از : ایرج رشتی
عنوان : دوالیستی فکر کردن شیوه های عقب افتاده مکتب استالینیستها می باشد.
آقای نگهدار "طرفداران «تغییر رژیم» در ایران را به مجاهدین خلق، طرفداران رضا پهلوی " خلاصه کردند. شیخ و شاه.
مجاهدین خلق چه چیز رژیم را می خواهند تغییر دهند. خود مجاهدین همان ایدئولوژی اسلامی را تبلیغ می کنند و چه چیزی را می خوان جای این حکومت اسلامی بزارند؟ مردم ایران چه منفعتی دارند؟
طرفدران رضا پهلوی هم میخوان حکومت خودشان پادشاهی را بیارن سر قدرت.این کجاش تغییر رژیم است؟ دوتا گروه که ایدئولوژی اسلامی و یا پادشاهی را تبلیغ می کنند نمی توانند دموکرات باشند و هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. کسانی که برای تغییر رژیم و جامعه دموکراتیک هستند نه اول یک رئیس جمهور زن (مجاهدین) و یا مسئله ارثی را مطرح می کنند. اینها در واقع دو گروه صد در صد محافظه کار ( conservativ) و غیر دموکراتیک هستند و هر چند هر روز هزار بار بگند ما هم دموکرات هستیم. ایدئولوژی شان به گذشته های خیلی دور و زشت تعلق دارد. دوالیستی فکر کردن شیوه های عقب افتاده مکتب استالینیستها می باشد. .
۴۹۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱
|
از : فرزان داد
عنوان : روش خرابکارانه است
فرخ عزیز،
من به عنوان یک عضو فعال سازمان از اواسط دهه ۵۰، با مداخله خارجی و شورای سوری ایران و همدستان امریکایی، نفتی و اسراییلی ان مبارزه خواهم کرد.
روحیات ضد سلطه غرب در ایران ریشه حداقل ۱۱۰ ساله دارد و تصور شما إز اینکه نیروهای براندار طرفدار غرب با حمایت امریکا دست بالا خواهند داشت نادرست است.
نظر شما خرابکارانه هست بدلیل اینکه نیروهای دموکرات ایران را در مقابل هم قرار میدهد. و راه را برای تلاشی ایران و تسلط غرب و اسراییل باز میکند.
۴۹۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱
|
از : صمد صمد
عنوان : فرخ نگهدار در مورد نشست پراگ
فرخ عزیز،
ممکن است که شما معتقد باشید که «فلان گزاره درست است» این سالم است اما اگر معتقد باشیدکه «فلان گزاره محال است که درست نباشه» این محال است شما را تبدیل به انسان دگمی می کند. من هرچقدر فکر کردم سیستم فکری شما را فرزند صادق سیستم فکری زنده یاد کیانوری دیدم اما با ۳۰سال تاخیر. کاش پرسش پاسخ های کیانوری را مروری میکردی. وجود فکر شما شاید از خشونت رژیم بر علیه چپ را تقلیل بدهد. ولی دردا که فرخ از چپ بریده و هدیه به رهبر است.
با تأسف
صمد
۴۹۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۱
|
از : محمد روحی صبحان
عنوان : چرا؟
حزب کمونیست عراق هیچگاه از حمله آمریکا پشتیبانی نکرد . در هیچیک از عملیات نظامی اشغال هم برخلاف اسلامگرایان و احزاب کرد شرکت نجست و مخالفتش را با راه حل نظامی اعلام کرد. اینکه در دوران بعد ، مشارکت در ساختار سیاسی را پذیرفت امر دیگری است.
حزب توده ایران هم مثل سایر نیروهای سیاسی خطر یورش به حزب را دیه و برای مقابله با آن برنامه ریزی کردکه کلا ناکافی و بی نتیجه بوده است. خود گزارش سازمان درباره آن دوران هم به این گواهی می دهد. همه اسناد و گزارشات هم همین را می گویند.
چرا سازمان به طرف حزب رفت؟ چون مخالفت مسلحانه و براندازانه با جمهوری اسلامی به علت عدم توازن قوای لازم برای پیشبردش شکست خورده بود. بدجوری هم شکست خورده بود. چرا یادمان رفته؟ مگر اقلیت و مجاهد که به دنبال این سیاست رفت چه کاری توانست بکند ؟
سیاست اقلیت اگر صحیح بود که وجود داشت ، فعال هم بود و باید می توانست نیروهای آزادیخواه را به طرف خود بکشد . وقتی توازن قوای حریف ده برابر است، بیست برابر است، درگیری زودهنگام به چه نتیجه ای جز آنچه رسید می توانست برسد؟ سیاست ایستادن در مقابل جمهوری اسلامی قبل از سیاست های حزب توده شکست خورده بود. حزب توده تازه از شکست رقبایش کلی نیرو جذب کرد.
می توان باور داشت که اشتباهات زیادی صورت گرفته. ولی نمی توان سیاست براندازی در آن زمان را درست درست و مشی اصلاح طلبی در برخی نیروها را غلط غلط دانست.
همین که بخش بزرگی از براندازان آن دوران (مهم ترین بخش ها) امروز همکاری با ناتو را افتخار خود می دانند ، و تقریبا همه دنبال روهای آن دورانی سیاست های حزب (که فاصله های زیادی هم از آن گرفته اند) در صف مردم علیه رژیم و در عین حال مقابله با حمله نظامی به کشور هستند مگر معنی روشنی ندارد ؟ براستی چرا چنین است؟ آیا اتفاقی است؟
۴۹۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : دیگری، هم میتواند به انگیزه های مردمی و میهنی به شور آید و پای در ره نهد
روی سخن من با آقای نگهدار است، و نه با منتقدین و موافقان ایشان.
آقای نگهدار شما در این مقاله مینویسید
»من به این نیز امید داشته ام که دیگر نحله های سیاسی صادق و صمیمی در ایران، نیز بر پیشداوریها و توهم های خود پیرامون ما غلبه کنند و موفق شوند دریابند که، دیگری، هم میتواند به انگیزه های مردمی و میهنی به شور آید و پای در ره نهد. نباید چنان گفت که گویا تنها، ما، هستیم که دغدغه مردم و میهن در سر داریم«.
