دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی - پرویز داورپناه

نظرات دیگران
  
    از : حق

عنوان : سپاس، تابان گرامی
آقای تابان گرامی، از فرصتی که بمن دادید تا با هموطنان عزیزم بویژه هوشنگ خجسته تبادل نظر کنم سپاسگزارم. دلم بدرد می آید که چند سال پیش با امیدی فراوان در اینجا بشما پیوستم ولی برخی اصول در جناح چپ و اصرار بر روی آنها که باعث شکافی عمیق در آنچه اپوزیسیون می نامیم اش، مرا از شماها جدا کرد. منظورم اصولی هستند که تاریخ مصرفشان دهه ها پیش تمام شد و باید بروز می شدند تا به ایجاد جبهه ای قوی علیه کلیت جمهوری اسلامی و جایگزینی اش با نظامی همتراز با آنچه در فرانسه و انگلیس و و و هست یاری می رساند. یادم هست که چند سال پیش در همین جا نوشتم که چپ ما نیازمند ایجاد حزب و جبهه ای شبیه به آنچه در انگلیس حزب کارگر نو نامیده می شود است ولی با بی مهری هموطنانم روبرو شدم. من هنوز به آن نوشته ام باورمندم چون می دانم که چنین چپی با وضعیتی که در ایران می بینیم هواداران بسیاری خواهد داشت همانطور که پس از جنگ جهانی دوم حزب کارگر انگلیس جای حزب لیبرال را گرفت.

من دشمن شماها نیستم بلکه مخالف سرسخت برخی از اصول تان هستم که باعث شده اند تا جبهه ای متحد علیه رژیم بوجود نیاید تا فرصتی بدست آید که یکبار برای همیشه کشورمان را نجات داده و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشری که در غرب از آنها بهره مند شده و می شویم را در ایران برقرار کنیم. من متاسفم که بجای در گذشته گیر کردن امروز و فردای ایران و ۷۵ میلیون ایرانی دربند رها شده اند. به امید روزی که همه از گذشته های خود عبور کنند و گام به امروز و فردای ایران و ایرانی بگذارند. با همه مخالفت هایم با شماها هنوز از صمیم قلب دوستتان داشته و دارم چون هموطن من هستید و من دلبسته به هموطنانم هستم که ملت ایران را تشکیل می دهند. مخالفت من با شماها هرگز به دشمنی تبدیل نشد و نخواهد شد چون با طبیعتم ناسازگارست. تا تبادل نظر بعدی طبیعت نگهدارتان باشد.

با سپاس فراوان
ارادتمند حق
۵۰۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : آیا "حق" میتواند با واژه های "لجبازان بی وجدان" عده ای غایب را تخطئه کند ؟
با تشکر از دوستان اخبار روز که با صبر و صمیمیت "خرده فرمایشات" ما را در رد و بدل کامنت های "رنگ و وارنگ" در اینجا منعکس مینمایند. وظیفه ء خود میداند که در پاسخ کامنت "حق " به اینجانب کوتاه بیایم ، زیرا علاوه بر همان حرفهای تکراری همیشگی آشکارا به اهانت نسبت به دگر اندیشان "غایب" پرداخته ست که خلاف ادعاهای ایشان در کامنت اخیرش می باشد. و توفیر حرف وعمل را میرساند. در دو کامنت قیلی نیز چند اتهام زنی وجود داشت که سعی کردم وارد مسائل مربوط به دیگران نشوم .
به چه حقی ایشان به کسانی که در این بحث غایب هستند و ما هم آنها نمی شناسیم و بزعم ایشان مثل ایشان فکر نمی کنند " لجبازان بی وجدان" خطاب می کند ؟ آیا ایشان معنی این سخنان را می فهمد ؟این چگونه بحث سیاسی می باشد؟ این وازه ها از کجا آمده ست ؟

"حق " فرموده ست :
« آیا جانبدار اوست که این ۴ اصل را پایه کار سیاسی همه ایرانیان قرار داده چون معتقدست ایران از آن همه ایرانیان است صرفنظر از همه تفاوتهایشان منجمله جمهوریخواهی یا پادشاهی خواهیشان یا آن لجبازان بی وجدانی که می گویند اصل اول یا جمهوری یا هیچ است و اگر نشد پس بزار همین رژیم بماند!؟»

اصلا معلوم نیست این ادعاها از کجا سرچشمه می گیرد . منظور ایشان کدام فعالان می باشد؟ بهر صورت متاسفم و امیدوارم که "حق" متوجه چنین درشتی ها گردد. بجای ای این کامنت ها با تشکیل "سمینار" برای توضیح ۴ اصل خود، برای علاقمندان سخنرانی نماید.
۵۰۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : ....
آقای هوشنگ خجسته محترم، من متعصبم یا شما، من از پاسخگویی طفره رفته ام یا شما، من جانبدارم یا شما!؟ من در نوشتارم از خلیج فارس نوشتم. شما چرا بجای اعلام موضع تان بحرین را پیش کشیدید؟ آیا دارید می گویید که این به آن در!؟ با تمامیت ارضی ایران مگر لجبازی داریم که کار غلط یکی را با کار غلط دیگری بدر کنیم! یا برای فرار از پاسخ موضوع دیگری را پیش بکشیم که در جای خودش جای نقد و بررسی دارد!؟ آیا شما و همفکرانتان و داورپناه هیچ نقدی به کارنامه کنفدراسیونی ها دارید یا نه، چه نقدهایی؟ اصول شماها برای توافق و همکاری اپوئزیسیون جمهوری اسلامی چیست؟ منظورم در اینجا اپوزیسیونی است که خواستار سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی است و ادعای دمکراسی و آزادی و حقوق بشر هم دارد البته باید این مقوله ها را اول تعریف کند تا با معیارهای دکتر مصدق و منشور جهانی حقوق بشر سنجیده شوند.

باز می پرسم موضع امروز شما و پرویز داورپناه و کنفدراسیونی ها در مورد خلیج فارس را خلیج ع ر ب ی نامیدن بوسیله کنفدراسیونی های ۵۷ ای چیست؟ و آیا شما می توانید موضع تان درباره تمامیت ارضی ایران را بعنوان یک ایرانی اعلام کنید فارغ از آنکه چه ایدئولوژی نسبت به پهلوی ها و کنفدراسیونی ها دارید یا نه!؟ شما هنوز مواضعتان در مورد اصول ۴ گانه ای که در نظر اولم در این ستون نظرات آوردم و دوباره تکرار کردم اعلام نکرده اید، چرا پاسخ نمی دهید که چرا صرفنظر از پادشاهی یا جمهوریخواهی توافق و همکاری و پایبندی بر سر این اصول بوسیله کسان هم جبهه متحد و سالمی علیه کلیت رژیم فعلی ممکن می شود و هم بازتولید استبداد و بویژه توتالیتریسم در ایران غیرممکن می شود یعنی نجات ایران و استقرار امنیت، آزادی و رفاه در ایران همتراز با آنچه در فرانسه و انگلیس و امریکا من و شما و جناب داورپناه و ۵ میلیون ایرانی فراری از جهنم ایران ۳۴ سالست از آن بهره مند شده ایم؟؟؟

اگر برای ما ۵ میلیون امنیت و ازادی و رفاهی در غرب خوب بوده چرا با فرار از این اصول ۴ گانه تا حالا برای برخوردار شدن ۷۰ میلیون زندانی در جهنم ایران تحت لوای جمهوریخواهی مان هی بهانه تراشی کرده ایم که پهلوی ستیزی مان در صدر این بهانه ها بوده است!؟ واقعا الاهه بقراط پرسشی کلیدی ای کرده که جمهوریخواهان متعصب که شاخصه و هویت و اصل اولشان در پهلوی ستیزی خلاصه می شود و نه در ایرانخواهی شان چون از پاسخ به آن عاجزند، متوسل به فحاشی به او و موافقان جمهوریخواه و ایران خواهان شده اند. پرسش اینست که "از چه می ترسید!؟ آمدن پادشاهی یا رفتن جمهوری اسلامی!؟"

"متعصب" و "جانبدار" کیست؟ آیا متعصب، آن پهلوی ستیزست جمهوریخواه است یا آن باورمند به آن اصول ۴ گانه! که بدون آنها نمی توان منافع ملی ایران را بدست آورد و حفظ شان کرد و همان امنیت و آزادی و رفاهی را برای ایران تامین کرد که من و شما در فرانسه و انگلیس و و و در غرب از آن برخوردار بوده ایم!؟ آیا جانبدار اوست که این ۴ اصل را پایه کار سیاسی همه ایرانیان قرار داده چون معتقدست ایران از آن همه ایرانیان است صرفنظر از همه تفاوتهایشان منجمله جمهوریخواهی یا پادشاهی خواهیشان یا آن لجبازان بی وجدانی که می گویند اصل اول یا جمهوری یا هیچ است و اگر نشد پس بزار همین رژیم بماند!؟ که اگر تعصب اینست، اگر جانبداری اینست که شما مرا بدان متهم می کنید، بله من هم متعصب و هم جانبدارم! شما به آنانی بتازید که می خواهند سر به تن هیچ پادشاهی خواهان نباشد حتی اگر پس از "انقلاب شکوهمند" شان بدنیا آمده باشند امثال پرویز داورپناه که اینها را اصلا بحساب نمی آورد و با مغلطه که چنین کسانی وجود خارجی ندارند نوشتارش را با "بقایای استبداد سابق" می آ! بتازید به آنانیکه نوشتارشان بدون فحاشی و دروغ پردازی به پهلوی مورد پسند نشریات مورد نظرشان قرار نمی گیرد یا می ترسند از کلوب به بیرون پرتاب شوند همانند پرویز نیکخواه با آنها رفتار شود.

