بیرون از دایره شکسته خط امام - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
  
    از : فرخ نگهدار

عنوان : سایه روشن های این نوشته
قبل از این که نوشته دوست دوران قدیم جمشید طاهری را بخوانم به این فکر کردم که او هم حتما نوشته مرا تحت عنوان «درمورد نشست پراگ» خواهد خواند. چون خودش آنجا بود و بیش از بقیه حساس است. دوست داشتم بدانم در باره نظرم و تحلیلم از نشست پراگ چه خواهد گفت. فقط برخی از حدس و گمان درست از آب درآمد. بسیار خوشحال شدم وقتی دیدم که او به صراحت نوشته است:

«آن سمتگیری که نشست های اتحاد بر آن استوار است؛ اهتمام در مسیری خشونت پرهیز، حقوق بشری و شهروندی، بدون مداخله نظامی و کلا" هرگونه مداخله خارجی و البته موافق بهره گیری مبتنی بر منافع ملی از حمایت بین المللی و تماما" متکی به مردم ایران و انتخاب ملت ایران در یک انتخابات آزاد، بر بنیاد داوری صندوق رای است.»

اما یقین دارم که هرگاه جمشید طاهری پور این نوشته را به همآیش پنجم اتحاد جمهوری خواهان ایران ارایه می داد، اگر نگویم همه ی اعضاء باید بگویم اکثریت نزدیک به اتفاق اعضاء با لبخند از آن استقبال می کردند. اما مطمئن نیستم که یاران او در «اتحاد برای دموکراسی»‌ در حوزه نفوذ و اقدام سیاسی خود چنین فکری را تبلیغ کنند. دست کم من ندیده ام تبلیغ کنند. اگر این فکر را تبلیغ می کردند مرزی با «اتحاد جمهوری خواهان ایران» نداشتند. من از این تعجب نمی کنم که جمشید طاهری پور این طور فکر می کند. او واقعا با یک چنین نگاهی خیلی بیشتر از «غیر از این»‌ همدلی دارد.

او در مورد مواضع اکثریت در سال ۶۱ و ۶۵ نیز اظهار نظر کرده است. توضیح و تفسیر در این باره با کامنت نویسی جور نیست. سعی خواهم کرد جدا گانه با هم بحث کنیم و گفتنی و آموختنی بسیار است.

جمشید در ضمن اشاراتی نیز به بختیار و دوران پهلوی و تاریخ دارد که براین نامنتظر نبود. چند گاهی است که او نگاه دیگری را برگزیده و حقایق دیگری را تکیه گاه کرده است. من هیچ گاه در تمام طول حیات سیاسی ام چنین باورهایی نداشته ام. اما یقین دارم که انتخاب های تاریخی بهترین گواه انتخاب های اجتماعی است. انتخاب های جمشید و من از هم دیگر فاصله ای غیر قابل انکار پیدا کرده است. هرچند دلایل انتخابش را می فهمم و برای آن احترام قایلم. پرداختن به این تمایزات نیز در این حاشیه نویسی نمی گنجد.

جمشید اما یک اشتباه لپی هم «مرتکب» شده است. شاید تقصیر این عدم دقت بر گردن جمشید نباشد. او احتمالا بدون این که منبع را مبنا بگیرد، حرف اسماعیل نوری علاء را باور کرده به عاریت گرفته است.
من در ۱۵ امین بندی که در تخیل خود به عنوان مواضع و تحلیل های مرسوم در میان پویندگان راه پراگ «نقاشی» کردم نوشتم:

«۱۵ منافع کشور ما در آن است که متحد استراتژیک غرب باشیم. بیطرفی کشور در رقابت بین شرق و غرب به زیان ایران است. اختلافات میان نیروهای سیاسی ایرانی (به شمول نیروهای حاکم) دنباله اختلاف میان غرب و شرق است. اپوزیسیونِ ایران متحدِ نیرومند، غرب - و غرب متحد نیرومند اپوزیسیون ایران - است.»

