آیا نگرانِی منتقدان ایران تریبونال بجا نبود؟ - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ آذر ۱٣۹۱ -  ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲


آری، حالا می توان گفت که نگاهِ نگراِن منتقدان به سرنوشت کنونی آن بجا بود؛ و البته «بی نیاز از تحقیر و تنبیه خوشباوری موافقان دادگاه مجازی ایران تریبونال» همچنین باید گفت که ریز نقدهای مندرج شان نیز به فراموشی عمد از اهداف قربانیان در این محاکمه، بحق و درست بود. و من بسهم خود لازم می دانم صراحتن اعلام کنم که این نگرش منتقدانِ سختکوش، بردبار و به "ناروا انگ ...زده شده اصولن ،مفید،" درست" و عملن هم بسیار" ضروری"بوده است!
چرا که امروز بعد نشست گرد و غبارهای راه، بهتر می توان دید و بوضوح هر یک از ما و خانواده قربانیان و"بازماندگان رنگین، زخمی و انقلابی"در نسل کشی های ۶۰ ـ ۶۷ جنایتکاران اسلامی، همه می ببیند و درمی یابند که تا همینجای کار دادرسی و نتایج بدست آمده از آن، باید برای ما روشن و آشکار شده باشد که نگرانِی و نقدهای هوشیارانه مخالفان با آن سبک کار ایران تریبونال، بیش از همه متوجه اقدام های یکسویه و دفاع پیشگیرانه از بروز چنین غافلگیرها بود، و نه هر برچسب دیگری که بهر جهت و دلیل فراوان به منتقدان زده شد!
و اما:
پرسش امروز من این است که در صورت نبود همان اندازه تلاش افشاگرانه، انتقادها و دقت نظرها، آیا معلوم می بود که چه بر سر حکم آبکی و پا درهوای فعلی دادگاه ایران تریبونال می آمد؟ باید دقت نمود: به حکمی که در پایان محاکمه با سرود و تبریک و ذوق و شوقِ بی اندازه صادر شد و عملن"رای علنی دادگاه" بوده است، آنها حتا آن رای را زیر افشاگری سریع و صریح منتقدان، عجولانه از سایت خود حذف کردند که شاید این شتاب تصمیم گیری خود ناشی از "غافلگیری" آنها، از "عوامل نفوذی" راست گراننده ایران تریبونال باشد که بشکل غیر معقول، ناگزیر به سانسور اصل حکم صادر شده گشته و حتا بخشی را در منابع و مراکز خبری خود بسرعت حذف می کنند، با این امید و احتساب که: منتقدان متوجه این تغییر و تصرف واقعیت نشده و خود موافقان از ترسِ رسوائی و طغیان فریب خوردگان لااقل فعلن در امان می مانند؛ که البته دیر شده بود و دستشان رو و کار هم از کار گذشته بود! البته عجالتن آنان ناگزیر به عقب نشینی تاکتیکی شده و حکم فعلی را موقتی و صدور حکم نهائی را به آینده ای مجهول سپرده اند!
+
(با اینوجود من برای بررسی بیشتر و شنیدن علنی نظرهای موافقان و مخالفان، بویژه بعد از صدور حکم و این رسوائی کنونی، از راه دور بعنوان یک "منتقد"آمده بودم تا در برگزاری گفت و شنفت فرانکفورت شرکت کنم و کردم و حتا دو بار بدلیل "بهتان" زدن ناروای نماینده موافقان (بعنوان سخنگو) بر علیه منتقدان* که وی از آنان در فقدان حضور نماینده ی آن سازمان برای دفاع از خود ابراز کرد، بشدت متحیر و منقلب شدم، و برخلاف شأن نظر خود در حفظ حرمت جلسه سخنرانی ناچار به اعتراض کوتاه ناخواسته شدم که برایم تاسف انگیز است.) باید اقرار کنم که من در مواضع موافقان ایران تریبونال در آن شب گفت و گو هیچ تفاوتی را با مواضع پیشین آنان در نیافتم.
