از : خسرو پ
عنوان : نظر
با تشکر از رفیق اطیابی
بی شک این مقاله افشاگرانه از بهترین نوشته ها در افشای راه توده است که این مدت خواندم.
یک نظری هم داشتم
رفیق اطیابی نمی شود بین مدافعان و مخالفان نظام ایستاد.
بالاخره یکی دست در دست پرتوی ها و عبدالله شهبازی ها و بسیاری دیگر از همکاران وزارت اطلاعات جنایت های رژیم را به قول شما توجیه می کند و سال های سال است مدافع رژیمی بوده که رهبران حزبش را قتل عام کرده است.
و دیگری حزبی که با تمام توان در برابر رژیم ایستاده و علیه آن مبارزه کرده است.
اگر من و شما در جانب مردم و علیه این رژیم جنایتکاران حرفه ای هستیم، مبارزه علیه رژیم و همه سازمان های دست ساز یا از روی اخلاص مدافعش به وظیفه روزمان تبدیل می شود.
ما حق نداریم برای این سازمان ها حیثیت کذایی درست کنیم و اگر کسانی درست در سر بزنگاه افشاگری علیه علی خدایی چنین کاری کردند، باید نقدشان کنیم.
صف مردم و ضد مردم را با مسائل فرعی نشکنیم.
ما با دشمنان مردم و همه کسانی که در صف دشمنان مردم می جنگند رو در روییم.
اختلاف نظر در اینکه رابطه علی خدایی با وزارت اطلاعات ، و سازمان های ضد کمونیستی جهانی چه می تواند باشد تعیین کننده نیست.
بحث ما با دشمنان مردم و مدافعان آن نمی تواند با بحث ما در درون صفوف مردم یکی باشد.
آنچه ما باید به آن حساس باشیم کسانی است که این مرز را می شکنند و خاک در چشمان ما پاشند.
۵۰۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : آرمان و شرکاء
مقاومت در زیر شکنجه را هرگز نباید به معیار حقانیت انسان ها ارتقا داد.
این نوعی پسیکولوژیسم است که فلاسفه امپریالیسم اشاعه می دهند.
مقاومت در زیر شکنجه را هرگز نمی توان و نباید مطلق کرد.
حریفی می گفت اگر در ساواک پس از دو ماه شکنجه، دو روز دیگر به شکنجه ادامه می دادند، می شکستم.
توان مقاومتم دیگر نبود.
ایرانی های متعلق به طبقات غیرپرولتری با تفکر علمی بکلی بیگانه اند و خصائل اشرافی ـ فئودالی خود و امثال خود را انقلابی جا می زنند.
بدان سان که با شکست مبارزی و یا با تجدید نظری، به آسانی آب خوردن مهر خیانت را بر پیشانی اش می کوبند.
این جور برخوردها از آوانتوریسم کودکانه حکایت دارند و با تفکر علمی بیگانه اند و ضمنا بی رحمانه اند.
چرا؟
برای اینکه اکثریت مردم پی زندگی خویش بوده اند.
کیانوری و خیلی های دیگر ترجیح داده اند که به ایدئالی خدمت کنند.
خود و زن و بچه شان را شکنجه داده اند و تحملشان ته کشیده و به زانو در آمده اند، یا در تعیین خط مشی به علل نظری و اسلوبی اشتباه کرده اند.
حالا هر رهگذری که معلوم نیست که خودش کیست و اگر یک هزارم ذلت آنها را کشیده بود، چی شده بود، دست به داوری غیرمسئولانه می زند و حکم صادر می کند.
معلوم نیست که چرا دو سه نفر جیگاره یا و یا سیاسی قهرمان و خادم تلقی می شوند و هزاران رستم توده ای که صدبار مقاومتر از انها بوده اند و زجرکش شده اند، بی آنکه حتی به زانو در بیایند، خائن؟
آرمان و شرکاء حتی با سطح فکری نازل خود، اگر به حقیقت عینی تره خرد می کردند، نمی توانستند مهرگان و محمد زاده و دهها تن از رهبران حزب توده را فراموش کنند.
ضمنا به آذین نویسنده و مترجمی ساده نبوده که کسی گولش بزند، بلکه متفکری در حد رهبران بزرگ حزب توده بود و شخصیتی خارائین داشته.
آرمان ها بهتر است، که قبل از قلمفرسائی موضوع بحث را بشناسند.
