چشم انداز مذاکرات ایران و امریکا و پی آمدهای آن (۳)
پیامد سیاسی، اقتصادی و امنیتی رابطه ایران و امریکا برای کشورهای منطقه
رضا فانی یزدی
•
برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ چند دهه گذشته نگاهی انداخت و دید که در این مدت، و بویژه پس از انقلاب ایران، چه بلوک بندی های جدیدی در منطقه شکل گرفته است. رابطه این بلوک بندی ها با ایالات متحده و متحدین او چه بوده، و چه سود و زیانی حاصل آنها شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ دی ۱٣۹۱ -
۲۲ دسامبر ۲۰۱۲
بخش نخست - چشم انداز مذاکرات ایران و امریکا و پی آمدهای آن (1)
akhbar-rooz.com
بخش دوم - چشم انداز مذاکرات ایران و امریکا و پی آمدهای آن (2)
akhbar-rooz.com
در ادامه مطلب به این پرسش می پردازم که:
6 چه کشورهایی و یا چه جریاناتی در منطقه مخالف و یا موافق مذاکره امریکا با ایران بوده و چه سود و زیانی حاصل آنها خواهد شد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ چند دهه گذشته نگاهی انداخت و دید که در این مدت، و بویژه پس از انقلاب ایران، چه بلوک بندی های جدیدی در منطقه شکل گرفته است. رابطه این بلوک بندی ها با ایالات متحده و متحدین او چه بوده، و چه سود و زیانی حاصل آنها شده است.
تنش موجود در مناسبات میان ایران و امریکا وضعیتی را در سی سال گذشته در منطقه بوجود آورده که برخی از کشورها از کنار آن مزایای فراوانی بدست آورده اند و از این رو موافق بهبود مناسبات میان این دو کشور نیستند و ادامه وضع موجود را - یعنی نه فروپاشی نظام، و نه ایجاد یک رابطه دوستانه با امریکا و غرب - به نفع خود می دانند. (نگاه کنید به مقاله نگاهی به دگرگونی های منطقه پس از انقلاب اسلامی تا کنون*)
akhbar-rooz.com
برای بررسی دقیق تر مواضع کشورهای منطقه باید در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و امنیتی در این رابطه نگاه کرد.
حوزه سیاسی:
در حوزه سیاسی، چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی و چه در روسیه دهه اخیر، تنش میان ایران و امریکا به سود روسیه بوده است. سیاست ایران در تمام سه دهه گذشته همیشه در خدمت منافع روسها در معاملات جهانی بوده و روسها عملا آنها با استفاده از برگ برنده ایران موفق شده اند که در مذاکرات خود با امریکا، اروپا و کشورهای منطقه، بخاطر حرف شنوی ایران و وابستگی اش به روسیه، از ایران به عنوان پشت جبهه سیاسی خود سود برده و در بیشتر موارد کمترین امتیازی نیز به طرف ایرانی نداده اند.
بیشتر سودجویی در حوزه سیاست را روسیه در رابطه با پروژه هسته ای ایران و وابستگی این پروژه به روسها بدست آورده است . سیاستی که طرف ایرانی نیز خسارت های فراوانی از آن خورده است. در همین حوزه، بلوک های ایجاد شده از جمله بلوک عربی به رهبری عربستان سعودی و اخیرا بلوک جدید سیاسی به رهبری ترکیه، عربستان و قطر نیز موفق شده اند که با ایجاد وحشت از رهبری جمهوری اسلامی ایران، کشورهای منطقه را زیر چتر خود گرفته و در تمام کنفرانس های منطقه ای سیاست های خویش را علیه ایران به پیش برند.
اسرائیل نیز در این زمینه با ایجاد وحشت از یک ایران اتمی در داخل و خارج از سرزمین خود، از یک سو بزرگترین ائتلاف ضدایرانی را در غرب را بوجود آورده و ضمن تهدید به حمله نظامی به ایران، موجبات سخت ترین تحریم های اقتصادی را برعلیه ایران در طی سی سال گذشته فراهم کرده، و از سوی دیگر موفق شده است که با تضعیف موقعیت منطقه ای ایران و ایجاد مانع از شکل گیری یک ائتلاف ایرانی – عربی برعلیه خود در منطقه، نقش ابرقدرت منطقه ای را برای خود حفظ نماید.
