پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : حق

عنوان : رقص کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!
رقص کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!


سه پیام شادباش هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) ، کمیته ی مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، و سازمان سوسیالیستهای ایران (سوسیالیستهای مصدقی) و جشن امروزشان شنبه در ساعت سیزده در شهر فرانفکورت به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور چیزی بجز نمک و اسید پاشی بر زخم مهلک ایران و ایرانی و رقصیدن بر گور ایران و ایرانی نیست!

بجای اینکه کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها پس از ۵۰ سال که از تاسیس کنفدراسیون و پیوستن شان به آن می گذرد یک نقد جدی و بیغرض و سازنده را در چندین جلد به ملت ایران تقدیم می کردند و از پیشگاه ملت ایران بخاطر خطاهای سیاسی شان در گذشته و بویژه در ۳۴ سال گذشته عذرخواهی می کردند با کمال وقاحت نه تنها به هیچ خطایی اعتراف نمی کنند بلکه به کنفدراسیون و خودشان مهر تایید می زنند و بخود مدالهای افتخار آویزان می کنند که شاه را سرنگون کردند و جمهوری اسلامی کهریزکی را آوردند. کجای بر تخت نشاندن مشتی از بیوطن ترین، ضد انسانی ترین، خونخوارترین، روانپریش ترین، بچه بازترین، ضد زن ترین، واپسگراترین و مرتجعترین ترین هایی مثل خمینی، خلخالی، رفسنجانی، بنی صدر، خاتمی، ولایتی، اژه ای، مرتضوی و و و چه افتخارست آخر!؟ آیا بر تخت نشاندن اینان افتخارست که برایشان ایران یک "هیچ" بزرگ، ملی گرایی کفر، اقتصاد مال خر، کراوات دم خر، جنگ نعمت خدا، و دختر ۹ ساله زن بالغ برای شهوترانی بچه بازان بود و هست؛ و زن در کل چیزی بجز مایه شهوت مردان و ماشین جوجه کشی نبود و نیست، منشور جهانی حقوق بشر پشیزی نمی ارزید و نمی ارزد، و ملت ایران کفر و امت و گوسفند کردنش همه چیز بود و هست!؟ کجای روس و چین محوری و گروگان ایندو شدن امروز ایران به ننگین ترین شکلش افتخارست که کنفدراسیونی ها در بوجود آوردن این وضعیت نقش بسزایی داشته و دارند!؟

دیکتاتوری نیم بند شاه فقید ولی متجدد، مترقی، سکولار، اصلاح و انعطاف پذیر، و پایبند به بسیاری از مفاد منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل را از بین بردن و بجایش دهشتناک ترین و ضد انسانی ترین رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی در تاریخ بشریت که طبیعتا اصلاح و انعطاف ناپذیرست، و منافع ملی ایران را عمدا بر باددن سیاستش است را بر سر کار آوردن که افتخار نیست که بهم شادباش بگویند و برایش جشن بگیرند. این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عملکردهایشان امروز به ورطه نابودی کشانده اند!

کنفدراسیون اگر به ادعای انسان گرایی و ارزشهای انسانی خود پایبند بود از همان زمانیکه سینما رکس آبادان بوسیله اسلامیستها و یاران سکولارشان و سکوت و زیر سبیل انداختن این سکولارها به آتش کشیده شد و ۴۰۰ زن مرد و کودک بیگناه را در آن زنده زنده سوزاندند باید به خطای سیاسی خود که هم پیاله شدن با خمینی متحجر ضدانسان بود پی می برد و کنار می کشید و رسوایشان می کرد. نه اینکه عمدا تا به امروز آنرا فاجعه ای بس دهشتناکتر از سرنوشت گلسرخی و بیژن جزنی ارزیابی نکند و هر ساله یاد سینما رکس را زنده نگاه ندارد و در اینمورد سکوت مرگبار را سیاست خود کند.با تایید و تشویق و اجازه کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بود که اعدام هویدا و فرخ رو پارسا و صدها نیروهای ارتشی و انتظامی و اداری بوسیله خمینی میسر شد و راه برای نسل کشی دهه ۶۰ باز شد. بجای آنکه به خمینی و خلخالی ایراد بگیرند و بگویند که مبارزه و ادعای کنفدراسیون برای دمکراسی و آزادی و حقوق بشر بود که اجازه انتقامجویی و آدم کشی و و و را نمی دهد، کنفدراسیونی ها به خمینی و خلخالی اعتراض کردند که چرا ماشین کشتار و انتقامجویی تان انقدر کُند است و چرا برای سرعت کار این ماشین پاکسازی! به تعداد بیشتری سلاح گرم مجهزمان نمی کنید تا زودتر این مفسدان فی الارض را به درک واصل کنیم!؟ این بود آزادی، دمکراسی و حقوق بشری که کنفدراسیون و اعضائش برای ایران و ایرانی می خواستند و شاه نمی گذاشت!؟ واقعا کدامشان دمکرات تر بودند و درک درست تری از معانی این مقولات داشتند!؟

کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها حداقل امروز باید هم پیاله شدن خود با خمینی را بزرگترین خطای سیاسی خود در گذشته بشمار آورند. خطایی را که بایستی در اولین فرصت بدان اعتراف می کردند و راهشان را از اسلامیستها به سرکردگی جانی بالفطره خمینی گجستک جدا می کردند، و بواقع در برابر ادعاهای خود نسبت به حفظ تمامیت ارضی ایران و استقلال ایران و دمکراسی و آزادی و حقوق بشر برای ایران پایبندی و پایمردی از خود نشان می دادند. باید زنگ خطر را پس از فاجعه سینما رکس آبادان می شنیدند و وجدانشان بیدار می شد... یا اقلا امروز نقد جدی ولی سازنده ای از عملکردهای کنفدراسیون و اعضائش می کردند که به سهم خود مسئول وضع کنونی اسفبار ایران هستند. نه اینکه بجای اعتراف به خطاهایشان که تبدیل به خیانتها شدند و مشاهده کارنامه سیاه ۳۴ ساله جمهوری اسلامی کهریزکی شان، نه تنها از کرده های خود پشیمان و دچار عذاب وجدان نشده باشند بلکه با کمال وقاحت خطاهای سیاسی نجومی خود را درایتهای سیاسی تمام عیاری جلوه دهند که فقط از جماعتی نابغه سیاسی برمی آمده که چنین جشنی در پنجاهمین سال تاسیس شان کمترین جایزه و مدالی است که لایقش هستند!

هرگاه صدها هزار قربانی جنگ ۸ ساله ایران و عراق، و میلیونها ایرانی ای که جنبش سبز ملی ایران را تشکیل دادند و شعارهای ساختار شکنشان کمر رژیم و همه ایران ستیزان را برای همیشه شکست، به سینه شما کنفدراسیونی ها مدال افتخار آویزان کرد آنوقت جشن بگیرید. نه اینکه در تاریکی و بدون اطلاع ملت ایران، و بدون اینکه خود را به کسی پاسخگو بدانید در چهاردیواری کوچکی در برون مرز بدور از دسترس ملت ایران جشن بگیرید و بخود ببالید که چه کارنامه پرافتخاری دارید! شماها فقط جایی می توانید جشن بگیرید که دست ملت ایران از شما کوتاه باشد و پاسخگو به احدی نباشید تا کسی نتواند بگوید آنچه شما کردید را خدمت ارزیابی می کند یا خیانت یا خطایی سیاسی!

با این جشن تان و این غیرپاسخگو بودنتان پس از ۳۴ سال مشاهده روزانه کارنامه سیاه رژیمی که بر سر ملت ایران خراب کردید، نشان داده اید که هرگز به هیچکدام از ادعاهایی که می کردید باور نداشتید و تعاریف شما از تمامیت ارضی ایران، منافع ملی ایران، استقلال، آزادی، جمهوری، دمکراسی، حقوق بشر، عدالت هیچ تطابقی با آنچه در کشورهای آزاد و آباد و مستقل و خوشبخت هست نداشته و ندارد. شماها نه تنها پشیمان نیستید و اصلا قبول ندارید که مرتکب بزرگترین خطای سیاسی ای که ممکن بود شدید بلکه در درست بودنش هم اصرار می ورزید تا مجبور به روبرو شدن با حقایق و پاسخگو بودن نباشید تا از گذشته تان عبور کنید. در گذشته ماندن منافع تان را تامین می کند و بس و همین برایتان ارضاء کننده است و پر منفعت.