یک دمکرات و آزادیخواه با معیارهای منشور جهانی حقوق بشر موظف است از حقوق مخالفانش در صورتیکه بصورت مسالمت آمیز فعالیت کنند پشتیبانی کند وگرنه ادعای دمکراسی و آزادیخواهیش بدرستی بزیر سئوال می رود. من جز این نمی کنم. من تا از حقوق مخالفم دفاع نکنم نه به حقوق خود پی برده ام و نه مبارزه ام در راه دمکراسی و ازادی و حقوق بشرست و نه برای خودم امنیت همیشگی می آورد. در اول انقلاب شاهد بودید که خمینی سراغ مخالفانش بصورت تک تک رفت و با همکاری دیگر مخالفانش سر به نیست شان کرد تا نوبت به همانهایی رسید که با او در سرکوب مخالفان همدستش شده بودند و برایش هورا می کشیدند. اشتباهی را یکبار مرتکب شدن را می توان بحساب تجربه گذاشت ولی همان اشتباه را دوباره تکرار کردن را تنها می توان بحساب حماقت محض گذاشت. من اشتباه انقلابیان ۵۷ را نمی خواهم تکرار کنم و بهمین خاطر از حقوق مخالفان دفاع می کنم البته با معیارهای منشور جهانی حقوق بشر و نه از تروریستها که مسلحانه بخواهند به اهدافشان برسند. اگر اینرا بحساب تعصب و جانبداری می توانید بگذارید، حق با شماست، و من هر دو اینها هستم! اینرا بشما بگویم که دفاع از حقوق مخالف مشروعم دفاع از حقوق خودم است تا نه من او را حذف کنم و نه او مرا و این دایره وحشت حذف یکدیگر پایان یابد همانطور که در انگلستان و جهان غرب شد و به امنیت و دمکراسی و حقوق بشر و رفاه رسیدند. اگر پس از ۳۴ سال ایرانیان برون مرزی بویژه فعالان سیاسی حتی اینرا هم یاد نگرفتند باید بحال خود بگریند و نه اینکه جشن بگیرند و به ریش ملت دربند ایران بخندند.

هنر در سازندگی است و نه تخریب - کنفدراسیونی ها سهم بسزایی در تخریب آنچه در ایران بود داشتند ولی بجایش بنایی از خود باقی گذاشتند که هیچ توجیهی ندارد. چنین تخریبی لایق هیچ جشنی نیست مگر آنکه هدف این بنایی بود که از خود بجا گذاشتند چون از زمان تخریب تا حالا کاری برای تخریب این بنا انجام نداده اند بجز جلوگیری از توافق و همکاری بر سر اصول بوسیله کسان.
۵۰۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : فغان از ارتجاع سرنگون شده و حاکم !
بار دیگر برای "حق " که سالهاست در اخبار روز کامنت گذاری می کند و بنظر من با تعصب به دگر اندیشان مخالف شاه وشیخ گیر می دهد و از جریان سرنگون شده ء وابسته به استعمار انگلیس و آمریکا جانبداری مینماید . سردمداران رژیم پادشاهی که بعداز به قدرت رسیدن حکومت حاکم مذهبی و نبود دادگاههای صلاحیتدار، نه تنها از مجازات عادلانه فرار کرده، بلکه بار دیگر با ادعای بازگشت مجدد به قدرت، تشتت غریبی در میان صف بندی مخالفین حکومت مذهبی در خارج از کشور ایجاد نموده اند. انرژی بسیاری بجای مبارزه با ارتجاع حاکم صرف تحرکهای ارتجاعی طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی میگردد که تباین صف بندی مبارزاتی در خارج کشور را بروشنی می توان دید.
جوانان ایران زمین که امروز اکثریت مردم فعال علیه ارتجاع را تشکیل میدهد از این تشتت بسیار رنج می برند. آیا به این موضوع فکرکرده اید ؟

در پاسخ کامنت آخر جنابعالی عرض می کنم که نگارنده تلاش میکند با پای بندی به اعتقادات اومانیستی خود برای تمام انسانها آرزوی برخورداری از مواهب آزادی و رفاه داشته باشد و در مورد بزهکاران و خلافکاران بدو ن پیشداوری به مجازات عادلانه دادگاههای عادلانه توجه مینماید بهمین دلیل در کامنت قبل برایتان نوشتم :

{ شاهدوستان و طرفداران بازگشت پادشاهی با توجه به حقوق شهروندی خود می توانند در صفوف مبارزات مردم شایستگی های خود را امروز نشان دهند. تا در پارلمان آینده ء ایران حضور فعال داشته باشند. اگر اکثریت کرسی ها را بدست آوردند. می توانند حتی در تدوین قانون اساسی نقش محوری داشته باشند و اصول مورد علاقه ء خود را پیشنهاد کنند. می توانند برای بخشودن بازماندگان و مسببین جنایات حکومت پادشاهی اقدام نمایند و حتی شکل حکومتی را با پیشنهاد خود به رای مجلس یا رفراندوم بگذارند.
اینها تمام حقوق مردم ایران ست و در ایران تحقق خواهد کرد.
متاسفانه رفتار سیاسی پادشاهی خواهان بکلی از موازین مدرن و مبتنی بر منشور حقوق بشر بیگانه ست.}
آری این بود جمع بندی پیام نگارنده به جنابعالی که شما در پاسخ خود نشان دادید که بحث را مطابق میل خود "طراحی " مینمائید مثلا نوشته اید:
" آیا به کنفدراسیون ایراد دارید که چرا از مشتی تروریست کمونیست سر سپرده بیگانه حمایت می کردند و به شاه ایراد می گرفتند که چرا کشور عمان را از شر این تروریستها رهانید تا عمان دچار سرنوشت آلبانی نشود!؟ پاسخ پرویز داورپناه و شما در اینموارد چیست؟ "

هموطن گرامی این چه نوع سئوال کردن ست ؟ از پاسخ من عصبانی نشوید :
ـ از کنفدراسیون بخاطر مبارزات ضد دیکتاتوری حکومت شاه در مجموع حمایت می کنم.
ـ رژیم شاه ۲۵ سال فرصت داشت بجای لشگرکشی های غیر قانونی به دیگر کشورها که از بالا به او "دیکته" میشد و به ژاندارم منطقه معروف شده بود. با رعایت حقوق دگر اندیشان و انتخابات آزاد برای خود وجاهت قانون کسب مینمود .
ـ در نبود آزادیها و وجود سرکوب سیستماتیک، تمام دگر اندیشان در داخل در یک اتحاد نانوشته علیه حکومت پیکار نمودند.
ـ درنبود آزادیها دکتر شریعتی وخمینی وملایان رشد کردند.
ـ در نبود آزادیها مرز بین آزادیخواهی و تروریسم که در سراسر جهان مخدوش شده بود و درایران هم حنای شاه هم که با کودتای انگلیس و آمریکا به قدرت رسیده بود رنگی نداشت.
ـ وقتی رژیم اعتنائی به منشور جهانی حقوق بشر نمی گذاشت و همه ء مخالفان را به عنوان "تروریست" و "خرابکار" سرکوب میکرد. شما انتظار دارید کسی به خزعبلات شاه و پرویز ثابتی و شرکاء اعتنائی میکرد؟
ـ تاسف انگیزست که شما هنوز متوجه نیستید که ارتش شاه با لشگرکشی به عمان یا هرجای دیگر ضد قوانین حقوق بین الملل می باشد و شاه با پشتوانه به ابر قدرت ها و فقط وابستگی خود به اربابانش چنین کارهای جنون آمیزی را بگردن می گرفت . تمام جهان بمبارانهای آمریکا در ویتنام شمالی را محکوم کردند و شما از نوکر آمریکا بخاطر سرکوب کمونیستها عمان حمایت می کنید که علاوه بر سرکوب مردم ایران میخواست برای مردم عمان هم تعیین سرنوشت نماید ولی بحرین را می فروخت.
ـ نگفتید ارسال چماقداران ساواک به آلمان دلیل قلدری بود یا وابستگی حکومت که در کشوری اروپائی هم وارد عمل میشد ؟ واقعا شرم آور بود مگر نه ؟
و بالاخره در جهانی که بین شرق و غرب با جنگ سرد و گرم شکل گرفته بود .بقول زنده یاد حمید اشرف، جاسوسی و نوکری برای شرق وغرب فرقی نمی کند هردو زشت و تبهکارانه ست (نقل به مضمون) دریغ که اختناق محمد رضا شاهی مجال نداد تا مردم در آن زمان با افکار فرزندان شریف خود آشنا شوند. ولی شما هنوز تاریخ سازی می کنید.

در پایان عرض کنم روزی که در ایران آغاز مردم سالاری شروع شود و اولین مجلس مردمی تشکیل شود و مردم نمایندگان واقعی خود را برای مجلس انتخاب کنند.
فکر نمی کنم که جنایکاران و خائنان به مردم و میهن بتوانند استوارنامه ء خود را برای نشستن بر کرسی مجلس دریافت کنند.

در هیچ کشوری تبهکاران حق شرکت در چنین فعالیت های مردم ندارند. حتی نژاد پرستان و خارجی ستیزان بعد از انتخابات در صورتیکه سوابق جنحه و جنائی نداشته باشند به مجلس یا شهردارها وارد میشوند . بهمین دلیل شما نمی توانید بطور کلی سنگ پادشاهی خواهان را بسینه بزنید مگر نسبت به عملکرد های نادرست آنها در ۵۷ سال نظر سازنده وانتقادی خود را نشان دهید و از آدمکشان وشکنجه گران را محکوم نمائید ومجازات عادلانه آنها را بپذیرید. اگر چنین بود سرشکنجه گر ساواک در صدای آمریکا به دروغگوئی و دفاع از جنایات ساواک نمی پرداخت.
۵۰۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : چشم و گوش من و الف بارانها !
جناب آقا یا سرکار خانم الف باران ! مرا قصد اینکه با امثال شما در این ستون اخبار روز به سفسطه و بحث و جدل بپردازم نیست ولی لازم دانستم با پاسخی کوتاه به شما و امثال شما که به امثال من رهنمود میدهید که چشم و گوشمان را باز کنیم فقط یاد آوری میکنم که اینجانب نه ادعای روشنفکر بودن دارم و نه فعال پر شور سیاسی در عرصه سخنوری ، بحث بر سر این است که برای امثال من هنوز این معما گشوده نگردیده که بعد از ۳۴ سال جنایت و غارت کشورمان و ملت ایران چگونه است که بسیاری از سخنوران و بخیال خودشان فعال سیاسی هنوز در عاشورای ۲۸ مرداد گیر کرده اند و در هر جمله و سخنشان ۱ هم از وضعیت امروز سخنی در میان نیست بلکه با مطرح نمودن گذشته اینطور وانمود میکنند که تمام تفصیر و مکافات امروز مقصرش شاه بود و بس ! بسیار خوب من هم قبول دارم ولی امروز چی ؟! طرح شما روشنفکران و دانشمندان برای وضعیت امروز چیست ؟! برای کارگر گرسنه و ملت درمانده امروز سئوال اینست چه باید کرد نه اینکه در باغات جیرفت پرتغال اسرائیلی در ۳۵ سال پیش کشت میشد ! امروز که کشور در اشغال کامل چینیها و روسها میباشد چه باید کرد ؟! محمد رضا شاه امروز در میان نیست بلکه امروز سید علی شاه و ولیعهد کودتاچیش بر سر کار هستند خوب است ما هم چشمان خود را باز کنیم و وضعیت امروز را مشاهده کنیم .
۵۰۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : به آقای هوشنگ خجسته و پرویز داورپناه محترم
آقای هوشنگ خجسته محترم، نوشته اید که «برای "حق" که در ابتدای کامنت خود با " درود به ایران خواهان چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه "می خواهد با ژست "بی طرفانه" منویات سیاسی خود را به اگاهی برساند . لازم ست ،در باره ی کلی گوئی ها ایشان نکاتی را عرض کنم». آیا شما با "ایران خواهی و ایران خواهان مشکل دارید، چه مشکلی؟ برای من ایران همه چیزست چه جمهوری باشد و چه پادشاهی. اصل برایم ایران است و نه جمهوری یا پادشاهی. خط قرمز من ایران است و نه جمهوری یا پادشاهی که در جهان واقعا موجود هم از نوع بد و بدتر و بدترین هر دو را داشته ایم و هم خوب و خوبتر و خوبترین شان را. آنچه باعث شکوفایی یا تخریب یک کشور می شود نه جمهوری و نه پادشاهی بودنش است بلکه محتوای آن پادشاهی یا جمهوری ای که دارد. این دیگر باید از بدیهیات باشد و نیازی به توضیح نداشته باشد. بنابراین، کدام «ژست "بیطرفانه"» از جانب من وقتیکه من در مورد جمهوری یا پادشاهی در مورد کشورها و بویژه ایران صراحتا با درود به هر دو چه جمهوریخواه و چه پادشاهی خواه ایرانی درود گفته ام!؟ از این صریحتر می توانستم بیطرفی خود را نسبت به این موضوع ابراز دارم، موضوعی که به یکی از موانع برای تشکیل یک جبهه متحد علیه جمهوری اسلامی کهریزکی تبدیلش کرده اند، و باعث بقای ۳۴ ساله این رژیم شده اند!؟ من نسبت به پادشاهی خواهی یا جمهوریخواهی هموطنانم کاملا بیطرفم و اینگونه به خودی و ناخودی کردنشان. بار دیگر درود بهر دو می فرستم و اعلام می کنم که نسبت به پادشاهی خواهی و جمهوری خواهی شان بیطرفم. خودم جمهوریخواهم و در موقع مناسب وقتی ایران آزاد شد برای این نوع نظام مبارزه خواهم کرد. الان ولی برای آزادی ایران در کنار هر آزادیخواهی که در وهله اول ایران خواه باشد بر علیه کلیت جمهوری اسلامی مبارزه می کنم. هر مبارزه ای زمان خود را دارد و مبارزه برای جمهوری خواهی و پادشاهی حالا نیست و نمی گذارم این موضوع ایرانخواهی که اصل برای هر ایرانی آزاده است مرا کور کند.

