جنبش دانشجویی در ایران - ۱
مهرگان البرز
•
جنبش دانشجویان و دانش آموزان از بدو پیدایش خود بطور عمده یک جنبش سیاسی بوده و به عنوان بخشی از روشنفکران و سازمان دهندگان مبارزات مردم بر علیه حکومت طبقات ارتجاعی در ایران نقش بازی کرده است. گرایش چپ تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ و مدتی پس از آن، در این جنبش غالب بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۹ دی ۱٣۹۱ -
۲۹ دسامبر ۲۰۱۲
مقدمه
مدتی است که ایران وارد دوران تعیین تکلیف شده است. از یک طرف، مردم دیگر نمی خواهند به شیوه کنونی زندگی کنند و از طرف دیگر حکومت جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند به شیوه سابق (با تکیه بر دو جناح تمامیت خواه و اصلاح طلب) حکومت کند. جنبش مردم در سال ۱٣٨٨ با وجود تداوم ٨ ماهه سرانجام توسط حملات وحشیانه نیروهای نظامی- امنیتی رژیم و ترمزهای عامدانه اصلاح طلبان حکومتی به رهبری موسوی خامنه شکست سختی خورد. اما بسیاری از جوانان آموختند که حکومت جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست و با شیوه مسالمت آمیز نمی توان این هیولای آدمخوار و مانع اصلی رسیدن به خواسته ها و آزادی مردم را از بین برد.
تاریخ هیچگاه همانند گذشته تکرار نمی شود اما برخی از خصوصیات بحران کنونی ایران را می توان با خصوصیات سالهای ۵۶-۱٣۵۴ مقایسه نمود. رشد سریع شکاف طبقاتی، رکود فزاینده اقتصادی، شتاب ناهنجاریهای اجتماعی و بی اعتباری حکومت در میان مردم از وجوه مشترک این دو دوره است. در تقابل با بحران و افزایش بی ثباتیِ حکومت طبقات ارتجاعی، تشدید اختناق و سرکوب را نیز می توان مشاهده نمود. حدت یابی تضادهای درون حکومت، عدم کارآیی باندهای حکومتی و تمرکز هر چه بیشتر قدرت در دست باند ولی فقیه، یاد آور تمرکز قدرت در دست باند محمدرضا شاه و تک حزبی کردن ساختار سیاسی حکومت سلطنتی است.
اما در دوران کنونی، عمیقترین بحران تاریخ نظام جهانی سرمایه داری انحصاری به شورشهای مردم در کشورهای مختلف انجامیده و همچنین رشد ناموزون کشورهای امپریالیستی تضادهای شرق و غرب را بمراتب تشدید نموده است. تقابلات شرق و غرب به سرکردگی امپریالیستهای روسیه و آمریکا در سوریه که متحد اصلی حکومت جمهوری اسلامی در منطقه می باشد به سطح جنگ داخلی کشیده شده است. علاوه بر وضعیت سوریه، تحریمهای پی در پی اقتصادی نشانگر تشدید تضادهای رژیم جمهوری اسلامی (حکومت کارگزار روسیه و چین در منطقه) با غرب به ویژه با آمریکاست.
تدارکات و تهدیدات نظامی آمریکا و غرب در درجه اول به علت بحران عمیق نظام جهانی سرمایه داری انحصاری است. همانگونه که سالهای ٣۹- ۱۹۲۹ نشان داد، نظام امپریالیستی برای خروج از بحران، چاره ای جز جنگ و تجدید تقسیم جهان ندارد. اما به علت وجود زرادخانه های عظیم هسته ای، این جنگ نمی تواند در کشورهای امپریالیستی انجام پذیرد. کنترل منابع عظیم نفت در جنوب غربی آسیا در مرکز این تقابلات قرار دارد و به همین دلیل، تکلیف حکومت جمهوری اسلامی باید با فشارهای عدیده و یا با جنگ روشن شود.
اکنون ایران بر سر دوراهی قرار گرفته است. یک راه تداوم حکومت طبقات ارتجاعی است. این تداوم می تواند با " به سر عقل آوردن" خامنه ای و چرخیدن باند ولی فقیه به سوی آمریکا، بدون تغییری در شکل حکومت جمهوری اسلامی انجام پذیرد. اما سیاست ها و عملکرد باند ولی فقیه نشان می دهند که احتمال چنین چرخشی فعلا ضعیف است. روش دیگر این تداوم، کنار گذاشتن باند ولی فقیه و تغییر شکل حکومت است که برخی از اصلاح طلبان و جمهوریخواهان و همچنین سلطنت طلبان و "ملی گرایان" به دنبال آنند. ولی در شرایط کنونی، این روش بدون دخالتگری مستقیم آمریکا و جنگ میسر نیست.