برجسته کردن خطر ایران-شیعه از سوی اسرائیل برای کشورهای عربی و مردم کوچه و خیابان در این کشورها موجب آن شده که در همه گردهمایی های کشورهای عربی و مسلمان، خطر جمهوری اسلامی ایران به مساله اصلی این منطقه مبدل گردد و پیمان های دفاعی و سیاسی گوناگونی تحت مقابله با تهاجم شیعه شکل گیرد. کشورهای واپس گرای منطقه نیز چون عربستان سعودی با بزرگ کردن این خطر در داخل کشور خود به دنبال انحراف افکار داخلی بوده و بویژه طی چند سال گذشته و آغاز خیزش های اعتراضی در منطقه، بیشتر به خطر گسترش شیعه گری ایرانی می پردازند.
این خطر چنان برجسته شد که قیام اعتراضی مردم بحرین به شدید ترین وجه موجود و با کمک نیروهای نظامی و امنیتی سعودی سرکوب شد و کمترین اعتراضی را در هیچ کدام از کشور های عربی بر نیانگیخت، چرا که از همان ابتدا به عنوان قیام مردم شیعه طرفدار حکومت ایران بسته بندی شد و این در حالی بود که قیام های مشابه و در ابعاد بسیار کوچک تر از آن در دیگر کشور های عربی تحت عنوان بهار عربی مورد ستایش و حمایت قرار گرفتند و اعتراض ها در منطقه ای کوچک در سوریه آنچنان مورد حمایت مستقیم کشورهای غربی، ترکیه و قطر و عربستان سعودی قرار گرفت که به یک بحران تمام عیار تبدیل شده که در نتیجه آن ده ها هزار نفر کشته و مجروح شدند و چند صد هزار آواره بر جای گذاشته است و روزی نیست که خبر گزاری های جهانی از آن غافل شوند. بسیاری کوشیدند که سوریه را نیز که یک حکومت کاملا سکولار بر آن حاکم است و شیعیان علوی در آن یک اقلیت کوچک می باشند در بلوک شیعه در کنار ایران و عراق قرار داده و از احساسات ضد شیعه برای انزوای بیشتر این حکومت بهره گیرند.
سوال اصلی اینجاست که آینده سیاسی این بلوک بندی های ساختگی پس از عادی سازی مناسبات با ایران به چه سرنوشتی دچار گردیده و به کجا خواهد رفت و چه کشورهایی بازنده آن خواهند بود. روشن است که همین کشورها تا آنجا که در توان دارند در بهبود این مناسبت کار شکنی خواهند کرد.
اگر مناسبات امریکا با ایران بهبود پیدا کند، یعنی این که امریکا و آژانس جهانی انرژی اتمی، خطر هسته ای برای منطقه و صلح جهانی از جانب ایران را منتفی اعلام کرده اند. در اینصورت، عملا بهانه خطر ایران اتمی در کل منطقه منتفی شده و سیاست های ضدایرانی از سوی اسرائیل و ائتلاف کشورهای مرتجع عربی و ترکیه نیز که بیشتر بر همین مدعی بنا شده اند خنثی خواهد شد.
به نظر می رسد که کشورهای فوق هیچ کدام از نظر سیاسی گرایشی به از دست دادن بهانه ایران اتمی نداشته باشند و در صورتی که قرار باشد مذاکرات با رژیم کنونی ایران به نتایج رضایت بخشی برسد، نگران آینده بلوک بندی های سیاسی موجود در منطقه هستند.
بهبود مناسبات آمریکا با جمهوری اسلامی ایران و حضور یک ایران قدرتمند و مورد قبول غرب که درعین حال با سابقه سی ساله گذشته در حمایت از جنبش های اسلامی و ضد اسراییلی از حمایت چشمگیری در میان مردم کشورهای عربی و مسلمان برخوردار است، مشکل جدیدی در منطقه برای بسیاری از حکومت های واپسگرای خلیج خواهد بود. در این صورت، ایران مانع بزرگی بر سر راه هژمونی طلبی اسلام گرایانه ترکیه در منطقه نیز خواهد بود زیرا مدل ایرانی حکومت را با گرایش رادیکال تری در سیاست که بیشتر با روحیه مردم در منطقه همخوانی دارد، در رودررویی با مدل ترکیه ارائه خواهد کرد و خواب رهبران اسلام گرای ترکیه را در رهبری دنیای مسلمانان در هم خواهد شکست.