منظور شما از « ما » چیست.
من با زاویه دید شما، در این مورد موافقم، که ما ایرانیان نباید دگر اندیشی را نقطه ضعف و نوعی جرم محسوب کنیم، بلکه باید بکوشیم دگر اندیشی را به عنوان یکی از نقاط قوت خود بشمار آوریم.
در قسمت پایانی این مقاله به نحوی از قول دیگران، مینویسید،»در وضع فعلی تغییر رژیم در ایران بدون حمایت فعال از طرف خارج امکان پذیر نیست«. وقتی صحبت از تغییر میشود، مسلما منظور تغییر نامها نبوده، بلکه با نظر داشت اقدامات غیر دموکراتیک هیئت حاکمه فعلی، خواهان فرارویی به یک سیستم حکومتی دموکراتیک هستیم. حال سئوال اینجاست، چگونه میشود با مداخله خارجی، به یک حکومت دموکراتیک دست یافت، و کشور را اسیر شرایط ناگواری چون عراق، افغانستان و سوریه نکرد.
۴۹۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : مناف مناف
عنوان : "آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵"
فرخ گرامی
در پاسخ به آقای تابان گریزی هم به گزارش کمسیون سازمان تحت عنوان
"آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵" زده و نوشته اید:
"خوش بختانه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بعد از مدت ها تحقیق اکنون گزارش مفصلی در باره تشکیلات مخفی سازمان در سال های دهه ۶۰ انتشار داده است؛ گزارشی که علیرغم کاستی های بسیار، گزنده ترین حقایق را در باره معیارهای تصمیم گیری و عمل رهبری وقت سازمان برملا می کند؛ معیارهایی که وقتی من اکنون بعد از ۲۵ سال به آن فکر می کنم اصلا باور نمی کنم که سازمان اکثریت چنین حرف هایی زده است"
در این خصوص توضیح مختصری ضروری است
تا آنحایی که میدانم این کمسیون از روز اول تشکیل با شما بعنوان یکی از مطلع ترین مسئولین وقت سازمان تماس گرفته ،با شما مصاحبه نموده و در تمامی پروسه کار با شما در تماس بوده ، نتیجه تحقیق را باشما در میان گذاشته و از شما تقاضای تدقیق آنرا نموده . آخرین باری که در این کشور بودید نظرتان راجع به کزارش پرسیده شد گفتید بد نیست اما هنوز اشکالاتی دارد. مجدادا درخواست شد که بعنوان یکی از مطلع ترین فرد آنرا تدقیق کنید . قبول کردید و گفتید که یکبار دیگر بفرستید حتما نگاه میکنم. تقریبا ین ماه و نیم قبل از انتشار بود. هیچ خبری نشد و تدقیقی صورت نگرفت. امروز مینویسید" ؛ گزارشی که علیرغم کاستی های بسیار....." راستش این یک بام دو هوا در نوشته ات را نه می پسندم و نه خوشم می آید. آخه شما که کاستی های بسیار را می دیدی چرا رفعشان نکردید؟ چرا کمک به رفعشان نکردید؟ گرچه گزارش منتشر شده اما درست اینست و اتتظار این است که به تدقیق آن همت گماشت همه ما در قبال تاریخ مسئولیم.
۴۹۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : رضا اسدی
عنوان : خلاء درک جایگاه آزادی فرد در انتخاب فعالیت های سیاسی
از درون تمامی مطالب و نظراتی که از بدو شروع مقاله آقای فرخ نگهدار در رابطه با گردهم آیی پراگ و سپس عکس العمل آقای ف-تابان و "قس علی هذا" استنباط نمودم، خلاء درک جایگاه آزادی فرد در انتخاب فعالیت های سیاسی و اجتماعی است. بدون شک شرایط زمانی،مکانی و اجتماعی بر احساس و عواطف هر فردی تاثیر می گذارد که منجر به تغیراتی در فکر و اندیشه او و تغیر در مسیرش می گردد.
در نتیجه و همانطور که از شواهد تاریخی استنتاج میشود، گرایشات هر فرد سیاسی از چپ به راست میانه و غیرو دور از انتظار نیست. لذا همرزمان و هم کیشانش میتوانند ضمن حفظ احترام متقابل، آنچه را که از گذشته و حالش برای پیشبرد اهداف خودشان مفید میدانند انتخاب نمایند و آنچه را که نمی پسندند- ضمن وارد نمودن انتقادهای سازنده- به خودش واگذار نمایند.
چنانچه قبول داشته باشیم که چراغ هدایت راه بشریت در مرحله اول در دست فلاسفه است، اولین چیزی که از تجربیاتشان خواهیم آموخت تحمل گرایی و احترام متقابل به عقاید و نظریات دیگران است. به همین دلیل است که دیوید هیوم که فیلسوفی تجربی، معتدل و تحمل گرا بوده میتوانسته با ژان ژاک روسوی رمانتیک، دوستی برقرار کند. و آثار و نظرات تمامی این فلاسفه در تاریخ ثبت شده و این خواننده است که به تشخیص خودش از آنها استفاده خواهد نمود.
به نظر من بسیاری از نظرات وارده منجمله "درخواست باز نشسته شدن" از آقای فرخ نگهدار را نمی شود مثبت و بدون غرض ورزی های فردی و حذف عقیده مخالف از صحنه سیاسی به حساب آورد. اگر وجود آقای نگهدار در سیاست ایران در گذشته و آینده بی تاثیر بوده و است، پس چه نیازی به درج این همه مطلب و صرف وقت برای خواندن آنها است؟ و چرا مقالاتش در رسانه ها بازتاب دارند.
به تجربه دیده شده که سایت اخبارروز در میان رسانه های مجازی یکی از بالاترین و پر بیننده ترین است و انتخاب مطالب برای درج در این رسانه با دقت و وسواس خاصی انجام می شود. پس اگر آقای نگهدار در چنان سطحی قرار داشت که بود و نبودش بی اثر باشد، مسئول این سایت تا این اندازه وقت و انرژی کاربران و خودش را صرف این کار نمی کرد.