راه دوم، سرنگونی حکومت طبقات ارتجاعی است که نیازمند یک انقلاب پیروزمند است. انقلابی که با درسگیری از علل شکست دائمی جنبش مردم ایران می تواند مسیر کسب قدرت سیاسی توسط مردم را هموار کند. مهمترین علت شکست جنبش مردم به ویژه در انقلاب ۱٣۵۷ و شورشهای ۱٣٨٨ شناخت ناکافی نسل جوان از دوستان و دشمنان مردم و نتیجتا کمبود برنامه و سازماندهی برای در هم کوبیدن دشمنان مردم است. این دو تجربه خونین و ارزشمند نشان دادند نمی توان در مسیری که دشمنان مردم تعیین کرده اند حرکت کرد و انتظار پیروزی و آزادی داشت. از اینرو، در این مقاله به جنبش دانشجویی در ایران که آینهی تمام نمای جنبش مردم است پرداخته می شود.
خصوصیات عمومی جنبش
حرکت جمعیِ دانشجویان به صورت خود جوش و یا با سیاست و برنامه معین می تواند تبدیل به یک جنبش شود. از تشکیل نطفه اولیه تا بپا خاستن، راه افتادن و بلوغ، همواره مسائل مهمی وجود دارند که با حل صحیح آنها جنبش تداوم و گسترش می یابد. بنابراین، یک جنبش پیروزمند نیازمند افرادی است که دائما به شناسایی مشکل اصلی و حل آن بپردازند. جنبش دانشجویی بخش جدایی ناپذیری از جنبشهای مردم است و دانشجویان به دقیقترین شکل منافع طبقاتی و گروهبندیهای سیاسی درون جامعه را بطور کلی منعکس می کنند. چون دانشجویان از طبقات مختلف می آیند و نظرات طبقات و اقشار مختلف جامعه را نمایندگی می کنند، جنبش دانشجویی یک جنبش دمکراتیک است.
همانند دیگر جنبشهای مردم، مسیر حرکت این جنبش نیز توسط سیاست غالب بر آن تعیین می گردد. این سیاست غالب یا به دنبال تغییر اساسی نظام حاکم است و یا به دنبال حفظ نظام موجود و تغییراتی در شکل آنست. از اینرو، جنبش دانشجویی را نیز می توان به سه بخش پیشرو، میانی و عقب تقسیم نمود. بخش پیشرو خواهان تغییر اساسی جامعه و انقلاب، بخش میانی خواهان برخی اصلاحات مهم در چهار چوب نظام حاکم و بخش عقب خواهان اصلاحات جزئی است.
سیاست اصلاح پذیر دانستن نظام موجود، جنبش دانشجویی را به عنوان اهرم فشار بر حکومت در محدوده خواسته های صنفی دانشجویان و جدا از مبارزات دیگر اقشار و طبقات مردم نگه می دارد. در حالیکه بخش پیشرو جنبش دانشجویی، نظام حاکم را ضد مردمی دانسته و تلاش می کند مبارزات صنفی دانشجویان را به سطح سیاسی ارتقا داده و مستقل از حکومت، این جنبش را به مبارزات مردم به ویژه به مبارزات زحمتکشان جامعه پیوند دهد. این دو گرایش اصلی و متضاد همواره در جنبش دانشجویی حضور دارند و مسئله اساسی اینستکه کدامیک بر جنبش غالب است.
دانشجویان به مراتب بیشتر از دیگر اقشار و طبقات مردم تحت تاثیر روشنفکران و همچنین متفکرین ضد مردمی قرار دارند. حکومت با جلوگیری از اشاعه ایده های روشنفکران داخلی و خارجی، تصفیه استادان پیشرو، تقویت متفکرین و ایده های ضد مردمی در داخل و بیرون از دانشگاه، مهندسی دروس دانشگاهی به ویژه در رشته های اقتصاد، علوم سیاسی، اجتماعی و تاریخ، دانشجویان را از شناخت واقعی از جامعه محروم می سازد. اما روشنفکران و دانشجویان پیشرو همواره با این حرکت حکومت تقابل کرده اند.
یکی از مهمترین مسائل جنبش دانشجویی در ایران حفظ خود در مقابل حملات نیروهای حکومت بوده است. طبقات ارتجاعی در دوران حکومت سلطنتی و جمهوری اسلامی همواره با برنامه و شقاوت، مبارزات دانشجویان را مورد تعرض قرار داده اند. علاوه بر حملات از بیرون و رخنه ماموران و عوامل خود فروخته به ویژه در رهبری جنبش دانشجویی، بدیل سازی و تقویت تشکلات اصلاح طلب، فرافکنی بین زنان و مردان و ملیتها از شگردهای همیشه گی حکومت می باشد. اما در صدر برنامه های حکومت، منفرد کردن و از بین بردن بخش پیشرو و مستقل جنبش دانشجویی برای جلوگیری از تعمیق مبارزات دانشجویان قرار داشته است.
آغاز جنبش
اهمیت مبارزات دانشجویان در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در برخی از بُرشهای تاریخیِ ٨۰ سال اخیر را می توان مشاهده نمود. جنبش دانشجویی به علت شور و شوق جوانان دانشجو برای تحول جامعه و سر و کار داشتن آنان با علم، نقش ویژه ای در مبارزات مردم ایران بر علیه حکومتهای استبدادی سلطنتی و جمهوری اسلامی بازی کرده است. بررسی جنبش دانشجویی در بُرشهای مختلف با در نظر گرفتن اوضاع عمومی جامعه و تفکراتی که بر کُل جنبش مردم غالب بوده است میسر می باشد.