در این بند من به صراحت می گویم که پراگی ها عموما فکر می کنند اختلاف میان اپوزیسیون ایرانی دنباله ای از اختلاف میان شرق و غرب است و من به این تحلیل معترضم. یکی از زیان بار ترین کارهایی که در این کشور شده همین فهم غلط است که فکر می کند اختلاف سیاسی در ایران دنباله اختلافات شرق و غرب است.
و حالا می بینم که جمشید و نوری علاء این حرف را فکر کرده اند که اعتقاد من است.
انتظار این چنین اشتباهی را من از هیچ یک از قلم بدستان نداشته و ندارم. وقتی کسی قلم دست می گیرد در باره دیگری بنویسد دست کم باید با دقت بخواند که او چه گفته است.
جمشید و نوری علاء را به مقالات مفصلی که من در باره نوشته ام رجوع می دهم. از جمله می توانند به سایت «گذار»، به سایت «جرس» و به سایت شخصی خود من مراجعه کنند و اشتباه خود را تصحیح کنند
http://www.rahesabz.net/print/۱۸۷۵
http://www.negahdar.info/index.php/article/۲۳۸/
http://www.negahdar.info/index.php/article/۲۴۰/
۵۰۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : رضا فانی یزدی

عنوان : مانده در دایره قدرت
آقای طاهری پور می شود بفرمایید که اگر "مشکل ایران با غرب تمدنی است و نه سیاسی" چگونه است که کشورهایی مثل عربستان و کویت و قطر که مرتجع ترین حکومت های کنونی جهان ما هستند عزیز کرده غرب بوده و نه مشکل سیاسی دارند و نه مشکل تمدنی. ایا این تحلیل ها فقط به کار توجیه شیفتگی شما از قدرت غرب نیست که به کار می گیرد .
فردا اگر آمریکا در مذاکرات با ایران مشکل سیاسی خود را حل کند ، شما فکر می کنید مشکل تمدنی هم حل شده ، چرا اینقدر کوته نظرانه تفاوت تمدنی را به در گیری های سیاسی که کمترین ربطی به تفاوت تمدن ها ندارد ربط می دهید
خود زنی هم حد و اندازه ای دارد جناب طاهری پور، چطور شده که تمدن ایرانی یا ایرانی اسلامی با تمدن غربی مشکل سیاسی عصر ما شده است . آیا به نظر شما ترکیه امروز که اسلامی ها در یک رقابت اسلامی و با همان تمدن اسلامی به یادگار گرفته از خلافت عثمانی سیاست خود را در منطقه به پیش می برند و متحد غرب هم هستند ، هم مشکل تمدنی دارند ، یا این مشکل را که شما کشف کرده اید فقط در مورد ایران صدق می کند
تحلیل های خود را بر اساسی استوار کنید که اگر فردا رابطه ایران و آمریکا بهبود پیدا کرد ، خودتان از دوباره خوانی آنها خجل زده نباشید
دوست گرامی ، شما بسیار شیفته قدرت بوده و هنوز هم هستند البته در هر دوره ای دنبال قدرتی هستید که ظاهرا بیشتر روشنفکر پسند دوران خود است ، آن زمان ها که روشنفکران در همه دنیا به دنبال قدرت اتحاد شوروی که پیروز جنگ جهانی بود و مدل روشنفکری جهانی و ابر قدرت رو به رشد و چنان دیده می شد که آینده از آن اوست شما شیفته قدرت او بودید و امروز فقط جا عوض کرده اید و ظاهرا با باور به پایان تاریخ به توجیه قدرت کنونی پرداخته اید ، شما خودت خوب می دانی که بسیاری از روشنفکران مثل شما در اوج قدرت فاشیسم شیفته فاشیسم شده بودند و در مدح هیتلر قلم می زدند و من مطمئنم در فردای تاریخ که چین حرف آخر را می زند شما و افرادی چون شما جبهه جدید دفاع از قدرت جدید را خواهید گشود و از مدل موفق چینی تعریف و تمجید خواهید کرد
۵۰۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : مناف مناف