خط مشی هر حزب فقط به خود ان حزب مربوط است.
در مبارزه طبقاتی اتحاد ها و مبارزه ها امری طبیعی است.
می تواند به پیروزی های دور و یا نزدیک منجر شود و یا بسیار گران تمام شود.
مبارزه ایدئولوژیکی (در عرصه نظر و اسلوب) برای همین است.
حزبی که با بورژوازی به دلایل تاکتیکی معامله سیاسی می کند، باید هشیار باشد.
حزب کمونیست چین، تحت رهبری مائو به اتحاد تاکتیکی با کومین تانک اقدام کرد و نامزد انقلابی شخص مائو را و صد ها کمونیست چینی را همان کومین تانک تیرباران کرد.
حزب کمونیست شوروی، تحت رهبری استالین با فاشیسم آلمان قرار داد صلح تاکتیکی بست و ۲۰ تا ۳۰ میلیون کشته داد.
ایرادها نه در تصمیمگیری ها و اتخاذ خط مشی ها، بلکه در فقر تئوری و متد بوده و است و خواهد بود.
هم حزب توده و هم هر مبارز صادق و انقلابی باید فکری در این زمینه بکند.
بدون تئوری و متد انقلابی شکست، پیش برنامه ریزی شده است.
با پوزش از اطاله کلام
۵۰۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : امیر اطیابی
عنوان : در مسابقه ی ضدتوده ای مسلما جمهوری اسلامی برنده ای تاریخی است
در پاسخ به آن هایی که کینه ی ضد توده ای خویش را نمی توانند تسکین دهندو در رویای محاکمه ی توده ای ها هستند (از جمله مهران ش)، لازم به یادآوری است که هر قدر هم زحمت بکشید در این مسابقه نمی توانید از رژیم اسلامی گوی سبقت را بربایید. قبل از شما این رژیم زحمتتان را کم کرده و همه افراد کلیدی را محاکمه و اعدام کرده است. تنها توده ای هایی که در اولویت اعدام نبودند باقیمانده اند که به شما می رسند. می توانید به هماهنگی با رژیم اسلامی کار را تمام کنید ولی بازهم کاری مهم تر از آنچه تا کنون انجام شده است نمی توانید بکنید و این افتخاری برایتان نمی آورد.
از رهبری حزب توده ایران که هریک یا در زمان شاه تا ۲۵ سال زندان بودند یا غیابا به اعدام محکوم شده بودند اکثریت قریب به اتفاقشان اعدام شدند. عده ای از آنان در زیر شکنجه در سال ۶۲ کشته شدند. برخی در فاصله ی سال ۶۲ تا قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ اعدام شدند و باقی در همان قتل عام یا پس از آن. آخرین اعدامی فاطمه مدرس تهرانی، عضو مشاور کمیته ی مرکزی بود که در بهار سال ۱۳۶۸ اعدام شد. شما را رجوع می دهم به این کتاب ها و به این سایت ها و نویسنده ای غیر توده ای در پیوند های زیرین تا اهداف خود را بر خیالات واهی بنا نکنید:
http://www.bidaran.net/spip.php?rubrique۱۹
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۲/۰۲/۱۲۰۲۲۲_l۱۰_mesdaghi_toudeh_party_table.shtml
http://www.tpiran.org/pdf/shohda.pdf
http://www.tpiran.org/pdf/book-marty-p۲.pdf
http://www.tpiran.org/pdf/book-marty-p۱.pdf
امیدوارم این قبیل خوانندگان آرزوها و اهداف «افتخار آمیز»تری را برای خویش بیابند و سعی نکنند افتخارات جمهوری اسلامی و قبل از آن رژیم سلطنتی را به خود اختصاص دهند.
۵۰۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : کامران رئوفی
عنوان : در نظر بازی ما بی خبران حیرانند ما چنانیم که نمودیم دگر ایشان دانند.