مراکز دانشگاهی از سال ۱٣۱٣ که دانشگاه تهران تاسیس شد، شکل گرفت و با تاسیس دانشگاه تبریز در جمهوری خود مختار آذربایجان و دانشکده علوم پزشکی در شیراز و اصفهان در سال ۱٣۲۵، دانشگاه فردوسی مشهد در سال ۱٣۲٨، گسترش یافت. تاسیس مراکز آموزش عالی در ایران اساسا به علت نیاز گردش سرمایه های امپریالیستی توسط حکومت بود. حکومت طبقات ارتجاعی به آموزش کادر متخصص داخلی برای گرداندن ارگانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، تبلیغاتی و مهمتر از همه، نظامی- امنیتی خود نیاز دارد. اما با تاسیس مراکز دانشگاهی، زمینه تشکل دانشجویان و شکلگیری جنبش دانشجویی نیز فراهم شد.
تقی ارانی
در دوران حکومت رضا شاه روشنفکران مارکسیست و انقلابی به شدت سرکوب می شدند. نمونه برجسته یک روشنفکر مارکسیست در این دوران تقی ارانی است. در پاییز ۱٣۰۴ به کوشش تقی ارانی و ۶۰ نفر از دانشجویان ایرانی در خارج از کشور «فرقه جمهوری انقلابی ایران» بنیان گذاشته شد. ٨۷ سال پیش، این فرقه در بیانیه ای خطاب به مردم ایران نوشت:
"ملت ایران! وقتی از راه دور به این سرزمین پر از بدبختی و فلاکت نگاه می کنیم چند میلیون مردم اسیر به نظر ما می رسد که همه گرفتار فقر و فلاکت و همه اسیر پنجه چپاول و غارتگری هستند... همه اینها در زیر شکنجه و ظلم جان می دهند... چطور می شود حکومت ملی دایر کرد؟ هزاران قلب شجاع در این فکر و در این خیال در حال ضربان است. وقتی که شخص با عزت به این جمله مقدس فکر میکند، قربانیهای رشید ایران را در نظر میآورد که برای آزادی ایران و خلاصی ملت از دست این طبقه ظالم جنگیده اند... ملت ایران باید خیلی از این قربانیها در آستانه آزادی تقدیم کند..."
پس از ورود به ایران، ارانی با روشنفکران برجسته کشور چون نیما یوشیج و احمد کسروی تماس برقرار کرد. تماس روزانه او با دانش آموزان و دانشجویان از طریق تدریس در دبیرستانهای شرف، ثروت، معرفت و همچنین در مدرسه صنعتی و دانشگاه تهران، زمینه مناسبی برای روشنگری او در میان نسل جوان ایجاد نمود. ارانی جوانان پیشرو را به جلسات هفتگی بحث در مسائل فلسفه به خانه خود دعوت می کرد. او علاوه بر تلاش پیگیر برای بالا بردن آگاهی نسل جوان همواره به وضعیت زندگی زحمتکشان جامعه توجه داشت. زندگی شاگردان در خارج از کلاس درس برای ارانی مهم بود و همواره در پی پیوند با محرومترین شاگردان، بخشی از کتب درسی را بطور رایگان در اختیارشان می گذاشت.
ارانی در سن ٣۰ سالگی با زیرکی خاص خود از تضاد باند رضا شاه با باند روحانیت استفاده کرد و با وجود دستگاه سانسور حکومت که تحت نظر اینتلیجنت سرویس انگلیس اداره می شد، توانست مجله دنیا را در ۱۲ شماره در سالهای ۱۴-۱٣۱۲ منتشر نماید. در این مجله موضوعات علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری با بینش ماتریالیسم دیالکتیک مورد بحث و بررسی قرار می گرفتند. انتشار مجله دنیا تأثیر شگرفی بر محافل روشنفکری به ویژه تحول فکری جوانان داشت و پیدایش دوران جدیدی ازمبارزه علمی و عقیدتی را نوید می داد. مجله دنیا یک مجله مبتذل، اصلاح طلب، گمراه کننده و در خدمت طبقات ارتجاعی حاکم نبود، بلکه یک مجله پر محتوا، حقیقت جو، مبارز و خواهان تغییر اساسی جامعه بود.
انتشار مجله دنیا و نشستهای هفتگی منزل ارانی سبب پیوند روشنفکران با دانش آموزان و دانشجویان گردید. در ۵ شماره نخست این مجله از خوانندگان درخواست شده بود که "اسم و آدرس خود و آشنایان خود را که ممکن است به مجله دنیا علاقمند باشند به اداره مجله ارسال" نمایند. بدین ترتیب، تعدادی کارگر نیز به این جمع روشنفکری- دانشجویی پیوستند. با وجود اینکه حکومت استبدادی رضا شاه طبق قانون «مجازات مقدِمین علیه امنیت کشور» فعالیت روشنفکران کمونیست را کاملا ممنوع کرده و تعداد بسیاری را به زندان انداخته بود، گروه ارانی با خوشفکری و شهامت قادر شد به اشاعه مارکسیسم در میان روشنفکران جوان ایران بپردازد.