۴۹۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی رضا
عنوان : حامد صابری
آقای صابری ۲۰ سال است هر کسی از آقای نگهدار نقدی می کند یا خودشان یا همفکرانشان با همین جملاتی که شما نوشته اید دست به شانتاژ می زنند تا جلو نقد به دیدگاه های سیاسی ی ایشان را بگبرند. در این جا کی به آقای نگهدار توهین کرده یا برخورد شخصی کرده است؟
این شیوه به دستاویز همیشگی همفکران و خود آقای نگهدار برای در رفتن از پرسش های منتقدان ایشان تبدیل شده است. تا کسی به عمل سیاسی اقای نگهدار و سیاست های مخرب و ایران بر باد ده او نقدی می کنند فورا سر و کله همفکران او پیدا می شود که چرا فحش می دهید. بس کنید این شانتاژ ها را لطفا.
۴۹۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : حامد صابری
عنوان : پاسخ های غیر منطقی و اهانت آمیز مشکلی را حل نمی کند
اکثر دوستانی که اظهار نظر کرده اند متاسفانه از ادبیات درستی برای نقد یک تحلیل استفاده نمی کنند .
اگر کسی با تحلیل آقای نگهدار مخالف است آیا بهتر نیست با استدلال و با منطق "نظر" را نقد کند نه شخص آقای نگهدار را ؟ واقعا بیائیم و فکر کنیم چقدر حقیقتا برای دیگران احترام قائلیم
۴۹۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : بهروز
عنوان : تفسیر مغلوط تاریخ
آقای حسینی معتقدند که ظهور اکثریت و نابود کردن سازمان فدایی یک "ضرورت تاریخی" بوده که نگهدار و جناح وی در اکثریت به آن پاسخ گفته اند، طبق این نگاه احتمالا شکست انقلاب بهمن در حمام خون دهه شصت هم ضرورت بوده و قابل دفاع. ایشان به حکم "آن چه واقعی است عقلانی است و آن چه عقلانی است واقعی" تفسیر مغلوطی از تاریخ و کنش تاریخی انسان ارائه می دهد که در آن جایی برای اختیار و مسئولیت افراد نیست. بله آقای حسینی به همان اندازه که فاکتورهای اجتماعی تاریخی و طبقاتی که به انشعاب در سازمان فدایی و زوال آن پرداخت به همان اندازه نیز باید به نقش مخرب نگهدار و گروه وی اشاره کرد. اگر آن ضرورتی داشت امروز نیز طرد و نفی نگهداریسم که یک ورژن رنگ و روغن خورده اصلاح گری لگال است یک ضرورت تاریخی است.
۴۹۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : بهنام چنگائی
عنوان : آقای فرخ نگهدار
ظاهرن و عملن و بر اساس گفته های اخیر آقای نگهدار: این دیگر درست و واقعی است که ایشان در این جریان اکثریت جزو و عضو تغییر ناپذیر آن بوده و هست، او را همانگونه خود بازگو کرده باید پذیرفت و رهایش کرد. وی در دو مقاله پی در پی (درمورد نشست پراگ و به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید در نقد ف ـ تابان) با این دو موضعگیری اخیر، که خود بتنهائی یک سند زنده است از پشت کردن او به کوچک ترین باور به اراده ی مردمی، به توان دگرگون سازی آنها و همچنین ترس و نفرت و استیصال از هر دست آویز پائینی هائی که او از سازماندهی و ارادهمندی آنها براستی وحشت دارد. دیدگاه نا امید او بیان صریح واخوردگی و نا چارگی فردی ست که بین چپ و راستِ زمان و مکان اسیر گیر کرده و از سرگذشت مات و تلخ و سوخته ی خویش نگران است، او از باور به توان خود و چپِ مورد نظرش بعنوان نیروئی که بگمان او باخته، خسته و بیزار است و لاجرم اسیر در سرخوردگی های ملامتبار یک چپ نفرینی ست که دیگر حتا به خود و اهداف یک "چپ نیم بند"نیز پاسخگو و وفادار آبکی هم نیست! در تمام سطر سطر آن دو مقاله حتا یکبار هم دیدش معطوف به چگونگی مقاومت در برابر راست رنگین و یا سازماندهی اهداف و آرمان های چپ و نیروهای مردمی نه که نبوده بلکه برای آنها در عرصه سیاسی وجود خارجی نیز قائل نیست. درد ایشان فقط و فقط یافتن درمان اصلاح برای خروج از بیماری چپ و نجات هستی کاملن راست خویش است. بگذارید ایشان آبرومندانه درمان شود.
۴۹٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : کمال حسینی
عنوان : دایی جان ناپلئون مرد زنده باد جان ناپلئون
دایی جان ناپلئون مرد زنده باد جان ناپلئون
به گفته فریبرز زحمتکش بالا محله "فرخ نگهدار بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه یعنی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را به آغوش خمینی کشاند"، دیگری گفت " نگهدار مسبب اضمحلال بزرگترین سازمان چپ در ایران شد " ، این ۲ کامنت شاهدی بر ادامه زندگی روح و روان تفکر دایی جان ناپلئونی در بین ما ایرانیان دارد ، همان تفکر معیوبی که درمانده از یافتن دلیل سقوط بزرگترین کشور سوسیالیستی جهان تلاش دارد تا گورباچف و چند نفر از رهبران خائن را مسبب این فروپاشی معرفی کند .تفکری که از درک این واقعیات عاجز است که تولد جریان اکثریت از درون چریک های فدایی یک ضرورت تاریخی بود ، اگر امروز فداییان اکثریت همچنان در مقایسه با دیگر سازمان های چپ از جایگاه بالاتری برخوردار است ناشی از پاسخگویی به همان ضرورت تاریخی بود .شکی نیست که اکثریت هم همچون هر سازمان دیگری اشتباهات زیادی را مرتکب شد ولی ادامه حیات چریکها بدون تولد جریان اکثریت که فرخ نگهدار تنها یکی از حاملان آن بود ناممکن بود .سرنوشت غم انگیز افرادی
که با یدک کشیدن نام چریک فدایی رهبر یک فرقه تندرو اسلامی ، مسعود رجوی را رهبر خود می دانند باید درس عبرتی باشد برای آنانی که هنوز دلیل و ریشه انشعابات درون چریک ها را درک نکرده اند .
