از : ardeshir irani
عنوان : مبارزه طبقاتی موتور تاریخ است.
اقای طاهری پور عزیز با اینکه با نظرات شما موافق نیستم ولی شجاعت و جسارت شما را در بیان عقاید جدید ستایش می کنم سابقه مبارزاتی سما را میدانم هیچگاه شما را از خودم و مبارزان ایران جدا نمی دانم حتی اگر با رضا پهلوی بیعت کنید.دستت را می فشارم.از تهران
۵۰٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۱
|
از : ardeshir irani
عنوان : مبارزه طبقاتی موتور تاریخ است.
بشریت هم جزئی است از طبیعت، و البته جزئی ویژه از طبیعت. بنابراین، حرکت
جامعه بشری هم بدون قانون و دلبخواه نیست. درست است که انسا نها تاریخ را م یسازند
و جدا از انسان ها و بیرون از ارادهٔ انسان ها تاریخی وجود ندارد، ولی انسا نها نمی توانند در
لحظه هر تصوری را که ب همغزشان می رسد به جامعه تحمیل کنند. هر مرحله از تکامل
جامعهٔ بشری اقتضایی دارد و فقط زمانی می توان در جامعه اثر گذاشت و به حرکت تکاملی
آن کمک کرد که ارادهی انسان در جهت اقتضای مرحلهی تکاملی آن باشد. انسان در عین
حال که تاریخ را می سازد تابع شرایط محیط است و در درون چارچوب معینی می تواند
عمل کند. بنابراین، اولاً حرکت جامعه قانونمند است، و ثانیاً این حرکت بغرنج است و
مستقیم الخط و با سرعت ثابت نیست. لذا در بررسی تاریخ گذشتهٔ جامعه بشری نباید
دنبال خطوط مستقیم و سرعت های ثابت و حرکت های الزاماً متشابه گشت. همواره باید
سمت حرکت، و یا به عبارت دیگر «گرایش تاریخی » را دریافت.
۵۰٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۱
|
از : مازیار د
عنوان : سوال برای روشن شدن
جناب طاهری پور نوشته اید که : "چپ در ایران که اقیانوسی از فقر و تبعیض و نارشد یافتگی، با جزایر کوچک غارت و ثروت باد آورده است، "حزب میانه" نیست، حزب کارگران و زحمتکشان، کارمندان و اقشار پائین و میانی طبقه متوسط است"
برای روشن شدن نظرات شما میخواهم بدانم که: یک: "حزب میانه" از نظر شما منافع چه کسانی را در نظر میگیرد و معرف چه طبقه ای هست؟ همیشه فکر میکردم حزب میانه ، منافع طبقه متوسط را نماینده گی میکند و حالا شما میگوید که خیر این حزب چپ هست که اینکار را میکند. دو: به نظر شما کارمندان جز کدام لایه طبقه متوسط هستند؟ چون شما آنها را جدا از "اقشار پائین و میانی طبقه متوسط" به حساب آورده اید. سه: اگر طبقه متوسط لایه لایه هست و دو لایه از سه لایه با کارگران و زحمتکشان هم حزبی بشمار میایند، میتوان طبقه کارگر را هم لایه لایه کرد؟ چرا که مثلا کارگر آجر پز خانه با کارگر کارخانه ایران ناسیونال از نظر در آمد و سختی کار قابل مقایسه نیستند. اگز اینطور هست و تعریف از کارگر، تعریف روسی-استالینی از کارگر نیست و تعریف مارکسی هست، هر کسی که ارزش اضافی تولید میکند، قاعدتا میباید، کارگر -مزد بدست باشد و چون کارمندان ارزش اضافی تولید نمیکنند، در نتیجه جز کارگران محسوب نمیشوند ولی آنکسی که کار فکری میکند (تکنو کرات ها- متخصصین) چون تولید ارزش اضافی میکنند، جز کارگران هستند. حالا طبق نظر شما، این "حزب چپ" کدام از اینها را نماینده گی میکند؟ میبنید که کیجوری اینجا شیر تو شیر شده و همینطوری نظریه ای را دادن، مشگل آفرین میشود
۵۰٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : ardeshir irani
عنوان : مبارزه طبقاتی موتور تاریخ است.