ارانی مخالف مذهب ستیزی بود و در این مورد نوشت: "مذهب مانند تمام تجلیات مهمهی روح در تاریخ بشر کار مخصوصی را عهده دار شده و چون تاریخ، وجود آن را ایجاب نموده به ظهور رسیده است." او خاطر نشان کرد که سه خصوصیت مهم مذهب، آنرا رو به فنا می برد:
" ۱- اختلاف مذهب با علم: مذهب اگر صحیح باشد باید ثابت باشد و حال آنکه علم متغییر است و انسان متمدن، منکر ادراکات خود نمی تواند بشود و اگر مذهب مانند علم تغییر پذیرد، پس هر یک از حالات آن نیز صحت مطلق را از دست می دهد و خود را معدوم می کند.
۲- مذهب، تولید اختلاف و نزاع مابین پیروان و امم مذاهب مختلفه می کند، چون هر یک خود را حق و دیگران را باطل می دانند. در صورتیکه از یک ریشه تولید شده و دارای صفات عمومی و مطابق می باشند.
٣- مذهب همواره آلت دست طبقهی مقتدر و هیئت حاکمه جامعه است و برای مغلوب کردن طبقه زیر دست، همواره تسبیح و صلیب با سرنیزه در یک صف حرکت می نمایند. همین صفات باعث انقراض اساسی مذهب می شود."
رشد محبوبیت مجله دنیا در میان روشنفکران و جوانان برای حکومت رضا شاه و دستگاه روحانیت قابل تحمل نبود. در ابتدا، دستگاه روحانیت با استفاده از عبارت "ان الدنیا جیفه و طالبوها کلاب" (بدرستی که دنیا مُردار است و طالبان آن سَگانند) به خلق افکار و سازماندهی اقشار متعصب مذهبی بر ضد این مجله پرداخت. در تقابل با این خلق افکار، ارانی نوشت: " البته واضح است که مجله دنیا با آن منطق قوی و فکر نافذش مانند برق بر فرق ایندسته میزند، افکار محدود نمیتوانند تحمل کنند که براین بتهای مقدس چنین حمله شود."
درخرداد ۱۳۱۴ بر اثر بخشنامه وزارت فرهنگ، مجله دنیا تعطیل گردید، اما دو اعتصاب دانشسرای عالی (۱٣۱۴) و دانشکده فنی دانشگاه تهران (۱٣۱۵) به رهبری افرادی از گروه ارانی انجام شد. در اردیبهشت ۱٣۱۶ شهربانی رضا شاه ۵٣ نفر از کمونیستها از جمله ارانی و اکثر افراد گروه او را به اتهام «عضویت در فرقه اشتراکی» و «اقدام بر علیه امنیت کشور» بازداشت کرده و بسیاری از آنان را زیر شکنجه های وحشیانه قرار داد. در زمستان ۱٣۱۷ ارانی به اتهام عضویت در فرقه کمونیستی در دادگاه جنایی تهران محاکمه شد و به ۱۰ سال زندان انفرادی محکوم گردید.
ارانی از هنگام دستگیری در مقابل شکنجه های دهشتناک چنان مقاومت جانانه ای نمود که سَمبل پایداریِ زندانیان سیاسی گردید. ادامه فعالیت سیاسی ارانی در زندان (از جمله اعتصاب غذای عمومی در زندان قصر) موجب وحشت بیشتر حکومت شد. از اینرو، او را ممنوع الملاقات کرده و در ۱۴ بهمن ۱٣۱٨ جسدش را که حتی برای مادر او قابل شناسایی نبود به خانواده تحویل دادند. شهامت ارانی زبانزد همه بود، بطوریکه در جریان محاکمه سرپاس مختاری و روسای زندان رضا شاه پس از شهریور ۱٣۲۰ دادیار دادگاه گفت: "ارانی دل شیر داشت."
ارانی در طول عمرکوتاه خود همواره شاگرد و معلم مردم بود. اولین خصوصیت او اعتقاد به مردم به ویژه به طبقات زحمتکش و جوانان جامعه بود. او بدرستی تشخیص داد که تغییر اساسی جامعه نیازمند انتقال دیدگاه ماتریالیسم دیالکتیک به بخش پیشرو زحمتکشان و جوانان توسط روشنفکران انقلابی است. شناخت صحیح از دوستان و دشمنان مردم، بینش استراتژیک، تلاش دایمی، شجاعت کم نظیر و یافتن راهکار در سازماندهی بخش پیشرو مردم بر علیه حکومت استبدادی از خصوصیات دیگر ارانی بودند. او با وجود معلومات بسیار وسیع خود به علل تواضع و قدرت استدلال، در هر جمعی از مردم به سرعت محبوب می شد و به تمام معنی از خصوصیات یک رهبر برجسته انقلابی برخوردار بود.
