوش خود احساس کرد، شوکی که برای دولتمردان و ژنرال‌های رژیم صهیونیستی هم غیر قابل باور بود.
تبعات اولیه آن استعفای ایهود باراک وزیر جنگ این رژیم بود. وزیر جنگی که تصور می‌کرد، در چند روز می‌تواند حماس را با حملات گسترده خود خلع سلاح و آنگاه نابود کند.
اتفاقی که در غزه افتاد علاوه بر این که جمهوری اسلامی ایران را در راس اخبار و توجه مردم کشورهای عربی مسلمان قرار داد، این پیام بزرگ رابه سران کشورهای عربی رساند که جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مسلمانان از هر فرقه‌ای که باشند هیچ تبعیضی قائل نخواهد شد و به این سیاست خود با افتخار ادامه خواهد داد و این سران کشورهای سر سپرده عربی که به جای کمک به مردم فلسطین، از تروریست‌های سوریه حمایت می‌کنند تا دولت کشوری که در خط مقدم جبهه مقاومت قرار دارد، سرنگون شود،رسواتر کرد. در واقع جنگ ۸ روز غزه باعث شد تا دست سران کشورهای عربی منطقه برای مردم آن کشورها بیشتر رو شود.
تقدیر و تشکر مسئولین جبهه مقاومت فلسطین از ایران به خاطر حمایت‌های تسلیحاتی و معنوی، خود گویای بسیاری از واقعیات تحولاتی است که باز هم در آینده رخ خواهد داد.
اکنون دیگر زمان دیپلماسی از نوع دفاعی نیست و فاز جدیدی در عرصه تحولات منطقه گشوده شده است که ایجاب می‌کند سیاست تهاجمی چه از لحاظ دیپلماسی و چه نظامی اتخاذ شود تا طرف مقابل به اقتدارجمهوری اسلامی ایران هر چه بیشتر پی ببرد.

تهران امروز:بازی سرنوشت در عراق
«بازی سرنوشت در عراق»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن می‌خوانید؛اخبار و اطلاعات منتشر شده در مورد مرحله جدید درگیریهای میان دولت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان حاکی از تعمیق شکاف های سیاسی و اجتماعی و آشکار شدن منازعات نهفته در عراق دارد.الجزیره در گزارشی از درگیریهای موجود عنوان کرده است که نیروهای نظامی دو طرف پیرامون مناطق مورد اختلاف صف کشی کرده و در حال تحکیم مواضع خود هستند. سیاستمداران نیز در حال تشدید تهدیدات لفظی خود علیه یکدیگر می باشند.
از چشم انداز مولفه های تعیین بخش به مفهوم دولت ملی،عراق در شرایط کنونی فاقد دولت به معنای مدرن آن می باشد؛ چراکه یک بخش از چارچوب سرزمینی آن عملا خارج از حیطه دولت مرکزی عمل می کند.در طی نزدیک به یک دهه گذشته حکومت اقلیم کردستان،ضمن تقویت نیروهای نظامی خود،میلیاردها دلار سلاح خریداری کرده، قراردادهای نفتی و اقتصادی زیادی با دولتها و شرکتهای چندملیتی امضا نموده و تمایل زیادی به شکل دادن به یک سیاست خارجی مستقل از خود نشان داده که وجه مشخص آن در قالب ایجاد همکاریهای نظامی و امنیتی با رژیم اسرائیل و دولت ترکیه آشکار می شود.تحلیلگران مسائل منطقه ای تردیدی در این نکته ندارند که تمایلات نیرومندی در سیاستمداران کرد برای شکل دادن به فرآیندی منتهی به استقلال سیاسی وجود دارد که تاکنون در سایه مخالفت قدرتهای منطقه ای و نیز عدم همراهی جدی ایالات متحده به جایی نرسیده است.
در این میان اما موفقیت یا شکست آرزوهای حکومت کردستان عراق از یکسو وابسته به جهت گیری و رویکرد دولتهای خارجی موثر در تحولات عراق و از سوی دیگر تابعی از توان و نحوه عملکرد طرفین در این منازعه است.دولت مرکزی عراق پس از سقوط صدام در شرایطی شروع به تکوین و استقرار نمود که تقریبا تمام زیرساخت های نظامی و امنیتی و اقتصادی دولت فروپاشیده بود و همه چیز می بایست از نو ساخته شود؛ حال آنکه دولت محلی اقلیم کردستان از حدود یک دهه قبل به نحوی مستقل از دولت مرکزی عمل می کرد و توانسته بود زیرساخت‌های محکمی برای افزایش اقتدار خود ایجاد کرده و قدرت دولت مرکزی را تا حد زیادی از میان بردارد.فروپاشی دولت مرکزی در مقطع حمله آمریکا نیز فرصت موثری را برای دولت محلی ایجاد کرد تا در این خلأ موقعیت خود را در مقابل قدرت دولت مرکزی بیش از پیش تحکیم کند.