کدام "کلی گویی" از جانب من وقتی در اولین نظری که در این ستون نظرات گذاشتم صریحا به ۴ اصل پایه ای پرداختم و از آقای داورپناه و "دوستان" کنفدراسیون جهانی شان خواستم مواضع خود را درباره آنها بر ملت ایران معلوم کنند!؟ هنوز که هنوزست خبری از ایشان نشده و بهیچ یک از پرسشهایی که از جانب نظردهندگان شده هیچ اعتنائی نشان نداده است! کدام "کلی گویی" ضمن اعلام صریح آن اصول، با ذکر آنها در اینجا، شما اصلا به این اصول نمی پردازید، اصولی که می تواند زبان مشترک آپوزیسیون برای اتحاد و ائتلاف و توافق و همکاری باشد. آیا بغیر از اینست که همین اصول بوده اند که زمینه ها را برای جهان غرب برای استقرار امنیت، آزادی، رفاه، و استقلالی که از آن دم می زنید فراهم کردند!؟ چرا همین اصول همان کارها را برای ایران و ایرانی نباید بکنند!؟ و چه کسانی با این اصول مشکل دارند و چرا!؟ آیا ترجیح می دهند همچنان جمهوری اسلامی و "انقلاب شکوهمند" شان "شکوفا" شوند ولی این اصول زمینه توافق و همکاری کسان نشود!؟

مگر فرانسه و انگلیس و امریکا یکشبه به همه این موهباتی رسیدند که اینگونه جلوه داده شود!؟ آیا بغیر از اینست که در انگلیسی که از ان نام می برید هم کینگ چارلز، پادشاه مطلقه بود، هم کرامول جمهوریخواه مطلقه بود، و پس از گذر از ایندو راه نجات انگلیس و راه میانه با آمدن کینگ جیمز میسر شد تا امروز به الیزابت دوم رسید!؟ هم در انگلیس و هم در فرانسه انقلاب شد که یکی به پادشاهی و دیگری به جمهوری ختم شدند ولی هر دو امروز یکی با سیستم پادشاهیش و دیگری با سیستم جمهوریش به دو ابر قدرت تبدیل شده اند که جزء ملتهایی هستند که از امنیت، آزادی و رفاه در جهان برخوردارند. با اصول ۴ گانه ای که متذکر شدم در ایران پسا جمهوری اسلامی نه ما با پادشاهی بصورت گذشته روبرو خواهیم شد و نه جمهوری ای بصورت جمهوری اسلامی. ایران آینده چه جمهوری و چه پادشاهی باید صورت دیگری داشته باشد که قابل مقایسه نه با کره شمالی و کوبا و عربستان و روسیه و چین باشد بلکه قابل مقایسه با انگلیس و فرانسه باشد. آن اصول ۴ گانه متضمن ایرانی خواهند بود که در صورت جمهوری شدنش به فرانسه و در صورت پادشاهی شدنش به انگلیس شبیه خواهد بود تا ملت ایران به همان امنیت و آزادی و رفاهی برسد که ایندو کشور به آنها رسیده اند و من و شما و ۵ میلیون ایرانی فراری به این نوع کشورها پناهنده شده ایم. در آن اصول ۴ گانه، پادشاهی یا جمهوری برای ایران، نه سر پیاز و نه ته پیازست همانطور که برای انگلیس و فرانسه هم همینطورست. ایرانی ای که به این اصول پایبند باشد صرفنظر از اینکه جمهوریخواه یا پادشاهی خواه باشد در درجه اول ایرانخواه است و من به او درود می فرستم.

آیا شما اصلا نوشتارم را خوانده اید یا نه؟؟؟ اگر خوانده بودید از من درباره بحرین نمی پرسیدید. منهم از شما می پرسم که آیا به کنفدراسیونی ها درباره تعرض شان به تمامیت ارضی ایران نمی پرسید که نام خلیج فارس را به خلیج ع ر ب ی تغییر دادند، ایراد گرفته اید یا نه؟؟؟ شما در این باره چه گفته و می گویید؟؟؟ نکند با آنها موافقید! آیا به کنفدراسیون ایراد دارید که چرا از مشتی تروریست کمونیست سر سپرده بیگانه حمایت می کردند و به شاه ایراد می گرفتند که چرا کشور عمان را از شر این تروریستها رهانید تا عمان دچار سرنوشت آلبانی نشود!؟ پاسخ پرویز داورپناه و شما در اینموارد چیست؟

امیدوارم این توضیحات کافی باشند تا شما از دیدگاه منافع ملی ایران به قضایا نگاه کنید و نه از دیدگاه ایدئولوژی تان هر چه که هست.

با احترام، حق
___________

کلام آخرم با آقای داورپناه است که فقط نوشته و رفته اند و برخلاف من که در قبال نوشتارم حتی الامکان پاسخگو بوده ام به هیچیک از پرسشهایی که از او بوسیله من و دیگر نظردهندگان شده است، هم در اینجا و هم در سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات)، هیچ پاسخی نداده اند. آیا شما مسئولیت پاسخگویی که بدوش تان است را در پای نوشتارتان متحمل می شوید و یا در نظر دارید که در نوشتار بعدی تان به انباشت پرسشهایی که از شما شده پاسخ بگویید؟ بیصبرانه منتظر واکنش شما هستم. با احترام، حق
۵۰۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : فریبرز زحمتکش بالا محله

عنوان : محمد رضا پهلوی بسیار ضعیف بود و حتی بیماری خود را به مردم نگفت تا مبادا مردم ذوق کنند!
کرکسی بنام خمینی با حمایت مردم ، ایران راتصاحب کرد و بازماندگان او نیز ول کن نیستند!
نمی دانم ،آیا آنروزها را به یاد دارید ،سال ۵۷ را می گویم!مردم خمینی را به کره ما بردند اما دفتر او بلافاصله حضور و تصویر وی در کره ماه را تکذیب کرد اما مردم ول نکن نبودند!
تشیع جنازه همین کرکس خمینی را به یاد دارید؟ مردم داشتند خودشان را تیکه ،تیکه می کردند!
خمینی را اصلا دست کم نگیرید چرا که او برای رسیدن به قدرت ،با صبر و حوصله سازماندهی کرد!
در یک نبرد و رقابت وقتی یکی پیروز شود ،مطمنا دیگری ضعیف بوده هست که زمینه پیروزی را برای رقیب فراهم ساخته هست!
محمد رضا پهلوی بسیار ضعیف بود و حتی بیماری خود را به مردم نگفت تا مبادا مردم ذوق کنند!
اما این در حالیست ،اگر شاه بیماری اش را به مردم می گفت ـ مرد م ایران برابر فرهنگ دلجوئی برای بهبودی اش دعا می کردند نه اینکه به خیابانها بریزند و مرگ بر شاه بیمار سر دهند!کرکس پیر خمینی همه کتاب ها و برنامه هایش را برای مردم نوشت. روشنفکران آبکی آن روزگار همه مطالب خمینی پذیرفتند.خمینی کتاب کشف الاسرار خود را در سال ۱۳۲۳ خورشیدی نوشت!او در آن زمان یاد آوری کرده بود که دو سوم قدرت همواره از آن روحانیت بوده هست اما کسی به حرف او توجه نکرد.کرکس خمینی دیگر زنده نیست اما افکارش هنوز زنده هست.نه فقط در ایران بلکه انقلابات اسلامی در کشورهای عربی همچون مصر این را نشان می دهد که زایش کرکس های همچون خمینی همچنان ادامه دارد.آگاه باشیم تا کرکس دیگری در ایران به دنیا نیاید!
در جنبش سبز وقتی مهندس موسوی بارها شعار داد : بازگشت به دوران طلائی امام راحل ؟! بیشتر روشنفکران خفه خون گرفته بودند و هیچ اعتراضی نکردند.پس هنوز زمینه های بازگشت کرکس هائی همچون خمینی به ایران وجود دارد
۵۰۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : هومن دبیری

عنوان : ترک عادت موجب مرض ست.
آقای باران ، متاسفانه ، نه آخرین صحبت های آخرین پادشاه ایران ، نه تهدید های "حضرتش" قبل از تشکیل حزب رستاخیز و نه هیچ کدام از عملکرد های مثبت و منفی حکومت تا دندان مسلح پادشاهی با روش های معمول سیاسی قابل بحث و گفتگو با بعضی از بازماندگان و طرفدارن آن رژیم نمی باشد. ترک عادت موجب مرض ست.

طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی ، استعداد عجیبی دارند که رهبران لشگری ؛ امراء و افسران ، یا مقامات کشوری؛ وزراء ، وکلاء ، اساتید ، کارشناسان ، متخصصین و نخبگان را که نسبت به رفتار سیاسی و جاه طلبی اقلیتی در رژیم گذشته بهر نسبتی ، نظری انتقادی ابراز نمایند را بایکوت نمایند. این هموطنان هنوز در غرور و نخوتی که ایران را به بحران کشاندند غرق می باشند. درصورتیکه با تکیه بر هزاران شخصیت مفید اجتماعی که در رژیم گذشته سازمان دهندگان و خالقین اصلی پیشرفتهای اجتماعی در ایران بودند و از هر گونه شائبه ء جنایت و خیانت مبرا هستند . بهتر می توانند از میراث مثبت فرهنگی و اجتماعی در رژیم گذشته برای شرکت در فعالیت های سیاسی بهره جوئی نمایند.

بر عکس از هر کسی که در تحریف و وارونه جلوه دادن وقایع تاریخ معاصر شرم و حیائی نشان ندهد "تجلیل " بعمل میاورند و از او "بت سازی " می نمایند.
نیازی به دکر مثال نمی باشد.

امروزه در ارتباط با بحران عظیم اقتصادی جهان، در کنفرانس هائی که بزرگترین کارشناسان سیاسی و اقتصادی جهان و برندگان جائزه ء نوبل شرکت می کنند. بسادگی از سیاست های بعداز دهه ۷۰ نئو کان ها که توسط دولت های مارگارت تاچر ، رونالد ریگان و هلموت کهل در کشورهای خود و سراسر جهان پیاده شده صحبت می کنند. هنوز راه برون رفت از این بحران شناخته نشده ست . ولی هموطنان شاهدوست ما در تونل زمان سرگردانند و تصور می کنند که رژیم پادشاهی می توانست خردمندانه تر از تمام کشورهای جهان از توسعه نئو لیبرالیسم در جهان جلوگیری نماید.

مثال تغذیه رایگان حکومت گذشته می توان با نمونه های استراتژیک حکومت گذشته عوض کرد.
حکومت تا کی می توانست با تحمیل عوارض گمرکی بیش از ۱۰۰ درصدی بر قیمت اولیه ء خرید کالای وارداتی مثل خودرو نمونه ی وطنی پیکان را "ظاهرا" ارزانتر به بازار تحمیل کند؟ اگر عوارض گمرکی نبود قیمت ماشین های وارداتی "واقعا" از پیکان ارزان تر میشد و مردم، در هنگام خرید ، ماشین را بر اساس کیفیت آن انتخاب می کردند نه قیمت آن .
با اعمال عوارض گمرکی امر رقابت منتفی و مردم مجبور به خرید پیکان میشدند. کیفیت کالای داخلی پائین نگاهداشته می شد . مردم در صف نوبت هم قرار میگرفتند. چنان صنعتی قابل عرضه به بازار جهانی هم نبود. در صنایع مادر و زنجیره ای
صاحیان صنایع مجبور بودند از مواد اولیه داخلی نامرغوب استفاده کنند که از نمونه های وارداتی بهمان دلایل عوارض گمرکی ارزاتر مینمود. مسائل مربوط به پارانه ها بشکل دیگری صنایع را فلج کرده بود.
از همه مهمتر برای پائین نگاهداشتن قیمت دیواری کوتاه تر از کارگران وجود نداشت که در زمان وزارت مجیدی در دهه ۴۰ حقوق پاید فقط ۱۳۰ ریال در روز بود که در ۵۷ به ۳۳۰ ریال افزایش یافت. در بهار ۵۸ شادروان داریوش فروهر به ۶۶۰ ریال رساند.

شاهدوستان در این موارد گویا سر رشته یا علاقه ای ندارند و تو گوئی در خارج از کشور نیز از مسائل روز جهانی پرت هستند.
۵۰۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : حناب آقای هوشنگ فرخجسته
مقدمه: این بخش دیدگاه ها صرفاً برای آشنائی هممیهنان از دیدگاه های دیگر هممینانشان است ، و هممیهنانی که این دیدگاه هارا مرور میفرمایند هرکدامشان بر پایه باورهای خود نسبت به این دیدگاه ها قضاوت میفرمایند. اصولاً نشر نوشتارهای نویسندگان محترم هم برپایه دید خودشان نسبت به مسائل اجتماعیست و هیچکامشان هم خدای دانش مطلق نیستند. بنابر این هرکسی مسائل را از دید خود و برداشتهایش از وقایع عملی و تجربی است که مطرح میکند. آوردن هرگونه دلایل بجا و یا بیجائی از برای به کرسی نشانده دیدگاه زیبنده نیست. نهایت اینکه هرکسی بدون اهانت و یا پرخاشجوئی آنچه از دیدش درست مینماید، مطرح میکند. در اینگونه نوشتار ها ، هرگونه برتری جوئی مذموم و هرگونه انگ زنی و یا کوچکترین اشاره ای به تحقیر دیگران نشانی بارز از نافرهیختگی و برتری طلبی دارد. پرسش هائی هم که مطرح میشود برای بازتر کردن مسائل و رویدادهای اتفاقیه است. این دید من است!!!
اما ، حال میرسیم به نوشتار شما در جوابیه پرسشهای مطرح شده برای شما از سوی من!
حضرتعالی قاطعانه میفرمائید: { ... به دلایلی میخواهید همه چیز را "منفی" نشان دهید. مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید.} اما آن دلایل را ارائه نمیفرمائید و با گقتن « مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید» موضوع را بصورت گنگ سرهم بندی و رها میفرمائید!
و اما در مورد مذمت حکومتهای جبّار مثال های واردی را آوردم و صحبتی از امتزاج حکومتها در آن مشاهده نمیکنید اما حضرتعالی خلط موضوع فرموده و حکومت های بزعم حضرتتان دمکراسی ره هم به گفته های من اضافه نموده اید؟؟؟
بعد هم به توضیح و تشریح حکومتهای بزعم حضرتعالی پارلمانی، سلطنتی، و دمکراسی مزیایای بیشمار آنها پرداخته اید و در پایان باز خطاب به من فرموده اید: { شما خوب میدانید که در فرهنگ سیاسی به جوامعی که پارلمان در آنها نقش اساسی دارند دموکراسی ها و یا کشورهای آزاد می گویند. } این برداشت شماست اما نه دانش من؟! ایران و چین هم حال با اصلاحی دیگر دارای پارلمان هستند؟؟؟ و نهایت اینکه برای استحکام استدلالاتتان و بزعم من خالی نبودن عریضه میفرمائید «... این بمعنی بی عیب بودن آنها نیست » و برای تأکید آن ادامه میدهید که « در کشورهای دیکتاتوری که حقوق اساسی مردم ضایع وبا سرکوب توام ست نیز بعضی چیزهای خوب و مفید وجود دارد ... »
در خاتمه عرض میکنم که شما از پاسخ به پرسشهای من طفره رفته اید و با آوردن نوشتاری پُر از دانسته های قبلی؟؟؟ در مورد افکار و باورهای من و کلی گوئی بیحاصل دیدگاه خود را با جمله مبهم به امید تحقق دمکراسی در ایران، به پایلن رسانده اید.
تنها پرسش مُهم و قاطع من توضیح شما در مورد آزادی و درک شما ازکشورهای آزاد بود، که چنین کلی گوئی پاسخ نیست. باریتان تندرستی و موفقیت آرزو دارم شاد باشید
۵۰۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : "خمینی" بخاطر بی‌ قانونی ها، بی‌ ارادگی مردم در سرنوشت خویش ، استبداد و ظلم و فساد "خمینی" شد.
آقای ارجمند این مشگل شماست که معنی‌ کلمات را آنطور که آورده شده تشخیص نمیدهید . نوشته نشده است که کیفیت تغذیه "رایگان" پایین بود. اگر توجه مینمودید قیمت پنیر هلندی از همان جنس لاستیکی و پرتغال توسرخ اسراییلی از ساندویج "سند مستندی" شما گرانتر و سالم تر میباشند.مهم کمیت و کفیت نیست مهم اسارت و وابستگی است.دشت جیرفت به تنهایی میتواند مصرف مرکبات و تعدادی از صیفی جات زدورس ایران را تامین کند. مهم این است که چرا محصولات مرکبات جیرفت نبایستی از تولید کنندگان جیرفتی خریداری میشد ، چرا در این مرکز مرکبات ایران پرتغال اسراییلی‌ به عنوان تغذیه رایگان به مدارس داده میشد ! از آنجا که شما علاقه فراوانی‌ به سند و مدرک دارید از شما خواسته میشود که چشم و گوش خود را باز کنید و به واقعیت‌های انکار نشدنی‌ توجه بیشتری داشته باشید. آیا تعداد اراذل اوباشی که شاه را آوردند بیشتر بود یا مردمی که رژیم او را سرنگون نمودند ؟ آیا ، اگر هزار بار همه پرسی‌ انجام میشد باز هم برای یکبار مردم به رژیم گذشته رای میدادند؟ آیا زنده و یا مرده این شاه شاهان جای پذیرشی روی کره زمین هم داشت؟ شما که نمیتوانید بگویید مردم ایران نفهمیدند و تمام کشورهای جهان هم نمی فهمیدند فقط ما شاه جان نثاران، ما تعظیم کنندگان ۹۰ درجهٔ‌ای می‌فهمیم و همین و بس ! بهتر است راجع به اسناد زیاد اشارتی نداشته باشید که این دودمان دورانی سیاه و شرم آوری از خود بجای گذاشته اند :
" انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تأیید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یکی فرد ایرانی‌ نباشد . من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم . تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی‌،عدالت اجتماعی و اراده ملی‌ و بدور از استبدد و ظلم و فساد خواهد بود".
آقای ارجمند می‌بینید که "خمینی" بخاطر بی‌ قانونی ها، بی‌ ارادگی مردم در سرنوشت خویش ، استبداد و ظلم و فساد "خمینی" شد. در واقع خمینی محصول دوران شاهنشاهی و بخصوص دوران رستاخیزی منفور و دست نشانده خاندان پهلوی بود .
۵۰۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : آقای پرویز داورپناه محترم
با درود، اولا من نویسنده نوشتار «پایکوبی و دست افشانی و باده نوشی کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!» هستم که آنرا برای انتشار به دو سایت فرستادم، سایت پارس دیلی نیوز و سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات). هر دو هم آنرا منتشر کردند و در بالاترین و خبرنت و آزادگی به اشتراک گذاشتند. من از مدیران هر دو سایت سپاسگزارم که اجازه دادند صدای من بگوش هموطنانم برسد. من می دانستم نه اخبارروز و نه عصرنو علاقه ای به انتشار نوشتارم ندارند که برایشان بفرستم. این من بودم که نوشتم و درخواست کردم که نوشتارم منتشر شود و شد و نه چیز دیگری. من از حق آزادی بیان خود استفاده کردم و آن دو سایت به این حق من احترام گذاشتند. بنابراین، مسئول نوشتارم خودم هستم و نه سایت حزب مشروطه که برخلاف دیگر سایتهایی که می شناسم، صفحه نخست خود را به "از دیگران" اختصاص داده و در پایان هر نوشتاری در این بخش توضیح می دهد که این بخش لزوما دیدگاه این حزب نیست. در آن بخش هم نوشتار من و هم نوشتار شما منتشر شده اند ولی آیا در اخبارروز اینطور بوده!؟