به علت هشیاری ارانی محتوای مجله دنیا نمی توانست در دادگاه رضا شاه سند فعالیت سیاسی او محسوب گردد. همچنین به علت تلفیق صحیح کار علنی با مخفی در شرایط اختناق شدید، حکومت هیچ مدرکی از ابعاد سازماندهی مردم توسط ارانی نداشت. ارانی در دادگاه، دلیرانه به افشاگری دستگاه امنیتی و قضایی حکومت رضا شاه پرداخت و در مورد قوانین گفت: "قوانین عبارت از فورمول های متبلور متحجری است که طبقهی واضع آنها ادعا دارد که به عدالت واقعی در قالب آن قوانین صورت علنی داده است." او قانون دوران حکومت رضا شاه را "قانون سیاه" نامید و گفت: " فقط آن قانون مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد."
حکومت طبقات ارتجاعی با از بین بردن ارانی مردم ایران را از رهبر برجسته ای محروم ساخت که وجودش می توانست مبارزات مردم در سالهای مستعد تحولات بزرگ ( ٣۲-۱٣۲۰) را به گونه دیگری رقم زند. آموزش جهان بینی علمی که هیچ سر سازشی با جهان بینی طبقات ارتجاعی حاکم ندارد و شرط اصلی سازماندهی بخش پیشرو مردم ( نیروی محرکه یک انقلاب پیروزمند و تحول اساسی جامعه) می باشد، در مرکز فعالیت های ارانی قرار داشت. همچنین، استقلال نظری و عملی و بکارگیری جهان بینی علمی در تشخیص مسائل اساسی مبارزه طبقاتی و خاصِ جنبش مردم ایران از ارکان فکری ارانی بودند. با از بین رفتن ارانی، در سالهای ٣۲-۱٣۲۰ گرایشی بر جنبش مردم ایران غالب شد که بطور کلی سازش را جایگزین شورش و اطاعت کور کورانه را جایگزین استقلال نظر و عمل نمود.
رضا شاه که با قلع و قمع جنبشهای مردم ایران برای خدمت به منافع حکومت انگلیس سر کار آورده شده بود با قدرت گیری نازی ها در آلمان، به سمت گیری با حکومت هیتلر پرداخت. این سمت گیری که برخلاف منافع اربابان انگلیسی او بود به حدی رسید که قبل از آغاز جنگ جهانی دوم تقریبا نیمی از تجارت خارجی ایران با آلمان انجام می شد. با حدت یابی تضادههای امپریالیسم انگلیس و آلمان به سطح جنگ جهانی در سال ۱٣۱٨، حکومت انگلیس به سلطنت رضا شاه در سال ۱٣۲۰ پایان داد و پسرش را بر تخت پادشاهی نشاند.
جنگ جهانی دوم که برای تجدید تقسیم جهان انجام شد، بندهای سلطه امپریالیستها در کشورهای متعدد را تضعیف نمود. این جنگ بناگزیر به اوج گیری مبارزات مردم، شکل گیری جنبشهای متعدد رهائیبخش و انقلاب در برخی از کشورهای تحت سلطه انجامید. در ایران نیز تضعیف حکومت استبدای و شل شدن زنجیر اختناق، به مبارزات گسترده مردم پا داد. پس از انقلاب مشروطه، برای اولین بار در سالهای ۱٣٣۲-۱٣۲۰مبارزات مردم ایران امکان سازمان یابی علنی و سراسری یافت.
سالهای ٣۲- ۱٣۲۰
در سال ۱٣۲۲ اتحادیه دانشجویی زیر نظر سازمان جوانان حزب توده در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران آغاز به فعالیت نمود. در طی ۲ سال، نفوذ اتحادیه به دانشکدههای حقوق، فنی، ادبیات و کشاورزی نیز گسترش یافت و در سال ۱۳۲۵ تعداد کثیری از ۴۰۰۰ نفر دانشجویان دانشگاه تهران تحت تاثیر این اتحادیه قرار گرفتند. ارجحیت به مبارزه سیاسی و تطابق خواسته های فقر ستیزانه، عدالت طلبانه و ضد امپریالیستی با خواسته های مردم ایران ازعلل اصلی رشد سریع اتحادیه دانشجویی بود.
در تقابل با رشد مبارزات مردم ایران به ویژه در آذربایجان و کردستان، حکومت شاه در سال ۱٣۲۶ دست به یورشی همه جانبه زد و در سال ۱۳۲۷ حزب توده و اتحادیه دانشجویی را غیر قانونی اعلان نمود. پیش از این، غلبه گفتمان چپ بر فضای دانشگاهها به ایجاد تشکلات اسلامی و ملی گرای اصلاح طلب که در تقابل با اتحادیه دانشجویی فعالیت می کردند پا داده بود. حکومت شاه از یک طرف به تشکلات دانشجویی چپ حمله ور می شد، اما از طرف دیگر دست در دست روحانیون مرتجعی چون آیت الله کاشانی و بهبهانی به تقویت گرایشات و تشکلات مذهبی و اصلاح طلب دانشجویان می پرداخت.