در شرایط کنونی شواهد حاکی از افزایش قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی دولت مرکزی و تمایل آن برای کاستن از قدرت و حوزه مانور دولت محلی دارد و در این مسیر محدود کردن زمینه های کسب درآمد و نیز کنترل مانورهای حکومت اقلیم در حوزه سیاست خارجی دنبال می شود که ..در صورت موفقیت می تواند بسترهای موثری برای بازگشت اقلیم کردستان به زیر سیطره نفوذ دولت مرکزی ایجاد کند.سران حکومت محلی نیز با آگاهی از این جهت گیری دولت مرکزی می کوشند تا حد ممکن قدرت خود را تحکیم و منابع مستقل اقتصادی خود را افزایش دهند و در نهایت با افزایش پیوندهای بین‌المللی خود در حوزه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی، از یکسو مانع از اعمال کنترل دولت مرکزی بر خود شده و از سوی دیگر زمینه را برای حرکت‌های بعدی در راستای تشکیل دولت مستقل فراهم آورند. در معادله قدرت میان دولت مرکزی و دولت محلی، بی‌تردید دولت مرکزی قدرت بیشتری در اختیار دارد ولی عامل مهم و محوری دیگری در این معادله و موازنه وجود دارد که روند آتی رویدادها تا حد زیادی وابسته به آن است؛ جهت‌گیری و رویکرد قدرتهای منطقه ای و محلی موثر در سیاست عراق.
ایران و ترکیه به عنوان کشورهای هم مرز با منطقه کردنشین و دارای اقلیت های کردی در کشور خود طبعا مخالفتی جدی با تقویت بسترهای استقلال خواهی منطقه اقلیم کردستان دارند؛ به وی‍ژه که شواهد بسیاری حاکی از آن است که بازیگرانی چون اسرائیل و تا حدودی فرانسه(به عنوان متحد سنتی کردها) تمایل دارند تا از این منطقه به عنوان پایگاهی برای افزایش توان مانور منطقه ای خود استفاده کنند.در این بین اما ترکها نگاه چندان مثبتی به دولت مالکی ندارند و طی سالهای گذشته کوشیده اند تا پیوندهای خود را با بارزانی تقویت و از آن به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن دولت مالکی استفاده کنند.گرچه ترکها تمایلی به تقویت نیروی استقلال خواهی در اقلیم کردی ندارند ولی طبعا تقویت دولت عراق را نیز چندان خوش نمی‌دارند و تمایل دارند تا با حفظ وضع موجود از پیوندهای خود با حکومت محلی در راستای تحت فشار قرار دادن حکومت مرکزی استفاده کنند.
در این بازی اما رویکرد و جهت‌گیری ایالات‌متحده نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است.از زمان تقسیم امپراتوری عثمانی و شکل گیری دولت عراق، غرب هیچ گاه تمایلی به صحه گذاشتن به ادعاهای جدایی‌طلبانه کردها نداشته است و تحقق این فرآیند را باعث تزریق بحران‌های ارضی و مرزی جدیدی در خاورمیانه می دانسته که تبعات آن به هیچ وجه قابل پیش‌بینی نیست. در کلان ترین تحلیل، آمریکا همچنان به این رویکرد وفادار است ولی مشارکت فعال کردها در امر براندازی دولت صدام و نیز اقتضائات مربوط به استفاده از کردها در مانورهای منطقه ای و نیز کنترل دولت عراق در سالهای آتی اقتضای آن را دارد که حکومت محلی اقلیم کردستان از تعرض جدی دولت مرکزی حفظ شود. از این رو آمریکایی‌ها در سالهای گذشته از یکسو توجهی به ادعاهای جدایی‌طلبانه سران اقلیم نداشته و آنها را به وفاداری به دولت مرکزی تشویق کرده‌اند و از سوی دیگر نیز مانع اقدام جدی دولت مرکزی برای سرکوب ادعاهای محلی شده‌اند.آمریکایی‌ها احساس می‌کنند که تداوم وضعیت کنونی می‌تواند تامین‌کننده منافع آتی آنها در عراق باشد.
جمع بندی آنکه موازنه و معادله قدرت ملی، منطقه ای و بین المللی بر حفظ وضع موجود در عراق است ولی نفس و ماهیت دولت ملی اقتضای آن را دارد که نفوذ سرزمینی خود را تا منتهی الیه مرزهای سرزمینی خود بگستراند و موانع موجود در مقابل خود را به تمکین وادارد.از این جهت می‌توان در سالهای آتی شاهد درگیری‌های شدیدتری در عراق بود که عملکرد طرفین و جهت‌گیری نیروهای خارجی نتیجه نهایی را در این منازعه رقم خواهد زد.