ابتدا من این بحثها را بفال نیک میگیریم ، وبا تشکر ار سایت اخبار روز که مسائل را باحوصله پیگیری میکند. دوستان ورفقای هر دوطرف ، حمله به حزب توده ایران در سالهای ۶۱ و۶۲ نه هوس این ویا ان طیف حاکمیت جمهوری اسلامی ، بلکه توطئه ای جهانی به رهبری سازمان سیا وسرویس اطلاعات انگلستان با هم یاری ارتجاع داخلی بود. دوستان ورفقای عزبز باید توجه کنند که بخاطر اهمیت خطر حزب توده ایران ، سازمان اطلاعاتی انگلستان مهمترین مهره خود را در استراتژیکترین منطقه ومهمترین سفارت ، بخاطر از سر راه برداشتن حزب توده ایران ، سوزاند، در حالیکه این جاسوس میتوانست در ادامه فعالیت در سفارت شوروی برای دستگاهای اطلاعاتی غرب مفید تر باشد، بنا براین کوچک کردن مسائل در حد علی خدائی ودیگران اصل موضوع را به سایه میراند. خانم جوانشیر توسط ناخدای تاریخ شفاهی ساز سخنی در رابطه با ( نقل قول رفیق شهید جوانشیر ) گفته است . همانگونه که من بارها عنوان کرده ام ، اقای خدائی میتواند این گفته را تکذیب کند. ولی وقتی که ایشان پس از این همه مدت سکوت اختیار کرده اند ، طبیعی است که این ابهام پیچیده تر خواهد. امید ان دارم که با صداقت وبینشی ورای گروه گرائی ، این مهم را مورد کنکاش بیشتر قرار دهیم. ولی اجازه بدهید که امثال من که در جریان این تحولات بوده ایم ، حرفمان را بزنیم.
۵۰۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : آشنای آشنا
عنوان : اخراجی های حزب توده که توده ای نیستند !
شاید دلیل لجن پراکنی به حزب توده را بتوان برای نمونه در مقاله خانم مریم مهاجر که در همین اخبار روز چاپ شد پیدا کرد . ولی فعلاً همین بس که راه توده و پیک دروغ و ... هیچ ارتباطی از لحاظ تاریخی با حزب توده ندارند و دست ساز اشخاص دیگری هستند ، آنها اخراجی های حزب توده بودند که حالا ادعای رئیسی می کنند ! . شاید بهتر باشد به سخنان همسر زنده یاد فرج الله میزانی ( جوانشیر ) درباره گردانندگان آن تارنمای کذایی مراجعه نماییم .
۵۰۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : آرمان
عنوان : راه توده همان مواضع حزب توده در سالهای اول دهه ۶۰ می باشد
محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذین) به گفته خود در هنگام دستگیری برایش باورکردنی نبود که رژیمی را که او و حزب توده از آن جانانه دفاع کرده بودند آنها را دستگیر و به زیر شکنجه برده بودند. او حتی به یکی از شکنجه گران رژیم اعتراض کرده بود که نمی فهمد چرا آنها را که به رژیم وفادار بودند شکنجه و زندانی می کردند!
حزب توده این است که یک نویسنده را به آن روز انداخت که به عمله های فاشیسم اسلامی می گفت که او از آنها حمایت می کرده است.
آیا می توان به امثال پرتوی خرده گرفت که در حمایت از خط امام تا آنجا رفت که حزب خود را نیز فدای امام و رژیم کرد و رفقای توده ای خود را برای دمکرات های انقلابی اسلامی به زیر کابل های برادران پاسدار فرستاد؟
آیا فراموش کردید که کیانوری با گریه از پاسدار شکنجه گر التماس می کرد که همسر ۷۰ ساله او را نزنند؟!
قیاس اعضای حزب توده با انقلابیون جان برکفی که سالها در سخت ترین شرایط پلیسی شاهنشاهی با رژیم نبرد کردند و شکنجه و زندان کشیدند و عاقبت توسط ارتجاع اسلامی که توسط حزب توده حمایت می شد بعد از شکنجه های وحشیانه به قتل رسیدند اصلا قابل قبول نیست. امثال جیگاره ای و سپاسی آشتیانی نماد مقاومت مردم ایران در برابر پلیدترین رژیم تاریخ معاصر بود که قدیمی ترین حزب سیاسی ایرانی خود را در خط رهبر جانی آن می دانست. خلق ایران هرگز حامیان بیشرم رژیم را در خونین ترین روزهای جنایت و مرگ رژیم از یاد نخواهد برد.
درود به خاطره انقلابی جیگاره ای و سپاسی آشتیانی که خود مرتجعین مذهبی را به خوبی می شناختند و هرگز سر در برابر این دین فروشان خم نکردند و فرسنگ ها با خط جنایتکارانه آنها فاصله داشتند.