مهدی بازرگان که در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول تدریس بود برای مقابله با رشد گرایشات قدرتمند غیر مذهبی اولین کتاب خود "مذهب در اروپا" را در سال ۱٣۲۱ منتشر نمود. با این کتاب، او تلاش نمود نشان دهد که اروپائیان با وجود پیشرفت جامعه هنوز به مذهب پایبندند. یا در جهت آشتی دادن دین با علم، در سال ۱٣۲۲ کتاب "مطهرات در اسلام" را نوشت تا نشان دهد چرا از نظر علمی آب کُر پاک کننده است! در این سالها که مبارزات مردم در حال اوج گیری است بازرگان با سیاست کاری ندارد و حتی در جزوه ی "بازی جوانان با سیاست" (۱٣۲۱) دانشجویان و جوانان را فقط به درس خواندن و کار یاد گرفتن تشویق می کند.
اولین انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران با هدف اسلامی کردن فضای دانشگاه در سال ۱۳۲۲ آغاز به فعالیت نمود. در این دوران، مهمترین عرصه فعالیت های انجمن های اسلامی "اثبات" علمی بودن اعتقادات مذهبی و نادرستی بینش ماتریالیسم دیالکتیک به زبان دانشگاهی است. اما نفوذ گرایش چپ به حدی قوی بود که حتی برخی از دانشجویان مسلمان جهت امکان فعالیت در دانشگاه در سال ۱٣۲۲ جریانی تحت نام نهضت خداپرستان سوسیالیست را تاسیس کردند.
سازمان دانشجویی جبهه ملی نیز در تقابل با گرایش چپ و غالب بر جنبش دانشجویی، پس از شکست از چپ در انتخابات سازمان دانشجویی، در سال ۱۳۲۹ تشکیل شد. سیاست این سازمان که با نام سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران تاسیس شد ارجحیت مبارزات صنفی به مبارزات سیاسی دانشجویان و برنامه این سازمان، غلبه گفتمان صنفی در دانشگاه و حرکت مسالمت آمیز در چهار چوب نظام استبدادی سلطنتی بود.
رهبری سازشکار
در طی سالهای ٣۲-۱٣۲۰ مبارزات مردم ایران به سرعت رشد نمود و طبقات و اقشار مختلف مردم از جمله کارگران، دهقانان، ملیتها، زنان، دانشجویان و ... در جنبش های متعدد سازماندهی شدند. حزب توده در این سازماندهی نقش مهمی داشت و به همین دلیل تبدیل به بزرگترین تشکیلات سیاسی در ایران شد. اما رهبری این حزب هیچگاه تحول اساسی جامعه و انقلاب را در دستور کار خود قرار نداد. در واقع، رهبری حزب با محدود کردن فعالیت در چهارچوب نظام طبقات ارتجاعی که به شکل نظام سلطنتی در ایران حاکم بود در مجموع به سازش با طبقات ارتجاعی پرداخت.
نداشتن بینش انقلابی و برنامه برای ایجاد جنبش انقلابی باعث شد که حزب توده در حمایت از جنبش ملی شدن صنعت نفت و دولت محمد مصدق که توده وسیعی از مردم را به عرصه مبارزات سیاسی برعلیه سلطه امپریالیسم انگلیس و کارگزارش حکومت محمدرضا شاه کشانده بود، قصور کند. با این وجود، مبارزات ملیتهای تحت ستم در ایران چنان رشد و سازماندهی یافت که خلقهای آذری و کُرد توانستند قدرت حکومت سلطنتی را در شهریور و بهمن ۱٣۲۴ به زیر کشیده و جمهوری خود مختار اعلان نمایند. بدین ترتیب، راه سرنگونی حکومت شاه و برپاییِ حکومت مردم در سراسر ایران نشان داده شد.
اما رهبری حزب توده در چهار چوب تنگ اصلاح طلبی گیر کرده و بدنبال فرستادن نمایندگان بیشتر به مجلس و اطاعت کورکورانه از سیاست حکومت شوروی بود. بدین ترتیب، رهبری حزب نه می خواست و نه می توانست مبارزات مردم را در جهت سرنگونی قدرت حکومتی در نقاط دیگر و همچنین حمایت از حکومتهای خود مختار آذربایجان و کردستان سازماندهی کند. در واقع، سیاست سازشکارانه رهبری این حزب به حکومت شاه این فرصت را داد تا با لشکر کشی و قلع و قمع مردم و آزادیخواهان در آذر ۱٣۲۵جوانه های آزادی را در آذربایجان و کردستان از بین ببرد و ضربه بزرگی به کُل جنبش مردم ایران وارد کند.