+
بهر رو، حالا برگردیم بموضوع، ما می دانیم که مجموعه ایران تریبونال رنگین و نوپاست و بهمین دلیل دچار عدم هویت مشخص سیاسی، پراکندگی منافع اجتماعی و تنوع عناصر دادخواهی ست. همزمان و بتبع آن نیز دچار ابهام در سمتگیری عمده سیاسی ست و عملن هم چنین که می نماید، این جمع زیر نفوذ اشخاص مشکوک و وابسته به غرب بوده و هست. لاجرم و آشکارا متاثر از پایگاه راست هار جهانی گشته و بی گمان مورد حمایت و هدایت و سوءاستفاده از آنان بوده و طبیعتن نیز گره های زیادی داشته و دارد، که توامان این جریان دادرسی در روند کار مبهم و پوشیده خود بر تعدد آنان نیز افزوده است و هنوز هم که همگی می بینیم این جریان در درون خود ابهام های تازه و ناروشن می پروراند؛ نقاط تاریکی که الزامن هم در گذشته و هم در حال حاضر می بایست توسط همه ما بزیر اراده ی و پرتو روشنگری و چشم موشکاف جمع زخم خوردگان نگران برده و کشیده می شد و همینک نیز باید بیش از همیشه و پیش از "غافلگیری دوباره" با هوشیاری تمام کشانده بشوند، و همآهنگ با آن همه ما باید هرچه بیشتر و بهتر کوشش کنیم که در امور آن دخالتگر فعال شویم تا گرهگاه های مات شناخته تر و بررسی شده تر بشوند، که البته تا حدی که ممکن بود، از طرف منتقدان رویش کار شد!
« زیرا از همان آغاز کار، دست آویزهای پیشبرد واقعی دادرسی بدون دخالت جمع، علنن نه کافی، نه محکم، نه جدی و نه مجاب شدنی برای چنان محاکمه جامع، اساسی و تاریخی متصور نبود. زیرا بنا به فرض الگوی خود، می بایست عناصر گرداننده"راسل گونه ها"باشند که در آن میانه ی هرج و مرج راست و مطامع سیاسی غرب و افراد وابسته بآن، اصولن چنان هدفی بیطرف و نوعدوستانه، جائی برای پیدائی در این میان و جمع متضاد نداشت، تا که ایران تریبونال بتواند تشکل خود را مستقل و نمونه ای از آرمان راسلی ها بداند.» البته بدلایل آن بحد کافی پراخته شده و من تکرار آنرا قیچی می کنم!
چرا که:
این جریان راست جنگ طلبِ جهانی، خونخوار و گراننده اجیرآنها، بنا بر خصلت ذاتی و تجربه تاریخی هیچگونه باور و تکیه ای به زدودن تجاوز و کشتار و پایمالی حقوق مردم جهان نداشته و ندارند؛ چه رسد به شفافیت و علنیت و هدف اراده ی عمومی از برگزاری این دادخواهی ها که هیچگاه نمی خواسته اند در هیچ گوشه ی دنیا برای راه روشن شدن و هموار ساختن علل ریشه ای جنایت ها علیه بشریت کار مفیدی انجام دهند و یا در گوشه ای از جهان، دادخواهی پایه ای و ریشه یاب صورت پذیرد، نه هرگز. مگر نه: غیر از راهبرد های مکارانه ی آنان در سرتاسر جهان و ایران خودمان، همینک اعمالشان زیر سئوال هائی سنگینی ست که ما تک تک شان را می شناسیم؟ چرا هست و رسوا می باشند. و لاجرم می بایست که روزی جوابگویشان باشند، که نیستند.
+
تردید نباید کرد که همین جمع گراننده هم که ما می بینیم، در اصل، کار پایه ی را از سروران خود گرفته و از پیش وظایف اش را برنامه ریزی کرده است و از مفاد آن نمی تواند بسادگی عدول کند، چه رسد به اینکه کارهای خود را متکی به آراء جمع کرده و در برابر قربانیان و بازماندگان و عدالت و امر دادرسی، بتوان این بساط را ضرورتن و اخلاقن پاسخگوی بدانیم، آنهم معطوف و مسئول آن اکثریت "موافق ولی خاموش" باشد! به باور شما این خوشخیالی نیست که ما از آنان روشنگری و حمایت حقوق بشری داشته باشیم؟ نه و چنین چشمداشتی از اینان و بدون فشار از پائین هرگز متصور نیست "پیام اخوان و همدستانش"هرگز نمی خواهند و نخواهند خواست به آن جمع گسترده که به ایران تریبونال اعتماد کرده بودند، وقعی نهاده و وفادار و متعهد باشند.
+
و بتبع آن هدایت و سمت امور دادرسی، خواهی نخواهی می بایست از برجاماندگان آن فجایع، که برگزارکنندگان واقعی این دادخواهی باشند، (ولی در عمل ظاهرن صوری شده هستند)، اراده آنان آرام و بدون دخالت و البته با دست و دلبازی تمام و نامحدود به گردانندگان ایران تریبونال تفویض می شد، تا آنان بهر شکل که خواستند عمل کنند و اتفاقن و عملن هم آنها آن کاری را کردند که برایش طرح داشتند.