۴۹٨۹۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : اپوزیسیونهای رنگی...
این نشستهای سازمانهای سیاسی که در کشورهای مختلف و تازهترین آن در پراک انجام شده است , مسلمأ آخرین هم نخواهد بود هر چه باشد جلساتی با اهداف غیر دموکراتیک و خارج از اراده مردم ایران است . هیچ معلوم نیست که مدیریت ، هزینه برگزاری و مخارج شرکت کنندگان از کجا تامین میشود ؟ بدون هیچ شک و شبههای سرمایه گذاری در این نشستها نمیتواند برخلاف اهداف آنها چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت باشد.گذشته از جنبه مالی و سیاسی که هدف آن مشخص است ، قدرت جابجایی و جانشینی این اپوزیسیون با حکومت، از چه منبع قدرتی تامین خواهد شدد ؟ هیچکس بر این باور نخواهد بود که این حکومت در مقابل اپوزیسیون تسلیم به "رای آزاد" شود . البته در این بازی قدرت آنکه وجود ندارد همان مردم اند و اگر مردمی هیچ اراده و تصمیمی در سرنوشت آینده خود نداشته باشند، آنچه در تغییرات حکومتی صورت خواهد گرفت، کودتا خواهد بود و نه انقلاب.در کودتا هم آنچه برای مردم حاصل میشود فقط و فقط کشت و کشتار است و دیگر هیچ . این گونه اپوزیسیونها متکی به کمک قدرتهای نظامی بیگانگان خواهند بود و بدون کمک نظامی آنها هویتی جز نشستها و تبلیغات از پیش پرداخت شده ندارند.
از طرف دیگر باید دانست که کشورهای حامی و برگزار کننده این نشستها به هیچ وجه خواهان برقرای دموکراسی در ایران نخواهند بود، هرحکومتی صد بار بد تر از این حکومت هم اگرجانشین کنند چون خود آورده و کنترل شده است قابل قبول خواهد بود .محصول بهار عربی در مصر و لیبی و احتمالا در سوریه چیزی از حکومتهای گذشته بهتر ندارند و تازه از چاله به چه افتاده اند.
احزاب سیاسی در همین کشورها هم چنین اپوزیسیونی داشته و دارند،حزب کمونیست عراق همان حزب برادر حزب توده ایران بود و هست ، این حزب هم حمله نظامی آمریکا به عراق را تایید کرد.
۴۹٨۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : فریبرز زحمتکش بالا محله
عنوان : آیا به گفته های فرخ نگهدار می توان باور داشت؟
عذاب وجدانی از کردارهای ضد انسانی سال های تاریک و جنایت آمیز دهه شصت که علیه انسانهای بی گناه صورت گرفت اینک گریبان همه آن کسانی را که مسئول و مسبب مستقیم و غیر مستقیم اجرای کشتار دسته جمعی آن دوره بودند ، گرفته است!
«من و مسعود رجوی طی سال های ۵۸ و ۵۹ بارها رو در رو پیرامون پاسخ به این سوال با هم گفتگو کردیم. هردو پیش بینی می کردیم که قطع نظر از میزان دوری و نزدیکی سیاست های حکومت از مواضع و سیاست های ما، یک چیز مسلم است و آن این که این حکومت گروه های سیاسی را تحمل نخواهد کرد و حق فعالیت سازمان یافته از فدائیان و مجاهدین و دیگر احزاب و سازمان ها سلب و یا بشدت محدود خواهد شد. هر دو می دیدیم که دیرتر یا زودتر ما را هم خواهند زد.» فرخ نگهدار
اگر فرخ نگهدار بعنوان دبیر اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی سالهای ۵۸ و ۵۹ واقعا ارزیابی کرده بود که رژیم اسلامی، عاقبت همه گروههای سیاسی را قلع و قمع خواهد کرد، پس چرا در سایه دنباله روی و پیوند ارگانیگ با حزب توده ایران به سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی ورسیدن به آستانه سوسیالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی خط اما م روی آورد؟
اگر فرخ نگهدار طی سال های ۵۸ و ۵۹ اعتقاد وافر داشت که رژیم اسلامی دیرتر یا زودتر همه گروههای سیاسی را خواهد زد، پس چرا سازمان را برای روزهای ضربه و بحرانی آماده نکرد و بر خلاف آن چیزی که ابراز می دارد به حمایت از رژیم اسلامی برخاست؟
بدنه سازمان چریکهای فدائی خلق (اکثریت) در سال های ۵۸ و ۵۹ که هنوز از تجربه چریکی برخوردار بود برخلاف حزب توده به تقاضای دادستان انقلاب اسلامی ازدادن آدرس های اعضاء و کادر های سازمان سربا زد و همین باعث حفظ نیروهای آن سازمان گردید!
اما حزب توده آن چنان به جمهوری اسلامی ایمان آورد بود که هیچگاه نمی اندیشید که رژیم اسلامی آنها را نیز به بهانه کودتای کذائی ـ سلاخی خواهد!
فرخ نگهدار تا به امروز نیز بطور جدی ازسیاست حفظ نظام و ایجاد تحول در آن جانبداری می کند و قبل از محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی نامه ارسال می نماید تا شاید زمینه های آشتی جناح های درگیر حکومت فراهم گردد!
همگان بخوبی می دانند که حکومت اسلامی قبل از پایان سال ۱۳۵۹ در پوشش احساسات میهنی و جنگ ایران و عراق ،نقشه نابودی همه نیروهای سیاسی را طرح ریزی کرده بود.بیشتر نیروهای سیاسی که پیرامون آقای بنی صدر سنگر گرفته بود ،رژیم را برآن داشت تا ریاست جمهوری بنی صدر را با کودتای خونین پایان بخشد.