وطن امروز:تبعات راهبردی جنگ ٨ روزه
«تبعات راهبردی جنگ ٨ روزه»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛تبعات راهبردی نبرد ٨ روزه در غزه‌ در میان مدت آشکار خواهد شد. فعلا زود است که معلوم شود در این ٨ روز دقیقا چه رخ داده و آثار آن بر لایه‌های پنهان محیط ژئوپلتیک منطقه چه بوده است. تحولات ژئوپلتیک عموما به آرامی اما در سطوحی بسیار عمیق رخ می‌دهد و بنابراین نباید انتظار داشت به سرعت خود را آشکار کند. در عین حال پایایی این تحولات بسیار قوی است و عملا دگرگون کردن آنها جز با صرف همان مقدار انرژی که برای شکل‌گیری آنها مصرف شده، ممکن نخواهد بود. جنگ غزه اگرچه دارای نتایجی فوری بوده ولی با اطمینان می‌توان گفت همه آنچه تا حالا دیده شده صرفا «از نتایج سحر است» و مدتی که بگذرد، غربی‌ها تازه درخواهند یافت چه بر سر نظم ژئوپلتیک مطلوب آنها آمده است.
جنگ غزه در شرایطی رخ داد که:
۱-غرب با همراهی محور سازش در منطقه تصور می‌کرد توانسته پروژه ایجاد گسست در محور مقاومت را از طریق تضعیف سوریه از یک سو و جداسازی حماس از ایران و سوریه از سوی دیگر، تا مرحله قابل قبولی پیش ببرد.
۲-انگلیسی‌ها تقریبا مطمئن شده بودند توانسته‌اند آتش نزاع طایفه‌ای در منطقه بویژه میان محور سنی به سرکردگی مصر و سعودی و ایران به عنوان رهبر محور شیعه را چنان عمیق کنند که تا سال‌ها انرژی همه طرف‌های منطقه‌ای را مصروف خود کند.
٣-آمریکا و اسرائیل عقیده داشتند توانسته‌اند با پروژه‌های دفاعی و امنیتی مانند ایجاد سپر دفاع موشکی در سرزمین‌های اشغالی و اتصال آن به سامانه دفاع موشکی ناتو، انجام عملیات اطلاعاتی علیه مسیرها و شیوه‌های تامین سلاح مقاومت و مسدود کردن کانال انتقال سلاح از سوریه به فلسطین، نوعی تنگنای تسلیحاتی برای مقاومت غزه ایجاد کنند و معادله نظامی در سرزمین‌های اشغالی و بلکه در کل سرزمین شامات را برای مدت طولانی به نفع اسرائیل تغییر دهند.
۴-همچنین اسرائیل عقیده داشت موفق شده از کانالیزه شدن انرژی‌های منطقه‌ای برخاسته از بیداری اسلامی به سمت خود جلوگیری کرده و این انرژی‌ها را به سمت اسلام انقلابی به رهبری ایران سرازیر کند.
۵-و آخر همه، غربی‌ها تصور می‌کردند مصر را به طور کامل کنترل کرده‌اند و با انتقال مرکزیت گروه‌های مقاومت فلسطینی از دمشق به قاهره و با صحنه‌گردانی پس‌پرده قطر (که اسرائیلی‌ها آن را دوست خوب خود می‌خوانند) اهرم فشاری قوی بر حماس و جهاد اسلامی ایجاد کرده‌اند که قادر به کنترل رفتار آن در هرگونه حادثه احتمالی خواهد بود.
نبرد ٨ روزه همه این معادلات را به هم ریخت. نتانیاهو به دلایل مربوط به انتخابات، با هدف آچمز کردن اوباما یا به خیال اینکه اطلاعات مربوط به اصلی‌ترین انبارهای موشک مقاومت را به دست آورده، جنگی را شروع کرد که به لحاظ راهبردی برای طراحی ژئوپلتیک آمریکا و همچنین برای منافع منطقه‌ای دولت خود وی، هیچ چیز از یک سم مهلک و کشنده کم نداشت. در گام اول، این جنگ با روشی غیرقابل بازگشت نشان داد پروژه دشمن‌نمایی ایران صرفا یک طراحی صهیونیستی است و دشمن واقعی در این منطقه یعنی آن طرفی که حاضر است با هواپیما به کودکان و زنان یورش ببرد و با بمب‌های ضدبتون، مهدکودک‌ها را هدف بگیرد، فقط و فقط اسرائیل است. نقشه دوست و دشمن در منطقه اکنون کاملا تصحیح شده و هیچ سوء‌تفاهمی از این حیث وجود ندارد.
