آیا مصر به سوی یک جنگ داخلی می رود؟


رضا علوی


• اکنون بسیار سخت است که ببینیم بسیاری از کسانی که مصر را دوست دارند و همواره با زبان دموکراسی و آزادی طلبانه صحبت کرده اند و همیشه بر مصالح مصر و ملت آن تاکید داشته اند، زبان عقلانی همبستگی را فراموش کرده اند و با زبان طغیان و نفرت صحبت می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۰ دسامبر ۲۰۱۲


آیا توپ قدرت در زمین اخوان المسلمین به زمین خواهد نشست؟ آیا مرافعات و منازعات خیابانی به یک جنگ خونین داخلی منتهی می شود؟
آیا در نهایت ارتش وارد معرکه میشود و قدرت را در دست می گیرد؟ آیا محمد مرسی یک قربانی است یا یک قهرمان؟ آیا یک فرعون است یا یک آبراهام لینکلن؟ و آیا...؟

محمد مرسی کیست؟
محمد مرسی متولد سال ۱۹۵۱، فارغ التحصیل رشته مهندسی فلزات از دانشگاه قاهره و دکترای مهندسی از دانشگاه کالیفرنیا است.
محمد مرسی عضو دفتر ارشاد اخوان المسلمین بود و در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ ریاست فراکسیون پارلمانی این گروه را در پارلمان مصر برعهده داشت.
مرسی در سال ۲۰۰۶ زندانی شد و پس از آن در منزلش به اقامت اجباری محکوم گشت.
وی همچنین در ژانویه سال ۲۰۱۱ پس از آغاز انقلاب مردم مصر، برای مدتی بازداشت شد.
مرسی در آوریل ۲۰۱۱ ریاست حزب آزادی و عدالت را در انتخابات پارلمانی برعهده گرفت.
اگر به پیشینه، توانایی ها، قدرت اتوریته و زمینه های رشد سیاسی مرسی بنگریم، با یک واقعیت تلخ برای مصریان رو برو می شویم و آن ناکامی مصریان و اخوان المسلمین است که شایسته ترین و مناسب ترین فرد را به ریاست جمهوری بر نگزیده اند.
حادثه ها و پیش آمدها او را به کاخ ریاست جمهوری پرتاب کرد.
براستی اگر "خیرت الشاطر" نامزد اصلی گروه اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری، از سوی کمیته برگزاری انتخابات، رد صلاحیت نمی شد، آیا "محمد مرسی" اکنون این گرفتاری ها را برای مصریان به وجود می آورد؟
یا "خیرت الشاطر" هم همان مسیر مرسی را طی می کرد؟
اگر دستگاه امنیت مبارک در در سال ۲۰۰۶ او را راهی خانه نمی کرد، آیا می توانست ۵ سال پس از ان ریاست حزب آزادی و عدالت را در اختیار خود بگیرد؟
دکتر احمد عکاشه، روانشناس و ژورنالیست مصری که ید طولایی در تحلیل روانی و شخصیتی چهره های سیاسی دارد، تحلیلی درباره کاراکتر محمد مرسی، در روزنامه مصری الوطن نوشته است. وی در این یادداشت می نویسد: "مرسی شخصیتی منفعلانه دارد یعنی این که از یک سو نمی خواهد هیچ وقت در موضع دفاعی باشد و از سوی دیگر تلاش می کند که بر مواضعی که اتخاذ می کند پافشاری کند و برای این کار حتی به پندها و توصیه های مشاوران و حامیان اخوانی اش نیز گوش نمی دهد. او فردی مذهبی است و ناخودآگاه سخنانش همیشه رنگ و بوی مذهبی دارند. مثلا در سخنرانی های اخیرش، بیش از آن که سخنرانی یک رئیس جمهوری باشد سخنرانی یک امام مسجد بود".

