تحویل کاغذی
آزاده بی پروا
•
زنبق
ساکت ماند
و اقاقیها
در گوش نرگس
مرثیه خواندند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۹ دی ۱٣۹۱ -
٨ ژانويه ۲۰۱٣
پنجره
روزنی به نور نداشت
همیشه بسته بود
پلکها نیز
تنها ,گاه
از میان ستاره ها
کورسویی
چشمک می زد
شیشه ,مِه گرفته بود
از نفس یا سرما
تن پوشی به قَدَ قامتش
سخت به آن خو گرفته بود !
گل عرق کرده
باغچه می لرزید
چشمان ماه
آماسید
جغد عربده کشان
موشی را دید
بازوان مار
به دور چلچله گره خورد
گنجشک ,مرگش را
در فنجان شیپوری دید
و به خود پیچید
زنبق
ساکت ماند
و اقاقیها
در گوش نرگس
مرثیه خواندند
نسترن ,تب کرد
باد
پُشته پُشته
میله چید
به بلندای سالیان
به ضخامت وحشت
دور تا دور روزگار کشید
و نفس
حبس شد
استقامت بنفشه ها شکست
آه ,پَرکشید
میان انتقام ابر
ذرّه ذرّه
به انجماد رسید
لحظه ها
تبر به ریشه ها زدند
گیسوان یاس را
دلهره فرا گرفت
امید
گوژپشتی شد
شهر به شهر
وادیه به وادیه
مضحکه ,مسخره ...
گوشه گیر شد
شِن
قدرتی گرفت
توفان شد !
اندک چشمهای باز را ,هم
بست
عدالت رسوخ کرد
تاریکی در تمام ذهنها
شکل حق گرفت !
و زمین ,
و زمین هنوز هم
گیج و گنگ
سرد ِ سرد
به دور این تحویل کاغذی
ناباورانه می چرخد !
۷ دی ماه ۱٣۹۱
|