شما کنفدراسیونی ها با جعل و تحریف تاریخ کنفدراسیون برای خود تاریخی پرافتخار که افسانه ای بیش نیست آفریده اید که به آن باور ندارید ولی برای مردمفریبی آنرا حقیقت محض جلوه می دهید تا منافع شخصی و گروهی تان حفظ شود .اما با اسناد و مدارک موجود که در دسترس هستند چه می کنید که افسانه هایتان را دود هوا می کند!؟ مدارکی مثل به ثبت رساندن خلیج ع ر ب ی بجای خلیج فارس بوسیله کنفدراسیون و اعضائتان!؟ یا حمایت تان از مشتی کمونیست تروریست بنام ظفار در عمان که می خواستند این کشور را به سرنوشت ترکمنستان و قزاقستان و آلبانی و کره شمالی تبدیل کنند تا شوروی و چین امپراطوریشان را بگسترانند و ایران را هم هدف قرار دهند و آنها را بخشی از اقمار چین و شوروی کنند!؟ بفرمایید اصلا با معیار ایندو شخصیت چگونه حمایت تان از ظفار و تغییر نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی را توجیه می کنید!؟

در رابطه با خلیج فارس و نفوذ ایران در این آبراه مهم و حیاتی، آیا بدنبال افتادن کنفدراسیون و شماهایی که پشت خمینی گجستک متحجر، و ملی گرا ستیز ایستادید و رخ کریه اش را در ماه دید و به مردم نشان دادید، را می توان بحساب خدمت و مبارزه با جهل و خرافه، و در راه آزادی و استقلال و حقوق بشر در ایران گذاشت یا خیانت به بدترین وجه ممکن!؟ مارکس چطور این حرکتهای شما را ارزیابی می کرد!؟ مصدق چطور!؟ آیا ایندو برایتان پیامهای شادباش می فرستادند، برای شما جشن می گرفتند، در جشن شما شرکت می جستند و بشماها مدال افتخار می دادند!؟

آیا با معیار مصدقی که پشت عکس و نام او پنهان شده و می شوید این عملکردهای شما را می توان بحساب خدمت به میهنتان ایران، و حفظ منافع ملی ایران و استقلال ایران گذاشت!؟ چگونه می توان با معیارهای کارل مارکس اتحاد و هم پیمانی شماها با خمینی و وارثانش به اشکال و عناوین متفاوتی که تا به امروز ادامه داشته را بحساب پیوستن کنفدراسیون به نیروهای مترقی و پیشرو و علم و انسان گرای شما گذاشت!؟ ثابت کنید با معیارهای مارکس و مصدق، کنفدراسیون می تواند توجیه گر هم پیمانی اش با خمینی و وارثانش باشد! آیا بغیر از اینست که خمینی و وارثانش مشتی از مرتجع ترین، متحجرترین، قدرت و ثروت پرست ترین، جنایتکارترین، خائن ترین، ضد انسانی ترین، ضد ایرانی ترین، و جهل و خرافه پراکن ترین ها بودند و هستند!؟

به باور من، عملکردهای کنفدراسیون را اول با محک و معیار کارل مارکس و دکتر مصدق باید سنجید چون کنفدراسیونی ها ایندو را توجیه گر عملکردها و دفاع از عملکردهایشان تا به امروز معرفی کرده و می کنند و پشت ایندو شخصیت پنهان شده اند!؟