از دوران اسپارتاکوس تا کنون نبرد بی امان طبقاتی خارج از اراده انسان ادامه دارد استاد طاهری پور انقلاب کردنی نیست شدنی ست.سرشت حهان مادی چنبن است .شما فکر میکنید نظام سلطه گر سرمایه چه بدیلی می پروراند؟
۵۰٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : ناصر مستشار
عنوان : چرا وجود چپ منطقی لازم هست؟ از تضاد تز با آنتی تز ـ سنتز بوجود می آید که همانا مایه حیات هست!از تضاد معقول و نه توطئه گرایانه چپ و راست ، راه حل منطقی بدست می آید
اگر چپ انسانی نه اتوریته طلب را آرزو کنیم بسیار برای حیات بشر لازم هست.به گزارش بی بی سی نصف تولیدات مواد غذائی در جهان از بین می رود در حالی که یک میلیارد گرسنه ، حتی در جوامع سرمایه داری وجود دارد! اینر فقط چپ نمی گوید بلکه دور اندیشان سوسیال دمکرات هم می گویند!یادش بخیر که روزگاری سازمان وحدت کمونیستی از سوسیالیسم انسانی سخن می گفت و کمنترنی ها و استالینیست ها به آن می خندیدند! آنها فقط طبقه کارگر را همچون امام زمان شیعیان برای نجات بشریت تلقی می کردند و بقیه انسان ها را برای تکامل جامعه بشری بی ثمر تلقی می نمودند.جامعه ای آهنین و مکانیکی و خالی از روح و بدون دینامیک انسانی ! که بقول شاعر ، پایان سخن شنو که بر سر آن اندیشه چه آمد؟
۵۰٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : badran lohranpour
عنوان : چپ اندر قیچی
روزگار درازیست که در وادی بسیاری راهنمای سمت چپ را می زنند و به راست می پپچند.
دریغا بر این آستان سرخ و سر کشیده که کاسه لیسان به بلاهت آن را دروازه ای برای نان و نام وانهادند. دل مردگانی فرتوت که نوشخند فرزانگی و دلاوری را بی باور بودند. ترسان دل به غمزه ی جباران و فرادستان داده، جان بی شکیبشان خیزش و خروش فرودستان و آینده گان را باور نمی کند. اینان وردست ورشکستگان و فرومایه گانند و جز به تباهی مردمان گام بر نمی دارند
مفهوم مبهم و ولنگ وازی به نام چپ اگر برآمده از بلاهت نباشد - که هست- بیانگر قصد وغرضی است بنام پا پس کشیدن از واقعیتی فلسفی-سیاسی است، بنام کمونیسم. نگاهی به انبوه نوشتار و جستار و نشست و برخواست های سالیان پر ادبار سی و چند سال گذشته نشان از فربه شدن راه و رسم سوسیال دموکراسی راست روانه است که بیرقش در ستان فداییان و شرکااست. حضرات و همپالگی ها سخت در تلاش اند تا به آیات عظام بباورانند که این آنانند که قادر به بی اعتباری شبح کمونیسم اند. بیایید باور کنیم که عمر عشوه های منادیان سوسیال دموکراتیک به سر رسیده است.
۵۰٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : الف رستمی
عنوان : راست یا چپ
برداشت من از سخنان شما آن است که از کمونیست ها فاصله گرفته و الگوی سوسیال دمکراتیک به گفته خودتان سرمایه داری را پی گرفته اید. پس ظاهرا علاقمند به یک سیاست کینزینی اقتصادی در کنار یک دمکراسی پارلمانتاریستی باید باشید.