درست در "احتمال"چنین حالتی بود که "منتقدان" با جسارت و تعلق دلسوزانه وارد گود نقد و مخالفت با این پدیده مشکوک شده و خواستند با هوشیاری و همکاری جمعی، با پرتو افکنی به تیرگی های نقاط گنگ، به جلوگیری از پیدائی چنین نتیجه مسخره ای برخیزند که ما امروز شاهد آن شده ایم! و«علاوه بر آن منتقدان عزم راسخ داشتند با همکاری همگان و در کنار همین "پاک باختگان" و یا شاید "ببازی گرفته شدگان امروزی" مشترکن بر علیه هر دسیسه ی مشکوک که همخوان با اهداف و آرمانخواهی های شهدای رنگین و بازماندگان و خود جانبدربردگان نباشد، بموقع اقدام پیشگیرانه جمعی کنند و با هم برای ایجاد یک دادخواهی گسترده، ریشه ای و شایسته برپا خیزند و دست در دست هم بایستند.
+
یادمان نرود:
که منتقدان با برجسته کردن نقاط و نکات مبهم، کوشش در نورافکنی به عواقب آتی و انحراف های کنونی و بسیج نیرو برای مقابله با این توطئه ها داشتند، تا که "عاقبت تلخ امروز"را هشدار داده و جلودار هر سوء استفاده نااهلی بوده باشند؛ تا قربانیان، تاریخ و بازماندگان این جنایت ها دچار دهن کجی ایچنینی نگردند. در تراژدی ایران تریبونال شما «دادخواهانی را می بینید که خروشان، مطیع و دلخون آمده اند تا "امر دادرسی" را با پاکدلی تمام بدست بیدادگران خود سپرده و ناظر طنزگونه عدالت و" محکومیت" رژیم جابر را بدست خود او و همتبارانش گذارده و با اطمینان وانهاده اند، تا "عدالت اسلامی" با ارکستر غرب و"سرود پیروزی عدالت" همگی علیه "جنایت مشترک" آنان در ایران بخون نشسته با تحقیر حق و حقانیت، و با لودگی بی شرمانه، یکدیگر را در این درام جنائی همراهی کنند. آیا این غیر از مسخره قضا و دادخواهان نیست؟
این گاه: می پرسم که آیا به سر عزم قربانیان از یکسو و تلاش بازماندگان متشکل و در خدمت بی چون و چرای ایران تریبونال از سوی دیگر کلاه نرفته است؟ و آیا"بخش بزرگی" از این تلاش های شگرف و صمیمی و هزینه های بی مضایقه بازماندگان و تلاش همگانی دوستداران این محاکمه ناعادلانه بجیب راست جهانی، حکومت های مرتجع و قتال ایران و منطقه و همچنان عوایدش نصیب همان چند عنصر کذائی به جیب ها ریخته نشده است؟ و آیا ایران تریبونال از اهداف و آرمانهای قربانیان خود دور نشده و تا حدودی هم فعلن شکست نخورده است؟.
تردیدی ندارم و ندارد که محور بحث ها با تحدیدی که از ناحیه موافقان به مخالفان ایران تریبونال تحمیل می شد توانست به مرور بخوشبینی عمومی دامن زند، دایره ی نقدهای پیرامون شناخت جمع تشکیل دهنده و اهداف دادرسی و منابع مالی و حمایتی را از همان ابتداء تنگتر و خصوصی تر کند. و طبیعتن نیروی ناظر و سازنده ی انتقاد را به حاشیه رانده و محکوم به سکتاریسم رو به تحلیل برده و بفضای موهوم و احساساتی که حاصل آن جو اختناق "موافقان"بود هرچه بیشتر دامن زده است.
اینک:
با صراحت و مسئولیت در قبال نتایج بهتر آتی پیشنهاد می کنم که هر چه زودتر و پیش از گم گشتن فرصت، و عواقب ناگوارتر، کمیته ای حقیقت یاب و یا با هر عنوانی توسط بازماندگان و شاهدان و زندانیان جانبدربرده از دهه ۶۰ "دعوت مشترکی" را از هردو سوی موافق و منتقد را سازمان داده و مهیا گردانند تا بشود به یک تشکل متحد و جدید و قدرتمند فرارویانده شویم، تا این اتحاد و همکاری بتواند برای سرعت بخشیدن به شناخت علل انحراف و موانع دادرسی اصولی و تاثیر بر عواقب انحرافی اقدام عاجا نماید. تا عناصذهر سوی متقلب با اقدام مشترک شناسائی شوند. بیائید این ضرورت را علیه آنان سازمان دهیم. در چنین حالی امکان شکست قابل پیشبین بصفر می رسد، بیائید با هم کار مشترک کنیم.

بهنام چنگائی ـ ۲۲ آذر ۱٣۹۱