تز سیاسی فرخ نگهدار نسخه ای برای خود کشی! - عیسی صفا - عیسی صفا

نظرات دیگران
  
    از : ‫البرز

عنوان : با برداشتن «این» و گذاشتن «آن» به جایش دردی از دردهای این مملکت مداوا نمی شود
‫هوشنگ فرخجسته‫ عزیز، می نویسی، وظیفه حکومتها و دولتهاست که با طرح قواعد بازی در جامعه مبشر نظم و سلوک باشند.
حال سئوال اینجاست‫، این حکومتها و دولتها چه هستند، آیا شما نمی توانید بپذیرید که‫ حکومت و هیئت حاکمه در یک کشور، تا حدودی آئینه تمام قد مردم آن کشور است. ‫بنابراین به اعتقاد من با برداشتن «این» و گذاشتن «آن» به جایش دردی از دردهای این مملکت مداوا نمی شود. این وظیفه روشنفکران جامعه است که در هر سنخ و لباسی بر علیه فرهنگ، منش و روحیه استبدادی روشنگری کنند. ممالکی که در آنها فرهنگ دموکراسی و منش دموکراتیک در نزد فرد فرد اجتماعش پذیرفته شده است. خود شاهدیم که اجتماعاتشان از آزادیهای کامل مطابق قوانین شان برخوردارند.
‫حرفی که من با آقای صفا مطرح کردم، ریشه در قبل از قیام ۵۷ داشت. حال توضیح می دهم که چرا تنها مقصر رکود و عقب افتاده گی جامعه شاه و حالا خمینی نیست.‫من بر این اعتقادم، اغلب مردان و زنانی که دست اندرکار ساماندهی قیام ۵۷ بودند، بطور مستقیم یا غیر مستقیم در جریانات سالهای سی، و چهل و دو بوده. و از من بچه دبیرستانی مقیم یک شهر‫ستان دور افتاده بیشتر روحانیت و خمینی در راس آن را می شناختند. ولی‫ از بس که به حق کینه شاه چشمان عقلشان‫ را تیره و تار کرده بود، فرصتها را سوزاندند، و سرانجام آن شد که مرتجعترین بخش معترضین شاه فرماندهی کل قیام را بدست آورد. و حجاب اجباری، تعطیلی روزنامه ها، پاکسازیها و اعدامهای عجیب و غریب، حمله به اجتماعات از فردای قیام پنجاه و هفت ‫شروع شد، که ‫هنوز هم ادامه دارد.
در بحبوحه قیام بهمن، کشور دچار درد بیکاری، فقر، بی عدالتی، اعتیاد، اختلاس، رشوه خواری، بیسوادی بود و حالا علاوه بر چند برابر شدن دردهای قبلی، خطر تجزیه و جنگهای خانمانسوز داخلی، ورود ارتش بیگانه به کشور هم بر دردهای قبلی افزون شده. نقش روشنفکران اجتماع در این میان برجسته تر از قبل شده، روشنفکران اجتماع با برخوردی عاری از خشونت لفظی با یکدیگر میتوانند بنیانگذار شیوه های برخورد دموکراتیک در اجتماع شده و از این میان و از جایی که به سخنان و نوشتار یکدیگر توجه میکنند، خواهند توانست به راحلهای مناسبتر و کم هزینه تری دست یابند. و مانع از آن شوند که یک بار دیگر مرتجعترین بخشهای معترضین به سیستم خمینی ساخته، سر تیتر اعتراضات را بدست آورند.
رعایت عدالت چیزی است، نه برای تزیین کلام. مثلا من قبل از همه سئوالی برای آقای صفا مطرح کرده بودم. آقای صفا ترجیح داده اند که به سئوالات دیگران پیشتر پاسخ بگویند‫ قصد من از ابراز این ‫مطلب، نه برای این است که سئوالم را مهمتر از سئوالات دیگران جلوه دهم.
‫اغلب شاهد بوده ام، مقاله نویسان از گذاشتن پاسخ در بخش کامنت طفره می روند. به گمان من مقاله نویسان به خصوص در این سایت محترم و باارزش اخبار روز، باید که خود را موظف به پاسخگویی به کامنتها صرفنظر از غنا و بلاغت آنها بدانند