حوزه اقتصادی:
در حوزه اقتصادی روسیه طی سالهای گذشته به عنوان یکی از طرف های اصلی معاملات اقتصادی با ایران از عدم رابطه ایران با امریکا، سودهای کلانی برده است. بسیاری از کشورهای اروپایی نیز که طرف های اصلی معاملات اقتصادی با ایران بوده اند در سی سال گذشته بخش بزرگی از مبادلاتی را که در گذشته در اختیار شرکتهای امریکایی بود به نفع خود در اختیار گرفته اند. حجم مبادلات اقتصادی ترکیه نیز با ایران به همین دلیل افزایش فراوانی داشته است. در حوزه نفت و گاز شرکت های اروپایی جای رقبای امریکایی خود را نیز طی این سالها پر نموده و سهم امریکا را از آن خود کرده اند .
بازار بسیاری از کالاهایی که در گذشته در اختیار شرکت های امریکایی بود عملا در سی سال گذشته در اختیار شرکت های چینی ،اروپایی، ژاپنی و کره ای قرار گرفته است. این بازارها فقط شامل بازار اتومبیل، کامیون، وسائل الکترونیکی و کالاهای خوراکی و پوشاک نبوده؛ از همه مهمتر بازار تسلیحاتی است که دربست در اختیار امریکا بود و در این دوره کاملا در اختیار روسیه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی و کره شمالی قرار گرفته است.
آلمان بزرگترین صادر کننده اروپایی کالا در طی تمام سالهای گذشته به ایران بوده است. این کشور فقط در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بیش از ۲۵ میلیارد یورو صادرات به ایران داشته است. با نگاهی به تاریخ گذشته می توان دید که چگونه آلمانی ها از خلاء حضور شرکت های آمریکایی بهره برده و بازار ایران را که یکی از پر سود ترین بازارهای منطقه بوده است در اختیار گرفته اند.
پیش از انقلاب، امریکا اولین صادر کننده کالا به ایران بود. در سال ۱۹۷۸ حجم واردات ایران از آمریکا حداقل ۳.۷ میلیارد دلار بود که ایران را پس از کشورهای اروپایی و ژاپن در مقام بزرگترین خریدار آمریکا قرار می داد. با قطع روابط سیاسی ایران با ایالات متحده ، حجم مناسبات اقتصادی دو کشور به شدت رو به کاهش نهاد و این به معنی آن بوده که کالاهای مورد نیاز ایران را دیگران تامین می کنند و تنش موجود گرچه برای دو کشور ایران و آمریکا خسارات گرانی را به بار آورده است اما برای دیگر طرف های تجاری ایران سفره پر نعمتی را گسترده است که هنوز هم بر سر آن نشسته اند. بگذریم که رشد فراوان جمعیت ایران و نیز رشد بازار به حجم مبادلات اقتصادی این کشور نیز انجامیده است.
طبیعی است که ادامه تنش در مناسبات دو کشور به معنی ادامه وضعیت موجود بوده و نه فقط روسیه و چین که بسیاری از کشورهای اروپایی نیزخواهان بر قرار ماندن این خوان یغما می باشند، چرا که رفع تنش میان دو کشور رقیب جدیدی را بر سر این سفره خواهد نشاند که از قضا هم بسیار خوش اشتها تر از آنهاست و هم با ارائه کالاهای متنوع با کیفیت بهتر قادر خواهد بود که انحصار آنها را در هم شکسته و حداقل بخشی از این بازارپر مایه را از دست آنها خارج نماید. همه آنها خوب می دانند که کالاهای آمریکایی در ایران بیشتر مورد استقبال مشتریان است و در عین حال با وجود شرکت های آمریکایی و در رقابت با آنها نرخ کالاها نیز کاهش یافته و از این نظر هم آنها سود آنها کاهش خواهد یافت.
برداشتن تحریم ها از جهت دیگری نیز قابل بررسی است و آن اینکه کشورهایی هستند که در شرایط تحریم، در مقابل کالاها و نفت ایران، مبادله پایاپای نموده و کالاهای خود را – که شاید حتی از کیفیت مناسب هم برخوردار نباشد – به جای ارز به ایران صادر می کنند. گاه حتی در برابر خرید نفت، همین کالای پایاپای هم ارائه نشده و به اصطلاح اعتبار آن به ایران داده می شود تا در آینده ایران از آن کشور کالا دریافت نماید. طبیعی است که این کشورها نیز خواهان پایان تحریم ها علیه ایران نیستند.