عنوان : بیرون از دایره
جمشید گرامی
مطالبی را در رابطه با نظرات رفیق و یار دیرینت فرخ در باره کنفرانس پراگ نوشتی ودر آن سری هم به کربلای سالهای ۶۲ به بعد زدی ( درست مثل رفقا و رقبای سابق خودت از جمله فرخ) آنهم بعد از ۲۵ سال .و من هم خواندم و اجازه میخواهم به نکاتی اشاره کنم.
۱ شما به اتفاق فرخ و بقیه اعضای دستگاه رهبری وقت سازمان بصورت تیمی و با دبیر اولی فرخ سازمان را در آن سالها مدیریت کردید. اگر نکات مثبت یا منفی باشد که قطعا هست مسئوایت آن متوجه آن تیم است و نه فرد. شما هم مسئولیت فردی به لحاظ نقش فردی و هم مسئولیت جمعی دارید. شما ارگان تصمیم گیری بودید و تصمیم جمعی گرفتید.
۲ شما بعنوان یکی از بانفوذهای دستگاه رهبری یکی از نقش آفرین ترین اعضا ی رهبری بودید و نقش غیرقابل انکاری در سلب اعتماد اعضای سازمان از رهبری و دو دستگی وچند دستگی در سازمان داشتید.قطعا این سلب اعتماد از رهبری نوعا به سلب اعتماد از چپ نو در جامعه هم تسری پیدا کرده است.
۳ انداختن مسئولیت تلاشی سازمان وضربه زدن به چپ کشور به گردن یکنفر و فرار از مسئولیت ،ضربه دیگری بر پیکر نحیف چپ است. امروز شاهد سیاست "کی بود کی بود من نبودم" در طیف یاران شما هستیم و این سیاست اعتباری به کسی نخواهد داد. ۴ شما در کشمکشهای درونی سازمان از جناحی بودید که فرخ در راس آن بود.نامه های ۳نفره و ۵ نفره جوهرشان هنوز خشک نشده بنا بر این هیچکدامتان به شمول فرخ نمیتوانید از آن تصامیم با نوشتن اینگونه مقالات اعلام برائت نمایید.
۵ تمام جناهای وقت سازمان مسئول وضعیت اسفناک امروزین جنبش فدایی اند.رهبری وقت مسئول خط مشی سیاسی اشتباه و خط مشی اشتباه تر تشکیلاتی است. انداختن همه گناهان به گردن یک فرد ساده کردن قضیه است و نه درمان درد. با مسئولیت پذیری و شجاعت، میتوانیداعتماد سلب شده از خودتان و یاران دیرینتان را باز پس آرید. مناف
۵۰۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۱       

    از : هیوار هدایتی

عنوان : آقای جمشید طاهری پور شما به حقیقت وفادار نیستید.
آقای جمشید طاهری پور بعد از کلی گویی فراوان، همه حرفش این است که او از اول مخالف شعار سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. در صورتی که طبق سندی که مذاکرات و آرای هیات سیاسی آن زمان اکثریت که او نیز عضو آن بوده در گزارش کمیسیون بررسی ضربات سال ۶۵ این سازمان منتشر شده است. سیاه بر سفید قلب واقعیت توسط جمشید طاهری پور را آشکار میکند. او فکر میکند که در نبود اسناد و .. میتواند هر آنچه را که بخواهد به ملت حقنه کند.
در سند کمیسیون بررسی ضربات سال ۶۵ به سازمان اکثریت که در سمت چپ سایت اخبار روز هم هنوز هست، آمده است. "هیئت سیاسی در جلسه مورخه ۲۰ بهمن ۱۳۶۳ در باره بیانیه مشترک با حزب توده ایران در مورد شعارها به یک تصمیم واحدی نرسیده و به همین خاطر تصمیم می گیرد که بر پایه پیشنهاد فرمول های زیر به رفقای حزب توده ایران به توافق برسند.
۱- «در مرحله کنونی مبارزه سرنگونی حکومت استبدادی و ارتجاعی خمینی سمت اصلی مبارزه ماست.»
۲- «یک پیشنهاد دیگر این است که حکم حکومت به رژیم تبدیل شود در فرمول فوق بیاید»