۵۰۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : نامی شاکری

عنوان : ...بماند به وقتش!
عیسی صفای عزیز !
به نظرم میرسد که ما اشکال "معرفتی " داریم ! هم در مفاهیم پایه (که فعلا کاریش نمی شود کرد) ، هم در تحلیل وضعیت! بزعم من ، شما در تحلیل وضعیت ایران دچار خیالپردازی هستید(همان تقدم سوبژکتیو!) و احتمالا به گمان اینکه روزگاری در برخورد به مسائل انقلاب ایران ،"راست " زده اید ، حالا بیم ابتلا به "چپ" زدگی دارید ! مراقب باشید .
اما در مورد آن اشاره ی نا به هنگام من به حزب توده ی ایران در پایان کامنت . احتمالا حق به شماست که جای آن اشاره آنجا نبود، اما از آنجا که دیده ام بعنوان یک هوادار یا عضو حزب توده ی ایران اعلام نظر می کنید آن اشاره را به پشتوانه ی برهان آوردم ...
اما متاسفم از داوری تان در مورد ادبیات من و انتساب آن به ...اگر فرصتی به گشت و گذار و دید و بازدید با دوستان و رفقای قدیم و جدید در سراسر ایران داشتیم (از بندر لنگه تا ترکمن صحرا) به شما نشان می دادم چند تا حزب توده ی ایران داریم ! بماند به وقتش که چندان دور نیست!
۴۹۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : دوستان چرا سوراخ دعا را گم کرده اید؟
به خدا من دارد باورم می شود که "چپ" های ما هرچه کمترباهم بحث کنند و اصولا هرچه کمتر آفتابی شوند و بیشتر در سایه خانه نشینند، اتحاد و همدلی شان باهم بیشتر است.
آن طرف میدان، نگهدار و دوستان فدایی به جان هم می افتند و علیه هم افشاگری می کنند و برای صدمین بار،گربه های چند دهه پیش مرده یکدیگر را از خاک بیرون می آورند و این طرف میدان، توده ای ها، با هم کل کل می کنند. حتما انتظار داریم که الگوی جوان تر ها هم باشیم.
چرا سوراخ دعا را گم کرده اید؟ هیچ کس حق ندارد به دیگری انگ بزند. با نام ها و شناسنامه ها چکار دارید؟ با شعارها و نظرات کار داشته باشید.
اگر بر سر مهمترین تهدیدها و فرصت ها بتوانیم بحث کنیم و به نتیجه برسیم، خواهیم توانست دیگران کمی دورتر ایستاده را هم به پذیرش آن دعوت کنیم. اگر کماکان جز این کنیم خود را مضحکه رندان کرده و کوچکترین تاثیری هم در روند اوضاع نخواهیم داشت.
۴۹۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : تضاد اصلی عیسی صفا
تضاد اصلی جامعه ایران با هسته مرکزی قدرت (ولایت فقیه) است . (عیسی صفا)

خوب به چه دلیل؟
تضاد اصلی هر جامعه در زیربنای ان جامعه در می گیرد و با حل آن، جامعه تحول کیفی می یابد.
ولایت فقیه یک عنصر روبنائی است.
حتی اگر سبزیون جای ان را بگیرند، تضاد اصلی جامعه حل نمی شود.
اگر جامعه ایران سرمایه داری است، تضاد اصلی اش تضاد کار با سرمایه است. نه تضاد جامعه کذائی با ولایت فقیه.
ولایت فقیه شاید مترقی تر از رفسنجانی و موسوی و سلطنت طلبیسم و غیره هم باشد. کدام برنامه اقتصادی ـ اجتماعی حضرات دارند که بهتر از برنامه ولایت فقیه باشد؟
۴۹۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : عیسی صفا