تمام دلارهایی که سعودی‌ها در این ۲ سال خرج کردند تا بگویند اسرائیل دوست است و از ایران باید ترسید، دود شده و به هوا رفته است. مردم منطقه به خوبی دیدند تنها کشوری که فقط حرف نمی‌زند، بلکه بسیار بیش از حرف زدن عمل می‌کند، ایران است. نه اردوغان و نه هیچ مدعی دیگری در منطقه جرأت اینکه اعلام کنند حتی یک قبضه اسلحه برای مقاومت ارسال کرده‌اند را نداشتند اما ایران از روز اول جنگ سر خود را بالا گرفت و اعلام کرد ‌همه تسلیحات مقاومت را تا اینجا به تنهایی تامین کرده و از این به بعد هم خواهد کرد.
از فردای جنگ ٨ روزه، دیگر ایجاد دوقطبی شیعه - سنی یا ایرانی- عربی هرگز به سادگی گذشته نخواهد بود. در این ٨ روز دوقطبی
سازش- مقاومت جایگاه خود را به عنوان یگانه واقعیت راهبردی منطقه تثبیت کرد و می‌توان انتظار داشت در آینده قابل پیش‌بینی هم همین وضع باقی بماند. نکته بعدی این است که جنگ ٨ روزه محور مقاومت را یک بار دیگر بازسازی و معادلات درون آن را تصحیح کرد؛ اولا گروه‌های جهادی در فلسطین دریافتند که به روز خطر، تکیه‌گاه واقعی جز ایران ندارند. ثانیا همین گروه‌ها به ارزش راهبردی مسیر سوریه به عنوان امن‌ترین مسیر دریافت امکانات و تسلیحات پی بردند.
همچنین عراق در این ٨ روز به عنوان یک عضو موثر از محور مقاومت خود را نشان داد و برای نخستین‌بار غربی‌ها دانستند ‌ عراق نه حاضر است و نه به نفع خود می‌داند که نقش ژئوپلتیکی تحمیلی از جانب آنها را بپذیرد. گذشته از اینها می‌توان توقع داشت این جنگ بخشی از انرژی‌های سلفی- سنی را که اکنون در سوریه فعال است، مهار کند و این انرژی‌ها را به جانب دشمن اصلی یعنی اسرائیل و آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین حامی آن کانالیزه کند. همین حالا اطلاعاتی هست که آمریکایی‌ها دریافته‌اند راهبرد بال و پر دادن به رادیکالیسم سنی چندان سنجیده نبوده و اگر هرچه زودتر فکری به حال این مرکب عنان بریده نکنند، بزودی باید تبعات فاجعه بار آن را درون مرزهای خود تحمل کنند. اما مهم‌تر از همه اینها این است که نبرد ٨ روزه، انقلاب‌های اسلامی در منطقه یا همان بهار عربی را به فاز دوم عمر خود وارد کرده است. این فاز ۲ ویژگی اصلی دارد؛
نخست صهیونیست‌ها در آن به عنوان دشمن اصلی در نظر گرفته می‌شوند، دوم دنیای اسلام نه فقط در قالب گروه‌های جهادی بلکه توسط دولت‌های انقلابی روبه‌روی اسرائیل می‌ایستد.
تعمیق این فاز، مهم‌ترین تکلیف راهبردی محور مقاومت در ماه‌های آینده است.

آفرینش:آینده ریاست ایران بر اوپک گازی
«آینده ریاست ایران بر اوپک گازی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در چهاردهمین نشست وزارتی مجمع کشورهای صادرکننده گاز در گینه استوائی بنا به حروف الفبا، ایران به عنوان رئیس دوره‌ای نشست وزارتی مجمع کشورهای صادرکننده گاز در سال ۲۰۱٣ میلادی انتخاب شد برای نخستین بار ریاست نشست وزارتی مجمع کشورهای صادرکننده گاز در سال ۲۰۱٣ میلادی به ایران واگذار شد ضمن آنکه با توافق کشورهای عضو ، تهران آبان ماه سال آینده میزبان ۱۲ غول گازی جهان خواهد بود.در این حال اگر به این ریاست آینده ایران براین سازمان نگاهی داشته باشیم ذکر چند نکته خالی از لطف نیست .
