این گُل باید زنده بماند


کاوه بنایی


• نسرین یکی از صدها زندانی ست که امروز به دیوارها می نگرد و در درون پرآشوبش, دنیای بیرون را رنگ می بخشد. او هر روز در حال تکثیر است. نسرین ها روزانه متولد می شوند. این تولد, نه رنگ می شناسد, نه نژاد, نه سن, نه جنس, نه ملیت, جهانی را باعشق مادری خود به تسخیر در آورده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۲ آذر ۱٣۹۱ -  ۲ دسامبر ۲۰۱۲


گویا این تکه از خاک میهن, با "سلول های رنگارنگ اش" مغناطیس فزون تری با خود داراست.
وکیل شجاعی که به جرم دفاع از موکلین خود! و پیگیر حقوق غارت شده ی مردمی که در بین جناح های حکومتی, دست, بدست می گردند و صدای فروخفته شان از گلوی زندانیان سیاسی, سالیان سال است شنیده می شود، اینک صدای میهن گشته است.
نسیرین یک مادر, وکیلی متعهد و زندانی سیاسی است. مدت دو سال و اندی بدون مرخصی و با قطع ملاقات های عدیده, از پشت دیوارهای بتونی زندان, شاهد بالندگی و رشد کودکانش, نیما و مهراوه است.
اینک ۴۶ روز است در ستیز با تاریکی و جهل که حاکمان بر او تحمیل نموده اند مقاومت می کند و با صد زبان, نگرانی اش را نسبت به سرنوشت دختر کوچکش, ابراز می دارد.
او مادر است. مادران برای فرزندان خود چه می کنند؟ حکومت در دشمنی با حیات کودکان این سرزمین, سابقه ای طولانی دارد, امروز, تهدیدش را متوجه کودکی ۱٣ ساله نموده و چهره حقیقی خود را از بن بست بوجود آورده نشان می دهد. مادری که وکیل است, در اعتراض و نگرانی به سرنوشت کودکش دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
صدای نسیرین را در داخل و در خارج, همه, شنیده اند.
یک فعال کارگری, ستار بهشتی, که در محدوده حیات اجتماعی اش, یکی از موضوعات روشنگرانه اش, توجه به زندگی نسرین ستوده بود. دفاع از نسرین را بی پروا و با دادن پیام های روشن به قدرت, پیگیرانه دنبال می نمود. نیروئی که در درون ستار شعله زد, حقانیت خواسته نسرین بود. قدرت را از زبان آگاه گرانه ستار خوش نیامد. به بندش کشیدند و پس از ۷ روز, آنچنان رفتاری جهنمی با او انجام دادند که, شاهدان اعلام داشتند مانند اینکه از جهنم برگشته بود.
ستار را کشتند, تحمل قدرت در بیان مخالفت علنی, یعنی قتل در زندان, قتل ستار, یک پیام پائیزی برای فعالین مدنی است. از دو دهه قبل, در اعتراض به رفتار خشن و آمرانه حکومتیان, مافیای قدرت و ثروت, پروژه قتل های زنجیره ای را با نظارت پدرخوانده انجام دادند. نتیجه ی آن سریال حکومتی, ۵ سال به بند کشیدن وکیل شجاع پرونده قتل های زنجیره ای, دکترناصر زرافشان ختم گردید. نه به بازماندگان, شاکیان, و افکار عمومی, قدرت هیچ پاسخی نداد. اینک هم پس از ۱۴ سال که در دولت اصلاحات آقای خاتمی, وزارت اطلاعات پذیرفت نیروهای تحت امرش مجری مستقیم آن جنایات بودند, از برگزاری یادمان ها ممانعت بعمل می آورند. یعنی هنوز پروژه پایان نیافته است.
قدرت در حفظ موقعیت خود طی این مدت کوشش های فراوانی بخرج داد تا تاثیر ٨ سال صدارت کمرنگ اصلاح طلبان را از چهره جامعه پاک گرداند. پس از رویگردانی مردم از شیوه بیمارگونه اصلاح طلبان که فقط به مخروط توجه داشتند, یکی از سربازان گمنام قدرتِ در سایه, به مقام ریاست جمهوری رسید. با سردادن شعارهای رادیکال و وعده های دروغین که, سفره را از پائین تا بالا, با دست خود, به یک رنگ در خواهد آورد, با دو دستش فاجعه ای آفرید که پچ پچ خفته درمیان مردم که, شاهد گسترش فقر, بیکاری, دروغ, فساد اداری, دزدی و اختلاس حکومتیان بودند به موجی بدل گشت که هنوز پس از نزدیک به پایان دوره ریاست جمهوری دروغین اش, همچنان شکارچیانِ آدمِ قدرت, درلایه های مختلف جامعه دنبال شکار می گردند. تا وقتی زمینه‍ی اعتراض و اشکال متنوع بروز آن در فضاهای عمومی وجود دارد, سیستم امنیتی هم در انقیاد آن کوشش بخرج می دهد. این حکومت هنوز پس از ٣۴ سال همچنان به قتل می اندیشد!
آنها تصمیم گرفته اند نسبت به زندگی نسیرین ستوده بی اعتنا باشند.
در بازی با مرگ, آنها به زندگی نمی اندیشند. زندگی زندانی سیاسی هاله سحابی که, برای تشییع جنازه پدر, از زندان موقتا خلاص شده بود, و متعاقب آن, قتل او, با ضرب و شتم, نشان از برهوتی ست سرای میهن که, قاتلان به جولان مشغول اند.
اعتصاب نسرین, اثر خود را در افشای چهره دشمنی قدرت با خانواده اش را پس از مقاومت بی نظیرش بجا گذاشته است.
حیات زندانیان سیاسی که, قدرت توان به بند کشیدن آنان را در هیچ زمانی نداشت, اینک بااخباری که در جامعه بازتاب آن شنیده می شود, وارد مرحله نوینی شده است. آنان مصاحبه می کنند, اعتصاب غذا می کنند, پیام می دهند, یادمان برگزار می کنند و حلقه های گمشده رسیدن به آستان آزادی را با اتخاذ شیوه های نوینی از مقاومت و مبارزه به هم متصل می نمایند. در زندان, زندگی رنگ خود را دارد. زندانبان همه ی تلاش اش این است که زندانی در بیخبری و قبول منویات دستگاه امنیتی،به انسان مطیع است بدل گردد. شاید بتوان جسم را خرد کرد, جان را ستاند, اما, دیوارها ی زندان ها که با آخرین نگاههای پرامید زندانیان رنگ گرفته اند, با خود پیام شان را سلول به سلول و زندان به زندان, به زنان و مردان در بر گرفته شان می دهند که آزادگی را نمی توان به ساعت، روز و ماه ضرب و جمع کرد و حاصل اش تحمل حبس دانست. می توان در زندان هم آزادی را فریاد زد.
نسرین یکی از صدها زندانی ست که امروز به دیوارها می نگرد و در درون پرآشوبش, دنیای بیرون را رنگ می بخشد. او هر روز در حال تکثیر است. نسرین ها روزانه متولد می شوند. این تولد, نه رنگ می شناسد, نه نژاد, نه سن, نه جنس, نه ملیت, جهانی را باعشق مادری خود به تسخیر در آورده است. ما می خواهیم این گل ما, زنده بماند. می خواهیم در میهن, آن روز, با هم, گل نسرین بچینیم.

کاوه بنائی ـــ رم