جامعه مصر یک جامعه پولاریزه شده و دو قطبی است
اگر شهروندان مصری به همین ترتیب ادامه دهند و همچنان بر پا و هوشیار بمانند، مرسی نمی تواند در برابر آنها ایستادگی کند. اگر بخواهد شیوه ای متفاوت با خواسته ها و مطالبات نیمه دوم مردم پیشه کند، و به دموکراسی بی توجه باشد به سرنوشت مبارک دچار خواهد شد. در عین حال مرسی به زودی مجبور خواهد شد که مواضع اخوانی خود را تعدیل کند چرا که خوب می داند نهضت مردمی مصر فراتر از هر چیزی است.
عکاشه درباره گرایش های فکری مرسی نیز می نویسد: شخصیت مرسی ذاتا ضد افراط است اما این خصلت را الآن بروز نمی دهد و زمانی دست به این کار خواهد زد که ببیند اوضاع بر وفق مراد جماعت اخوان المسلمین نیست. اخوانی ها اکنون رفته رفته به این باور نزدیک می شوند که فرصت برای آنها در حال پایان گرفتن است و در صورتی که اعتماد دیگران به آنها از بین برود ممکن است خیلی سریع و ساده قدرت را از دست بدهند.."
عکاشه در ادامه می نویسد: "بی شک شخصی که مدت ها در زندان بوده و همواره فعالیتش را زیر زمینی انجام می داده اکنون که ناگهان خود را در راس می بیند، شاید نوعی تزلزل روانی احساس کند، چرا که آن چیزی که بر او رفته تدریجی نبوده است، چنین وضعیتی بر شخصیت مرسی اثر گذاشته است.
اخوانی ها در حال حاضر در وضعیت پرهیاهویی به سر می برند، چرا که همه جا شعار می دهند که در اکثریت هستند، در حالی که بسیاری آنها را ملامت می کنند که در اکثریت نیستند. در این جا یک مساله بسیار اندوهناک وجود دارد و آن این که اکثر مساجد از لحاظ مردمی به پشتیبانی از مرسی برخواستند، در حالی که اگر مرسی کوچک ترین اشتباهی مرتکب شود، این خیل عظیم مردمی حامی خود را از دست خواهد داد. در علم روان شناسی اصلی وجود دارد که می گوید، "خیر" گاهی اوقات وسیله ای برای سرشکستگی می شود، چرا که کوچک ترین اشتباهی که باعث سرخوردگی اجتماعی شود و مجال بروز نداشته باشد باعث ایجاد تفرقه درون گروهی می شود. این مساله باعث می شود، هنگامی که در لحظات حساس فرد نیاز به دوست و طرفدار داشته باشد ناگهان شوکه شود و ببیند که کسی طرفدار او نیست. مدح و ثنایی که در مساجد به نفع مرسی می شود در صورتی که برخواسته از خواسته واقعی مردم نباشد باعث خواهد شد که از مرسی فرعون جدیدی بسازد، بدین دلیل، مرسی لازم است که به نقد منتقدانش نیز گوش فرا دهد.

آیا مرافعات و درگیری های خیابانی به یک جنگ خونین داخلی منتهی می شود؟
انتخابات ریاست جمهوری بین احمد شفیق و مرسی، با تفاوتی بسیار اندک به انجام رسید، زیرا جامعه مصر یک جامعه دو قطبی است. در یک سو، قطب اخوان المسلمین و سلفیون قرار دارند و در سوی دیگر
١- جبهه آزادیبخش ملی مخالف دولت به رهبری دکتر محمد البرادعی و
٢- جوانان و دانشجویان در درون جنبش دموکراسی خواهی ششم آوریل
٣- “حزب الوفد” از احزاب سیاسی قدیمی مصر
٤- حزب “الغد” (به معنی فردا) به رهبری “ایمن نور” حزب سیاسی لیبرال مسلک
و افراد (عمرو موسی) و احزاب سکولارو لیبرال دیگر قرار دارند. ....
   