شما در این نوشتارتان که "نقد" ای است از نوشتار من، از ذکر نام منهم خودداری کرده اید! این نکته را نظردهنده تیزبینی بنام جمشاد در ستون نظرات سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) متذکر شد. شما حتی در نوشتارتان متذکر نشده اید که من یک جمهوریخواهم که سخت به کنفدراسیون انتقاد دارم. عنوان نوشتار شما شما مرا و هر منتقدی را دشمن قلمداد کرده و هر تایید کننده ای را دوست! عجبا که فقط یا سیاه است یا سفید و هیچ مابین ایندو در ذهن شما نقش نبسته! آیا معتقدید همه جمهوریخواهان دوستان کنفدراسیون هستند!؟ ثابت کنید که اینطورست!؟ من یک جمهوریخواه هستم و همه جمهوریخواهان هم قرار نیست مثل شما باشند دوست کنفدراسیون و پهلوی ستیز. می توان جمهوریخواه بود و پهلوی ستیز نبود. می توان در کنار همه نیروهایی که به اصول ۴ گانه که در نظر پیشینم در همین ستون متذکر شدم بر علیه کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی بسیج شد و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشر را آنطور که در جهان لیبرال دمکرات غرب هست را در ایران برقرار کرد. مهم نیست این نیروها جمهوریخواه یا پادشاهی خواه "دوست" یا "دشمن" کنفدراسیون شما باشند. ایران و ایرانخواهی بالاتر از همه اینهاست، نه!؟

نکته پایانی، خواهشمندم "می نویسند" را به "حق می نویسد" در بخش زیر نوشتارتان تصحیح بفرمایید وگرنه تا ناعادلانه و غیرمنصفانه حزب مشروطه و مدیر آن، آقای بهمن زاهدی را مورد بی مهری! خود قرار نداده باشید.

"می نویسند:
"این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عمل‏کردهایشان امروز به ورطه نابودی کشانده‏اند!"

با تشکر
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
۵۰۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : بامید تحقق دموکراسی در ایران.
با سلام به آقای سینا صدرالعلما و سلام و پوزش به دوستان اخبار روز برای ایجاد زحمت مجدد.
شما بهتر از من کشورهای جهان وشرائط سیاسی اجتماعی تطبیقی آنها را می شناسید. ولی به دلایلی میخواهید همه چیز را "منفی" نشان دهید. مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید.
ـ در کشورهای پارلمانی ِ جمهوری از اولین آن، فرانسه بگیر تا ده ها مورد دیگر که نیازی نیست نام آنها ردیف شود رئیس جمهور و
احیانا نخست وزیر از طریق احزاب سیاسی معرفی و در انتخابات ادواری با رای مردم انتخاب و مسئول تشکیل دولت میشود که موروثی هم نیست.( لطفا این نوع کشورها دمکراسی پارلمانی و چند حزبی را با کاریکاتوری های بیدر و پیکر "جمهوری" یا دیکتاتوریهای موروثی مثل ایران ، مصر ، لیبی ، کره شمالی و..و..و.. امتزاج نفر مائید )
ـ در کشورهای پارلمانی سلطنتی تمام ارگان ها و زیر ساخت های دموکراسی وسیاسی با کشورهای پارلمانی ِجمهوری مشابه می باشد که بعداز انقلاب فرانسه در این کشورهای پادشاهی بتدریج نهادینه شده و شاه یا ملکه با دربار بعنوان مقامات تشریفاتی بدون دخالت در امور سیاسی به زندگی ادامه میدهند. بهمین دلیل ملکه الیزابت تابحال چندبن نخست وزیر انتخابی که سکان حکومت را در اختیار داشته اند تجزبه نموده ست در اتحادیه اروپا هیچ مقام درباری وغیر انتخابی حضور ندارد ( در حکومت پادشاهی مطلقه پهلوی در ایران و در ده ها کشور دیگر و شیخ نشین های عرب حتی امارات وقطر با تمام زرق وبرق های خیره کننده دیکتاتوری تا اعماق جامعه نفوذ دارد )
حال شما اختیار دارید که تمام دموکراسی های پارلمانی ِ جمهوری را بدلیل عدم " آزادی مطلق" و استثمار سرمایه داران در آنجا همطراز جمهوری اسلامی یا کره شمالی و مصر قرار دهید. یا تمام دموکراسی های پارلمانی ِ سلطنتی مثل انگلیس، سوئد و نروژ را با عربستان و قطر وامارات مقایسه کنید.
شما خوب میدانید که در فرهنگ سیاسی به جوامعی که پارلمان در آنها نقش اساسی دارند دموکراسی ها و یا کشورهای آزاد می گویند واین بمعنی بی عیب بودن آنها نیست. در کشورهای دیکتاتوری که حقوق اساسی مردم ضایع وبا سرکوب توام ست نیز بعضی چیزهای خوب و مفید وجود دارد ولی اختلاف دموکراسیها ودیکتاتورها از زمین تا آسمان ست .بامید تحقق دموکراسی در ایران.
۵۰۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : بهمن مظلومی

عنوان : علیه خامنه ای و در مسیر حاکمیت مردم متحد شویم!
چرا کنفدراسیون علیه شاه و سرنگونی حکومت او چابک بود اما علیه جمهوری اسلامی به سازماندهی نپرداخت؟
در کنفدراسیون نیروهای مذهبی همچون صادق طباطبائی و قطب زاده وبنی صدر نیر فعال بودند.آنها به حاکمیت رسیدند و اما بقیه به قدرت تن ندادند این خود نشان از ناهمگونی بود که قبل از انقلاب آنرا کنفدراسیون از خود نشان نداد!
برای مثال همه نیروها در ۳۴ سال گذشته ، سیاست های ارتجاعی سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی را افشا می نمایند اما چرا قبل از انقلاب کنفدراسیون سیاست ها و برنامه های ارتجاعی خمینی را افشا نکرد؟
۵۰۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : پاسخی به الف باران
جناب آقا یا سرکار خانم الف باران ! با خواندن نوشته شما نفهمیدم که آیا نظرات شخصی خود را بیان داشتید یا از روی آمار و واقعیات در تمام زمینه های دوران پهلوی قلم فرسائی نمودید ؟ متاسفانه بعد از گذشت سه دهه از دوران انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران ! هنور تمام کاستیها و جنایتها و شکنجه ها و نبود فرهنگ منطقی و علمی را به پای رژیم گذشته مینویسیم غافل از اینکه تاریخ و در واقع همین ملت موجود در ایرانند که قضاوت خواهند نمود بر آنچه که بود و آنچه که هست ! شما بطور کلی یک چیزهائی شنیده اید که مثلا مارچوبه در خوزستان کاشته میشد و به خارج صادر میشد و یا پنیر هلندی را به کودکان مدارس میدادند و آنها هم به پایشان و کفششان میمالیدند و... که بیشتر جنبه حرفهای بی پشتوانه وبی سندی است به این دلیل ساده که اینجانب از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ شمسی در یکی از شرکتهای طرف قرار داد با آموزش و پروش جهت تامین مواد تغذیه رایگان در جنوب شهر تهران مشغول بکار بودم و خود از نزدیک شاهد نوع مواد توزیعی و میوه و شیر در مدارس شهر ری تا میدان فوزیه ( امام حسین امروزی ) از نزدیک دخیل بودم و خوب بیاد دارم که چه حساسیتی از بالا اعمال میشد در مورد کیفیت ساندویجها و میوه ها وووو. تنها چیزی که در منوی غذائی تغذیه رایگان ندیدم پنیر هلندی به گفته شما میباشد و اگر مطالب دیگرتان هم در زمینه های دیگر بر همین اساس میباشد که دیگر فبها !لطفا سعی کنیم مسائل کشورمان را از حیطه مسائل شخصی خارج کنیم تا بتوانیم تصویری روشنتر حد اقل برای اطرافیان خویش ارائه دهیم . مردم دیگر پیش کش .
۵۰۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب هوشنگ فرخجسته
با درود، لطف فرموده حداقل نامی از چند کشورهای آزاد؟؟؟ ببرید و بفرمائید منظور حضرتتان از آزاد چیست و چگونه تداعی میفرمائید؟
در مذمت حکومتهای شاهی و یا جمهوری که در حقیقت همان شاهی است و اسمش عوض شده یا کمونیستی؟؟؟ که همه چیز است الا کمونیستی مانند کره شمالی و کوبا که پسر جای پدر و یا برادر جای حاکم مینشیند، سخن بسیار رفته است و بدرستی و نیکی مذمت شده است!! اما بکار گیری کشورهای آزاد یک واژه مبهم است مگر آزادی اطلاق شده به آن تعریف شود!!من از آزاد تعریف کلاسیکش را میشناسم و طبق این تعریف کشور یا کشورهای آزاد وجود خارجی ندارد؟! آزاد واژه ای بسیار پُر معنی و با ارزشیست و اطلق آن به کشوری به این سادگیها میسِّر نیسن همانگونه که کمونیسم واژه ای بینهایت نیکیسن و ایلاق آن فقط موجب گمراهی میشود؟! آیا مهمل میگویم؟ با درودی مجدد
۵۰۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : سئوالی از "حق" در باره ی حقوق بشر
برای "حق" که در ابتدای کامنت خود با " درود به ایران خواهان چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه "می خواهد با ژست "بی طرفانه" منویات سیاسی خود را به اگاهی برساند . لازم ست ،در باره ی کلی گوئی ها ایشان نکاتی را عرض کنم .
سیمای جهانی دموکراسی و اساس و محتوی مردم سالاری در جهان امروز بر رای مردم و پارلمانتاریسم استوار است که از انقلاب فرانسه شروع شده و پس از ۲ جنگ جهانی به اینجا رسیده ست. بهمین دلیل در کشورهای آزاد ِ پارلمانی اعم از جمهوری یا سلطنتی، قدرت در پارلمان و دولت هایِ ادواری نهفته ست که با رای مردم انتخاب میشوند. اگر چنین نبود امروز ده ها لوئی شانزدهم و ماری آنتوانت در راس کار ها بودند. نه مقاماتی غیر سیاسی مانند ملکه الیزابت در انگلستان و شاه خوان کارلوس در اسپانیا و اعلیخصزت کارل گوستاو در سوئد.