به فرمول ۱- رای گیری شود: ۶ رای موافق
رفقا: رحیم (جمشید طاهری پور)، حسن (...)، خسرو (مهدی فتاپور)، بهروز (خلیق) و صادق (فرخ نگهدار) موافق
به فرمول ۲- نیز ۶ رای موافق
رفقا: مجید (عبدالرحیم پور)، امیر (مومبینی)، نقی (حمیدیان)، بهروز (خلیق)، کیومرث (سلطان آبادی)، بهمن موافق
رفقا: حسن و بهرام ممتنع هستند.
فرمول:
در مرحله کنونی سرنگونی رژیم استبدادی و ارتجاعی حاکم بر کشور سمت اصلی مبارزه است.
رفقا:
نقی، امیر، حسن، رحیم، مجید و بهمن موافق- بهرام و خسرو ممتنع – صادق، کیومرث و بهروز مخالف هستند.
جمعبندی پایانی جلسه: بر مبنای همین سه فرمول بر مبنای ۶ رای موافق (با حزب توده) توافق خواهیم کرد.
صادق (فرخ نگهدار):
پیشنهاد می کنم پس از مراجعه به رفقای کمیته مرکزی و مشاورین فرمولبندی ها را ارائه دهیم و در صورت جلسه نظر اکثریت رفقای کمیته مرکزی این امر را انجام دهیم چون دست بردن در فرمول های پلنوم است."
هیئت سیاسی در تاریخ ۲۳ فروردین ماه ۱۳۶۴ در جلسه خود یک بار دیگر این موضوع را به بحث می گذارد. کمیسیونی را با ترکیب رفقا مجید عبدالرحیم پور، بهزاد کریمی و مهدی فتاپور برای جمعبندی سوالات و مسایل رفقای هیئت سیاسی انتخاب می کند. در روز ۲۴ فروردین ۱۳۶۴ جلسه مشورتی مشترکی با هیئت نمایندگی حزب توده ایران (صفری و خاوری) برگزار می کنند، که در این جلسه به طور مفصل راجع به مضمون و شکل این بیانیه به بحث و فحص می پردازند. در پایان این جلسه هیئت سیاسی تصویب می کند که به رفقای حزب اطلاع داده شود که مسافرت خودشان را به عقب بیاندازند، تا بتوان روی بیانیه کار کرده و آن را آماده انتشار کرد. هیئت سیاسی کمیسیونی را با ترکیب رفقا فرخ نگهدار، مجید عبدالرحیم پور، فرج الله مومبینی کاظمی-امیر مومبینی، مهدی فتاپور به اتفاق آرا انتخاب می کند، تا در کاری مشترک با رفقای حزب توده ایران بیانیه را تهیه و آماده انتشار بکنند.
هیئت سیاسی بیانیه مشترک را در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ تحت عنوان "پیروز باد مبارزه .... در راه سرنگونی جمهوری اسلامی" را به اتفاق آرا تصویب کرد."
این سند نشان میدهد که آقای جمشید طاهری پور بخاطر حزب توده قبل از فرخ نگهدار به شعار سرنگونی رای مثبت داده است.
آقای جمشید طاهری پور بخاطر سردبیری نشریه کار در سالها ۶۰ تا ۱۳۶۱ که تماما از از شکوفائی جمهوری اسلامی دفاع میکرد. در مقالات و سرمقاله نشریه کار از سرکوب وووووووو مخالفین دفاع میکرد. اخلاقا باید سیاست را کنار بگذارد.
ایشان دیروز در کنار خط امام بود امروز در کنار سلطنت طلبان است.
آقای نگهدار هم با سیاه و سفید نشان دادن قضایا میخواهد هم برای خود خط و مشی هویت داری کسب کند و هم برای پراگیها هویتی را القا کند که هیچ سنجیتی با نوشته او ندارد. اشتباهات فرخ نگهدار، اشتباهات و مسئولیت اخلاقی و سیاسی آقایانی مانند جمشید طاهری پور را که همیشه حق به جانت و از بالا به قضایا نگاه میکنند را توجیه نمیکند. من به دوستان توصیه میکنم. برای اینکه چهره اقایان مانند جمشید طاهری پور را بشناسید و بدانید بر سر سازمان فدائیان توسط اینان چی آمده این گزارش کمیسیون ضربات سال ۱۳۶۵ را با دقت مطالعه بکنند.
۵۰۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : "Keep your eye on the ball"
خود بخود نقش دیو میکردند - پس ز بیمش غریو میکردند

در ورزش هایی که بر محور توپ میچرخند مهمترین توصیه مربی به افراد آنست که
چشم را از توپ برندارند .