نخست آنکه هر چند طرح تاسیس مجمع کشورهای صادرکننده گاز در سال ۱٣٨۵ از سوی ایران مطرح شد و بر این اساس با اعلام آمادگی ایران، روسیه و قطر به عنوان تروئیکای گازی جهان نشست سه جانبه‌ای مهر ماه سال ۱٣٨۷ به منظور تسریع در ایجاد یک مجمع جهانی به میزبانی تهران برگزار کردند و سپس هم پس از توافق تروئیکای گازی درباره چارچوب ایجاد یک مجمع مستقل بین‌المللی گازی در نشست مسکو، این مجمع بین‌المللی با حضور ۱۱ کشور دارنده ذخایر گاز طبیعی جهان آغاز شد اما از آغاز تاسیس این سازمان در مقر دائمی دبیرخانه مجمع کشورهای صادرکننده گاز به قطر رسید و نامزد روسیه هم به مدت دو سال به عنوان دبیرکل مجمع کشورهای صادرکننده گاز انتخاب شد امری که عملا بیانگر تاثیر گذاری کمتر ایران در این سازمان و همچنین مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان حوزه انرژی کشور بود.
دوم اینکه در دو سال گذشته با واگذاری مقر مجمع کشورهای صادرکننده گاز به قطر و به نوعی دیپلماسی نه چندان مثبت ایران در به دست آوردن این مقر روس ها هم آنچنان که باید نگاهی مثبت به این سازمان داشته و سطح همکاری آنها با این سازمان هم بیانگر ان امر است. در این حال در نگاهی کلی این سازمان هر چند در سالهای گذشته کوشیده است تا با افزایش همگرایی در بین اعضا به موفقیت های در بازار انرژی جهان دست یابد اما نوع بازار گاز و معادلات سیاسی و اقتصادی و همچنین تک روی برخی از کشورها مانع از همگرایی و دستیابی به منافع جمعی شده است.
سوم اینکه فرصت نوین ایران در میزبانی نشست وزارتی این مجمع گازی به ایران هر چند دست صنعت گاز کشور هم از عضویت در مجمع کشورهای صادرکننده گاز خالی نگذاشته اما با توجه به بررسی آخرین تغییر و تحولات قیمت و بازار جهانی گاز طبیعی و تاسیس یک موسسه مالی در چهاردهمین نشست وزارتی مجمع کشورهای صادرکننده گاز انتظار می رود در دوران ریاست ایران از یک سو کشورمان بتواند با توجه به نوع و سهم ذخایرگازی خود در جهان و همچنین توان آینده در صادرات نقش و توان تاثیر گذاری خود را در این سازمان افزایش داده و در بعد دیگر هم با توجه به افزایش نقش خود در این سازمان و پیگیری منافع ملی و اقتصادی خود در بهبود وضعیت داخلی صنعت گازی و جایگاه منطقه ای و بین المللی خود بکوشد.

حمایت:راه همچنان ادامه دارد
«راه همچنان ادامه دارد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سرانجام مقاومت غزه پس از ٨ روز پایداری، ضمن پایان دادن به حملات صهیونیستها، این رژیم را وادار به پذیرش آتش‌بس با شروط خود نمود.جنگ غزه در حالی به اتمام رسیده که در باب آینده آن چند اصل اساسی قابل توجه است. نخست آنکه جهان اسلام به ویژه ملتهای منطقه با الگوگیری از جنگ غزه باید با شناخت و بصیرت به مقابله با دشمنان فلسطین و آنان که با رفتارهای خود به خوش‌خدمتی برای صهیونیستها پرداختند روی آورند .
دوم آنکه با توجه به ویرانه‌های گسترده برجای مانده از جنگ اکنون زمان بازسازی ویرانه‌های غزه و امدادرسانی به ملت فلسطین است. اکنون زمان آن است که جهانیان به ویژه ملتهای مسلمان با اعمال فشار بر مصر و صهیونیستها راه‌های ورودی به غزه را گشوده و کمکهای گسترده‌ای را برای حمایت از مردم غزه و بازسازی ویرانه‌های این سرزمین صورت دهند. تقویت و احیای توان نظامی مقاومت برای مقابله با هرگونه تهدید و حمله احتمالی صهیونیستها از جمله مهمترین این کارکردها می‌باشد. مقاومت نشان داده که از حداقل امکانات بیشترین استفاده را می‌کند در حالی که با مقاومت و پایداری به مقابله با دشمن صهیونیستی که دشمن اصلی تمام منطقه است، می‌پردازد.
جهان اسلام برای رهایی از دشمن اصلی خویش یعنی صهیونیستها، باید به حمایت از غزه بپردازد که در صف مقدم مقابله با دشمن می‌باشد. سوم آنکه جنایات صهیونیستها و حمایت‌های برخی از کشورهای مرتجع عربی و غرب از آنها نباید از محاکمه و مجازات باز بماند. لذا کشورهای اسلامی و آزادی خواهان جهان باید به دنبال بازگشایی پرونده صهیونیستها در مجامع جهانی برای مجازات و محاکمه سران جنایتکار این رژیم و حامیان آنان باشند که در طول ٨ روز جنگ غزه به حمایت مستقیم و غیر مستقیم از این رژیم پرداخته‌اند.