عنوان : ولایت فقیه
آقای نامی شاکری خصلت ویژه حکومت جمهوری اسلامی حاکمیت ولایت مطلقه فقیه است. این رژیم است که تکلیف خود را با جامعه روشن کرده است. مرکز قدرت سیاسی در ایران همین ساختار نظام ولایت فقیه است. مبارزه های مردم ایران در شرایط کنونی بر همین تضاد اصلی متمرکز شده است. شرکت کنندگان در این مبارزه یک طیف و وسیعترین طیف سیاسی ایران هستند. این طیف از اصلاح طلبان تا سرنگونی طلبان گسترش می یابد. سرنوشت این مبارزه ممکن است تا سرنگونی جمهوری اسلامی کشیده شود. موسوی در بیانیه های خود خامنه ای را « فرعون» زمانه نامید. آقای شاکری شما یکباره در نقد نوشته به جریانی که به نام حزب توده ایران در خارج از کشور حرف می زند اشاره کرده اید. من با این ادبیات در مورد حزب توده ایران آشنا هستم. این ادبیات همکاران سازمان اطلاعات و امنیت در مورد نیروهای سیاسی اصیل ایران است. ما یک حزب توده ایران داریم. هم در خارج و هم در داخل إ
۴۹۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : نامی شاکری

عنوان : نظام / رژیم
اگر می توانستیم به طور نظری تکلیف خودمان را با "نظام " به مفهموم "سیستم " و "رژیم" به مفهوم " حکومت ویژه" روشن کنیم ، شاید بسیاری از این مجادلات راهی به مفاهمه می جست . اشاره می کنم به این بخش از نوشته ی عیسی صفای عزیز که ناخودآکاه در این مورد تعیین تکلیف کرده و عملا بر راهکار اصلاح طلبی فرخ نگهدار صحه گذاشته است : " تضاد اصلی جامعه ایران با این هسته مرکزی قدرت است. تمام حوادث سیاسی ایران در دو دهه اخیر چه در «بالا» و چه در « پایین» بر آمده از این تضاد است..." یا اینجا که می گوید : . "...خواسته برکناری رژیم ولایت فقیه بر خلاف نظر فرخ نگهدار معادل سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. این جملات من بازی با کلمات نیست. آخرین حادثه بزرگ سیاسی ایران بین بخش انتخابی و بخش غیرانتخابی رژیم یعنی نظام ولایت فقیه رخ داد..." با این صراحت ، نمی دانم چرا برخی از دوستان از جمله عیسی صفای عزیز به انواع شعبده ی کلامی و منطقی می خواهند خود را در مقابل فرخ نشان دهند!(گاه با ادبیاتی سخیف از نوع انتساب "نامه فدایت شوم به رهبر") حتی دیده ام که راهکار اصلی پیشنهادی جریانی که به نام حرب توده ی ایران در خارج ار کشور سخن می گوید نیز" ترد رژیم ولایت فقیه است." حقیقت این است که نفی و ترد "رژیم ولایت فقیه " به عنوان مانع اصلی دمکراتیزاسیون جامعه ی ایران (در چارچوب همین "نظام ج اا) استراتژی اصلی اصلاح طلبان به نمایندگی مهندس موسوی است و راست این است که این استراتژی فاصله ی معنی دار با استراتژی "براندازان" دارد، اگر چه ممکن است ، گاه دارای ی وجوه مشترکی با آن باشد.
۴۹۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : هنر حکومت کردن
نه خیر جناب البرز جدا از بحث جنابعالی با آقای صفا خواستم در بارهء پایان کامنت شما که نوشتید: «درست از فردای قیام بهمن ۵۷ شاهد بوده ایم، که تنها مقصر رکود و عقب افتادگی جامعه شاه نبود. گرچه شاه شاهان با بسته نگاه داشتن جامعه سیاسی ایران، از مقصران اصلی است. ولی این همه از شدت تقصیرات «روشنفکران» ایرانی نمی کاهد.»

دوست عزیز به باور اکثریت منقدین در سال های قبل از ۵۷ حکومت بر آمده از کودتای ۱۳۳۲ و در راس آن شاه با حذف تمام دگراندیشان و نادیده گرفتن خواسته های مردم در ایجاد نهادهای مردمی که باعث تضعیف انتخابات و تقویت انتصابات شد. شاه از وظایف واختیارات مشروطه (سلطنت) به قدرت نامحدود یعنی پادشاهی مطلقه فرا روئید.

رهبری انقلاب ، دولت موقت و شورای انقلاب وظیفه داشتند تا با سیاست های مناسب دوران گذار تا قانون اساسی جدید مردم ونیروهای سیاسی را برای مشارکت در برگزاری انتخابات های مورد نیاز دوران گذار بسیج نمایند.