تا آنجا که من میدانم منظور از سه کنفرانس اخیر سعی در ایجاد اتحاد در بین گروه های اوپوزیسیون بوده است و وظیفه علاقمندان نیز تعقیب و تبلیغ این هدف میباشد. برای ما ناظران بیطرف روشن نیست که چرا صاحبنظران مجرب , چشم از توپ برداشته و همگی خود را مشغول به ترسیم نقش دیوی میکنند که با هیاهو بر آن غریو نمایند.

اکنون بحث در باره کنفرانس ها بفراموشی سپرده شده و محور گفتگو در این سایت و دیگر سایت ها آنست که جناب نگهدار چه فرموده اند . آیا این انحراف توجه همان چیزی نیست که جمهوری اسلامی خواهان آنست؟ مگر آنکه تصفیه حساب ها مهمتر از هدف فوق باشد.
۵۰۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری هومن دبیری

عنوان : در فرمول جمشید طاهری پور «ابهام» و علامت سئوال زیادی وجود دارد
تلاش می کنم بدون در نظر گفتن فعالیت های سازمانی و مواضع قبلی آقای جمشید طاهری پور - موافق پلنوم ۶۱ و مخالف پلنوم ۶۵ سرنگونی - به بینش جدید ایشان در نوشته ء مربوط به «نشست پراگ» آمده ست بپردازم .
نشستی که در بیانیه خود چیزی را اعلام ننمود. حال ببینیم آقای جمشید طاهری پور چگونه میخواهد دمکراسی سکولار بر پا کند.
ایشان نوشته اند:
« البته در شرایط امروز ایران، "نظام اسلامی" مانع اصلی پیشروی ایران در مسیر آزادی و دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر است که تازه هیچکس به از میان برداشتن آن بمثابه آکت و به طور ضربتی نمی اندیشد بلکه آنرا فرایندی می بیند که نمی توان به طور قطع و یقین گفت در کدام زمان، در کدام شکل و با چه کیفیتی فرجام خواهد یافت.
بنظر من با از میان برداشتن این مانع ، کار برساختن دموکراسی در ایران تازه آغاز می شود.
آن سمتگیری که نشست های اتحاد بر آن استوار است؛ اهتمام در مسیری خشونت پرهیز، حقوق بشری و شهروندی، بدون مداخله نظامی و کلا" هرگونه مداخله خارجی و البته موافق بهره گیری مبتنی بر منافع ملی از حمایت بین المللی و تماما" متکی به مردم ایران و انتخاب ملت ایران در یک انتخابات آزاد، بر بنیاد داوری صندوق رای است. نکته با اهمیت دیگر این است که "پیشبرد اتحاد برای دموکراسی" یک هسته سخت دارد و آن همپیمان شدن لیبرال دموکرات ها و سوسیال دموکرات هاست.( پایان نقل قول )

فرق نمی کند که ما از داخل یا خارج از ایران به این نوشته نگاه کنیم . «اکسیر آزادی » بسیار پیچیده ست ، مانند داروهای پیچیده «کمپلکس» با فرمولهای محرمانه که بتوان در بازار مصرف رقابت کرد. بدون بدبینی و منفی بافی باید بگویم برای هر قسمت از فرمول جمشید طاهری پور «ابهام» و علامت سئوال زیادی وجود دارد.
- بدون مانع «نظام اسلامی» کار ِ برساختن دموکراسی آغاز نمیشود.

برای رفع این مانع «نظام اسلامی»چنین «تاکتیک » های درنظر گرفته شده ست:
-از راه های خشونت پرهیز ، حقوق بشری و شهروندی
- بدون مداخله نظامی و هر گونه مداخله خارجی
- البته موافق ِ «بهره گیری مبتنی بر منافع ملی از حمایت بین المللی»
- تماما متکی به مردم ایران و انتخاب ملت ایران در یک انتخابات آزاد بر بنیاد داوری صندوق رای است.