عدم تشخیص اهمیتِ جنبش ملی شدن صنعت نفت نیز چنین کرد. رهبری حزب توده بجای حمایت و سازماندهی سراسری مردم در تقویت و تعمیق دستاوردهای ارزشمندی که جنبش مردم به رهبری محمد مصدق و حسین فاطمی برای جلوگیری از بلعیدن ثروت متعلق به مردم ایران توسط حکومت انگلیس به دست آمده بود، مصدق را نوکر انگلیس خواند و این جنبش را تضعیف نمود. اصلاح طلبی چنان دست و پای رهبری حزب توده را بسته و از تشخیص اوضاع بحرانی جامعه و بُرش تعیین تکلیف نیروها عقب انداخته بود که هیچگونه آمادگی برای پیشبرد جنبش اوج گرفته مردم که در ۲۵ مرداد ۱٣٣۲ شاه را مجبور به فرار از ایران کرد، نداشت.
با وجود تدارکات بخشهایی از بدنه این حزب به ویژه سازمان نظامی آن در تقابل با کودتای احتمالی، رهبری وامانده و مذبذب حزب توده مذبوحانه با مصدق تماس می گرفت و می پرسید: "شما می فرمایید چه کنیم؟" اما دیگر دیر شده بود. جنبش مردم و حزب در سطح وسیع آماده نشده و تدارک بخشهای کوچک نیز در بلاتکلیفی دست و پا می زد. در این وضعیت بود که حکومتهای آمریکا و انگلیس با خرج اندکی پول و تکیه بر خود فروختگانی چون فضل الله زاهدی (هوادار هیتلر) و شعبان جعفری (معروف به بی مُخ) شاه را دوباره بر تخت نشاندند تا به مدت ۲۵ سال نظام استبداد سلطنتی دوباره حاکم گردد و سرنوشت مردم ایران باز هم بدست بیگانگان رقم بخورد.
تداوم مبارزه
طرح کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ که توسط سازمانهای امنیتی آمریکا و انگلیس اجرا شد دوباره جوّ خفقان کامل در ایران را حاکم کرد. این کودتای آمریکایی- انگلیسی با همدستی دربار پهلوی به ویژه باند اشرف پهلوی، حمایت آیت الله های انگلیسی چون کاشانی و بهبهانی، نظارت مستقیم هندرسن و ژنرال شوارتسکف با صرف ۲۱ میلیون دلار انجام شد. بدین ترتیب، دستاوردهای ارزشمند ۱۲ سال مبارزات مردم ایران از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت که برای لغو قرار داد بین حکومتهای رضا شاه و انگلیس درسال ۱٣۱۲و قطع دست انگلیس از چپاول ثروت متعلق به مردم ایران بر پا شده بود، توسط حکومت محمدرضا شاه باز پس گرفته شد.
اولین حرکتی که حکومت دست نشانده شاه انجام داد محروم کردن جنبش مردم از بخش پیشرو و درهم شکستن بدنه سازمان دهنده جنبش بود. علاوه بر این، حکومت شاه، محمد مصدق را به زندان افکند، حسین فاطمی را به قتل رساند و با تکیه بر نیروی امنیتی (رکن دو) و نظامی اش با کمک سازمانهای مخوف امنیتی آمریکا (سیا) و انگلیس (اینتلیجنت سرویس) به شکار فعالین جنبش به ویژه اعضای سازمان نظامی حزب توده پرداخت.
در این بُرش، اکثر رهبران اصلی حزب توده، جنبش مردم ایران را در مقابل حملات شبانه روزی و وحشیانه حکومت تنها گذاشته و فرار را بر قرار ترجیح دادند. در واقع، حزب توده در امتحان تاریخ برای حل مشکلات پیشروی جنبش مردم به ویژه در بُرش تعیین کننده مرداد ۱٣٣۲ کاملا رفوزه شد و رهبران آن با پشت کردن به مردم و محروم کردن جنبش مردم از دفاع در برابر حملات وحشیانه نیروهای نظامی- امنیتی حکومت شاه، مرتکب خیانت و صدماتی شدند که جبران آن سالها به طول انجامید.
در مقابل، بخش بزرگی از سازمان نظامی حزب با وجود ضربات متعدد، به مدت سه سال تحت رهبری خسرو روزبه به مقاومت ادامه داد. یکسال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تعداد زیادی از افسران عضو سازمان نظامی، زندان، شکنجه و اعدام شدند. روزبه که در بازپرسیهای اولیه با زیرکی، خود را مهندس معرفی کرده بود قبل از آنکه شناخته شود، به دست افسران هم رزمش فراری داده شد. در چنین روزهایی، خسرو روزبه بر مبنای اخبار دستگیری و شکنجهٔ همرزمان خود پیگیرانه برای حفظ و جا به جا کردن آنانی که هنوز دستگیر نشده بودند، تلاش مینمود.
او ناگزیر هر روز به لباسی در میآمد تا رد خود را گم کند و با تدبیر و از خود گذشتگی تلاش می کرد تا فعالین سیاسی جان بدر برده را از تعرض ماموران امنیتی حکومت شاه در امان دارد. بدین ترتیب، نام خسرو روزبه در میان مردم دهان به دهان گشت و محبوبیت او به حدی رسید که حتی حکومت انگلیس، دشمن دیرینه مردم ایران، ناگزیر شد به او لقب "انقلابی سرخ" دهد و به خاطر شجاعت، فداکاری و تدابیر او در استتار و گریز از دامهای متعدد نیروهای امنیتی حکومت شاه- انگلیس- آمریکا، او را بستاید.