با نگاهی به جدول زیر که نمایانگر میزان واردات و صادرات امریکا از کشورهای ذکر شده است می توان دید که چگونه سهم آمریکا در صادرات به ایران سقوط نموده و تا چه اندازه سهم ایران در صدور کالا به امریکا در ۲۵ سال گذشته کاهش یافته است. می توان حدس زد که چه بخش از صادرات و واردات امریکا به دیگر کشور ها ی ذکر شده در این جدول می توانست با ایران باشد.
جدول آمار مجموع تجارت خارجی امریکا با برخی از کشورها از سال 1985 تا 2012. همه رقم ها به میلیون است.
با دقت در جدول آمار تجارت خارجی امریکا با برخی از کشورها از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۲ (1) می بینیم که واردات امریکا از عربستان تقریبا ۱۰۰ برابر واردات امریکا از ایران بوده و صادرات امریکا به این کشور نیز بیش از ۵۰ برابر صادرات آن به ایران بوده است. این مقایسه با عربستان از این نظر قابل توجه است که این دو کشور در دهه ۷۰ میلادی نیز روابط دوستانه ای با آمریکا داشتند و در آن زمان حجم مناسبات اقتصادی ایران با امریکا ازعربستان حتی بیشتر بوده است. همین مقایسه را می توان در مورد ترکیه و فیلیپین و یا پاکستان نیز کرد و دید که تا چه اندازه سقوط مناسبات اقتصادی به کشور ما لطمه زده و کدام کشور ها از خلاء این روابط سود جسته اند.
یکی دیگر از کشورهایی که از تنش موجود بیشترین سود آوری را داشته و بیشترین حجم معاملات خارجی را با ایران در اختیار گرفته امارات متحده عربی است که اکنون پس از چین دومین کشور صادر کننده کالا به ایران است. ۱۶.۷ در صد از واردات ایران از طریق امارات انجام می گیرد و میلیاردها دلار ایرانی در این کشور سرمایه گذاری شده و گفته می شود که ده در صد از کل جمیعت دوبی را ایرانی ها تشکیل می دهند(2).
چین البته در ایران نیز مثل همه جای دنیا در رتبه اول مبادلات اقتصادی بوده و بیش از ۱۷ درصد از کل واردات ایران را در اختیار خویش دارد.
امریکا در یکی دو سال گذشته با اعمال تحریم های همه جانبه، دوستان اروپایی و رقیب های روسی و چینی خود را تا حدودی وادار نموده که حجم مبادلات خود را با ایران بطور جدی کاهش دهند و جلوی بخشی از بهره وری کلان آنها را گرفته است. اما این وضعیت برای دراز مدت نمی تواند ادامه پیدا کند. طرف های تجاری حاضر نیستند تمام و کمال سیاست های تحریم امریکا را رعایت نمایند. بهترین نمونه آن بانک بزرگ HSBC است که با وجود سیاست های تحریم بانکی، بطور غیرقانونی به طرف ایرانی امکان پول شویی نزدیک به یک میلیارد دلار را داده بود و اخیرا مجبور به پرداخت جریمه سنگینی شد.
برای امریکا نیز ادامه این وضعیت ممکن نیست. اگرامکان مذاکره در میان نباشد و تنش زدایی تا حد عادی سازی مناسبات در آینده نه چندان دور ممکن نگردد، جنگ تنها چشم انداز ممکن است و آینده ای برای سیاست نه جنگ-نه صلح به گونه ای که در گذشته بود دیگر وجود ندارد. آمریکا تصمیم خود را گرفته است و اوضاع کنونی اصلا در جهت منافع ملی این کشور نبوده و آنها دیگر حاضرنیستند بیش از این ناظر وضعیت موجود باشند گرچه که بسیاری از دوستان و رقبای آنها خواهان ادامه همین وضعیت بوده و از تنش موجود در مناسبات دو کشور بیشترین بهره ها را می برند.
حوزه امنیتی:
در حوزه امنیتی، شاید بتوان گفت که وضعیت از همه پیچیده تر است. ایران یکی از بزرگ ترین قدرت های منطقه است و در حال حاضر پس از ترکیه شاید باثبات ترین کشور در این منطقه باشد. طبیعی است که ثبات نسبی در هر کدام از کشورهای اصلی و قدرتمند این منطقه به ثبات و امنیت همه منطقه کمک می کند و همه از این امنیت بهره خواهند برد.
