دلم را می فشارَد ،این خراب آباد ،لیلی جان


کریم سهرابی


• دلم را می فشارَد ،این خراب آباد ،لیلی جان
کجا رو آورم با این دلِ ناشاد لیلی جان

به جای زندگانی، مرگِ تدریجی نصیبم شد
مرا آزاد کن از این بلا ، آزاد ، لیلی جان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ دی ۱٣۹۱ -  ۱ ژانويه ۲۰۱٣


 
دلم را می فشارَد ،این خراب آباد ،لیلی جان
کجا رو آورم با این دلِ ناشاد لیلی جان

به جای زندگانی، مرگِ تدریجی نصیبم شد
مرا آزاد کن از این بلا ، آزاد ، لیلی جان

گناه ، از آدم و حوا و مار و گندم و ابلیس
من اینجا می شوَم قربانیِ اجداد،لیلی جان

وضو می کردم و آنگه برایت شعر می گفتم
که باطل بود بی تطهیر، این اوراد، لیلی جان

هوایِ ساعتی با تو نشستن ، کرده ام امروز
از این تنهائی و بی همدمی،فریاد ،لیلی جان

لبت چون میوه ی ممنوع هرگز بر لبم ننشست
ولی مانده است داغِ بوسه ات در یاد،لیلی جان

شکایت نه،که حرفِ گِله گی از دوست نا زیبااست
مرا با دوستی دادی ،چنین بر باد، لیلی جان

نشد قسمت،ببینی شامگاهی،بر لبِ الوَند
شکوهِ نقره ی مهتابِ نصرآباد، لیلی جان

اگر غم می تراود از کلامِ خسته ی یاغی
مشو پاپی، مُقَدر این چنین افتاد لیلی جان

کریم سهرابی-کالیفرنیا