سئوال من این است که متحدین این سیاست شما چه کسانی هستند؟ دیکتاتورهای سلطنت طلب ضد چپ ضد دمکرات طرفدار نولیبرالیسم جهانی یا کمونیست ها، چپ ها، دمکرات ها، بخشی از سبز ها و ملی ها، ملی مذهبی ها...
کاش به چای چپ حالا که راست شده اید به فکر سازماندهی بخش های مولد سرمایه داری صنعتی ایران می افتادید و ملی گرایی ترقی خواه را هدف تبلیغات خود قرار می دادید.
جامعه ما به آن نیاز جدی دارد.
چپ را بگذارید برای همان چپ ها... خودشان بلد اند راه خودشان را پیدا کنند.
۵۰٨۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : خوانشی مطابق آرزو
مقاله ای در خور تعمق و ارزشمند . بیان مقاله شعر گونه است . این شیوه نگارش اولا کاربرد ترویجی ندارد و بویژه استنتاج هسته اساسی هر جمله را دشوار میکند .ثانیا راه را برای تفاسیر گوناگون باز میکند .
مثلا نوشته اید : خلاصه دیدن سرمایه داری در "امپریالیسم" و یا نگاه به آن چونان وجودی در حال "احتضار"، موجبات چشم فروبستن به روی زایش های نوپدید و نیروهای خلاق، مولد و بالنده –ای را فراهم آورد، که زندگی بهتر و انسانیتی شکوفاتر را در جامعه سرمایه داری پروردند و می پرورند. این سیران خلاق و زایش های نوپدید، که همه عرصه های حیات بشری را به طور بنیادین و برگشت ناپذیر دگرگون ساختند و می سازند، گویای این است که سرمایه داری "بدیل" خود را می پرورد؛ یعنی پایان تاریخ نیست.
آیا این بدین معنا است که این بدیل ،آنتی تز سرمایه داری است و یا اینکه سرمایه داری به زندگی بهتر و انسانیتی شکوفاتر فرا خواهد رویید و ضرورت تامی برای مداخله اراده سیاسی اکثریت قریب به اتفاق انسانها در جهت تغییر وقطع سیر خودبخودی سرمایه داری بسوی بربریت وجود ندارد؟ ...و مینویسید :این آموزش ها و تجارب تاکنونی، به طور متقن و قانع کننده-ای، اساسی ترین باور چپ سنتی را که بر نابودی کهنه بطور ارادی و برساختن جبارانه "نو" بر ویرانه های کهنه، پا فشرده و می فشارد، ابطال کرده است. ...ایا این جملات ترجمان نقل قولی است که از مارکس کرده اید که: ...در برابر انسان پرسش هائی قرار می گیرد که شرایط پاسخ به آن فراهم و یا در حال فراهم آمدن است ...ولی تاکید بر این بخش را که انسانها تاریخ خود را بدست خود میسازند لازم ندیده اید و یا این جملات رجعتی است به برنشتین ؟ المعنا فی بطن شاعر و یا مطلب روشن است و من آنرا واضح نمی بینم .
بهر حال دلم میخواهد خوانشی مطابق آرزو های خود را مبنا قرار دهم وکلیت این مقاله را با ایده های خویش درباره چپ همسان بیابم .برزویه طبیب
۵۰٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : جستجوی محدود و یک جانبه
آقای طاهری پور، در روز جمعه پریروز، لاش ونر Lars Venner رهبر سابق حزب کمونیست سوئد در سن ۷۷ سالگی در گذشت. دیروز شنبه تیتر اول خبرها در رادیو و تلویزیون سوئد بود . مرتب با نشان دادن تیکه هائی از صدا ها ، فیلمهای و عکسهای مربوط به کنگره های حرب و نقش مثبت لاش ونر ؛ در نقش رهبری او بخصوص در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، برای حفظ تشکیلات و جلوگیری از بهم پاشیدن حزب ستایش میشد.