امنیت منطقه، بویژه امنیت منابع انرژی در این منطقه که جمهوری اسلامی ایران خود یکی از صاحبان اصلی آن است، برای ایران به اندازه همه کشورهای دیگر امری حیاتی است.
در اینجا همه کشورها در حفظ امنیت منطقه بویژه در منطقه خلیج فارس اتفاق نظر دارند و بسیار با احتیاط عمل می کنند. همه آنها آگاه هستند که اگر امنیت یکی از آنها به خطر افتد، به احتمال زیاد امنیت دیگران نیز در خطر خواهند بود. این منطقه به انبار باروتی شباهت دارد که انفجار در هر گوشه آن به انفجار همه این انبار منجر شده و خشک و تر را با هم خواهد سوزاند. رهبران ایران بارها و بارها تاکید کرده اند که تا زمانی که امنیت ایران تامین گردد، همه کشورها از امنیت منطقه بهره خواهند برد و زمانی که امنیت ایران به خطر افتد، دیگران نیز در خطر از دست دادن امنیت منابع خود خواهند بود.
این موضوع، یعنی امنیت منطقه ای خلیج فارس، یا شاید بهتر است بگویم امنیت منابع انرژی در این منطقه، فقط مساله کشورهای حاشیه خلیج فارس و ساکن این منطقه نیست.
آمریکا نیز نگران امنیت این منطقه است و به همین دلیل است که وزیر سابق انرژی ایالات متحده، اسپنسر آبراهام، میگوید "امنیت انرژی اساسیترین بخش امنیت ملی ماست."(3) همین مهم موجب آن شده است که نیروی نظامی ایالات متحده در جهان و بویژه در منطقه خلیج فارس نقش پلیس را جهت تامین امنیت منابع انرژی بر عهده گرفته و بخش اعظم وظایف نیروی نظامی ایالات متحده در تمام جهان معطوف به محافظت از مراکز تولید و استخراج نفت، پالایشگاهها، محافظت از خطوط لوله و کشتیهای نفتکش شده است.
اکنون نفت بهعنوان مادهی اصلی تولید انرژی برای راهاندازی همه بخش های صنعت و خدمات در اقتصاد ایالات متحده نقش حیاتی ایفا می کند. بههمین دلیل با افزایش هرچه بیشتر میزان نیاز این کشور به این مادهی انرژیزا، امنیت کشورهای حوزهی خلیج فارس برای آمریکا اهمیت بیشتری می یابد. اما جدای از این که کنترل مراکز تولید نفت از جهت تأمین نیازهای روزافزون روزانه در داخل ایالات متحده برای این کشور از اهمیت حیاتی برخوردار است، کنترل بازار فروش نفت به عنوان یک کالای استراتژیک در بازارهای جهانی نیز برای ایالات متحده به مانند ابزاری است برای کنترل و مقابله با سایر رقبای سیاسی- اقتصادی و نظامی و حتی قدرتهای منطقهای.
خلیج فارس و تنگه هرمز شاهراه عبور بخش بزرگی از منابع انرژی جهان است. 60 درصد از کل ذخیره انرژی فسیلی موجود در جهان در این منطقه قرار گرفته و چرخ اقتصاد بسیاری از کشورهای بزرگ صنعتی جهان با انرژی صادر شده از این منطقه، قدرت حرکت پیدا کرده است. پس امنیت این منطقه در حقیقت به معنی امنیت تولید، امنیت گردش کالا، امنیت زندگی روزانه و روشن نگاه داشتن چراغ ها و گرم کردن خانه های بیلیون ها مردمی است که در اروپا و امریکا و چین و هند و بسیاری کشورهای دیگر زندگی می کنند.
اینجا همان جایی است که ایرانی ها دست بالا را دارند. نه فقط کلیدی از کلیدهای بازار جهانی انرژی در اختیار آنهاست، که با توجه به نیاز چین، رقیب بیرحم اقتصادی امریکا، ایران امکان مانور بین این دو ابر قدرت جهانی را داشته و می تواند در رویارویی قدرت های جهانی در منطقه به نفع هر کدام از آنها به انتخاب خود نقشی حیاتی ایفا نمایند.
جمهوری اسلامی ایران خود به خود تهدیدی برای ایالات متحده نیست و مساله سازش با رژیم ایران و یا تغییر رژیم در حقیقت از اینجهت برای امریکا اهمیت فوری دارد که این رژیم منافع ملی ایالات متحده را در آینده در منطقه تهدید میکند.