۵۰۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۱
|
از : بابک ش
عنوان : رفقا علی شیرازی + امیر اطیابی
۱- علی شیرازی: من نیز در پایین به همین نکته شما اشاره کردم. سپاس
۲- امیر اطیابی: توضیح شما کاملاً به جاست. نظر دهندگان، از جمله خودم، همان برداشت را از مقاله تان داریم که خود گفته اید. لیکن، مطلب شما یادآور نکاتی است که رفقای دیگر در ماه های اخیر پیش کشیده اند، و این انگیزه ای شد برخی از آن نکات طرح شود. به همین دلیل، من به شخصه روی سحنانم همچنان تاکید دارم و هیچ ملاحظه ای بی جایی را نمی پذیرم. افراط و تفریط در ملاحظات زیان بار هستند. همچنین سپاس از شما
۵۰۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : مهران ش
عنوان : انکار رخدادی، همانا قبول آن رخداد هست
یکی دو روز پیش پانوشتی بر این مقاله گذاشتم که مورد قبول مسئولین محترم این سایت واقع نشده و درج نگشت. کسانی مانند آقای اطبایی که بی اعتنا به انبوه مدارک و اسناد موجود حداقل در بیش از ۱۰ سایت و نشریان و سخنرانی های کیانوری ، به انکار واقعیت ها نشسته، آگاهانه و یا نا آگاهانه تمامی عملکرد محکوم مجموعه حزب توده را قبول کرده و در رویای خویش با انداختن پرده ای ضخیم قصد پرده پوشی بر آن را دارد. اما، یک واقعیت را نمیتوان انکار کرد و آن فردای پیروزی روشنایی (برپایی جکومت مردم بر مردم) بر تاریکی مطلق (رژیم اسلامی) هست که در کنار مسئولین و کشتار گران رژیم ، رهبران و اعضای بالایی حزب توده و شرکا در دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایات ۳۴ ساله اخیر به محاکمه کشیده خواهند شد و این خواست من و تو نیست ، این یک واقعیت تاریخی است و مردم ایران همانگونه که از کشتار گران ایرانیان در طول تاریخ قضاوت کرده و یاد میکنند از خمینی و تمامی یاران ریز و درشتش و رهبران حزب توده و شرکا یاد خواهند کرد.
به امید اینکه این نوشته مورد قبول واقع شود
۵۰۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : علی شیرازی
عنوان : گفته های خانم جوانشیر
با سلام
اینکه آدم در مورد ۲ تاریخ اشتباه کند دلیل براین نیست که دز مورد کلمات و گفته های واضح یک شخص هم اشتباه کند و یا کرده باشد، چون یکی به دیگری اصلا ربطی ندارد.
جای تاسف است که دوستان گرامی در مورد آذر خانم اینجور قضاوت میکنند. این به معنی ارزش نگذاشتن به او به عنوان یک انسان است. آذر خانم ، همانطور که در گفته هایش دیده می شود، علی خدایی از نزدیک نمی شناخته است. دلیلی هم دیده نمی شود که چیزی را خلاف واقع اظهار کند.
اتفاقا بعد از آنکه کم کم همگان با خبر شدند که انجمن مطالعات تاریخ شفاهی ایران بخش کوچکی از مصاحبه با آذر خانم را منتشر کرده علی خدایی به دست و پا افتاد تا از علی عمویی شاهدی بر خود درست کند و اظهارات خانم جوانشیر را "رد" کند.
۵۰۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : امیر اطیابی
عنوان : تصریح در مورد اهداف این مقاله
برای آگاهی خوانندگان محترم و در پاسخ به نظر «دوست» باید موارد زیر را تصریح کنم:
۱. هدف این مقاله قبل از هر چیز دفاع از زندانیان سیاسی بخصوص آنان که در دهه ی ۶۰ در زندان به سرمی بردند بود. هدف مهم دیگر افشای سیاست های رژیم و ترفندهای آن برای توجیه جنایات آن دهه و بعد از آن بوده است. هدف آخر هشدار به نیروهای اپوزیسیون در مورد ترفندهای رژِیم برای تبلیغ اهدافش و توجیه جنایاتش از طریق القای آن به درون نیروهای سیاسی، نشریات و وبسایت های شان بخصوص در جهت گسترش اختلافات و خارج کردن رژیم بعنوان هدف اصلی اپوزیسیون بوده است. هیچ انگیزه ی دیگری نمی توانست مرا به نوشتن این مقاله وادارد.