آقای طاهری پور بدین صورت «مبهم » در باره ی گذار از «نظام اسلامی » به «دموکراسی سکولار» صحبت می کند. من صبر می کنم که خودشان بیشتر توضیح دهند.
سئوال اول : که چگونه میشود با این نوع فعالیت « مسالمت آمیز» با نظامیان آدمخوار حکومت اسلامی مقابله کرد.؟
سئوال دوم : منظور شما را نمی فهمم چگونه «تماما» متکی به مردم ایران و انتخاب ملت ایران در یک انتخابات آزاد ...خواهد بود.
منطور ایشان از «تماما» چیست ؟ تماما متکی به مردم و انتخاب ملت ایران [قبل ] یا [بعداز] «نظام اسلامی » می باشد یا در تمام مسیر «اهتمام»ِ «اتحاد برای دمکراسی» از همین امروز ؟

سئوال سوم : شاید هم «اتحاد برای دموکراسی » میخواهد راه را برای برگزاری انتخابات آزاد هموار کنید تا انتخابات آزاد برگزار شود . نمی دانم.
وارد این بحث هم نمیشوم که منظور شما از انتخابات آزاد چیست. همه پرسی - یک بار مصرف - یا انتخابات برای مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی ؟ فرض کنیم شما مبادی اصول هستید و برای تشکیل مجلس موسسان تلاش می کنید.
آیا سیمای آینده جامعه ء سیاسی را نمایندگان مردم در قانون اساسی جدید ترسیم نخواهند کرد؟ شما که «دمکراسی سکولار» از هم اکنون پایه قرار داده اید با آن قانون اساسی چگونه برخورد خواهید کرد؟

سئوال چهارم : بفرض که امکان برگزاری اولین انتخایات آزاد فراهم شد . آیا تحقق دموکراسی نیاز به یک گذار طولانی و انتخابات ادواری ندارد ؟
۵۰۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۱       

    از : آرزومند

عنوان : مبارزه ایدئولوژیک یا عقده گشایی؟!!
۱- عجب آن است که هر کدام از رهبران سازمان که در مقام پاسخ یا نقد نگهدار قلم زده اند نوشته آنان علی رغم تعارفات بی مقدار، آکنده از تحقیر و عقده گشایی است. عباراتی چون " دوست دارد پیرامون او سر و صدا ادامه داشته باشد" یا " در هیاهو می زید و به همین جهت نیز شخصیت -اش عمق و تعالی را که مستعد و مستحق آن بود پیدا نکرده است." در نوشتار بهزاد کریمی هم به گونه ای دیگر این شیوه دیده می شود. دوستان بحث و گفتگو جای خالی کردن عقده ها و حرص ها و حسادت های فردی نیست. سطح مباحثات سودمند را پایین نبریم.
۲- وقتی این مطالب را می خوانم یکی از نتایجی که می گیرم آن است که اولا اگر اشتباه به زعم آقایان فاجعه باری در رفتار سیاسی سازمان در گذشته صورت گرفته یک مسئول دارد و آن نگهدار است. خوب شد مقصر را به ما نشان دادید . فقط من مانده ام در میان این همه افراد برجسته و خوش فکر که اتفاقا هیچ نقشی هم در افراط و تفریط های سازمان از بدو تاسیس نداشته اند چطور جناب نگهدار یک تنه تازانده است و همه در مقابلش سر خم کرده اند!!!! دوستان مطالب شما همه اش بوی "برائت " می دهد. نمیدانم اثر مهاجرت طولانی است، اثر درگیر شدن در مسائل روزمره زندگیست، پا به سن گذاشتن است؟؟؟؟؟ خلاصه اقایان قبلا شچاع بودید. هراسی نداشتید. نکند دچار ترس و وسواس شده اید که در هر فرصتی فریاد می کنید که" کی بود ، کی بود، من نبودم".
۳- اقای طاهری کشف بزرگی را با ما درمیان گذاشته اند و آن این که دلیل حمایت فرخ از شعار سرنگونی ترجیح منافع شوروی بر سرنوشت مردمش بوده است. دست مریزاد. این یکی را دیگر زعمای اطلاعات و حکومت تا به حال کشف نکرده بودند اما بارقه ذهنی آقای طاهری این مشکل را هم حل کرد. پس چرا تعارف کرده اید: نگهدار جاسوس کا گ ب بوده و اساسا امروز هم همان گلبولهای روسی است که او را این چنین به چرخش قلم واداشته است. از نگاه اقای طاهری ، سایر دوستان صادق و انقلابی ایشان در رهبری سازمان با توجه به منافع مردم و دلسوزی برای خلق های تحت ستم به شعار سرنگونی روی آورده بودند اما قاعدتا توده ای ها که اساسا هیچگاه قدرت تحلیل و معلومات و مهم تر از آن وطن دوستی نداشته اند در پی تامین منافع شوروی به شعار سرنگونی تن داده اند. حتما همین طور است که می فرمایید.
ایشان به "عامه گرائی، سطح نازل دانش، وفور آگاهی کاذب، امتناع تفکر، و بی ارج و قرب بودن "فردیت" در سنت چپ ایران" اشاره کرده اند، هزار افسوس که با آن که نیمی از را ه را جلو آمده اند اما استعدادی از خود نشان نداده اند که به لحاظ فردی کمی این صفات را حداقل در خود تعدیل نمایند . وگرنه درک این مسئله که شعار سرنگونی مطلقا در راستای منافع شوروی نبوده است، درک این مسئله که دولت بختیار با تمام حاشیه های اکنون روشن شده توسط دوستان ملی ایشان نه فرصت که بالقوه می توانست تهدیدی از نوع دیگر باشد، و مهم تر از همه درک این نکته که آن عامه گرایی و سطح نازل دانش و مواردی نظیر آن مطلقا سنت چپ نبوده است و چپ ماقبل ایشان از امثال خلیل ملکی تا تقی ارانی و طبری و نظایر آنها اتفاقا وجه برجسته شان دانش و تفکر بوده است، درک این مسائل احتمالا استعدادی ورای توان ایشان می طلبد.