مبارزه مسلحانه سال شصت سازمان مجاهدین نه اینکه به رژیم هیچ آسیبی نرساند بلکه با کشته شدن چند روحانی بلند پایه مانند "بهشتی" باعث شد که رژیم بتواند بسیار وحشیانه تر همه جامعه سیاسی را سرکوب کند!
آیت الله بهشتی در سایه انزجار مردم از وی که در رقابت های اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده بود ـ در مقابل ۱۳ میلیون آرای آقای بنی صدر فقط به سیصد هزار از آراء نائل شد، اما پس از کشته شدن وی ،او یکباره به فرمان خمینی "یک ملت شد!
اینکه جریانات افراطی وقدرت طلب مانند سازمان مجاهدین خلق ایران با قیام مسلحانه همه خواست و بهانه ای که رژیم اسلامی بدنبالش بود را فراهم کردند ،مبحث بسیار گسترده ای است باید کنکاش کرد.درجریان سرکوب دهه شصت همه نیروهای سیاسی که حتی به نظام وفادار بودند نیز قربانی گردیدند که این خود جای سئوال کلیدی دارد که اگر مجاهدین خلق چون بدنبال مبارزه مسلحانه بودند ، ازجانب تبلیغات نظام طبیعی جلوه داده می شد که باید سرکوب گردند اما گناه نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی و غیره که اعتقادی به روش های مسلحانه نداشتند وبه قانون اساسی نیز التزام قانونی دارند ،چرا حکومت تا به امروز با آنها با خشونت رفتار کرده است؟ رژیم اسلامی که نیروهای اصلاح طلب حکومتی را که طرفدار حفظ نظام و برگشت به دوران طلائی خمینی هستند را تحمل نکرده است ،چگونه می توان در آن دریچه ای بسوی آزادی گشود؟رژیم عقرب صفت حاکم بر ایران بنا بر ذات خود می گزد و می کشد !آن نیروهائی که هنوز نظام اسلامی را نشناخته اند و دائما تلاش می نمایند آنرا دور بزنند تا به سیاست های خود دست یابند یا بسیار ساده لوحند یا ساست شومی را دنبال می کنند ،وگرنه جمهوری اسلامی بارها چهره واقعی و پراز قساوت خود را برای چندمین بار درهمه عرصه ها نشان داده است!
اگر به گفته های فرخ نگهدار به دقت بپردازیم هیچ صداقتی در آن یافت نمی شود. او در صحنه سیاست همواره تلاش نموده تا بر روی دو صندلی که نیاز زمان و مکان هست بنشیند تا خود را یک رجل سیاسی صاحب سبک و تعیین کننده جابزند که از شمه موقعیت سنجی ویژه ای برخوردار هست!
۴۹٨٨۷ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : فریبرز زحمتکش بالا محله
عنوان : از مبارزه دمکراتیک در راه سرنگونی حکومت اسلامی نباید وحشت داشت.
ماکیاول در سخنی گفته: «در سیاست به گونه ای عمل کن تا به موفقیت های خود برسی و در عین حال نشان ده که به پاکی های اخلاقی نیز مقید هستی». فرخ نگهدار سالهاست که ازشیوه ماکیاولی استفاده می کند تا مخالفان و منتقدان خود را خلع سلاح نماید.۳۳ سال پیش به بهانه حمله نظامی امریکا به ایران که هیچگاه اتفاق نیافتد؟!؟ ودر راه مبارزه ضد امپریالیستی ، بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه یعنی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را به آغوش خمینی کشاند و اینک نیز از سوریه ای شدن ایران ، همه نیروهای سیاسی سرنگونی طلب را با شیوه ماکیاولی ترور می کند!
۴۹٨٨۶ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : Omolbanin محمدی
عنوان : به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید!
تابان عزیز! میزان عصبیت شما در برخورد با فرخ همیشه حیرت انگیز است! راستی در یک یادداشت کوتاه که در آغازش مشخص شده که در باره " یکی از گرایش های طرفدار «تغییر رژیم» " است، چرا باید بر دیگر گرایش ها از جمله گرایشی که شما متعلق به آنی تأکید می شد؟ این یادداشت در باره همه ی گرایش های موجود نبود. برخورد تو مثل همیشه توفانی بود.
۴۹٨۷۹ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : سیما سرابی
عنوان : تقاضای مجدد
آقای نگهدار عزیز
شما یکبار از توصیه ی دوستانه ی من اندکی بر آشفته شدید ولی با کمال مهرو اندکی رنجش به نوشته ام پاسخ دادید. من باردیگر توصیه ی دوستانه ی خود را تکرار می کنم: بهترین خدمتی که شما می توانید به جنبش چپ بکنید این است که باز نشستگی خودرا از فعالیت سیاسی اعلام بفرمایید. شما فقط وقت و توان خودتان و مارا هدر می کنید و سعی تان برای سوق دادن حرکت لاک پشتی جنبش چپ به سویی که خودتان دوست دارید دیگر ممکن نیست و خریداری ندارد. آن جنبش چپی که شما وتنی چند مثل شما آنرا نمایندگی می کنند خودبخود آنقد کژدیسگی دارد، که افزودن یک قوز تازه روی قوزهای قبلی حائز اهمیت چندانی نیست.
