دو شعر کوتاه


ناصر زراعتی


• دریا را
مگر به خواب ببینند
که کویرِ تشنه
همه را در خاکِ پوکِ خُشکیده‍ی خود
فُرومیکشد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۷ آذر ۱٣۹۱ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۱۲


 
[یک]

مسیرِ کژ مَژِ اینهمه جویبار
تا کجا ادامه می یابد؟
تا خود را برسانند
به رودی بزرگ، جاری
یا باتلاقی وسیع، ساکن...

دریا را
مگر به خواب ببینند
که کویرِ تشنه
همه را در خاکِ پوکِ خُشکیده‍ی خود
فُرومیکشد.

تا باز مگر بارانی ببارَد
بر دشت و کوهسار
و جاری کند جویبارها را
وگرنه
چشمه ها که همه خشکیده اند
و مدتهاست
هرچه چاه میکَنیم
به آب نمیرسد.

[دو]

پنهان میکرد خود را
در پَسِ بوته‍ی تَمشک
گربه‍ی خاکستری
و نگاه میکرد
حیران
کلاغچه ای را که
ترسان و شتابان
بر چمن میجهید و
نوک میزد اینجا و آنجا
شاید چیزی پیدا کند
برای خوردن...

حالا
گربه و کلاغچه
اُنس گرفته اند با هم
نه این حیران است
نه آن ترسیده و شتابزده...
با هم بازی میکنند
و اگر چیزی برای خوردن پیدا کنند،
از چنگ هم نمی قاپند....

ایستاده ام پشتِ پنجره
نظاره گرِ صلح و دوستی...