در تمام کشورهای آزاد مردم از طریق احزاب سیاسی راست ، میانه ، چپ و در سالهای اخیر محیط زیست ـ فرا حزبی ـ و نژاد پرست و بیگانه ستیز نمایندگان خود را به مجلس میفرستند تا در تصمیم گیرها و قانون گزاری بطور غیر مستقیم شرکت کنند. اگر چنین نبود خیابانهای جهان پر از معترضین به سیاست های راست دولت ها بعداز دهه ۷۰ تا به امروز نمیشد. تمام رهبران سیاسی دست به عصا راه میروند تا از رادیکال شدن مبارزات مردم جلوگیری کنند. دیگر از لولوی کمونیسم هم خبری نیست . سرکوب ابدا و رسما مجاز نیست ! تمام خشونت های پلیس بدون استثناء از جانب مردم محکوم ست مگر صاحبان تروت و سرمایه که در تمام جنگهای جهانی و استعماری معرف حضور شهروندان می باشند. به بحث خرید و فروش اسلحه در پامریکا عنایت شود.

بدبختانه در ایران حق کشی سابقه ء دیرینه دارد و آزادی انتخابات و احزاب "مضره " محسوب میشوند. شاه با حزب "رستاخیز" و خمینی با "حزب الله" از دگراندیشان یا تخته و شلاق "پذیرائی " میکردند. امروز دیکتاتوری مذهبی حتی به دینداران و شریک جرمان خودشان نیز رحم نمی کند.

با این اوصاف جنابعالی برای پادشاهی خواهان کارت دعوت فرستاده اید. هنوز ساواکیها از سوراخ بیرون نیامدند. ولی شاهدوستان خیال می کنند با جنایات حکومت مذهبی آنها تبرئه شده اند . وقایع لیبی و سوریه آنها را به یاد کودتای ۱۲۹۹ رضاخان و ۲۸ مرداد محمد رضا شاه انداخته ست . آلترناتیو سازی ها شروع شده و باقی قضایا. بر خلاف نظر شما این هموطنان هر جا که منافعشان ایجاب کرده بوده با شرارت هرجه بیشتر بنام میهن حمام خون راه انداختند مانند آذربایجان و کردستان ولی همین حضرات در برابر جدائی جزیره بحرین سکوت کردند. چه میگوئید؟
آب را گل آلود نکنید ! مردمی که حکومت پادشاهی مطلقه را بزیر کشید می دانند که چگونه از شر حکومت مذهبی نجات پیدا کند. هر دو حکومت ضد مجلس و رای مردم بودند. پهلویها بیش از ۵۰ سال فرصت داشتند که از اربابان انگلیسی و آمریکائی خود قواعد پارلمانتاریسم را بیاموزند ولی چنین خواصی نداشتند . بدبختانه کسانی که خوب میدانستند چگونه باید ایران را بسوی تعالی هدایت کرد را خانه نشین میکردند. بهر صورت علیه مشروطه بیداد کردند و میدان را برای مشروعه باز گذاشتند.
موضوع قانون اساسی و منشور حقوق بشر در ایران و با رای مردم تحقق خواهد یافت. شاهدوستان و طرفداران بازگشت پادشاهی با توجه به حقوق شهروندی خود می توانند در صفوف مبارزات مردم شایستگی های خود را امروز نشان دهند. تا در پارلمان آینده ء ایران حضور فعال داشته باشند. اگر اکثریت کرسی ها را بدست آوردند. می توانند حتی در تدوین قانون اساسی نقش محوری داشته باشند و اصول مورد علاقه ء خود را پیشنهاد کنند. می توانند برای بخشودن بازماندگان و مسببین جنایات حکومت پادشاهی اقدام نمایند و حتی شکل حکومتی را با پیشنهاد خود به رای مجلس یا رفراندوم بگذارند.
اینها تمام حقوق مردم ایران ست و در ایران تحقق خواهد کرد.
متاسفانه رفتار سیاسی پادشاهی خواهان بکلی از موازین مدرن و مبتنی بر منشور حقوق بشر بیگانه ست.
۵۰۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : بابک مهرانی

عنوان : چرا خامنه ای با وجود قانون اساسی کذائی جمهوری اسلامی.....
سلام خدمت دوست گرامی سینا صدرالعلما و با سپاس از توجه شما به کامنت ناقابل من .

در پاسخ پرسش جنابعالی از نگارنده :" آیا براستی به این سخن خود ایمان دارید؟ " باید عرض کنم که موضوع اصلا "ایمانی " نیست. و هسته ء مرکزی حرف من چنین بود: "دیگر در افق سیاسی ایران کسی مثل خمینی نمیتواند تیم چند میلیونی با حمایت مردم تشکیل دهد . مردم هم بدون تضمین به صیانت انتخابات به پای صندوق ها نخواهند رفت ......... "
برایتان عرض کنم که زکریای رازی شیمیدان و پزشک عالیقدر ایران با تمام تحقیقات و کتابهای با ارزشش که از مفاخر واقعی مردم ماست در زمان خودش مورد آزار "واعظان" قرار گرفت و به لقب "مرتد" مفتخر گردید.زیرا به وحی و امامت و بسیاری از اصول اعتقادی شیعه واسلام باور نداشت.این نوشتم که عرض کنم امرور هم پس از قرنها هرکس وارد این قلمروها شود باید اول "اشهد " خود را بگوید. اما این تمام واقعیت نیست . در اروپا، دستاورد های رنساس و عصر روشنگری با انقلاب صنعتی دیگر چنین امکانی را به واتیکان و کلیسا ها نمی دهند. ولی مسیحیان نیز به اشکال مختلف از کانال کلیسا ، احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی تلاش میکنند تا بر سیاست های جاری و تصمیم گیری ها تاثیر بگذارند و در بعضی مواقع حضور ارتجاعی آنها با تمام ابعاد حس میشود مانند تمام اصلاحات اجتماعی برای تامین حقوق زنان و همجنسگرایان ...... بزرگترین حزب آلمان، دموکرات مسیحی میباشد که سالهاست این کشور را با مارگارت تاچر و ریگان به اینجا رسانده ست. در فرانسه چنین نیست. ودر ایالات متحده وضع بمراتب از آلمان وخیم تر ست.

مردم ایران در همین ۱۰۰ سال با وجود ۳۴ سال حکومت مذهبی یک سر و گردن از تمام همسایگان سکولارتر ست. با تر کیب جوان ایران و خواسته های محوری زنان وجوانان که همه بعداز انقلاب بدنیا آمدند. روحانیون و شریعتمداران اگر زیاد با "هوش" باشند باید خود را برای پذیرفتن آرای محدود نیروهای سنتی و دینمدار جامعه آماده کنند وگرنه باید بروند پی کار اصلی خود . امروز رای اکثریت مردم بخصوص جوانان زن و مرد بین ناقلین سیاست های آزادیخواهانه و پیشرفت و عدالت اجتماعی تقسیم خواهد شد.دریغ که آراء شمرده نمیشود و انتخابات آزاد نیست. این زورگوئی حکومت تا کجا ادامه خواهد یافت؟ ما که به آلترناتیوسازی و دخالت نظامی مانند وقایع عراق ، افغانستان ، لیبی وسوریه اعتقاد نداریم زیرا مردم بزرگ ایران با مقاومت های خود بخصوص در سال ۱۳۸۸ نشان داد که قادر به اعمال اراده ءخود می باشد و خواست وقدرت خود را برای تغییر به جهان نشان داد.
چرا خامنه ای با وجود قانون اساسی کذائی جمهوری اسلامی ومجلس های وابسته به خود و سپاه پاسداران از رئیس جمهور شدن موسوی یا کروبی وحشت داشت و دستور سرکوب داد؟
۵۰۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : کمال

عنوان : پرچم ایران؟!
شما که ادعای ملی بودن می کنید چرا اشاره نکردید که از پرچم ایران هیچگونه خبری در راهروها و در سالن دیده نمی شد. در این رابط و عدم اجرای سرود ای ایران تذکری بصورت نوشته از طرف جمعی از ملیون مقیم شهر کلن به مسئول برگذاری داده شد. که هیچگونه ترتیب اثری نداشت.
۵۰۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : م.تهرانی

