جلق در زیر دلق
نقد و نگاهی بر فتوای محسن کدیور در تحریم "خودارضایی"
اکبر کرمی
•
کدیور در قامت یک فقیه مسلمان برجسته و نواندیش، باید در برابر این دریافت های تازه و نوآیین انعطاف پذیر و متواضع باشد و برخلاف هم سلکان صلب و سنگی اش به آفرینش اسلام جدید لبخند بزند. آنان که با روانکاوی و نشانه شناسی آشنایی مختصری دارند خوب می دانند که تکرار و لذت حاصل از آن، همیشه تداعی نوعی خودارضایی روانی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ دی ۱٣۹۱ -
۹ ژانويه ۲۰۱٣
داستان با یک پرسش ساده اما بسیار همه گیر و مهم از محسن کدیور شروع شد: «نظر شما در رابطه با خودارضایی چیست؟ آیا از گناهان کبیره است؟ آیا مواردی هست که مجاز باشد؟ با توجه به اینکه در کشور ما به علت مسائل شرعی، فرهنگی و اخلاقی روابط آزاد بین دختر و پسر وجود ندارد، اسلام چه راهکاری برای تخلیه انرژی جنسی در دوران جوانی و در شرایطی که امکان ازدواج وجود ندارد پیشنهاد می کند؟ و آیا انجام خودارضایی جهت تخلیه ی این انرژی صحیح است؟»(1)
این پرسش بسیار اهمیت دارد؛ چه، در جامعه ی جوان ایران سکس و سکسوالیته و استانداردهای حاکم بر آن، یکی از اصلی ترین کانون های مبارزه با حاکمیت تمامت خواهی است که استبدادش بیش از هر جا بر "تن" هایی که "تن"ها مانده اند، سنگینی می کند! و چون کنترول قلمرو تن، وجهی از نیست انگاری حاکم بر اسلام سیاسی نیز هست، پرسش هایی از این دست، شاید بتواند بنیادهای ایدیولوژیک اسلام های سیاسی را بر آفتاب بیندازد؛ شاید از همین روست، که پاسخ کسی هم چون کدیور که خود را مخالف با این گفتمان می داند و زیر علم نواندیشی دینی ایستاده است، اهمیت پیدا می کند و نقدها و دشنام های بسیاری را برای او به ارمغان می آورد. تا جایی که من می دانم پرسش هایی از این دست در وب نگاری های آیت الله های دیگر به فراوانی دیده می شود؛ در نتیجه، واکنش گسترده به این پرسش و پاسخ را نباید تنها در پاسخ کدیور و کم و کیف آن دید؛ این واکنش هم چنین می تواند لایه ای از ناامیدی گسترده ای باشد که پس از "اصلاح طلبی سیاسی" حالا گریبان "نواندیشی دینی" (اصلاح طلبی دینی) را هم گرفته است. درک عمیق این آسیب و توضیح دقیق آن، دست کم برای اصلاح طلبانی که نوادنیشی دینی (اسلام رحمانی) در پروژه ی دمکراسی خواهی و حقوق بشر ستایی آنان (در پازل ایران با اکثریت شیعه) اهمیتی راهبردی دارد، بسیار حیاتی است و می تواند راهی به رهایی بگشاید.
کدیور در پاسخ به پرسش بالا آورده است:« خودارضائی (استمناء) چه در مذکر چه در مونث حرام است. بر اساس آیات ۵ تا ۷ سوره مومنون "وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَیٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغَیٰ وَرَاءَ ذَٰلِکَ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْعَادُونَ" و کسانی که پاکدامنند، مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آوردهاند، که در این صورت بر آنان نکوهشی نیست. پس هر که فراتر از این جوید، آنان از حد درگذرندگانند. این مضمون در آیات ۲۰ تا ۳۱ سوره معارج هم آمده است.
بر اساس آیات فوق غریزهی جنسی تنها در ازدواج مجاز است ارضا شود، هر نوع ارضاع آن خارج از ازدواج تجاوز به حریم الهی و معصیت محسوب می شود. فقها به استناد روایاتی از این قبیل خودارضائی را از گناهان کبیره شمرده اند. شیخ صدوق در خصال از امام صادق (ع) نقل کرده است: کسی که استمناء کند از جمله کسانی است که خداوند با آنان سخن نمی گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نگردانیده و برایشان عذاب دردناکی است. وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب ۲۸ از ابواب (النکاح المحرم و مایناسبه)، حدیث ۷
خودارضائی (استمناء) در هیچ حالتی مطلقا مجاز نیست.