۲. این مقاله به هیچ وجه کسی را متهم به پلیس بودن نکرده است. تنها با نقد مقاله ی راه توده نشان داده است که این مقاله درجهت خواست و اهداف رژیم است. هرکس ممکن است نظراتی بدهد که عملا به رژیم و اهدافش یاری برساند. این از زمین تا آسمان با اینکه کسی نفوذی رژیم باشد و مامور تفاوت دارد. اصولا با امکانات موجود نمی توان ثابت کرد که کسی مامور دستگاه اطلاعاتی است یا نه. تنها وسیله ی در دسترس ما بحث، اقناع، نقد نظرات و نشان دادن آنکه نظرات سیاسی در خدمت منافع کدام یک از طبقات و نیروهای سیاسی است.
۳. اینجانب، توصل به اتهام و برچسب زدن به افراد و نیروهای سیاسی را بشدت رد می کنم بخصوص زمانیکه از این روش ها برای حل فصل اختلافات سیاسی و شخصی استفاده می شود. این روش ها تنها ساده اندیشان و سطحی نگران را قانع می کند و شایسته ی نیروهای سیاسی پیشرو نیست.
۴. تنها با اتکا به ویدیوی مصاحبه با خانم آذر معتقدی (جوانشیر) نمی توان کسی را در یک دادگاه عادلانه، آنهم غیابا به همکاری با رژیم و دستگاه اطلاعاتی متهم کرد. از همه بدتر استفاده از آن به جای نقد مواضع یک نشریه یا مواضع سیاسی سردبیر آن است برای حل و فصل اختلافات سیاسی. آن چه بیش از هرچیز لازم است روشنگری، نقد مواضع، افشاگریِ جهت گیری های نادرست، اختلاف برانگیز و در جهت منافع رژیم سلطانی ولایت مطلقه است. رجوع دادن خواننده به پیوندهای آمده در زیرنویس های مقاله تنها برای آشنا کردن خوانندگان با پیش زمینه های مقاله ی راه توده و نقد آن بوده است.
۵۰۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : خواننده
عنوان : به مسعود بهبودی
جانا سخن از زبان ما می گویی
۵۰۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : بابک ش
عنوان : به آقا یا خانم "دوست" و آقای بهروز
۱- برای "دوست": رفیق گرامی، اشاره شما که باید دقیق تر و با ملاحظه ی بیشتر مسایل را دید، کاملاً به جاست. شما بیشتر به اظهارات خانم آذر جوانشیر در مورد آقای خدایی صحت کردید در حالی که مقاله امیر خیلی نکات مهم دیگر را هم در بر می گیرد. اما، در مورد همین مساله، شما گفته اید که آذرخانم حتا سال مهاجرت خود را دو سال اشتباه گفته. این اصلاً ملاک نیست زیرا اغلب آنهایی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند، در دراز مدت در تبدیل سالهای ایرانی به میلادی دچار اشتباه می شوند. زمان به هر حال ممکن است اشتباه گفته شود، اما آذر خانم اتفاقات را دقیق توضیح می دهد. پیشنهاد می کنم مصاحبه اش را بار دیگر گوش کنید. وانگهی، در مقالات منتشر شده ی رفقای دیگر، از محمدعلی عمویی ایراد گرفته شد که چرا با "ساده ی و غیر سیاسی" معرفی کردن آذر خانم خواسته آقای خدایی را تطهیر کند. به فرض اینکه آذر همان گونه باشد که عمویی می گوید، شرح چنین واقعه ای چه ربطی به ساده و غیر سیاسی بودن دارد؟ عمویی می توانست بگوید او پیر شده و حواس ندارد (که چنین هم نیست)، اما باید بداند چنین استدلالی غلط است. آنچه که اینجا باید مورد مداقه قرار گیرد، این است که چرا از سوی خدایی و "راه توده" اطلاعاتی متناقض که بیانگر ناراست بودن واقعیت هاست، ارائه می شود. رفقا در این مورد مطالب فراوانی گفته اند که از جمله نوشته های دقیق و مستند مهرداد اخگر قابل تامل است. همان طور که در مطلب امیر و دیگران می بینیم، خدایی و یا تحت تاثیر او، راه توده، تلاش