آقای نگهدار عزیز:
قلمفرسایی شما درباره ی آقای تابان و هر شخص دیگری نمی تواند ملاک درستی برای ارزیابی محسوب شود. صورت مساله را پاک نکنید، جمع کثیری از ما که سیاهی لشگر محسوب می شویم به منش سیاسی و عملکردهای گذشته وحال و بر همین قیاس، آینده ی شما سخت معترضیم، حال شما معرف آقای تابان از آب در آمده اید؟ خواهش می کنم قاچ زین را بگیرید، سواری پیشکشتان. من در یکی از نظرات که آقای تابان در پاسخ خواننده ای نوشته بودند، خواندم که ایشان به گذشته پرداخته اند و به خود و سازمان انتقاد کرده اند و اشتباهات را نام برده اند باور کنید من چنین انتقاد عینی صادقانه ای از هیچیک از افراد سیاسی نخوانده بودم. اگرچه کافی نبود ولی فتح بابی بود که شجاعتی می طلبید و شاید در آن زمینه بیش از آن را جایز ندیده بودند. اگر ملاکی برای ارزیابی منش سیاسی آقای تابان موجود باشد نوشته های امروز و انتقادات او از گذشه ی خویش است نه اظهار لحیه ی شما از برج عاج رهبری گونه!؟؟ در خاتمه غیر از اشکالات ساختاری متن، غیظ را دوبار غیض نوشته اید، خواهش می کنم تصحیح کنید. با مهر بسیار و تکرار تقاضای بازنشستگی.
۴۹٨۷۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : تفاوت معنای اخلاق در نگاه فرخ نگهدار و مهری بینا
خانم مهری بینا از «سیاست بازیهای ناصادقانه و فقدان اخلاق سیاسی» صحبت کرده اند. گفتم خوب است تفاوت نگاه خود را با ایشان برای ایشان و کاربران روشن کنم.
خانم مهری بینا رفتار اخلاقی و بدور از سیاست بازی های ناصادقانه را در آن می بیند که تو حرف طرف مقابل را طوری معنا کنی که برای خود تو و هوادارانت کاملا قابل قبول باشد و برای طرف مقابل کاملا غیر قابل قبول باشد.
فرخ نگهدار رفتار اخلاقی و بدور از سیاست بازی های ناصادقانه را در آن می بیند که تو حرف طرف مقابل را طوری معنا کنی که با فهم او از حرف خودش کمترین زاویه را داشته باشد.
فهم درست حرف طرف مقابل نخستین شرط وفاداری به صلح و تنوع حقیقت است. و فهم خودغرضانه ی حرف طرف مقابل بهترین حربه برای تشدید ستیز است و انحصار حقیقت است.
فرخ و مهری هر دو به اصول اخلاقی خاص خود پای بندند. اصلا هیچ انسان سیاسی نیست که اصول اخلاقی معینی را برای خود تعریف نکند.
۴۹٨۷۴ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : چنبش شکست نخوردگان
عنوان : راست در ایران در همه جناحها ورشکسته است
بحثهای ف. تابان، پاسخهای فرخ نگهدار، کنفرانس های متعدد چلپی ساز، در گیری جناحهای مختلف رژیم ، متوسل شدن مجاهدین و دیگر نیروهای قومی و مذهبی به جنگ، همه و همه نشاندهنده یک موضوع است. راست و راه حل سرمایه دارانه در ایران ورشکسته است. این راه حل اگر پیروز شود، سرنوشت تاریکی را برای مردم رقم زده است. به نظر من آلترناتیو چپ و جنبش کمونیستی در ایران تنها راه حل برای برون رفت از سرنوشت تاریکی است که در انتظار مردم ایران است. آلترناتیو راست نه تنها در بسیاری از کشورهای جهان بلکه مشخصا در ایران ورشکسته است. بخشی مذبوحانه بفکر حفظ نظام است ، بخشی تلاش دارد جنگ راه بیندازد و در شلوغی جنگ بقدرت برسد، عده ای دیگر نیز بین ایندو در نوسانند. ورشکستگی این رژیم و اپوزیسیون راست آن در تک تک نوشته ها و برنامه های آن مشخص است. هیچ ندارد و مثل رژیم جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است. دعواهای اینها نیز جالب است چون بیشتر ورشکستگی و بی برنامگی اینها را برای حداقل حفظ جامعه مدنی در ایران نشان میدهد، بهبود وضعیت مردم پیشکششان.
۴۹٨۷۲ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : مهری بینا
عنوان : نگاه
انگار سیاست بازیهای ناصادقانه و فقدان اخلاق سیاسی ی مدرن در مواضع آقای نگهدار را پایانی نیست. برای سیاست ورزان اخلاق گرا دیگر مواضع ایشان مهم هم نیست. ایشان هماره رو به سوی قدرت و نظر به بازی ی مهره ها در نیروهای حاکم دارد. این گفته معروف ایشان که: "اگر تحولی در ایران در شرف وقوع باشد این تحول را مبارزات نیروهای درون حاکمیت رقم خواهند زد" (نقل به مضمون) هماره مشعل راهنمای ایشان بوده است. در عرصه ای گسترده تر برای این سیاست نیروهای حاکم می خواهد دولت انگلستان باشد، یا ک گ ب، یا جرج دبلیو بوش یا خامته ای. نامه های ایشان به مراجع قدرت از عبرت آمیز ترین مکاتبات اهل سیاست در چند دهه اخیر است. کرنش ایشان به قدرت و جایگاه ایشان در صفوف سیاست همانا برای حفظ منافع طبقاتی ی خویش است، منتها حضور ایشان در صفوف جنبش فدایی و "چپ" برای کند کردن حرکات این جنبش و شکست تلاش های آن بوده است. موضوعی که کنگره اول این سازمان به آن پرداخت و ایشان را چند دوره از مسئولیت هایش خلع کرد. انتخاب و تکرار این عنوان برای پاسخ ایشان به مقاله ف. تابان با همین عنوان، مرا یاد آن جمله معروف ابتدای "هجدهم برومر لویی بناپارت" رساله داهیانه مارکس انداخت که می گوید: "هگل گفت: شخصیت ها در تاریخ دو بار ظهور می کنند. اما فراموش کرد بگوید که بار اول به شکل تراژدی و بار دوم به شکل کمدی مسخره."
۴۹٨۷۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : عیسی صفا
عنوان : شانتاژدوسویه فرخ نگهدار
«علیرغم تمایل و هشدارهای مسوولانه رهبران جنبش سبز و اصلاح طلب ایران هنوز تا این لحظه مسلم نیست که رهبری کشور به اهمیت و عمق تهدیدی که فرا روی کشور است اشراف کافی دارد و گام های ضرور به موقع برداشته خواهد شد.»