تنها راه تخلیهی مجاز غریزه جنسی ازدواج است. اگر ازدواج دائم دشوار است ازدواج موقت تنها راه مشروع خواهد بود.»(2)
چنین فتوایی را اگر بگذارید در کنار برخی از دستاوردهای متاخر نواندیشان مسلمان شوکه می شوید! دستاوردهایی هم چون، خدا و معاد تنها هدف رسالت انبیا (بازرگان)، دین حداقلی (سروش)، قرائت نبوی از جهان (مجتهد شبستری)، عقلانیت و معنویت (ملکیان)، شریعت عقلانی (قابل)، حقوق اقلیت های جنسی (نراقی) و ...
این دستاوردها کم و بیش امید به برساختن ورژنی مترقی و مدرن از اسلام را در جهان جدید مژده می دهند. ورژنی مدنی از اسلام که می تواند مسلمانان را با جهان جدید آشتی دهد و راه آنان را به آمیزش مسالمت آمیز با خود و همسایه گان هموار کند.(3) در چنین چشم اندازی است که دفاع از این فتوای و این روی کرد (حتا با قید « پاسخ کدیور برای مومنان و متدینان است. وگرنه غیر مومنان و نامتدینان میتوانند هر کاری که صلاح میدانند با آن عضو شریف انجام دهند»)(4) بسیار دشوار می نماید.
اما این همه ی داستان نیست! این پرسش و پاسخ از سویی دیگر هم برای من اهمیت پیدا می کند. پس از کودتای 88 و مواجهه ی مستقیم تر با زندان بان اعظم، در سلول های حفاظت اطلاعات سپاه قم، بازجوها به روایت برخی از سربازان گم نام امام زمان، مرا از جمله ی کسانی می دانستند که با نوشته ها، مصاحبه ها و اظهارات خود در پی گسترش بی بندوباری و اشاعه ی فحشا هستم؛ شاهد مثال آن ها (از جمله) این نکته بود که می گفتند: شما "خودارضایی" را امری طبیعی می دانید و آن را به برخی از بیماران خود توصیه کرده اید!(5)
به این ترتیب پاسخ کدیور به پرسش بالا و واکنش ها به آن (دست کم برای من) اهمیتی نمادین هم دارد و از دغدغه های پنهانی پرده بر می گیرد که می تواند به سطحی از توسعه نایافتگی و انحطاط در ایران، نور بپاشد؛ آسیب شناسی این پاسخ و واکنش های گسترده و غالبن منفی به آن شاید بتواند راه ما را به آینده و آمیزش اجتماعی پایدار هموارتر کند؛ چه، هم چنان که در برخی از نوشته های خود آورده ام "سرطان اضطراب های جنسی" در ایران یکی از بنیادهای "سندرم استبداد ایرانی" است(6)؛ سرطانی که بدون تشخیص و درمان آن به سختی بتوان بر اسلام سیاسی و استبداد دینی اش چیره شد. اضطراب هایی که به این پرسش و پاسخ سخت پیچیده اند و کلاف درهم سکسوالیته ی ایرانی شاید تنها با باز شدن این گره ها باز شود. از گفتن این حرف خسته نمی شوم که استقرار دمکراسی در ایران تا حد بسیاری به حل و فصل مسایل سکسی در ایران وابسته است. آزادی های اجتماعی، دینی و اخلاقی پاشنه ی آشیل جمهوری اسلامی و هر اسلام های سیاسی دیگر است.(7)
بگذارید نقد این فتوا را با پاسخی که به بازجوهایم دادم (و به هر بازجویی می توان داد)، بیاغازم.
اول: باید بین "مقام تصمیم سازی" و "مقام تصمیم گیری" تمایز گذاشت. فقها پهنه ی فقه را به گونه ای تعریف کرده اند که به صورت خود خوانده، خود را در مقام داوری و تصمیم گیری می نشانند. حتا اگر به این صورت بندی و جایگاه خودخوانده ایرادی نباشد (که هست(8)) دست کم فقها باید بپذیرند که پهنه ی تصمیم سازی بر همه گان باز است و بدون هم نظری و هم اندیشی در این پهنه، هیچ کارشناسی نمی تواند در مقام داوری بایستد. به عبارت ساده تر، اگر قرار به فتوا و تقلید باشد، در این موارد من و همکاران من هستیم که می توانیم و باید فتوا دهیم و کدیور و همکارانش (به ناچار و مطابق با منطقی که خود پرداخته اند) باید از ما تقلید کنند.