دارد بگوید که کادرهای خزبی بر اساس قرعه اعدام شدند. این تحلیل خیلی بی اساس گمراه کننده است. آیا شمار زیادی از آنان که زیر شکنجه جان باختند، نیز بر اساس قرعه بود؟! من در زندان شهر "س" (نام نمی برم) خود شاهد بودم که ۳۵ نفر از ۱۰۵ زندانی دو بند سیاسی آن زمان را با شناسایی دقیق اعدام کردند. درست است که به گفته امیر برخی از آنها "دوره ای" تواب بودند، اما رژیم فهمید که آن توابان پیشین اکنون سر موضع بودند و یا در آینده می توانستند تاثیر گذار باشند. البته، اینها ۹۰ در صد مجاهد بودند و سایرین آرمان مستضعفین و اعضای چریکهای فدایی خلق و سازمان پیکار بودند. آن زمان من تنها زندانی توده ای بودم و ۱۰-۱۲ تن هم فدایی اکثریتی بودند. به خلاف زندانهای تهران و کرج مبنای اعدامها در انجا متفاوت بود، اما اعدام شدگان دستچین شده بودند و جنایت بر اساس قرعه انجام نشده بود. نکته ی دیگر که مایلم توضیح دهم این است که "راه توده" معتقد است که انتقاد دوستانی چون احمد سپیداری از تایید "راه توده" توسط عمویی به منظور خراب کردن عمویی است. من این را کاملا رد می کنم. ما به آقای عمویی به خاطر زندان بسیار طولانی و زجرهای سیاسی اش نهایت احترام را می گذاریم. اما حقوق تمام اعضای حزب یکسان است. او در تلویزیون حزب را منحله اعلام کرد. آیا پس از این همه سال زمان آن نرسیده که حرف خود را پس بگیرد؟ آیا بی اعتنایی به این مساله قابل تامل نیست؟ آیا این به معنای آن نیست که به زعم او حزب همچنان منحله و "راه توده" نماینده ی "جدید" حزب توده ایران است؟ خبر انحلال حزب از زبان عمویی به رفقای درون و بیرون زندان در ان زمان شوک روانی سهمگینی وارد کرد. این خواست طبیعی ما از اوست. او وظیفه دارد چنین کند حتا اگر به خاطر حضورش در ایران برایش مشکل ایجاد شود. سپاس
۲- دوست گرامی بهروز فکر می کنم پاسخ خود را از لا به لای سخنان من گرفته است، ولو به صورت تلویحی. اما دوستان دیگر پاسخ های مسوولانه ای به او داه اند که نمی خواهم تکرار کنم. از دوست گرامی خواهشمندم که به کنه مطلبی که در مقاله امیر و دوستان دیگر در اینجا عنوان شده توجه فرماید و موضوع بحث را آن گونه که خود می خواهد تحریف نکند. از ایشان هم سپاسگزارم.
۵۰۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : kamran raofi
عنوان : آری از کوزه همان تراود که در اوست.
دوست گرامی بهروز. خیلی تاسف خوردم وقتی محتوای نوشته ی شمامن را بیاد دوران اوج مائوئیسم دهه ی ۵۰ انداخت. ومتاسفتر اینکه چگونه حوصله ای دارید که چند دهه در "سکون " زیسته ائید. دوست گرامی اولا قیاس اعضا کمیته ی مرکزی حزب توده ایران با آن اسامی ای که اشاره فرموده ائید ، قیاس کوه دماوند با " تپه " بی بی شهربانوست. ثانیا همان افرادی را که شما بعنوان قهرمانان جنبش انقلابی از انان یا د فرموده اید ،دراوین یا کمک باز جو بودند ویا نگهبان (بویژه در کمیته مشترک ) اما من هر ، هرگز ،وهرگز ! قصد محکوم کردن انان را ندارم ، زیرا که ایمان راسخ دارم که انها نیز قربانی جنایت رژیم بودند. وهمه انسانهائی پاک ، خالص و وطن پرست بودند. انچه من از مقاله رفیق امیر اطیابی فهمیدم اقشای جنایات هولنک رژیم بود ونه دفاع ویا توجیهه این یا ان جریان. اجازه بدهید باهم جدای از رسوبات تلقین شده سازمانهای اطلاعاتی سرمایه داری وارتجاع با هم کمی مهربانتر باشیم. موفق باشید.