هر چند که دادگاه‌های بین‌المللی تحت سلطه غرب و صهیونیستها تاکنون کارکردی نداشته‌اند اما با اعمال فشار بر غرب و بهره‌گیری از ابزارهای مختلف نظیر آگاه‌سازی جهانیان از جنایات صهیونیستها می‌توان آنها را وادار به حرکت در مسیر مجازات صهیونیستها نمود.
در نهایت می‌توان گفت که هر چند، جنگ ٨ روزه به پایان رسیده اما راه حمایت از فلسطین همچنان ادامه دارد و ملتهای منطقه و آزادی‌خواهان جهان برای رسیدن به اهداف آزادی‌خواهانه خویش به ویژه مقابله و نابودی رژیم جعلی صهیونیستی به عنوان اولین تهدید جهان اسلام می‌توانند گام‌های بسیاری برای حمایت از فلسطین به ویژه غزه به عنوان خط مقدم جنگ با دشمن صهیونیستی بردارند.

آرمان:مدارا و اعتماد عمومی
« مدارا و اعتماد عمومی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مصطفی ایزدی است که در آن می‌خوانید؛چند سالی است که بحث مدارا با منتقدان، به منظور گسترش اعتماد عمومی که لازمه رفتار مسالمت آمیز بین ملت و دولت (به مفهوم عام آن) است، جریان دارد. به‌ظاهر در هر شرایطی، این یقین و باور وجود دارد که اگر تمایلات همگرایی دوجانبه در جامعه از ناحیه مسئولان و مردم، به عنوان یک سیاست مقبول، فراگیر باشد، بسیاری از مشکلات مردم رو به کاستی می‌رود. قهر و آشتی گاه و بیگاه متفکران و دلسوزان جامعه با اولیای امور، معلول بود و نبود مدارا از یک طرف و آسایش منتقدان و اندیشمندان از طرف دیگر است.
نباید وجود سختی در میان منتقدان، به ویژه جوانان را انکار کرد. افرادی را می‌توان دید که حداقل در سخن گفتن، به مدارا و همرنگی با گوشه‌هایی از شرایط موجود اعتنا دارند. حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی، یکی از مقامات قوه قضائیه است، که خود سابقه‌ای طولانی در مدیریت رده‌هایی از دستگاه قضایی را دارد، وی در این چند روز سخنانی عنوان داشته که کمتر مسئولی به این صراحت آن را گوشزد می‌کند.
بر حسب آنچه رسانه‌ها در هفته گذشته خبر داده‌اند آقای رئیسی در سخنرانی‌های خود از مدارا با منتقدان و نیز از نیاز به اعتماد عمومی در جامعه سخن به میان آورده و بر این دو عنصر مهم در امر حکمرانی و آرامش و آسایش ملت تاکید داشته است. معاون اول رئیس قوه قضائیه علی‌القاعده براساس یک‌سری ضرورت‌های امروزی بر مدارا و اعتماد تاکید کرده است.
این ضرورت‌ها چیست؟ به نظر می‌رسد شرایط فعلی و وضعیت اقتصادی افرادی را در رده مسئولیت آقای رئیسی به این فکر انداخته که توجهی به حرف‌های منتقدان بنمایند. از آنجا که قوه قضائیه نقش تعیین کننده‌ای در توجه به منتقدان دلسوز دارد، موضع‌گیری‌های معاون اول رئیس این قوه می‌تواند فتح بابی باشد برای بهبود فضا. مدارا به منظور گسترش اعتماد عمومی اگرچه از امروز برای فرداها بسیار خوب است اما باید دانست که مدارا برای همیشه باید در میان افراد جامعه و مسئولان جاری باشد.

مردم سالاری:رویای احداث شهر فرزانگان
«رویای احداث شهر فرزانگان» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن می‌خوانید؛ دیر زمانی است که در دانشگاه کار می‌کنم و در دانشگاه‌هایی نیز تحصیل کرده و می‌کنم. افتخار آشنایی و خدمت به استادان فراوانی را داشته و دارم و از محضر استادان بزرگی بهره‌ جسته و می‌جویم. سال‌هاست که موضوعی مرا سخت می‌آزارد. دردم می‌دهد و تأثرم را برمی‌انگیزاند. اندوه می‌برم و چون دستم به جایی نمی‌رسد، فقط اندوهم دوچندان و صدچندان می‌شود. در طول این مدت، بزرگ استادان صاحب نام و دارای کمالی را درک کرده‌ام که تا بودند پاسشان نمی‌داشتند و وقتی مردند در ختم‌شان حضور یافتند و به برگزاری مراسم یادبودی برایشان بسنده کردند. شاید هم اگر در اواخر عمر مسئولیتی داشتند، کتابخانه‌ای، سالنی یا آزمایشگاهی را به نامشان کردند و همین. «من خود به چشم خویشتن» دیده‌ام که دانش پژوهانی، نه هفته‌ها و ماه‌ها بل سال‌ها، بسیار رنج‌ها بر خود هموار کرده اند تا از حضور فلان استاد، بهره جویند.