کلام آخر اینکه درست می گویید که جهان آنروز از شوروی و چین گرفته تا یاسرعرفات و چگورا و کاستروها تا دوستان تان در جهان غرب، همه و همه پشتیبان شما و اهداف شما برای ایران بودند. آیا هرگز از خود پرسیده اید که چرا آنروز آنطور بود و از کاه کوه می ساختید و برایتان می ساختند ولی امروز حتی کوهی که جلوی چشمتان و چشمشان است را انکار می کنند!؟ آنروزها بدروغ می گفتند ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی در زندانهای شاه آب خنک نوش جان می کنند تا به شما یاری کنند و با شما همدل و همصدا می شدند که شاه باید برود و شاه می رود. چرا فکر می کنید همانها امروز اینطور نیستند و وقتی مردم با پرداختن بهای سنگینی بگوش جهانیان می رسانند که کلیت این رژیم را نمی خواهند هیچکس محل سگشان نمی کند و نمی گوید که جمهوری اسلامی باید برود!؟ چرا فکر می کنید امروز اوباما محل سگ نمی کند وقتی مردم شعار می دهند که "اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما" !؟ و هنوز می خواهد با خامنه ای مماشات و مذاکره کند وقتی مردم شعار می دهند که "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر دیکتاتور" و "مجتبی بمیری و رهبری را نبینی" و "سیدعلی قاتله، ولایتش باطله" و "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" و و و!؟ بله، با کمکهای آنها بود که "انقلاب شکوهمند" کنفدراسیون پیروز شد و مزه پیروزیش را چشیدید و تا امروز می چشد. آیا شاه فقید از خمینی و خامنه ای بدتر بود که جهان آنروز انقدر تشویق تان می کردند و با شما همیاری و همدلی می کرد!؟ چرا امروز که وضع ایران اصلا قابل قیاس با آنروز نیست، جهان کک اش هم نمی گزد و از جمهوری اسلامی حمایت می کند مبادا خودبخود خشک شود و بیفتد!؟ آیا بغیر از این است که این رژیم عاجز و زیر دست چین و روسیه و جهان غرب، رژیم ایده آل برای همه اینهاست چون منافع ملی همه اینها را در ایران کاملا تامین می کند و خوب باج می دهد و به ضرر این کشورهاست که این رژیم برود!؟ بقول خودتان در دوران شاه، سری بلندبالا در میان سرها در دنیا داشتید. هرگز فکر کرده اید که همه اینها هندوانه زیر بغل شما گذاشتن بوسیله آنها بود تا با دست خودتان منافع ملی ایران را از بین ببرید و منافع ملی آنها را تامین کنید!؟ نگاهی به دستاوردهای آن جامعه بین المللی و شخصیت های آنروزش بکنید که شما را تشویق و گُنده می کردند. مقایسه دستاوردهای آنها با دستاوردهای ایران در این ۳۴ سال باید برایتان بس باشد تا دریابید که آلت دست آنها قرار گرفتید و اسیر جهل سیاسی و تاریخی شده بودید و این وسط کدامین کشورها با استفاده از شماها منافع خود را در ایران و در کل خاورمیانه نفت و گاز خیز و خلیج فارس و آسیای میانه تامین کردند و می کنند و شدند ابرقدرتهای ثروتمند امروز. همه آن تشویق ها و احترامها و کمکهای بین المللی به شما در زمان شاه فقید برای حفظ منافع ملی بیگانگان در ایران بود و بهترین نتیجه را برایشان داد می دهد. نتیجه رفتن دیو شما برود و آمدن فرشته شما برای ایران همین بود که امروز ایران در ورطه نابودی قرار گرفته و کنفدراسیون عاجز از انجام وظیفه ملی خود به ایران فقط جشن سالگرد تاسیس خود را بگیرد و بر روی قبر ایران دست افشانی کند و باده نوشی! همینش کم بود که با این جشن کامل شد!

این سه پیام و هر پیام شادباش دیگری چیزی بجز نمک و اسید پاشیدن به زخم وارده عمیق به ایران و ایرانی بوسیله کنفدراسیون و اعضائش نیست! نمک و اسید پاشی بر زخم عمیقی که کنفدراسیون نقش بسزایی در وارد کردنش به ایران و ایرانی داشته است. این سه پیام بخودی خود نشان می دهد که پس از ۵۰ سال که از تاسیس کنفدراسیون می گذرد، کنفدراسیونی های غیرنادم، نقد ناپذیر و غیرپاسخگو و مفتخر از اعمال خود یا هنوز هیچی یاد نگرفته اند، یا منافعشان ایجاب می کند بروی مبارکشان نیاورند، و یا اگر احتمالا واقعا ایران و ایرانی را دوست داشته و دارند، دوستیشان، دوستی خاله خرسه بوده است که صاحب را با نادانیش کشت. اما کشتن یک نفر کجا و کشتن یک کشور و یک ملت ۷۵ میلیونی کجا!؟

من به عنوان یک جمهوریخواه سوسیال دمکرات ملی گرا بشما می گویم که جشن شما و این پیامهای سه گانه شما و هر پیامی که در راستای این سه پیام باشد و هر سکوتی در مقابل مواضع عملکردهای شما در تاریخ معاصر ایران را بیش از آنکه پاشیدن خاک به چشم ملت ایران و پاشیدن نمک و اسید بر زخم مهلک ایران و ایرانی بدانم که شما نقش مهمی در وارد کردن این زخم داشتید، این جشن تان را پایکوبی بر روی گور ایران و گور ملت ایران بوسیله کلیت کنفدراسیون و اعضائش می دانم!

پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
۵۰۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۱       

    از : س. آذر

عنوان : لطفا این قدر نق نزنید!
خانها و آقایانی که این همه از فعالیت های کنفدراسیون ایراد می گیرند، لطفا فراموش نکنند که کنفدراسیون در چه شرائطی و در چه برهه ای از زمان فعالیت داشته است. اگر قصد تطهیر رژیم شاه را ندارید ( که به آب زمزم و کوثر کثافتکاریهای آن پدر و پسر را سفید نتوان کرد!!) لطفا فراموش نکنید که کنفدراسیون نه یک نفر و نه یک سازمان سیاسی، بلکه مجموعه ای از افرادی با دیدگاهها و نظریات مختلف بود. کنفدراسیون در کنار اشتباهات مختلفش - که ذاتی این گونه تشکلها است- کار اصلی خود را یعنی: ۱- افشای دیکتاتوری محمد رضا شاهی و فعال مایشائی دربار پهلوی در ایران آن روزی ۲- دفاع از زندانیان سیاسی، بخوبی انجام داد. کسانی که در رژیم پهلوی پسر گذارشان به ساواک و اطاقهای تمشیت افتاده است ( از جمله صاحب این قلم) معنی حرفهای مرا بهتر می فهمند و به تجربه ی ذیقیمت کنفدراسیون ارج می گذارند.
۵۰۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۱       

    از : ناصر مستشار

عنوان : اساسا این عنوان پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون کاملا غلط هست ،چرا؟کنفدراسیون فقط ۱۶سال وجود داشت
کنفدراسیون در پنجاه سال پیش علیه استبداد شاه تشکیل یافت و پس از ۱۶ سال شاه در یک انقلاب اسلامی سرنگون گردید و پس از آن کنفدراسیون دیگر در میان نیروهای سیاسی وجود خارجی نداشت! نیروهای کنفدراسیون در سازمانها و جریانات دیگر متفرق و فعال شده بودند !شاه سرنگون شده بود و ماموریت کنفدراسیون نیز به پایان رسیده بود .اما همان کنفدارسیون نتوانست ماموریت تازه ای برای مبارزه با دیکتاتوری خمینی برای خود بر گزیند ،چرا ؟ چو ن بخشی از نیروها ی کنفدراسیون با ا نقلاب اسلامی همراه شده بودند یا در شکل گیری دولت اسلامی سهیم شدند ! کنفدراسیون چون همه تلاش خود را در یک اتحاد همه با هم که در نهایت در خدمت خمینی قرار گرفت ،نتواست در برابر مردم پاسخگو شود.کنفدراسیون آنچنان غرق در شادی سرنگونی شاه ـ سرمست شده بود که چشمانش از مشاهده برخاستن مستبدی فجیع تر از شاه را نتوانست نظاره گر باشد یا اینکه آنرا دید جدی نگرفت ویا خود را به ندیدن زد!
۵۰۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : یاران من به بند ، در گوش من ترانه دلدادگی مخوان...
بطور حتم این گردهمایی برای جشن و سرور نخواهد بود که در طبیعت کنفدارسیون هرگز چینین نبوده است ! حال ره‌ آورد این تجمع چه باشد ، باید به فال نیک‌ گرفت...
جای دارد به پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی‌ خارج از کشور شاد باش گفت...
۵۰۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۱       

    از : ایرانی

عنوان : پاسخگو باشید!
رهبران، مسولین، طرفداران و همه آنانی که پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون را جشن میگیرید، لطفا به سوال آقای ناصر مستشار پاسخ دهید.