در مصر یک حرکت دیکتاتور مابانه و نابخرادنه میان پرزیدنت مرسی با مخالفانش در جریان است. مرسی و جریان سلفی اخوانی تلاش می کنند موقعیت خود را بر دیگران تحمیل کنند و حاضر نیستند به نفع طرف مقابل کوتاه بیایند. به دین سبب مرسی و جریان سلفی ناگزیر، به طرفدارانشان پناه می آورند و کار را به تظاهرات خیابانی می کشانند. مخالفان ده ها و شاید هم صدها هزار نفر را به میدان التحریر گسیل می دارند و آنها را مقابل کاخ الاتحادیه، (کاخ ریاست جمهوری) می فرستند. پرزیدنت مرسی نیز یاراتش را در میدان جامعه و میدان نهضت (مقابل دانشگاه الازهر) قاهره گرد هم می آورد و احیانا آنها را در مقابل کاخ جمع می کند. همین صحنه در بیشتر شهرهای دیگر مصر نیز تکرار می شود.
پرزیدنت مرسی به مطالبات مخالفان در پس گرفتن یا لغو همه پرسی قانون اساسی بی اعتنا است. مرسی و جریان سلفی اخوانی بر این توهم هستند که عقب نشینی در مقابل مخالفان از اتوریته و هیبت آنان می کاهد. در سوی دیگر، جبهه آزادیبخش ملی در حفظ مواضعش پایبند است و هرگونه دعوت به گفت وگو را که رئیس جمهور پیشنهاد داده بود، رد می کنند و همچنان خیابان ها را به کنترل خود در آورده اند و طرفدارانشان را به تظاهرات جدی دعوت می کنند و خواهان استعفای مرسی هستند.
در خاورمیانه، تظاهرات و اعتراض ها، مسالمت آمیز آغاز می شوند و خونین پایان می یابند. به غیر از استثنائات بسیار نایاب. در ماههای پیشین دیدیم که در لیبی و سوریه چه گذشت و چگونه خیزش های کوچک و مدنی به برخوردهای خونین و قهرآمیز و نامتقارن انجامید.
"جبهه آزادیبخش ملی"، مخالف دولت، که دکتر محمد البرادعی رهبری آن را بر عهده دارد خواستار کشوری مدنی و سکولار است. در حالی که جریان سلفی اخوانی خواهان یک کشوری است که قوانین آن بر بنیاد احکام شریعت اسلامی بنا نهاده شود. در این میان گزینه سومی نیز وجود دارد، و آن این که کشور، زیر سلطه نظامیان قرار گیرد. احتمالا در صورتی که درگیری ها، بیشتر از این ادامه پیدا کند و افق های گفت و گو کاملا به بن بست برسد، تمایل به این گزینه بیش از همه مطرح می شود.
کسانی که در خیابان ها و میدان ها (از هر دو طرف) دست به تظاهرات و برخوردهای خشمانه می زنند بهتر است بدانند که:
سیاست و چالش، در درازای تاریخ به ما ثابت کرده است که جنگ های داخلی از برخوردهای خیابانی (این چنینی) آغاز می شود. در جنگ داخلی لبنان دیدیم و اکنون سوریه را مشاهده می کنیم که در این دام خونین گیر افتاده اند. از یک جرقه کوچک آغاز شده و به یک آتش بزرگ ختم می شود، ستم ها و بی عدالتی های اجتماعی، که دهها سال مخفی نگه داشته، ناگهان سر باز زده و باعث کشتار ده ها یا صدها هزار نفر شده و کشور را به نابودی کشانده و باعث در بدری میلیون ها نفر می شوند.
مصر، اکنون در انتظار چنین جرقه ای است. یک حادثه کوچک می تواند کشور را به جنگ داخلی بکشاند و باعث شود که خشونت ها غیرقابل کنترل شده و کینه ها بزرگ تر شوند. فرزندان انقلاب یکی هستند، خواسته هایشان نیز یکی است، آنها بر دشمنان مشترک غلبه کردند. نفرتشان از نظام فاسد باعث وحدت آنها شد و جانباختگانی را در راه سرنگونی این نظام فدا کردند، آنها در پیروزی بزرگ دوش به دوش هم به مارش و پایکوبی برخواستند و شاهد سرنگونی دولت طغیانگر بودند.
اکنون بسیار سخت است که ببینیم بسیاری از کسانی که مصر را دوست دارند و همواره با زبان دموکراسی و آزادی طلبانه صحبت کرده اند و همیشه بر مصالح مصر و ملت آن تاکید داشته اند، زبان عقلانی همبستگی را فراموش کرده اند و با زبان طغیان و نفرت صحبت می کنند.
بیشتر مشاوران و معاونان مرسی استعفا داده اند و تلاش می کنند که او را از مرکبش به پایین بیندازند، و حتی الازهر نیز خواستار انصراف رئیس جمهور از این دستورش شده است، اما آیا هنوز مرسی می خواهد تنها زخم خورده این سناریو باشد؟
آیا رئیس جمهور مرسی پی برده است که در دام خودکامگی گرفتار شده است؟

rezaalavim@yahoo.com