دموکراسی پارلمانی


حمید آقایی


• این تحول و نوزایی که محدود به کشورهای غربی نمیشود میتواند الهام بخش اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز باشد. بویژه که دور جدیدی از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در پیش است. در کادر این نگرش جدید، که اصطلاحا دمکراسی کارناوالی نامیده میشود، این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان نشاط و سرزندگی را به جنبش اعتراضی مردم ایران بازگرداند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ دی ۱٣۹۱ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۱۲


فرانسیس فوکویاما در مقاله اخیر خود که در سایت صدای امریکا آمده است مطرح میکند که بدلیل بحرانهای اقتصادی و مالی در کشورهای صنعتی و پیشرفته، طبقه متوسط این کشورها رو به زوال گذاشته و مدل لیبرال دمکراسی که استوار بر قشرِ (گسترده) متوسط این جوامع بوده است در خطر نابودی قرار گرفته است
وی البته پیشتر، پس از سقوط نظامهای کمونیستی در بلوک شرق تز پایان تاریخ را داده بود، به این معنی که "لیبرال دمکراسی" پس از پیروزی بر مدلهای کمونیستی تنها مدل مطلوب و پایدار برای اداره جوامع بشری خواهد بود و خواهد ماند.
اکنون بنظر میرسد که خود این تز نیز پس از بحرانهای مالی که از سال ۲۰۰٨ آغاز شده است، به پایان عمر خود نزدیک شده است، بطوریکه خالق آن نیز خود در پی مدلی جدید برای نجات طبقه متوسط این کشورها و خروج از بحران بر آمده است.
در این واقعیت شکی نیست که این مدل که عمدتا در کشورهای نسبتا دمکراتیک و پیشرفته پیاده شده است، از مفهوم واقعی دمکراسی که همانا باز گرداندن قدرت به مردم تعریف میشود، بسیارفاصله گرفته است. دمکراسی ترکیبی است از دو کلمه یونانی کراتوس یعنی قدرت و دموس بمعنای مردم.
اما آنچه که امروز در کادر "لیبرال دمکراسی" پیاده و اجرا میشود در حقیقت ماینرکراسی      Minorcracy است. به این معنی که در نظامهای دمکراتیک موجود، این احزاب سیاسی و بخشهای نخبه جوامع سرمایه داری هستند که در یک جنگ قدرتِ البته دمکراتیک و متمدنانه و از طریق مبارزات حزبی و پارلمانی، ارکان قدرت و ادراه جامعه را برای یک دوره معمولا چهار ساله در دست میگیرند.
در این دوره چهار ساله و تا مبارزات پارلمانیِ مرحله بعد مردم نقش جدی و تعیین کننده ای در ادره امور کلان کشور خود ندارند و به دلیل اعتماد نسبی به مدل پارلمانی موجود این مسئولیت را به نمایندگان احزاب و نخبگان سیاسی سپرده اند.
اما مفهوم دمکراسی آنگونه که در یونان باستان زاده شد و از فسفه سیاسی آن دوره تغذیه کرد مبتنی بر قضاوت و انتخاب به معنای رادیکال و عمیق آن بود. در کادر این فلسفه سیاسی، دمکراسی صرفا در جنگ قدرت میان احزاب و گروه های اجتماعی خلاصه نمیشد. بلکه از آن مشارکت عامه و دسته جمعی مردم در شکل دهی و خلق مناسبات جدید اجتماعی فهمیده می شده است. همانطور که در یونان قدیم مباحث و مناظره های سیاسی برای تدوین و تصویب قوانین جدید بصورت کاملا عمومی و همگانی صورت می گرفته است.
اگرچه روابط اجتماعی دوران یونان باستان، از نظر پیچیدگی مناسبات درونی و بیرونی آن با سایر جوامع زمان خود اساسا با جوامع بشری قرن بیست و یکم قابل مقایسه نیستند، اما اگر دمکراسی را فراتر از فلسفه سیاسی و مدل "لیبرال دمکراسی" تعریف کنیم و آنرا به مفهوم اولیه آن یعنی سپردن قدرت به مردم باز گردانیم؛ و اگر قضاوت و انتخاب را فراتر از قضاوت و انتخابِ یک برنامه حزبی ببینیم و آنرا مترادف با انتخابِ آینده خود و جامعه ای که در آن زندگی میکنیم قرار دهیم، می بینیم که مشارکتِ عامه مردم در خلق مناسبات جدید اجتماعی و به عبارت دیگر دمکراسیِ مستقیم و بی واسطه، همچنان تازگی و اصالت خود را حفظ کرده است.
در این رابطه ضرورتی ندارد که از شواهد تاریخی یونان باستان نمونه آورده شود. ما پس از آغاز بحرانهای اخیر اقتصادی و مالی در کشورهای غربی بارها شاهد جنبشهای اعتراضی و حضور مردم در خیابانها بوده ایم. جنبش اعتراضی و اشغال کننده وال استریت در نیویورک نقطه آغاز اینگونه از حضور مردم، بویژه جوانان، بود که بسرعت به سایر کشورهای پیشرفته غربی در اروپا سرایت کرد که آخرین آن تجمع های گسترده مردم در مادرید و رم بود.
تجمعهای خیابانی و اشغال کننده اماکن مقدس "لیبرال دمکراسی" اما اکنون پا را فراتر از جنبشهای صرفا اعتراضی و حتی در برخی از موارد تخریب کننده گذاشته اند. این جنبشها در واقع امر در دامن خود در حال خلق مجددِ مدل نوینی از دمکراسی و اعمال قدرت مردم هستند.