در چنین وضعیتی حکومت درمانده شاه چاره ای جز تمرکز نیروهای امنیتی خود نداشت و با کمک سازمانهای امنیتی آمریکا و انگلیس در سال ۱٣٣۵ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را ایجاد نمود. در تابستان ۱٣٣۶ با خیانت علی متقی که حفظ خود را با تحویل خسرو روزبه به ساواک تاخت زده بود، دستگیر شد. پس از یک سال ایستادگی در مقابل شکنجه های شبانه روزی دژخمیمان، در مقابل جوخه اعدام جاودانه شد و نام او به یکی از اسامی محبوب مردم ستمدیده و مبارز ایران تبدیل گردید.
۱۶ آذر ۱٣٣۲
روحیه مقاومت در برابر کودتا و بازگرداندن شاه بر تخت خونین سلطنت، در جنبش دانشجویی نیز تجلی نمود. حکومت شاه از طریق سرکوب سازمان ها و احزاب سیاسی، دستگیری های وسیع و توقیف روزنامه های مخالف، به ایجاد جوّ خفقان پرداخت. اما در مقابل، مقاومت های پراکنده مردم و فعالین سیاسی، گردهمایی های موضعی و پخش نشریات علنی و مخفی ادامه یافت. نخستین اعتصاب بزرگ بر علیه کودتا در ۱۶ مهر ۱٣٣۲ در دانشگاه و بازار تهران انجام گرفت. در ۲۱ آبان ماه، ۴ روز پس از آغاز محاکمه محمد مصدق، در شهرهای مختلف کشور دهها هزار نفر از جمله دانشجویان دست به تظاهرات زدند.
آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم به عنوان نیروی سرکرده امپریالیستی در جهان ظهور کرده بود برای تحکیم موقعیت خود در ایران تصمیم گرفت که ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور را به ایران بفرستد. خبر سفر نیکسون (۲۴ آبان)، خبر عقد قرارداد اسارتبار با کنسرسیوم بین المللی نفت و به ویژه خبر تجدید رابطه با حکومت انگلیس و افتتاح مجدد سفارت این کشور که در ۱۴ آذر توسط سرلشگر زاهدی نخست وزیر کودتا اعلام شد خشم مردم را برانگیخت. با وجود شرایط حکومت نظامی، در همان روز و روز بعد دانشجویان دانشکده های پزشکی، دندان پزشکی، حقوق و علوم دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند.
روز ۱۶ آذر دانشجویان دانشگاه تهران با قُرُق دانشگاه از طرف فرمانداری نظامی روبرو شدند. ساعت ۱۰ صبح هنگامی که دانشجویان در کلاس درس بودند نیروهای نظامی به دانشکده فنی حمله ور شده تعدادی از دانشجویان و استادان را مضروب نموده و با تیراندازی به دانشجویان سه نفر از آنان: شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا را به قتل رساندند. اما دانشجویان در زیر رگبار گلوله و در نبردی نابرابر با شعار "مرگ بر شاه" به مقاومت پرداختند و با راهپیمایی به خیابانهای مرکزی شهر، خبر این جنایت حکومت را به اطلاع مردم رسانند.
حکومت شاه با این جنایت از دانشجویان انتقام گرفت و با سرکوب وحشیانه، فضای لازم را برای رفتن نماینده ارباب جدید خود به دانشگاه تهران و گرفتن دکترای افتخاری ایجاد نمود. با وجود کوشش مذبوحانه نیروهای نظامی- امنیتی، دانشجویان در روز هفتم جانباختگان در میدان شوش گرد آمده و تظاهرات بزرگی برپا ساختند. ۱۶ آذر بعدها از طرف کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی روز دانشجو نامیده شد و هر سال دانشجویان چنین روزی را به طرق مختلف و در تقابل با نیروهای سرکوبگر نظامی- امنیتی حکومت، گرامی داشته اند.
نتیجه
جنبش دانشجویان و دانش آموزان از بدو پیدایش خود بطور عمده یک جنبش سیاسی بوده و به عنوان بخشی از روشنفکران و سازمان دهندگان مبارزات مردم بر علیه حکومت طبقات ارتجاعی در ایران نقش بازی کرده است. گرایش چپ تا کودتای مرداد ۱٣٣۲ و مدتی پس از آن، در این جنبش غالب بود. اما حملات دائمی نیروهای نظامی- امنیتی رژیم، تبانی حکومت با دستگاه مذهبی و به ویژه اصلاح طلبی و سازشکاریِ رهبری حزب توده در سالهای ٣۲- ۱٣۲۰ مانع شکوفایی و برپایی یک جنبش قدرتمند انقلابی دانشجویی و دانش آموزی در ایران گردید.
|