اگر خودارضایی، "جلق زدن" یا "مشت زدن"(9) همچنان که در بسیاری از متون سکسولوژیک و روان شناختی جدید آمده است(10)، امری طبیعی و فیزیولوژیک است - و غالب پسرها و بخش فراوانی از دخترها، پس از بلوغ به آن می پردازند و هیچ عارضه ای هم برای آن شناخته نشده است – آنگاه صدور چنین فتوایی از یکی از مدعیان نواندیشی دینی که در دانشگاه های آمریکا ساکن است، چه معنایی دارد؟
دوم: اگر قرار است نواندیشان مسلمان همانند سنت گراها تا آن جا که می توانند و تا لحظه ی آخر با همه ی دستاوردهای جهان جدید مخالف و ناسازگار باشند، شان نزول نواندیشی دینی چیست؟ چه تفاوتی میان این فتوا و فتوایی از هم سلکان کدیور در تحریم دوش حمام، پلاک منزل، کنترل جمعیت، کشیدن راه آهن، تاسیس مدارس، تحصیل دختران، رای زنان، تاسیس مجلس شورای ملی، واکسیناسیون، قانون گذاری، جمهوریت، برابری حقوقی، بانکداری جدید و ... هست؟ و اگر می توان این امور را در پرتو دستاوردهای جدید تنقیح و تحلیل کرد، چرا نمی توان خودارضایی را حلال کرد؟ نواندیشی دینی تنها با پشت سرگذاشتن این تاریخ سراسر شکست و سرافکندگی است که می تواند روی پای خود بایستد و منتقدان و هواداران خود را راضی کند. چه اتفاقی باید در پهنه ی علوم زیستی/پزشکی، روانشناسی و سکسولوژی بیفتد تا فقیهی چون کدیور بپذیرد که خودارضایی یک رفتار طبیعی و بی ضرر و از تظاهرات ثانویه ی جنسی است؟ و در نتیجه، حرام دانستن آن، هم چون حرام دانستن "ریش درآوردن یک پسر بالغ" بی معنا است و نتایج زیانبار بسیاری بر جوانان و نوجوانان مذهبی می گذارد (از جمله ممکن است این گروه را به "خودارضایی روان نژدانه" مبتلا کند). چه اتفاقی باید در جهان جدید بیفتد تا نواندیشان مسلمانی چون کدیور بپذیرند که عهد "دین هم چون قانون و علم" به سرآمده است و مومنان ناگزیرند که به "دین هم چون بینش" بسنده کنند و دانش و قانون را به اهلش بسپارند؟ فقهای نواندیشی مثل کدیور چرا نمی خواهند از هم سلکان سنتی خود متفاوت باشند؟ و پیش از بسته شدن همه ی راه ها، به هنگام و محاط بر دانش جدید بیندیشند؟ فانتزی های مذهبی برای جاودانه شدن باید بیش و پیش از هر چیز به تمایز و خودبسندگی پهنه های دیگر (از جمله پهنه های خصوصی و قلمرو تن) احترام بگذارند و از تنازع کارکردی با مدعیان جدید دور بمانند.
شاید رفتارها و فتاوایی از این دست است که برخی از اسلام ستیزان را ذوق زده به میدان آورده است؛ آنان به خیال خود در گرد و خاک این "خاک شدن ها" به ختم نواندیشی دینی (و ختم اسلام) راه یافته اند و مثل همیشه، دل بستن پاره ای از سکولارها (مسلمان و غیرمسلمان ایران) را به نواندیشی دینی، هم چون مشت کوفتن بر سندان خام اندیشانه می دانند. در برابر سکولارهایی هم هستند که در اساس انتظار اصلاح را از مومنان (حتا نواندیشان مسلمان) نا به جا می دانند و سکولاریسم را (حتا در ایران) در ماورای مذهب و راه هایی که مذهبی ها می پیمایند، می جویند.(11) به باور من، این جریان ها یا از اهمیت راهبردی آمیزش اجتماعی پایدار شیعیان ایران با همسایه گان خود در فرایند استقرار دمکراسی در ایران غافل اند، یا از اهمیت راهبردی اسلام مدنی و رحمانی در رسیدن به این آماج؛(12) و شاید از همین روست که جهان دل خواه آنان وارونه ی جهان دل خواه بنیادگرایان مذهبی ست؛ پیوند صلح جهانی به جهانی سراسر دینی یا غیردینی، تصویر دیگری از هیچستان گرایی در پهنه ی سیاست است.(13)
سوم: نواندیشی دینی اگر بخواهد همچنان در حصار تنگ دریافت درگذشته گان از دین،علم و تاریخ بماند؛ حصاری که چیزی نیست مگر شریعت، علم و تاریخی که آن ها آفریده اند (اختراع کردند)، چگونه می تواند داعیه اجتهاد، اجتهاد پویا، اعتزال و عقل داشته باشد؟ و شریعت، علم و تاریخ خود را بیافریند؟ و روی پاهای خود بایستد؟ با چنین رفتاری، نواندیشی دینی و هواداران آن، در برابر مطلق انگاران و وحدت گرایانی که اسلام و تاریخ اسلام را یگانه می بینند و مسلمانان بنیادگرا و نواندیشان مسلمان را سر و ته یک کرباس می دانند (و همه را مزاحم جهان جدید و انسان جدید)، چه خواهند داشت ؟
مشکل کدیور و بسیاری از مذهبی ها (حتا غیر مذهبی ها) در درک دانش، دین و فقه در این است که از هستی شناسی معیوبی به جهان می نگرند؛ هستی در این پندار چیزی است که "بود" نه چیزی که "هست" و در حال "شدن"؛ در نتیجه دانش از جمله، دانش دینی برای آنان امری ایستا، واحد و کشف کردنی است، در حالی که هستی جریان دارد و دانش به ناگزیر در لحظه آفریده می شود. "دین و دانایی هم چون گفت گویی بی پایان" اشاره به چنین درکی از هستی است.(14) "کشف اراده ی خداوند" (کدیور تلاش دارد نشان دهد در پی آن است) از خلال متون مقدس و تاریخ - به عنوان هدف نخستین دانش فقه و اهتمام اصلی فقها- خوانشی از دین است که آشکارا در برابر این گفتمان پرگون و پربار ایستاده است.