۵۰۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱
|
از : دوست
عنوان : دوستان عزیز محسن و امیر
اتهام پلیس زدن به دیگران خیلی سنگین است. با احتیاط برخورد کردن حداقل شرط انصاف است. اگر تنها مرجع اتهام زننده آذر خانم است و جمله ای که از زنده یاد جوانشیر نقل میکند، این نمی تواند قابل اتکا باشد هر چند قابل بررسی است. دوست عزیز من شخصا کسی را به تیزی و سرعت انتقال جوانشیر ندیده و نشنیده ام . امیر عزیز اگر رفیق جوانشیر می فهمید که "خدایی جاسوس است،زندان بوده و بعد در رفته و ......" آیا چنین مسئله مهمی را تلاش نمی کرد چه از طریق آذرخانم چه از طریق سایر دوستان همان موقع به بیرون منتقل کند؟ ما در زندان بسیاری موارد کم اهمیت تر از اینها را بین خودمان می چرخاندیم، جوانشیر متن کلاسهای اقتصاد سیاسی اش را به بیرون منتقل کرد، ما از مواضع تک تک رفقای رهبری مطلع بودیم و اتفاقا به همان دلیل می دانیم ادعای خدایی در مورد آقای عمویی بعد از سال ۶۳-۶۴ یعنی از زمان کاهش فشارها و انتقال به اوین ادعای مزخرفی است. چگونه از این مسئله کسی با خبر نشد؟ آیا نباید در مورد گفته های آذر خانم کمی تامل کرد؟ خرده حساب یا انتقاد یا هر مورد دیگر را نباید با این موارد حیثیتی قاطی کرد. آذر عزیز و محترم و رنج کشیده ما به نظر من هیچ تعمدی ندارد. اما اظهاراتش اصلا دقیق نیست. او حتی خارج شدن خودش از کشور را دو سال اشتباه می گوید و موارد متعدد دیگری را. درست نیست که ما به خاطر اهداف خودمان از این نارسایی ها استفاده کنیم. من تحلیل، روش و برخورد خدایی را نمی پسندم و از این احکام خودسرانه ای که صادر می کند بیزارم و فکر می کنم به اندازه کافی مورد برای برخورد منصفانه و شایسته امر مبارزه انسانی سیاسی وجود دارد و نیازی به این روش ها نیست. با درود
۵۰۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : بهروز و جنبش نوین کمونیستی ایران
خیلی ممنون از روشنگری های رایگان دیرآشنای تان
شما ظاهرا سازمان فدائیان خ را جنبش نوین کمونیستی ایران محسوب می دارید.
اولا چه دلیل جهان بینانه برای این ادعای خود دارید؟
ثانیا امروز کدام جریان سیاسی جنبش نوین کمونیستی ایران مورد نظر شما را نمایندگی می کند؟
حق با شما ست که سران حزب توده که عمدتا مسن بودند، زیر شکنجه شکستند ولی مگر معیار حقانیت حزبی مقاومت و مرگ در زیر شکنجه است؟
اگر چنین باشد هیتلر خودش را و زن و بچه اش را کشت تا اسیر نشود.
سران نازی همه از دم در دادگاه از خط مشی خونین و جنایتکارانه خویش دفاع کردند و اعدام شدند.
آیا حق با فاشیسم بود، حق با حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم بود؟
ایراد حزب توده نه در مقاومت و مردن و یا شکستن و توبه کردن، بلکه در فقر نظری و اسلوبی بوده و کماکان است.
ولی حزب توده با همه فقر تئوریک خود هزاران بار غنی تر و پرولتری تر و انقلابی تر از همه احزاب و سازمان ها بوده است.
امروز هم اگر کسی از کمونیسم دفاع کند، و حرف دهنش را بداند، یا پرورده همان حزب است ویا تحت تأثیر مستقیم و یا غیر مستقیم آن بوده است.
اگر احیانا توده ای ئی از جنس همان سران اشتباهکار حزب توده سراغ داشتید، ما را هم خبر کنید.
چون ما سی سال آزگار به دنبال کسرایئ ئی ، جوانشیری، مهرگانی، تیزابی ئی، آگاهی ئی می گردیم و نمی یابیم.