۴-ر نکته آخر این که من با نگهدار مخالفم. او دارای یک دستگاه نظری و نظام فکری است و من این را البته یک فضیلت برای او میدانم هرچند با آن مخالفم. شجاع است که از نظراتش علی رغم مخالفت های قابل انتظار دفاع می کند و ازطمع سوت وکف و تشویق عبور کرده است. برای مقابله با اندیشه فرخ باید فکر کرد ، تحلیل کرد و پاسخ داد . دنبال افشاگری و تهمت و شوروی پرستی و خلاصه آدرس دادن های خطرناک نباشیم. اگر در مسیر تحولات او به راست گرایش پیدا کرده است، که اظهر من الشمس است، اشکالاتش را بگوییم تا در مقابل این جریان مسلح به تفکر منطقی باشیم وگرنه همان "عامه گرایی و بی دانشی و امتناع از تفکر" را بازتولید کرده ایم.
۵۰۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود ؟
میگویند یک دست صدا ندارد . فرنگی ها آنرا کامل کرده و میگویند برای کف زدن دو دست لازم است. و لابد برای هیاهو چند صدا .

" چون از بد حادثه دوست دارد پیرامون او[نگهدار] سر و صدا ادامه داشته باشد و نه همدلی در گفتگوهای عبرت آموز! او در هیاهو می زید ....... تمکین به میل و شوق او به هیاهو، هیچ خدمتی به او نمی کند.".

اکنون جناب نوری علا هم در جایی دیگر به وسط گود پریده و بعید نیست جناب نقره کار و چند نفر دیگر هم بدیگران بپیوندند.

یکی دو کامنت من در این باره سانسور شد که گفته بودم که مگر این جناب نگهدار کیست که شایسته اینهمه توجه است؟ و در اپوزیسیون وزن ایشان چیست و چقدر طرفدار دارد که باید همه چیز را کنار گذارد و به تحلیل فرمایشات ایشان پرداخت؟
ظاهرا این " یل " لندن نشین نه تنها از این توجهات قند در دلشان آب میشود بلکه برای شیرینی بیشتر قلاب انبار لویی را هم در آب انداخته اند. بر جوانان بی تجربه حرجی نیست ولی پیران با تجربه چرا چنین میکنند جای تعجب است. چه میدانم.
۴۹۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : پویا ت

