یک دیدار دوستانه قبل از بازی بزرگ


اردشیر زارعی قنواتی


• مشکل کنونی افغانستان بیش از آنچه به اختلاف نظر یا توافقات دوجانبه کابل – واشینگتن از جمله بحث مصونیت قضایی نظامیان باقیمانده آمریکایی بعد از سال ۲۰۱۴ ارتباط داشته باشد به پروسه صلح بین شورشیان و جایگاه حقوقی دولت کرزای – نیروهای خارجی در تعامل با آنان ارتباط پیدا می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ دی ۱٣۹۱ -  ۱٣ ژانويه ۲۰۱٣


روابط دوجانبه آمریکا و افغانستان بعد از حوادث یازدهم سپتامبر و حمله نظامی آمریکا به افغانستان که منجر به سرنگونی حکومت طالبان گردید، تبدیل به یک رابطه جنگی و استقرار رژیم تحت الحمایه یی شد که فاقد شرایط عادی و قانونی بین دو کشور متساوی الحقوق بود. پیچیدگی این روابط با توجه به وضعیت خاص جنگی و بحران دامنه دار متعاقب آن همواره در مرز روابط بین کشوری و موقعیت اشغالگری قرار داشته است. از آنجا که تا به امروز شورشیان مخالف دولت مرکزی به طور هم زمان نظم مستقر ملی و نیروی پشتیبان بین المللی آن را در فاز سیاسی و نظامی به چالش کشیده و بر محیط بحران وضعیت جنگی حاکم کرده اند، روابط دوجانبه کابل – واشینگتن را می بایست در دو بعد متفاوت مورد بررسی قرار داد. از یک طرف معاهدات و توافقنامه های بین دولت "حامد کرزای" رئیس جمهوری این کشور با دولت واشینگتن جهت ایجاد یک رابطه بین دو دولت مستقل مطرح است و از طرف دیگر نقش مشترک این دو در جریان بحران جاری و تخاصم با شورشیان به رهبری طالبان از اهمیت ویژه یی برخوردار می باشد. بدون درک رابطه ارگانیک این دو شق از موضوع هرگونه نگرش انتزاعی به مذاکرات و معاهدات بین کابل – واشینگتن نمی تواند حقیقت امر و واقعیت منطق سیاسی – نظامی حاکم بر پروسه را به درستی توضیح دهد. از آنجا که دولت مرکزی کابل و نیروهای خارجی حاضر در افغانستان بعد از حدود ۱۲ سال جنگ هنوز موفق به تثبیت اوضاع و پایان دادن به بحران موجود نشده اند بنابراین نقش کرزای در انعقاد هر توافقنامه یی با یک دولت خارجی بیشتر به یک نقش محلل و واسطه یی منحصر است که فاقد ذات و ماهیت عنصر ملی خواهد بود. در واقع دیدارها و مذاکرات بین دولت مرکزی کابل و مقامات ارشد واشینگتن قبل از آنچه تعیین کننده فورماسیون یک روابط دوجانبه تلقی شود به نوعی تعیین استراتژی – تاکتیک دو شریک و هم تیمی برای مقابله با "آلترناتیو بدیل" در جریان یک بازی در میدان اصلی می باشد. بحران افغانسان و ادامه آن تا به امروز بیش از آنچه به چگونگی و نوع روابط بین دولت کرزای با طرف آمریکایی مربوط باشد، به چرایی بحران و نوع برخورد شراکت گونه ی این دو با نیروهای شورشی مخالف هر دو در کنار ابعاد پرشمار حیات و ممات بحران ارتباط پیدا می کند. به همین دلیل کلید راه حل بحران و روابط بین دو کشور تنها در دست کرزای و "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا نخواهد بود و اگر کلیدی هم باشد بدون تردید قفل آن در نزد طالبان و به طورکلی شورشیان مخالف است.
