از : محمود دلخواسته
عنوان : پیوند چکمه و نعلین در انقلاب مصر و اینکه چه باید کرد
مصاحبه خوبی بود. در اینمورد چند نکته به نظرم می رسد که به علت ضیق وقت بدون در نظر گرفتن سلسله مراتب از منظر اهمیتو نیز ارتباط با یکدیگر بیان می کنم
۱. وقتی به روش کار اقای مرسی و نیز اندیشه راهنما در قانون اساسی پیشنهادی نگاه می کنیم و نیز از روابط پنهان و آشکاری که سالیان دراز اخوان المسلمین با آمریکا داشته است مطلع می شویم متوجه می شویم که آمریکا از طریق مرسی برای کنترل خسارت ناشی از انقلاب ناتمام مصر، سعی در بکار گیری مدل پیوند چکمه و نعلین که سعی داشت در ایران استفاده می کند.
۲. ولی سوال این است که چه عواملی باعث شد که انقلابی که انقلابیون مصر به آن دست یازیدند و اخوان المسلین و سلفی ها هیچ نقش سازمانی و گروهی در آن نداشتند، بدست مرسی بیافتد؟ حتما انقلابیون مصر مرتکب اشتباهات اساسی شده بودند که میوه ای را که آنها به بار رسانده بودند یک راست در دامن اخوان المسلمین بیافتد. در اینجا به چند گونه از این اشتباهات اشاره می کنم:
- انقلابیون مصر از ایجاد یک آلتر ناتیو دموکراتیک برای جایگزینی بعد از سقوط مبارک ناتوان شدند، هیچ، حتی بسیاری اهمیت آن را درک نکردند. در نتیجه در فضای سیاسی خلائی ایجاد کردند( خلاء ناشی از سقوط مبارک) و البته همیشه در فضای سیاسی وقتی خلا ایجاد می شود، این خلا را قدرت/زور پر می کند که این قدرت در شکل اخوان المسلمین و سلفی ها خلا را پر کرد.
- انقلاب دارای اندیشه راهنمای شفافی نبود و بیشتر خود را به خواست (ارحل/برو) قانع کرده بود و فکر بعد از ارحل را نکرده بود و اینکه با چه اندیشه راهنمایی رژیم بعدی باید پایه های خود را مستقر کند. به بیان دیگر، اصول راهنمای استقلال و آزادی، که اصولی هستند که انقلاب را در مسیر خود نگاه داشته و مانع به سرقت رفتن انقلاب می شوند ( همانگونه که در لیبی و سوریه به علت این عدم توجه به سرقت رفتند.) حضور شفافی نداشتند و ندارند.
- انقلابیون به این دقت نکردند که دیکتاتوری مبارک بر هرم قدرتی بنا شده بود که در نوک آن مبارک قرار گرفته بود و به همین علت، هیچ کوشش برای سرنگونی این ساختار قدرت که بگونه ای طبیعی! سعی در باز سازی خود می کند نکردند و همانطور که می بینیم این هرم سعی در باز سازی خود کرده است. حال اگر مرسی هم مجبور به استعفا شود، تا زمانی که این ساختار ویران نشود، این ساختار استبدادی که ده ها سال در خدمت مستبدان بوده است، مستبد های دیگر را خلق خواهد کرد.
- در همین راستا بود که دیگر اشتباه مهلک انقلابیون مصر را شفاتر می توانییم ببینیم و آن این بود که به ارتش اعتماد کردند و توجه نکردند که مانند سپاه پاسداران در ایران، ارتش مصر به مافیای اقتصادی تبدیل شده است و برای حفظ منافع عظیم خود به هر عمل ممکنی دست خواهد زد.
۳. ناتوانی در عدم ساخت آلتر ناتیو، باعث شده است که حتی رهبری مخالفان مصر مرسی هم،اکثرا، بدست کسانی باشد که یا از سران عالیرتبه مبارک بوده اند و یا کسانی که هیچ سابقه انقلابی ندارند.
۴. این ضعف را حتی در نحوه مخالفتشان با قانونی اساسی می بینیم، چرا که همانطور که می دانیم که با چه بخشهایی از قانون اساسی مخالف هستند، نمی دانیم که التر ناتیو آنها چیست؟ به بیان دیگر در نفی قوی هستند و در اثبات، ضعیف
چه باید کرد؟
در کوتاه مدت هیچ کاری مهمتر از ایستادن در خیابان و مرسی را به عقب نشینی کامل وادار کردن نیست، انقلابیون مصر نیاز دارند که از تمامی شجاعت و فداکاری خود در این مبارزه استفاده کنند، چرا که همانطور که بنی صدر به مصری ها پیام داد، اگر انقلابیون مصری خسته شوند و به خانه ها باز گردند، بلایی که بر سر انقلاب ایران آمد در انتظارشان است و استبداد در پوشش دینی دمار از روزگارشان در خواهد آورد. این روزها روزهایی بس تاریخی هستند. اگر انقلابیون مصری در این مبارزه موفق شوند، برنامه های آمریکا را در دیگر کشورهای عربی نیز بر هم خواهند زد و تحولی عمیق و وسیع در راستای استقلال و آزادی در منطقه ایجاد خواهند کرد.
کاملا معلوم است که اخوان المسلین در پی این شده است که نبرد خود با انقلابیون که نبرد بین استبداد و آزادی می باشد، در شکل نبرد اسلام و کفر(نوکر غرب یعنی همانکاری را که مرسی در پنهان به آن دست زده است، مخالفان را متهم به آن بکند. همانگونه که روحانیت حاکم در ایران از این حربه هم برای پنهان کردن سازش خود و هم ترور شخصیت/اندیشه مخالفان به آن متوسل شد و می شود.) و البته وظیفه انقلابیون این است که ماهیت این دروغ را آشکار بکند.
در میان و دراز مدت نیاز به کار عظیم فرهنگی می باشد و آن تبدیل اسلام، از انواع و اقسام گفتمانهای قدرت ( در مصر شکل اخوان المسلمین و سلفی آن را آشکارا می بینیم.) به اسلام به عنوان گفتمان ازادی می باشد. واقعیت امر این است که بیش از آنکه استعمار باعث عقب ماندگی و نیز حاکم کردن مستبدان در سرزمینهای اسلامی شد، بیانهای مختلف اسلام به عنوان گفتمان قدرت بود که هم سبب ضعف اولیه کشورهای اسلامی شد تا استعمار به راحتی آنها را ببلعد و هم سبب استمرار استبداد و عقب ماندگی شده است. باز به بیان دیگر، تا زمانی که اسلام حاضر در مصر، از گفتمان قدرت به گفتمان آزادی تحول نکند، مستبدان همیشه زمینه اجتماعی و فرهنگی باز سازی استبداد را خواهند داشت.
آخر اینکه انقلاب تازه شروع شده است و کار را آن کرد که تمام کرد.
که عشق آسان نمود اول/ ولی افتاد در کار مشکلها
۵۰۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۱
|