آقای فرخ نگهدار من مشغول نوشتن مقاله ای در نقد پاسخ شما به آقای تابان هستم. جمله بالا که از شماست برای من این سوال را پیش می آورد که اگر « رهبری» تن به پذیرش واقعیتهای سیاسی ندهد ، آنگاه آلترناتیو دیگر شما چه خواهد بود؟ منظورتان از « فضای باز سیاسی» چیست؟ باز تا کجا؟ سازمان فداییان اکثریت را جزو نیروهای « قانون گرا» می دانید که باید در فضای باز سیاسی حضور داشته باشند یانه؟ لطفا ترکیب احتمالی و یا پیشنهادی « حکومت ایتلاف ملی» مورد نظرتان را کمی باز کنید.
جوهر مقاله من نشان دادن این خواهد بود که شما فکر می کنید می توانیدنیروهای مترقی و مردمی از یک طرف و رژیم ولایت فقیه رااز طرف دیگر ، با لولوخور خوره پراگ شانتاژ کنید و به صراط مستقیم رهنمونشان کنید.
۴۹٨۶۶ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : نقش واقعی ما در تحولات سیاسی
ما ،آرمانگرایان سابقا مارکسیست ، که اینک سالهاست هرکدام به نوعی ،درحاشیه "سیاست " پرسه میزنیم و بیش از هرکاردیگری، به یکدیگر ایراد می گیریم و حداقل در خلوت ذهن، دوستان خفته در خاوران خود را هم ملامت می کنیم که چرا جان عزیزبرسرآمال امتحان پس نداده گذاشته اند، چه بدانیم و چه ندانیم، حامل یک تناقض اساسی و درونی هستیم و آن این است که می دانیم "سیاست" را نمی توان تطهیر کرده ، جانشین انقلابیگری نمود ، ولی ما باید این کار را بکنیم. زیرا نه به گذشته می توانیم برگردیم و نه مشغولیتی بهتر از سیاست می یابیم. اکثریت همراهان قدیمی را هم ، همین تناقض خانه نشین کرده است.
نقش کنشگر سیاسی در تحولات جهانی بسیاربسیار ناچیزاست؟ در رابطه با سرنوشت ایران، این توان بازدارندگی نظامی آن و اهمیتش برای قدرتهای دیگر است که ممکن است آن را تا یک لحظه دیگر و یا تا ابد از تعرض آمریکا واسرائیل مصون دارد. آمدن و رفتن احمدی نژادها، پیام هایی است که از مراکز قدرت به طرف مقابل ارسال می شود. همانطور که آمدن و رفتن اوباما این گونه است. غلیظ دیدن تاثیر بیرونی اپوزیسیون اصلاح طلب یا براندازبر سرنوشت کشور ، نیاز روحی ماست تا بتوانیم همان انرژی عرفانی انقلابیگری را از "سیاست ورزی" بدست آوریم. بدون کنفرانس های طرفداران "اقدامات نظامی بشردوستانه" هم، آمریکا وناتو، کار خود را آنگاه که محاسبات نظامی وسری شان چراغ سبز داد، انجام می دهند. این کنفرانس های دکراتیو ممکن است هزینه هایشان را ، کم و زیاد کند. در یوگسلاوی مگر منتظر تشکیل کنفرانس شدند؟ قرارشان این است که کشورهای بزرگ را به تکه های کوچک تقسیم کنند. دیریا زودش ، نه به نوع حاکمیت این کشورها، بلکه به مجموعه عوامل و از همه مهمتر، وضعیت رقبایشان مربوط می شود.
تفاوت نگهدار با تابان، به نظر من ، پیش و بیش ازآن که از میان شعار براندازی و اصلاحات عبور کند، از میزان فاصله شان از گذشته آرمانگرایانه می گذرد.وگرنه با یک چرخش قلم می توان از برانداز به اصلاح طلب ، یا برعکس ، بدل شد، بدون این که آبی از آب، جز در دل خودشان تکان خورد.
استنباط من آن است که نیروهای مترقی جهان، از فیدل کاسترو و چاوزگرفته تا بسیاری اندیشمندان لیبرال، به روسیه، چین و ج.ا.ا و... به عنوان سد هایی بر سر راه سیطره نهایی آمریکا بر جهان می نگرند. این به معنای تایید این قدرت ها نیست. بلکه آن ها به درستی از آقایی مطلق آمریکا برجهان نگرانند. با نتیجه گیری فرخ نگهدار هم در رابطه با شعاربراندازی موافقم وآن را به باور خود اینگونه تکمیل می کنم که: در حال حاضر،چپ ها تنها در صورتی می توانند توجیهی برای شعاربراندازی بیابند، که حتی اگر توان براندازی مستقل را هم داشته باشند، چنین امری به جبهه جهانی مبارزه با تک قطبی شدن جهان آسیبی نرساند . این سوالی است که تابان باید پاسخ دهد.
فرخ نگهدار، پس از چند سال ،تنها در ارزیابی های اخیرش، اندکی هم چالش های جهانی آمریکا را مد نظر قرارداده است. پیش ازاین، او جایی در سیاست، در کنارجهانی آمریکایی شده، برای خود ترسیم کرده بود .و به نظر من این نهایت فاصله گیری از گذشته است.
۴۹٨۶۲ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : هومن دبیری
عنوان : برای کسی بمیر که برایت تب کند.
با کمال میل منتظر میمانم تا ببینم آقای تابان در بارهء نوشته ء آقای نگهدار چگونه برخورد خواهد کرد. ولی فکر نمی کنم اگر سئوالی برای آقای نگهدار طرح کنم اشکالی داشته باشد.
بنظر آقای نگهدار : « هنوز جمهوری اسلامی ایران فرصت دارد که از حدت وخامت اوضاع و از دست رفتن آرامش کشور عدول کند.....
اما چنانچه چنین گام هایی برداشته شود و انتخابات آتی مثل سال ۷۶ و سال ۸۸ با استقبال عظیم شهروندان مواجه شود، آنگاه تردید نباید کرد که - مثل هر دو بار گذشته - بخش عمده ای از نیروهای طرفدار «تغییر رژیم» علیرغم اعتراض های سالدار خویش، هژمونی نیروهای ائتلاف را خواهند پذیرفت برای منزوی کردن افراط گرایان پای صندوق های رای خواهند رفت.»