عنوان : حاشیه نرویم
بیشتر برخوردها به مقاله نگهدار در صدد پاسخگویی به نظرات وی در نیامدند. اکثریت انها تلاش کردند شخص نگهدار و گذشته و حال وی را تحلیل کنند که نشان دهنده اهمیت وی در تاریخ چپ ایران است. من نیز با برخورد سیاه و سفید اقای نگهدار موافق نیستم و معتقدم اپوزیسیون ایران هنوز در حال صیقل خوردن است و انچه که ایشان از نشست پراگ به عنوان یک نقطه عطف برای بخشی از اپوزیسیون بیان کردن با واقعیت فاصله دارد اما برای من سٍوالی که به وجود امده این است که چرا هیچکس (منهای اقای باقرزاده که خود تنها میهمان جلسه بوده اند) جوابی به نگرانی نگهدار در باره نقش "غرب "در اپوزیسیون سازی برای ایران نمی دهد؟ و اگر این نشست مخالف دخالت دول غربی در ایران هستند چه ابزاری و برنامه ای برای محدود کردن ان دارد. حاشیه نرویم، نگهدار به صراحت نظر خود را گفته است جواب حرفهایش را بدهید. قبل از پرداختن به شخصیت وی و گذشته وی کمی خود در اینه بنگرید.
۴۹۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : رحما ن ن

عنوان : مرغ طوفان
اقای طاهری پور هرکسی حق دارد هر اندیشه ای داشته باشد ونیز تغییر رای دهد همچنانکه شما از فدایی خلق مخالف سلطنت " به هوادار بختیار وسیستم مورد تایید وی گرایش دارید مبارک باشد اما در ایران که مدتهاست شما از ان دور وبی خبر هستید مردم دیگر چریک وسلطان ومرغ طوفان را پشت سر گذاشته اند وکسی را قیم خود نمی دانند نمونه ان اعتراضات ارام ومدنی مردم نسبت به تخلفات انتخابات ۸۸بود که تمام انسان های فهیم جهان انرا تحسین نمودند ونیز باعث غرور وافتخار ایرانیان خارج نشین گردید البته مورد خشم کسانی هم شد که متاسفانه در پراگ شما هم درکنارشان بودید ای کاش ان راه پیمایی های میلیونی مردم را دیده بودید ودر نتیجه مانند اقای نگهدار چشم بر واقعیت درون ایران ونیز مصالح مردم ان می گشودید. راستی این غرب مهربان ومحبوب شما را در کجا میتوان لمس نمود، در عراق افغانستان لیبی بحرین یمن عربستان بوسنی یونان اسپانیا پرتقال یا جنبش وال استریت! اقای محترم مردم قصد دارند خودشان بدون کمک هیچ بیگانه ای مشکلاتشان را حل کنند وحمایت دروغین کسانی را که راه دارو ومایحتاج را بر انها بسته اند نمپذیرند. من هیچ اشنایی با اقای نگهدا ندارم ونمیدانم ایشان وشما در چه جایگاه وسازمانی هستید ، همچنین به حکومت مستبد هم وابسته نیستم،، اما انچه از دل براید بردل نشیند مثل گفتار اقای نگهدار. بهتر است با خود روراست باشیم این گونه مقالات برای خوشایند همان دارودسته پراگ ودول غربی ممکن است برد داشته باشد اما برای مردم فهیم ایران خیر. راستی شما " دایره شکسته خط امام" راکه قسمتهایی از ان اکنون در زندان هستند نمی بینید اما با روح بختیار ارتباط دارید! یک مثلی می گوید هرکس نمیرد همه چیز میبیند، منظور اینکه افرادی در موردی خیلی لاف مزنند مانند دموکراسی خواهی سلاطین ولی بعد معلوم میشود ان ادعا برای گول زدن رفقا بوده است ،حرف اخر، سرمایه گذاری روی سلطنت ومجاهدین در ایران باخت بزرگی است .
۴۹۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : مجید اصلانی

عنوان : ترس از غرب ؟؟
حاشیه نوشته شما نکات قابل تاملی دارد. برعکس متن ان منهای مواضع سازمانی حاوی نکته های جدیدی نیست و بنوعی انکار واقعیتهای جامعه ما ( حداقل در سی سال اخیر که سن من قد میدهد). در ضمن از مقاله اقای نگهدار چنین فهم نمیشود که ایشان از " غرب" و یا از "اتحاد دمکراسی" وحشت دارد . نگرانی او از منتهی شدن وقا یع به سمتی است که " سرنوشت حکومت " در " غرب" رقم بخورد و نه توسط نیروهای داخلی. که با توجه به وقایع منطقه و جهان نگرانی جدی است.
۴۹۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