هم امریکا و هم ایران هر دو خوب می دانند که جمهوری اسلامی ایران نه از نظر نظامی و نه از نظر اقتصادی تهدیدی برای آمریکا نبوده و نیست؛ یعنی در حقیقت جمهوری اسلامی ایران در حوزهی رقبای امریکا نیست آنطور که چین، اتحادیهی اروپا، روسیه و ژاپن میتوانند باشند. اما اهمیت ایران با توجه به امکاناتش در منطقه در این است که میتواند با ایجاد ناامنی و قراردادن منابع انرژی خود و دیگران در اختیار رقبای ایالات متحده، قدرت این کشور و جایگاه آیندهی ایالات متحده را در مجموعه مناسبات جهانی به خطر اندازد.
بازسازی مناسبات امریکا و ایران، در واقع چین را در آینده خلع سلاح کرده و بازی جهانی و منطقه ای را به نفع امریکا برای همیشه تغییر خواهد داد و این مسلما به زیان چین بوده و منطقا آنها موافق پیشرفت مذاکرات نخواهند بود.
اینجا همان جایی است که نه فقط ایران و امریکا، بلکه همه کشورهای منطقه و اروپا نیز از تنش زدایی در رابطه امریکا با ایران سود می برند. زیرا همگی زیر یک چتر امنیتی برای مقابله با رقیب غول آسای آینده، یعنی چین، منافع واحد و مشترک دارند.
شاید اسراییل یگانه کشوری در منطقه است که در این مورد یعنی امنیت منطقه نفع آنی و آتی روشنی در مقایسه با دیگر کشورهای ساکن این منطقه ندارد و تا حدود زیادی از تنش های منطقه ای به نفع خود سود برده است. اسرائیل تنها کشوری است که نه از کشورهای صادرکننده انرژی حاشیه خلیج فارس است که از وضعیت ناامن منطقه خلیج فارس زیان اقتصادی یا نظامی ببیند و نه در رقابت جهانی بازیگر اصلی است. اسرائیل در هر وضعیتی در سایه امن حمایت امریکا در منطقه به زندگی خود ادامه خواهد داد. آنچه برای اسرائیل اهمیت دارد، کاهش قدرت های منطقه ای است و حفظ قدرت مسلط منطقه ای خویش. این امر بویژه زمانی که قدرت های منطقه ای با اسرائیل مناسبات خصمانه دارند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
پس نتیجه اینکه از نظر امنیتی در منطقه تنها کشوری که از ادامه تنش موجود در مناسبات امریکا با ایران سود می برد، اسرائیل است، و در سطح جهانی روسیه و چین.
از نگاه امنیتی نه شیخ های عرب و نه ترکیه و نه مصرو اردن و سوریه، هیچ کدام از بازسازی مناسبات سیاسی و عادی سازی روابط میان ایران و امریکا خسارتی نخواهند دید. ایران نیز در این زمینه در کنار عراق بیشترین بهره را خواهد برد.
این مطلب با نگاهی به پرسش های زیر ادامه خواهد یافت.
7. سرنوشت منطقه و چشم انداز منطقه خاورمیانه عاری از تنش و بحران دائمی میان امریکا، غرب، و اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران چگونه خواهد بود؟
8. آیا لزوما عادی سازی مناسبات میان جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده امریکا به معنای عادی سازی مناسبات ایران با اسرائیل خواهد بود؟
9. پیامدهای درازمدت و کوتاه مدت مذاکرات و احتمال رفع تنش و عادی سازی در مناسبات دو کشور در زندگی مردم چه بوده و تاثیرات سیاسی و اجتماعی کوتاه مدت و درازمدت آن چه خواهد بود؟
10. بهترین آینده قابل تصور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با همین رهبری کنونی چیست؟
(1) داده های این جدول برگرفته از تارنمای اداره آمار امریکا مربوط به وزارت بازرگانی و تجارت خارجی از سال 1985 تا 2012 است.
www.census.gov
(2)
www.bloomberg.com
(3)
Spencer Abraham, comments before the House International Relations Committee, Washington, D.C., June 20, 2002
Quoted in Blood and Oil- The Dangers and Consequences of America’s Growing Dependency on Imported Petroleum, by Michael T. Klare, Owl Books, 2004
|