چرا از انتخابات ۱۳۸۰ نیاموزیم ؟ مردم بعداز ۸ سال ریاست جمهوری «اصلاحات» از آن راضی نبودند و با برخوردی «منفی» و انفعالی به «انتخابات » عملا، باعث شدند تا احمدی نژاد برنده شود. به کسانی که برای دکتر معین تبلیغ کردند نیز گوش ندادند . طرفداران «اصلاحات» نیز شکست خود را به حساب دگر اندیشان گذاشتند. مردم در سال۱۳۸۸ بنا بر اصل آزمون و خطا ، عزم خود را جزم کردند و گفتند : روز از نو و روزی از نو !
رفتند به پای صندوقها تا خطای ۱۳۸۰تکرار نشود. در خارج از کشور تحول بزرگی صورت گرفته بود و ایرانیان به سفارت خانه های جمهوری اسلامی رفتند تا رای دهند. واقعا مردم فکر نمیکردند که سیستم اینقدر تبهکار است .
حال با توجه به مجموعه تاثیر و تاثرات بعداز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ تا به امروز و عملکرد رهبری و سیستم که بمراتب شرائط را «نا امید کننده تر » از شرایط سال ۱۳۸۰ کرده ست و تا این لحظه حتی «اصلاح طلبان » پراکنده برنامه ای برای «انتخابات» ارائه نکرده اند. دلیلی هم ندارد که مردم علیرغم تمام عملکرد های منفی و مخرب حکومت اهمیتی به «فتوا » های حکومت بدهند و با بی تفاوتی «شاید» خواهند گفت گور پدر حکومت. برای کسی بمیر که برایت تب کند.
سئوال اینست:
آیا اساسا برای حکومت فعلی با مجلس اصول گرا و قانون اساسی موجود اهمیت دارد که «انتخابات» ریاست جمهوری در خرداد ۱۳۹۲ با استقبال عظیم روبرو شود ؟ اگر پاسخ آری ست ، چرا ؟
( تجربه نشان داده حتی دولت «اصلاح طلب » سید محمد خاتمی و نمایندگان «اصلاح طلب » در موقعیت اکثریت در مقابل نفوذ بی حد حصر قانون اساسی کارائی نداشتند . با این وجود تعجب می کنم که چرا تنور «انتخابات» ریاست جمهوری را بیشتر گرم می کنند )
۴۹٨۶۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : اقای نگهدار چریک بازنشسته
اول این که:ارزیابی رفیق تابان را در مورد مقاله مورد بحث درست نمیدانم .ولی آقای نگهدار معتقد است که : در وضع فعلی تغییر رژیم در ایران بدون حمایت فعال از طرف خارج امکان پذیر نیست. کسی که «تغییر رژیم» را امروز در دستور قرار می دهد محال است بتواند جمهوری اسلامی ایران را برچیند بدون آن که بر یک فشار و حمایت سنگین و فعال از طرف «جامعه بین المللی» متکی شود.دوم این که اگر در وضع فعلی روند تحول اوضاع به سوی «تغییر رژیم» بچرخد یقینا نیروهایی که می ایستند «تغییر رژیم» رخ دهد اما بدون مداخله بین المللی، آن روند را سرگردگی نخواهند کرد. در چنان شرایطی یقینا نیروهایی سرکردگی خواهند داشت که با مداخله بین المللی «توافق» دارند
فرض کنیم این ارزیابی صحیح است و فراموش کنیم چنین حکمی مستلزم توزین نیروهای اجتماعی است که نویسنده خود امکان آنرا رد کرده است زیرا از نظر او ترازویی در دست نداریم . دومین مرحله ارزیابی او این است که مدافعین تغییر رژیم قاعدتا خواهان تغییر رژیم ، حتی نه فردا ، بلکه همین امروز و در وضع فعلی هستند ، و چون اینکار فعلا به اتکای مردم ممکن نیست( راه تابان) دو راه باقی است ، یا اتکا به خارج (راه پراگ )، یا رفورم (راه نگهدار). نویسنده فراموش میکند که اولا گزینه دیگری نیز وجود دارد. اگر رسوبات چریکی را که معتقد است که امکان سازماندهی مردم در شرایط خفقان وجود ندارد کنار بگذارد ، و باور کند که نیروی ما قائم به ما و سلاح یا قلم ما ،نبوده و در قدرت مردم اگاه و متشکل نهفته است .، میتوان از طریق ارتقای سازمانیابی مردم ، ضعف آنها را جبران کرد ، والبته نه امروز و با این سطح تشکل مردم ، بلکه در سپیده دم تشکل همه گیرمردم (و نه گروهبندیهای سیاسی سیاست پیشه گان)، نه تنها این حکومت ، بلکه هر جبار داخلی و یا خارجی را به زانو دراورد. ثانیا نویسنده ، حمایت فعال بین الملی را تلویحا محدود به حمایت دولت ها کرده است . او هنوز از همبستگی بین المللی فقط حمایت برادر ابرقدرت را درک میکند که رسوب ایده همبستگی اردوگاهی ، شرق در برابر غرب ،ولی اینبار در وضعیت تقابل دولت ایران با غرب ، است .او به جنبش هایی نظیر جنبش ضد جنگ ویتنام ، بی اعتنا است .نگاه او مثل هر رفورمیست که سابقه چریکی هم دارد ، جنبش مردمی را باور ندارد . زمانی نگهدار ها میخواستند با سلاح خویش رعب را در دل جباران ،و با قهرمانی خویش ، بیباکی را در دل مردم بکارند . اکنون انها میخواهند با نامه های خود ، منطق را در مغز جباران ، و با رفتار جنتلمنانه ،احترام به دگر اندیش را در دل مردم بکارند .ترادژدی او در ناکارامدی وسایل اوست ، نه در زیبایی خیالات او.برزویه طبیب
۴۹٨۵۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|