با احترام
ایرانی بلا دیده
۵۰۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۱       

    از : اکبر آذر

عنوان : کنفدراسیون و حمینی
آقای آذر البته بودند کسانی از جمله آقای شیرازی که نظرات روشنی داشتند و حتی با اقای بنی صدر در دانشگاه برلین جلسه بحث و گفتگو هم داشتند و هشدارهای جدی و درستی هم در مورد حکومت اسلامی (استبداد دینی) داده اند. ولی اکثریت فعالین چنان غرق در مبارزه با دیکتاتوری شاه بودند که التفاتی به افاضات آقایانی چون بنی صدر نداشتند. الان هم در بیانیه هایی که به این مناسبت منتشر شده، دوباره قهرمانان ضد دیکتاتوری شاه، بدون توجه به عواقب آن مبارزات یک جانبه که نتیجه اش را سی و چهار سال تجربه می کنیم، رژیم پهلوی را لگدمال می کنند و یادشان رفته که گوشه چشمی هم به رژیم اسلامی بیندازند. به گونه ای که آدم می ماند که هدف از این بزرگداشت چیست.
۵۰۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۱       

    از : علی تبریزی

عنوان : جشن پنجاهمین سالگرد تأسیس کنفدراسیون
با سلام به خوانندگان محترم و دبیران و اعضای کنفدراسیون ،
با اعلام برگزاری مراسم جشن پنجاهمین سالگرد تأسیس کنفدراسیون جهانی
که عمده فعالیت های خود را علیه استبداد رژیم پهلوی و بیگانگان حامیان آن قرار داده بود زمزمه هائی از سوی تعدادی از فعالین آن سازمان شنیده می شود که یا برگزاری این جشن را ضروری نمی دانند و یا اصرار دارند در کنار بازگو کردن فعالیت های دوران فعالیت کنفدراسیون ، دبیران آن ، مواضع سیاسی خود را در باره‍ی جمهوری اسلامی نیز بیان دارند . طبیعی است که برای خواننده ای که می خواهد با بخشی از تاریخ سیاسی ایران آشنا گردد از این دسته خانم ها و آقایان سوال کند که چرا ؟ چرا نباید تولد آن سازمان را جشن گرفت و طی آن با شرائط سیاسی آن دوره آشنائی بیشتری یافت از یک سو و از دیگر سو فعالیت افراد در آن مقطع تاریخی چه ربطی به مواضع سیاسی امروزی آن افراد دارد ؟
من زیاد فکر کردم که به این چرائی پاسخ دهم که امروز نوشته ای از یکی از همان فعالین خواندم که قدری به سوال من پاسخ می داد. او می گوید مبارزات ما در آن مقطع تاریخی ، بلحاظ شکل و محتوا یا از روی بی خردی بوده است که با یک حکومت سکولار مبارزه کرده ایم و یا با سیاست آشنائی نداشتیم. مفهوم مخالف این سخن آنست که نسبت به مبارزات خود علیه استبداد پهلوی و حضور امپریالیسم در ایران نادم می باشد. خوب ، ممکن است کسی که در گذشته نشان داده است که لباس سیاسی و یا خانه‍ی سیاسی خود را دربرابر چشم همگان عوض کرده ، این امکان هست که باز هم این عمل را تکرار کرده و بگوید من اشتباه کردم علیه شاه و امپریالیسم مبارزه کرده ام. خوب این از حقوق شهروندی هر شهروند است اما زمانی که برای موضع خود پای چند نفر دیگر راهم بوسط می کشد شرائط را برای آن چند نفر دیگر نیز طوری تغییر می دهد که اگر آن چند نفر در این مورد مهر سکوت بر لبهایشان بزنند با آن فرد هم موضع وانمود می گردند یعنی آنان نیز از مبارزات گذشته‍ی خود نادم هستند و این شیوه‍ی نوشتاری شاید کار زیبنده ای نباشد!
۵۰۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۱       

    از : ناصر مستشار

عنوان : چرا کنفدراسیون ماهیت ارتجاعی خمینی را قبل از انقلاب اسلامی برای مردم افشا نکرد!
آقای محمود رفیع بعنوان دبیر به نمایندگی از کنفدراسیون قبل از انقلاب اسلامی دوبار یا سه بار به ملاقات خمینی رفت بی آنکه ماهیت وی را افشا نمایند!
خمینی مخالف همه مظاهر مدنیت جهانی بود اما کنفدراسیون آنها را یا ندید و اگر دید بدان بها نداد و اینک جامعه ایران ۳۴ سال هست که با سیستم برگشت به دوران صد اسلامی روحانیت به رهبری خمینی در ستیز هست!
کنفدراسیون آنموقع به وظائف خود بدرستی عمل نکرد و اینک وقت آن رسیده است که بدانها پاسخ قانع کننده بدهد!
چرا کنفدراسیون ماهیت ارتجاعی خمینی را قبل از انقلاب اسلامی برای مردم افشا نکرد!
۵۰۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۱