لاش ونر در ۱۹۳۵ متولد شد و از همان آغاز جوانی تحصیلات دبیرستانی خود را در رشته شاختمان آغاز کرد و بنای ساختمانی شد و در فعالیت های سندیکائی شرکت کرد.نقش او در جنبش کارگری سوئد انکار ناپذیر ست. ضمنا رفقای او ازتوانائی های شخصی ، دانش و درایت او در در بروز آوردن برنامه ی حرب و پذیرش پیشنهاد ها و انتقاد های اعضای حرب سخن میگویند. ار نقش اودر مواضع جدید حزب خود قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی یاد میکنند . که بالاخره توانستند بعداز سقوط شوروی با تغییر نام حزب به « حزب چپ » به مبارزات ادامه دادند و محافظه کاران را ناکام نمایند. در کنگره سال ۱۹۹۳ رهبری حزب به خانم گودرین شومان سپرده شد. لاش ونر تا پایان عمر در صفوف حزب از هیچ کمکی به رفقایش دریغ ننمود.
در تمام این دو روز صمن تاثر از فقدان یکی از یاران صدیق جنبش گارگری و سوسیالیستی کشورسوئد ، همزمان به تمام همسالان لارش ونر در ایران فکر می کنم که نه فقط در جنبش چپ ایران، بلکه تمام کسانی که برای ایرانی آزاد وآباد و مردمی سعادتمند تلاش کردند که حاکمان نالایق و سفاک را بوظایف خود تشویق و ترغیب نمایند. چه آنها که خیلی زود پر پرشدند و آنهائیکه در سنین میانی و بالا اعدام شدند یا آنهائیکه سالها زندان وشکنجه با تن رنجور خانه نشین شدند یا مجبور به ترک وطن و تبعید شدند.
فعالان سیاسی ما با چه مصیبتی زندگی کردند و می کنند ، توهین ها ، محدودیت ها ، تعقیب ومراقبت ،اخراج از کار ، جلوگیری از سفر ، بازداشت ، شکنجه ، تهمت ، تبعید ، اعدام ، ندامت ، مصاحبهء تلویزیونی و موارد ظالمانه ء دیگر، اجازه نداد تا آنها در یک زندگی معمولی بتوانند ضمن ارائه نظرات خود با بحث وگفتگو بین حکومت و سایر احزاب در تعدیل و تصحیح نظرات خود با سازش و عقب نشینی به همکاری سازنده و چند جانبه بپردازند.
اگر حکومت های ایران بجای خشونت مطلق از الگوهای تجربه شده در کشورهای دموکراتیک پیروی میکردند. بجای تعطیل احزاب و شکنجه واعدام وبستن تمام راه های مذاکزه وتعامل تا آخرین لحظه بر شرارت پافشار ی نمیکردند . نیازی نبود که فقط در پایان حکومت پادشاهی ، آخرین شاه ایران با استیصال از مردم تقاضای سازش کند . وقتی که کار از کار گذشته بود.
امروز نیز خامنه ای در همان جای پای شاه قدم میگذارد.در ایران هم میشد و میشود از نابودی دگراندیشان دست کشید.
ارانی ها ، روزبه ها ، فاطمی ها ، کیوان ها ، روزبه ها ، سیامک ها ، جزنی ها ، احمدزاده ها ، حمید اشرف ها، گلسرخی ها ، دانشیان ها ، شعاعیان ها
می توانستند مانند تمام زندانیان سیاسی ستمشاهی که ۲۵ تا ۳۰سال در زندان بزندگی ادامه دادند. اعدام نشوند و یا در زدو خورده ها کشته نشوند.