۵۰۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱
|
از : محسن پ
عنوان : چرا راه توده چنین مقاله ای را می نویسد؟
رفیق گرامی امیر اطیابی! باید دید چرا سردبیر راه توده چنین موضعی را می گیرد. براستی چرا ایشان تا کنون نظر خودش را درباره مصاحبه خانم آذر جوانشیر صریحا بیان نکرده. چرا نمی گوید این خانم دروغ می گوید و من هیچگاه دستگیر نشده ام. چرا از این تهمت اصلا شکایت نمی کند؟
اگر دقت کنیم این مقاله برای آن نوشته شده که بستر لازم را بسازد تا در مرحله بعد این سردبیر نام آشنا را با ترفند جدیدی از گرداب تهمت و بدنامی همکاری با وزارت اطلاعات برهاند.
برخی از نزدیکان ایشان می گویند شاید او دستگیر شده و با یک توبه نامه رژیم را گول زده و از زندان بیرون آمده...
رفیق عزیز!
سازمان های موازی جعلی برای تحت تاثیر گرفتن سازمان ها و احزاب مبارز کلا کاربردهای قبلی خود را از دست می دهند. آن ها به دورانی تعلق دارند که رسانه ها هرمی عمل می کردند و می توانستند پوشش موثری برای دور نگه داشتن افراد از دسترسی به اطلاعات لازم فراهم کنند. امروز همه به هم دسترسی دارند و به همین دلیل حقایق جعلی خیلی زود افشا می شود.
دوران ساز دیگری زدن به علت عدم وجود آزادی های سیاسی درون سازمانی و حزبی نیز به سر رسیده و همه می توانند حرف خودشان را بزنند و بر دیگران تاثیر بگذارند. پس باید حول حزب متشکل شد و از هر تشکل و سازمان موازی و انحلال طلب فاصله گرفت و راه رهایی زحمتکشان را در اتحاد با دیگر چپ ها و دیگر سازمان ها و احزاب مبارز در راه ازادی و عدالت پی گرفت.
چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است
۵۰۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱
|
از : بهروز
عنوان : از کوزه همان برون تراود...
این هم از دغلبازی های دیگر بقایای حزب توده است که همان طور که ضعف رهبران حزب بعد از کودتای ۳۲ را توجیه می کردند امروز هم به لاپوشانی خطاها و ضعف های رهبران حزب توده مشغولند و چنین تبلیغ می کنند که گویا مصاحبه های مکرر تلویزیونی رهبران توده امری آگاهانه و سازماندهی شده بوده است! البته امری آگاهانه بوده است: مشخصا نمی تواند از جریانی که سه سال با مواضع مشمئزکننده اش علیه هر گونه تلاش مبارزاتی عمل می کرد انتظار داشت که در دوران بازداشت و بازجویی نیز به شیوه یک جریان رزمنده و انقلابی عمل کند. به تلویزیون آمدن کیانوری و رفقایش در آن سال ها چندان عجیب و دور انتظار نبود در حالی که در مورد حسین روحانی، جیگاره ای و برخی کادرهای سازمان های چپ انقلابی چنین انتظاری نمی رفت. کسب روحیه سازش ناپذیر و رزمنده حاصل دو امر است: حل سوال مرگ و زندگی در کوران نبردهای سخت و به همین دلیل است که فی المثل فعالان جنبش نوین کمونیستی ایران بعد از رستاخیز سیاهکل چنین روحیه و سبک عملی را نشان می دادند، و دوم داشتن مواضع مبارز و رزمنده، که حزب توده فاقد هر دو بود. امکان دارد نمونه هایی خلاف این در حزب توده نشان داده شود اما باید دانست که حساب افراد مخصوصا در رده های پایین تر و آن بعد از گذشت چند سال از عملکرد شرم آور حزب توده را باید از روح حاکم بر این حزب در سال های بعد از سرکوب ۶۰ جدا کرد. از رهبری توده، با آن سبک زندگی و آن مواضع سیاسی، آن چه کیانوری و رفقایش کردند انتظاری دیگری نمی رفت.
۵۰۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱
|
از : mo jamal
عنوان : گذار سیاوش از آزمون آتش
شاید هیچکس به این روشنی و رسائی نتوانسته باشد تجربهی گذار سیاوش از آزمون آتش را برای شاهدان این نمایش هولناک ، بیان کند. بر افراشته باد پرچم سوسیالیسم و حزبش.
۵۰۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۱
|