دیدار روز جمعه ۱۱ ژانویه بین حامد کرزای و باراک اوباما در واشینگتن هر چند که می تواند در آینده افغانستان با اهمیت تلقی شود ولی فصل الخطاب روابط دوجانبه بین این دو کشور تلقی نمی شود. این دیدار و توافقات انجام گرفته بین رهبران دو کشور تنها بخشی از صورت مساله خواهد بود که بخش دوم آن حداقل در شرایط کنونی خارج از حیطه اختیارات این دو بوده است. نیروی سوم که در این رابطه و معادله نقش اساسی بازی می کند شورشیان مسلح و بستر ناهموار میدان منازعه یی است که تاکنون مانع هرگونه استقرار نظم ملی و تعامل بین المللی شده است. به همین دلیل تا زمانی که در یک محیط ژئوپلتیک نظم ملی، حاکمیت ملی و ثبات ملی برقرار نگردیده است هیچ عنصر یا شخصیتی هر چند به لحاظ شکلی حتی در مسند رهبری یا ریاست جمهوری نیز قرار داشته باشد، قادر نخواهد بود به عنوان نماینده یا تصمیم گیر ملی به یک چارچوب نظم و رابطه دوجانبه شکل حقیقی و باثبات ببخشد. کنفرانس رسانه یی اوباما و کرزای بعد از این دیدار و بیان ابعادی از توافقات دو طرف در مذاکرات به خصوص در مورد خروج بخش عمده نیروهای آمریکایی از افغانستان، پایان عملیات رزمی نظامیان آمریکایی تا بهار ۲۰۱٣ و تایید بازنشسته شدن کرزای در سال ۲۰۱۴هر چند که می تواند با اهمیت تلقی شود اما به نظر می رسد که در موقعیت بحران تا زمانی که توافقات فراگیر با ضلع سوم انجام نگرفته است، تغییر چندانی در معادلات پیچیده کنونی ایجاد نخواهد کرد. شاید به همین دلیل تاکید هر دو طرف در این کنفرانس بر اهمیت روند صلح با طالبان و استقبال از بازگشایی دفاتر این گروه برای مشروعیت بخشیدن به روند صلح از اهمیت دوچندانی نسبت به توافقات دوجانبه ی رهبران برخوردار باشد. از طرف دیگر با توجه به آخرین واکنش رهبران طالبان در کنفرانس صلح پاریس و اثبات اختلاف دیدگاه آنان نسبت به روندهای جاری بین دولت مرکزی کابل و واشینگتن می توان از قبل پیش بینی کرد که در صورت گام گذاشتن در مسیر ختم بحران و راه حل نهایی صلح بسیاری از این توافقات کنونی از اعتبار ساقط خواهد شد. مشکل کنونی افغانستان بیش از آنچه به اختلاف نظر یا توافقات دوجانبه کابل – واشینگتن از جمله بحث مصونیت قضایی نظامیان باقیمانده آمریکایی بعد از سال ۲۰۱۴ ارتباط داشته باشد به پروسه صلح بین شورشیان و جایگاه حقوقی دولت کرزای – نیروهای خارجی در تعامل با آنان ارتباط پیدا می کند. رسیدن به توافق با شورشیان اسلامگرای طالبان نیز در نوع خود دارای پیچیدگی های خواهد بود که نقض قانون اساسی کنونی، عدول از قوانین حاکم بر نظم دمکراتیک و بازتعریف موقعیت ژئوپلتیک این کشور در منطقه و عرصه بین المللی را به دنبال داشته و به همین دلیل در درون جامعه سیاسی – اجتماعی افغانستان می تواند نوع دیگری از هرج و مرج و وضعیت آنارشیک را به همراه داشته باشد. در واقع سفر کرزای به واشینگتن و مذاکرات یا توافقات وی با اوباما بیشتر به یک بازی دستگرمی و دوستانه شبیه است که تنها می تواند آمادگی برای شروع بازی بزرگتر به حساب آید.