ولی آن پیر استاد فرزانه گهربها را، حتی در مهد دانش که دانشگاهش نام داده اند، قدر هم نمی‌دانند تا چه رسد که بر صدرش نشانند. حتی بسیار دیده و شنیده ام که از سوی پاسداران نوپای حریم علم و دانش! صندلی از زیرش کشیده اند تا بر زمینش بنشانند. بارها و بارها و بارها پای درد دل این دانایان خمیده قامت و فرزانگان موی سپید کرده، نشسته و حسرت‌ها برده‌ام. بسی در شگفت مانده‌ام که اگر نادانی چو من قدر این گنجینه‌ها را نمی‌دانیم بر ما حرجی نیست اما شاخ و شانه کشیدن و گاه بی‌حرمتی برخی مدرسان دانشگاهی آگاه از قدر و منزلت آنان را چگونه می‌توان توجیه کرد. دیده‌ام، مدرسان جوانی را که به هر کاری دست یازیده‌اند تا از کلاسهای آنان بکاهند و بر دروس تدریسی خود بیفزایند.
دیده‌ام، مدیر گروهی را که استاد سابق خود را برای ۴ ساعت تدریس، ۲ میانروز از کرج تا به تهران کشانیده است، بی‌آنکه بفهمد چه مشقتی را بر پیرمرد تحمیل کرده است و این تردد مضاعف استاد، چه خیانتی به ساحت علم است. دیده‌ام مدرسی تازه بر مسند تدریس!
نشسته را، که استاد سابق و همکار کنونی اش را در پیش دانشجویانش مبتلا به آلزایمر معرفی کرده و همصدا با آنها قاه قاه خندیده است. دیده‌ام دانشجویانی را که پیر استاد سخت کوش و سخت‌گیرشان را با اعتراض و امضای طومار و... از استادی خود کنار گذاشته‌اند. حتی دیده‌ام خدمتگزاری را که به بهانه بهانه‌گیر بودن آن دانشمند سپید موی، چه قصورهای عمدی در تأمین قند و چای او کرده است. از این فرزانگان شنیده‌ام که چه ناشنیدنی‌هایی را به گوش خود از دهان کسانی که جز خیر و صلاح و سعادتشان را نخواسته‌اند، شنیده‌اند و خود را به نشنیدن، زده‌اند. اینها همه، سوای مشکلات زندگی شخصی و بیکسی و تنهایی‌هایشان است. آری بسیار از این سوزهای پردرد در دل دارم و یقین دارم که دردمندتر از من، بسیارند.
هر گاه که شاهد عدم حفظ کرامت این جانشینان انبیاء و پیامبران، این عالمان پیر و کهن خزائن دانش هستم، آرزو می‌کنم ای کاش در این مملکت که روزگاری فخرش به عالمانش بود، بیشتر به این استادان پرداخته می‌شد، اسباب راحتشان فراهم می‌گشت و با فراهم‌آوری بستر مناسب، تا دم آخر از خزانه علم و چشمه تجربیات عالمانه شان بهره‌ها برده می‌شد.
در خیال خود، مجموعه ای مسکونی، پژوهشی، رفاهی، تفریحی و... را تصویر می‌کنم که در آن پژوهشکده‌هایی به تفکیک علوم، مختص این بزرگان وجود دارد. در هر پژوهشکده دفاتری برای هر کدام از این بزرگان. در هر دفتر دو یا چند کارمند اداری و چندین پژوهشگر علاقه مند و دانشجوی معتبر و ... که چون شمع گرد استاد می‌گردند و دانش و رهنمودها و نظرات و حتی خاطرات و زندگی‌اش را مکتوب و ثبت و ضبط کرده و همگام و همراه با او، آخرین یافته‌های علمی‌را با دانش کهن‌تر و تجربیات ارزشمند او، تلفیق نموده و برگی بر صفحات علم و دانش می‌افزایند. کمی‌آنسوتر از این پژوهشکده‌ها نیز، مجموعه‌های مسکونی و رفاهی و تفریحی مناسب و درخور این عزیزان را می‌بینم، با اسباب و لوازم و تمام تمهیدات تأمین‌کننده آرامش و رفاه آنان. مدیریت این مجموعه را نیز، نه انسان‌هایی از جنس پول‌ و ‌مسند و سیاست، که عزیزانی فرشته‌خو، نازل شده از آسمان عشق، برای طواف بر گرد این قبله‌های علم و دانش، عهده دار هستند.