دریغ که رهبری انحصار طلب ومشروعه خواه و کاریسماتیک انقلاب با سوء استفاده از احساسات مردم از همان ۲۲ بهمن لحن وگفتاری متفاوت از پاریس و بهشت زهرا در پیش گرفت.
مردم به طعنه می گفتند : ما انقلاب نکردیم که اینطور بشه..
ما شهید ندادیم که آنطوری بشه .....
تمام این ها با با واکنش دگر اندیشان توام بود و حزب الله همیشه در صحنه با رکیک ترین شکلی از دستورات «آقا» حراست میکردند.
ـ پیشنهاد همه پرسی جمهوری اسلامی آری یا نه ؟ با تحریم بخشی از دگراندیشان روبروشد. انتظار داشتند احدالناسی اعتراض نکند ! دوران بدویت در فردای انقلاب !
قدرت حکومت در دست نیروهای مذهبی بود و مقصد آنان با اقشار مختلف مردم بخصوص مدرن وروشنفکر متفاوت بود .جامعه به تشنج کشیده شد.

جناب البرز بفرمائید جامعه روشنفکری در برابر قدرت مدهبی و سیاست های آنها چه باید میکرد ؟
ـ حجاب اجباری
ـ تعطیل روزنامه ها
ـ پاکسازیها
ـ اعدامها
ـ آزادی اجتماعات
ـ مصادر ه ها وصد ها موراد ظلم وغارت

دولت موقت نتوانست برای مردم در باره ی رعایت قوانین موجود توضیح بدهد چون خمینی و حرب الله بنام «طاغوت» علیه قانون بودند. تکلیف بقیه خارج از حکومت معلوم ست.

بنظر من وظیفه ی حکومت ها و دولت هاست که با طرح قواعد بازی در جامعه مبشر نظم وسلوک می باشند. دریغ که حکومت پادشاهی مطلقه و ولایت مطلقه فقط به خود فکر کردند و می کنند و همیشه مخالفان ومنقدان را « مقصر » می دانند. این به معنی این نیست که روشنفکران و مخالفان حکومت ها خطا نمی کنند. بلکه تاکید بر نقش کلان حکومت ها بر ایجاد نظم نه با سرکوب بلکه قواعد بازی مورد قبول اکثریت مردمی باشد. ایران ما بعداز ۳۴ سال از هرج و مرج حکومت رنج میبرد.
۴۹۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : خواسته برکناری رژیم ولایت فقیه، بر خلاف نظر فرخ نگهدار معادل سرنگونی جمهوری اسلامی نیست
‫آقای صفا، شما می نویسید. «خواسته برکناری رژیم ولایت فقیه، بر خلاف نظر فرخ نگهدار معادل سرنگونی جمهوری اسلامی نیست» و بعد صحبت از تضاد بین دو بخش انتخابی و غیر انتخابی درون نظام میکنید. ولی توضیح نمی دهید، چگونه مردم ایران موفق به برکناری رژیم ولایت فقیه میشوند.
‫مردم ایران سالهاست که درگیر برکنار کردن « این» به گمان آنکه «آن» بهتر است روزگار سپری کرده و گشایش چندانی در امورات زندگیشان صورت نگرفته که به مرور بدتر هم شده. آیا بهتر نیست به جای مقصر جلوه دادن «این» یا «آن»، که لزوما شکی هم در تقصیراتشان نیست، قدری هم به خودمان«روشنفکران»، یا ‫همین مردم عادی کوچه و خیابان بیندیشیم که چه میزان دموکرات منش هستیم.
‫اگر واقعا باور به این داریم که همه ما به جز این «این» یا «آن» دموکراتیم، که دیگر جای بحثی نمی ماند،‫ با تکیه بر همه نیروهای دموکرات جامعه همین فردا یقه این «این» یا «آن» را گرفته و کشور ایران گلستان خواهد شد.
‫درست از فردای قیام بهمن ۵۷ شاهد بوده ایم، که تنها مقصر رکود و عقب افتادگی جامعه شاه نبود. گرچه شاه شاهان با بسته نگاه داشتن جامعه سیاسی ایران، از مقصران اصلی است. ولی این همه از شدت تقصیرات «روشنفکران» ایرانی نمی کاهد.
۴۹۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۱