مدل حزبی-پارلمانیِ لیبرال دمکراسی در حقیقت حاکمیتِ اقلیتی را از طریق مبارزات حزبی و دسته بندیها و روابط مافیایی و قدرت مدارمحقق میسازد و مردم تنها در آغاز یک دوره پارلمانی از حق دخالت، آنهم از کانال و مجاری احزاب رسمی، برخوردارند. این مدل را برخی ماینرکراسی Minorcracy نامیده اند.
مدلی که پس از آغاز جنبشهای اعتراضی علیه سیستمهای مالی و سرمایه داری در حال خلق شدن مجدد و تکوین است، مدلی مبتنی بر میجرکراسی Majorcracy در مقابل میانرکراسی Minorcracy و حاکمیت اکثریت مردم در برابر حاکمیتِ سیاستمداران و بخشِ اقلیت والیتِ جامعه است. در این مدل بجای احزاب سیاسی رسمی، نهاد های اجتماعی و غیر دولتی NGO و صنفی نقش تعیین کننده و موثری در طراحی، تدوین و تصویب قوانین پیدا میکنند. ابزارها و روشهای ابراز وجود و اعمال نظر و اراده مردم محدود به دوره های زمانی چهار ساله رای گیری نمیشوند بلکه با استفاده از تکنولوژیهای جدید، اینترنت و رسانه های عمومی و در صورت لزوم تجمعهای میدانی، دخالت مردم در امور اجتماعی-سیاسیِ خود دائمی، پیوسته تر و مستقیم تر میشود.
این مدل البته صرفا محدود به کشورهای پیشرفته غربی نیست. این مدل در برخی از کشورهای دیگر نیز آثار مثبت خود را نشان داده است. اشغال مجدد میدان تحریر در قاهره که منجر به عقب نشینی محمد مرسی از تصمیمات غیر دمکراتیک او گردید و بطور کلی نقشی که رسانه های عمومی دیجیتالی در انقلاب مردم مصر داشته است یک نمونه زنده از این مدل جدیدِ نقش مستقیم مردم در اداره امور کشور و تصمیم گیرها کلان و کشوری است.
برخی این مدل جدید را دمکراسی کارناوالی، با الهام از جنبش اعتراضی همراه با موزیک و رقص مردم اسپانیا، نامیده اند، که چندان نیز دور از واقعیت و حقیقت این نوع از دمکراسی و حضور مردم نیست. بر خلاف روابط رسمی و کسل کننده پارلمانی، آنگونه که معمولا در پارلمانهای کشورهای غربی مرسوم است، در این تجمعهای اعتراضی نوعی شور و نشاط دیده میشود که کمتر سابقه دارد.
در این مدل قرار نیست که مردم به یک ریتم تکراری مبارزات چهار ساله حزبی و پارلمانی عادت کنند و در بند این ریتم تکرار شونده و کسل کننده محصور گردند. در این مدل هدف انتخابهای مردم، فلان حزب یا فلان برنامه حزبی نیست بلکه انتخاب سرنوشت خود و روند آینده تحولات کشور و مناسبات اجتماعی است. در این مدل بدلیل مشارکت نهادهای اجتماعی و غیر دولتی، سندیکا ها و اصناف، سرنوشت کشور و مردم تنها در دست کارتلهای مالی و نمایندگان آنها قرار نمیگیرد.
این مدل حتی در شرایط جاری کشورمان نیز قابل اجرا است و حتی آثار آنرا میتوان در جامعه امروز ایران دید. برنامه آب بازی در پارکهای تهران که بصورت خود جوش شکل گرفت و یا ابتکار عده ای از جوانان برای پاک کردن شیشه های ماشینها در یکی از میادین تهران و یا برنامه عزاداری ماه محرم همراه با نوحه های کاملا سیاسی، نمونه های کوچکی از شکل گیری این مدل جدید از اعتراض و ابراز وجود میباشند.
این تحول و نوزایی که محدود به کشورهای غربی نمیشود میتواند الهام بخش اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز باشد. بویژه که دور جدیدی از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در پیش است. در کادر این نگرش جدید، که اصطلاحا دمکراسی کارناوالی نامیده میشود، این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان نشاط و سرزندگی را به جنبش اعتراضی مردم ایران بازگرداند.
نگارنده معتقد است که حتی با ورود اصلاح طلبان به صحنه انتخابات ریاست جمهوری سرزندگی و بالندگی به جنبش اجتماعی-سیاسی مردم ایران باز نخواهد گشت. در واقع جمهوری اسلامی قصد دارد با داغ کردن تنورِ انتخابات، جنبش خیابانی و اعتراضات مدنیِ مردم ایران را که خود را در کمپین های مختلف و خود جوش نشان میدهند، وآخرین آن نامیدن نهم دی بعنوان روز نکبت استبداد جمهوری اسلامی است، به محاق و زیر سایه نکبت بار ولایت فقیه ببرد.
بخش اعظم اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز بجای توجه به این جنبشهای اجتماعی و مردمی، متاسفانه یا در گیر مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری و پاسخ به سوال تکراری شرکت یا عدم شرکت در انتخابات است و یا در پی جلب حمایت کشورهای غربی و دنبال کردن خط مشی سوریه ای کردن ایران میباشد. اما آنچه که در این میان فارغ از انتخابات تکرار شونده و به اصطلاح دمکراسی دوره ای و یا دل بستن به دخالتهای خارجی در بطن جامعه ایران در جریان است، کمپینهای سیاسی، اجتماعی، حقوق بشری و حمایت از حقوق زنان و اقلیت ها میباشد.