حکومت شاه سرنگون شد از آنهمه شکنجه و اعدام و کشته چه نتیجه ای گرفت ؟
حکومت مذهبی هم علیرغم تجربه حکومت شاهنشاهی سرکوب واعدام را در ابعاد وحشتناکتری ادامه داد که فقط در سال ۶۰ و ۶۷ هزاران نفر را از حق زندگی محروم نمود.پاک نژاد ها ، سلطانپور ها ، تابان ها ، لطفی ها ، مختاری ها ، پوینده ها داریوس فروهر ها، پروانه اسکندریها، آدرنگ ها ، شکوهی ها ، منتظری ها ، رزمدیده ها، هاتفی ها ، هجری ها و تمام کسانی که در راه مبارزات سیاسی از حق زندگی محروم شدند و هزاران نفر ایرانی را داغدار نمودند. آینها هم می توانستند مانند لاش ونر سوئدی به کار وزندگی وفعالیت سیاسی ادامه دهند و با عزت واحترام زندگی را وداع کنند یا هنوز در قید حیات باشند . دریغ که بسیاری در همان عنفوان جوانی در ایران پرپر میشوند.
همه اینها را نوشتم که به آقای طاهری پور بگویم ظالمانه تر از شرائط ایران سراغ ندارم و نمیدانم چگونه می توان در این شرائط که ما تا امروز زنده ماندیم انتظار داشته باشیم که روزبه و جرنی یا احمدزاده و حمید اشرف و ده ها چپ دیگر در مقطع انقلاب بدتر از ما عمل می کردند و یا امروز مثل ما به جهان نگاه نمی کردند. کسی نمی تواند اثبات کند اگر روزبه ها ، جزنی ها ، احمدزاده ها ، هاتفی ها ، آدرنگ ها ، پویان ها ، اشرف ها زنده میماندند. نمی توانستند از پیچ و خمهای سیاسی که بزرگترینش انقلاب بهمن ۵۷ در ایران و سقوط شوروی بود سرفراز بیرون نیایند.
در نوشته شما جایگاه علت ومعلول بهم خورده و تمام کاسه وکوزه ها بر سرچپ شکسته شده ست. لطفا با توجه به شرائط مشخص ایران بفرمائید:
ـ در کدام مقطع از تاریخ معاصر ایران، حکومت بخاطر موضع سیاسی فعالان سیاسی چاره ای جز اعدام مخالفان خود نداشت ؟
ـ یا ، کدام عملکرد " جنایتکارانه" وکدام مقطع زمانی فعالان چپ در دادگاهی صلاحیت دار محکوم به مرگ شدند ؟
ـ آیا نبود آزادی بیان ، قلم ، احزاب واجتماعات ، مطبوعات ورسانه ها ، سازمانهای صنفی و غیر دولتی علت العلل تشنج ها و درگیر ها نبود ؟
اگر چنین سیاهکاریها و هرج ومرج در ایران نبود هزاران عاشق صادق که اغلب تحصیکرده نیز بودند می توانستند گوشه ای از چرخهای زندگی را بگردش در آوردند.
حکومت بجای پاشیدن زهر تلخ دشمنی در بین مردم ،باید منشا و مبشر صلح وامنیت باشد.
۵۰٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۱
|
از : عیسی صفا
عنوان : آلترناتیو سازی
آقای طاهری پور !شما باید نگران فروپاشی راست در آینده باشید و نه سرنوشت چپ! شما با شرکت در کنار هارترین جناح های امپریالیستی و با اعتماد به آنها در کنفرانس آلترناتیو سازی استکهلم و.. جایی در بین صفوف مبارزه ضد سرمایه داری ندارید. شما در دفاع از چپ مورد نظرتان هیچ چیز بجز مرزبندی با مارکسیسم ـ لنینیسم ندارید. قبل از شما و بیش از شما خود سرمایه داری چنین مرزبندی را ایجاد کرده است.
۵۰٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۱
|
از : حقیقت حقیقت جو
عنوان : بعد از سه دهه
جناب طاهری پور بهتر است ابتدا شما حقیقت خود را دریابید، کشف نخستین انسان دهنیت خویشتن است.
۵۰٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۱
|