عنوان : لاف در غربت!
من چند دهه عضو کنفدراسیون بودم و اگر نگویم تک تک اعضا حداقل اعضای فعال کنفدراسیون را می شناسم. اما هرگر نه در کنگره های فدراسیون آلمان و نه در کنگره ها و سمینارهای کنفدراسیون جهانی، نه هرگز نامی از پرویز داورپناه شنیدم و نه ایشان را جایی دیدم. آقای داورپناه لطف کنند و بگویند عضو کدام واحد شهری فدراسیون آلمان بوده اند؟ وگرنه باید گفت که حکایت ایشان همان حکایت لاف در غربت است و الان خود را به افتخارات کنفدراسیون چسباندن.
منتظر پاسخ ایشان هستم.
با مهر/ نهرانی
۵۰۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : دانشگاه و دانشجو , همیشه بیدارند...
اینطور میخواهند بقبولانند که کنفدرایسون شاه را سرنگون کرد و خمینی را آورد ! استدلالی از این مضحک تر ؟! دانشجویان خارج از کشور همان مبارزاتی را داشتند که دانشجویان داخل کشور در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ بخاطر حضور نیکسون در ایران و حضور سیاستی بیگانگان در ایران را داشتند . اگر فعالیت دانشجویان به عنوان قشر آگاه جامعه به مذاق طرفدارن رژیم منفور پهلوی و سازمان جهنمی ساواک خوش آیند نبود و نیست پس فعالیت دانشجویان در هر زمانی‌ هم باید محکوم باشد ! آیا مبارزات دانشجوئی در ایران کنونی‌ هم محکوم است ؟! انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ با شرکت میلیونها مردم مبارز ایران صورت گرفت و اگر هزاران بار هم از مردم ایران رای می‌گرفتند که شما به حکومت گذشته و یا آینده رای می‌دهید مردم تنفر خود را با رای "نه‌" به حکومت گذشته نشان میدادند.درست است که مردم قادر به حفظ دستاوردهای انقلاب در خلأ و ضعف نیروها و سازمانهای مردمی نشدند و ارتجاع داخلی‌ جهمنی از بربریت و کشتار و شرایطی دهشتزا را بر مردم ایران فراهم کرد ولی‌ هر چه بود نظام سلطنتی را شناخته بودند ، نظامی که سر نوشت آینده مردم را حق طبیعی مردم نمیدانست و حق انتخاب را به گروه خونی و موروثی خود میسپارد.این حق طبیعی مردم بود که خود را از بی‌ هویتی سرنوشت آینده خود رها سازند.مردم ایران میدانستند که نوکرهای کراواتی، عروسک‌های خیمه شب بازی "تاجدار" ، اعضا کابینه هایی که ایرانی‌ بودن را ننگ عار دانسته و انگلیسی بودن را افتخار میداشتند و تعدادی از آنها از ملکه انگلستان لقب "سرّ" گرفته بودند و ... سیاستمدارنی نیستند که برای آبادانی ایران ، رفاه و آزادی مردم ایران اندیشه‌ای داشته باشند . آنها ماموریتی را برای بیگانگان برای "وطن" خود گرفته بودند.
شاه چمدان بدست فراری، که به همت اراذل اوباش شعبان بی‌ مخ‌ها دوباره بر تخت سلطنتی باز گشته بود برنامه‌ای جز سرکوب آزادیهای بدست آمده از نهضت ملی‌ شدن نفت و قلع قم آزدیخواهان و شروع انجام ماموریتی برای "وطنش" نگرفته بود . ایرانی‌ دموکراتیک با حکومتی ملی‌ بجای کشوری با حکومت دیکتاتوری جهت ژاندارم ی منطقه برنامه ریزی شده بود. ایران خود کفا به کشوری مصرفی و وابسته تدارک دیده میشد . اصلاحات ارضی که همزمان با ایران در ۸ کشور جهان انجام میشد، ایران را نه‌ فقط به به محصولات و فراورده‌های کشاورزی خود کفا و بی‌نیاز نکرد بلکه برای تامین علوفه احشام نیز محتاج به واردات آن شد. بهترین زمینهای ایران به زیر کشت محصولات غیر ضروری از قبیل خشخاش،مارچوبه، سیب و صیفی جات میرفت.و اگر این زمین‌ها در اختیار سازمانهای عمران کشاورزی قرار می‌گرفت بجز خشخاش (تریاک) و مارچوبه بیش ۸۰ در صد آنها پس از برداشت از بین رفته بود. خشخاش بعنوان تریاک، مصرف دربار ، مصرف داخلی‌ و مازاد آن همراه با ترافیک تریاک وارداتی‌ در انحصار خواهر و برادر شاه شاهان اعلیحضرت همایونی قرار رفته بود . مارچوبه در بهترین زمینهای ایران در اهواز کشت میشد و مستقیما با هواپیما به اروپا صادر میشد.دشت وسیع کشاورزی قزوین هم به شرکتهای اسرائیلی برای کشت سیب با آبیاری قطره‌ای داده شده بود و بدینوسیله زمینهای زیر کشت گندم به باغهای سیب تبدیل می‌شدند. محصول سیب با کامیون به انبار‌ها و پس از خراب شدن بعنوان زباله از انبارها خارج می‌شدند.دشت حاصلخیز و بی‌ انتهای جیرفت هم به زیر کشت مرکبات و تریاک درآمده بود و با وجود اینکه جیرفت یکی از بزرگترین مراکز مرکبات ایران است،پرتغال‌های تو سرخ کوچک اسراییلی بعنوان تغذیه رایگان با پنیرهای چرمی هلندی به محصلین مدارس داده میشد که آنها هم پنیرهای هلندی را به کفش‌های خود میمالیدند با با پرتغال‌های اسراییلی هم یکدیگر را نشانه‌ می‌گرفتند. مردم ایران و دانشجویان داخل و خارج میدانستند که شاه برای آبادانی مملکت و رفاه و آسایش مردم نیامده برای ویرانی و وابسته نمودن اقتصاد کشاورزی و صنعتی و دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی‌ ایران آمده است.محصول سیاست "اصلاحات ارضی" چیزی جز فرار روستاییان بطرف شهرها و وارد شدن به کارخانه‌های مونتاژ نشد. همان کارخانجاتی که نبض و نفس کشیدن حیات صنعت و سیاست ایران را بدست و دلخواه سیاست‌های بیگانگان گرفتار کرده بود.اگر قعطه‌ای از دستگاهی به کار خانه‌ای داده نمیشد آن دستگاه و آن کارخانه برای همیشه از کار می‌افتاد. خوابیدن کار خانه‌های ایران نیز هم اکنون بعلّت بیماری وابستگی موروثی آنهاست. این چه سیاست و چه "حکومت ملی‌" ی بود که با رفتن یک نفر یا یک نظام تمام شیرازه مملکتی چون بادکنکی ترکید و از کار افتاد ؟! این "تمدن بزرگ" که رسانه‌های جهانی گوش دنیا را کار کرده بودند بیکباره چه شد ؟ مردم آگاه و قشر دانشجوی روشنفکر آن در داخل و خارج از کشور وظیفه افشای سیاستهای نو استعماری وابسته رژیم را داشتند.دانشگاه و دانشجو , همیشه بیدارند...
۵۰۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : ناصر مستشار

عنوان : شانزده سال پس از تاسیس و تلاشهای کنفدراسیون شاه سرنگون شد!اما اینک ۳۴ هست که رژیم اسلامی جنایت می کند اما کنفدراسیون کجاست که علیه دیکتاتورهای اسلامی مبارزه نماید
کارنامه سیاه یا سفید کنفدراسیون ! چرا کنفدراسیون ماهیت ارتجاعی خمینی را قبل از انقلاب اسلامی برای مردم افشا نکرد! خمینی در مخالفت باشاه بدنبال اجرای قوانین شرعی اسلام در جامعه ایران بود ،آیا کنفدراسیون نیز چنین می اندیشید؟آیا برنامه سیاسی کنفدراسیون در بعداز سرنگونی شاه با خمینی مطابقت داشت؟ اگر برنامه کنفدراسیون مخالف نظریات خمینی بود ،پس چرا آنرا اعلام نکردند تا مردم خمینی را بهتر بشناسند تا در فاجعه شکل گیری حکومت اسلامی شرکت نمی کردند؟

آقای محمود رفیع بعنوان دبیر سازمان دانشجویان خارج کشور و به نمایندگی از کنفدراسیون قبل از انقلاب اسلامی دوبار یا سه بار به ملاقات خمینی رفت بی آنکه ماهیت وی را افشا نمایند! خمینی مخالف همه مظاهر مدنیت جهانی بود اما کنفدراسیون آنها را یا ندید و اگر دید بدان بها نداد و اینک جامعه ایران ۳۴ سال هست که با سیستم برگشت به دوران صد اسلامی روحانیت به رهبری خمینی در ستیز هست! کنفدراسیون آنموقع به وظائف خود بدرستی عمل نکرد و اینک وقت آن رسیده است که بدانها پاسخ قانع کننده بدهد!
۵۰۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : اول ایران خواه باشیم و صادق بعد جمهوریخواه و پادشاهی خواه و و و
درود خدمت ایران خواهان، چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه، که به اصول زیر پایبندند و این ۴ اصل را حداقل اصولی می دانند که ایرانیان باید برای نجات ایران و حفظ منافع ملی ایران در همه دورانها بزیر یک پرچم بیاورد:- حفظ تمامیت ارضی ایران بگونه ای که در سال ۵۷ بود؛ ایران یک کشور با یک ملت و یک ملیت؛ سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و جایگزینش با یک نظام دمکراتیک پارلمانی؛ تدوین یک قانون اساسی نوین لازم الاجرا مبتنی بر ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر. ایرانیانی که به این اصول باورمند و به آن پایبندند هرگز این اصول را بنام جمهوریخواهی، پادشاهی خواهی، تفکرات دینی و ایدئولوژی حراج نمی کنند چون برایشان موجودیت ایران در وهله اول، و نجات ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی و جایگزینش با نظامی نوین بر اصول ۴ گانه بالا در وهله دوم از همه چیز بالاترست و برایش تا پای جان مبارزه می کنند. این اصول با خود امنیت خارجی و داخلی، ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، امنیت فردی و جمعی، استقلال کشور و ملت ایران در چارچوب مرزهایش یعنی در تمامیت ارضیش، و آزادی و و دمکراسی ای که در منشور جهانی آمده است را برای ایران و ایرانی خواهد آورد، و ضمانت خواهد کرد. با ایجاد چنین ایرانی، ملت ایران بهمان امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشری خواهند رسید که جهان غرب به آن رسیده ولی منافعش ایجاب می کند که کشورهایی مثل ایران هرگز به آن نرسند. کنفدراسیونی ها نه در زمان شاه به این اصول باور داشتند و نه حالا که ۳۴ سالست از عمر ننگین جمهوری ای که اسلام زینت بخش آنست را بر سر ما خراب کرده اند. اینها خود به همان کشورهایی پناه برده اند و از موهباتش حداکثر استفاده را کرده اند که امپریالیست می نامند. این چه معنایی می تواند داشته باشد بجز اینکه نشانگر دو رویی، بد طینتی و ایران ستیزی آنها باشد!؟ دکتر داورپناه و همفکرانشان پاسخ دهند که اگر امپریالیست بدست، شماها در آن چه می کنید؛ چرا به چین، کوبا، کره شمالی تشریف نبردید!؟ اگر شجاعتش را دارید، مواضعتان در مورد اصول ۴ گانه بالا را اعلام کنید!
۵۰۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : میم بهراد

عنوان : من هنوز چشم هایم را نشسته ام !
سپاس از پاسخ شما آقای داورپناه به کسانی که هنوز در خواب تاخ و تخت هستند. سپاس از پاسخ شما به کسانی که سالهاست واژه "ضد امپریالیست " را از لغت نامه‍ی سیاسی خود حذف کرده اند و فرمان بیداری از خواب و چشم شویی هم میدهند.
فرمان صادر میکنند که از خواب برخیزیم و مبادا دیگر از واژه هایی چون وابسته ، امپریالیسم که از مُد افتاده اند !! استفاده کنیم.
طرفداران سلطنت محمد رضا پهلوی هم با تکیه بر جنایات جمهوری اسلامی ، بر جنایات و شکنجه های ساواک که بدستور شاه بنیان شد،ماله کشی می کنند .
گویی که چون این رژیم جمهوری اسلامی دیکتاتورست و کهریزک ها را دارد ،زندان قصر و دیگر زندانهای شاه ،انواع شکنجه از آویزان کردن از سقف، آویزان کردن صلیبی، شوک الکتریکی،تا سوزاندن نقاط حساس بدن با فندک و شعله‍ی شمع، قفس های مخصوص ، و دیگر جنایات نوع سلطنتی باید تبرئه شود.
غافل از آنکه این رژیم مذهبی ، محصول همان سیاست نادرست و وابسته ( من هنوز از خواب بیدار نشده ام و چشمهایم را نشسته ام) شاهنشاهی ست.
غافل از آنکه در جامعه ای که آزادی سیاسی نباشد ؛خواندن مقاله و کتاب، جرم باشد ؛ در جامعه ای که خرافات ریشه بدواند،وشاهنشاهش خواب ببیند که حضرت عباس بی دست او را نجات میدهد! ؛ در جامعه ای که تعداد مساجدش بیش از مراکز تحصیلی و علمی باشد؛ جای تعجب نیست که محیط تغذیه برای خمینی و یارانش چنان مهیا شود ، که سکّان انقلاب را بدست گیرند.