کدیور در قامت یک فقیه مسلمان برجسته و نواندیش، باید در برابر این دریافت های تازه و نوآیین انعطاف پذیر و متواضع باشد و برخلاف هم سلکان صلب و سنگی اش به آفرینش اسلام جدید لبخند بزند. آنان که با روانکاوی و نشانه شناسی آشنایی مختصری دارند خوب می دانند که تکرار و لذت حاصل از آن، همیشه تداعی نوعی خودارضایی روانی است؛ به عبارت دیگر، نواندیشان مسلمان باید یک بار برای همیشه از پهنه ی علم و قانون و این تاریخ سراسر شکست و عقب نشینی بگذرند و به خودارضایی پنهانی خود پایان دهند!
پانویس ها
1. kadivar.com
2. همان
3. www.akhbar-rooz.com
4. مسعود رهبری در فیس بوک می نویسد: «من نمیدانم علت آشفتگی و اعتراض و گاهی تمسخر دکتر کدیور از سوی دیننامداران چیست. آیا انتظار دارند ایشان بر خلاف موازین فقهی فتوا دهد. ایشان مجتهد است و اصول و متد استنباط احکام شرعی هم دلبخواهی نیست. فرضیات علمی هم لزوماً تغییردهندهی حکم شرعی نیست. پاسخ کدیور هم برای مومنان و متدینان است. وگرنه غیر مومنان و نامتدینان میتوانند هر کاری که صلاح میدانند با آن عضو شریف انجام دهند!»
www.facebook.com
5. zamaaneh.com
6. news.gooya.com
7. akhbar-rooz.com
www.akhbar-rooz.com
8. news.gooya.com
9. عبید زاکانی در ترجیع بندی آورده است: «جلق میزن که جلق خوش باشد/ جلق در زیر دلق خوش باشد».
ابن دیلاق در رساله ی معراج نامه آورده است: «ای کریمی که در بسیط زمین / همهجا عبدِ مشت زن داری / یا تو هم مشت میزنی چون ما / یا که چون دیگران تو زن داری».
10. zamaaneh.com
fa.wikipedia.org
11. ایلیا جزایری چنین نگاهی را در صفحه ی فیس بوک خود این گونه آشکار کرده است:
«یک بنده خدایی از مرحوم آیت الله منتظری سوال کرد درباره مساله ارث زن و مرد، آقای منتظری هم جواب داد که برپایه احکام فقهی، زن نصف مرد ارث میبره. اون بنده خدا هم هی گیر داد و مجادله کرد، اما آقای منتظری حرفش یکی بود. بعد از اینکه طرف اصرار کرد، آقای منتظری بهش گفت: من چیزی که از فقه میفهمم همینه. شما میخوای یه فتوای دیگهای بگیری، برو سراغ آقای صانعی
غرض از بیان این خاطره: بابا جان، آقای کدیور یک مجتهد هست در فقه اسلامی، هی به بنده خدا گیر میدین و بد و بیراه میگین چون گفته که خود ارضایی حرامه؟ خب بر پایه متونی که داره، جواب یک استفتا رو داده. خودتون رو هم بکشید فقه همینه. هی نیایم خواسته هامون رو بخوایم به شکل فتوا در بیاد. نگاهها به زندگی و نقش فقه در مدیریت جامعه باید اصلاح بشه.»
www.facebook.com
12. www.akhbar-rooz.com
13. www.akhbar-rooz.com
14. www.akhbar-rooz.com
|