چه رویای شیرینی است این. ازین پس، استادان قامت خمیده گیسو سپید کرده سرزمین من، دیگر نه از تنهایی و فقر و کسالت می‌نالند، نه از بدعهدی ایام و ناسپاسی مردمان به ستوه می‌آیند، نه مورد تحقیر و تمسخر مدعیان تدریس و تحصیل دانش روز قرار می‌گیرند، نه دست و پایشان در چاله‌های بی‌یاوری کوچه پس کوچه‌های شهرهای استاد نشناس می‌شکند، نه حسرت داشتن گفتنی‌ها و نتوانستن تقریر و بهره‌وری از آنها را دارند و نه اندوه مردن در کنج خانه‌های تنهاییشان و نگرانی برخاستن بوی تعفن از جسدهای دیرمرده شان.
به یقین، فرزانگانمان «ماه»‌های رو به افول امشب و فردای ما هستند. کاش شهری داشتیم به ابهت نام و نشان آسمانی آنان. «شهر فرزانگان». شهری که اگر بود، «استاد انتظامی» عزیزمان دل به ساخت «خانه سالمندان» خوش نمی‌داشت.

دنیای اقتصاد:عناصر یک استراتژی پولی
«عناصر یک استراتژی پولی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتراحمد یزدان‌پناه است که در آن می‌خوانید؛تدوین استراتژی سیاست پولی، چارچوبی برای ضابطه‌مندی و فرموله‌کردن سیاست‌های پولی و مبانی تصمیم‌گیری‌های پولی و بانکی و ارزی در اختیار بانک مرکزی قرار می‌دهد.
در چنین سندی اهداف سیاست‌های پولی و ارزی، ابزارهای سیاستی برای دسترسی به آنها و نماگرهایی که مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند با شفافیت تمام مطرح می‌شوند. تدوین این استراتژی و اطلاع‌رسانی درست آن در بالا بردن «اعتماد» فعالان صحنه اقتصاد و تجارت به سیاست‌های پولی و درجه «ثبات» آنها و «اعتبار»دهی مردم به گفتار، کردار و پندار مقامات پولی نقش اساسی دارد.
گرچه کشورهای در حال توسعه در گذشته‌ای نه‌چندان دور بی‌ثباتی‌های پولی و ارزی کم و بیش حادی را تجربه کرده‌اند و حتی فرار سرمایه و تورم‌های چهار نعل، سیستم مالی آنها را به فروپاشی تهدید کرده است، ولی در سال‌های اخیر حتی آمریکای لاتینی‌ها نیز که تورم‌های با میانگین ۴۰۰ درصدی را در کارنامه خود دارند از سال ۱۹٨۹ تورم تک‌رقمی در کارنامه خود ثبت نموده‌اند که از ضرورت تدوین چنین استراتژی‌هایی حکایت دارد.
این استراتژی‌ها «قاعده‌مندی» پولی را بر «مصلحت»ها مسلط می‌کند و ضمن شفاف‌سازی فرآیند تصمیم‌سازی‌های پولی و ارزی بر سلیقه‌ای بودن آنها «قید» می‌زند. در عمل سه نوع استراتژی سیاست پولی در مقابل بانک‌های مرکزی این کشورها مطرح است: کم و کیف میخکوب نرخ ارز، هدف‌گذاری پولی و هدف‌گذاری تورم.
برای مثال، راهبرد سیاست پولی، سازگاری اهداف پولی و چگونگی تحقق آنها و سازگاری و هماهنگی تعداد سیاست‌ها و ابزارهای موثر با آن اهداف را شفاف می‌نماید. در اینجا فقط به چند عنصر از این راهبردها که با نیازهای امروز اقتصاد ما تطابق دارند، اشاره می‌شود:
۱- بانک مرکزی در ایفای نقش توسعه‌ای خود می‌تواند و باید در کنترل تورم یعنی حفظ ارزش پول ملی در بعد داخلی و خارجی (ارز) و بهبود پویای تراز پرداخت‌های کشور نقش خلاقی به عهده گیرد.
۲- خلق و توسعه نهادهای مالی و سازمان‌دهی آنها.
٣- به‌کارگیری ابزارهای سیاستی مستقیم و غیرمستقیم با ارزیابی دائمی اثربخشی آنها.
۴- مدیریت بدهی.
۵- کنترل فشارهای تورمی و جلوگیری از شکل‌گیری انتظارات تورمی و «نه» گفتن به تامین مالی کسری بودجه دولت‌.
۶- یکپارچه‌سازی «بازار پول» و سامان‌دهی بخش‌های غیرمتشکل آن.