اشکال این جماعت سلطنت خواه آنست که سالهاست ، تلاش دارند اراده‍ی خود را بالاتر از خواست و اراده‍ی مردم قرار دهند. ناجی شان (رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع) فراموش می کند که یکبار مردم به سلطنت نه گفته اند. در خارج از ایران و بدون مجلس تاج گذاری هم میکند!.
اینان با تکیه بر جنایات جمهوری اسلامی ، استقلال ایران را میخواهندا قربانی کنند . آنچه این افراد به عمد به فراموشی میسپارند، آنست که رژیم جمهوری اسلامی و دولتش ،" ایران" نیست .این رژیم و دولت رفتنی ست.همانگونه که در تاریخ بسیاری دیکتاتورها سرنگون شده اند، این حکومت هم بدست توانای مردم ایران سرنگون خواهد شد.
ایران وطن ماست.چوب حراج را بر وطن زدن، در زمان پدر من ، وطن فروشی نام داشت.البته اکنون اسامی مختلف به آن میدهند که سیمایی زیباتر به کارشان ببخشند.غافل آنکه از قُبح کار، ذره ای کاسته نمیشود.

من وقتی بدنیا آمدم که چندین سال از پایه گذاری کنفدراسیون و فعالیت های جهانی آن می گذشت . متاسفم که نتوانستم در این تجربه تاریخی با دوستان و رفقای کنفدراسیون ،همگام باشم. اما به خود می بالم که در تاریخ مبارزات وطنم چنین فصل باشکوهی ثبت شده.
۵۰۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : خطاب به جناب مهرانی محترم
با درود ، حضرتعالی میفرمائید:
{{ ... آینده ایران از همیشه روشن تر است و مبارزات تاریخی مردم ایران به بار خواهدنشست . روسیاهی آن برای تمام جبّاران روزگار و حامیان آنها خواهد ماند هیچ ملتی بدون رنج ومصائب به آزادی وپیشرفت وعدالت نرسیده است. مردم ایران هم استثناء نیستند. }}
آیا براستی به این سخن خود ایمان دارید؟ اگر پاسخ منفی است چرا اینچنین میگوئید ، و اما اگر پاسخ مثبت است باید خدمت با سعادتان عرض کنم که از تاریخ دویست ساله جدید ایران ناآگاهید یا حداقل آگاهی سطحی دارید و حاضر و یا قادر به دید و فهم ژرف آن نبودید!!! البته این گویش من مبتنی بر باور تزلزل ناپذیر « تاریخ گذشته چراغ راه آینده است » می باشد. چاره کار ایران انقلاب و کُشت کُشتار خیابانی نیست ، بلکه تنها و تنها چاره اش انقلاب فکری و اضمهلال خرافات است!! که با این تاریکی مطلق حاکم از محالات است. امیدواری شما نیک ولی عملاً ناشدنیست. نمونه های جدیدش شخصیت قائم مقام فراهانی، رذل پستی بنام محمدعلیشاه؟؟؟ بیسواد مزدوری همانند زضا قلدر و فرزند ترسو و کم خردش، و نهایت دکتر مصدق و دکتر فاطمی کبیر ... باور ملت ۱۴۰۰ سال است برایش بدبختی مطلق به ارمغان آورده؟! آیا غیر از این است، کتمان تاریخ عملی و مستند چاره ساز نیست. تندرست باشید
۵۰۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : بهمن زاهدی

عنوان : لصفا به نسل جوان ایران آگاهی‏ها لازم را بدهید
با دورود خدمت آقای دکتر پرویز داورپناه،

نوشته شما در سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) درج شد.

تنها دو سوال دارم؟ آیا مخارج جشن شما را همان کشورهایی که نام خلیخ فارس را می‏خواهند تغییر بدهند پرداخت کرده‏اند و یا براداران سوسیالیست شما؟

اهداف شما در آن زمان چه بود؟ برقراری جمهوری مانند سوریه و کوبا یا جمهوری از نوع آلمان یا فرانسه؟

لصفا به نسل جوان ایران آگاهی‏ها لازم را بدهید.

ارادتمند
بهمن زاهدی
۵۰۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : بابک مهرانی

عنوان : هیچ ملتی بدون رنج و مصائب به آزادی و پیشرفت و عدالت نرسیده ست .
آقای علی تهرانی، در سالهای قبل از انقلاب، یعنی در طول ۲۵ سال حکومت دیکتاتوری پادشاهی ِمطلقه کسی رقابت سیاسی یاد نگرفته بود چون امکان نبود. شاه بزور خودش را گول میزد که همه زیر پرچم حزب مردم و اران نوین وبعدا رستاخزش هستند و فقط چند تا "خرابکار" تو زندانست وهرکی هم، نمیخواهد برود تو حزب رستاخیز باید برود تو زندان یا گذرنامه بگیرد( ۱۳۵۴) برود خارج ! ولی با تمام آن ادعا ها هیچ آماری هم موجود نیست که نشان دهد در "انتخابات " ادواری شاهانه میزان شرکت کنندگان در "انتخابات" چگونه بوده ست. اینها حفره های بزرگ دوران رستاخیز و بسوی دروازه های بزرگ تمدن می باشد که شاهدوستان از آن فرار می کنند.

تمام گروهها و کسانی که علیه دیکتاتوری مبارزه می کردند. امیدوار بودند که بعداز حکومت مطلقه ء پادشاهی، می توانند مانند تجربه ء بعداز شهریور ۱۳۲۰ با انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی به رفق وفتق امور مملکت بپردازند. کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین در سراسر جهان منافع مردم ایران را در خارج از کشور نمایندگی نمود تصادفی نبود که شاه با فرستادن چماقدارن ساواک به آلمان با وقاحت هر چه تمامتر در قلب اروپا بر فرق دانشجویان مبارز می کوبید. آلمانی ها از این موضوع همیشه با تمسخر یاد می کنند

حتی وقتی در سال ۵۶ تَرک های حکومت شاهنشاهی عمیقتر شد. کسی فکرنمیکرد که تیم آیت الله خمینی بعنوان مرجع تقلید میتواند میلیونها نفر را زیر پرچم جکومت اسلامی جمع کند. به فیلمهای موجود سال ۵۶ و۵۷ مراجعه فرمائید که ببینید محصول سرکوب سیاسی احزاب وسازمانها بعداز کودتای ۲۸ مرداد چگونه احزاب اصلی قبل از کودتا را تضعیف یا بکلی نابود کرده بود و نیروهائی که بعداز ۲۸ مرداد پا به عرصه مبارزه گذاشته بودند نیز اغلب اعدام یا در درگیرهای مستقیم با ساواک و پلیس شاه از بین رفته بودند و بقیه در اواخر حکومت شاه توسط زنده یاد شاپور بختیار آزاد شدند. این ها از محصولات "انقلاب شاه ومردم " می باشد.

تمام نیروهائی که از فردای انقلاب در برابر حکومت مذهبی ایستادند با خشونت فاشیستی تیم خمینی بخاک وخون کشیده شدند . خمینی با سوء استفاده از مرجعیت دینی مردم فریبی میکرد. این ها را با نقش تیم آیت الله کاشانی در قبل از ۲۸ مرداد نمیتوان مقایسه کرد.
فراموش نکنید که فعالان کنفدراسیون جهانی دانشجوئی با عشق به مردم وکشوربه ایران بازگشتند ودر صفوف مبارزان ضد دیکتاتوری به مبارزه ادامه دادند .بعضی از آنها اعدام شدند، زندانی کشیدند و یا دوباره مانند میلیونها ایرانی دیگر وطن خود را به اجبار ترک کردند.

برخلاف نظر شما مردم ایران در این ۳۴ سال با مقاومت قهرمانانه ء خود در برابر غول استبداد مذهبی تجربه های زیادی کسب کرده ست که مردم مصر باید عبرت بگیرند . این تجربیات بقیمت زیادی بدست آورده اند.دیگر نه شاه و نه خمینی و نه هیچ دیکتاتور دیگری میتواند ادعا کند که مردم ایران زیرپرچم خود دارد . وقتی خامنه ای امروز ادعا می کند که تمام ۳۴ دوره انتخابات در ایران آزاد بوده ست همه به او می خندند. حتی ذوب شدگان در ولایت مطلقه نیز میدانند که او دروغ میگوید.

دوست عزیز حتی امروز نیز با وجود عدم یک سیستم انتخاباتی متعارف و کارشناسانه از رهبر حکومت تا جناح های مختلف آن مبدانند که پایگاهی در میان مردم ندارند.
بهمین دلیل از انتخابات متعارف در ایران طفره میروند.
دیگر در افق سیاسی ایران کسی مثل خمینی نمیتواند تیم چند میلیونی با حمایت مردم تشکیل دهد . مردم هم بدون تضمین به صیانت انتخابات به پای صندوق ها نخواهند رفت. آینده ایران از هیشه روشن تر ست و مبارزات تاریخی مردم ایران به بار خواهدنشست . روسیاهی آن برای تمام جباران روزگار و حامیان آنها خواهد ماند هیچ ملتی بدون رنج ومضائب به آزادی وپیشرفت وعدالت نرسیده ست. مردم ایران هم استثناء نیستند.
۵۰۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۱       

    از : علی تهرانی

عنوان : چشن و شادباش برای چی !
نتیجه مبارزات کنفدراسیون چی بود ! سرنگونی رژیم شاه.

آیا شما فرنگ نشینان کنفدراسیونی توانستید رژیمی بهتر از شاه برای ایرانیان به ارمغان بیاورید که حتی خودتان و فرزندانتان بتوانید در آن زندگی کنید؟

شما همچنان خارج نشین هستید و ملت ایران درگیر گذران زندگی نکبت بار در کنار ملایان !

والا این چشن گرفتن و شادباش گفتن ندارد. خود دانید!
۵۰۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۱